(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 20 فروردین 1391- شماره 20177

مال حرام و آثار حرامخواري
لزوم توجه به ازدواج جوانان



مال حرام و آثار حرامخواري

هادي حسيني
مال حرام به سبب آنكه تاثير شگرف منفي در زندگي بشر دارد، يكي از مباحث مهم در فقه زندگي است. احكام بسياري در منابع اسلامي براي تبيين اين مهم وجود دارد؛ چرا كه انسان بايد در اين حوزه بيشترين توجه و دقت را داشته باشد تا زندگي پاك و سالمي در دنيا داشته و مسير كمالي خود را به خوبي بپيمايد.
كساني كه دنياگرا هستند، به مال و منال دنيا دل مي بندند و مي كوشند تا از هر راهي هرچند نامشروع آن را به دست آورند و گاه در لباس دين و مذهب، به توجيه مي پردازند تا مال حرام را براي خود حلال و مشروع سازند. خداوند در آياتي از قرآن به مسئله مال هاي حرام، علل و زمينه هاي گرايش به آن و آثارش توجه داده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا به اين مسئله از نگاه آموزه هاي قرآني بپردازد.
گرايش طبيعي انسان به حرام
تحصيل مال، امري مطلوب است؛ زيرا مقتضي زندگي دنيوي و مادي آن است كه انسان امكاناتي را براي آسايش خود فراهم آورد و به تامين نيازهاي مادي خود بپردازد. از اين رو در آموزه هاي اسلامي تحصيل مال مشروع و طيب همانند جهاد در راه خدا دانسته شده است؛ زيرا پاسخ گويي به نيازهاي مادي و جنبه هاي دنيوي، امري لازم و ضروري است و انسان ها در سايه اقتصاد سالم، مي توانند بسترهاي رشد كمالي خود را فراهم آورند.
هرچند كه كاركرد مال تنها در حوزه تغذيه خلاصه نمي شود، بلكه حوزه هاي ديگري از نيازهاي مادي بشر را نيز دربرمي گيرد، ولي بايد توجه داشت كه بخش عمده اي از نيازهاي تغذيه انسان با فراهم آوري مال امكان پذير است. بنابراين، انسان براي پاسخ گويي به ابتدايي ترين نيازهاي مادي و جسمي خود نيازمند تحصيل مال است. از اين رو خداوند دارايي و مال را براي انسان، خير مي شمارد؛ زيرا خير، آن چيزي است كه انسان براي رسيدن به كمالات خود، بدان نياز دارد و در مسير كمالي او مورد استفاده قرار مي گيرد. مال نيز چون جسم، انسان را براي حمل روح و روان تقويت مي كند و اجازه عبوديت و عبادت را به او مي دهد و زمينه رشدي بشر را فراهم مي آورد و لذا به عنوان خير تلقي و معرفي شده است. (بقره، آيات 180 و 215، 272 و 273، كهف، آيه 95، حج، آيه 11)
از نظر قرآن مال و ثروت، زينت زندگي دنيا براي انسان هاست (آل عمران، آيه 14؛ كهف، آيه 46؛ قصص، آيات 60 و 79؛ احزاب، آيه 28) همين امر موجب مي شود كه انسان به سبب علاقه به زينت ها به جمع آوري مال بپردازد و از تحصيل آن لذت ببرد.
اما هميشه مشكل از آنجا شروع مي شود كه انسان به خطا و اشتباه گمان مي كند كه تامين و تحصيل نيازهاي مادي و جمع آوري و تكاثر مال براي اين منظور، هدف اصلي است و تمام همت و تلاش خود را مصروف تحصيل و تامين آن مي كند. اين گونه است كه مسير نادرستي را برمي گزيند تا اموال بيشتري را كسب كند. برخي از مردم نه تنها تمام همت خويش را براي تحصيل مال مي گذارند، بلكه به راه هاي حلال و مشروع بسنده نمي كنند و با سوگند دروغ (بقره، آيه 188) پرداخت مال رشوه به قضات به منظور دست يابي به اموال ديگران (همان)، تجاوز به اموال يتيمان، تصرف ناحق در اموال ديگران (نساء، آيات 29 و 30) و مانند آن در صدد برمي آيند تا مال بيشتري گرد آورده و در اختيار داشته باشند.بنابراين گرايش انسان به مال و تحصيل آن امري طبيعي است؛ زيرا انسان مي خواهد به نيازهاي مادي و دنيوي خود از جمله تغذيه و آسايش پاسخ دهد و از امنيت غذايي و سرپناه و جسم و جان برخوردار گردد.اما تصوير نادرست از هستي و اهداف و فلسفه آفرينش موجب مي شود تا برخي ها به جنبه مادي زندگي، اصالت ببخشند و زندگي را در همين محدوده دنيا و مدت كوتاه عمر خلاصه كنند و بر همين اساس گرفتار احساس كاذب جاودانگي در سايه مال و ثروت مي شوند و آن را مايه جاودانه شدن خود مي شمارند. (همزه، آيات 1 تا 4) از اين رو گرفتار تكاثر مال مي شوند و تا لحظه مرگ نيز از كسب و تحصيل آن دست برنمي دارند. (تكاثر، آيات 1 و 2)
خداوند در آياتي از جمله 20 سوره فجر و 6 و 8 سوره عاديات، به حرص طبيعي انسان و آزمندي او نسبت به مال و ثروت اشاره مي كند و مي گويد كه انسان آن چنان حرص جمع آوري مال و ثروت را دارد كه حلال و حرام و پاك و ناپاك را درهم مي آميزد و درهم مي خورد و مصرف مي كند. (همان و نيز نساء، آيه 128؛ فصلت، آيه 49؛ معارج، آيه 19)
آثار حرص بر مال اندوزي
آزمندي و حرص انسان به مال اندوزي به سبب تصور نادرست از زندگي و هدف آن، موجب مي شود تا برخي از انسان ها به هر شكل و وسيله اي به گردآوري مال سرگرم شوند. دلبستگي به مال و ثروت اندوزي و عشق به آن در عمق جان آدمي ريشه دارد و امري غريزي است (محمد، آيه 37) و انسان تمايل شديدي به مال دارد و نمي تواند از وسوسه آن خود را رها سازد (عاديات، آيه 8) اما اين دلبستگي برخي ها را به كارهاي خلاف نيز مي كشاند و اين گونه است كه يك امر طبيعي گرايش و دلبستگي به مال به عنوان يك خير، به يك آزمندي غيرطبيعي و رذيلت پست تبديل مي شود (مدثر، آيات 12 تا 17)
در اين حالت شيطان شريك مال اين افراد مي شود و همراهان و پيروان شيطان به ستم و ظلم رو مي آورند تا بيش از پيش به ارضاي خواسته هايش بپردازند. (اسراء، آيه 64؛ ص، آيات 22 تا 24) مال، آدمي را چنان به خود سرگرم مي كند كه برخي ها حتي به بهانه آن از جهاد و تلاش براي آخرت باز مي مانند و جزو گروه زيانكاران مي شوند. (فتح، آيه 11؛ منافقون، آيه 9)
آزمندي همان گونه كه آدمي را از مسير حق طلبي و فلسفه زندگي و آفرينش دور مي سازد، موجب مي شود تا انسان گرفتار رفتارهاي زيانباري چون بي توجهي به نيازمندان و گرسنگان و بينوايان شود و از تلاش براي رفع گرسنگي آنان خودداري كند (فجر، آيات 18 و 20)
خيانت در امانت (انفال، آيات 27 و 28)، بازماندن از جهاد و رها كردن پيامبر و مجاهدان (توبه، آيه 24) غفلت از خدا و تمرد از فرمان خدا و پيامبر (همان و منافقون، آيه 9) و مخالفت با حق و حقيقت (زخرف آيات 30 و 31) از جمله آثار دلبستگي به مال است.
از اين فراتر كساني كه گرفتار آزمندي و حرص مال هستند نه تنها اين گونه رفتارها را در پيش مي گيرند بلكه چنان دلبسته مي شوند كه ديگر خدا را فراموش كرده و با شكست در آزمون هاي الهي (فجر، آيات15 و 20) زيان و خسران ابدي را براي خود رقم مي زنند. (منافقون، آيه9)
مصاديقي از مال حرام
چنان كه گفته شد، دلبستگي به مال دنيا به عنوان تأمين كننده مهم نيازهاي مادي انسان و نيز زينت زندگي دنيا، امري طبيعي و غريزي و گرايش طبيعي است و تلاش براي تحصيل مال و ثروت امري مذموم و ناپسند بشمار نمي رود، بلكه از مصاديق تلاش و جهاد در راه خدا شمرده مي شود، چراكه انسان مأموريت دارد تا با تلاش خويش، جهان مادي را آباد كند (هود، آيه60) پس گردآوري مال حلال و پاك، به عنوان يك مأموريت الهي مطرح است و اگر كسي از تلاش در اين حوزه بازايستد مي بايست او را متهم به كوتاهي در انجام وظيفه الهي كرد.
اما مشكل آن است كه اين دلبستگي به شكل افراطي برخي را از حق دور مي سازد و آنان را به آزمندي گرفتار مي كند و اجازه نمي دهد تا در مسير آفرينش گام بردارند و به حق و عدالت زندگي خود را سامان دهند، بلكه روحيه تجاوزگري پيدا مي كنند و لذا به جاي كسب مال مشروع به راه هاي كسب مال از راه حرام كشيده مي شوند.
از مهمترين مصاديق مال حرام مي توان به رشوه اشاره كرد. كساني كه در مراكز قدرت و تصميم گيري هستند، در معرض اين نوع كسب حرام مي باشند. قاضيان و مسئولان و كارگزاران حكومت با گرفتن رشوه ممكن است حق كسي را ضايع كرده و يا از حقوق بيت المال به جيب كساني بريزند كه اقدام به سوءاستفاده كرده اند. خداوند كسب مال از راه رشوه را حرام و ننگ آور دانسته و در آيه42 از سوره مائده با نام بردن اين مال به سحت، از ننگ و پليدي آن ياد كرده است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص400، ذيل واژه سحت) خداوند به صراحت بيان مي كند كساني كه گرفتار كسب حرام و رشوه هستند با اين كار نه تنها حرام خواري را بر خود هموار مي كنند بلكه عار و ننگ را بر خود بار مي كنند. (مائده، آيات42و 62)
غصب اموال مردم و تصاحب آن از طريق ناحق از ديگر مصاديق كسب و تحصيل مال حرام است كه در آيات10 و 29 سوره نساء و 79 سوره كهف به آن اشاره شده است.
قمار (بقره، آيه219، مائده، آيات90 و 91)، سرقت (مائده، آيه38؛ ممتحنه، آيه12)، كم فروشي(اعراف، آيه 85؛ هود، آيه85؛ مظففين، آيات1 نت3)، مال ربوي و نزول خواري (بقره، آيات 275تا 279)، مال يتيم (اسراء، آيه34، نساء، آيه10)، كسب مال از راه باطل (بقره، آيه 188، نساء، آيات 29 و 34 و 161؛ توبه، آيه32)، مال مصرف شده در فحشاء و بي عفتي (نساء، آيه34؛ نور، آيه33) و كسب مال از راه دروغ (بقره، آيه188، تفسير نورالثقلين، ج1، ص176، حديث615) از ديگر مصاديق مال حرام است كه در آيات قرآني به آن اشاره شده است.
آثار وضعي حرامخواري ازنظر روايات
در روايات، آثار وضعي حرام خواري، مورد توجه قرار گرفته است. اين آثار نه تنها در زندگي حرام خوار بلكه در نسل هاي او نيز ادامه مي يابد. پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله) فرمود: «العباده مع اكل الحرام كالبناء علي الرمل؛ عبادت، همراه حرام خواري همانند بناي ساختمان، بر شن هاي روان است. (بحارالانوار، ج103، ص61) حضرت علي(ع) خطاب به كميل مي فرمايد: اي كميل! زبان از دل سرچشمه مي گيرد و دل با غذا قوام مي يابد، پس در چيزي كه جسم صفحه جانت با آن تغذيه مي شود، به خوبي دقت كن كه اگر حلال نباشد، خداوند متعال تسبيح و شكرت را نمي پذيرد. (بحارالانوار، ج77، ص275) در اين حديث، به اثر رواني حرامخواري اشاره شده است.
امام حسين(ع) در خطبه روز عاشورا به مردمي كه به جنگ او آمده بودند فرمود: فقد ملئت بطونكم من الحرام و طبع علي قلوبكم؛ شكم شما از مال حرام پر شده (بحارالانوار، ج 54 ص8) همين گناه باعث شد دست به گناه عظيمي همچون كشتن امام بزنند، به همين جهت در تعاليم ديني برحلال خوري تأكيدشده و مقدمه عمل صالح شمرده شده است.
رسول خدا(ص) فرمودند: اذا وقعت اللقمه من حرام جوف العبد لعنه كل ملك في السماوات و في الارض؛ هرگاه لقمه اي حرام در شكم بنده اي از بندگان خدا قرارگيرد، تمام فرشتگان زمين و آسمان او را لعنت مي كنند (الدعوات، ص52)؛ يعني دوري رحمت الهي را از او درخواست مي كنند. شايد علتش اين باشد كه دست به دعا برمي دارند و به خداوند متعال عرضه مي دارند كه خدايا اين شخصي كه غرق در نعمت هاي حلال توست اما دست به حرام درازكرده را از آن حلالهاي بي شمارت محروم كن!
آثار منفي حرامخواري در وجود شخص خلاصه نمي شود، بلكه در نسل او نيز استمرار مي يابد. امام صادق(ع) مي فرمايد: كسب الحرام يبين في الذريه؛ آثار كسب حرام در نسل آدمي آشكار مي شود؛ (فروع كافي، ج1، ص363) زيرا كسي كه از راه نامشروع مال جمع كند، دراثر تغذيه، حرام، زمينه، گمراهي را در فرزندانش آماده مي كند و خودش هم نمي تواند به راه مستقيم هدايت شود.
از مرحوم «كربلايي كاظم فراهاني» كه خداوند به او عنايت فرموده بود و بدون اينكه سواد داشته باشد، تمام سي جزء قرآن را يكباره حفظ شده بود، نقل مي كنند كه: طلاب مدرسه فيضيه قم او را دعوت مي كردند و از او سؤالاتي در مورد قرآن مي كردند و او همه سؤالات را جواب مي داد.
گاهي هم بعضي او را به صرف ناهار دعوت مي كردند و او مي پذيرفت ولي مي ديدند گاهي بعد از خوردن غذا از آن محل خارج مي شود و با داخل كردن انگشت در حلق خود سعي مي كند غذاها را از شكم خارج كند.
از او مي پرسيدند چرا اين كار را مي كني؟! مي گفت: «غذايي كه خوردم حلال نبوده، نور قلبم كم شده، ديگر نمي بينم.»
اثر غذاهاي حلال در سبكي و نور باطن و توجه به عبادات و نيز اثر غذاهاي حرام در سنگيني و كدورت و كسالت در عبادات به خوبي مشهود است و لذا در روايات بسياري بر كسب حلال و اجتناب از حرام تأكيد شده كه به گوشه اي از آن اشاره مي كنيم.
رسول خدا(ص) در سه روايت چنين فرموده اند:
1- عبادت هفتاد جزء است كه بهترين جزء آن طلب روزي حلال است.
2- هر كس لقمه حلال بخورد، فرشته اي بالاي سر او مي ايستد و براي او طلب مغفرت مي نمايد تا زماني كه از خوردن دست بكشد.
3- هر كس غذاي حلال بخورد خداوند قلب او را تا چهل روز نوراني مي گرداند.
در مورد اجتناب از غذاي حرام و كسب حرام هم روايات زيادي از رسول خدا(ص) آله و سلم وارد شده از آن جمله:
1- هر كس از راه غير حلال مالي به دست آورد، توشه اش به سوي آتش است.
2- خداي تعالي مي فرمايد: «هر كس توجهي نكند كه از چه راهي درهم و دينار به دست مي آورد من هم توجهي نمي كنم كه از چه دري او را داخل آتش كنم.»
3- وقتي لقمه حرام در شكم كسي واقع شد، هر فرشته اي در آسمانها و زمين او را لعنت مي كنند.
از مجموعه اين احاديث روشن مي شود كه انسان بايد در كسب روزي خود دقت كند تا حلال باشد و در نتيجه غذايي كه مي خورد حلال باشد تا اثرات آن در قلب و روح او، نورانيت و لطافت ايجاد كند و عباداتش مقبول درگاه حضرت حق واقع گردد.
سعدبن عبدالله مي گويد در زمان امام حسن عسكري(ع) با احمدبن اسحاق كه از وكلاي آن حضرت بود، بر ايشان وارد شديم و مشاهده كرديم كه حضرت مهدي «روحي فداه» هم حضور دارند. احمدبن اسحاق، صد و شصت كيسه از وجوهات كه شيعيان فرستاده بودند، در مقابل امام حسن عسكري گذاشت.
امام يازدهم به فرزند خويش فرمودند: عزيزم اين وجوه را بردار.
امام زمان «روحي فداه» گفتند: آيا شايسته است كه دست پاك من به بعضي از اين مال هاي حرام برخورد كند؟
فرمودند: حلال و حرام را از هم جدا كن. راوي مي گويد: حضرت صاحبان آن صد و شصت كيسه را نام بردند، مقدار پول موجود در هر كيسه را فرمودند، وجوه حلال را از وجوه حرام جدا كردند و كيسه هايي كه در آن به سبب گران فروشي، اجحاف و نظاير آن، مال حرام وجود داشت، برگرداندند و فرمودند: اين وجوه به درد ما نمي خورد.
رسول خدا(ص) فرمودند: من اكل لقمه حرام لم تقبل له صلاه اربعين ليله ، نماز كسي كه لقمه اش حرام است تا چهل روز از ارزش چنداني برخوردار نيست و تا چهل روز دعاي او مستجاب نمي گردد و هر مقدار از بدن كه پرورش يافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است. (بحارالانوار، ج63 ص 413)
در حديثي قدسي آمده است كه خداوند متعال مي فرمايد: فمنك الدعاء و علي الاجابه فلا تحجب عني دعوه الا دعوه آكل الحرام، بنده من! تو دعا كن، من اجابت مي كنم. بدان كه تمام دعاها به پيشگاه اجابت من مي رسد، مگر دعاي كسي كه مال حرام مي خورد. (عده الداعي و نجاح الساعي، ص 931)
شخصي به محضر رسول خدا شرفياب شد. به آن حضرت عرض كرد كه دوست دارم دعايم مستجاب شود، چه كنم؟ پيامبر خدا به او فرمود: طهر ماكلك و لاتدخل بطنك الحرام، لقمه ات را پاك كن تا مبادا به حرامي آلوده باشد و مراقب باش هيچ نوع حرامي را مصرف نكني. (همان)
رسول خدا(ص) فرمود: كسي كه كسبش حرام است خداوند هيچ كار خيري را از او نمي پذيرد، چه آن كار صدقه باشد چه آزاد كردن بنده، حج باشد يا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش اين كارها، گناه براي او ثبت مي كند، و آنچه پس از مرگش باقي مي ماند توشه دوزخ او خواهد بود. (ثواب الاعمال، ص 282)
امامان معصوم(ع) با سيره و رفتار زندگي خود بر آن بودند تا مردم را به حلال خواري و كسب روزي حلال سوق دهند. آنان با سنت و سيره خود در اصلاح اين امر مي كوشيدند، چنان كه حضرت شعيب(ع) در مبارزه با حرام خواري تلاش كرد و تمام همت و توان خويش را مصروف آن ساخت.محمدبن منكدر گفت: روز بسيار گرمي به اطراف مدينه رفته بودم. ديدم حضرت باقر(ع) به همراه دو خدمتكارش مشغول كار است. با خود گفتم: «يكي از بزرگان قريش در اين ساعت از روز و با اين حالت، در طلب دنيا؟! چه كار ناشايستي! اكنون مي روم و او را نصيحت مي كنم.»
جلو رفتم و سلام كردم. او در حالي كه از خستگي نفس نفس مي زد و عرق از سرو رويش مي ريخت، جواب سلامم را داد.
گفتم: «خدا كار شما را اصلاح كند! شما كه يكي از بزرگان قريش هستيد، در اين ساعت گرم، با اين حال و وضع، در طلب دنيا آمده ايد؟ اگر مرگ در اين حال به شما برسد چه جوابي خواهيد داشت؟!»
فرمود: «به خدا قسم اگر مرگ در اين حال به من برسد، مرا در حال اطاعت خداي تعالي مي يابد چون در حال كسب مال حلال هستم و با اين كار مي خواهم احتياجات خود و اهل و عيالم را برآورم و به مردم، محتاج نباشم. بايد از زماني ترسيد كه مرگ فرا برسد و در حال معصيت خدا باشيم.»
عرض كردم: «خداوند شما را مورد رحمت خود قرار دهد! من مي خواستم شما را نصيحت كنم، ولي شما مرا نصيحت كرديد.» (بحارالانوار، ج 64، ص782، ح5)

 



لزوم توجه به ازدواج جوانان

رضا مهريزي
ازدواج جوانان مسئله مهمي است كه بزرگترهاي خانواده و بزرگان جامعه بايد نسبت به انجام آن اهتمام ويژه داشته باشند زيرا در غير اين صورت مشكلات عديده اي جوانان و جامعه را تهديد مي كند. نويسنده اين مطلب نگاهي اجمالي به پديده افزايش سن ازدواج دارد .
جامعه ما در حال حاضر دو ويژگي بارز دارد: يكي اينكه جامعه اي جوان است و دوم آنكه در حال گذار از زندگي سنتي به زندگي مدرن است. اين دو ويژگي اقتضائات و عوارضي دارد، كه يكي از آنها مسئله اي به نام بالا رفتن سن ازدواج و نيز افزايش ميل به تنها زيستي و زندگي انفرادي جوانان است.
مسئله بالا رفتن سن ازدواج و تمايل به زندگي مجردي، كه دو روي يك سكه اند، هر چند دامن گير پسران و دختران است اما از آنجا كه پسر به لحاظ فيزيولوژيك و نيز فرهنگي هر چقدر سنش بالا برود مشكلي براي ازدواج ندارد (البته اين از ناگواري هاي فرهنگ ماست و حقيقتا بايد جو جامعه طوري باشد كه پسرها نيز مجبور شوند در سنين پايين تر و مناسب تر ازدواج نمايند) بنابراين، اين مسئله و مشكل بيشتر دامن گير دختران است و در واقع معضلي است كه در فرهنگ ما از آن با عنوان ترشيدگي دختران ياد مي شود. (البته اين تعبير هرگز مناسب نيست ولي در جامعه رايج است) البته به نظر مي رسد اين پديده بيشتر بستگي به ويژگي هاي فيزيولوژيك زن داشته باشد تا به شرايط محيطي و فرهنگي و حتي وجه فرهنگي آن را نيز مي توان به نوعي ريشه دار در مسئله فيزيولوژيكي آن قلمداد كرد. چرا كه بهترين سن باروري براي دختران زير سن 30 سالگي است و حداكثر سن مناسبي كه اطبا براي باروري توصيه مي كنند، 35سالگي است و بارداري بالاتر از سن سي و پنج سالگي را براي مادر و كودك داراي عوارض منفي مي دانند.
علل بالا رفتن سن ازدواج
به هر حال آنچه امروز با آن روبه روييم دختراني هستند كه آهسته آهسته و با بالاتر رفتن سنشان، فرصت ازدواج را از دست مي دهند و بيم آن است از اين رهگذر هم خودشان و هم جامعه را در سالهاي آينده دچار مشكلات و مسائل پيچيده اي هم از لحاظ توليد نسل تازه و هم از لحاظ اخلاقي و... نمايند. بالا رفتن سن ازدواج و وارد شدن دختران به سن تجرد قطعي علتهاي متعددي مي تواند داشته باشد كه در ادامه به چند مورد از آنها مي پردازيم.
1- ميل شديد به حضور در دانشگاه
يكي از مهم ترين علتها، ميل شديد دخترها به حضور در دانشگاه است. متأسفانه دختران تمايل دارند تا در دانشگاه حضور پيدا كنند و از رهاورد آن ازدواج موفق تري نيز داشته باشند اين تمايل به حدي شده كه در برخي رشته ها حتي تا 70 و 80 درصد آن را دختران در اختيار گرفته اند. (در سالهاي اخير فضاي بسياري از دانشگاه هاي ما كاملا زنانه و دخترانه شده است.) البته حضور دخترها در دانشگاه اين حسن را دارد كه سطح دانش دختران را بالا مي برد اما اين عيب را نيز درچشم دارد كه موجب مي شود توقع دختران از ازدواج و همسر آينده و ايده آلشان بسيار بالا رود و عده قابل توجهي از آنان فرد ايده آل و مطلوب خود را به سادگي نيابند و در نتيجه تن به ازدواج ندهند و در فرجام كار، به زندگي مجردي و بي همسري روي آورند.
2-حضور گسترده درادارات
از مسايل ديگر حضور بيش از حد و افسار گسيخته دختران و زنان در ادارات است. اين مساله علاوه بر آنكه عرصه را بر مردان كه نان آور اصلي خانواده محسوب مي شوند و مهريه پرداز،تنگ كرده و موجب افزايش نرخ بيكاري پسران نيز گشته است( بيكاري اي كه خود موجب بالا رفتن سن ازدواج در برخي پسران شده است) از سويي ديگر سبب شده سطح انتظار دختران به شدت افزايش يابد. زيرا دخترها برخلاف پسران، البته نه اكثر آنها، كه اگر سر كاري روند و شغلي بيابند يكي از اولين فكرهايي كه به ذهنشان خطور مي كند ازدواج كردن و زن گرفتن است كاملا برعكس هستند و بسياري از آنها پس از كسب شغل درآمد و موقعيت اجتماعي، به فكر مستقل شدن و به قول بسياريشان، آقا بالا سر نداشتن و زندگي مجردي مي افتند و اين غرور و استغنا و احساس بي نيازي از شوهر، عامل ديگري است براي عدم تمايل آنان به ازدواج و اشتياق به زندگي مجردي و بي مزاحم، كه به ويژه در شهرهاي بزرگتر حادتر است. مجيد اميدي مديركل فرهنگي سازمان ملل جوانان درباره زندگي مجردي جوانان چنين مي گويد:«آمار روي آوردن جوانان به زندگي مجردي در 6 كلانشهر تهران، شيراز، مشهد ، اصفهان، تبريز و اهواز به 30 درصد رسيده است و غم انگيزتر آنكه روز به روز دختران جوان تعداد بيشتري از اين جامعه آماري را تشكيل مي دهند. او روي آوردن جوانان و بچه هاي كشور به اتاقهاي شخصي خود را مقدمه اي براي روي آوردن آنها به زندگي مجردي درسالهاي بعدي زندگي خود دانست و افزود: درحال حاضر زنگ خطر زندگي مجردي دركشور زده شده و متاسفانه درمورد اين مشكل هم سكوت مي شود.»
همچنين ايرج وثوق جامعه شناس و مدرس دانشگاه علامه طباطبايي تهران نيز براين باور است كه «افزايش اشتغال زنان امروز كه از زمينه هاي توسعه و مدرن شدن هرجامعه اي است باعث شده است آنها از نظر مالي به استقلال رسيده و اين عمل باعث مي شود اين استقلال را در ساير زمينه ها نيز خواستار باشند. اولين گام استقلال طلبي اين افراد رها شدن از سلطه خانواده است. او به اشكال متفاوت فرهنگي، قومي و طبقه اجتماعي دختران در روي آوردن به زندگي مجردي اشاره كرد وافزود: درحال حاضر در جامعه ما بيشتر دخترها به بهانه ادامه تحصيل از شهر و خانواده خود جدا مي شوند و اين اولين قدم در روي آوردن آنها به زندگي مجردي در سالهاي بعد است. مدرس دانشگاه علامه در ادامه چنين مي گويد: در حال حاضر در تمام اجزاي جامعه ما تقابل ميان سنت و مدرنيته مشهود است و در اين فضا افراد در يك نوع سرگرداني زندگي مي كنند. در همين راستا تمايل به زندگي مجردي در طبقات پايين و سنتي جامعه به مراتب كمتر بوده و مانند ساير فعاليتهاي اجتماعي متولي اين آزادي زنان و دختراني از طبقه مياني جامعه هستند.»
تمايل به زندگي مجردانه و بي مزاحم
بنابراين همانطور كه همگان مي بينند و مي شنوند و مي دانند، امروز معضل روي آوردن پسران و دختران به زندگي مجردانه و بي مزاحم و بي دردسر، بسيار جدي شده است و مقصر اصلي نيز در اين بين بيشتر مسئولان و خانواده ها و البته خود جوانان هستند و به نظرم تا حدودي هم دختران مقصرترند. تفكرات فمنيستي در ميان دختران به ويژه دختراني كه خود را مدرن و روشنفكر مي پندارند در سالهاي اخير به شدت گسترش يافته و اين خود از عوامل ميل به زندگي مجردي و بي همسري شده زيرا فمنيست ها معتقدند زنان بدون مرد مثل ماهي بدون دوچرخه هستند يعني هيچ احتياجي به مردان ندارند و همچنين معتقدند و عقايدشان را با روش هاي مختلف ترويج مي كنند كه زني كه با مردي ازدواج كند مانند آن ست كه با دشمن دست دوستي دهد، اين عقايد شايد براي عده اي مضحك به نظر آيد اما بايد بپذيريم كه عده زيادي از دختران مدرن و روشنفكر به اين دست عقايد مغرورانه و زن پرستانه هرچند به صورت سربسته باور دارند.
راهكارها
در هر صورت براي مواجهه با اين معضل بايد كارهاي متعددي انجام داد كه مهمترين آنها عبارتند از: تفكيك جنسي دانشگاه ها: اين كار باعث مي شود اشتياق شديد بخشي از دختران به حضور در دانشگاه و تلاش برخي از آنان براي شوهريابي يا خدايي نكرده دوست يابي در چنين محيط هايي، كاسته شود، زيرا اساسا دانشگاه نهادي براي همسريابي نيست كه كسي به اين اميد به دانشگاه رود؛ و اگر كسي حقيقتا قصد همسريافتن دارد بايد از رهگذر خانواده اقدام كند زيرا بي شك مطمئن ترين و باصلاحيت ترين نهاد براي همسريابي هنوز هم خانواده است.
همچنين بايد قوانيني وضع شود كه بومي گرايي در پذيرش دانشجو بيش تر شود و اگر امكانپذير باشد به صددرصد برسد (متاسفانه تعداد زيادي از خانه هاي مجردي و زندگي هاي مجردي از آن دانشجوياني است كه براي تحصيل دل از يار و ديار خود كنده اند و در سنين 18 و 19 سالگي بالاجبار در شهري ديگر ساكن شده اند اين نحو از زيست مجردي، به علت از دست دادن نظارت خانواده و اقوام و آشنايان و نيز تنها ماندن جوانان و احساس غربت و بي كسي ايشان تبعات بسيار منفي هم از لحاظ روحي و روانشناسانه و هم از لحاظ اخلاقي و اجتماعي دارد البته براي دختران اين عارضه مضاعف را نيز دارد كه دربهترين سنين ازدواج، به دليل دوري از خانواده و خويشان وآشنايان، امكان خواستگار داشتن و ازدواج كردن را از دست مي دهند والبته بدتر از آن اين است كه، داشتن زندگي مجردي در دوران دانشجويي، خود درحكم تمرين و تجربه اي مي شود براي زندگي مجردي فارغ البالانه و بي مبالاتانه و ولنگارانه پس از فارغ التحصيلي به ويژه براي پسران. پس اميدواريم كه بومي گرايي چه در دانشگاههاي ملي و چه آزاد در راس امور قرارگيرد زيرا از هركار فرهنگي موثرتر است. از كارهاي ديگري كه بايد براي كاهش خانه زندگي هاي مجردانه كرد، وضع قوانين و مقرراتي است كه امكان نظارت بيشتر بر بنگاههاي مسكن واملاك، به منظور كنترل و محدود كردن و اجاره دادن يا فروختن خانه و مسكن به افراد مجرد را فراهم كند.
البته مهم ترين كاري كه در اين زمينه بايد كرد اقدام به موقع خانواده ها براي ازدواج و همسر دادن به جوانان است (پدر و مادر و حتي خويشان وآشنايان وظيفه دارند تا جوانان مجرد نزديكان خود را همسر دهند و اين فرهنگي قرآني است، زيرا در قرآن جايي كه سخن از عفت و خويشتنداري است، خطاب خدا به خود جوانان است:«وليستعفف الذين لايجدون نكاحا حتي يغنيهم الله من فضله: و آنها كه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آناني را به فضلش بي نياز سازد 33 نور» وليكن جايي كه سخن از ازدواج است به والدين و اطرافيان و دولت اسلامي امر مي شود كه جوانان خود را به ازدواج درآورند: وانكحوا الايامي منكم والصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله والله واسع عليم: مردان و زنان بي همسر را همسر دهيد و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را، اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بي نياز مي سازد، خداوند واسع و آگاه است. نور (32). بنابراين همه وظيفه دارند و مسئوليت دارند كه جوانان مجرد را همسر دهند و حتي جا دارد برخي باورهاي سنتي و عرفي كه ريشه اي در دين و آيين نيز ندارند، مثل ضرورت خواستگاري پسر از دختر، زير پاگذارند و از هر فرصتي براي ازدواج دادن جوانان استفاده كنند. البته دولت اسلامي نيز وظيفه دارد كه هرچه در توان دارد در طبق اخلاص نهد و به امر ازدواج به هنگام جوانان به عنوان يك مساله درجه يك و اساسي جامعه بنگرد و بداند كه هرچه سن ازدواج بالا رود و زندگي هاي مجردي نضج گيرد و قبح آن بريزد، اركان اخلاق و ايمان جامعه متزلزل تر خواهد شد. در واقع هر خانه مجردي درحكم يك انبار باروت است كه امنيت و حيات اخلاقي اجتماع را تهديد مي كند.
يكي ديگر از راههاي مبارزه با خانه زندگي هاي مجردي مساله استخدام در ادارات است؛ در ادارات و نهادها بايد طوري شود كه افراد متاهل داراي اولويت استخدام باشند و حتي در صورت امكان افراد مجرد به شرط متاهل شدن استخدام شوند. (متاسفانه درسالهاي اخير شاهد خيل به كارگيري دختران مجرد در همه نهادها و دستگاهها اعم از دولتي و غير دولتي هستيم، امري كه دليل آن حقيقتا مبهم و غير شفاف مي نمايد) همچنين، اختصاص سهميه به دانشجويان متاهل در مقاطع تحصيلات تكميلي، نيز كوتاه كردن مدت سربازي براي پسران متاهل، از اقدامات بسيار مفيد و تشويق كننده به ازدواج و تشكيل خانواده مي تواند باشد. (البته به نظر مي رسد دوسال سربازي آن هم در زمان صلح كمي طولاني باشد، كساني كه به خدمت مقدس سربازي رفتند تاييد مي كنند كه سربازها و افسران وظيفه كار چنداني براي انجام دادن ندارند و چه بسا نيروي آنها هدر مي رود. به نظر مي رسد كاهش مدت سربازي به يكسال و نيم و يا يك سال مي تواند فوايد و محاسن زيادي داشته باشد گرچه اين كار احتياج به پژوهش و تحقيق بيشتري دارد) كار ديگري كه مي توان انجام داد كوتاه كردن دوران تحصيل در دانشگاه است به نظر مي رسد با حذف برخي دروس عمومي و يا تخصصي زايد، بتوان دوران كارشناسي را به سه سال تقليل داد، اين پيشنهادي است كه جا دارد بيشتر روي آن تتبع شود.
البته جا دارد صدا و سيما نيز از اشاعه و ترويج خانه زندگي هاي مجردي و نشان دادن شخصيت ها و قهرماناني كه درسنين بالا و نسبتا سالخوردگي تازه به فكر ازدواج و تشكيل خانواده مي افتند، در فيلم ها و سريالهاي خود، احتراز كند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14