(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 15 فروردین 1391- شماره 20173

صف آرايي دو انديشه در مقابل هم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




صف آرايي دو انديشه در مقابل هم

مرتضي صفار هرندي - فصل چهارم
اگرچه رفتار بني صدر كم و بيش نمايندگان هوشمند مجلس خبرگان قانون اساسي را نسبت به نگاه او به موضوع اسلاميت نظام حساس ساخته بود، اما اولين مقاومت هاي غيررسمي او در مقابل اسلام گرايي در حكومت، در تيرماه 1359، بروز كرد؛ يعني زماني كه امام راحل بر الزامي شدن حجاب زنان در ادارات دولتي تأكيد كردند. بني صدر در لحني اهانت آلود نسبت به حجاب اسلامي به آيت الله مهدوي كني گفته بود: «من به زنم هم نمي گويم كه لچك سرش كند.»1 شايد به اتكاي همين مخالفت در رأس نظام نسبت به اين حكم بديهي اسلامي بود كه زنان بي حجاب در 14تيرماه 1359 با برگزاري راهپيمايي بر ضدحجاب، اين روز را عزاي عمومي اعلام كردند.
بني صدر وجريان هاي سكولار و لائيك راست و چپ، زماني چشم انداز انزواي آينده را در برابر خود ديدند كه نمايندگان مجلس روز 19مرداد 1359 با رد همه گزينه هاي مورد نظر بني صدر و نهضت آزادي براي نخست وزيري، رأي اعتمادي قاطع (153 رأي موافق در برابر 24 رأي مخالف و 19 رأي ممتنع) به فرد مورد نظر اسلام گرايان، يعني شهيد محمدعلي رجايي دادند. واكنش بني صدر در برابر مجلس، نوع گرايش رجايي در انتخاب وزيران اسلام گرا، توسل به اغواي جامعه در سخنراني ها و مندرجات مطبوعات بود. او در اجتماع 17شهريور 1359 با اصرار بر همسويي خودش بر خط امام، به طور تلويحي اكثريت مجلس منتخب مردم را «وابسته به يك گروه اقليت طرفدار حاكميت كامل بر همه نهادهاي كشور» معرفي كرد!2 نتيجه اين رفتار آن شد كه مجلس اين بار از كابينه رجايي- كه به دليل مخالفت بني صدر بدون وزراي امور خارجه، بازرگاني و اقتصاد و دارايي معرفي شده بود- با 169 رأي موافق و تنها 41 رأي مخالف و 10 رأي ممتنع استقبال كرد. امام نيز به دنبال عهدشكني بني صدر در حفظ حرمت اركان و نهادهاي نظام، اجازه پاسخگويي را به افراد محوري جريان اسلام گرايي (رهبران حزب جمهوري اسلامي و...) دادند. رفتارهاي جاه طلبانه بني صدر در حالي اوج گرفته بود كه حتي ظاهر آرايش نظامي رژيم صدام، از شرايط ويژه اي در مرزهاي غربي كشور خبر مي داد و سپاه و ژاندارمري بني صدر را از اين خطر آگاه كرده بودند. علاوه بر اين، وزير امور خارجه وقت سوريه در اول ارديبهشت 1359 نقشه هاي عملياتي رژيم بعث عراق براي شروع جنگ سراسري با ايران را به اطلاع قطب زاده، وزير امور خارجه وقت جمهوري اسلامي (در دولت شوراي انقلاب) رسانده بود. بني صدر همچنين نسبت به گزارش مشابه هاني الحسن فرستاده ويژه ياسر عرفات به آقاي هاشمي رفسنجاني كاملا بي اعتنائي كرده بود.3
درست دو هفته پس از سخنراني فتنه انگيز 17شهريور بني صدر، حمله سراسري ارتش بعث به كشورمان و جنگ تحميلي هشت ساله آغاز شد. بني صدر به عنوان فرمانده كل قوا در نحوه مواجهه با اين تجاوز نيز از سركوب نيروهاي اسلام خواه غفلت نمي كرد. بي اعتنايي به توصيه هاي نظامي نهادهاي انقلابي مثل سپاه، به بهانه كم تجربگي آنان و جلوگيري از ارسال تجهيزات و مهمات نظامي به پاسداران و رزمندگان داوطلب و حتي برخي از واحدهاي ارتش، ثمره اي جز سقوط خرمشهر و اشغال بخش وسيعي از سرزمين مان نداشت.
فضاسازي عليه اسلام گرايان، اتحاد نانوشته اي را بين بني صدر و گروه هاي چپ گرا و راست گرا ايجاد كرده بود. چگونه مي توان پذيرفت كسي كه فرماندهي جنگ خونين و نابرابري را با يك دشمن تا دندان مسلح بر عهده دارد، يك ماه پس از سقوط بخش اعظم شهر استراتژيك خرمشهر، با تبليغات دروغين گروه هاي افراطي درباره وجود شكنجه در زندان هاي جمهوري اسلامي همراه شود؛ آن هم تنها به اين سبب كه در رأس دستگاه قضايي افرادي مثل شهيد بهشتي، شهيد قدوسي و... قرار داشتند؟ ادعاي كذب وجود شكنجه در زندان ها در بررسي هاي چند ماهه هيئتي متشكل از چند حقوقدان دستگاه قضايي و شوراي نگهبان و نيز شهيد محمد منتظري (به عنوان نماينده بني صدر) به اثبات رسيد، اما مطرح شدن آن محملي براي تشديد هجوم تبليغاتي به دستگاه قضايي و گرايش اسلام خواهانه شهيد بهشتي در امر قضا و قضاوت بود. همزمان با طرح اين ادعا، تصاوير اجتماعي در اصفهان با تدارك دفتر هماهنگي رئيس جمهور و پشتيباني گروهك منافقين، در روز 23 آذرماه از تلويزيون استان پخش شد. اين اجتماع كه با رفتارهايي مثل اهانت به امام و شخصيت هاي برجسته ديني مثل شهيد بهشتي و پاره كردن تصاوير آنان همراه بود، با عكس العمل پرصلابت انبوه وفاداران به امام مواجه گشت. در عين حال اين گونه حوادث از عزم جزم بني صدر و متحدان جديدش براي فراهم آوردن يك فضاي به شدت متشنج به منظور مجبور ساختن نظام به تغيير در بنيان هاي خود حكايت مي كرد. در خلال اين تشنج آفريني ها كشور علاوه بر جنگ در جبهه ها، با موضوعاتي مثل اداره اقتصاد جنگ زده و تحريم زده و نيز مديريت مسئله آزادي گروگان هاي آمريكايي درگير بود. پيداست كه نامرادي رئيس قوه مجريه و فرمانده كل نيروهاي مسلح، چه اثرات سوئي در همه اين موارد مي توانست داشته باشد.
در درون مجلس يك اقليت كوچك (متشكل از اعضاي نهضت آزادي، جاما، دفتر هماهنگي بني صدر و...) كه از پشتوانه مطبوعاتي بزرگي برخوردار بود، حتي پس از رأي اعتماد مجلس به دولت، توهين به نخست وزير و يارانش را رها نمي كرد. آقاي علي اكبر ناطق نوري از اظهارات علي گلزاده غفوري (فردي روحاني كه داراي علقه به مكاتب فلسفي غربي، پيوند سياسي با ليبرال ها و گرفتار در دام القائات فرزندان منافق خود بود) ياد مي كند كه با استناد به اين كلام شريف قرآن كه «لاتوتوا السفهاء اموالكم» (اموالتان را به سفيهان ندهيد)، با تصويب بودجه براي دولت شهيد رجايي مخالفت مي كرد! 4 اما هدف اين تمسك به قرآن و زدن تهمت سفاهت به رجايي و يارانش، زمين زدن دولتي بود كه اصل اول خود را تقليد از امام اعلام كرده بود. البته، همين مقلد بودن، رجايي و بهشتي و اكثريت مجلس را از عكس العمل هاي شديد در برابر توهين هاي اقليت و تشنج آفريني گروه هاي چپ گرا و راست گراي حامي بني صدر باز مي داشت. با اين حال گاه عرصه چنان بر بعضي از افراد محوري جريان اسلام گرا- كه به برنامه دورانديشانه امام وقوف كامل نيافته بودند- تنگ مي شد كه به تناسب ويژگي هاي شخصيتي خود به عكس العمل هاي عجولانه و شگفت آوري در ديدارهاي خصوصي با امام كشيده مي شدند. آقاي ناطق نوري نقل مي كند:
آقاي هاشمي (رفسنجاني) چند دفعه اين اختلافات را با امام در ميان گذاشته بود و امام به ايشان فرموده بود: «برويد به فكر آخرت باشيد.» ايشان عصباني شده بود و به امام گفته بود: «همه اش كه ما نبايد فكر آخرت باشيم يك خورده شما هم به فكر آخرت تان باشيد.»5
پيچيدگي رفتار امام در خصوص برخورد با بني صدر- كه بيش از هر چيز هدف اقناع تدريجي، عميق و پايدار مردم را تعقيب مي كرد- در حدي بود كه شهيد بهشتي 22 اسفندماه 1359 در نامه اي به امام(ره) تاكيد كرد:
«دوگانگي موجود ميان مديران بيش از آنكه جنبه شخصي داشته باشد به اختلاف دو بينش مربوط مي شود.»
شهيد مظلوم در اين نامه از وجود بينشي در بين برخي از مديران كشور سخن به ميان آورده بود كه:
چندان در برابر فقاهت و اجتهاد پويا و در عين حال ملتزم به وحي و تعبد در برابر كتاب و سنت پايبند نيست و در برابر هجوم هاي تبليغاتي سياسي و اقتصادي و نظامي بيگانه و در قبال داوري ها و دلسوزي هاي بيگانگان لغزان و لرزان است و جامعه را به راهي مي كشاند كه خود به خود درها را به سوي ارزش هاي بيگانه از اسلام بلكه ضداسلام مي گشايد، راه را براي نفوذ بي مبالات ها يا كم مبالات ها در همه سطوح مديريت امت اسلامي و حاكم شدن آن ها بر سرنوشت انقلاب هموار مي سازد.6
با اينكه اين نامه حاوي نوعي تمناي شكستن سكوت از سوي امام بود، اما مي توان آن را كامل ترين سند از مباني و جزئيات اختلاف پيروان اسلام ناب با جريان ليبرال ها متشكل از بني صدر، جبهه ملي و نهضت آزادي به شمار آورد.
ائتلافي براي حذف شدن
ائتلاف نيروهاي به ظاهر ناهمساز در مقابله با خط اصيل اسلام گرايي، چندين بار در طول سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تجربه شده است. در دسته بندي هاي سياسي قبل از انقلاب، هيچ گاه بني صدر را در جبهه همراهي با گروه مجاهدين خلق نمي توان يافت. به همين سبب، همداستان شدن او با منافقين در سال هاي 59 و 60 براي آگاهان مسايل گذشته، رخداد عجيبي بود. فرار بني صدر و رجوي با هواپيماي نظامي و به خلباني سرهنگ معزي خلبان مخصوص شاه و نشستن هواپيما در يك فرودگاه نظامي پاريس در هفتم مرداد 1360 حادثه اي بود كه تا چند ماه قبل از آن به ذهن هيچ كس خطور نمي كرد. اگر چه اين پيوند به علت تيپ روانشناختي غيرقابل انطباق اين دو، دوام چنداني نيافت، اما بستر شكل گيري آن، تصوير روشني از واقعيت هاي صف بندي جريان هاي سياسي دوره كوتاه سال هاي 59 و 60 را به دست مي دهد.
بني صدر در ابتدا با نزديك شدن به بخشي از نيروهاي نهادهاي انقلاب، كه به زعم وي مي توانستند به صورت بازوي قدرتمند او در جهت كاهش قدرت پيروان امام عمل كنند، سعي كرد به اهداف جاه طلبانه خود دست يابد. وي چند بار براي تعيين فرد مورد نظر خود به فرماندهي سپاه خيز برداشت اما تدبير اكثريت هوشيار پاسداران، مسئولان و فرماندهان سپاه مانع از اين اقدام وي شد. او در نهايت مرتضي رضايي را به فرماندهي سپاه منصوب كرد. ولي تقيد مرتضي رضايي به راه امام، بني صدر را در اين اقدام نيز ناكام گذاشت. اختلاف بني صدر با سپاه پيش از جنگ تحميلي بروز كرده بود، دامنه اين اختلاف بني صدر علاوه بر بي اعتنائي او به نظرات سپاه درباره جنگ تحميلي و نيز منع ارتش از دادن امكانات تسليحاتي و لجستيك به سپاه، از ماجراي صدور دستور بمباران هواپيماها و بالگردهاي به جامانده از نظاميان آمريكايي و به شهادت رساندن محمد منتظر قائم فرمانده سپاه يزد- كه مشغول بازرسي از داخل هواپيماهاي آمريكايي بود- و موضوع گروگان هاي آمريكايي تا نحوه برخورد با تسلط ضدانقلاب در مناطق كردنشين و... را شامل مي شد. حجت الاسلام احمد سالك خاطره جالبي در اين مورد دارد:
وقتي بني صدر به دزفول رفته بود همه فرماندهان را خواسته بود و خب شهيد كلاهدوز هم از طرف سپاه رفته بود. در آن هنگام كردستان توسط كومله و دموكرات از دست ما رفته بود، آنجا بني صدر پيشنهاد مي كند كه شما مرز كردستان را در كرمانشاه بگذار و آنجا را تمام شده فرض كن. مرحوم شهيد كلاهدوز ناراحت مي شود و با گريه فرياد مي زند كه آقاي بني صدر و آقايان ارتشي مگر اين كه از روي جنازه ما سپاهي ها رد شويد والا ما يك وجب از خاك كشورمان را از دست نخواهيم داد. شهيد كلاهدوز آن جلسه را با گريه ترك كرده بود و بلافاصله به من در اصفهان زنگ زد و گفت ما پيشمرگ مي خواهيم، گفتم مگر چه شده؟ كه او در پاسخ گفت: بايد سنندج را نجات دهيم. خب من مسئول سپاه غرب اصفهان كه افرادي بوديم همچون آقاي رحيم صفوي، صياد شيرازي، شهيد بابايي، سرهنگ رياحي و اميرهاشمي در آن حضور داشتند.
من همان جا يك مصاحبه راديو تلويزيوني كردم و مردم غوغا كردند. من به شهيد كلاهدوز اعلام كردم كه هواپيما را فردا بفرست، نيروها آماده هستند. آقاي صياد و رحيم صفوي به عنوان پشتيباني با نيروها اعزام شدند، ما از فرودگاه سنندج تا مقابل بيمارستان توحيد و هلال احمر در هر 20 متر يك شهيد داديم. روبه روي قبر شهيد شمس آبادي در اصفهان يك قطعه اي از شهدا است كه آن ها همين بچه ها هستند. ما از همين رو سنندج را نجات داديم.7
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. غلامرضا خواجه سروي، پيشين، ص.286
2. بني صدر: مشخصه خط امام احترام به خواست مردم است، كيهان، ش 11089، سه شنبه 18شهريور 1358، ص آخر
3- نك: گفت وگو با جواد منصوري، حتي حاضر به ديدن پرونده جاسوسي بني صدر هم نبودند، 30 سال پس از جراحي بزرگ (ويژه نامه تاريخ سياسي روزنامه جوان خرداد 1390)، ص.92
4-مرتضي ميردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري، ج اول، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ دوم، پاييز 1384، ص .212
5-همان، صص 215 و 216
6-عباس بشيري، همان، ص .405
7. مرور خاطرات جذاب و شنيدني در گفت وگو با حجت الاسلام احمد سالك، 14 اسفند نقطه عطف عزل بني صدر بود، 30 سال پس از جراحي بزرگ (ويژه نامه تاريخ سياسي روزنامه جوان خرداد 1390) ص .73
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14