(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 19 فروردین 1391- شماره 20176

راز سر به مهر هشتم شهريور-فصل پنجم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




راز سر به مهر هشتم شهريور-فصل پنجم

مرتضي صفار هرندي
نهضت آزادي با صدور اطلاعيه اي انفجار 7 تير را محكوم كرد و البته در تلگرام تسليت به امام خميني بالحني دو پهلو اعمال قهر و زور و قتل را شديداً محكوم كرد. نهضت آزادي و افرادي همچون كاظم سامي به رغم همراهي هاي قبلي با بني صدر و منافقين و ادامه موضع گيري دو پهلوي خود، به گفته آقاي هاشمي رفسنجاني در اين مقطع توقع داشته اند كه امام خميني آن ها را در سخنان خود تطهير كند. 1 در شهرستان ها عرصه برحاميان سابق بني صدر بسيار تنگ شده بود. فشار موكلان حسين انصاري راد در شهر نيشابور آن چنان شديد بود كه وي استعفاي خود را به مجلس اول تقديم كرد. البته در ميان عناصر هم سو با ليبرال ها كساني هم بودند كه در اين مقطع مواضع متفاوتي را اتخاذ كردند. ده نماينده مجلس كه در بين آنان نام حسن يوسفي اشكوري، محمد كاظم موسوي بجنوردي (رئيس كتابخانه ملي در دوره رياست جمهوري خاتمي)، فتح الله اميد نجف آبادي ـ روحاني نماي عضو باند مهدي هاشمي كه چندي بعد به جرم ارتكاب اعمال شنيع اعدام شد ـ و محمد محمدي گرگاني (از اعضاي سابق مجاهدين خلق) به چشم مي خورد، در اطلاعيه اي ضمن آنكه موضع انتقادي و مخالف خود با جريان خط امام را حفظ كرده بودند، بني صدر را به سبب «تبديل شدن به مركز وحدت اكثر مخالفين نظام جمهوري اسلامي» و غرور و خودمداري و مخالفت با نهادهاي انقلابي مورد ملامت قرار دادند.2
دوستي كاظم بجنوردي با ليبرال ها در سال هاي بعد وقتي كه وي رياست «بنياد دايره المعارف» را برعهده داشت، ادامه پيدا كرد. وي اين مركز را به محل امني براي فعاليت افرادي مثل يوسفي اشكوري، احمد صدر حاج سيد جوادي و... در سال هاي حاكميت در ظاهر مطلق جريان خط امام تبديل كرد.
در اين مرحله گروه هايي مثل نهضت مجاهدين خلق (گروه لطف الله ميثمي) و جنبش مسلمانان مبارز (گروه حبيب الله پيمان) با رهبري امام اظهار همراهي مي كردند. اين دو با محكوم كردن شديد فاجعه هفتم تير مدعي اعتقاد و وفاداري به «خط امام» شدند. پيمان، پس از واقعه 14 اسفند ماه 1359 به ابراز همراهي با منافقين پايان داد. او منافقين را به داشتن تحليل غلط درباره همراهي مردم با ائتلاف با ليبرال ها متهم كرد. درآن مقطع، پيمان با انتقادهايي كه از منظر تفكر «سوسياليسم با رنگ اسلامي» به جريان ليبرال داشت، به نزديك بودن ديدگاه خود با جريان خط امام تظاهر مي كرد. حزب توده و فداييان خلق (اكثريت) هم، مشابه همين موضع گيري را داشتند اما شهيد بهشتي در مناظره اي كه در ارديبهشت ماه 1360 با حبيب الله پيمان، مهدي فتاپور (از فداييان اكثريت) و نورالدين كيانوري (سركرده حزب توده) داشت، سعي كرد تا مرزبندي خط امام با هرسه آن ها را به اطلاع مردم برساند. حوادث سال هاي بعد، ژرف انديشي شهيد بهشتي را بيش از گذشته نشان داد، چرا كه جريان پيمان و ميثمي بيشترين تلاش را براي نفوذ و ايجاد اختلاف در ميان نيروهاي پيرو خط امام داشتند.
انتقاد از همكاري منافقين با ليبرال ها گاه از منظر ديگري صورت مي گرفت. گروهك پيكار (بخش عمده عناصر مرتد منافقين در سال 1354) با آنكه در جريان انتخابات مجلس با حمايت از نامزدهاي منافقين در كنار نامزدهاي خود آنها را همراهي كرده بود، در اين زمان، منافقين را به خاطر همكاري با ليبرال ها، «دموكرات هاي ناپيگير و سرپل نفوذ ليبرال ها» 3 خواند. اما در جريان حركت ضد انقلابي 30 خرداد، آن را «يك تظاهرات عظيم توده اي با ابتكار مجاهدين و با شركت نيروهاي كمونيستي و بسياري از هموطنان آگاه و مبارز تهران» 4 ناميد. پيكار در جريان اولين موج دستگيري منافقين به هواداران خود اميدواري داد كه «سازمان ضربه اخير را به سرعتي فراتر از تصور دشمن ترميم خواهد نمود»، 5 اين گروهك همچنين همراهي با موج تروريسم ضد مردمي منافقين را «وظيفه اساسي سياسي پرولتاريا و تأمين پيروزي قطعي انقلاب برضد انقلاب» خواند6 و در اطلاعيه ديگري مدعي نزديك «جدا شدن بيشتر توده هاي ناآگاه از رژيم و به صدا درآمدن ناقوس خطر» براي جمهوري اسلامي شد.7 البته اين سازمان پيكار بود كه به فاصله كوتاهي پس از اين ادعا به كلي منهدم شد. حسين روحاني سركرده اين گروهك و نويسنده كتاب تباهي آفرين «شناخت» (در دوران تأسيس سازمان مجاهدين خلق) پس از ابراز ندامت از جنايت هاي خود و نگارش كتابي از تاريخچه سراسر پشيماني آور مجاهدين خلق و منشعبان از آن، اعدام شد.
در جبهه ليبرال ها بازگشت بازرگان و يارانش به مجلس با ابراز ندامت از نقش خود در پر و بال گرفتن منافقين در مبارزه با خط امام همراه نبود. پس از اقدامات جنايتكارانه منافقين در 8 شهريور (شهادت رجايي و باهنر)، 14 شهريور (شهادت آيت الله قدوسي)، 20 شهريور (شهادت آيت الله مدني)، به شهادت رساندن ده ها نفر از مردم كوچه و خيابان در تظاهرات مسلحانه 5 مهرماه و شهادت حجت الاسلام هاشمي نژاد در هفتم مهرماه، مهندس مهدي بازرگان در نطق قبل از دستور خود (15 مهرماه) دستگير شدگان يا به هلاكت رسيدگان منافقين را «نونهالاني» خواند كه «عاشق وار يا ديوانه وار فداكار ياگناهكار در طاس لغزنده اي افتاده اند» و از اين فريب خوردگان به عنوان «جوانان جانبازي» ياد كرد كه «نمي توان آنان را مزدور آمريكا خواند.» 8 او در اين سخنراني به دروغ و هم نوا با تبليغات منافقين از اعدام هاي صدتاصدتايي فريب خوردگان آن ها سخن گفت، حال آنكه تعداد معدومان منافقين به مراتب كمتر از به شهادت رسيدگان در عمليات تروريستي آنان بود. بازرگان همچنين مدعي شده بود كه «جلوگيري از آزادي ها و فقدان امنيت براي مبارزه قانوني مسبب تجاوز مسلحانه» و «تلافي هاي ناچارانه» منافقين است!9
طبيعي بود كه ابراز چنين نظراتي با واكنش شديد مردم و نمايندگاني مواجه شود كه از سويي هر روز شاهد خسارات بزرگ از دست دادن شخصيت هاي بزرگ انقلاب و مردم كوچه و بازار در عمليات تروريستي بودند و از سوي ديگر اميدوارانه به تغيير صحنه دفاع مقدس به نفع رزمندگان پس از شكستن حصرآبادان مي نگريستند. در آن روزها سيدمحمد خاتمي، سرپرست وقت مؤسسه كيهان در سرمقاله روزنامه كيهان چنين نوشت:
عكس العملي كه در برابر سخنان آقاي بازرگان در مجلس پيش آمد اگرچه درست نبود، ولي كاملا طبيعي بود و به نظر من آنچه قابل توجه است خويشتن داري كساني است كه شاهد اين همه خون و ايثار بوده اند و جمهوري عزيزتر از خود را اين همه مظلومانه مي بينند و سخنان آقاي بازرگان را به هر نيتي كه ادا شده باشد همسو و هماهنگ با سخنان دشمنان اسلام و انقلاب و مردم مي يابند و باز هم صبر مي كنند.10
در 25 خرداد امام خميني با انتقاد از نگاه مساوي بازرگان و همفكرانش درباره خشونت منافقين و مجازات قانوني شان، آن ها را «اهل سواد و صلاح اما داراي اعوجاج فكري» دانستند و از اينكه پل منافقين شوند، بر حذر داشتند. ايشان همچنين با اشاره به مشخص بودن حكم شرعي كساني كه با قيام برضد اسلام به خيابان ها ريخته اند و آدم كشته اند، خواستار اذعان به اين واقعيت از سوي بازرگان و يارانش شدند. 11 با اين حال نگاه مساوي ليبرال هاي نهضت آزادي به منافقين و نظام جمهوري اسلامي، در مسئله محاربه وحشيانه و اجراي احكام اسلامي درباره محاربين، هيچ گاه تغيير نيافت.
انتحار سياسي منافقان در بهار 1360 روند سياسي را به سمت حذف اين گروه و ديگر گروه هاي محارب هدايت كرد و به انزواي سياسي مخالفان خط امام در حاكميت انجاميد. در عين حال، در فاصله سال هاي 1360 تا 1362 شخصيت هاي ارزشمندي را از نظام جمهوري اسلامي گرفت، اما اين دوران به ظاهر، زمانه تثبيت مديريت خط امام(ره) بر كشور بود. با اين حال رازآلودگي برخي از حوادث، نگراني هايي را در دل حاميان امام پديد آورد. فاجعه هشتم شهريور و مسائل اولين روزهاي پس از آن، بيش از هر چيز به اين فضا دامن زد. در روز تشييع شهداي هشتم شهريور در كنار اجساد مطهر شهيدان رجايي و باهنر و نيز شهيد عبدالحسين دفتريان يك كيسه خاكستر توسط افرادي از دفتر نخست وزيري مثل محمدمحسن سازگارا، علي اكبر تهراني و نادر قوچكانلو به عنوان جنازه مسعود كشميري بر فراز دستان مردم عزادار نهاده شد. آن ها همچنين توانستند بدون طي مراحل قانوني شناسايي جسد، معاينه و اعلام نظر پزشكي قانوني جواز دفن آن را دريافت كنند.12 در روزهاي بعد و با از پرده برون افتادن واقعيت، اين سؤال پيش آمد كه به فرض آنكه بنابر استدلال افرادي مثل بهزاد نبوي، كشميري تنها با استفاده از فقدان دستگاه اطلاعاتي قوي، توانسته بود به مسئوليت دبيري جلسات شوراي امنيت كشور راه يابد، چه كساني در نخست وزيري با معرفي اين كيسه خاكستر به عنوان جنازه كشميري باعث استمرار غفلت نسبت به نقش وي در اين جنايت و جلوگيري از تعقيب او شدند؟
دكتر موسي زرگر، نماينده وقت مجلس با تكيه بر دانش پزشكي خود پودر شدن تمام اجزاي بدن و به خصوص اجزايي مثل جمجمه در چنين انفجاري را محال دانسته بود. همه قرائن از وجود همدستاني براي كشميري در نخست وزيري حكايت داشت كه حتي پس از انفجار مي توانند جنازه سازي كنند.
جالب اين كه افرادي تلاش داشتند تا پيكر سوخته شهيد رجايي را جسد كشميري معرفي كنند. در روزهاي بعد و در حالي كه همسر كشميري همراه وي مخفي شده بود، زني به عنوان همسر كشميري در مجلس ياد بود شهداي هشتم شهريور در مدرسه عالي شهيد مطهري مشغول ظاهرسازي بود و منزل كشميري نيز با هزينه بيت المال محل برگزاري بزرگداشت او شده بود!
حتّي پس از برملا شدن داستان دروغين شهادت كشميري و پررنگ شدن احتمال فرار وي از كشور، از ارائه عكس وي به فرودگاه ها و نقاط مرزي خودداري شده بود. جالب است كه بخش اطلاعات نخست وزيري در هنگام قرار دادن تجهيزات شنود در منزل كشميري متوجه نشده بود كه اين خانه همچنان خانه تيمي منافقين است. اين امر به ساكنان خانه تيمي امكان مي داد كه با استفاده از دستگاه رمز كننده مانع شنود مكالمات شوند.13
آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان كسي كه سعي در رفع التهاب در جبهه خط امام را داشت، در خاطرات خود از روزهاي اول پس از فاجعه هشتم شهريور، تأمل كنندگان در اين ماجرا را «شايعه پردازان و تفرقه اندازها و ضد انقلاب كه براي ايجاد تفرقه بين حزب جمهوري اسلامي و مجاهدان انقلاب اسلامي و ايجاد جو سوءتفاهم دست به اين شيطنت ها مي زنند» توصيف كرده است.14 اما اين واقعيت قابل انكار نيست كه به رغم اظهارات چندين شاهد مبني بر خروج كشميري از ساختمان نخست وزيري قبل از وقوع انفجار، بر اساس پاره اي از اطلاعات، در جلسه محرمانه اي با حضور بهزاد نبوي، خسرو قنبري تهراني، سعيد حجاريان و مصطفي قنّادها، بيانيه اي درباره به اصطلاح شهادت كشميري، تنظيم و به وسيله محمدمحسن سازگارا، معاون سياسي اجتماعي دفتر نخست وزيري، به صداوسيما و نيز مجلس ارسال شد.15 متأسفانه برخي از قرائن و شواهد به دليل باورناپذيري در زمان خود جدي گرفته نمي شود. سه دهه پس از آن فاجعه دلخراش يعني در روز 6 شهريورماه 1390، آقاي حسن عسكري راد مسئول دفتر ويژه شهيد رجايي در گفت وگو با راديو فرهنگ اظهار داشت:
محسن سازگارا كه اين روزها خارج از ايران است و مطالبي را براي ايرانيان مطرح مي كند، به من گفته بود كه اين بار نوبت شهادت رجايي است. اين نشان مي داد كه او ارتباطاتي داشته كه از اين موضوع خبر داشت.16
همچنين يكي از اتهامات خسرو قنبري تهراني، دبير وقت شوراي امنيت كشور تأكيد اوليه او بر حضور كشميري در جلسه به هنگام انفجار بوده است.17 حجت الاسلام سالك، رئيس وقت سازمان بسيج مستضعفين از قرينه عجيب تري سخن گفته است. به گفته وي، بهزاد نبوي دقايقي پس از انفجار اولين سخني كه در مواجهه با او در راه پله هاي نخست وزيري به زبان آورده، اين بوده است: «كشميري سوخت».18 شهيد سيداسدالله لاجوردي دادستان انقلاب تهران جديت خاصي در پي گيري اين پرونده داشت. اما مرحوم سيدرضا زواره اي از تلاش عده اي براي نيفتادن پرونده به دست او ياد مي كند.19 تلاش شهيد لاجوردي در پي گيري پرونده نيز، با خودكشي تقي محمدي كاردار ايران در افغانستان كه در ارتباط با اين پرونده به تهران فراخوانده و بازداشت شده بود، بي نتيجه ماند. تقي محمدي بلافاصله پس از حادثه نخست وزيري به عنوان مأمور نخست وزيري عازم كويت و سپس به عنوان كاردار ايران در افغانستان مشغول به كار شده بود.20 به گفته مرحوم سيدرضا زواره اي، تقي محمدي با پي گيري شهيد لاجوردي مطالبي را عنوان كرده بود كه توجهي به آن نشده بود.21 گويا او اعترافاتي درباره ارتباطش با جواد قديري و نيز يكي از عاملان انفجار حزب جمهوري اسلامي داشته است.22 مرحوم زواره اي همچنين با يادآوري بازجويي هاي حضار جلسه 8 شهريور نخست وزيري، از قرار گرفتن غيرمعمول كشميري در كنار صندلي رئيس جمهور ـ مكان هميشگي استقرار خسرو تهراني مسئول اطلاعات و تحقيقات نخست وزيري ـ و سپس خروج او از جلسه پس از يك گفت وگوي كوتاه با خسرو تهراني در انتهاي ميز جلسه به عنوان قرائن مربوط به رديابي عوامل ديگر اين حادثه ياد مي كند. به طور كلي مرحوم زواره اي و شهيد لاجوردي پي گيرترين مسئولان در قبال اين ماجرا در آن مقطع بودند. شهيد لاجوردي حتي در وصيت نامه خود به كساني كه از آن ها به عنوان «منافقان جديد» ياد مي كند، اشاره دارد.
در خلال تحقيقات، همچنين برخي از عناصر امنيتي نسبت به ترتيب اثرندادن افرادي مثل محمدكاظم رضوي، عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و اطلاعات نخست وزيري به گزارش هايي درباره سوابق هواداري كشميري از منافقان در ماه هاي پيروزي انقلاب و نيز سرقت اسناد سري نيروي هوايي ارتش شكايت داشتند. 23 توضيحات رضوي و ديگر مسئولان اطلاعات نخست وزيري با توجه به مشاركت پي گير آنان در مبارزه با جريان هاي انحرافي، حتي افرادي مثل آيت الله مهدوي كني را به نقش نداشتن آن ها در اين ماجرا متقاعد مي كرد. آيت الله مهدوي كني درباره به كارگيري كشميري در نخست وزيري يادآور مي شود:
«از اين اشتباهات در گزينش افراد در اوايل انقلاب زياد رخ داده و لذا بنده هميشه از اين ها دفاع مي كردم به خصوص از خسرو [تهراني] كه اتهام بيشتري داشت. من مي گفتم من اين ها را مي شناسم. زيرا در كميته به خصوص خسرو با ما همكاري داشتند. بعد هم در نخست وزيري ايشان در قسمت امور محرمانه اطلاعات بود. لذا هر وقت از من در مورد اين آقايان سؤال مي كردند[،] من آن ها را تبرئه مي كردم و مي گفتم من نمي توانم به اين اتهام بزنم. البته خانواده شهيد باهنر از من گله داشتند كه تأييد و تبرئه مهدوي سبب شد كه متهمين واقعي از مجازات نجات پيدا كنند.24
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ياسر هاشمي، عبور از بحران (كارنامه خاطرات هاشمي رفسنجاني، سال 1630) نشر معارف انقلاب، چاپ نهم، 1386، ص160.
2. كيهان، 1/4/60، به نقل از سازمان مجاهدين خلق پيدايي تا فرجام، ج 2، ص576.
3. پيكار، شماره 96، 11/12/1359، به نقل از تروريسم ضد مردمي، دفتر سياسي سپاه، دي ماه 1361، ص191.
4. پيكار، شماره 113، 15/4/1360، به نقل از همان، ص 204.
5. پيكار، شماره 114، 19/5/1360، به نقل از همان، ص 206.
6. پيكار، شماره 115، 2/6/1360، به نقل از همان، ص 208.
7. پيكار، شماره 120، 7/7/1360، به نقل از همان، ص 209.
8. روزنامه كيهان، 26/7/1360، ص15.
9. نك: همان.
10. روزنامه كيهان، 26/7/1360، ص15.
11. صحيفه امام، ج15، صص 30و32.
12 . محمد مهدي اسلامي، سير فرار متهمين انفجار نخست وزيري از مجازات، سايت رجانيوز:
www. rajanews. com/detail. asp?id=35229 .
13 . محمد مهدي اسلامي، سير فرار متهمين انفجار نخست وزيري از مجازات، سايت رجانيوز:
www. rajanews. com/detail. asp?id=35229 .
14 . ياسرهاشمي، پيشين، ص 223.
15 . محمدمهدي اسلامي، همان و پرونده ناتمام يك انفجار، ويژه نامه سياسي روزنامه ايران، هديه نوروزي سال 1389، ص 64.
16. http://www. jahannews. com/vdcc11qs12bq4m8. Ala2. html
17 . محمدمهدي اسلامي، پرونده ناتمام يك انفجار، ص 66.
18 . محمد اسماعيلي، علل عدم موفقيت افراطيون در 16 آذر در گفت وگوي «جوان» با حجت الاسلام والمسلمين احمد سالك، «سران فتنه از سعه صدر نظام سوء استفاده مي كنند»:
http://javanonline. ir/Nsite/FullStory/?Id=103199 .
19 . رضا گلپورچمركوهي، شنود اشباح، انتشارات كليدر، چاپ نخست، پاييز 1381، ص627.
20 . محمدمهدي اسلامي، پرونده ناتمام يك انفجار، ص 67.
21 . رضا گلپورچمركوهي، پيشين، صص 627و628.
22 . محمدمهدي اسلامي، پيشين، ص 67.
23 . رضا گلپور، پيشين صص 609و633.
24 . دكتر غلامرضا خواجه سروي، خاطرات آيت الله محمدرضا مهدوي كني (تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، زمستان 1385) ص 314.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14