(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 12 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20197 

به دانش بود مرد را ايمني
ادبيات آئيني
شعر
زبان و ادبيات فارسي
نشانه فرهنگ و تمدن ملي
محمد حمزه زاده: سال توليد ملي براي ما سال توزيع ملي است



به دانش بود مرد را ايمني

مسلم دارايي
در شاهكار ادبيات جهان «شاهنامه» حكيم ابوالقاسم فردوسي، يكي از عوامل گرايش به بدي و دروغ و زشتي و پليدي را غرور مي داند. اين غرور به تدريج به خودبزرگ بيني منجر مي شود. انسانهاي خودبزرگ بين خود را والاتر و بهتر از ديگران مي شمارند و پند هيچ مربي و راهنمايي را نمي پذيرند. خودبزرگ بيني هميشه از راه ثروت اندوزي بر ضمير انسان مسلط نمي شود، حكيم توس در نامه باستان از كساني سخن مي گويد كه مي پندارند همه دانش ها را فراگرفته اند و در همه هنرها استادند و ديگر نيازي به جستجوي بيشتري ندارند. سخنور فرزانه ما مي گويد كسي كه چنين پندارد كه در دانش هيچ كس برابر او نيست؛ هم پست و ذليل است و هم كم دانش. فردوسي، بر انسان نهيب مي زند كه هرگاه به اين درجه از غرور رسيدي كه با خود گفتي كه من به جايي رسيده ام كه ديگر به راهنما و معلم و مربي و آموختن فنون و نيز كسب آگاهي هاي تازه نيازي ندارم بدان كه به اوج ناداني رسيده اي:
هر آنگه كه گويي رسيدم به جاي
نيايد به گيتي مرا رهنماي
چنان دان كه نادان ترين كس تويي
اگر پند دانندگان نشنوي
فردوسي مي گويد كه انسان عادي كه پيوسته در انديشه كسب آگاهي هاي جديد است هرگز دلش از (آموختن) سير نمي گردد زيرا كه كم دانشي غروري را سبب مي شود كه حكيم توس آن را (منش پست) نام نهاده است:
منش پست و كم دانش آن كس كه گفت
منم كم ز گيتي كسي نيست جفت
چو يزدان پرستي پسنديده اي
جهان چون سرشك و تو چون ديده اي
شاعر فرزانه ما دانش مندي را كه علم را براي فخرفروشي و والاشمردن خويش آموخته است درختي بي ثمر و پر از خار مي داند. چنين دانشمندي مرد مستي را ماند كه از مستي شراب گيج و منگ است:
هر آنكه كه دانا بود پرشتاب
چه دانش مرا و چه در سر شراب
حكيم توس دانش را سبب آرامش روح مي داند اما بر اين عقيده پافشاري مي كند كه دانشمند هرگز نبايد علم و دانش خويش را براي تثبيت قدرت ظالمان و توجيه حكومت ستمگران به كار برد، بلكه او بايد بكوشد كه با ياري از دانش خويش دست اهريمتان را ببندد:
به دانش بود مرد را ايمني
ببندد ز بد دست اهريمني
فردوسي غرور و فخرفروشي و از (من) و (ما) دم زدن را سرآغاز بدانديشي مي داند و بدانديشي را از عوامل پديد آمدن (كيش اهريمني) مي شمارد:
روانم نبايد كه آرد مني
بد انديشي و كيش اهريمني
ز من بگسلد فره ايزدي
گر آيم به كژي و راه بدي
به گيتي بماند ز من بد
همان پيش يزدان سرانجام بد
هنر كم شود ناسپاسي به جاي
روانم تيره گردد به ديگر سراي
حكيم توس عقيده دارد كه انسان نادان از درك جهان هستي عاجز است و نيك و بد را نمي شناسد و از تشخيص ننگ و نام عاجز است:
چنان دان كه هر كس كه دارد خرد
به دانش روان همي پرورد
ز نادان بنالد دل سنگ و كوه
ازيرا ندارد بر كس شكوه

 



ادبيات آئيني

محمدحسن مقيسه
ادبيات آئيني، از دين و بزرگان ديني و فرهنگ و سنن و احكام و رويدادهاي آن سخن مي گويد. شعر ديني در ايران سابقه اي طولاني دارد و خود شعر نيز بسيار متنوع و پرحجم است. از همان سده هاي نخست شعر فارسي، اولين شاعري كه از مدح و دربار روي برگرداند و هنر خود را در خدمت اين گذاشت، كسائي مروزي است در قرن چهارم كسائي كه يك شيعه دوازده امامي بود، توانست پند و اندرزهاي ديني را وارد شعر كند و با همين شيوه، پيشواي ناصرخسرو گرديد.
پس از او، دومين شاعر شيعي، فردوسي بزرگ است كه يكي از اركان شعر فارسي است. در اينكه او شيعه بوده و همين مذهبش باعث نپذيرفتن هنرش در نزد محمود غزنوي شده است، شكي نيست. ناصرخسرو در همين قرن يكي ديگر از شاعران بزرگ آئيني به حساب مي آيد. او كه به عنوان يك شاعر مذهبي شناخته شده، بخش قابل توجهي از اشعارش را به تشريح موضوع هاي ديني و دفاع از پيامبر و ائمه خاصه امام علي(ع)، امام حسين(ع) و حضرت زهرا(س) سروده است:
شجر حكمت پيغمبر(ص) ما بود و بر او
هر يك ازعترت او نيز درختي ببرند
پسران علي امروز مر او را بسزا
پسرانند چو مر دختر او را پسرند
پسران علي آن ها كه امامان حقند
به جلالت به جهان در، چو پدر مشهرند(1)
ناصرخسرو، حضرت زهرا(س) را بهترين زن معرفي مي كند و در خصوص حضرت علي(ع) مي سرايد كه انتخاب او، دين و علم بوده است:
گزين و بهين زنان جهان
كجا بود جز در كنار علي
حسين و حسن يادگار رسول
نبودند جز يادگار علي
نبود اختيار علي سيم و زر
كه اين بود و علم اختيار علي(2)
يكي از بلندترين فرازهاي شعري اين شاعر ديني، يادكرد امام حسين(ع) و واقعه كربلاست:
هيچ شنودي به كه آل رسول
رنج و بلا چند رسيد از دهاش
دفتر پيش آر و بخوان حال آنك
شهره از او شد به جهان كربلاش
تشنه كشته شد و نگرفت دست
حرمت و فضل و شرف مصطفاش(3)
در قرن پنجم و يا به عبارتي اوايل قرن ششم، يكي ديگر از استوانه هاي محكم شعر ديني، كه بنيانگذار ورود عرفان به ادبيات فارسي نيز هست، ظهور مي كند و او كسي نيست جز حكيم مجدودبن آدم سنايي.
بدرالدين قوامي رازي و ابوالمفاخر رازي، از شاعران مذهبي همين قرن هستند و شعر ديني در قرن هفتم با ظهور مولوي و سپس سعدي، جان تازه اي گرفت. غزل مشهور مولوي درباره شهيدان كربلا هنوز پر از طراوت و تازگي و بسيار صميمي است:
كجائيد اي شهيدان خدايي
بلاجويان دشت كربالايي
كجائيد اي سبك روحان عاشق
پرنده تر زمرغان هوايي
در قرن هشتم و نهم كه مذهب تشيع در ايران رو به بالندگي مي گذارد، ابن يمين فريومدي و سپس در قرن نهم، ابن حسام خوسفي را داريم. اوج شعر مذهبي كه به حماسه هاي ديني همچون خاوران نامه ابن حسام و حمله حيدري و صاحبقران نامه نيز مي انجامد، در قرن دهم روي مي دهد و در زمانه حكومت صفويه شعر ديني با رشد قابل توجهي لااقل در شمار ابيات رو به رو مي شود، كه نام دارترين شاعر اين دوره محتشم كاشاني است.(4) با تركيب بند معروفش در رثاي امام حسين(ع) و واقعه طف
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است؟
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟
اين روز در قرون11 و 12 و دوره هاي قاجار و مشروطيت و پهلوي، با شاعران ديني كه از جمله ايشان در دوره هاي اخير مي توان به شهريار، مهرداد اوستا و دكتر طاهره صفارزاده اشاره كرد، ادامه مي يابد، تا اينكه با طلوع خورشيد انقلاب اسلامي، شعر آئيني بال و پر افزون مي يابد و مي تواند در تمام زواياي پيدا و پنهاني كه شاعران پيشين نخواسته اند و يا نمي توانسته اند، سير كند و ببالد.
آنچه به عنوان نتيجه گيري از اين بخش نخست مي توان بدان دست يافت، در چند موضوع است:
1- در ادبيات آئيني، نگاه پژوهشگر لازم است به شعر باشد و نه به شاعر. زيرا شاعر در گذر از دوره حيات، ممكن است به تحول هاي روحي دچار شود. (همچون محمدجان قدسي مشهدي) 2- بايد بين شعر ديني و ادبيات مرثيه فرق قائل شد. شعر ديني با محور دين و مذهب و اشاعه فرهنگ و هنر و ادب ديني ساخته و پرداخته مي گردد، اما شعر مرثيه، شعري است كه احساسات شاعر را نسبت به عزيزان از دست رفته بيان مي كند. مثلا فردوسي در مرگ فرزندش و خاقاني در سوگ فرزند و همسر و عمويش از اين دست اشعار دارند. شعر رثا حتي ممكن است دريغ و تحسر شاعر را نيز از روزگار خويش از دست رفته به تصوير بكشد. به هرحال، به نظر مي رسد اين شعر يك شعر شخصي است، اما ادبيات آئيني، بالاتر از احساسات فردي است.
3- وقتي مي توان شعري را در حوزه ادبيات ديني تعريف كرد، كه سراپا به ميدان آمده باشد؛ درطي يك قصيده يا غزل يا در قوالب ديگر. اينكه در بيتي يك اشاره با تلميح به واقعه اي ديني شده باشد، تمام كردن حق مطلب نيست. منظور اين است كه اگر بخواهيم با ديدي آرايه اي از بيان و بديع و معاني به اشعار نگاه كنيم، با جهاني از شعرهاي گوناگون روبه رو خواهيم شد كه اين جهان اگرچه وسيع، اما بسيار كم عمق است، به گونه اي كه شوري بر نمي انگيزد و انگيزه اي ايجاد نمي كند.
و اما ادبيات آئيني در آينه شفاف انقلاب اسلامي به اوج درخشندگي رسيده است و هنوز مي تواند چون پرنده اي آزاد و سبكبال افق هاي بالاتري از مرزهاي بيكران معنا و مفهوم را درنوردد. اين انقلاب كه از خاستگاهي ديني و با رهبري پيامبر گونه يك مرجع ديني و روحاني بزرگ شروع شد، طبعا به ادبياتي كه به نام دين و با اسم مذهب، به تشريح باورها و آداب و سنن ديني بپردازد. اهتمام تمام دارد و اولين و بهترين نمونه آن نيز خود رهبركبير و بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي، حضرت امام(ره) است، كه هنر شعري خويش را در محور ادبيات آئيني خرج كرده است.
شاعراني كه در اين زمينه پس از انقلاب اسلامي توانستند فضايي منشوروار در اين حوزه ايجاد كنند، از شمار خارج هستند، اما به عنوان نمونه اي كوچك مي توان به قيصر امين پور، موسوي گرمارودي، حسن حسيني، علي رضا قزوه، سپيده كاشاني، نصرالله مرداني، جذبه، مشفق، عزيز الله زيادي، احمد عزيزي و... اشاره كرد. ويژگي ادبيات آئيني كه پس از انقلاب اسلامي سروده شده اين است كه نخست؛ فقط به بيان احساسات شخصي شاعر نمي پردازد، بلكه آموزه هاي ديني را با موضوع هاي روز جامعه مي آميزد و قصدش تطبيق و همساني و نيز آموزش و يادآوري است. بنابراين آموزه هاي فرهنگ ديني با اين رويكرد، از دنياي مجدد و يا لابه لاي كتاب ها و نصوص حكمي ديني خارج مي شوند و شاعر با هنر زباني خويش آن ها را به وسط ميدان اجتماع مي كشاند، تا مفاهيم ديني را كاربردي كرده و كارايي آن را افزايش دهد. دوم ادبيات ديني اين زمانه، ادبياتي است كه با سياست و مسائل بين المللي و جهاني همسو و همراه شده است. هنر نهضت و فريادي كه در جهت دين و براي اشاعه اعتقادات برخاسته از وحي به ميدان مقابله با سلطه هاي مستبدان آيد، از حمايت ادبيات آئيني برخاسته از انقلاب اسلامي مي تواند پشتگرم باشد. از همين روست كه مي بينم شاعر آئيني پس از انقلاب اسلامي از فلسطين و مبارزه سختكوشانه مردم اين ديار سروده هاي بسيار دارد، از حادثه بوسني فراوان سروده و به نهضت بيداري اسلامي نيز توجه خاص نشان داده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامي به ادب و هنر ديني توجه اي خاص دارند و نوع نگاه و تفكر عريق ايشان در اين حوزه، نشان دهنده اهميت و اهتمامي است كه براي اين هنر قائل هستند. ايشان در آخرين ديداري كه با شاعران آئيني داشتند، ضمن بزرگداشت اين وجد ادبي، شاعران را به نكاتي چند توجه دادند كه مهمترين محورهاي سخنان آن فرزانه نامي، كه خود نيز به هنر شاعري اهل بيت(ع) و مناقب ديني آراسته هستند، بدين گونه است:
1- شعر آئيني بهترين جايگاه براي عرضه و بروز قريحه است.
2- از منابع و متون اسلامي (صحيفه سجاديه، قرآن، نهج البلاغه، كتبي مانند: اصول كافي، تحف العقول و...، احاديث، مناجات، زيارات، ادعيه: دعاي عرفه، دعاي ابوحمزه و...) در شعر آئيني استفاده شود.
3- لازم است در شعر آئيني به مضمون آوري توجه شود؛ مي توان يك موضوع را به شكل هاي گوناگون بيان كرد.
4- از ساخت تركيب هاي نو نبايد غافل بود.
5- ساختار زباني شعر، صرف درست افعال، ارتباط منطقي بين بخش هاي جمله، حتماً و بدرستي رعايت شود.
6- از تأثير محيط بر خود نبايد به سادگي گذشت. اين اثر گذاري چنان است كه گاه يك شاعر مذهبي را به يك شاعر بي قيد و بند به تدين بدل خواهد كرد.
7- ادبيات آئيني مي تواند محمل موضوع هايي باشد كه پس از انقلاب اسلامي، در خور مقام و منزلت آن ها بر ايشان شعر سروده نشده است. اين موضوع ها عبارتند از: جانبازاني كه پس از تحمل رنج فراوان به شهادت رسيده اند (اين عزيزان غير از شهدايي هستند كه در جبهه شهيد شده اند)؛ مسائل انقلاب و حوادث روز به روز و نو به نوي آن؛ قضاياي كربلا، آنچه مربوط به زبان حال هاست، مانند زبان حال مادر حضرت ابوالفضل(س)، يا گفتگوي حضرت زينب(س) با امام حسين(ع) (البته بايستي سعي شود آنچه در اين كار انتخاب مي گردد، مطابق با واقع باشد)؛ و مفاهيم دفاع مقدس. ايشان معتقدند كه: «دفاع مقدس از لحاظ زماني هشت سال بود، اما از لحاظ استمرار معنوي و فكري و فرهنگي ممكن است قرن ها ادامه داشته باشد. حماسه اي كه در دفاع مقدس به وجود آمد، انگيزه اي كه پشت سر اين حماسه وجود داشت، ريز حوادثي كه در اين مدت اتفاق افتاد، اينها چيزهايي نيست كه در ظرف 10سال و 15 سال و 20سال تمام شود.» ايشان در خصوص گنجاندن مؤلفه هاي انقلاب در شعر آئيني، بر اين باور هستند كه: «در يك دوره اي خوب بود، ... الان جاي اين اشعار خالي است.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
1- ديوان ناصرخسرو (به اهتمام دكتر مجتبي مينوي و دكتر مهدي محقق، 1352)، ص.96
2- همان، ص186
3- همان، ص186
3- همان، ص423
4- تاريخ ادبيات ايران (خلاصه جلد پنجم)، دكتر ذبيح الله صفا، 1378، صفحه هاي 263و .279
5- محفل شاعران آئيني، در حضور رهبر معظم اسلامي، به اهتمام مؤسسه پژوهشي فرهنگي انقلاب اسلامي، .1390 (سخنان رهبري از سخنراني ايشان در همين مجلس در مورخ 25/3/1390 نقل شده است.)
6- همان.

 



شعر

اكبرخليلي
كمي ديرتر...!؟
شب نشيني پليدان ؛
نشود صبح سپيد .
تا نيفتد ، نقاب
از خورشيد.

آن همه مدعي
علم و يقين ،
بي گمان ،
خورده فريب
زرو سيم .

روز روشن ،
به عصا كرده دخيل ؛
كه شب است و ؛
سياه مانده جبين .

دولت بخت محمد (ص)
كه زتاج خورشيد ؛
سربرآورد ؛
شدند در ترديد !

گفت وگو ،
پچ پچ و ؛
گاهي به قراء ،
كه « كمي ديرتر... »
آيد ؛
به « سراي ».

دوم فروردين ماه 91

دوست دارم ... !
دوست دارم كه بميرم ،
شب عيد ؛
همچو « ماهي » كه بيفتد ؛
از تنگ .


خبر مرگ مرا ،
جار زنند در محراب ؛
كه به هنگام سجود ؛
مردي ،
مرد .


9 فروردين 91



 



زبان و ادبيات فارسي
نشانه فرهنگ و تمدن ملي

محمد طالبي
زبان و ادبيات فارسي معرفت چيستي و كيستي ملت متمدن ايران در بستر زمان است. آثار مكتوب گران قدر زبان فارسي منعكس كننده جوهره ملي ايرانيان بافرهنگ و با قدمت و پيشينه اي كهن است كه از ديرباز عرصه پهناوري را تحت سيطره و تأثير خود داشته و بطور كلي تمامي شئون اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي آنها را در برمي گرفت.
اما اين حقيقتي انكارناپذير است كه اين ميراث جاودان و گرانقدر امروز در محاصره دشمنان داخلي و خارجي است كه بي شك مراقبت و صيانت و پاسداشت آن نيازي ضروري است.
در اين مقاله با عنوان «زبان و ادبيات فارسي- نشانه فرهنگ و تمدن ملي» پس از بيان اهميت زبان و ادب فارسي به ذكر خطرات امروزين فراروي آن از جمله، تأثير ترجمه از زبانهاي بيگانه و وام گيري گسترده از زبانهاي خارجي و... به بررسي راهكارها و ضرورت تقويت و غني سازي زبان فارسي از قبيل ارتقاي سطح تحقيقات و پژوهش هاي ادبي و علمي و پاسداشت و حراست از آن از طريق آموزش سنجيده و بالنده و برنامه ريزي شده پرداخته و پس از بيان عوامل تقويت زبان فارسي پيشنهاد هايي درخصوص شيوه هاي هويت يابي و ارزشمندي زبان فارسي ارائه گرديده است.
مقدمه
زبان و ادبيات هر ملت، نماد هويت آن سرزمين محسوب و به سان آئينه اي است كه چون در آن نيك بنگريم مي توانيم چهره روح حاكم و فرهنگ كلي و صبغه و سابقه آن ملت را در آن بنگريم.
تاريخ، فرهنگ و تمدن غني كهن، دين الهي توحيدي و زبان بومي، ملي از نشانه هاي مباهات ما، در عرصه تاريخ است كه كثرت آثار ارزشمند و نويسندگان و شاعران و گويندگان نامدار و جهاني نشان از قدمت و ديرينگي فرهنگ و تمدن ما مؤيد اين موضوع است. اما زبان فارسي ما كه داراي چنين پيشينه اي است متأسفانه امروزه از جوانب متعدد مورد هجمه قرار گرفته كه نيازمند مراقبت و صيانتي ويژه است كه از يك سو همت متوليان و دست اندركاران و دل سوختگان و صاحب نظران وادي ادبيات و از سوي ديگر تأثيرگذاران بر اين عرصه عظيم و رفيع را مي طلبد تا نه تنها آن را از آسيب دور نگه داريم بلكه زمينه تقويت و غني سازي آن را نيز فراهم نماييم.
زبان مادري فارسي شناسنامه شريف و نشان شخصيت اصيل در جغرافياي زيستي ما است كه بيانگر فخر و يگانگي، تجميع دل بستگي، پويايي وفرهيختگي ادبيات و تمدن و سابقه كهن ما، درفراخناي تاريخ است كه با خون دلها و تحمل سختي ها و مصائب و تلاش هاي جانفرساي پيشقر اولان عرصه ادب همچون مولانا، سعدي، حافظ، نظامي و خاقاني بعنوان ميراث و وديعه اي گران سنگ به ما سپرده شده كه بايد اين امانت مرواريد گونه با حفظ ماهيت و اصالت و به گونه اي مطلوب از جانب ما به آيندگان سپرده شود.
حكيم ابوالقاسم فردوسي شاعر پارسي گوي و حماسه سراي باستاني ايراني و احياگر زبان ديرپاي و ديرمان فارسي در زمانه اي اراده به سرودن و تنظيم شاهنامه نمود كه ناآرامي هاي ناشي از جنگ فراگير بود و كشمكش ها چندان فرصت مناسب براي تقويت و ترويج معرفت فرهنگي و ادبي براي انديشه وران و مفاخر ادب و زبان فارسي باقي نمي گذاشت و اگر چه اندوخته مادي نيز نداشت اما با غلبه بر نوميدي ها بر تو سن اراده و سوار و همگام با دل پريشي ها و بي توجهي هاي محمود غزنوي، سرانجام با صرف سالهاي متمادي از عمر خويش كه قريب ثلث عمر او بود شاهنامه را به زبان فارسي آفريد:
بسي رنج بردم دراين سال سي
عجم زنده كردم بدين پارسي
اما امروزه به جهت اهمال و سستي و بي توجهي برخي متوليان موظف به حراست و صيانت و نگهداري ريشه و بي مايه و جايگاه و شريان حياتي اصيل زبان فارسي از يك سو و عدم دقت در بيان برخي افراد و متن هايي كه بدون رعايت قاعده و احساس در اصول علمي، كاربردي زبان به چشم مي آيد كار به جايي رسيده است كه بعضي خيلي راحت وبدون دغدغه واژه هاي نامانوس و غير معمول و بدون قاعده و حتي گاهي ملهم از ادبيات خارجي جايگزين كلمات فاخر و خوش آهنگ فارسي مي شود.
چالش هاي فراپيش در ادبيات
بدون شك آنچه كه امروز زبان پارسي را تهديد مي كند و آزاردهنده پيش روي ادبيات است دو خطر عمده و بقيه مهم تر است. يكي، تاثيري كه ترجمه از زبانهاي خارجي «به ويژه انگليسي» بر دستور زبان فارسي مي گذارد و ديگري وام گيري گسترده واژه از زبانهاي خارجي.
هر زبان ساخت هاي دستوري خاص خود را دارد و زبان فارسي همچون زبانهاي زنده دنيا در طول عمر دراز خود از فرهنگ ها و زبان هاي مختلف نيز تاثير پذيرفته است و به تدريج كمبودهاي خود را در ادوار و مقاطع خاص برطرف كرده است. زماني از يوناني و سرياني، روزگاري از عربي، يك چند از تركي و مغولي و در 150 سال اخير از زبان هاي اروپايي. شايد بتوانيم به سختي حضور غاصبانه واژه هاي خارجي را تحمل كنيم و به جهت آنكه جزوي از زبان ما شده است. اما امروزه در اوج تاسف نوبت به زبانهاي اروپايي و انگليسي هم رسيده است كه با وجود اعتراض هاي اديبان و كساني كه به حال زبان و ادبيات دل مي سوزانند شمار زيادي از واژه ها و اصطلاحات و تركيباتي از آنها در زبان ما جاي دارند. مترجمان نيز گاهي در هنگامي ترجمه تحت تاثير زبان مبدا ساخت هايي دستوري به كار مي برند كه در زبان فارسي متداول نيست.
بزرگ ترين لطمه و آسيبي را كه وام گيري از كلمات و واژگان و اصطلاحات بيگانه بر زبان فارسي وارد مي آورد اين است كه دستگاه واژه سازي آن را معطل و بيكاره مي گذارد. يكي از ويژگي هاي برجسته زبان زايايي است و طبيعي است كه تمامي زبان ها اين توانايي را دارند كه در صورت نياز واژه هاي جديد خلق كنند و قطعا زبان فارسي با داشتن بيش از «60 پسوند» و نزديك به «10 پيشوند» و نيز توان شگفت انگيز آن در توليد واژه هاي مركب، علايم اختصاري، واژه هاي اشتقاقي و غيره... مشكلي در ساخت و زايش معادل در مقابل واژه هاي بيگانه ندارد. بي توجهي برخي متخصصان و تصور اين كه كاربرد واژگان لاتين نشانه عالم تر بودن است موجب شده است كه طي سال هاي گذشته شمار نسبتا زيادي واژه از زبان هاي اروپايي وارد زبان فارسي شود، اگرچه در مقابل تلاش هايي هم براي معادل سازي صورت گرفته است ولي كافي به نظر نمي رسد. اين واقعيتي اجتناب ناپذير است كه اديبان و صاحب نظران ادبيات نمي توانند در تلويزيون، يا گمرك و يا در عرصه تكنولوژي و ديگر حوزه ها حضور مداوم داشته باشند و تا وقتي كه معادل مناسبي براي نام يك كالا و يا فناوري نيافته اجازه ورود آن را به كشور ندهند. ولي ذكر اين نكته ضروري است كه وام گيري در پاره اي جهات مي تواند مفيد باشد و آن زماني است كه مفهوم جديدي را وارد زبان كند و كلمه قرضي واژه بسيط باشد تا بتوان فرايند واژه سازي فارسي را روي آن اعمال نمود.
براي پاسداشت زبان فارسي چه بايد كرد؟
بي ترديد پيشرفت و غني سازي و تقويت و حفظ زبان ديرپاي فارسي مبتني بر چند عامل مهم و ارزشمند است. اول اين كه حراست از زبان و ادب فارسي به حمايت آموزش سنجيده و برنامه ريزي شده فراگير نيازمند است. طبيعي است آموزش و پژوهش لازم و ملزوم يكديگر و در واقع دو روي يك سكه هستند. اما نكته مهم اينجاست كه دانشوران و فرهيختگان كشور چنانچه اقامت و خدمت به هموطنان خود را در همين سرزمين وجهه همت خود قرار دهند و حاصل سال ها پژوهش يافته هاي خويش را به زبان فارسي گرد آورده و ارائه نمايند و نتايج زحمات چندين ساله آنان به زبان شيوا و رسا تدوين گردد هم خودشان در جهت حفاظت زبان فارسي گامي مهم برداشته و هم بهره وران از دانش تجربه اي كه اندوخته شده طرفي برخواهند جست. چرا كه يكي از معضلاتي كه هم اكنون فرا روي نويسندگان و مترجمان از يك سو و خوانندگان آثار و دانش آموختگان از سوي ديگر قرار دارد اين است كه تحقيق و پژوهش ژرف انديشان با زبان فارسي موانست و تقارن و قرابتي ندارند. دوم ارتقا و اعتلاي سطح تحقيقات و پژوهش هاي ادبي و علمي، از دستاوردهاي آموزش سنجيده و بالنده اين است كه با كمك تفكر ادبي و علمي زمينه مناسب براي شكوفايي استعدادها فراهم مي آيد. مي تواند گفت تا اين زمينه اراده نشود همچنان شاهد ركود پژوهش در عرصه فعاليت هاي ادبي و علمي خواهيم بود. سوم ايمن سازي زبان فارسي، الزام ملي.برخي بر اين باورند كه شايد در تبديل جهان به يك دهكده جهاني، داشته هاي كشور و ملل به همان صورت اصيل بومي و ملي حفظ خواهد شد و فرهنگ وارداتي و واژگان بيگانه، تركيب و فرهنگ زبان يك ملت را بر هم نخواهد زد. اما بايد پذيرفت كه زبان فارسي امروز از دو سو در معرض آسيب جدي است، هم از بعد داخلي و هم از بعد خارجي.
از بعد داخلي كلمات محاوره اي، مبتذل و كوچه بازاري و طنزساز جايگزين كلمات پرمعنا مي شوند و از بعد خارجي نيز تكرار و كثرت واژگان خارجي تبديل به يك عادت غلط شده است كه از ايستادگي حكيمانه در مقابل اين دو عامل نيازمند يك هم بستگي ملي است كه از يكسو بزرگان ادب وظيفه دارند كه خوب بنويسند و خوب بخوانند و از سوي ديگر رسانه ملي و ديگر ابزارهاي رسانه اي بايد وظيفه حفظ سلامت و پايداري گفتار در ادبيات فارسي را بيشتر برعهده بگيرند و در فيلم ها و آثار فرهنگي خود به جايگاه رفيع زبان و ادب فارسي توجه و فرهنگ اصيل ايراني را ترويج نمايند.
رسانه ملي مي تواند بازوي اجرايي فرهنگستان زبان و ادب فارسي نيز واقع شود. زيرا اگر فرهنگستان زبان و ادب فارسي كه موظف به واژه سازي و جايگزيني واژگان خارجي است براي اينكه آنچه توليد مي كند در بين مردم كاربردي شود نياز به بازويي اجرايي دارد كه رسانه ملي مي تواند حتي واژه هايي را كه در ابتدا نامانوس هستند در جامعه و بطور عام ترويج نمايد.
عوامل تقويت زبان و ادب فارسي
درخت تناور زبان فارسي ريشه در اعصار تاريخ دارد. از ديرباز شاخ و برگهاي سبزش سايبان ايمني، پويايي و فرهيختگي و ايجاد برترين و عظيم ترين آثار ادبي و فرهنگي بوده و هست و خواهد بود.
سعدي لقب «افصح المتكلمين» و «استاد سخن» و فردوسي لقب «احياگري زبان ديرپاي و ديرمان فارسي» را با سرودن شاهنامه و در دوره معاصر بعضي از نويسندگان بزرگ با خلق آثار وزين و ثقيل و حصين خويش افتخارات باشكوهي بدست آورده اند و اين القاب بدون ترديد محصول قضاوت نسل ها و مورد تاييد خوانندگان سخن سنج و نكته ياب است و به يقين اين درخت عظيم و اين نخل باسق قوي تر و سرزنده تر و جاودانه تر از آن است كه مثلا با تزريق واژگان خارجي برگي از سرشاخه هايش زرد شود.
با اين حال براي تقويت زبان فارسي بايد، دانش آموزان و دانشجويان را در مدارس و مراكز آموزش عالي به مطالعه متون مكتوب اصيل فارسي ترغيب نمود. بايد اطلاع رساني مناسب و زبان شناسي دقيق فارسي انجام شود . از رسانه ملي براي ترويج فرهنگ و ادب فارسي استفاده شود اينها از راهكارهاي ايمن سازي و تقويت زبان مادري ايران و ايرانيان است كه تحقق آن مستلزم همدلي و همراهي اهل علم و قلم است. زيرازبان پديده اي اجتماعي است و به همه افراد جامعه تعلق دارد و پاسداشت و حفظ و طراوت و سرزندگي آن نيز وظيفه همه آحاد مردم است.

 



محمد حمزه زاده: سال توليد ملي براي ما سال توزيع ملي است

مديرعامل انتشارات سوره مهر تاكيد كرد كه سال توليد ملي براي ما سال توزيع ملي است.
محمد حمزه زاده در نشستي خبري افزود: سال توليد ملي براي ما سال توزيع ملي است، چرا كه در آن توليد، توزيع و ترويج كه سه ضلع مثلث طلايي نشر هستند مورد توجه قرار مي گيرد. خوشبختانه در بخش توليد فعاليت ها راضي كننده است اما در بخش توزيع و ترويج اميدواريم مشكلات پيش رو حل شود.
حمزه زاده به نمايشگاه بين المللي كتاب تهران اشاره و تصريح كرد: نمايشگاه كتاب به عنوان فرصتي نه براي فعاليت توزيع، بلكه مكان ترويج محصولات است، چرا كه ميليون ها نفر از نمايشگاه كتاب بازديد مي كنند. اگر كتابي نخرند كه مي خرند و تنها شاهد آثار و ايجاد رابطه با ناشران باشند، ارتباط در حوزه نشر محقق شده است.
وي ضمن اشاره به گفتمان انقلاب اسلامي گفت : گفتمان انقلاب اسلامي در حوزه نشر شكل گرفته و فضا با پنج سال پيش متفاوت است.
حمزه زاده در پاسخ به اين سؤال كه آيا سوره مهر با شاعران و نويسندگان قبل از انقلاب تعامل دارد يا خير؟ ابراز داشت: موسوي گرمارودي و علي معلم دامغاني از شاعران پيش از انقلابي هستند كه با سوره مهر همكاري مي كنند، اما همواره سرلوحه فعاليت ما تلاش در راستاي انتشار آثار نويسندگاني است كه با گرايش انقلاب فعاليت مي كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14