(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 12 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20197 

نگاهي به جايگاه مقام معلم در تعليم و تربيت دانش آموزان (بخش نخست)
معلمان؛ سفيران نور در تاريكي



نگاهي به جايگاه مقام معلم در تعليم و تربيت دانش آموزان (بخش نخست)
معلمان؛ سفيران نور در تاريكي

حسن آقايي
... پريروز و ديروز كهنه برق آسا گذشت با طنين كلمات مهرسان معلم روي خطوط نت ناموزون خاطرم در نخستين روز مدرسه، مستطيل نه چندان وسيع كلاس سرشار از بازخواني الف- ب، ديگر لرزشي در صدايم نبود همان طور كه ديگر قيل و قال كوچه هاي بازي نبود... چند ساعت هر روز دوري از خانه كه حرف هاي گرم معلم طعم و جنس همبازي هايم بود: ساده و آشنا اما نه تنگ حوصله مثل بچه ها حس مي كردم روي طناب تاب بين زمين و هوا شناور شده بودم...
جايگاه و مقام معلم هميشگي است چون علم و تعليم جاوداني است و زحماتش هم براي معلم هميشگي است. ليكن لذت هوشمندانه رهنموني معلم در عبور از تاريكي نابخردي و رسيدن به روشنايي مطلق دانايي و دامنه و قله هاي دانش اندوختن هم بي بديل است. همه مردمان هر آنچه از زحمت شغلي معلمي آموخته اند مورد سفارش و ستايش الهي است ثمره اش بلوغ و ظهور انديشه و استعدادها؛ رشد روزافزون فعالان و توانايي علمي و آموزشي در فرهنگستان زندگي است. تبسم چهره و شادابي نگاه معلم از نخستين روز درس را مي شود به سيماي باز و به آرام نگريستن پزشك در برابر مراجعه كننده تشبيه كرد. اين حالات معلم و پزشك، از همان دقايق اوليه حضور و چشم به چشم شدن ها، در لوح خمير تازه دانش آموز در دبستان و تازه روبه رو شدن در مطب، به شوق در آلبوم يادمان هاي ذهن آن دانش آموز و آن سلامت جو براي هميشه مي مانند. ممكن است تأثير اين آشنايي هاي اوليه برعكس هم باشد كه قطعاً تهي از مهرورزي يا رعايت نكردن شرايط روحي نسبت به مخاطبان باشد.
در هر حال، دانش آموز است كه هر روز دبستان تا سال ها با معلم- كه بايد زمزمه محبت را داشته باشد- سر و كار دارد تا تعليم و آموزش ببيند و تربيت و پرورش يافته شود و اين معلم است كه بايد دانش آموز را از ناتواني و نادانستني هاي الفبا به دانشورزي در دروس و رشته هاي گوناگون علوم، متحول كند و ارتقاء دهد. در اين سير طولاني پرپيچ و خم، باز معلم است كه دست شاگردان خود را محكم مي گيرد و كمك شان مي كند تا آنها را به همواري موفقيت ها برساند كه اما به گفته يك معلم، معلمي و معلم بودن خيلي دشوار است چون كه...
دانش آموزان چه مي گويند؟
«معلم در طول سال و سال ها براي آموزش و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان زحمت مي كشد و وظيفه هر دانش آموز است قدرشناس معلم باشد. بزرگداشت روز معلم ارج نهادن به جامعه معلمان و جايگاه معنوي شان است.»
«عليرضا كردي» دانش آموز سوم دبيرستان با بيان مقدمه فوق مي گويد: «چنانچه معلم به دليلي فرضاً به من دانش آموز تشر بزند يا ايرادي بگيرد ممكن است اول ناراحت شوم ولي بعد فكر مي كنم آن برخورد در جهت رشد فكري خودم بوده است كه متوجه مي شوم آن اشتباه را ديگر تكرار نمي كنم.»
درك آموزش
حداقل تقدير معلم
«كيوان نجفي» دانش آموز مقطع دبيرستان، مي گويد: «معلم در آموزش، تفهيم و كمك به درك دانش آموز بسيار زحمت مي كشد تا در هر مقطع تحصيلي دانش آموز موفق شده و پيشرفت كند. اين صرف انرژي و پرورش استعداد دانش آموزان را ما نمي توانيم جبران كنيم. حداقل بهترين تقدير از معلم آن است كه آموزش و راهنمايي هاي معلم را با تمام وجودمان گوش دهيم و به كار آوريم. به نظرم اين وظيفه بتواند اندك سپاس براي جايگاه معلم باشد ولي هميشه بايد قدردان معلمان باشيم.»
معلم؛ شمع هميشه تابنده
«به نظر من، معلم همچون شمع هميشه تابنده اي است كه ما دانش آموزان را از تاريكي بي خردي نجات مي دهد و از طريق درس و آموزه هاي معلم به دانايي و اهداف متعالي در آينده مي رساند.»
«مجتبي چوپان» يكي ديگر از دانش آموزان دبيرستاني با اين تعريف از مقام معلم، همچنين مي گويد: «معلم پس از پدر و مادر، به خاطر زحمات مفيد و با اهميتش براي دانش اندوزي و پيشرفت دانش آموزان در زندگي حق معنوي به گردن ما دارد. وظيفه ماست در صورت خوب درس خواندن و موفقيت طي 12 سال مقاطع تحصيلي، معلمان خود را خوشحال كنيم و آنها را خوشحال ببينيم چون نتيجه زحمات شان را خواهند ديد. اين موفقيت حداقل كاري است كه بايد براي قدرداني از معلم تحقق يابد.»
كوچك ترين ستايش
بزرگ ترين خدمت
«معلم كسي است كه به ما شيوه هاي پرورش استعداد، درس اخلاق و تربيت در زندگي مي آموزد.»
«محمدحسين رسولي» محصل سوم راهنمايي، با اين نظر، مقام معلم را تعريف مي كند و نتيجه مي گيرد: «اين آموزه ها سرمايه معنوي براي پيشرفت هاي آينده فرد و جامعه مي شوند. او معلمان را آموزندگان و راهنمايان نسل ها مي خواند كه جايگاه خاصي در جامعه دارند.»
معلمان نقش گرانقدر در توسعه فرهنگ و دانش جامعه ايفا مي كنند. اين گفته دانش آموز مقطع دبيرستان به نام «محمدمهدي جعفري» است كه در ادامه صحبتهايش مي افزايد: «به عنوان سپاسگزاري به خاطر زحمات و جايگاه پرارزش معلم در آموزش و پرورش استعداد دانش آموزان اهداء يك دسته گل، كمترين و كوچك ترين ستايش در برابر بزرگ ترين خدمت فرهنگي و معارف انساني معلمان است و بزرگداشت روز معلم يادآور همه دانش آموختگان از مقام معلم مي باشد.»
اول تربيت، بعد تعلم
معلمي را شغل خيلي سخت مي داند و معلم بودن را كاري دشوار.
«عليرضا رجبي» دبير قرآن درباره اين نظر خود توضيح مي دهد. او مي گويد: «سختي شغل معلمي از اين جنبه است كه قرار است ما معلمان الگويي براي دانش آموزان باشيم. به همين خاطر قبل از اين كه به فكر تعليم و تربيت بچه ها باشيم، اول به فكر تربيت خودمان باشيم؛ اول تربيت (بيشتر پرورش دادن)، بعد تعليم و آموزش. اما اگر انسان خود را تربيت كند به راحتي مي تواند دانش آموزان را در مسير درست زندگي قرار دهد و اين امر لازم نيست با كلام باشد. رفتار او براي بچه ها آشكار است. امر به معروف يعني انسان با عمل، خودش را معرفي و هدايت كند. امام بزرگوار، تزكيه را مقدم بر جنبه تعليم و تربيت مي دانستند. جهاد اكبر؛ تزكيه ، خودسازي و كاري دشوار است. اگر تزكيه نشده باشيم و اگر رفتار غيرشأن الهي داشته باشيم هميشه عذاب وجدان داريم چرا كه در معرض روحيه و قلب پاك دانش آموز هستيم ، از اين رو كه رفتارهاي معلم الگوي بچه ها مي شود.»
اما ديدگاه «دكتر مهدي فيض» دبير اخلاق و احكام يك دبيرستان غيرانتفاعي درباره موضوع منزلت واقعي معلم به نوعي فراگيرتر از شيوه هاي مرسوم و رايج تقدير و بزرگداشت معلم است. در اين ارتباط وي به ضرورت پايداري و ارتقاء بيشتر سطح جايگاه اجتماعي معلم با تعامل بين فرد و جامعه تاكيد مي كند و پيشنهاد ايجاد شرايط و شناسايي متخصصان برخي رشته هاي علمي و حتي افراد شاخص مشاغل ديگر با رويكرد به بزرگراه كسوت معلمي و همچنين مسئوليت پذيري معلم در تربيت نوجوانان در حاشيه حرفه خود را ضروري مي شمرد.
روايت گاندي و كشاورز هوشيار
وي تمايل دارد نخست مقدمه اي بر گفتار خود داشته باشد كه چنين است: «گاندي» - در مورد جايگاه معلم- اين گونه توصيه دارد كه اگر برنامه يكساله داريد گندم بكاريد، اگر برنامه پنج ساله داريد برنج بكاريد. اگر برنامه ده ساله داريد، معلم تربيت كنيد... بعد: يك كشاورز عاقل و هوشيار وقتي در كشتزار خودش قدم مي زند، آنجا گندم هايي را كه پرپيمانه تر هستند درو نمي كند تا آرد شوند. آن هارا دست چين براي بذر كشت سال آينده مي كند.
نگاهي به چند پيشنهاد
«دكتر فيض» در ادامه همين مطلب بر اين نظر است كه مسئولان و مديران فرهنگي هوشمند مي بايست همين نقش را براي جامعه دنبال كنند كه بهترين هاي جامعه را انتخاب و آن ها را در مسير معلم شدن قرار بدهند زيرا آن ها گندم نيستند تا آرد شوند كه بايد تكثير شوند. او نتيجه گيري آنچه كه مطرح شد را چنين اظهار مي دارد : «بايد در جامعه بهترين افراد شناسايي شوند و به جاي آن كارمند و مهندسي كه داراي شغل هاي رايج جامعه است، آنان به عنوان افراد شاخص در مسير معلم شدن قرار بگيرند يا معلمان مثل خودشان نيروهايي را دائماً تربيت كنند.»
اين دبير همچنين تاكيد دارد: «بايد فضايي براي معلمان ايجاد شود كه از مسئوليت حرفه اي شان فاصله بگيرند تا در كنار شغل خود كه منبع درآمدشان است مسئوليت تربيت نوجوانان را هم در ساعات محدود به عهده داشته باشند. در همين راستا، همه نگاه آموزش و پرورش محدود به معلمان تمام وقت نباشد بلكه افراد شاخص و برجسته جامعه (غير از معلمان) را كه در مشاغل حضور دارند دعوت به شغل معلمي كرده و احساس مسئوليت اجتماعي كنند.»
معلم در متن زندگي
«شعباني» فرهنگي بازنشسته، مي گويد:« تا زندگي انسان برقرار است معلم و نام معلم پرآوازه است چرا كه به يقين بعد از خانواده، روشنايي بخش مجموعه زندگي از جانب معلمان است. معلم در متن زندگي تحرك و پويايي ايجاد مي كند و تكاپو هاي آموزشي و پرورشي چنان و چنين گسترده در كشور و جامعه ما همانند ديگر ممالك و اجتماعات، نشان از حضور مستمر و مثمر يكايك معلمان دارند.»
وي در ادامه بيان و وصف خود پيرامون منزلت معلم، به موضوع حمايت و تشويق جامعه معلمان چه شاغلان و چه آنان كه دوره خدمت شان پايان يافته است اشاره مي كند. او مي گويد: «حقوق جماعت كثير معلم در مقايسه با برخي دستگاه ها به ويژه آنان كه نقشي در آموزش و تعليم و تربيت ندارند، زياد كم است. فرضاً حقوق خالص يك معلم با 30 سال كار حساس و مسئوليت سنگين خود حول و حوش 400 هزار تومان است. از طرف ديگر هزينه هاي ضروري بالا مي رود كه چند درصد اضافه حقوق تاثير قابل اهميتي ندارد. از طرف ديگر، خانواده معلمان به ويژه هنگام بازنشستگي مدير خانواده، مخارج شان نسبت به قبل، بيشتر مي شود چون بر و بچه ها به خانه به اصطلاح بخت خود رفته و رفت و آمدها برقرار مي شوند. نوه ها هم اضافه به جمع هر خانواده مي شوند. بنابراين مثلاً من نوعي پدر خانواده هستم و همين حقوق بازنشستگي. اما ناگفته نماند كساني هم هستند پس از كار رسمي ناچار به كار ديگري روي مي آورند و مختصر حقوقي مي گيرند كه به نظرم اگر آنان حقوق رسمي قابل توجهي نسبت به وضعيت فعلي هزينه مي داشتند، هرگز حاضر نمي شدند روزگار بازنشستگي را باز كار كنند كه بايد به تفريح، مطالعه، استراحت و لذت پرداخته و از ثمره سه دهه كار رسمي شان به آسودگي استفاده مي كردند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14