(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 7 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20193 

انجمن هاي سري چگونه كاخ سفيد را مديريت مي كنند؟
لايه هاي پنهان سياست در آمريكا



انجمن هاي سري چگونه كاخ سفيد را مديريت مي كنند؟
لايه هاي پنهان سياست در آمريكا

مژگان نژند
آمريكا كشوري است كه ده ها سازمان و انجمن سري دانشجويي و «اخوت»هاي گوناگون را در خود پرورش مي دهد. بسياري از اين گروه ها به شكار دانشجويان پرداخته، آنان را اغلب بلافاصله پس از ورود به دانشگاه ها جذب خود مي سازند. در شمار اين گروه ها، برخي به طور معمول بسيار بسته اند و اعضاي خود را دست چين و صرفا از ميان دانشجويان نخبه و يا آن دسته از دانشجوياني كه به خاندان هاي بزرگ و ثروتمند متعلق اند، برمي گزينند. شايان توجه است كه تمامي بنيانگذاران آمريكا «فراماسون» بوده و برخي نيز در شمار اعضاي تشكيلات فراماسوني «ايلوميناتي»ها قرار داشته اند.
در واقع، بايد گفت كه تمامي دانشگاه هاي بزرگ آمريكا انجمن هاي سري خود را دارند. در «ييل»، رقباي «اسكال اند بونز» را «برزليوس» و يا «اسكرول اند كي» تشكيل مي دهند. هر چند كه گفته مي شود گروه آخر زير مجموعه اي از «اسكال اند بونز» بيش نيست. «باب وودوارد»، روزنامه نگار «واشنگتن پست»، در شمار اعضاي «بوك اند اسنيك» قرار دارد. به همين دليل نيز، تا مدت ها دو تن از مريدان اين گروه، از اعضاي بانفوذ تيم «ريچارد نيكسون»، مورد سوءظن قرار داشتند و تصور بر آن بود «صداي خاموشي» باشند كه افشاگر كليدي ماجراي «واترگيت» بوده است.
امروز، بسياري از كارشناسان اطمينان مي دهند كه «ارباب واقعي جهان» در كاخ سفيد «واشنگتن» اقامت ندارد، بلكه ساكن ساختماني مرموز و «كور» در «هاي استريت» در «نيوهيون»، در نزديكي «منهتن»، است. اين ساختمان سنگي، در همسايگي دانشگاه معروف «ييل»، نامي برخود دارد كه مو را برتن راست و ياد «دراكولا»ي خون آشام را در خاطر زنده مي كند: «گور»! و در «گور» است كه اعضاي سري ترين جامعه مخفي جهان، مغز متفكر، هسته و سنگ بناي «بيلدربرگ»، «شوراي روابط خارجي» و «كميسيون سه جانبه»، گردهم مي-آيند و به مباحث گوناگون مي پردازند. هسته «اسكال اند بونز» نيز گروه بسته تري است كه «جيسون سوسايتي» نام دارد.
در واقع، اين سازمان از بدو تاسيس در سال 1832، پيوسته در «تاريكي» قرار داشته، هيچ يك از اعضاي آن هرگز چيزي بروز نداده و هيچ يك نيز به طور معمول به تعلق خود به اين گروه اعتراف نكرده است. «جرج دبليو بوش»، رئيس جمهور سابق آمريكا، در كتاب خود- «مسئوليتي براي انجام»- در اين ارتباط مي نويسد: «در جريان آخرين سال تحصيلم (در دانشگاه «ييل») به انجمن سري«اسكال اند بونز» پيوستم، جامعه اي چندان سري كه بيش از اين نمي توانم در مورد آن بگويم.»
افسانه «اسكال اند بونز»
«الكساندرا رابينز»، خبرنگار آمريكايي («نيويوركر»، «واشنگتن پست»، «كاسموپوليتن»، «شيكاگو تريبيون») و دانشجوي سابق «ييل»، تحقيقاتي جامع پيرامون «اسكال اند بونز»، يكي از بحث برانگيزترين و مرموزترين انجمن هاي سري آمريكا كه در كنار «ايلوميناتي»ها، «كميسيون سه جانبه»، گروه «بيلدربرگ» و ديگر قدرت هاي پنهان يكي از بارورترين افسانه هاي مدرن توطئه جهاني را شكل بخشيده، به عمل آورده است. وي مي نويسد: «اسكال اند بونز»ها پس از ده ها سال موجوديت، اكنون در لايه هاي جامعه آمريكا ريشه دوانيده اند. اين گروه كوچك شبكه هايي پديد آورده و به كمك آنها اعضاي خود را در قدرتمندترين پست هاي جهان نشانده است. نفوذ اين جامعه مخفي نيز روز به روز افزايش مي يابد. انتخابات رياست جمهوري سال 2004 آمريكا براي نخستين بار دو نامزد را كنار يكديگر قرارداد («جرج بوش» و «جان كري») كه هر دو به «اسكال اند بونز» تعلق داشتند. اين گروه كه تشنه ايجاد يك نظم نوين جهاني است و درراستاي اين هدف خود، آزادي هاي فردي را محدود ساخته و در نهايت، قدرت را دراختيار خاندان هاي ثروتمند و با نفوذ قرارداده است، در مراكز تحقيقاتي عمده و نيز نهادهاي عمده سياسي، مالي، رسانه اي و دولتي كشور رسوخ كرده است. در واقع، اعضاي اين انجمن هستند كه از سال ها پيش بر آمريكا حكم مي رانند. علاوه بر عزمي راسخ براي كنترل سراسر جهان، بايد گفت كه ساخت بمب اتمي، سازماندهي قتل «جان اف كندي» درسال 1963 و اشغال «خليج خوك ها» در سال 1961 (با هدف سرنگون ساختن «فيدل كاسترو»، رهبر كوبا) نيز از دستاوردهاي «اسكال اند بونز» بوده است. «گور» آنها همچنين جمجمه هاي ربوده شده «جرونيمو» (از رهبران سرخپوست آمريكا)، «پانچوويلا» (انقلابي مكزيكي) و حتي «مادام پومپادور» (معشوقه «لويي پانزدهم»، پادشاه فرانسه) را درخود پنهان دارد.
«شواليه» هايي در كمين قدرت
«الكساندرا رابينز» كه تحقيقات جالب توجهي درمورد سال هاي تحصيلي «جرج دبليو بوش» در «ييل» نيز به عمل آورده است، دركتاب خود- «اسرار گور» (2002) - پيرامون نحوه شكل گيري «اسكال اند بونز» مي نويسد: «ويليام هانتينگتون راسل»، دانشجوي ممتاز «ييل» كه خانواده قدرتمندش به لطف تجارت ترياك در نيمه نخست قرن نوزدهم به ثروتي عظيم دست يافته بود، درسال 1832 به همراه «آلفونس تافت» (كه درسال 1876 به وزارت جنگ دولت «گرانت» منصوب گرديد. وي پدر «ويليام هوارد تافت» بود، تنها فردي كه همزمان رياست جمهوري و رياست ديوان عالي آمريكا را برعهده داشت) در دانشگاه پيوريتن «ييل» انجمن سري فوق قدرتمند «اخوت مرگ» را كه بسياري به مسخره آن را «جمجمه و استخوان» مي خواندند، بنيان نهاد. وي درپي سفري به آلمان (كه او را با فراماسون هاي «ايلوميناتي» آشنا ساخت)، به سازمان نوپاي خود مرجعيتي آلماني بخشيد. عدد معروف «322» كه در زير نشان «اسكال اند بونز» مشهود است و بر روي ميز تحرير اين انجمن نيز حك گرديده، ظاهراً به تاريخ مرگ «دموستن»، فيلسوف و سياستمدار يونان باستان كه به فصاحت و شيوايي كلام اشتهار داشت (سال 322 پيش از ميلاد مسيح)، اشاره دارد. در واقع، «اسكال اند بونز» در مرامنامه خود از افسانه اي الهام مي گيرد و آن اين كه: هنگامي كه «دموستن» درسال 322 درگذشت، «يولوجيا» (الهه فصاحت و شيوايي) به زمين بازگشت تا در جمع اعضاي اين باشگاه قرارگيرد. به همين دليل نيز، عدد 322 براي اعضاي اين انجمن از قداستي ويژه برخوردار است. بايد گفت كه، بسياري نيز «اسكال اند بونز» را «فصل 322» انجمن مخفي «ايلوميناتي» هاي «باوير» (آلمان) مي دانند.
هيچ كس نمي تواند به اراده خود به عضويت «اسكال اند بونز» در آيد، بلكه ارشدهاي گروه هستند كه اعضا را برمي گزينند. حال، افرادي شايستگي اين عضويت را دارند كه از خصوصيات ورزشكاري (به عنوان مثال، تعلق به تيم هاي ورزشي) و ويژگي هاي فكري (كه «جرج بوش» آن گونه كه شاهدان بدان اعتراف دارند، كاملاً فاقد آن بوده است!) و نيز اصالت هاي اجتماعي مطلوب (ترجيحاً سفيدپوست، آنگلو ساكسون و پروتستان) برخوردار باشند. «رابينز» خاطرنشان مي سازد:«انجمن ها لزوماً كانديدايي را به دليل فقر وي مردود نمي شمارند، اما گرايش كلي بيش تر به جذب افرادي است كه ثروت آنها بتواند كمكي براي انجمن باشد.»
بايد گفت كه، طي 150سال گذشته حدود 2500 تن از فارغ التحصيلان دانشگاه «ييل» از اعضاي «اسكال اند بونز» بوده اند. در هر لحظه نيز، حدود 800 عضو فعال وجود دارند كه يك چهارم آنها نقشي فعال درپيشبرد اهداف انجمن ايفا مي كنند. باقي اعضا يا به تدريج علاقه شان و يا نظرشان به انجمن تغيير كرده و بنابراين، بي سرو صدا از آن كناره مي گيرند.
در طول مراسم بسيار نمايشي عضويت،هرساله 15عضو تازه برگزيده شده «مي ميرند» و با «تولدي دوباره» نامي سري (مانند «شيطان دراز»، ... ) دريافت مي دارند و تا آخر عمر بدان نام خوانده مي شوند. سپس، اعضا روزهاي يكشنبه و پنجشنبه هر هفته گردهم آمده، به گفت وگو پيرامون عملكرد گروه، زندگي در دانشگاه، مسائل داخلي و جهاني و... مي نشينند.
اردويي نيز هرساله يك بار دانشجويان سابق و اعضاي نوپا را در جزيره «دير ايلند» (جزيره گوزن) در ايالت «نيويورك» گردهم مي آورد. به گفته «رابينز»، امروز رقم «شواليه »هاي زنده آمريكا و سراسر جهان به 800 تن مي رسد. بايد گفت كه «اسكال اند بونز» شبكه اي حرفه اي و غيرقابل باور به حساب مي آيد كه از نفوذ و قدرت فراوان برخوردار است، چرا كه اعضاي آن به بالاترين طيف هاي جامعه آمريكا تعلق دارند.
در يك كلام، آنها كه آمريكا را به شكل امروزي آن درآورده اند، خود در «گور» آموزش ديده اند. «رابينز» در كتاب خود مي نويسد: تنها دليل وجودي جامعه مخفي «اسكال اند بونز» قرار دادن اعضاي آن در پست هاي حساس است. بدين سان، در صفوف اين انجمن رؤساي جمهور، قضات ديوانعالي، رؤساي «سيا» و نيز سناتورهاي متعدد و حتي هنرپيشگان و تاجران بسيار را مي يابيم كه از قدرت و نفوذي فراوان برخوردار بوده و يا هستند.
به عنوان مثال، «جرج بوش» كه پدر، پدربزرگ، عموها و عموزادگانش نيز در شمار اعضاي «اسكال اند بونز» قرار دارند، بسياري از «برادران» انجمن را در دولت خود و برخي پست هاي مهم ديپلماتيك منصوب كرده بود. در واقع، «اخوت مرگ» نام هايي را در خود پنهان دارد (مانند: «بوش»، «هريمن»، «فلپز»، «راكفلر»، تافت»، «لرد»، «ويتني»، «كارنگي»، «روزولت»، «راتشيلد»، «ويندسور»، «پرسكات»، «گودير»، «پينچوت»، «لاوت»، «كلوگ»، و...) كه در زمره برجسته ترين افراد قشر پولدار جامعه اند. روزنامه نگار آمريكايي مي گويد: «حقيقتا شگفت انگيز است كه باشگاهي با تنها 800 عضو فعال تا بدين اندازه پست كليدي در اختيار داشته باشد.» به عبارت ديگر، يك شبكه كارساز واقعي براي طبقه حاكم! اين «انجمن» در مورد تمامي سياست ها تصميم گيري و ديكتاتوري پنهان خود را همسو با فرماسونري جهاني و ديگر جوامع مخفي، در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، آموزش، صنايع شيمي و دارويي، مطبوعات، نفت و غيره به جامعه آمريكا و سراسر جهان تحميل مي كند.
در واقع، تقريبا بخش اعظم اعضاي «اسكال اند بونز» را افرادي تشكيل مي دهند كه از نوادگان خاندان هاي پيوريتن انگليسي بوده، در جريان سال هاي 1630 تا 1660 به آمريكاي شمالي كوچ كرده اند. اين خاندان ها از طريق پيوندهاي ازدواج با قدرت هاي مالي و يا به دعوت اربابان پول و قدرت (مانند «راكفلر»ها، «ديويسون»ها يا «هريمن»ها) به خاك آمريكا پا گذارده اند. نتيجه آن كه، امروز در آمريكا جامعه اي پنهان، فوق سري و بسيار قدرتمند وجود دارد (و از سال 1833 وجود داشته) كه از اعضاي خاندان هاي قديمي آمريكايي و نمايندگان اربابان مالي تشكيل گرديده است.
زمينه هاي نفوذ
بايد گفت كه ردپاي انجمن مخفي «اسكال اند بونز» در جاي جاي آمريكا (مانند كليه زمينه هاي تحقيقاتي مهم، سياست، سازمان هاي «انديشه ساز»، كليسا، تجارت، كنگره، دولت، سياستمداران،...) مشهود و هدف اين سازمان كنترل كامل اين كشور و در نهايت سراسر جهان است. به عبارت ديگر، رشد جامعه آمريكا رشدي ارادي به معناي بازتاب افكار فردي، انديشه ها و تصميمات نيست و از يكصدسال پيش بدين سو نيز نبوده است، بلكه برعكس. هيچ يك از سازمان ها و نهادها خود نمي داند كه بدان «نفوذ» شده و در راستاي هدفي مورد استفاده قرار گرفته است. در شمار دانشگاه هاي زير نفوذ «اسكال اند بونز»، مي توان به دانشگاه هاي «كورنل» و «جان هاپكينز» اشاره كرد و در زمره انجمن هاي آكادميك، مي توان «انجمن تاريخ آمريكا»، «انجمن اقتصاد آمريكا»، «انجمن شيمي آمريكا» و «انجمن روان شناسي آمريكا» را نام برد كه از جمله كليدي ترين انجمن ها براي «شرطي كردن» جامعه اين كشور بوده، جملگي توسط اعضاي «اسكال اند بونز» تأسيس گرديده اند.
ردپاي «اسكال اند بونز» را به ويژه در بنيادها و در جمع رؤساي آنها مشاهده مي كنيم كه بودجه ها را زيرنظر دارند. درسال 1920، «تئودور ماربرگ» انجمني تحت عنوان «انجمن حل و فصل قضايي گفت وگوهاي بين المللي» را بنيان نهاد كه رياست آن به «ويليام هوارد تافت» (1878)، عضو فعال «اسكال اند بونز»، واگذار گرديد. اين انجمن در واقع جد «اتحاديه پيشبرد صلح» بود كه انديشه «جامعه ملل» و سرانجام «سازمان ملل» را بنيان نهاد. در سازمان ملل نيز به عنوان مثال «آرچيبالد مك ليش» (1915) را مي يابيم كه مغز متفكر «يونسكو» بوده است.
همين پديده را در صحنه زندگي گروه هاي تعمق و اتاق هاي فكر مشاهده مي كنيم. به عنوان مثال، «جيمز جرمياه وادزورث» (1927) در سال 1960 «مؤسسه پژوهش هاي صلح» را تأسيس كرد. اين مؤسسه در سال 1963 طي يك عمليات ادغام با «ماركوس راشكين» كه معاونت شوراي امنيت ملي (63-1961) را عهده دار بود، و «مك جرج باندي» (1940) از اعضاي بسيار فعال «اسكال اند بونز»، به «مؤسسه مطالعات سياسي» مبدل گرديد.
اعضاي اين انجمن سري را در كليساها نيز مي يابيم. در حالي كه حضورشان در دفاتر قضايي عمده «نيويورك» نيز چشمگير است («لرد دي اند لرد» تحت كنترل خاندان «لرد»، «سيمپسون، تاچر اند بارتلت» تحت كنترل خاندان «تاچر»، «پليمپتون» دفتر قضايي خاندان «راكفلر»،...). نفوذ «اسكال اند بونز» در ارتباطات نيز قابل توجه است («تايم لايف»، «نشنال ريويو»، «آتلانتيك مانثلي»، «فورچون»، ...). شايان ذكر است كه معتبرترين پاداش روزنامه نگاري آمريكا، عضويت در «انجمن تيمن» دانشگاه «هاروارد» است كه در سال هاي 1937 تا 1968 بيش از 300 روزنامه نگار آمريكايي بدان راه يافته اند. اما، بنيانگذار و نخستين رئيس اين بنياد «آرچيبالد مك ليش» بوده است.
در ارتباط با صنايع نيز مي توان گفت كه شركت هاي نفتي آمريكا («استاندارد اويل»، «شل»، «كريول پتروليوم»، «سوكاني واكيوم»،...) جملگي با «اسكال اند بونز» مرتبط بوده، ديگر انواع صنايع (صنايع پوشاك، چوب، چاپ، ...) نيز تحت كنترل اعضاي آن قرار دارند. از ديگر سو، 12 تن از اعضاي بانك مركزي آمريكا و نيز، سياستمداران كاخ سفيد، ديپلمات ها و اعضاي دولت در شمار اعضاي اين انجمن هستند.
با كدام هدف؟
كليه فعاليت هاي «اسكال اند بونز» بر جامعه و چگونگي تغيير آن به روشي ويژه و در راستاي هدفي ويژه (استقرار «نظم نوين جهاني»)، متمركز است. اما، عناصري كه بايد بدين منظور در جامعه تغيير يابند، كدامند؟ بيش و كم، مي توان گفت: آموزش (چگونگي رفتار مردم در آينده)، پول (شيوه هاي حفظ ثروت و مبادله كالا)، قوانين (قدرت لازم به منظور اجراي اراده دولت، قانون و دادگاهي جهاني در راستاي ايجاد حكومتي جهاني) سياست (جهت سياسي كشور)، اقتصاد (توليد ثروت)، تاريخ (آنچه پيرامون گذشته در باور مردم قرار دارد)، روان شناسي (روش هاي كنترل آنچه در اذهان مي گذرد)، نوعدوستي (با هدف ارائه تصويري درخشان از كنترل كنندگان در اذهان مردم)، پزشكي (قدرت كنترل بر سلامت، زندگي و مرگ)، مذهب (باورهاي معنوي مردم)، رسانه ها (آنچه مردم در مورد وقايع روز مي دانند و مي آموزند)، تداوم (قدرت انتصاب آنها كه بايد راه را دنبال كنند).
بايد گفت كه، عمليات انجام گرفته در هر يك از اين زمينه ها با دقت تمام برنامه ريزي شده است. به عنوان مثال، درارتباط با كنترل آموزش از سوي «اسكال اند بونز» مي توان گفت كه «دانيل كويت گيلمن»، رئيس دانشگاه «هاپكينز»، روش هاي روان شناختي «ووندت» را از آلمان وارد كرد و آن را به شيوه هاي آموزشي و روان شناسي آمريكا پيوند داد. وي سپس به تأسيس آزمايشگاه هاي آموزشي در دانشگاه هاي بزرگ اقدام كرد. بدين سان، صددرصد فارغ التحصيلان اين دانشگاه ها در رشته فلسفه دست پرورده نظام آموزشي نوين بودند. نتيجه آن كه، جامعه آمريكا شاهد مرداب آموزشي سال هاي دهه 1980 گرديد كه در آن، غالب كودكان اين كشور نه قادر به هجي كردن كلمات بودند و نه مي توانستند بخوانند و يا بنويسند، در حالي كه كانال هاي رفتاري جمعي آنها نيز كاملاً «برنامه ريزي» شده بود.
اقدام بعدي «انجمن»، كنترل بنيادها بود. بدين شكل، كليه بنيادهاي بزرگ («كارنگي»، «فورد»، «پيبادي»، «اسليتر»، «راسل سيج» و...) تحت امر اين گروه درآمدند. به عنوان مثال، «اندرو كارنگي» به لطف دارايي عظيم خود در زمينه فولاد، سود فراواني از جنگ ها به دست آورد، در حالي كه به توصيه «دانيل كويت گيلمن» (عضو فعال «اسكال اند بونز»)، مشتاقانه رياست مالي «امريكن پيس سوسايتي» (جامعه صلح آمريكا) را نيز عهده دار گرديد، امري كه كاملاً متناقض مي نمايد! آيا «كارنگي» مي تواند همزمان طرفدار جنگ و هوادار صلح باشد؟!
مثال ديگر آن كه، «اتحاديه پيشبرد صلح» كه مؤسسان آن را «ويليام اچ تافت» و «تئودور ماربرگ» تشكيل مي دادند، فعاليت خود را بر ارتقاي صلح متمركز ساخت و در عين حال، تمامي تلاش خود را در راستاي وادار ساختن آمريكا به شركت در نخستين جنگ جهاني به كار گرفت. چگونه اين اتحاديه مي تواند همزمان طرفدار جنگ و هوادار صلح باشد؟!
خانواده «باندي» نمونه اي ديگر از اين تناقض ظاهري را بارز مي سازد. «ويليام باندي» عضو سازمان «سيا» بود و «مك جرج باندي» معاونت امنيت ملي را در دوران حكومت «كندي» و «جانسون» برعهده داشت. بنابراين، تصور بر آن است كه «باندي»ها از سياست اروپا كه طرفدار ناتو بود، حمايت مي كردند. اما، «باندي»ها همچنين با فعاليت ها و سازمان هايي در ارتباط بودند كه با ناتو به شدت مخالفت داشتند، و در اصل طرفدار ماركسيسم بودند. مانند، «موسسه مطالعات سياسي»! آيا «باندي»ها نيز به شيوه اي متناقض عمل مي كردند؟!
درواقع، در جمع اعضاي «اسكال اند بونز» طيفي گسترده از باورهاي ايدئولوژيك و سياسي علني را مشاهده مي كنيم. بدين سان، «ويليام باكيلي» مدام شوروي ها را به باد ناسزا مي گرفت، درحالي كه «جان برت» در عضويت دست كم دوازده گروه كمونيست قرار داشت و «ويليام اس كافين» سه سال از عمر خود را در سازمان «سيا» سپري كرد و سپس از طريق «كنفرانس ملي براي سياستي نوين» و گروهي به نام «روحانيان و لائيك ها» كه نگران ويتنام بودند، رهبري فعاليت هاي ضدجنگ ويتنام را برعهده گرفت. «كافين» در اصل يكي از پنج بوستوني بود كه به توطئه عليه قوانين فدرال و نقض اين قوانين متهم گرديد. و اين درحالي است كه، «اورل هريمن» از سياستمداران ارشد حزب دموكرات آمريكا بود! به عبارت ديگر، مخلوطي از باورها و فعاليت ها! آيا اين افراد فلسفه هايي متناقض را بازتاب مي دهند؟ چگونه «اسكال اند بونز» مي تواند با چنين مخلوطي از اقدامات فردي هدفي منطقي را دنبال كند؟ پاسخ آن است كه، اين باورها در اصل به هيچ روي در تناقض با يكديگر قرار ندارند، زيرا كه هدف انجمن فراي ظواهر است و براي دستيابي بدان لازم است كه اقدامات متناقض به نظر آيند.
دولت مطلق است
حال، چگونه هدف مي تواند مشترك باشد، درحالي كه اعضا به ظاهر عليه يكديگر اقدام مي كنند؟ بايد گفت كه هدف «اسكال اند بونز» نه گرايشي به سمت راست دارد، نه به سمت چپ، درواقع، راست و چپ صرفا عواملي مصنوعي اند كه در راستاي ايجاد تغيير پديد آمده اند، و راست و چپ افراطي نيز عناصري حياتي در روند تغيير كنترل شده به شمار مي آيند. به عبارت ديگر، پاسخي به اين پازل سياسي با منطقي برگرفته از مكتب «هگل». به خاطر آوريم كه «ماركس» و «هيتلر»، افراط گراني از مكاتب «چپ» و «راست» كه در كتاب هاي درسي دشمنان يكديگر معرفي شده اند، هر دو به واقع در مكتب «هگل» رشد كرده اند. و اين حقيقتي است كه تمامي دانشجويان نظام هاي سياسي بدان واقفند. روند ديالكتيك آن گونه كه ماركسيست ها مدعي آنند، از «ماركس» سرچشمه نگرفته، بلكه ريشه در مكاتب «فيخته» و «هگل» (آلمان، اواخر قرن 18- اوايل قرن 19) دارد.
در روند ديالكتيك، برخورد اضداد به «سنتز» آنها مي انجامد. به عنوان مثال، برخورد سياسي احزاب راست و چپ تغييري در نظام سياسي پديد نمي آورد، بلكه تركيبي از آن دو ثمربخش است كه نه چپ است و نه راست. جنگ اضداد براي ايجاد «تغيير» لازم است. امروز، اين روند را در ادبيات «كميسيون سه جانبه» مي يابيم، كه در آن بر ايجاد «تغيير» تأكيد شده و «مديريت مخالف» وسيله اي براي ايجاد اين تغيير معرفي گرديده است.
در نظامي بر پايه فلسفه «هگل»، ضديت اساسي است. علاوه بر اين، از ديدگاه «هگل» و نظام هاي مبتني بر مكتب وي، دولت مطلق است. دولت اطاعت محض شهروند را مي طلبد. در اين نظام هاي به اصطلاح ارگانيك، فرد براي خود وجود ندارد، بلكه صرفا نقشي در عمليات دولت ايفا مي كند. او آزادي خود را صرفا در اطاعت از دولت به دست مي آورد. هيچ آزادي در آلمان «هيتلر» وجود نداشت، هيچ آزادي نيز براي افراد در ماركسيسم وجود ندارد. به همان ترتيب كه در نظم نوين جهاني نيز وجود نخواهد داشت.
اما، دولت كيست، و چيست؟ بديهي است، برگزيدگاني خود خوانده! اين نكته قابل توجه است كه «فيخته»- كه پيش از «هگل» اين انديشه را بيان داشته-، «فراماسون» و عضو «ايلوميناتي»ها (ايلوميناتي هاي باوير) بوده است. علاوه بر اين، اصل «هدف وسيله را توجيه مي كند» كه از «ايلوميناتي»ها سرچشمه مي گيرد، عميقاً در «هگل» ريشه داشته است. غالب افراد به اين روند پايبندند كه دليل وجودي دولت، خدمت به فرد است، و برعكس. اما، «اسكال اند بونز» خلاف اين مي انديشد. بنابراين، هيچ گفت وگويي ميان چپ و راست در راستاي ايجاد تغيير، مجاز نيست. گفت وگو و سرمايه گذاري بايد كه به دور از حقوق فردي، در جهت افزايش قدرت دولت انجام پذيرد.
بدين سان، مشاهده مي كنيم كه اعضاي «اسكال اند بونز» به رغم برخورداري از جايگاه هايي بسيار متفاوت در جامعه، هدفي مشترك و عالي را دنبال مي كنند كه در آن برخورد انديشه ها امري اساسي مي نمايد. مادامي كه حقوق فرد در گفت وگو مطرح نگردد، برخورد انديشه ها جنگ لازم در جهت تغيير را پديد مي آورد، و چون هدف همچنين كنترل جهاني است، بر انديشه جهاني يعني «انترناسيوناليسم» نيز تأكيد گرديده است، و اين امر از طريق سازمان هاي جهاني و قوانين جهاني انجام مي پذيرد.
رابطه با ديگر گروه ها
سازمان هايي چون «شوراي روابط خارجي» و «كميسيون سه جانبه» اگرچه سازمان هايي بزرگ و در پشت صحنه بسيار فعالند، اما چندان جنبه مخفي و سري ندارند، چراكه به راحتي مي توان به فهرست اعضاي آنها دست يافت. بي شك، گفت وگوهاي محرمانه در اين سازمان ها بسيار انجام مي پذيرد، با اين حال جهت كلي سياست آمريكا انديشه غالب اين سازمان ها را بازتاب مي دهد. علاوه بر اين، «شوراي روابط خارجي» و سازمان هاي مشابه در پنهان كاري به اندازه «اسكال اند بونز» قابليت و مهارت ندارند. بزرگ ترين سازمان هاي باز، انجمني براي گفت وگويند، مكاني كه در آن انديشه ها مطرح گرديده، مورد بحث و تبادل نظر قرار مي گيرند. به عبارت ديگر، «باشگاه هاي مردان ثروتمند»اند كه، به دور از كنجكاوي مطبوعات و مردم عادي، افراد را در آن ها ارزيابي مي كنند و بازار تفسيرهاي محرمانه و انتقادآميز نيز داغ است.
مي توان روابط ميان «اسكال اند بونز» و بزرگ ترين گروه ها را به مجموعه اي از دواير متحدالمركز تشبيه كرد، كه در آن «شوراي روابط خارجي»، «گروه بيلدربرگ»، «كميسيون سه جانبه» و ديگر گروه هاي مخفي دايره خارجي را تشكيل مي دهند. به عبارت ديگر، در سايه قرار دارند، سايه سازماني داخلي. «اسكال اند بونز» به منزله دايره داخلي است و «فصل 322» در واقع بخشي از اين دايره است، زيرا كه تنها «فصل» نيست. به طور خلاصه، اين دواير را مي توان به سه بخش تقسيم كرد: دايره خارجي متشكل از سازمان هاي بزرگ باز كه تعدادي از اعضاي «اسكال اند بونز» را نيز در خود دارند، دايره داخلي متشكل از يك انجمن سري يا بيشتر (مانند «فصل 322»)، و هسته داخلي كه انجمني مخفي در انجمني مخفي و هسته تصميم گيري است كه در آن تعدادي از اعضا، يك «كميته اجرايي»، يك «گروه اقدام»، يك «هسته داخلي» تشكيل مي دهند.
در دايره خارجي، «شوراي روابط خارجي» بزرگ ترين سازمان به حساب مي آيد و حدود 2500عضو دارد. درحالي كه، تعداد اعضاي «كميسيون سه جانبه» به حدود 200عضو در سراسر جهان و تنها حدود 77عضو در آمريكا مي رسد. تعدادي از اعضاي «اسكال اند بونز» در گروه هاي خارجي نيز عضويت دارند، اما رقم آنها به دليل بسته بودن اين سازمان نامعلوم است.
زنجيره هاي نفوذ
اعضاي «اسكال اند بونز» در جاي جاي جامعه آمريكا، در كليه بخش ها نفوذي گسترده دارند، به گونه اي كه اين انجمن سري قادر است در هر لحظه در هر كجا كه مايل باشد از نفوذ خود بهره گيرد. فعاليت عمده اعضاي اين گروه را در نظام قانونگذاري، آموزش، تجارت، امور مالي و صنايع مشاهده مي كنيم.
بايد گفت كه كنترل تاريخ از طريق بنيادها و «انجمن تاريخ آمريكا» به دليل زودباوري «قشر باسواد» اين كشور براي «اسكال اند بونز» بسيار ساده بوده، هر چند «سانسور»ها به منظور خاموش ساختن صداي تجديدنظرطلبان و طالبان بازنگري در سياست ها و روش هاي حكومت، نيز نقشي اساسي داشته است. در كتاب «هري المر بارنز» با عنوان «مبارزه با فراموشي تاريخي»، مي خوانيم: از هنگام قرون وسطي، هرگز تا بدين اندازه نيروي قدرتمند و سازمان يافته براي «سانسور وقايع تاريخ پيش از آن كه در دسترس عموم قرارگيرد»، وجود نداشته است. حتي، «بنياد راكفلر» (گزارش سالانه 1946، صفحه188) نيز به وجود گروه مورخاني كه در راستاي مقابله با تجديدنظرطلبان عصرمان گردهم آمده اند، اعتراف دارد.
اما، مؤثرتر از سانسور، بهره گيري از طيف سياسي راست و چپ است كه با هدف خنثي ساختن حقايق «نامطلوب» و انديشه ها، و يا از بين بردن شرايطي كه شهروندان را به پي گرفتن خط مشيي خاص ترغيب مي كند، انجام مي پذيرد. براي اين منظور نيز، مي توان بخش مطبوعات چپ گرا را به منظور حمله به انديشه ها و اطلاعات جناح راست به حساب آورد، و برعكس. اين در حالي است كه، نه راست مستقل و نه چپ مستقل هيچيك حتي روحشان هم از وجود اين دام مطلع نيست. آنها چندان سرگرم هدف قراردادن يكديگرند كه اساساً فراموش كرده اند كه نظري نيز به پشت صحنه اندازند. و «اسكال اند بونز»، خشنود از نتايج به دست آمده، مدعي است كنترل ميانه روها را به دست دارد.
زندگي شهروندان آمريكايي بر اين فرضيه بنا گرديده كه افراد بر دولت ترجيح دارند و برتر از آنند. و اين كه، آنها هستند كه در نهايت حاكميت را در دست دارند در حالي كه دولت صرفا خدمتگزار مردم است. باوري كه عميقاً در شهروندان اين كشور ريشه گرفته است. اما، «انجمن» خلاف اين را مي گويد. بدين معنا كه، از ديدگاه آن، دولت برتر است و مردم عادي صرفاً مي توانند آزادي را در تابعيت از دولت بيابند. حال، در وضعيت موجود آمريكا دولت داستاني تخيلي بيش نيست! پس چه كسي كشور را مي گرداند؟ انجمن فوق سري «اسكال اند بونز»! «آنتوني سي ساتن» در كتاب خود- «قدرت پنهان آمريكا»- مي نويسد: در واقع، حركتي كه اين انجمن را سرنگون سازد، بسيار ساده است. كافي است ده هزار يا يك ميليون آمريكايي به اين نتيجه برسند كه دولت را به عنوان «ارباب» نمي خواهند و ترجيح مي دهند در زير چتر حمايت قانون اساسي زندگي كنند. آنگاه، خود به طور مستقل تصميم خواهند گرفت به مخالفت با نظام «انجمن» برخيزند. و اين مخالفت ده هزار يا يك ميليون شكل خواهد داشت. تنها نقطه ضعف، مسئله «ارتباط» است. «انجمن» در راستاي برنامه شست وشوي مغزي شهروندان، بخش آموزش را نابود ساخته و به همين دليل نيز درك مسائل براي بسياري افراد دشوار است. با اين حال، تعداد افرادي كه مي خوانند كافي است و به هر شكل، غالب افراد حرف زدن را ترجيح مي دهند.
منابع: سايت هاي آلترانفو، پدوپليس، اكسپرس، نوول اردر مونديال، ولز، ساووار پووار، نئوتروو، ويكيپديا، 20مينوت، لنترنوت، سكرت باز، بوژوم ماگ، باروئل، لوپوئن، موندياليزاسيون، و...

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14