(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 15 فروردین 1391- شماره 20173

برترين هجرت ها
جايگاه محبين پيامبر(ص)
عوامل و آفات انس
شاخص هجرت كبري در سلوك عارفان
نماز و اطعام دو نماد رهايي از دوزخ
رمز محبوبيت در ميان مردم



برترين هجرت ها

قال النبي(ص): افضل الهجره ان تهجر ماكره ربك.
پيامبراعظم(ص) فرمود: بافضيلت ترين هجرت ها، هجرت از اموري است كه در منظر پروردگارت ناپسند است.(1)
1- كنزالعمال، ج61، ص657

 



جايگاه محبين پيامبر(ص)

در روايت نقل شده است روزي مردي از انصار نزد پيامبر آمد و گفت: اي رسول خدا! مرا تاب دوري شما نيست و بسا در منزل به ياد شما مي افتم. ناگاه اهل منزل را وا مي نهم و به سوي شما مي شتابم تا به ديدارتان آرام گيرم. اما اكنون اين دغدغه مرا مي آزارد كه چون قيامت برپا گردد و شما در اعلا عليين بهشت جاي گيريد، دستم از دامنتان كوتاه شود!
چون اين كلام پرسوز از عمق جان وي به اخلاص برآمد، خطاب الهي رسيد كه: «و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا» آنان كه خدا و رسول را فرمان برند، با كساني محشور شوند كه خدا به آنان احسان نموده است، يعني با پيامبران، صديقان، شهدا و صالحان و ايشان چه نيكو رفيقانند. (نساء-69)(1)
1- مجمع البيان، ج3، ص72

 



عوامل و آفات انس

پرسش:
چه عواملي موجبات انس با مونس حقيقي يعني خداي متعال را فراهم مي آورد و در اين راستا چه آفاتي وجود دارد؟
پاسخ:
با عنايت به اهميت انس با خدا و نقشي كه در سازندگي و تامين آسايش انسان دارد، در آموزه هاي اسلامي سه رهنمود مهم براي مأنوس شدن با خدا و دلبستگي به او ارائه شده است:
1- ذكر خدا
علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد: «الذكر مفتاح الانس» ذكر، كليد انس است (غرر الحكم، ح 541) بنابراين، انسان هرچه بيشتر از اين كليد گنج دلبستگي به خدا استفاده كند، انس او با حضرت حق بيشتر مي گردد و به آرامش بيشتر دست مي يابد، چنان كه قرآن، تاكيد مي فرمايد: «الا بذكر الله تطمئن القلوب» بدانيد كه با ياد خدا، دلها آرام مي گيرند. (رعد-28)
2- پرهيز از مصاحبت با اهل غفلت
مصاحبت با اهل غفلت، انسان را از ياد خدا غافل مي كند، بدين جهت كسي كه مي خواهد با خدا مانوس باشد، بايد از معاشرت با انسان هاي غافل، جداً اجتناب كند، چرا كه انس با خدا، با الفت با انسان هاي غافل، در تضاد است، چنان كه از امام علي(ع) روايت شده است: «كيف يأنس بالله من لا يستوحش من الخلق؟!» چگونه با خدا مانوس مي شود كسي كه با بندگان، قطع رابطه نكرده است؟! بي ترديد، مقصود از «خلق» در اين حديث و احاديث مشابه، ذاكران خدا نيستند، زيرا معاشرت با اهل ذكر، خود عاملي مستقل براي ياد خدا و انس گرفتن با اوست، بلكه مقصود، اجتناب از معاشرت با مردم غافل است.
3- استمداد از خداوند متعال
پيامبر گرامي (ص) و اهل بيت مكرم اسلام، مكرر از خدا اين تقاضا را داشته اند كه «اللهم اجعلنا... انسين بك» (بحارالانوار، ج 95، ص 360) يا «انسني بك يا كريم» (الكافي، ج 3، ص 327) يا «واجعل انسي بك» (بحارالانوار، ج 95، ص 408) و نيز در دعايي كه در صحيفه سجاديه از امام زين العابدين(ع) نقل شده، آن حضرت وحشت از انسان هاي بد و غافل و نيز انس با خدا و اوليائش را يك جا از خداوند متعال مي خواهد و مي گويد: «والبس قلبي الوحشه من شرار خلقك وهب لي الانس بك و باوليائك و اهل طاعتك» دل مرا، از وحشت از بندگان شرورت، آكنده كن و انس به خودت و اوليا و اهل طاعتت را نصيب من بنما. (بحارالانوار، ج 49، ص 334) بنابراين در آموزه هاي اسلامي «حسن خلق» و «حسن معاشرت» و «نرمخويي» و «نيكي» و «استمداد از خداوند متعال»، عوامل انس شمرده شده اند و در مقابل از «بداخلاقي» و معاشرت با جاهلان و فساق و فجار و ... به عنوان آفت انس يادشده است. لازم به ذكر است كه اسباب و آفات انس، به مواردي كه به آنها اشاره شد منحصر نيستند، بلكه همه آنچه در احاديث اسلامي به عنوان عامل دوستي و الفت مطرح شده اند، عامل انس نيز محسوب مي شوند و همه آنچه آفت دوستي و الفت شمرده شده، آفت انس نيز هستند.

 



شاخص هجرت كبري در سلوك عارفان

(اي سالك راه حق) هجرت كبري از اينجا شروع مي شود كه مواظب باشي قلبت به غير خدا وابستگي پيدا نكند. اين مراقبت از دل، خودش يكي از مراتب هجرت كبري است. يعني دلت را كوچ بده و نگذار به سمت غير خدا برود. اگر ديدي دلت به سمت غير خدا مي رود روي گردانش كن و آن را به سوي خدا برگردان. خود اينكه انسان مقيد شود كه از رذايل اخلاقي گريز داشته باشد. اين هم هجرت است. همه اين ها، هجرت دروني است؛ تا برسد به اعضا و جوارح بيروني كه اگر انسان از گناه گريز داشته باشد، اين هم خودش هجرت است. تمام اين ها هجرت في سبيل الله است، بنابراين هجرت صغري مربوط به جسم انسان است و هجرت كبري مربوط به روح و درون انسان است. اين هجرت بيروني است و آن، دروني است. هر دو هم بر يك محور هستند و آن «حفظ دلبستگي به خدا» است... تا آنجا كه مي تواني از نظر دروني خودت را درست كني، تكليفت همان هجرت دروني است؛ اما اگر ديدي محيط بيروني اجازه خودسازي نمي دهد، آنجا ديگر بايد هجرت بيروني كني.(1)
1- سلوك عاشورايي، منزل سوم، آيه الله شيخ مجتبي تهراني، ص63

 



نماز و اطعام دو نماد رهايي از دوزخ

عليرضا پرورش
در نگرش قرآن همه انسان ها در زيان و خسران هستند؛ زيرا دوزخ، آدمي را احاطه كرده و تنها راه رهايي انسان از خسران ابدي و فراق دوزخي، ايمان و عمل صالح در دو عرصه شخصي و اجتماعي است. به اين معنا كه خود، مومن و نيكوكار باشد و ديگران را به ايمان و نيكوكاري بخواند و در اين راه فعالانه مشاركت داشته باشد و تبليغ و توصيه كند و دستگير ديگران باشد تا از محاصره دوزخ و خسران و فراق راهايي يابد.
اما قرآن، هنگامي كه از رهاشدگان از دوزخ و گرفتاران در آن گزارشي ارايه مي دهد، از زبان آنان مي گويد كه آنها عامل خوشبختي و بدبختي خود را نماز و اطعام مي دانند. اين دو، مهمترين مصاديق و نمادهاي ايمان و نيكوكاري در دو عرصه شخصي اجتماعي است. نويسنده براي تبيين اين معنا به تحليل قرآن مراجعه كرده تا حكمت و جايگاه اين دو نماد را در زندگي بشر ارائه دهد.
انسان گرفتار در دنيا
انسان موجودي است كه در دنيا ماموريتي از خداوند برعهده او گذاشته شده است. اين ماموريت همان چيزي است كه در آيه 30 سوره بقره از آن به خلافت الهي تعبير شده است، اما از آن جايي كه رسيدن به اين مقام در شكل كامل و تمام آن به سادگي مقدور نيست، انسان مي بايست راهي سخت و دشوار را در دوزخ دنيا بپيمايد و با دو دشمن دروني و بيروني مبارزه كند.
البته همان گونه كه براي انسان، دو دشمن دروني و بيروني وجود دارد، خداوند دو يار مهربان دروني و بيروني نيز براي او قرار داده است تا دستگير او باشند و در صراط مستقيم خدايي و خليفه شدن او را ياري رسانند. در برابر دشمن دروني هواهاي نفساني، عقل را به عنوان يار و رهبر قرارداده و در برابر دشمن بيروني وسوسه هاي شيطاني، پيامبران را فرستاده است.
پس اگر انسان بتواند از عقل و وحي بهره برد، مي تواند در صراط مستقيم قرار گيرد و از طريق عبوديت (ذاريات، آيه 56) خود را متخلق به اخلاق الهي كند كه به شكل تعليم و آموزش اسمي در انسان وجود دارد. (بقره، آيه 31) با متخلق شدن به اخلاقي الهي، انسان در مقام خليفه الهي مي تواند رهايي خود و ديگران را تجربه كند و دوزخ دنيا به بهشت رضوان الهي تبديل گردد و انسان در آرامش و آسايشي قرار گيرد كه آرزو و آرمان ديرين اوست.
خداوند در آياتي چند به وضعيت بحراني انسان در دنيا اشاره مي كند و وضعيت عمومي بشر را خسران و زيان ارزيابي مي نمايد. (عصر، آيه 2) تنها راه رهايي انسان از اين دوزخ دنيوي كه او را احاطه كرده و همه به ناچار از درون آن مي گذرند (مريم، آيات 70 و 71) اين است كه پيرو عقل و وحي باشند و از صراط مستقيم از درون اين آتش دنيوي بگذرند و خود را سرگرم آرايه هاي حيات دنيوي نكنند و از زر و سيم براي خود آتشي درست نكنند كه درون و پشت و پهلويشان را بسوزاند و ايشان را در قعر دوزخ برد و خود هيزم دوزخيان گردند. (توبه، آيه 35؛ بقره، آيه 24؛ آل عمران، آيه 19؛ تحريم، آيه 6)
خداوند به انسان ها در آيات قرآني از جمله همين آيات هشدار مي دهد كه در گذر از زندگي دنيوي و دوزخ آن، انتخاب درستي داشته باشند و در مسير عبوديت كه همان صراط و پل رهايي بخش است عبور كنند و به راست و چپ متمايل نشوند؛ زيرا هرگونه افراط و تفريطي از اين راه به معناي سقوط در دوزخ است. اما بسياري از مردم سرگرم همين آرايه هاي دنيوي چون مال مي شوند و به جاي آن كه به درستي از آن به عنوان ابزار بهره برند به آن اصالت بخشيده و خود را سرگرم لهو و لعب با آن مي كنند و در انديشه جمع كردن و شمارش آن مي افتند. (كهف، آيات7 و 28 و 46؛ اعراف، آيه32؛ يونس، آيه 88، نحل، آيه8؛ حديد، آيه20 و آيات ديگر)
اين گونه است كه همين زينت ها و طيبات، وجه غير الهي خود را نشان مي دهد و براي انسان دوزخي آتشين مي شود و از خدا و خدايي شدن دور مي سازد و در همين دنيا مستقيم به درون دوزخ سوزان مي افتد. از اين رو خداوند كافران را از كساني معرفي مي كند كه در همين دنيا در درون آتش هستند و دوزخ كاملا آنان را احاطه كرده است؛ زيرا ايشان با افراط و تفريط، از صراط و پل عبوري از روي دوزخ، به درون آن افتاده اند. (توبه، آيه49، عنكبوت آيه54)
به هرحال، وضعيت انسان، وضعيت بس خطرناكي در دنياست؛ زيرا با انتخاب درست و نادرست خود مي تواند سعادت يا شقاوت ابدي را براي خود رقم بزند. (بلد، آيه10، انسان، آيه3) همه دراين دوزخ دنيايي گرفتار هستيم و اگر كسي آن را خانه خود قرار دهد، درآخرت نيز در اين دوزخ مي ماند، ولي اگر از صراط مستقيم و پل آن بگذرد، مي تواند ضمن بهره گيري از مواهب دنيا و طيبات و آرايه هاي آن (اعراف، آيه32) در چارچوب عقل و وحي، نه تنها خود را رهايي بخشد بلكه دستگير ديگران شود و وارد بهشت رضوان گردد و جاودانه در آسايش و آرامش ابدي بي هيچ خوف و حزني از گذشته و آينده اش باشد. (بقره، آيات 38 و 62)
رهايي با ايمان و عمل صالح
اين صراط مستقيم و پل عبور از دوزخ، داراي دو بال اصلي است كه انسان با بهره گيري از آن مي تواند به دور از هرگونه افراط و تفريطي به سلامت از دوزخ بگذرد و به دارالسلام و خانه سلامت درآيد. (انعام، آيه 127؛ يونس، آيه25)
انسان براي اينكه در اين راه حركت كند نيازمند توشه اي است كه انرژي و سوخت حركتي او را فراهم آورد. اين سوخت كه همان فطرت و عقل است، موجب مي شود تا انسان صفات الهي سرشته در ذات خود را بشناسد، و آن را به كار گيرد و از هرگونه عامل سقوط در ورطه دوزخ دنيا دوري كند. اين دوري كردن همان تقواي الهي است.
انسان براي اينكه صفات الهي را در خود بروز دهد و پر پرواز بيابد، مي بايست به دو بال ايمان و عمل صالح خود توجه كند. اين دو بال ايمان و عمل صالح است كه او را براي پرواز در مسير صراط مستقيم آماده مي كند. از اين رو خداوند در آياتي از جمله آيه10 سوره فاطر از ايمان و عمل صالح به عنوان پرهاي پرواز آدمي و صعود سخن به ميان مي آورد. بنابراين، هر انساني لازم است با بهره گيري از سوخت فطرت و الهامات تقوايي آن، درمسيري كه عقل و قلب سليم مشخص مي كند و وحي، آن را تبيين و روشن مي نمايد، با دو بال ايمان و عمل، پرواز كند و از دوزخ دنيا بگذرد و به دارالاسلام وارد شود. (انعام، آيه 127؛ يونس، آيه25)
مسئوليت هاي اجتماعي انسان
آموزه هاي قرآني برخلاف بسياري از شرايع واديان، مسئوليت انسان را به گونه اي تعريف مي كند كه فراتر از مسئوليت هاي فردي و شخصي است. به اين معنا كه وقتي دراسلام سخن از مسئوليت انسان و تكاليف او به ميان مي آيد، اختصاص به مسئوليت انسان دربرابر خود ندارد، بلكه انسان همان گونه كه در برابر خود مسئول است در برابر ديگران بلكه همه هستي نيز مسئوليت دارد زيرا خداوند انسان را به عنوان خليفه انتخاب كرده و مي بايست اين مسئوليت را به درستي بشناسد و به عهده گيرد. (بقره، آيه 30)
براين اساس خداوند در تبيين رهايي از خسران و زياني كه انسان در دنيا گرفتار آن است، ضمن بيان لزوم ايمان و عمل صالح، دستگيري ديگران را نيز به عنوان عامل رهايي معرفي مي كند. بنابراين، انسان تنها با زهدورزي و ايمان و عمل صالح نمي تواند رهايي از خسران را براي خود تضمين كند، بلكه لازم است افزون بر آن به كمك ديگران بشتابد و ديگران را به ايمان و عمل صالح دعوت و توصيه كند. (سوره عصر)
از آيات ديگر قرآن نيز اين معنا به دست مي آيد كه انسان تنها با مسئوليت دوگانه شخصي و اجتماعي مي تواند از خسران رهايي يابد. پس كسي نمي تواند مدعي شود كه تنها با تزكيه نفس خود مي تواند از خسران نجات پيدا كند. از اين روست كه اسلام را دين اجتماعي دانسته اند؛ زيرا به همان اندازه كه انسان در برابرخود مسئوليت دارد به همان اندازه نيز در برابر ديگران مسئول است.
مشاركت درعرصه اجتماعي
با نگاهي به آيات قرآني مي توان اين مسئوليت و نقش اجتماعي را دراشكال گوناگون به دست آورد. به سخن ديگر، غير از كلياتي كه بيان شده، خداوند درشكل احكام نيز اين مسئوليت ها را به تفصيل تبيين كرده است. از جمله درآيه 2 سوره مائده به مومنان فرمان مي دهد كه در همه عرصه هاي اجتماعي حضور فعال داشته باشند.
مومنان مي بايست دركارهاي خير و نيك با يكديگر معاونت كنند و از هرگونه كارهاي زشت و نابهنجار جلوگيري به عمل آورند.
آنان ضمن اينكه خود اين گونه رفتار مي كنند بايد ديگران را نيز به كارهاي پسنديده دعوت كرده و از كارهاي زشت بازدارند. (توبه، آيه 71، آل عمران، آيه 114).
اين مشاركت دركارهاي اجتماعي خوب و پسنديده ازكارهاي عبادي مانند نماز آغاز تا درعرصه هاي جهادي و نظامي و اقتصادي و سياسي ادامه مي يابد.
از اين رو خداوند خواهان حضور جمعي مومنان درنماز جماعت (بقره، آيه43؛ آل عمران، آيه 43؛ توبه، آيه 112 و آيات ديگر) و نماز جمعه (سوره جمعه) مي شود.
خداوند در آيه 62 سوره نور خواهان مشاركت فعال مومنان درعرصه هاي اجتماعي مي شود. مومنان مي بايست درهمه عرصه هاي اجتماعي مشاركت فعال داشته و مسئوليت پذير باشند. اين مشاركت مي تواند درمساله همفكري و مشورت باشد (آل عمران، آيه 159) يا درعمل اجتماعي ديگري چون حضور در ميادين نبرد و جهاد جلوه گر شود. (انفال، آيه 72 و آيات ديگر)
كمك به ديگران و دستگيري ناتوانان و مستضعفان و كودكان و زنان و پيرزنان، از ديگر امور اجتماعي است كه خداوند بر آن تأكيد كرده و حتي خواهان آن است كه براي نجات ايشان از هرگونه ظلم در برابر ظالمان و مستكبران بايستند و به جهاد و مقاتله قيام كنند. (نساء، آيه 75)
هر انساني موظف است كه مسئوليت هاي اجتماعي و نقش هاي آن را به درستي بپذيرد و بدان وفادار باشد و عمل نمايد. بر مؤمنان است كه همواره حضور جدي و فعالي در عرصه اجتماعي داشته باشند و براي اجراي عدالت و وادار كردن مسئولان و طبقات مديريتي كشور به آن در جامعه حضور جدي داشته باشند. (حديد، آيه 25)
تقدم امور اجتماعي بر امور شخصي
از برخي آيات قرآني به دست مي آيد كه گاه امور اجتماعي حساس مانند جهاد و بيعت و انتخابات حتي بر امور شخصي مقدم است و هرگاه رهبري جامعه به امر اجتماعي مهمي فراخواند بر مردم است تا فعالانه در آن عرصه وارد شوند و كارهاي شخصي خود را رها كنند. هرگونه تخلف از مشاركت و حضور در امر اجتماعي جايز نيست و هر كسي مي بايست به طور مشخص از رهبري جواز عدم حضور و مشاركت را كسب كند. اين بدان معناست كه مشاركت در امر اجتماعي، مهم و تقدم آن بر امور شخصي امري قطعي است و هرگاه درباره موردي شك و ترديدي مطرح شد مي بايست اصل را بر حضور و مشاركت قرار داد.
خداوند در آيه 62 سوره نور مي فرمايد: انما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا معه علي امر جامع لم يذهبوا حتي يستأذنوه ان الذين يستأذنونك اولئك الذين يؤمنون بالله و رسوله فاذا استاذنوك لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم واستغفر لهم الله ان الله غفور رحيم؛ جز اين نيست كه مؤمنان كساني اند كه به خدا و پيامبرش گرويده اند و هنگامي كه با او بر سر كاري اجتماع كردند، تا از وي كسب اجازه نكنند نمي روند. در حقيقت، كساني كه از تو كسب اجازه مي كنند آنانند كه به خدا و پيامبرش ايمان دارند. پس چون براي برخي از كارهايشان از تو اجازه خواستند، به هر كس از آنان كه خواستي اجازه ده و برايشان آمرزش بخواه كه خدا آمرزنده مهربان است.
بنابراين، به حكم اولويت امور اجتماعي بر امور شخصي و تقدم خواسته هاي رهبري بر خواسته هاي شخصي لازم است تا مؤمنان در امور اجتماعي جامعه اسلامي مشاركت فعال داشته باشند و كارهاي خود را كنار بگذارند و به كارهاي اجتماعي بپردازند. كساني كه با بهانه جمع آوري محصولات، آموزش و تدريس در حوزه و دانشگاه، مشكلات خانوادگي، ترس و خوف همسر و فرزندان، از فعاليت هاي مهم اجتماعي مانند حضور در جبهه خودداري مي كنند يا هنگام نماز جمعه و برپايي اجتماع هفتگي سياسي عبادي به خريد و فروش مي پردازند، جزو متخلفين حساب مي شوند و خداوند ايشان را به سبب عدم تقديم فعاليت هاي اجتماعي بر شخصي مؤاخذه، سرزنش و توبيخ مي كند. (سوره جمعه؛ توبه، آيات 93 و 120)
نماز و اطعام دو نماد مهم
چنان كه گفته شد تنها راه رهايي از خسران و دوزخ، ايمان و عمل صالح است. نمادهاي مهمي كه قرآن براي ايمان و عمل صالح بيان كرده نماز و اطعام است. نماز بهترين و زيباترين حالت عبادي و تزكيه نفس است. از اين رو ستون دين و مرز اسلام و كفر معرفي شده است.
با نگاهي به آثار نماز در زندگي مادي و معنوي و نيز دنيوي و اخروي بشر مي توان دريافت كه چرا خداوند نماز را مهم بيان مي كند و آن را نماد رهايي بخش بشر از دوزخ فراق و سوز مي داند. در آيات قرآني به بيش از هشتاد اثر بسيار مهم نماز پرداخته شده كه هر يك به تنهايي به معناي همه چيز است.
خداوند هنگامي كه از وضعيت دوزخيان گزارش مي كند، در بيان علت ورود به دوزخ آنان مي گويند كه اهل نماز نبودند. (مدثر، آيات42 و 43)
خداوند در كنار نماز، به مسئله اطعام به عنوان نماد ديگر رهايي اشاره مي كند كه مرتبط با امر اجتماعي است. به اين معنا كه انسان با دو كار شخصي و اجتماعي نماز و اطعام مي تواند خود را از خسران و دوزخ رهايي بخشد. خداوند در سوره مدثر گزارش مي كند كه وقتي از دوزخيان پرسيدند: ما سلككم في سقر؛ چه چيز شما را در آتش سقر درآورد؟» مي گويند: «لم نك من المصلين، از نمازگزاران نبوديم، و لم نك نطعم المسكين؛ و بينوايان را غذا نمي داديم.» (مدثر، آيات 41 تا 43)
نماز، برترين نماد در ايمان و خداپرستي است چنان كه اطعام و غذادادن به بينوايان و ناتوانان مهم ترين و بهترين نماد براي كارهاي اجتماعي در قبال جامعه است. البته عبادت چهره هاي مختلفي به خود مي گيرد كه جنبه هاي فردي و اجتماعي نيز از جمله آنهاست. به اين معنا كه كارهايي چون زكات و نيكوكاري و احسان و انفاق خود جلوه اي از عبادت است، چنان كه كارهايي چون نماز و روزه و خواندن قرآن و حج و مانند آن نيز جلوه اي ديگر از عبادت مي باشد. اما دو چهره مهم ايمان و عمل صالح يعني عبوديت و بندگي را مي بايست در نماز و اطعام ديد. از اين رو خداوند همواره بر نماز و اطعام تأكيد مي كند و در آياتي از جمله سوره انسان به مسئله اطعام اهل بيت(ع) اشاره كرده و مي گويد كه ايشان با اطعام خود توانستند محبوبيت خداوند را كسب كرده و در مقام رضا قرارگيرند و از بهشت رضوان الهي سود بزند.
مؤمنان كساني هستند كه نماز مي خوانند و اطعام مي دهند و ديگران را به اين دو عمل تشويق و ترغيب مي كنند. (معارج، آيات20 و 21؛ فجر، آيات16 تا 18 و آيات ديگر) در حالي كه كافران از اين دو عمل به شدت پرهيز كره و حتي از آن باز مي دارند. (حاقه، آيه34؛ ماعون، آيات2 تا 7 و آيات ديگر)
از نظر قرآن بهترين جلوه هاي شخصي و اجتماعي عبادت را مي بايست در نماز و اطعام جست. از اين رو پيامبران (هود، آيه69؛ ذاريات، آيات24 تا 27) و ابرار (سوره انسان و آيات ديگر) و اهل بهشت كه اصحاب يمين هستند (بلد، آيات14 تا 18) داراي اين صفت مهم نمازگزاري و اطعام كنندگي بودند.
بنابراين لازم است كه انسان براي شناخت اهل تقوا و مؤمنان و نيكوكاران، به اين دو نماد توجه كند و آن را از اسباب شناسايي انسان هاي خوب از بد بداند و به كار گيرد. به اين معنا كه انسان خوب اهل نماز و اطعام است در حالي انسان بدكار از اين دو نه تنها گريزان است بلكه ديگران را نيز به ترك نماز و اطعام تشويق مي كند. بنابراين، بايد براي اين كه در مسير عبوديت باشيم بايد همواره بر عناصر مهمي چون نماز و اطعام توجه داشته و خود بدان، عام و ديگران را نيز بدان تشويق كنيم، چنان كه اسوه هاي بشريت از پيامبران و امامان(ع) اين گونه بودند و خداوند از نماز بسيار ايشان و اطعام آنان به بينوايان و بلكه حتي دشمنان كافر و اسير، خبر مي دهد.

 



رمز محبوبيت در ميان مردم

جعفر موسي نژاد
هر كسي به طور طبيعي علاقه مند است تا محبوب دل ها باشد و مردم او را دوست بدارند. محبوبيت اگر چه آثار بسياري براي آدمي به همراه مي آورد ولي هيچ كسي نمي تواند از آرامشي كه در پي محبوبيت برمي خيزد چشم پوشي كند؛ زيرا محبوبيت نه تنها امنيت را براي او به ارمغان مي آورد بلكه سكونت و آرامش دروني را نيز براي او در پي خواهد داشت. هر كسي مي كوشد تا به هر شكلي شده محبوب دل ها شود؛ زيرا اگر محبوبيت تحقق يابد، آدمي بر دل ها حكومت مي كند و بندگي باطني، بردگي ظاهري را نيز به دنبال خواهد داشت و اشخاص، كوركورانه از وي پيروي و اطاعت مي كنند.
هر كسي در جست وجوي محبوبيت و حكومت بر دل ها، از ابزارهاي گوناگوني بهره مي برد. برخي با ابزار مال مي كوشند تا دل ها را به سوي خود جذب و جلب نمايند. برخي ديگر با احسان و كمك به ديگري يا مهر و محبت مي كوشند اين محبوبيت را براي خود ايجاد كنند.
هر يك از اينها با توجه به گرايش هاي گوناگون مردم تأثيراتي به جا مي گذارد. حتي ابليس و شياطين با وعده هاي دروغين و مستكبران و مستبدان با فريب و نيرنگ در جلب قلوب مردم مي كوشند و تأثيراتي را نيز به جا مي گذارند؛ از اين رو دولت هاي استكباري و مستبدي چون دولت فرعوني بر جان ها حكومت مي كند و مردمي را بنده خود مي سازد.
اصولا انسان به كسي كه محبت كرده گرايش دارد و اگر محبتي ديده، مي كوشد تا آن را پاسخ دهد. از اين رو اگر كسي به او مالي دهد يا تعليم و آموزشي بدهد، خود را بنده او مي داند و در كلام اميرمؤمنان علي(ع) است. من علمني حرفا فقد صيرني عبدا؛ هر كسي حرفي به من بياموزاند مرا بنده خود ساخته است و در همين چارچوب است كه آن حضرت خود را عبيد محمد(ص) مي داند كه ايشان را معارف بسيار آموخته است: انا عبد من عبيد محمد(ص)؛ من بنده اي از بندگان محمد(ص) هستم. به اين معنا كه ايشان دل در گروه محبت كسي دارد كه به ايشان چيزي آموخته است. پس هر كسي، به طور طبيعي علاقه مند به كسي مي شود كه خدمتي به او كرده است و اين گونه سپاسگزار او مي باشد. چنانكه در مثل آمده است: الانسان عبيد الاحسان.
ولايت و سلطه شيطاني نيز ريشه در محبت شخص به شيطان دارد؛ زيرا او را كسي مي داند كه خدمتي به او كرده است؛ هر چند كه در اين باور به اشتباه و خطا رفته و فريب و وسوسه ابليسي را، خدمت برشمرده است. به عنوان نمونه خداوند گزارش مي كند كه برخي از مردم تحت ولايت جنيان درمي آيند؛ زيرا گمان مي كنند كه ايشان اخبار غيب را در اختيارشان مي گذارند. (سوره جن)
محبت واقعي و محبوبيت جهاني
اينكه هر كسي سپاسگزار خدمتي است كه به وي مي شود و همين خدمت رساني عاملي در جلب و جذب دل هاي بشر دارد، امري پوشيده نيست؛ ولي اين محبت نه تنها كامل و تمام نيست، بلكه فراگير و پايدار هم نمي باشد. ازنظر آموزه هاي قرآني محبوبيت واقعي و جهاني را مي بايست در امري ديگر جست.
در روايات است كه اگر كسي بخواهد رابطه خود را با مردم اصلاح نمايد، گام نخست آن است كه رابطه خود را با خدا اصلاح كند. از امام حسن عسكري(ع) روايت است كه فرمود: من اصلح فيما بينه و بين الله اصلح الله ما بينه و بين الناس؛ كسي كه بين خود و خدايش را اصلاح كند، خداوند بين او و مردم را اصلاح مي كند. (جهادالنفس، حديث355)
براي اينكه انسان بين خود و خدا را اصلاح كند خداوند در قرآن راهكاري را ارايه كرده است. در اين راهكار مشخص شده كه اگر انسان آن را پيروي كند، محبوب خداوند مي شود و رابطه ميان خدا و خلق، رابطه محبت مي شود و هر يكي ديگري را محبوب خود مي شمارد. خداوند در آيه31 سوره آل عمران مي فرمايد: «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم و الله غفور رحيم؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.»
در حقيقت راه اصلاح ميان خود و خدا، آن است كه انسان از آموزه هاي وحياني قرآن و سنت و سيره پيامبر(ص) پيروي كند و به همه آموزه هاي وحياني ايمان داشته باشد، نه اينكه به برخي مؤمن و به برخي ديگر كافر باشد؛ چنان كه برخي به ولايت امامان معصوم(ع) كافر هستند و ايمان ندارند و حقوق اهل بيت(ع) را در ولايت نمي پذيرند. (مائده، آيه3؛ نساء، آيه59 و احزاب، آيه33 و آيات ديگر)
نقش ايمان و عمل صالح
اگر كسي به طور كامل و تمام به همه آموزه هاي وحياني خداوند ايمان داشته و از آن اطاعت كند، اگرچه بر او گران و سخت باشد (بقره، آيه143؛ آل عمران، آيات32و 53) آن موقع است كه محبوب خداوند مي شود و از آثار اين محبوبيت آن است كه در ميان مردم محبوب مي گردد و همگان از جان و دل بنده وار جان، فداي او مي كنند و او را بر خود اولي و برتر مي شمارند و از خود براي او مي گذرند.
اطاعت از خدا و پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) در زندگي در دو عنوان ايمان و عمل صالح نمودار مي شود؛ چراكه اين دو، بال هاي پرواز آدمي به سوي خداوند است. (فاطر، آيه10) از اين رو خداوند به مردم مي فرمايد كه به جاي آنكه بخواهند محبوبيت ديگران را از طريق مال و ثروت به دست آورند كه محبوبيت ناپايدار و غيرواقعي است (انفال، آيه63) با ايمان و عمل صالح يعني اطاعت از خدا و پيامبر(ص) آن را به دست آوريد.
خداوند درباره رمز محبوبيت انسان مي فرمايد: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا؛ كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، به زودي خداي رحمان براي آنان محبتي در دلها قرار مي دهد. (مريم، آيه96)
در حقيقت رمز محبوبيت انسان را مي بايست در ايمان و عمل صالح جست؛ اگر كسي كارهاي نيكي انجام مي دهد و در حقيقت متوجه حسن فعلي است و به حسن فاعلي يعني اخلاص و ايمان اعتقادي ندارد و نيت او پاك و خالص نيست، باز هم خداوند براي او محبوبيتي در دل ها ايجاد مي كند ولي اين محبت، ناپايدار و موقتي و غيركامل است، ولي اگر همراه با ايمان و نيت خالص يعني حسن فاعلي باشد، اين جمع حسن فعلي و فاعلي موجب محبوبيت پايدار و كامل و تمام او در ميان خلق مي شود؛ زيرا چنين شخصي محبوب خداوند است و محبوب خداوند در ميان خلق هم محبوب خواهد بود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14