(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 7 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20193 

صفحه (14)

صفحه (3)

صفحه (2)

     
چارچوبي براي تغيير معادلات(يادداشت روز)
كيهان و خوانندگان
واق واق بلبل! (گفت و شنود)
غنوشي: انقلاب اسلامي ايران الهام بخش ملت ها در مبارزه با استكبار است
حق استاد (نكته)
قوه عاقله ندارند اما رفتار دوگانه... تا دلتان بخواهد! (خبر ويژه)
دعواي دست و آستين درباره مسئوليت كاريكاتور فتنه سبز(خبر ويژه)
دي ولت: انقلاب ايران انتقام سختي از CIA گرفت (خبر ويژه)
واكسن آنفلوآنزا نشد مي خواهند آمپول هوا به VOA بزنند! (خبر ويژه)



چارچوبي براي تغيير معادلات(يادداشت روز)

«تلاش براي افزايش اقتدار عراق بويژه از طريق بسترسازي، جهاد علمي مستمر و همچنين ايجاد نهضت سازندگي در سراسر عراق، موفقيت ها و استحكام جايگاه ملت و دولت عراق را دوچندان خواهد كرد... با توجه به سابقه و جايگاه كهن عراق در دنياي عرب و استعدادهاي طبيعي و انساني عراق، بازگشت اين كشور به جايگاه و اقتدار واقعي خود دور از انتظار نيست.»
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار با نوري المالكي نخست وزير عراق بيش از آن كه بيانگر نگاه جمهوري اسلامي ايران به جايگاه عراق در آينده منطقه باشد، بيان كننده يك نگاه نو در عرصه مناسبات بين المللي و منطقه اي و تعريف جديدي از روابط دوجانبه ميان كشوري كه درصدد است تا در آينده اي نزديك قدرت اول منطقه باشد با يكي ديگر از كشورهاي منطقه كه به دليل نزديكي عقيدتي و مشي سياسي با همسايه خود، داراي موقعيت «كمك كننده» مي باشد. اين در حالي است كه براساس مناسبات رايج عرصه بين الملل كشور محور (متروپل) قدرت خود را از طريق محدود ماندن كشورهاي پيراموني جستجو مي نمايد. اين نحوه نگاه به «قدرت» آنقدر جاافتاده كه نگاه و حركت مخالف آن، ادراك نمي شود و قابل پذيرش به نظر نمي رسد و البته اين عمدتا به اين دليل است كه در نگاه محافل آكادميك و سياسي، انسان در كسب قدرت و اعمال آن محدوديت ناپذير و داراي تمنايي سيري ناپذير است. هابز معتقد است: «تمنا و حرص قدرت و به تبع آن جنگ همه با يكديگر معلول وضع طبيعي است» در اين منظر قدرت «شري لازم» است، چرا كه از يك سو هيچكس نمي تواند ماهيت آن را دگرگون كند و از سوي ديگر براي صلح و دفاع از افراد جامعه لازم مي باشد. ميشل فوكو كه جزء نسل آخر نظريه پردازان غرب به حساب مي آيد از «قدرت شباني» سخن به ميان آورده است از نظر او چوپان قدرت فائقه خود را كه به صلاح گوسفندان است اعمال مي كند. در عين حال فوكو هم اگرچه قدرت را شر نمي داند ولي از آنجا كه رويكرد آن را صرفا رفع شر مي داند، او نيز به آن ماهيتي سلبي داده است و از اين رو مي توان گفت تفاوتي ميان دو دسته متقدمين و متأخرين در اين كه قدرت با «تمركز آن در يك جا» حاصل شده و اعمال مي شود وجود ندارد. البته در عين حال در متن نظريه پردازان غرب، انديشمنداني نظير آنتوني گيدنز پيدا شده اند كه چنين نگاهي به قدرت و محيط بين المللي را به نقد كشيده و نتيجه نهايي آن را «شكاف در ائتلاف ها»، تشكيل گروه بندي هاي جديد و تغيير استراتژي ها دانسته اند و مي توان گفت كه وضعيت امروز غرب از درستي نظريه امثال گيدنز حكايت مي كند اما بالاخره هنوز در دستگاه سياسي غرب انديشه هابز- سرسلسله نظريه پردازان غرب قرن 17- كه ذات انسان را شرير مي داند، حاكم است.
از منظر اسلامي ديدگاه هابز، هگل، ماركس و در يك كلمه ديدگاه غرب نسبت به انسان، محيط بين الملل و مسئوليت افراد و جوامع قابل قبول نيست. اسلام ذات انسان را شرير نمي داند و لذا روي اصل «دعوت» تاكيد دارد. اسلام نظريه «قدرت شباني» فوكو را قبول ندارد و معتقد است كه همه انسان ها تك تك به اندازه قدرت خود مسئوليت دارند و بهبود شرايط ملي، منطقه اي و بين المللي وظيفه اي همگاني است و از اين رو بر «جهاد»، «امر به معروف و نهي از منكر» و «تولي و تبري» به عنوان سه ركن مهم حيات اجتماعي بشر تاكيد مي كند.
از منظر اسلامي كسب قدرت بايد صرف «تحقق عدالت» و «تهذيب نفس» شود. حضرت امام خميني- ره- غايت قدرت سياسي را «برقراري نظم»، «برقراري عدالت»، «تهذيب نفوس و تامين سعادت انسان ها» و «حفظ اسلام و نظام سياسي برآمده از آن» مي دانستند- صحيفه نور، جلد 6، ص 509- طبعا از منظر ايشان مسئوليت عام انسان در حركت به سمت گسترش معروف به مسئوليت عام حكومتي كه از چنين انسان هايي پديد آمده است، تسري مي يابد و در اين بين طبعا مسئوليت چنين حكومتي در قبال انسان هايي كه از نظر رويكردهاي فرهنگي و سياسي به او نزديكترند و عزمي در آنان براي تحقق حكومت توحيدي وجود دارد، بيشتر است.
برخلاف نظريه سياسي غرب، نظريه اسلامي رشد همه جانبه محيط پيراموني را دنبال كرده و به شرطي كه همگرا باشد، آن را درمقابل خود ارزيابي نمي كند و حتي نتيجه آن را «هم افزايي» مي داند. از منظر اسلامي همه كشورهاي اسلامي بايد به استقلال، رفاه، رشد علمي و توانايي هاي بالاي دفاعي در برابر جبهه استكباري برسند و اينطور نباشد كه در يك نقطه از جهان اسلام توانايي ها متمركز باشد و بقيه تنها با تكيه بر آن نقطه به رفاه، امنيت و رشد علمي برسند. براين اساس هر حكومت اسلامي بايد در جهت رشد اقران خود تلاش كند و همه مسلمانان در زندگي سياسي، وضع امنيتي، رفاه و رشد علمي از آهنگ مناسب برخوردار باشند اين وضع نه تنها قدرت كانوني جهان اسلام- يعني جمهوري اسلامي- را تضعيف نمي كند بلكه به تقويت بيشتر آن منجر مي شود چرا كه به نسبت توانمندي اضلاع جهان اسلام، موقعيت امنيتي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي قدرت كانوني افزايش پيدا مي كند. تنها شرطي كه بايد در اين روند لحاظ شود هماهنگي ميان قدرت هاي اسلامي است.
البته همانطور كه اشاره شد نظريه «مركز پيرامون» كه برخاسته از نظام دوقطبي و شرايط پس از جنگ جهاني دوم بود، حتي در آمريكا كه بشدت دنبال مي شد، مورد خدشه قرار گرفته است. استيون لوكس در كتاب «قدرت، فرانساني يا شر شيطاني» گفته است: «از يك بعد اصلي قدرت نبايد غافل شد و آن بعد ارزشي عمل قدرت و «اخلاق مسئوليت» است، يعني هر كسي قدرت دارد، مسئوليت دارد تنها در اين صورت است كه منافع واقعي حاصل مي شود» (ص176).
براساس اين نگرش اسلامي ما امروز در منطقه اي به سر مي بريم كه نه فقط ايران بسيار قدرتمندتر از گذشته مي باشد، بلكه عراق، سوريه، لبنان، فلسطين و ساير كشورهايي كه به بلوك اسلام گرا تعلق دارند، نيز هر كدام به يك محور در قدرت منطقه اي تبديل و يا به آن نزديك شده اند. امروز حكومت عراق در برابر توطئه مشترك و درهم تنيده غرب و كشورهاي غرب گراي منطقه و جريانات تروريستي ايستاده و بر آنها پيروز شده است. تصور اينكه از دل كشوري اشغال شده يك دولت مردمي با دوام بيرون آيد و بتواند در برابر انواع كودتاها، انفجارها، توطئه ها و سياست هاي صريح ضد عراقي مقاومت كند، محال بنظر مي رسيد اما اين محال امروز محقق شده است راز آن اين است كه در اين دوران جمهوري اسلامي سياست حمايت از مردم عراق را در پيش گرفته و در اين حمايت، به شكل گيري سيستمي مستقل در عراق كمك كرده است. چنين سياستي به تامين منافع مشترك ايران و عراق انجاميده است. نتيجه اين موضوع در ارتقاء امنيتي ايران كاملا معلوم است كما اينكه در حوزه اقتصادي طي سال گذشته ايران حدود 9 ميليارد دلار آورده ارزي از عراق داشته است. از منظر ايران مصلحت ايران و عراق در افزايش اقتدار عراق، رشد علمي و اصلاح زيرساخت ها و در يك كلمه تبديل شدن عراق به يك قدرت منطقه اي است. اين قدرت منطقه اي به تقويت بلوكي كه مي توان آن را «بلوك اسلامي» يا «بلوك مقاومت» ناميد، منجر مي شود و همه مي دانند كه قدرت اول چنين بلوكي ايران است.
از اين مهمتر وقتي نزديك شدن يك كشور به ايران، تبديل شدن آن به يك قدرت منطقه اي و سپس تبديل شدن آن به يك قدرت بين المللي باشد، كدام كشور است كه از نزديك شدن به ايران و برقراري ارتباط استراتژيك با جمهوري اسلامي خودداري كند و آيا در اين روند غير از اين است كه هر متحد استراتژيك، قدرت ايران را فزوني مي بخشد.
اين خود يك سياست جديد و روشي تازه است كه به پيدايي فضايي جديد ( و به عبارتي پارادايم جديد) منجر مي شود. اين پارادايم بزرگترين چالش تئوريك و عملي براي غرب است. پارادايم كنوني بر مبناي نظريه «مركز پيرامون» چيده شده، ادبيات آن «سلطه» و نتيجه آن گسترش بي عدالتي در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، امنيتي و علمي است. اين فضا و پارادايم نمي تواند در برابر پارادايم و فضاي جديد مقاومت كند چرا كه هر انساني از اينكه ذات او شرير خوانده شود، بي زار است، هر انساني از واگذاري اختيار خود به يك يا چند انسان ديگر ناراحت مي شود و هر انساني از تبعيض و بي عدالتي رنج برده و در مقابل آن مي ايستد. يك ملت نيز چنين است هيچ ملتي به ديگران اجازه نمي دهد او را شرور خوانده و تحقير كنند و ... با اين وصف كاملا واضح است كه منطق بلوك اسلامي مي تواند به سرعت پارادايم و فضاي كنوني را تغيير دهد.
بر مبناي فضا و روندي كه اسلام در محيط بين الملل دنبال مي كند، انسانها مخلوق خداوند حكيمي هستند كه آن ها را براي رشد و كمال و خدايي شدن خلق كرده است بنابراين هدف از خلقت آنان و شرايطي كه براي رشد انسان فراهم گرديده، مثبت و سعادت گرايانه است و به تبع آن سرشت حكومتي كه براساس آموزه هاي اسلامي از تجليات قدرت خداوند متعال است، رحماني است و تفاوتي ميان مسئوليت يك انسان براي هدايت انسانهاي ديگر با مسئوليت يك حكومت براي هدايت حكومت هاي ديگر وجود ندارد. حضرت امام خميني مي فرمايند «قدرت حاكم، قدرت پدرخانواده و از اين قبيل همه داراي سرشتي يگانه و تابع احكامي يكسان است» (صحيفه نور ج1ص402)
منش خاص جمهوري اسلامي و رهبري آن در مناسبات منطقه اي و بين المللي نويد آينده اي را مي دهند كه در آن جمهوري اسلامي در ميانه جهان اسلامي قرار دارد كه هر گوشه آن حكومتي مقتدر، پيشرفته، برخوردار از امنيتي فراگير و متكي به حمايت وسيع مردمي دارد در چنين منطقه اي «ايران الهام بخش و پيشرو» مبتكر گفتماني پر جاذبه است و مي تواند بسياري از معادلات جهاني را به نفع جمهوري اسلامي و مجموعه جهان اسلام تغيير دهد.

 



ساعت 3 تا 6 بعد از ظهر: 33110065
تمام ساعات شبانه روز:33916546
سامانه پیام کوتاه: 30002323

كيهان و خوانندگان
¤ هياهويي كه امارات مي كند از سوي خودش نيست و از سوي آمريكا و انگليس است كه هر دو تجسم شيطان هستند و هر از گاهي دستشان از آستين همسايگان ما بيرون مي آيد و هر از گاهي اين تنش ها صورت مي گيرد كه هيچ يك واقعي نيست. ما بايد سرچشمه را ببينيم و علت پررويي امارات به گذشته برمي گردد كه باعث شده آنها اين گونه در برابر ما رجزخواني كنند.
يك شهروند
¤ بجاست در اين برهه حساس ايران با سوريه رزمايش مشترك برگزار كنند تا پيامي باشد براي غرب و شيوخ بي ريشه عرب.
0996:0919
¤ با توجه به اينكه 64 درصد مردم سوريه به اصلاحات دولت رأي داده اند چگونه سازمان ملل و دولتهاي غربي و عربي به خود اجازه مي دهند در امور داخلي مردم سوريه دخالت نموده و از عده كمي كه خود آنها را مجهز به سلاح نموده اند طرفداري نمايند. در حالي كه برخي از مخالفان سوريه، اذعان دارند كه بايد بدون دخالت خارجي مسائل داخلي سوريه حل شود.
مريم دبيري
¤ عقب نشيني غرب در موضوع هسته اي ايران نوعي تاكتيك به منظور يكسره كردن كار سوريه و مقاومت مي باشد مسئولين در هر قوه اي كه هستند بايد بيش از پيش هوشيار باشند و حمايت جدي از هسته مقاومت را مضاعف نمايند.
2051:0913
¤ ترا به خدا بگوييد به اين مسئولين تا كي مردم بايد چوب لجبازي شماها را بخورند؟ با اين تورم و گراني روزانه و طاقت فرسا و كمرشكن مردمي مثل ما با 350 هزار تومان درآمد ماهيانه چه كنند؟ شما را به خدا حرف دل ما مردم را چاپ كنيد.
اسماعيلي
¤ سازمان تعزيرات حكومتي اعلام كرده مي خواهيم مبارزه با گرانفروشي را تشديد كنيم اگر كسي 3 بار خلاف كند، بانصب پارچه و بستن و پلمب مغازه او را تنبيه مي كنيم، اما در حاليكه قبلا اگر كسي يك بار گرانفروشي مي كرد با او اين كار را مي كردند. اين چه تشديدي است كه حالا مغازه دار مي تواند تا سه بار اقدام به گرانفروشي كند و سپس مغازه او پملب شود. واقعاً معناي تشديد چيست؟
يك شهروند
¤ متأسفانه در مبارزه با گرانفروشان به جاي برخورد با دانه درشت ها و ريشه ها به بريدن شاخ و برگ هاي يعني مغازه داران جزء كه به زور به امرار معاش مشغولند، پرداخته مي شود و گويا هدف اصلي نيز ايجاد نارضايتي در مردم است. بايد به مسئولين امر متذكر شد كه مواظب عوامل اجرايي باشند يكي از دردهاي اصلي مردم گراني قيمت دارو، دندانپزشكي، آب، گاز و برق است نه يك ظرف كوچك ماست و شير. البته با كليه عوامل گرانفروشي بايد برخورد شود ولي نه فقط با كسبه جزء.
يك كاسب تهراني
¤ در سال توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني قاعدتاً بايد دامداران و كشاورزان به عنوان توليدكنندگان كالاهاي پايه مورد حمايت قرار بگيرند. ولي برعكس ديده مي شود دامداري كه هزينه هر كيلو علوفه مورد نياز او با مزد كارگر بيش از 700 تومان آب مي خورد او را براي فروش شير به قيمت هر كيلو 750 تومان جريمه سخت و سنگين مي كنند. ولي از طرف ديگر دست كارخانه عرضه شير باز گذاشته مي شود كه هر ليتر شير را به قيمت 1700 تومان بفروشد. تازه يك عده نگران تعطيل شدن اين كارخانه ها هستند، آيا واقعاً غصه ندارد؟
گل محمد نورايي از سمنان
¤ حق انشعاب آب از 385 هزار تومان قبل از عيد به 535 هزار تومان افزايش يافته است، دليل اين افزايش قيمت چيست؟
نظري

 



واق واق بلبل! (گفت و شنود)

گفت: انتشار اخبار مربوط به سفرهاي تفريحي برخي از سران و عوامل فتنه بدجوري آب توي لانه مورچه ها ريخته است.
گفتم: چطور مگر؟ چرا...؟!
گفت: گروه هاي اپوزيسيون عصباني هستند كه چرا برخي سران و عوامل فتنه به جاي آن كه براي دربه دري و زندگي فلاكت بار هواداران خود نگران باشند، به زندگي مرفه و سفرهاي تفريحي روي آورده اند!
گفتم: حيوونكي ها حق دارند!
گفت: سايت بالاترين خطاب به سران و عوامل فتنه نوشته است؛ «آنچه بيشتر از همه باعث تاسف است اين كه پشت صحنه خوشگذراني مي كنيد ولي در مصاحبه ها و سخنراني هاي خود از نگراني براي اپوزيسيون دم مي زنيد»!
گفتم: يارو براي تفريح به يك ويلاي خصوصي در يك منطقه خوش آب و هوا رفته بود ولي در سخنراني خود براي هواداران مي گفت؛ ديشب يك جايي دعوت داشتم كه از بوي گند گل! و واق واق بلبل! و زر زر آب، تا صبح خوابم نبرد!

 



غنوشي: انقلاب اسلامي ايران الهام بخش ملت ها در مبارزه با استكبار است

راشد الغنوشي رهبر جنبش النهضه تونس در ديدار وزير امور خارجه كشورمان بر الهام بخش بودن انقلاب اسلامي ايران در حركت ضداستكباري ملت ها تاكيد كرد.
علي اكبر صالحي وزير امور خارجه در جريان سفر به تونس با «راشد الغنوشي» رئيس جنبش اسلامگراي النهضه اين كشور ديدار و گفت وگو كرد.
صالحي در اين ديدار از سوي مردم و مقامات عالي رتبه كشورمان پيروزي انقلاب تونس را تبريك گفت و آمادگي جمهوري اسلامي ايران را براي تعميق و گسترش روابط با تونس در همه زمينه ها به اطلاع وي رساند.
رئيس جنبش اسلامگراي النهضه تونس با تجليل از انقلاب اسلامي به عنوان راهگشاي ملت ها و اميدبخش به حركت هاي ضداستكباري و ضداستبدادي، از شخصيت امام راحل تجليل كرد.
تاكيد تونس
بر حق هسته اي ايران
در همين حال، رئيس جمهور تونس در ديدار با وزير امور خارجه كشورمان بر حق كامل ايران در استفاده از انرژي صلح آميز هسته اي تاكيد كرد.
به گزارش اداره كل اطلاعات و مطبوعات وزارت امور خارجه، علي اكبر صالحي در جريان سفر خود به تونس با «منصف المرزوقي» رئيس جمهور اين كشور ديدار و در خصوص موضوعات روابط دو جانبه و مسائل منطقه اي گفت وگو كرد.
صالحي در اين ديدار، با تشريح آخرين تحولات گفت وگو پيرامون انرژي هسته اي كشورمان بويژه با توجه به آخرين دور گفت وگوهاي جمهوري اسلامي ايران با گروه 1+5، روند اين گفت وگوها را مثبت ارزيابي و ابراز اميدواري كرد: اين روند در اجلاس آتي بغداد نيز همچنان ادامه يابد.
وي همچنين در اين ديدار ضمن تبيين ديدگاه و مواضع كشورمان درخصوص موضوعات مهم منطقه اي از جمله سوريه بار ديگر بر سياست جمهوري اسلامي ايران مبني بر ايجاد ثبات و استقرار در منطقه و عدم مداخله نيروهاي خارجي تاكيد كرد و بر راه حل سياسي در چارچوب گفت وگوهاي سوري -سوري تاكيد كرد.
صالحي همچنين در اين ديدار دعوتنامه رياست محترم جمهور از منصف المرزوقي براي حضور در اجلاس سران غيرمتعهدها كه در اوايل شهريورماه در تهران برگزار خواهد شد را تسليم كرد.
منصف المرزوقي رئيس جمهور تونس نيز در اين ديدار با تشكر از حمايت مردم و مقامات جمهوري اسلامي ايران از انقلاب تونس با تاكيد بر اهميت توسعه روابط دو كشور در حوزه هاي مختلف بر اراده سياسي موجود در تونس براي گسترش همكاري في مابين اشاره كرد و خواستار افزايش همكاري هاي دو كشور شد.
منصف المرزوقي با تاكيد بر حق كامل جمهوري اسلامي ايران در استفاده از انرژي صلح آميز هسته اي، نقش جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان را مهم خواند.
در همين راستا، وزير خارجه كشورمان در ديدار با وزير تجارت تونس بر ضرورت تدوين نقشه راه براي همكاريها بين تونس و تهران تاكيد و برگزاري اجلاس كميسيون مشترك همكاريهاي اقتصادي دو كشور در آينده نزديك را با اهميت خواند.
صالحي كه در راس هيئتي بلندپايه به تونس سفر كرده بود روز گذشته اين كشور را به مقصد تهران ترك كرد.

 



حق استاد (نكته)

اوايل آبان ماه سال 1385 درباره موضوعي كه در يادداشت كيهان آمده بود خدمت حضرت آيت الله جنتي- دام عزه- عرايضي داشتيم. حضرت ايشان به نكته اي از آن يادداشت اعتراض داشتند و نگارنده نيز در تاييد نظر خود استدلال مي كردم. چند روز بعد، با برادر عزيز و متعهدم حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي اژه اي در جلسه اي بوديم. ايشان گفتند؛ من هم با نظر شما موافقم و درباره آن با حضرت آيت الله جنتي هم گفت وگويي داشته ام و سپس اضافه كرد كه «البته من نمي توانم مانند شما با ايشان بحث كنم» و من با تعجب پرسيدم؛ چرا...؟! و آقاي اژه اي پاسخي دادند كه از ژرفاي ايمان و اخلاق آميخته به تقواي اسلامي ايشان حكايت مي كرد و نگارنده آن پاسخ درس آموز را بارها به مناسبت هاي مختلف، شاهد مثال آورده ام. پاسخ آقاي اژه اي اين بود؛ «من شاگرد حضرت آيت الله جنتي بوده ام و بايد در سخن گفتن با ايشان اندازه نگه دارم تا خداي نخواسته حق بزرگي را كه بر گردن من دارند ناديده نگرفته باشم».
و البته بديهي است آنجا كه اشاره به نكته اي ضروري باشد واگويه آن به استاد بخشي از حق بزرگ استاد است كه راه و روش خاص خود را دارد و موضوع اين وجيزه نيست.
روز دوشنبه هفته جاري- 4/2/91- نامه سرگشاده اي با امضاي «جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق عليه السلام» كه خطاب به حضرت آيت الله مصباح يزدي- حفظه الله تعالي- نوشته شده و حاوي انتقاداتي به جبهه پايداري بود، روي خروجي برخي از سايت هاي خبري- خودي و غير خودي- رفت.
درباره اين نامه، اشاره به نكاتي ضروري است؛
الف: امضاي نامه، «كلي»! و «غيرقابل شناسايي است»! و اين امضاء از سوي هر فرد و گروه ديگري نيز مي تواند به كار گرفته شود! امضاي «جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق عليه السلام» در حالي كه اسامي امضاءكنندگان در آن نيست، با امضاي «يك فرد ناشناس»! و امثال آن كمترين تفاوتي ندارد، بنابراين در گام اول، انتساب نامه به جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) زير سؤال است و بعيد نيست كه نويسنده نامه، حتي يكي از آنها نيز نباشد!
ب: بر فرض كه نويسنده اين نامه، يك يا چند تن از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) بوده و آن گونه كه در نامه ادعا شده، پرسش هايي از حضرت آيت الله مصباح داشته اند، پاي اين سؤال در ميان است كه چرا نامه سرگشاده؟! البته در پايان نامه آمده است «از جناب آقاي نبويان كه ادعا نموده اند جزء جبهه پايداري نيستند و صرفا به شاگردي استاد افتخار مي كنند درخواست داريم اين مرقومه را قبل از آن كه فريب ها، فتنه اي به پا كنند به دست ايشان- آيت الله مصباح- برسانند» كه اين بخش از نامه ضمن آنكه با استناد «ادعا» به جناب نبويان مؤدبانه نيست شك برانگيز نيز هست و انتساب آن به دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) را با ترديد روبرو مي كند چرا كه نامه ياد شده روي سايت هاي خبري رفته و در سطح وسيعي منتشر شده است بنابراين درخواست از آقاي نبويان براي رساندن نامه به دست آيت الله مصباح، غيرقابل توجيه است و به نظر مي رسد نويسنده يا نويسندگان نامه مي دانسته اند كه «سرگشاده» بودن نامه مي تواند واقعي بودن امضاي آن را زير سؤال ببرد و با افزودن اين جمله قصد رد گم كردن داشته اند! و يا آن كه قصد سوئي نداشته اند و فقط خامي و ناپختگي كرده اند!
ج: و اما، حضرت آيت الله مصباح يزدي از دانشمندان بزرگ و كم نظيري هستند كه تمامي عمر شريف خود را در خدمت به اسلام، مسلمين و انقلاب اسلامي سپري كرده اند و در تمامي روزهاي حادثه و در عبور از عقبه هاي تند و نفس گير كه برخي ديگر كنج عافيت! گزيده بودند، حضرت ايشان با صلابت، شجاعت و بصيرت مثال زدني خود در صحنه حاضر بوده اند. سابقه درخشان و قابل دسترسي زندگي حضرت استاد نشان مي دهد كه آن بزرگوار، نه در سر سوداي سود داشته اند و نه هيچگاه در دفاع از اسلام و انقلاب و منافع مردم، غم «بود» و «نبود» به دل راه داده اند.
اگر نويسندگان نامه ياد شده آنگونه كه ادعا كرده اند، جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) باشند، به يقين بايد خاطره بصيرت بخشي استاد را مخصوصا در هنگامه اي كه برخي ديگر مهر سكوت بر لب زده بودند، به خاطر داشته باشند و نبايد و شايسته نيست حق بزرگي را كه حضرت آيت الله مصباح بر گردن تك تك آنان داشته و دارد، از ياد برده باشند.
د: تصور كنيد كه فردا نامه سرگشاده ديگري با يك امضاي كلي و غيرقابل شناسايي ديگر، مثلا جمعي از دانشجويان همان دانشگاه امام صادق(ع) و يا فلان دانشگاه و بهمان جبهه و فلان حزب- و از موضع جبهه پايداري- خطاب به حضرت آيت الله مهدوي كني- حفظه الله تعالي- نوشته شود و... اين رشته سر دراز پيدا كند، آيا اين ماجرا غيرقابل تصور است؟! معلوم است كه نيست، اين يكي از ترفندهاي شناخته شده دشمن است، بنابراين چگونه مي توان تصور كرد كه از آن دست بردارد و تفرقه افكني در ميان نيروهاي انقلاب را با بهره گيري از اينگونه شگردها و ترفندها، كنار بگذارد؟! بايد خطاب به نويسنده يا نويسندگان نامه ياد شده، اگر به واقع جمعي از دانشجويان دانشگاه امام صادق(ع) باشند! گفت؛ كاش مروري گذرا به تاريخ 33 ساله انقلاب داشتيد تا دشمنان كمين كرده در عقبه ها را مي شناختيد.
هـ: نگارنده چند هفته قبل از انتخابات حماسي 12 اسفند طي يادداشتي با عنوان «سر گردنه كشتي نگيريد» خطاب به عزيزان دست اندركار دو جبهه متحد و پايداري از پروژه تفرقه «جان كين» ياد كرده و آورده بود كه پرداختن دست اندركاران دو جبهه ياد شده به يكديگر غفلت از دشمنان كمين كرده را درپي خواهد داشت و مخصوصا بعيد نيست كه اين اختلافات را آنگونه كه «جان كين» انتظار دارد، در ميان هواداران دامن زده و به بعد از انتخابات نيز منتقل كند! كه البته برخي از عزيزان از اين هشدار ابرو درهم كشيدند و...
و: بالاخره جان كلام را بايد در هشدار رهبر معظم انقلاب جستجو كرد. آنجا كه طي سخنان حكيمانه خود در حرم رضوي عليه السلام فرمودند؛
«عزيزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر كشور، امروز ما احتياج داريم به اتحاد و يكپارچگي، بهانه هاي اختلاف زياد است. گاهي در يك قضيه اي سليقه يك نفر، دو نفر با هم يكسان نيست؛ اين نبايد بهانه اختلاف بشود. گاهي در كسي يك گرايشي هست، در ديگري نيست؛ اين نبايد مايه اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند، اختلاف در درون، منازعه در درون، موجب فشل مي شود... يك مقدار از جرأتي كه دشمن در سال هاي گذشته پيدا كرد، به خاطر اختلافات بود.»
حسين شريعتمداري

 



قوه عاقله ندارند اما رفتار دوگانه... تا دلتان بخواهد! (خبر ويژه)

در حالي كه عضو مركزيت حزب اعتماد ملي معتقد است ضعف قوه عاقله جريان اصلاح طلبي باعث افتادن آنها در بن بست فعلي شده، يكي ديگر از اصلاح طلبان نزديك به همين حزب از خاتمي خواسته رفتارهاي دوگانه را كنار بگذارد.
محمدجواد حق شناس با اشاره به رويكرد 3 سال گذشته اصلاح طلبان از جمله در زمينه تحريم انتخابات، نوشت: به نظر مي رسد نبايد تمامي تقصيرات را به گردن مسئولان انداخت و دراين ماجرا شايد سهم جريان اصلاح طلب و مسئولان و نخبگان تصميم گير آن كمتر از ديگران نباشد.
وي در مقاله اي كه در روزنامه آرمان چاپ شده مي افزايد: عدم انسجام بدنه جريان اصلاح طلب از يك سو و ضعف جريان اصلاح طلبي و قوه عاقله اين جريان نيز شايد مزيد بر اين ماجرا به حساب آيد يا اينكه نبود تحليلي متناسب با واقعيات جامعه و عدم وجود يك اتاق فكر كه تمامي جريان هاي دروني جناح اصلاح طلب را پوشش دهد نيز يكي از عوامل عدم اتخاذ راهبرد مناسب درخصوص انتخابات نهمين دوره مجلس به شمار مي آيد. حتي مشاهده شد كه حضور سيدمحمد خاتمي و رايي كه داد نيز در منظر بخش قابل توجهي از بدنه اصلاح طلب با واكنش هايي روبه رو شد. گرچه به لحاظ اصول اوليه رقابت هاي سياسي در جامعه ايران علي القاعده رفتار انتخاباتي سيدمحمد خاتمي فرصتي را براي خروج جامعه از بن بست در عرصه سياست پيش روي اصلاح طلبان مي گذاشت و علي القاعده بايد مورد استقبال قرار مي گرفت. وي اضافه كرد: به نظر مي رسد مجموعه اصلاح طلبي در فضاي پيش رو در عرصه سياست تنها يك فرصت را در دسترس دارد و آن انتخابات رياست جمهوري يازدهم است كه بهار آينده بايد با آن رودرو شود بنابراين زمان با سرعت به پيش مي تازد و فرصت تصميم گيري را به لحظات آخر واگذاشتن چندان موافق عقل و تجربه نيست.
همزمان با انتشار اين نوشته از سوي حق شناس كه از مشاوران و دستياران اصلي مهدي كروبي محسوب مي شود، حجت نظري از فعالان دانشجويي اصلاح طلب رويه خاتمي را مورد انتقاد قرار داده است.
وي در نوشته اي كه از سوي پايگاه اينترنتي ميهن باز نشريافته، خاطر نشان مي كند: پيش از انتخابات مجلس نهم، دو بار از نزديك، از سيدمحمد خاتمي، سخناني با مفهوم تحريم انتخابات شنيدم. نخستين بار، اواخر مردادماه 1390 و در جلسه اي نيمه عمومي (با جمعيتي بين 25 تا 30نفر) و بار ديگر، شهريورماه 1390، در ماه مبارك رمضان و در ديداري 3 نفره! از ايشان شنيدم. كه «ما در انتخابات شركت نمي كنيم» يا جملاتي نظير اين كه «ما هم مي دانيم وضعيت چه گونه است... با اين شرايط شركت در انتخابات معنا ندارد...»؛ حتي وقتي يك بار به ايشان گفتم «تجربه نشان داده شما و برخي نزديكان شما، حرف هايي زده ايد و هنگام عمل، جوري ديگر رفتار نموده ايد!» و براي نمونه، به رفتار برخي چهره ها و تشكل ها در جريان مجالس هفتم و هشتم اشاره كردم، ايشان به صراحت در پاسخ به بنده فرمودند «اين دوره فرق دارد!».
نظري با بيان اينكه «در هر دو ديدار، فرد يا افرادي شاهد و گواه اين عرض بنده بوده اند. اشخاصي كه بيشترشان، تصدي پست هايي انتخابي يا انتصابي، در دوران اصلاحات بر عهده داشتند»، ادامه مي دهد: همه گفته هاي بالا را از آن جهت طرح كردم كه تنها يك حرف گفته باشم. ادعاي بي پايه يا متزلزل، مي تواند به راحتي هرچه تمام تر، پايگاه اجتماعي اصلاح طلبان را، از وضعيت فعلي نيز خراب تر كند. حتي لحظه اي، راي دادن سيدحسن خميني يا اكبر هاشمي رفسنجاني، جاي اشكال نداشته و لااقل خودم از آن تعجب نكردم. علت هم واضح است. اين دو، رفتاري خلاف ادعاي خويش انجام ندادند. بنابر همين، از آقاي خاتمي خواستم و باز از ايشان و اطرافيان ايشان استدعا دارم چيزي نگويند كه انجام اش از توان شان خارج باشد! اگر هم گفتند و عمل نكردند، به هر دليل، چه به دليل تهديد اطرافيان و يا بهانه اي ديگر، تلاش نكنند با توجيهات واهي يا دروغ گو خطاب كردن ديگران، وجاهت و اعتماد رفته به جوي بازگردانده شود!

 



دعواي دست و آستين درباره مسئوليت كاريكاتور فتنه سبز(خبر ويژه)

شبكه صهيونيستي بالاترين ميرحسين موسوي را عامل اصلي تبديل جنبش سبز به كاريكاتور انقلاب توصيف كرد.
اين پايگاه اينترنتي با مايوس شدن از تداوم فتنه گري در مختصات گذشته مي نويسد: موسوي بود كه جنبش سبز را به كاريكاتور انقلاب 57 تبديل كرد. اپوزيسيون 3 سال پيش با سراني بي عرضه و ترسو و خائن مثل موسوي روبرو شدند. موسوي به مخالفان خيانت كرد. او يا خائن است يا ترسو. او باعث شد ديگ بخار اعتراض ها تخليه شود و مخالفان خانه نشين شوند.
بالاترين در ادامه نوشت: سران جنبش سبز پس از مدتي گفتند ما دنبال راي هستيم نه براندازي. اين ذات ديكتاتورپرور ما و كاريزما كردن آنهاست كه باعث شد جنبش سبز، تبديل به كاريكاتور شود.
انداختن همه تقصيرهاي شكست فتنه سبز به گردن افرادي نظير موسوي و كروبي و خاتمي در حالي است كه شبكه رسانه اي عنكبوت- از جمله بالاترين- صحنه گردانان و هدايت گران اصلي فتنه بودند و در واقع كساني چون موسوي را بازي مي دادند. بنابراين مي توان گفت كاريكاتوريست اصلي فتنه سبز، همين شبكه زنجيره اي عنكبوت بوده است.

 



دي ولت: انقلاب ايران انتقام سختي از CIA گرفت (خبر ويژه)

«عملكرد سه دهه اي سازمان سيا عليه ايران زير سؤال رفته است.»
نشريه آلماني دي ولت با مرور عملكرد سازمان جاسوسي آمريكا عليه ايران، تصريح كرد كه اغلب عمليات هاي سازمان سيا عليه ايران شكست خورده است. اين نشريه با اشاره به غافلگيري CIA در مقابل انقلاب اسلامي نوشت: گزارش هايي كه از تهران به مركز سيا در شهر لانگلي ارسال مي شد، خوب و رضايت بخش بود. همه چيز آرام و زيبا بود. در زمان شاه، سازمان سيا در تهران در خوبي و خوشي بسر مي برد. تيمي كم تعداد كه از سوي چندين هزار خبرچين محلي، اطلاعات و اخبار ظاهرا مهم را دريافت مي كرد. چند ماه قبل از انقلاب خميني در سال 1979، عوامل اين سازمان در تهران ادعا كردند حداقل تا 10 سال آينده هيچ اتفاقي براي حكومت شاه نخواهد افتاد.
اين نشريه آلماني مي افزايد: «پس از به قدرت رسيدن آيت الله خميني، دريادار استنسفيلد ترنر، رئيس وقت سازمان سيا، با ندامت گفت: «ما خيلي ساده و راحت خوابيده بوديم و واقعيت خيلي زود انتقامش را گرفت.» در اواخر سال 1979، گروهي از دانشجويان خط امام سفارت آمريكا در تهران را تسخير كردند و 53 نفر را به گروگان گرفتند.
در ادامه اين گزارش با مرور شكست عمليات موسوم به پنجه عقاب (واقعه طبس) آمده است: تلاش گروه نجات به شكل رقت انگيزي به شكست انجاميد. سياست آمريكا در قبال ايران از هم پاشيد. اعضاي ديپلماتيك از تهران خارج شدند ولي سازمان سيا وقت كافي به دست نياورد تا اسناد خود را دست نخورده بازگرداند. در حدود 100 دانشجوي ايراني طي دو سال اسناد بسياري را به هم چسباندند كه نتيجه آن فاجعه اي براي دوستان سابق و خبرچين هاي سيا بود. اكثر آنان قرباني يك پاكسازي وسيع شدند. به همين دليل، به كار گرفتن خبرچين هاي جديد در ايران براي سازمان سيا بسيار مشكل شد.
دي ولت با اشاره به روند بازسازي شبكه جاسوسي سازمان سيا كه از دفتر فرانكفورت هدايت مي شدند، مي نويسد: اين شبكه در سال 1989 به خاطر اشتباه يكي از اعضا در مكاتبات لو رفت و به تعبير تيم واينر در كتاب خود، «پنجره سيا دوباره به سوي ايران مسدود است». سيا به مدت يك دهه مجبور شد صرفا به اطلاعات به دست آمده از كشورهاي دوست، مانند اسرائيل و نظاميان پناهنده بسنده كند. اين مساله نيز پيامدهايي بر عملكرد داخلي سازمان سيا داشت؛ بخش ايران به تدريج جذابيت خود را از دست داد و گماشتن پرسنل كارآمد نيز روز به روز سخت تر شد.
دي ولت همچنين از شكست تلاش سازمان سيا براي ارسال نقشه هاي جعلي ساخت كلاهك اتمي به ايران و متهم كردن ايران به ساخت بمب اتمي خبر داده و مي نويسد: اين اتفاق در سال دو هزار ميلادي شكست خورد.
نشريه آلماني در ادامه به «گزارش 16سرويس اطلاعاتي آمريكا در سال 2007» و اذعان به اينكه ايران در حال ساخت سلاح هسته اي نيست مي پردازد و مي افزايد: برخلاف سال ها تبليغات درباره ساخت قريب الوقوع تسليحات هسته اي در ايران، 16 دستگاه اطلاعاتي آمريكايي ناگهان اعلام كردند برنامه تسليحات اتمي خود را دنبال مي كرده، ولي اين برنامه را در سال 2003 متوقف نموده و احتمالا تا قبل از سال 2007 نيز آن را از سر نگرفته است.»
به نوشته دي ولت «جنجال گسترده اي در ميان كارشناسان به وجود آمد. دستگاه هاي اطلاعاتي اكثر كشورهاي متحد با آمريكا ترديدها و انتقادات بسياري را مطرح كردند. اين يك كودتاي اطلاعاتي بود.»
نشريه آلماني با اشاره به تجربه ناكامي سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا در قبال عراق و نتايج منفي آن براي آمريكا نوشت: تاثير گزارش 16نهاد اطلاعاتي آمريكا بر افكار عمومي بسيار چشمگير بوده و همچنان نيز قابل توجه است سازمان سيا اعتبار و حيثيت خود را تا حدود زيادي از دست داده است. گزارش هاي بعدي سيا درباره برنامه اتمي ايران معمولا از سوي هيچ كارشناس خبره مورد استفاده و استناد قرار نگرفته است. آنچه مسلم است اين كه عملكرد سازمان سيا عليه ايران زير سؤال رفته و بر باورپذيري رفتار آن تاثير گذاشته است.
گزارش نشريه آلماني در حالي منتشر مي شود كه روزنامه نيويورك تايمز از ايجاد سرويس اطلاعاتي تازه با محوريت ايران در پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) خبر داده است. براساس اين گزارش، سرويس جديد التاسيس صرفا روي تهديدهاي ايران و چين متمركز خواهد شد و درصدد است صدها جاسوس ديگر نيز جذب كند.
ماه گذشته نيز روزنامه واشنگتن پست در گزارشي به ايجاد بخش ويژه اي در سازمان سيا در رابطه با ايران اشاره كرد. در اين بخش كه نزد كاركنان اين سازمان به «خانه ايران» شهرت يافته چند صد كارشناس و تحليلگر مشغول فعاليت هستند و زير نظر يكي از فرماندهان پيشين سيا در شهر اسلام آباد پاكستان اداره مي شود. سازمان سيا به طور رسمي در مورد اين بخش اظهارنظري نكرده است.


 



واكسن آنفلوآنزا نشد مي خواهند آمپول هوا به VOA بزنند! (خبر ويژه)

با اتمام مهلت يك ساله كنگره آمريكا و عدم تغيير در بخش فارسي VOA، اين رسانه در آستانه تعطيلي قرار گرفته است.
اميرعباس فخرآور با انتشار گزارشي كه مستند به برخي گزارش هاي بنياد هريتيج نيز هست، از طرح كنگره براي تعطيلي بخش فارسي صداي آمريكا خبر داد و نوشت: كميسيون فرعي نظارت بر رسانه هاي دولتي آمريكا (وابسته به كميته سياست خارجي مجلس نمايندگان) روز 6 آوريل 2011 برگزار كننده نشستي براي بررسي بحران بخش فارسي VOA بود. پس از آن فرصتي يك ساله به شوراي سياست گذاري رسانه هاي دولتي آمريكا داده شد تا به بحران بخش فارسي صداي آمريكا رسيدگي كند و مقرر شد چنانچه پس از يكسال اين مشكلات بزرگ حل نشود، يكي از گزينه هاي پيش رو درخواست تعطيلي بخش فارسي صداي آمريكا و سپردن آن به مديريتي شايسته و پاسخگو به كنگره آمريكا و خارج از چارچوب صداي آمريكا باشد. در پايان مهلت يكساله نه تنها مشكلات در بخش فارسي حل نشده بلكه فساد اداري و تخلفات به آستانه انفجار نزديك شده است. تعداد بينندگان بخش فارسي، پايين ترين سطح در تاريخ اين رسانه را نشان ميدهد و از بيش از 30 درصد در سال 2006 به كمتر از 5 درصد در سال 2012 رسيده است. مدير بخش فارسي، رامين عسگرد، با مشاهده اعماق فساد در اين بخش، فوريه 2012 از كار كنار كشيد و به نوعي شانه از بار اين مسئوليت سنگين خالي كرد و اين روزها حتي نمي خواهد كلمه اي درباره صداي آمريكا بشنود. حالا كميسيون سياست خارجي در آستانه تصميم نهايي براي بخش فارسي قرار گرفته است و گروه هاي تحقيق وابسته به موسسات بزرگ در واشنگتن گزارش هايشان را به كنگره ارسال مي كنند. در راهروهاي كنگره ايالات متحده زمزمه هاي بسياري از لزوم تعطيلي هرچه سريعتر بخش فارسي شنيده مي شود تا از تخريب بيشتر جلوگيري شود.
در گزارش بنياد هريتيج آمده است: چالش بزرگي كه امروز دولت آمريكا با آن مواجه شده است، لزوم ادامه كار رسانه صداي آمريكا با وجود كسري بودجه شديد اين كشور است. بخش فارسي صداي آمريكا به عنوان قسمتي از بدنه صداي آمريكا تحت نظارت شوراي سياستگذاري رسانه هاي دولتي آمريكا ميباشد كه بي بي جي خوانده مي شود. بنابراين بخش فارسي صداي آمريكا بخشي از يك ارگان دولتي است كه هزينه آن تماما توسط دولت ايالات متحده آمريكا از محل ماليات شهروندان آمريكايي تامين مي شود. بودجه سالانه بخش فارسي بيش از 20 ميليون دلار است. در سالهاي اخير بخش فارسي از جهت تعداد پرسنل و بودجه مربوطه رشدي سريع، قارچ گونه و غير عادي داشته است. در سال 2007 بخش فارسي تنها 30 كارمند داشت كه روزانه يك ساعت برنامه توليد مي كردند. تنها دو سال بعد بخش فارسي 83 كارمند تمام وقت و 120كارمند قراردادي داشت كه تنها شش ساعت برنامه توليد مي كردند! در حال حاضر بخش فارسي 140 كارمند تمام وقت و 60 كارمند قراردادي موقت دارد كه همان ميزان برنامه را توليد مي كنند. علاوه بر اين در ميان كارمندان ايراني شكافهاي عميقي وجود دارد. از نظر ايدئولوژي اغلب اين كارمندان را ميتوان غربگرا توصيف كرد، اما بدون شك هستند بسياري كه كمتر چنين ميباشند و اين قضيه گه گاه در برنامه هاي اين شبكه پديدار مي شود. همچنين كاملا روشن است كه در بين پرسنل بخش فارسي مامورين نفوذي جمهوري اسلامي هم حضور دارند كه حوادث و اتفاقات درون بخش فارسي را به مقامات جمهوري اسلامي گزارش مي دهند. اين مساله سبب شده است كه بخش فارسي نتواند ماموريتش را درست انجام دهد. استخدام افراد در اين شبكه بر پايه خويشاوندي و دوستي با مديريت و نه صلاحيت اين پرسنل باعث ناراحتي ديگر كارمندان در محيط كار شده است.
در گزارش منتشره به موارد مضحكي نيز برمي خوريم از جمله؛ «هر مسئله كوچك يا بزرگي مي تواند منجر به واكنش هاي احساسي شديدي در VOA شود. براي نمونه ماجراي تزريق واكسن آنفلوآنزا كه جنجال بزرگي در صداي آمريكا به پا كرد. سيزدهم اكتبر 2011، چند تن از پرسنل قراردادي بخش فارسي با حضور در دفتر يكي از اعضاي شوراي سياست گذاري رسانه هاي دولتي آمريكا بي بي جي، ويكتور اش، به شدت اعتراض داشتند كه چرا واكسن رايگان به پرسنل رسمي داده شده است و در اختيار پرسنل موقت قرار نگرفته است. آنها عنوان مي كردند در حاليكه در يك اداره و شرايط يكسان آلودگي با ويروس آنفلوآنزاي پرندگان قرار دارند، اين يك تبعيض بزرگ ميباشد! ماجراي واكسن واكنش زيادي در پي داشت كه در نهايت با وساطت بازرسان بي بي جي به تمام كاركنان و از جمله شاكيان واكسن رايگان داده شد. بدگماني نسبت به تبعيض بين كارمندان هم روز به روز بيشتر مي شود. اين وب سايتها و وبلاگهاي ايراني، هر بار كه حادثه اي در بخش فارسي رخ مي دهد، پيش از آنكه مديريت بخش بتواند تصميم بگيرد، سرشار از داستانها و شايعات درخصوص آن حادثه مي شود. كمتر حاشيه اي در بخش فارسي رخ مي دهد كه با اشتياق و جنجال فراوان در ايران دنبال نشود كه اين موضوع بسيار به وجهه رسانه آسيب زده است و مردم آنرا جدي نمي گيرند. بحث غالب در اين موارد اين است كه دولت آمريكا در حاليكه سازمانهايش سرشار از اذيت و آزار پرسنل است، حق ندارد درس دموكراسي به مردم ايران بدهد».
امير عباس فخرآور با سوال انگيز خواندن مديريت بخش فارسي صداي آمريكا نوشت: نگاهي به صفحه اصلي وب سايت بخش فارسي حاكي از اين است كه حتي با مديريت جديد گزينش اخبار منتشر شده در اين شبكه سوال برانگيز است. مواضع ضدآمريكايي و گرايش به جمهوري اسلامي توسط كادر فعلي و اسبق بخش فارسي موجب كاهش اعتماد گروه تحقيق كنگره شده است كه بودجه رسانه هاي بين المللي دولت آمريكا را تامين مي كند. خود «بي بي جي» سقوط بينندگان VOA فارسي را نتيجه اقدامات موثر جمهوري اسلامي مي داند. اما اين بخشي از واقعيت است و بخش ديگر آشفتگي دروني VOA است.

 


صفحه (14)


صفحه (3)


صفحه (2)

     


(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14