(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 19 فروردین 1391- شماره 20176

رسانه ها چه نقشي در بحران سوريه دارند؟



رسانه ها چه نقشي در بحران سوريه دارند؟

جلال صداقت
¤ بحران سوريه چقدر رسانه اي و چقدر واقعي است؟ وزن عامل رسانه در اين موضوع چقدر است؟
- به نظر مي رسد اگر يك مقداري ريشه بحران را بررسي كنيم، تحليل آن آسان تر خواهد بود. طي دهه پاياني قرن بيستم، يك تفكر در دنيا حاكم بود كه دو ستون داشت. يك ستون آن مبتني بر انديشه آقاي فوكوياما يعني پايان تاريخ بود و ستون ديگر هم بر اساس انديشه توماس فريدمن در مقاله اي تحت عنوان زمين تخت است، مي باشد.
هر دو انديشه معتقد بودند بشريت وارد دنياي جديدي شده كه در آن اقتصاد بازار، جهاني سازي و دموكراسي حرف اول را مي زند. اما در دهه نخست قرن بيست و يكم اتفاقي افتاد كه باعث شده بر اين انديشه آمريكايي مهر باطل شد، بخورد. بنابراين غرب دچار نوعي غافلگيري راهبردي شده و اين غافلگيري در سال گذشته در دو رويداد خودش را نشان داد. يك رويداد موج بيداري اسلامي از شمال آفريقا تا غرب آسيا بود و رويداد ديگر جنبش تسخير وال استريت بود.
غرب در اين هماوردي چالش هايي را پيش رو دارد كه ناشي از نحوه مديريت جهان به سركردگي آمريكاست. يعني غرب در حال كشتي گرفتن با سايه خودش است. بي ترديد هم دچار شكست مي شود.
وقتي عمق استراتژيك غرب، يعني حسني مبارك در مصر سرنگون شد، در تونس
زين العابدين بن علي و در ليبي هم قذافي، اينها سعي كردند صحنه بازي را با طراحي انقلاب بدلي عوض كنند. چرا كه متوجه شدند عامل غافلگيري آنها چيزي به نام انديشه اسلام ناب در برابر اسلام آمريكايي يا مقاومت در برابر دريوزگي برخي دول عربي بوده است. در اين ميان چون سوريه را يكي از كشورهاي عضو محور مقاومت مي دانند، بنابراين تلاش كردند اين طرح را در سوريه پياده كنند. حالا دلايل اين ماجرا هم زياد است و به طور كلي مقاومت را مي خواستند دچار مشكل كنند. در لبنان ماجراي ترور رفيق حريري را براي ضربه زدن به حزب الله مي بينيم. در سوريه اين نا آرامي ها و در ايران هم فتنه 88 را داشتيم و در كنارش هم بحث هاي حقوق بشري و پرونده هسته اي. اينها مجموعه اي از سناريوهاي غرب براي محور مقاومت است.
چرا؟ حداقل به چند دليل. يكي اينكه جلوگيري كنند از سرمشق گيري مردم منطقه از الگوي مقاومت. كشورهاي انقلابي منطقه الگوي حكومتي مي خواهند و الگويي كه مبتني بر انديشه هاي اسلامي باشد، در برابر انديشه هاي آمريكايي و صهيونيستي سر تسليم فرود نياورد و مبتني بر حقوق مردم هم باشد تنها در الگوي مقاومت كه از ايران سرچشمه مي گيرد، قابل مشاهده است. دليل ديگر اينكه ديپلماسي مقاومت را منفعل كنند و محور مقاومت را
ضد مردمي جلوه دهند ابزار رسيدن به اين هدف هم فقط رسانه است. لذا مي بينيم سرمايه گذاري غرب در زمينه رسانه در خاورميانه طي 10 سال اخير چندين برابر شده است.
مثلاً انگليسي ها كه مدت ها بود بي بي سي عربي را تعطيل كرده بودند و نيروهايشان جذب الجزيره و جاهاي ديگر و به نوعي پراكنده شده بودند، آمدند و دوباره اين شبكه را راه انداختند و نيروهايشان را جمع كردند.
در قضيه سوريه رسانه هاي بسياري فعال هستند و الجزيره و العربيه در اين ميان نقش محوري دارند و عمليات رواني بر عهده اين دو رسانه است. ساير رسانه ها از جمله رسانه هاي انگليسي زبان مثل سي ان ان، فاكس نيوز، اسكاي نيوز، بي بي سي و حجم انبوهي از رسانه هاي اينترنتي هم در اين حوزه دخيل هستند.
هر رويدادي در دنيا براي تصوير سازي نيازمند رسانه است. در سوريه اما بيش از آنكه به ميدان توجه كنند، رسانه ها فضا را مي سازند. در سوريه يك گروه چند ده نفره تظاهرات مي كنند اما رسانه هاي منطقه اي و فرامنطقه اي طوري آن را پوشش مي دهند كه گويا همه سوريه مخالف هستند و در مقابل تظاهرات هاي ميليوني مردم در حمايت از نظام حاكم سانسور شده و بازتابي پيدا نمي كند.
¤ محورهاي اصلي اين عمليات رواني چيست؟
- در سوريه بايد ببينيم كشورهاي مخالف چه رفتاري دارند و چگونه آن را بازتاب مي دهند. بايد از رسانه ها پرسيد آيا شما مشغول حمايت از دموكراسي هستيد يا يك انتقام گيري از مقاومت اسلامي؟
نكته ديگر اينكه طوري القا مي كنند كه دمشق بر سر يك دو راهي است. دو راهي پيوستن به غرب يا سقوط.
نكته سوم اينكه ساير كشورها را متهم
مي كنند به رفتار دوگانه در برابر بيداري اسلامي. در صورتي كه آنچه در سوريه در حال وقوع است موج بيداري اسلامي نيست. چرا كه ما سه شاخصه در اين قضيه داريم. اول اسلامي بودن اينها، در سوريه رهبر مخالفين يعني آقاي غليون وابسته به فرانسه است و همه هم اين را مي دانند. دوم مسالمت آميز بودن اينها. در همه كشورها رفتار مردم مسالمت آميز است، جز در يك مقطعي در ليبي. ولي مثلاً در بحرين
علي رغم گذشت يك سال هنوز هم مردم مسالمت آميز برخورد مي كنند، در حالي كه در سوريه از ابتدا مخالفين مسلح بودند و كشورهاي مخالف هم اينها را مسلح و تجهيز مي كنند. نكته سوم مردمي بودن است. در سوريه اگر چه رسانه ها سعي مي كنند مخالفان را گسترده و مردمي جلوه دهند اما در صحنه عمل طور ديگري است. نا آرامي ها همه در شهرهاي مرزي است. مثلاً در درعا كه هم مرز اردن است، يا ديرالزور كه هم مرز عراق است. البته دولت عراق مانع ارسال تجهيزات براي مخالفين است. يا لاذقيه و ادلب كه هم مرز تركيه است. يا قتل عامي كه در جسرالشغور اتفاق افتاد كه اين شهر در نزديكي تركيه است. يا در طرطوس كه هم مرز لبنان است. در واقع مخالفين از اين طريق تجهيز و تسليح مي شوند و بحث مردمي بودن مطرح نيست. حتي ابايي هم از اين ندارند كه بگويند اينها وابسته هستند و در نشست هاي مختلف هم اين را مطرح مي كنند.
اگر يك كشور به مخالفين كشور ديگري يك سلاح بدهد مي گويند به تروريسم بين الملل كمك كرده است اما در سوريه، رسانه ها ماجرا را كاملاً برعكس جلوه مي دهند.
آقاي رفيق ايلماز نماينده حزب جمهوري خلق در شهر خاتاي تركيه چند روز قبل با روزنامه حريت تركيه مصاحبه كرده و گفته پايگاه هايي كه در اين شهر هستند و مخالفان حكومت سوريه در آن آموزش مي بينند، توسط موساد و سيا اداره مي شود. اين يعني دخالت مستقيم خارجي و تزريق خشونت اما رسانه ها اينها را نشان نمي دهند و طوري القا مي كنند كه رفتارشان بشردوستانه است.
¤ چند مورد از دروغ هاي فاحش اين رسانه ها را مي فرماييد؟
- يكي از موارد جالب و البته مضحك اين است كه كارت شهيد احمد كاظمي كه شش سال پيش به شهادت رسيد و كارت هم مربوط به سال 59 است را نشان مي دهند و مي گويند ايران در سوريه دخالت دارد!
پنج مهندس ايراني را گرفتند. كارت پايان خدمت دو نفر از اينها را كه در سپاه سرباز
بوده اند را نشان مي دهند و مي گويند اين سند دخالت ايران در سوريه است.
چند نفر از زائرين را دستگير كرده اند كه تعدادي از اينها هم پيرمرد و پيرزن هستند و مي گويند اينها عوامل ايران در سوريه هستند.
مورد ديگر اينكه مدت مديدي رسانه ها فردي را به عنوان يك مبارز سوري معرفي مي كردند. اين فرد يك سايتي داشت و تحت عنوان شاهد عيني از سوريه حجم انبوهي از اخبار را منتشر مي كرد.
بعدها مشخص شد و خودش هم اعتراف كرد كه طرف اصلاً سوري هم نيست و يك آمريكايي است كه حتي يك بار هم به سوريه نرفته است. اين فرد منبع تزريق تمام اخبار دروغ به فضاي سايبري بود.
تصاوير متعددي از تظاهرات نشان مي دهند به عنوان تصاوير روز در حالي كه تصاوير براي مدت ها قبل است و فريب است.
يا شاهدان عيني كه كه با تغيير صدا گزارش هاي كذب از چند جا مي دادند.
آنچه در ميدان اتفاق مي افتد درگيري ميان افراد مسلح مورد حمايت برخي كشورهاي همسايه سوريه است با حكومت اما در رسانه ها طوري وانمود مي كنند كه همه سوريه درگير و مخالف هستند.
¤ لطفاً به طور مشخص درباره رفتار الجزيره در اين قضيه توضيحاتي بفرماييد.
- شبكه الجزيره تا دو سال پيش يا بهتر است بگوييم تا زمان بيداري اسلامي در مصر رفتاري تقريباً حرفه اي داشت. الجزيره درباره مصر به دليل چالش امير قطر و حسني مبارك، موضع منفي داشت. چون رسانه هاي مصري دائم درباره همسر امير قطر مسائلي را مطرح مي كردند. قرضاوي برنامه اي در الجزيره داشت و مخالف مبارك بود. وضاح خنفر كه اصالتاً فلسطيني رئيس سابق الجزيره بود يك عرقي داشت و در ماجراي جنگ 22 روزه، به دليل محاصره غزه توسط مصر باعث شده بود به مصر فشار وارد كند.
اما مي بينيم در ماجراي بحرين و سوريه اين رفتار عوض شد و حتي تعدادي از مسئولان و خبرنگاران دست به استعفا زدند. غسان بن جدو رئيس دفتر الجزيره در لبنان، خانم لونشيل كه گوينده بود، خانم تمور كه او هم گوينده بود، خانم زهرالدين و خيلي از افراد ديگر از جمله كساني هستند كه در اعتراض به اين رويه الجزيره استعفا دادند و مي گويند اين رفتار در جهت تشديد خشونت هاست.
اين افراد در حال راه اندازي يك شبكه جديد به نام ميادين هستند.
امير و نخست وزير قطر كساني هستند كه بدون راي مردم حاكم شده اند. امير قطر با كودتا عليه پدرش به قدرت رسيد و چنين شخصي نمي تواند كشور ديگري مثل سوريه را متهم به نداشتن دموكراسي كنند.
در سوريه حداقل انتخابات برگزار مي شود و در رفراندوم اخير بيش از 60 درصد شركت كردند.
طي 60 سال گذشته تنها كشوري كه به مقاومت كمك كرده سوريه است و هرگونه تلاش براي ضربه زدن به آن، كمك به رژيم صهيونيستي است ولي رسانه ها عمداً به اين موضوع اشاره نمي كنند.
الجزيره در اين دوران به عنوان يك اتاق فكر و هماهنگ كننده ميان مخالفين مسلح عمل كرده است. در يك مقطعي چون به خبرنگاران اينها به دليل همين رفتار مغرضانه مجوز ورود به سوريه نمي دهند، آمدند يك خانم ايراني كه مقيم غرب را فرستادند به سوريه. چون ايراني ها نيازي به ويزا ندارند. يعني حتي از ابزارهاي غيرقانوني هم استفاده مي كنند.
در واقع الجزيره و العربيه در حال نمايندگي سياست هاي غرب در خاورميانه هستند.
¤ مكانيسم تامين مالي اين رسانه ها چطور است؟
- شبكه الجزيره توسط حكومت قطر تغذيه
مي شود و يك سبكه كاملاً دولتي است. العربيه هم وابسته به شاهزاده اي سعودي است به نام طلال و از دوبي پخش مي شود.
عبدالرحمن راشد كه الان رئيس العربيه است، از افراد غرب گرايي است كه پيش از آمدن به العربيه نقش سردبير روزنامه شرق الاوسط را بر عهده داشت.
¤ با اين حساب ميزان پيروي آنها از دولت هاي قطر و سعودي قابل حدس است.
- اينها اصلاً بازوي رسانه اي اين حكومت ها هستند. مثلاً در مورد يمن چون هر دو دولت سعودي و قطر از طرح شوراي همكاري خليج فارس حمايت كردند، الجزيره و العربيه هم همين خط را در پيش گرفتند. در مورد سوريه هر دو مخالف حكومت هستند چون دولت هايشان اين سياست را دارند.
يا مثلاً در مصر الجزيره ضد مبارك بود اما العربيه نه. چرا؟ چون دولت سعودي حامي مبارك بود و دولت قطر عليه او.
بسياري از افراد رسانه اي در جهان عرب به العربيه، العبريه مي گويند. چون اين شبكه سياست رژيم صهيونيستي را به زبان عربي ترجمه و پخش مي كند. مثل ايجاد جنگ مذهبي و طايفه اي، تضعيف مقاومت، جلوگيري از فراگير شدن موج بيداري اسلامي و ...
¤ به طور كلي كاركرد رسانه هاي منطقه درباره انقلاب هاي اخير را چطور ارزيابي مي كنيد؟ عملكردشان در مجموع مثبت بوده يا خير؟
- ما بايد اين رسانه ها را تقسيم بندي كنيم. يكي فرامليتي مثل همين العربيه و الجزيره و النيل و چند مورد ديگر.
دوم شبكه هاي ملي و سوم شبكه هاي همسو با مقاومت مثل المنار، القدس، الاقصي و ...
رسانه هاي گروه اول برخورد دوگانه اي با انقلاب ها دارند. رسانه هاي گروه دوم بسته به سياست دولت ها عمل مي كنند و تابع اينها هستند و براي مردم خودشان را روايت مي كنند.
اين سه گروه تصويري كه از رويدادها ارائه مي دهند بسته به سياست هايشان متفاوت است.
¤ سوريه در عرصه رسانه چقدر توانايي دارد؟
- سوريه تجربه و توان مقابله با چنين هجمه گسترده رسانه اي را در اختيار ندارد. الان دارند يك تلاش هايي مي كنند اما چون قبلاً احساس نياز نمي كردند، توانش هم نبوده است. البته اين ضعف به طور كلي در دنياي اسلام وجود دارد.
دنياي غرب تجربه اي طولاني در اين زمينه دارد اما در دنياي اسلام اين تجربه عمر كمي دارد. البته بحث تجهيزات و نيرو هم مطرح است.
هر شبكه اي كه مغاير سياست هاي غرب باشد علي رغم همه شعارها درباره گردش آزاد اطلاعات، حذف مي شود. نمونه اش العالم يا پرس تي وي. آمريكا اجازه نمي دهد پرس تي وي وارد شبكه كابلي اش بشود. يا محدوديت هايي كه براي خبرنگاران ما به وجود مي آورند در حالي كه خبرنگاران آنها در اينجا آزادانه فعاليت مي كنند.
كشورهاي محور مقاومت از داشتن ماهواره مستقل رنج مي برند و يكي از پاشنه آشيل هاي كشورهاي مستقل است.
¤ رسانه هاي ما در قضيه سوريه چقدر موفق عمل كردند؟
- رسانه هاي ايراني در اين ماجرا دچار تزلزل در سياست گذاري نيستند و در چارچوب مشخصي حركت كردند.
ما بر اساس فرموده حضرت آقا، شاقول مردمي، اسلامي و ضدآمريكايي و صهيونيستي بودن انقلاب ها را در اختيار داريم. رسانه هاي ما بر اساس طيف و ميزان مخاطبين خود عملكردي قابل قبول داشتند.
اين در حالي است كه رسانه هاي ايراني محدوديت هاي خيلي زيادي هم در اين زمينه دارند. ما در خيلي از كشورها هنوز خبرنگار نداريم و مجبوريم از خبرنگاران محلي استفاده كنيم چون به ما اجازه فعاليت نمي دهند. رسانه هاي رقيب با چنين موانعي روبرو نيستند.
در رسانه هاي ايراني به بحرين به عنوان كشوري شيعي نگاه نمي شود بلكه مردمي هستند كه در چارچوبي منطقي دنبال حقوق خود هستند. حال آنكه رسانه هاي رقيب اينطور نگاه نمي كنند و از ديدگاه طايفه اي و اين مسائل مي نگرند.
¤ به عنوان آخرين سوال از پشت صحنه مصاحبه با آقاي اردوغان بفرماييد. معمولا مصاحبه ها پشت صحنه شان از خودشان جذاب تر است.
- معمولاً در حوزه تلويزيون، خبرنگاران تمايل دارند مردم همان چيزي را كه پخش شده مبنا قرار دهند تا اينكه خبرنگار خود را به سوژه سنجاق كند و توضيح بدهد.
مصاحبه قرار بود ساعت 6 انجام شود اما با 5 ساعت تاخير انجام شد. مشاورين آقاي اردوغان مي گفتند بايد محلش در طبقه 12 باشد كه از نظر فني كار سختي بود و انرژي زيادي صرف شد تا متقاعد شوند.
مشاورين رسانه اي نخست وزير تركيه همراهش بودند و در طول مصاحبه گاهي مطالبي را مي نوشتند و از پشت صحنه نشانش مي دادند.
وقتي شما در استوديو هستيد باكس ترجمه داريد اما آنجا اين نبود. اول قرار بود مترجم از آنها باشد اما در دقيقه 90 گفتند مترجم از طرف شما باشد و ما از فردي كه فقط براي هماهنگي كارها همراهمان بود به عنوان مترجم استفاده كرديم.
سوالات در چنين مصاحبه هايي بايد براي مخاطب قابل قبول باشد. شايد مخاطب حس كند بايد خبرنگار روي برخي سوالات ايستادگي كند اما در يك مصاحبه نيم ساعته نمي شود مانور زيادي داد و روي سوال ها ايستاد. مثلاً من گفتم البرادعي گفته رژيم صهيونيستي 250 سلاح اتمي دارد و موضع شما چيست؟
اردوغان گفت نه اين رقم زياد است و من جواب دادم اين كه حرف من نيست ، البرادعي مي گويد. اما در برگشت و در هواپيما به خبرنگاران گفت اسرائيل 300 كلاهك اتمي دارد و اين قابل قبول نيست! يعني از آن رقمي كه من گفتم هم 50 تا بيشتر گفت.
يا مثلاً از موضوع بحرين سوال كردم كه گفت اصلاً در آنجا خبري نيست. بالاخره مخاطب هوشمند است و خودش مي فهمد و نيازي به بحث اضافي نيست.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14