(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 12 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20197 

ضرورت وجود يك چرخه كامل علمي
تريبون آزاد دانشجويي در دانشگاه الزهرا(س)
از بدسليقگي فرهنگي تا وجود اساتيد سكولار
تأملي در ساختار و آسيب هاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در گفت و گو با مظفر نامدار
بايد ايده هاي فرهنگي به برنامه تبديل شود
ارتباط صنعت و دانشگاه
گامي بلند در مسير حمايت از توليد ملي



ضرورت وجود يك چرخه كامل علمي

آنچه در كشور لازم است و مي تواند موقع و جايگاه علمي كشور را به طور شايسته و افتخارانگيز به ما نشان دهد كه بالا رفته، وجود يك چرخه ي علمي كامل است. در همه ي بخشها يك چرخه ي به هم پيوسته ي مهمي از انواع دانشهائي كه مورد نياز كشور است، بايد وجود داشته باشد تا اينها هم افزائي كنند و به كمك هم بيايند. يك مجموعه ي كامل علمي در كشور بايستي به وجود بيايد؛ اين هنوز نشده. اين جزيره ها بايستي به طور كامل به هم متصل شوند، يك مجموعه ي واحد تشكيل شود؛ به هم كمك كنند، همديگر را پيش ببرند، هم افزائي كنند، راه را براي جست وجو و يافتن منطقه هاي تازه علمي در اين آفرينش وسيع الهي باز كنند؛ سؤال مطرح كنند، به آن سؤالها پاسخ داده شود؛ اينها همه اش لازم است .
بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار نخبگان جوان ، 14مهر 1389

 



تريبون آزاد دانشجويي در دانشگاه الزهرا(س)
از بدسليقگي فرهنگي تا وجود اساتيد سكولار

دانشجويان در تريبون آزاد دانشجويي كه در دانشگاه الزهرا (س) برگزار شد، انتقادات مختلفي را مطرح كردند از بدسليقگي فرهنگي تا اساتيد سكولار ...
به گزارش «خبرگزاري دانشجو»، تريبون آزاد دانشجويي به همت انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه الزهرا (س) و با حضور انسيه خزعلي، سرپرست دانشگاه و دانشجويان، در سالن مشرق اين دانشگاه برگزار شد.
دانشجويان در اين تريبون آزاد در مورد مباحث انتقادي خود نسبت به مسائل دانشگاه صحبت كردند و يكي از دانشجويان نسبت به پروژه ناتمام اين دانشگاه گله كرد و گفت: در حالي كه بودجه اي از سوي دانشگاه براي ساخت مسجد نيمه كاره آن وجود ندارد، در طي دو ماه سردر دانشگاه كه از نظر مباحث هنري نيز داراي انتقاداتي است، با بودجه 250 ميليون توماني ساخته مي شود.
اين دانشجو در ادامه سخنان خود به عدم برگزاري كرسي هاي آزاد انديشي در اين دانشگاه اشاره كرد و گفت: طي دو سال گذشته تشكل هاي مختلف دانشجويي اساسنامه اين مسئله را آماده كرده اند؛ اما دوندگي هاي اين تشكل ها از جمله بسيج، انجمن اسلامي و حتي نهاد دانشگاه به جايي نرسيد زيرا دغدغه مسئولان اين مسئله نبود.
وي به عدم فعاليت انجمن هاي علمي در اين دانشگاه اشاره كرد و گفت: برخي از انجمن هاي اين دانشگاه از جمله انجمن علمي فيزيك جزو انجمن هاي مورد علاقه دانشگاه هاي مختلف كشور بود؛ اما به دليل بها ندادن به اين مسئله، فعاليت اين انجمن متوقف شد و ديگر شاهد ارائه نشريه اي هم سطح آن در دانشگاه نيستيم.
در ادامه يكي ديگر از دانشجويان به ضعف علمي برخي از اساتيد اشاره كرد و ضمن انتقاد از حذف آزمايشگاه هسته اي اين دانشگاه طي دو سال گذشته ابراز داشت: در بسياري از نقاط دانشگاه ما با پديده بدسليقگي فرهنگي روبه رو هستيم و تنديس هاي مختلفي در اين دانشگاه نصب شده كه به نظر مي رسد پشت آن فكري صورت نگرفته است.
وي به مسئله حجاب در دانشگاه اشاره كرد و گفت: اميدواريم در اين زمينه نيز دانشگاه با پيشرفت هايي روبه رو شود و توجه به مسئله عفاف و حجاب بيشتر مورد توجه قرار گيرد.
در ادامه اين جلسه دانشجوي ديگري با بيان اينكه اميدواريم جلسه پرسش و پاسخ شما مانند مديران قبلي جلسه پرسش و توجيح نباشد، از افزايش تصاعدي قيمت خوابگاه در اين دانشگاه ابراز نارضايتي كرد و گفت: هزينه هاي خوابگاه طي چند ترم به صورت تصاعدي افزايش يافته و حتي صبحانه دانشجويان خوابگاهي حذف شده است.
يكي ديگر از دانشجويان در تريبون آزاد دانشجويي به وجود برخي از اساتيد سكولار در اين دانشگاه اشاره كرد و گفت: برخي از اساتيد نه از نظر علمي در جايگاه مناسبي هستند نه پژوهشي، اما در زمان تدريس خود مباحث را عمدتا سياسي مي كنند و با مسائل اعتقادي دانشجويان بازي مي كنند.
وي با بيان اينكه اين گونه اساتيد بنيان هاي اعتقادي ما را زير سوال مي برند و حتي اجازه پاسخ را به ما نمي دهند، تاكيد كرد: به نظر مي رسد در ارزيابي اساتيد در كنار بحث علمي و پژوهشي بايد مباحث اعتقادي و عقيدتي را مورد توجه قرار داد.
اين دانشجو در ادامه سخنان خود خواستار حضور مشاوران دانشجويي براي دادن راهنمايي ها و اطلاعات لازم به رئيس دانشگاه شد كه اين مسئله با استقبال خزعلي روبه رو شد.
در ادامه اين تريبون آزاد دانشگاهي يكي از دانشجويان هنر از نبود فضاي لازم براي طرح مباحث غير درسي و نشست هاي دانشجويي ابراز گله مندي كرد و افزود: در دانشكده هنر اين دانشگاه استعدادهاي درخشاني وجود دارند كه منتظر شكوفا شدن هستند.
وي در انتها گفت: اگر من رئيس دانشگاه بودم به جاي پرداختن به مسائل ظاهري، بسياري از مسائل و مشكلات دانشجويان را كه بر زمين مانده است، پيگيري مي كردم.
انسيه خزعلي در ادامه اين نشست پرسش و پاسخ دانشجويي ضمن شنيدن انتقادات دانشجويان خواستار ارائه پيشنهادات و تمهيدات آنان در خصوص مسائل عنوان شده از سوي دانشجويان شد.
وي در پاسخ به انتقاد يكي از دانشجويان در خصوص عدم برگزاري كرسي هاي آزادانديشي گفت: از نظر من دانشجو بايد فكر سياسي داشته باشد؛ نه سياسي كار باشد.
رئيس جديد دانشگاه الزهرا با بيان اينكه برگزاري كرسي هاي آزادانديشي و مناظره ها باعث بالا رفتن نگاه و درك سياسي دانشجويان مي شود، تاكيد كرد: اين مناظره ها باعث مي شود حق و حقيقت روشن شود و بنده بشدت دنبال ايجاد كرسي هاي آزادانديشي در دانشگاه ها هستم كه البته همت تشكل ها و خود دانشجويان را مي طلبد.
خزعلي در ادامه با اشاره به پيام هاي تبريك مختلف دانشجويان اظهار داشت: به نظر من امروز روز تبريك گفتن به من نيست؛ بلكه باري بر دوش من نهاده شده است كه بايد آن را به مقصد برسانم و اگر توانستم اين كار بزرگ را انجام دهم، آن وقت است كه بايد به من تبريك گفت.
وي ضمن استقبال از ايجاد و تشكيل شوراي دانشجويي عنوان كرد: شما دانشجويان مشاوراني را به نمايندگي خود و با سازوكاري كه خود پيشنهاد مي دهيد براي پيشبرد مسائل دانشگاه معرفي كنيد و به طور قطع آنان نماينده و مشاوران خوبي از سوي شما براي ادامه فعاليت دانشگاه خواهند بود.
رئيس جديد دانشگاه الزهرا با اعلام ايميل خود از دانشجويان خواست مباحث و انتقاداتي را كه براي آنها اسنادي دارند، در اسرع وقت به وي اعلام كنند.

 



تأملي در ساختار و آسيب هاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در گفت و گو با مظفر نامدار
بايد ايده هاي فرهنگي به برنامه تبديل شود

مقوله فرهنگ و مسئله سياست گذاري فرهنگي از آن مسايلي است كه علي رغم اهميت فراوان آن، خاصه در حوزه رسانه، كمتر به آن پرداخته شده است. فرا رسيدن سال روز صدور فرمان انقلاب فرهنگي از جانب حضرت امام خميني(ره) در دوم ارديبهشت 1359 بهانه اي شد تا به اين مناسبت در گفت وگويي با «دكتر مظفر نامدار»، عضو سابق هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، سردبير فصلنامه «پانزده خرداد» و از صاحب نظران و سياست گذاران حوزه فرهنگ، به نقد عملكرد يكي از مهم ترين نهادهاي فرهنگي كشور يعني شوراي عالي انقلاب فرهنگي پرداختيم كه در ادامه ملاحظه مي كنيد.
همان طور كه مقام معظم رهبري هم فرمودند ما در دوران جنگ نرم به سر مي بريم. مسلما بيشترين هجمه دشمن در جنگ نرم در حوزه فرهنگ است. مشكل اينجاست كه ما جبهه دشمن را بهتر از جبهه خودي شناخته ايم. در واقع محورهاي داخلي و خطوط خودمان را نشناخته ايم. يكي از متوليان اين امر شوراي عالي انقلاب فرهنگي است كه متأسفانه در اين سي سال اخير تغييري نكرده است. به نظر شما اين شورا چه كارهايي بايد انجام مي داده و نداده است، جايگاه اوليه و امروزي اين شورا كجاست و در جنگ نرم چه توانايي هايي در مقابل دشمن دارد؟
شوراي عالي انقلاب فرهنگي نهادي متصل به ساختار سياست گذاري و برنامه ريزي كشور در حوزه فرهنگ است و به هر حال چون يك نهاد رسمي است، همه نهادها و از هر سه قوه در اين شورا دخل و تصرف دارند. نقد كردن چنين سازماني كار خيلي سخت و پيچيده اي است. نمي توان اين شورا را مثل سازمان ها و نهادهاي ديگر به راحتي ارزيابي كرد.
آن داوري شما هم كه فرموديد؛ اين شورا در اين سي سال هيچ تغييري نكرده غلط است. واقعا اين طور نيست. اگرچه ساختار شوراي انقلاب فرهنگي سنتي است، ولي به نظر من تركيب متناقض و متضادي دارد. بخشي از افراد كه دولتي هستند و حضور آن ها اجباري است؛ يعني، شخصيت حقوقي اند و انتخاب آن ها اصلا دست شورا نيست. مثلا رئيس جمهور، وزير آموزش عالي، رئيس قوه قضائيه و رئيس مجلس هر كسي باشند در اين شورا حضور دارند. بنابراين حضور يك سري از افراد در اين شورا ماهيت حقوقي دارد و اجباري است. به همين دليل داوري كردن اين مجموعه خيلي كار سختي است. به دليل وجود اين تركيب به هر حال هر چهار سال يا هشت سال قطعا تغييراتي در شورا ايجاد مي شود؛ يعني، تعدادي از افراد جابه جا مي شوند، علاوه بر اينكه بعضا افرادي كه از طرف رهبري انتخاب مي شوند هم تغيير مي كنند. به همين دليل، من قبول ندارم كه اين ساختار دست نخورده است.
اما در مورد اين كه اين نهاد بسيار مهم و ارزشمند است درست مي فرماييد، چون اين شورا سياست گذار در حوزه فرهنگ عمومي كشور است و اين سياست گذاري در حوزه آموزش و پژوهش كشور، ساختارهاي برنامه ريزي فرهنگي و سياست هاي فرهنگي و آموزشي كشور تأثير مي گذارد. لذا اين شورا نقطه عطف و در پروژه جنگ نرم از جمله نهادهاي مورد توجه است؛ هم در حوزه آفندي و هم در حوزه پدافندي. اين شورا شايد جزو نهادهايي است كه در پيشاني و خط مقدم مباحث فرهنگي قرار دارند؛ چه آن جايي كه مورد تهاجم قرار مي گيريم و چه آنجايي كه مي خواهيم دفاع كنيم. پس نمي شود در مقابل اين نهاد، تصميمات آن، ساختارش، نحوه مسايلي كه در آن مي گذرد و افرادي كه در آن وجود دارند بي تفاوت بود.
به خود ساختار دبيرخانه اين شورا اشكالات بسياري وارد است. دبيرخانه در واقع قلب اين شوراست. خيلي ها اين را متوجه نمي شوند، فكر مي كنند فرقي ندارد چه افرادي و با چه شاخصه ها، توانمندي ها و گرايش هايي در دبيرخانه حضور داشته باشند. همان طور كه مي دانيد، فلسفه وجودي اين نهاد موضوع فرهنگ است و انقلاب فرهنگي عموماً متوجه حوزه علوم انساني بود. در علوم ديگر هم تأثير داشت، ولي بيشترين تأثير در حوزه علوم انساني بود، چون علوم انساني خودش توليدكننده فرهنگ است. بقيه علوم در اين زمينه يا منطبق كننده هستند يا مصرف كننده. عجيب اين است كه تحولات زيادي در اين شورا اتفاق افتاده است، غير از حوزه فرهنگ كه اين نقش بزرگ هم برعهده دبيرخانه شوراست؛ يعني، اگر افراد دبيرخانه تأملي در حوزه فرهنگ نداشته باشند يا حداقل حوزه علوم انساني را خوب نشناسند، تأثيرات منفي بسياري خواهند داشت، چون دبيرخانه و افراد آن تقريباً همه كاره هستند. آن ها برنامه ها را تنظيم و براساس اهميت دسته بندي مي كنند و در دستور قرار مي دهند. كار دبيرخانه خيلي مهم است.
اگر افراد دبيرخانه دستي در فرهنگ نداشته باشند، ريزه كاري هاي فرهنگ را ندانند و متخصص در حوزه علوم انساني و فرهنگ نباشند، باعث مي شوند اين شورا از مسير درست خارج شود. متأسفانه تقريباً مي توان گفت، به جز آن دوره هيجاني كه افرادي مثل سروش آمدند و مي خواستند تحولاتي ايجاد كنند و خودشان بعداً در جهت عكس شعارهايشان گام برداشتند، از اول انقلاب اين دبيرخانه چندان تغيير نكرده است. با وجود اين كه آدم هاي بزرگ در اين دبيرخانه حضور دارند، ولي اين افراد نمي توانند پيشاني فرهنگي ما در جنگ نرم باشند.
چطور با اين كه اعضاي دبيرخانه افراد بزرگي هستند نمي توانند در حوزه جنگ نرم خوب عمل كنند؟
حوزه جنگ نرم چون مربوط به حوزه فرهنگ است، استراتژيست فرهنگي مي خواهد. تفكرات استراتژيك يعني تفكرات منظم و برنامه ريزي شده در تبديل منابع و سرمايه هاي فرهنگي به برنامه ها، سياست گذاري ها، راهبردها و در نهايت توليد. چنين موضوعي مستلزم اين است كه دبيرخانه و رئيس دبيرخانه بر منابع فرهنگي كشور سيطره داشته باشند و روزنه هاي رخنه فرهنگي را از قبل بشناسند. دبيرخانه مثل وزير معادن است؛ اگر شما فرد يا افرادي را براي اين سازمان انتخاب كنيد كه هيچ تسلطي بر ذخاير و معادن فرهنگي ما ندارند، نمي توانند استراتژي تنظيم كنند.
در حوزه توليد فرهنگ اولين بحث مهم كه موضع اختلاف ما با روشن فكران غرب زده هم هست همين است كه به كدام سرمايه ها و ذخاير بايد رجوع كنيم؛ آيا اين سرمايه را بايد وام بگيريم؟ وقتي سرمايه اوليه را وام بگيريم، بخش زيادي از توليد را بايد صرف بازپرداخت وام كنيم و درواقع داريم براي آن ها توليد مي كنيم. راه ديگر اين است كه به سرمايه خودمان رجوع كنيم. محل اختلاف ما با غرب زده ها در همين جاست. آن ها مي گويند ما توانايي توليد فرهنگي نداريم و بايد همه را از غرب وام بگيريم.
اگر شما بخواهيد سرمايه فرهنگي را بر سرمايه هاي داخلي مبتني كنيد، اولين بحث اين است كه چقدر از سرمايه هاي فرهنگي شناخت داريد. بنابراين اول بايد منابع را شناسايي و استخراج كنيم و سپس آن ها را تصفيه كنيم، چون بعداز استخراج ممكن است ناخالصي هايي وجود داشته باشد. عين اين كار را ما در حوزه فقه انجام مي دهيم؛ يعني، درميان همه منابع روايي و سرمايه هاي مذهبي مان مي گرديم و سپس آن ها را تصفيه مي كنيم تا ببينيم آيا آن روايت قابل اعتنا و اعتماد است و مي توان براساس آن توليد كرد يا خير. اين تصفيه فرهنگي در حوزه ها انجام مي شود، ولي متأسفانه در دانشگاه هايمان اين اتفاق نمي افتد.
درحالي كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي بيشتر از حوزه ها بر دانشگاه هاي ما تاثير دارد، چون حوزه ها سازمان خودشان را دارند و انصافا هم اين سازمان در مكانيسم خود تا امروز خوب كار كرده است و البته اگر بعد از اين عدول كند، او هم مي بازد. بنابراين مرحله تصفيه فرهنگي خيلي مهم است. آخرين مرحله بعداز تصفيه توليد است؛ يعني، وقتي تمام سرمايه ها را تصفيه كرديم، آن را مبنايي براي باز توليد فرهنگي قرار مي دهيم. دقيقا همان كاري كه در معادن انجام مي شود. فرهنگ هم ذخاير و منابع فراواني دارد.
اگر دبيرخانه اي استعداد شناخت منابع و ذخاير فرهنگي را نداشته باشد، در شناسايي، استخراج، تصفيه و توليد فرهنگي مشكل خواهيم داشت، چون توليد يعني تقسيم ذخاير. اين نقشه جامع علمي كشور كه مقام معظم رهبري سال هاست تكرار مي كنند همين است؛ يعني، همان چهار مرحله كه بيان كردم.
اين مراحل عين نقشه عملياتي هستند. ما در جنگ وقتي مي خواستيم نقشه عملياتي ترسيم كنيم، بالايش نمي نوشتيم اين نقشه بايد مبتني بر تفكر توحيدي باشد. اين ها اسناد بالادستي است و در نقشه هاي عملياتي كسي اين اسناد را بيان نمي كند، چون پيش فرض است و كسي نبايد از آن عدول كند. ولي جالب است كه نقشه هاي جامع علمي كشور عموما اسناد بالادستي را تكرار مي كنند.
نقشه بايد عملياتي باشد؛ يعني، هر كسي نقشه را نگاه مي كند به راحتي جايگاه خودش را پيدا كند. اگر يك منبع توليدكننده، تصفيه كننده يا استخراج كننده است، جاي خودش را بداند كجاست. در نقشه هاي عملياتي وقتي فرمانده ها نقشه را پهن مي كردند، هركسي كه نقشه را نگاه مي كرد مي توانست مواضع دشمن، مواضع خودي، امكانات، استعدادها و راه هاي مواصلاتي را ببيند. در آن نقشه ترسيم شده بود براي اين كه ما از اين حالت به فلان وضعيت برسيم چه كارهايي بايد انجام دهيم.
همه اين ها روي نقشه ترسيم شده بود. جاي هر گردان عملياتي مشخص بود؛ يعني، من مي دانستم بايد فلان قسمت را بگيرم. اگر آنجا را نگيرم، بقيه زحمت ها به هدر مي رود. نقشه جامع علمي كشور هم بايد همين طور باشد؛ يعني، همه چيز در آن مشخص باشد. مثلا من كه الان در يكي از پژوهشكده هاي علوم انساني نشسته ام بايد بدانم كه قرار است چه چيزي را در اينجا عملياتي كنم.
اين ها در حالي است كه چنين چيزي در كشور وجود ندارد. اين كار وظيفه شوراي عالي انقلاب فرهنگي بود و تشخيص آن با دبيرخانه اين شورا بود. يك بار دولت روي آن دست گذاشت، يك بار معاونت علمي مجلس، يك بار خود شوراي عالي انقلاب فرهنگي و يك بار هم وزارت علوم. اين جمع هنوز به وجود نيامده است.
به نظر من نقشه جامع علمي كشور اين استعداد را ندارد؛ يعني، نقشه عملياتي نيست. فقط به كليات پرداخته است. در صورتي كه شما نقشه را مي كشيد تا تكليف خودتان را بدانيد و يك تصوير كلي از فضا داشته باشيد. در مناطق عملياتي وقتي يك تصوير كلي از نقشه عملياتي تنظيم مي شد، همه گردان هاي عملياتي نقشه هاي جزئي داشتند. از بالاترين رتبه تا پائين ترين نيروي عمل كننده كه دسته باشد نقشه داشتند؛ يعني، يك فرمانده دسته مي دانست وظيفه اش چيست. در صورتي كه من نوعي الان در پژوهشگاه نشسته ام و نمي دانم در حوزه توليد، استخراج يا تصفيه منابع فرهنگي چه نقشي دارم. من يك نهاد عملياتي هستم، ولي دارم برنامه پنج ساله تدوين مي كنم. اين برنامه احمقانه است. بر مبناي چه، در كدام پازل و براي چه توليد مي كنم؟
در اينجا هزينه هاي سنگيني براي توليد برنامه ها مي شود، ولي من نمي دانم در وزارت علوم، در ميان آن نقشه، جاي من يا اين پژوهشگاه كجاست. كما اينكه دانشگاه هم نمي داند براي چه مدام دوره تأسيس مي كند و دانشجو بيرون مي فرستد؛ يعني، وزارت علوم هم اين نقشه را ندارد، چون نمي داند جايش در حوزه توليد كجاست و بايد به چه برسد. حوزه علميه قم هم الان سرگردان است. مثلا گروهي در موضوع نانوتكنولوژي كار مي كنند و گروهي ديگر در زمينه سلول هاي بنيادين فعاليت دارند، چون وظيفه خودشان را نمي دانند و مي خواهند در همه چيز دست داشته باشند.
قطب ها تعريف درستي ندارند و حتي مي توانيم بگوييم قطبي وجود ندارد. مثلا مي گويند فلان دانشگاه قطب انديشه سياسي است، در صورتي كه آن ساختار اصلا استعداد اين كار را ندارد. معلوم است كه نتايج حاصل از آن چه خواهد بود. در عين حال اين امر باعث موازي كاري، اتلاف سرمايه، نيرو و امكانات و بلاتكليفي اعضاي هيئت علمي مي شود و شاهد كم مايگي بعضي از مسئولين خواهيم بود، چون باري به هر جهت حركت مي كنند.
مگر مي شود مدير در مراكز علمي مدير استراتژيك نباشد؟ مدير مثل يك فرمانده عملياتي بايد قسمتش را هدايت كند. فرمانده بدون عمليات به درد ما نمي خورد و اصلا در جنگ معنايي ندارد. اوضاع امروز ما هم دقيقاً اوضاع جنگي است كه از آن تحت عنوان جنگ نرم ياد مي شود. نوك حملات جنگ نرم توليدكنندگان فرهنگي و آن هايي هستند كه ذخاير فرهنگي را مي شناسند و آن را استخراج و تصفيه مي كنند. آيا اصلا ما اين چهار جريان را در كشور تفكيك كرده ايم؟ آيا شوراي عالي انقلاب فرهنگي تا امروز روي اين موضوع كار كرده است؟
چرا ما در جنگ پيروز شديم و حتي يك وجب از خاكمان را نداديم؟ براي اين كه جاي تمام اين عناصر در جنگ مشخص بود؛ يعني، ما مي دانستيم قرارگاهي كه سرمايه را شناسايي مي كند قرارگاه خاتم است. قرارگاه هايي كه كار استخراج و تصفيه را انجام مي دادند قرارگاه هاي پنج گانه و شش گانه بودند. همين طور آرام آرام مي آمد تا به گروه هاي عملياتي، گردان ها و لشكرها مي رسيد. در صورتي كه در حوزه فرهنگ چنين چيزي در كشور نداريم. سي سال است كه داريم اتلاف وقت مي كنيم. به نظر من هركدام از اساتيد بزرگواري كه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي حضور دارند به تنهايي افراد بزرگي هستند، ولي وقتي جمع مي شوند، آن معنا را ندارند، چون آن تفكر استراتژيك در رأس آن ها وجود ندارد. آن كسي كه بايد اين نيروها را سازمان دهي كند، از آن ها كار بخواهد و انرژي شان را تلف نكند دبيرخانه است كه متأسفانه اين كار را انجام نمي دهد.
پس اشكال اول به دبيرخانه برمي گردد. بسياري از آن ها رشته هايي نامرتبط با حوزه علوم انساني خوانده اند.
بله، البته همه آن ها آدم هاي بزرگي هستند، ولي فرد مناسبي براي اين قسمت نيستند. اين انتقاد است، ما نمي خواهيم كسي را تخريب كنيم، بلكه مي خواهيم مشكل كار را پيدا كنيم. گير كار ما اين است كه آن استاد بزرگواري كه مثلا در رشته اي غيرمرتبط تخصص دارد و انسان محترم و قابل توجهي است در جاي خودش قرار ندارد. او تفكر استراتژيك براي دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي ندارد. براي همين هم نمي تواند سازمان ها را به سمت آن اهداف هدايت كند و آن 4 مرحله شناسايي، استخراج، تصفيه و تقسيم آن ها در حوزه توليد را به خوبي انجام دهد و به مرحله اجرا درآورد. به نظر من، اين بزرگ ترين اشكال است.
مسلماً وقتي با اين فضا وارد عمليات شويم، شكست خواهيم خورد و اين سرمايه عظيم در حوزه فرهنگ ناكارآمد مي شود. سي سال است كه داريم اين ها را تجربه مي كنيم. فتنه 88 به ما نشان داد كه ما در حوزه فرهنگ، به ويژه در دانشگاه هايمان، شديداً مشكل داريم، چون بخش زيادي از سازمان دهي فتنه در درون حوزه فرهنگ و نيروهاي فرهنگي بود و عين همان داستاني كه در جنگ اتفاق افتاده بود تكرار شد. در جنگ نيروهايي كه به صورت كلاسيك عمل مي كردند سازمان دهي مقاومت نداشتند و تفكر بسيجي به كمك آمد. چنين ظرفيتي در كشور وجود دارد و بايد در حوزه فرهنگ از آن استفاده كنيم. همان طور كه در دفاع از مرزهاي جغرافيايي از آن استفاده كرديم، امروز هم در حوزه فرهنگ بايد اين تفكر به كار گرفته شود.
امروز آن نيروهايي كه آماده استخراج، تصفيه و توليد هستند وجود دارند، اما آن رهبري كه بايد آن ها را بر مبناي يك نقشه هدايت كند وجود ندارد. متأسفانه اين نقطه ضعف ماست و يقين بدانيد با اين وضعيت در جنگ نرم شكست خواهيم خورد. در دهه دوم و سوم انقلاب اين اتفاق براي ما افتاده است؛ يعني، خيلي از مواضع خودمان را از دست داده ايم و بايد نيروهاي گران قدري را شهيد كنيم تا آرام آرام بتوانيم دوباره آن مواضع را پس بگيريم.
در دهه اول و دوم انقلاب اين اتفاق براي ما افتاد. دراين دو دهه به دليل اين كه اين تفكر و رهبري استراتژيك وجود نداشت، ما بسياري از مواضعمان را از دست داديم و بسياري گفتند داستان انقلاب اسلامي تمام شده است. حتي بسياري از نيروهاي انقلاب به جبهه دشمن پيوستند و باورشان شده بود كه ديگر زمانه امام خميني(ره) و به طوركلي مرجعيت سنتي به پايان رسيده است. به تعبير كساني مثل حجاريان دوران كاريزماتيك و آرمان هاي امام(ره) به پايان رسيده بود و تفكر سنتي و در رأس آن روحانيت و حوزه علميه هم ديگر نمي توانستند مرجع قدرت باشند. به همين دليل بايد به منبع سوم حقوقي و قانوني مراجعه كنيم كه منشأ آن نخبه ها، احزاب و جريان هاي سياسي و تفكر مدرن است.
بايد بپذيريم كه دهه چهارم دهه جنگ نرم است. استراتژي هاي جنگ نرم چندان تفاوتي با جنگ سرد ندارد. در آن زمان جنگ ميان آمريكا و شوروي بود، امروز جنگ ميان تمام دنياي غرب و جمهوري اسلامي است. مسلما امروز ما يك ابرقرت هستيم. اگر نبوديم، اين همه سرمايه صرف ما نمي كردند. بعضي ها مي گويند انقلاب ما كار بزرگي نبود و اهميتي ندارد، بايد از آن ها پرسيد اگر اين انقلاب اهميت ندارد، چرا اين همه عليه آن سرمايه گذاري مي كنند؟ چرا اين همه شبكه هاي اينترنتي، ماهواره اي و برنامه هاي مختلف از سوي تمام بدنه استكبار جهاني و متحدانش عليه جمهوري اسلامي سازمان دهي مي شود؟ چرا اين اقدامات عليه كشورهاي ديگر دنيا انجام نمي شود؟ معلوم است كه ما در دنيا يك قدرت هستيم و كاري كرده ايم كه به مذاق آن ها خوش نيامده است. در واقع ما يك نظم انحصاري را به هم ريخته ايم. به همين دليل يك سرمايه گذاري سنگين عليه ما انجام مي شود.
متاسفانه ما در بزرگ ترين نهاد برنامه ريز فرهنگي كشور اين تفكر را نداريم. به نظر من شوراي عالي انقلاب فرهنگي نياز به تجديد ساختار مديريت دارد. افرادي كه وارد شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي شوند، مسلما از نخبه هاي ما هستند. اين افراد سال ها در حوزه فرهنگ كار كرده اند و صاحب سبك هستند. نبايد اين ها را انكار كنيم، انصافا ما بهتر از اين ها نداريم. دليل اين كه اين مجموعه كارآمد نمي شود همان نكته اي است كه گفتم؛ آن تفكر استراتژيك كه بايد اين مجموعه را سازمان دهي كند وجود ندارد. من تمام اشكال را در اين قسمت مي بينم. به نظر من اگر آن تفكر وجود داشته باشد، اين بدنه مستعد را وادار به حركت مي كند. به نظر من درحوزه فرهنگ شناخت لازم از آن مراحلي كه گفتم، يعني شناسايي ذخاير فرهنگي، استخراج، تصفيه و تقسيم وظايف، وجود ندارد و اگر هم باشد، براساس يك تفكر استراتژيك نيست.
مسأله اينجاست كه آيا اعضاي اين شورا خودشان تفكر استراتژيك دارند يا خير؟
اصلا لزومي ندارد اين گونه باشند. درست است كه در همه اين سال ها ما برنامه پنج ساله، چشم انداز و برنامه سالانه داشته ايم، ولي مي بينيد كه يك مدير استراتژيك با مديريت قوي مي تواند منابع را به سمت منافع ملي ببرد و ديگري همين منابع را اتلاف مي كند.
آيا مي توان گفت به نوعي وظيفه اين شورا را رهبري به دوش مي كشد، به اين دليل كه ايشان انتقال دهنده تفكر استراتژيك به نسل حاضر هستند؟
دقيقا روي نقطه درستي دست گذاشتيد. وظيفه رهبري تفكر استراتژيك نيست، چون حوزه تفكر استراتژيك حوزه عمليات است، در حالي كه رهبر فصل الخطاب است و از بالا نظارت مي كند تا اين تزاحم ها به وجود نيايد، نظام از مسيرش خارج نشود و هر كس سر جاي خودش باشد، سؤال اينجاست كه در كدام بخش كشور اين تفكر استراتژيك وجود دارد؟ شوراي عالي انقلاب فرهنگي امروز يك قانون تصويب مي كند و فردا آن را لغو مي كند. عين همين موضوع در مجلس هم اتفاق مي افتد.
اگر شما كل قوانيني كه از اول انقلاب تا به امروز در مجلس تصويب شده است جمع كنيد، فكر نمي كنم يك كتاب 100 صفحه اي بشود. در صورتي كه فكر مي كنم مجموع مصوبات مجلس بالاي 20 يا 30 جلد 500 صفحه اي است كه اكثر آن حاشيه و اصلاحيه است؛ يعني، در موقع تصويب به اندازه كافي درباره آن قانون فكر و برنامه ريزي نكرده اند. بعد از تصويب و اجرايي شدن، پاسخ منفي بوده و نياز به اصلاحيه داشته است. كجاي دنيا هفته اي سه بار مجلس قانون تصويب مي كند؟ اين ها انتقادات بزرگي است كه به مجلس وارد است. در همه جاي دنيا مجلس سالي دو قانون تصويب مي كند و آن ها را عملياتي مي كند. وقتي مدام در حال تصويب و لغو قوانين هستند، ديگر وقتي براي پيگيري و برآورد قوانين مصوب نخواهند داشت. نمي توانند درباره آثار قوانين مصوب تحقيق كنند، زمينه هاي آن قانون را ببينند و آن ها را بررسي كنند. اگر اين كار را مي كردند، 50 جلد كتاب براي مصوبات ادوار مجلس نداشتيم. عين همين موضوع در شوراي عالي انقلاب فرهنگي وجود دارد.
به عنوان راهكاري براي برون رفت از اين شرايط، به نظر شما شوراي عالي انقلاب فرهنگي در موضع آفندي و پدافندي چه كارهايي بايد انجام دهد؟
شوراي عالي انقلاب فرهنگي در موضع آفندي و پدافندي بايد تمام هزينه ها و سرمايه هاي خودش را روي نقشه جامع علمي كشور متمركز كند. اگر اين نقشه نباشد، تمام اين سرمايه عظيم بي معني خواهد بود. اين نقشه بايد با تمام جزئياتش در كشور اجرا شود. بايد روي آن سرمايه گذاري كنند و شجاعت اين را داشته باشند كه انتقادات را بپذيرند. بايد از كساني كه فهم درستي از نقشه دارند استفاده كنند. ابتدا بايد سرمايه ها و ذخاير را شناسايي كنند، دوم نيروهاي استخراج گر را تعيين كنند، سوم نيروهاي تصفيه كننده را مشخص كنند و چهارم نيروهاي عملياتي را در جاي خودشان قرار دهند. بايد اين تفكيك در كشور صورت بگيرد. در حوزه فرهنگ اين كار برعهده شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. وظيفه اين شورا تعيين هيئت علمي دانشگاه ها نيست، بايد تمام اين كارها را تعطيل كند و ساختار نخبه هاي كشور را تعيين كند.در واقع بايد چيزي شبيه قرارگاه خاتم الانبياء درست كند كه تركيبي باشد از قسمت هاي متعددي كه درحوزه هاي تخصصي بايد نظر بدهند. اين ها نبايد منفك از هم باشند، چون براي مثال علوم تجربي با علوم انساني و فني و مهندسي هم مرز است. بنابر اين مرزهاي مشترك دارند، بايد نقشه عملياتي مشترك داشته باشند. در زمان جنگ قرارگاه نجف در حوزه غرب كشور و قرارگاه كربلا درحوزه جنوب كشور فعاليت مي كردند و منطقه جنوب غرب حوزه عملياتي مشترك اين دو قرارگاه بود. بنابر اين بايد نقشه هايشان تركيب مي شد. دقيقاً چنين چيزي بايد در شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم اجرا شود، ولي متاسفانه اين گونه نيست، چون بسياري از كساني كه دراين شورا فعاليت مي كنند درجنگ نبوده اند.
به نظر من بچه هاي تحصيل كرده و خوش فكر بسيجي بايد كارگروه هايي را تشكيل دهند و وارد عمل شوند، چون عرصه جنگ نرم مرد جنگي وقرارگاه مي خواهد. جنگ نرم با قرارگاه هاي كلاسيك گل و بلبلي امكان پذير نيست.
اختلاف در زمان جنگ هم وجود داشت، اما اين موضوع نبايد مانعي پيش روي نيروهاي عملياتي باشد، ولي متأسفانه اين اختلافات وارد سطوح علمي، دانشگاهي و توليدي ما مي شوند. اين موضوع باعث نقض نقشه مي شود؛ يعني، همه تلاش ها را از بين مي برد. رفع اين مشكل نيازمند تفكر استراتژيك است كه وظيفه فرمانده قرارگاه است و به نظر من فرمانده قرارگاه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. او رئيس ستاد مشترك قواست كه فرمانده كل قوا او را براي هماهنگي نيروها تعيين مي كند، به نظر من او بايد رئيس شوراي عالي امنيت فرهنگي باشد، چون امنيت فرهنگي چيزي كم از امنيت مرزي ندارد. در صورتي كه ما اصلا شوراي عالي امنيت فرهنگي نداريم. اگر داشتيم، وضعيت به اين گونه كه دشمنان بتوانند تا عالي ترين اركان كشور نفوذ كنند و كساني را كه قبلا مسئوليت بزرگ داشتند شكار كنند. در فتنه اخير كساني كه خودشان را فروختند يا اسير دشمنان شدند نيروهاي نظام بودند.
بايد بدانيم كه امروز عصر جنگ نرم است و آرام آرام سلاح هاي استراتژيك از رده خارج مي شوند و سلاح هاي استراتژيك فرهنگي جان آن ها را مي گيرند. فضاي مجازي، تلفن همراه، سينما، كتاب، تئاتر و ... همه سلاح استراتژي فرهنگي هستند. چرا امرو تئاتر دركشور ما به گونه اي است كه به يك قشر خاص تعلق دارد؟ انگار كساني كه در اين تئاتر كار مي كنند دراين كشور نيستند. فرهنگ آن ها شبيه فرهنگ طبقه نخبه در دو قرن پيش اروپاست. اين افراد اصلا كاري به فرهنگ توده ندارند. علت مشكلاتي از اين دست استراتژي هاي فرهنگي هستند. ما در استراتژي هاي فرهنگي دچار مشكل هستيم.

 



ارتباط صنعت و دانشگاه
گامي بلند در مسير حمايت از توليد ملي

نامگذاري سال هاي شمسي با عناوين راهبردي و راهگشا، سنت حسنه اي است كه از حدود 15سال پيش از سوي رهبر معظم انقلاب بنا نهاده شد و بدين ترتيب در آغاز هر سال نو، نام و عنواني مناسب شرايط فرهنگي و سياسي كشور از سوي معظم له اعلام شده است.
ادامه اين روال درسال هاي اخيرمصادف با آغاز دهه چهارم انقلاب بود كه اين دهه نيز از سوي حضرت آيت الله خامنه اي با عنوان «دهه پيشرفت و عدالت» نامگذاري شده كه راهبردي 10ساله را پيش روي مردم و مسئولان كشور قرار داده و البته نبايد فراموش كرد كه عناوين هر ساله اين دهه نيز، به مثابه گام هايي هستند كه كشور را پله پله به سوي تحقق پيشرفت و عدالت واقعي رهنمون مي سازد.
اشاره رهبر معظم انقلاب مبني برقرار گرفتن كشور در شرايط بدر و خيبر، يعني شرايط قبول چالش ها و دشواري ها و غلبه بر آنها دركنار تاكيد مكرر معظم له بر عناوين اقتصادي درساليان اخير از يك سو و مانور دشمنان انقلاب در عرصه هاي اقتصادي با تاكيد بر تحريم ازسوي ديگر، مي تواند اذهان مردم و مسئولين كشور را بيش از پيش متوجه اين مساله مهم نمايد كه اولا عرصه چالش مهم درحال حاضر، عرصه اقتصادي بوده و ثانياً جهاد اقتصادي ضرورتي تمام شدني براي كشور خواهد بود و توجه و تقويت به توليد ملي گامي بلند در اين مسير است و لازمه توفيق در اين عرصه، همراهي و همدلي مردم و مسئولين است تا ملت ايران با همت مضاعف، آگاهي و بصيرت و البته برنامه ريزي، همراهي و كمك مسئولان، چالش هاي پيشرو به خصوص درعرصه هاي اقتصادي را پشت سر گذاشته و در مسير پيشرفت و عدالت گام بردارد.
حمايت از توليد ملي ادامه جهاد اقتصادي
از سويي ديگر «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» بدون شك و ترديد بهترين ادامه و شايد نوعي همان «جهاد اقتصادي» باشد كه تنها پوسته جديدي به خود گرفته اما در بطن خود همان اهداف و برنامه هاي راهبردي و البته مقدس براي نظام جمهوري اسلامي را دنبال خواهد كرد.
«دشمنان ما از اوائل سال 90، حركت خصمانه خودشان را درعرصه اقتصادي نسبت به ملت ايران آغاز كردند؛ اما ملت ايران، مسئولين، آحاد مردم، دستگاه هاي مختلف، با تدبير هاي هوشمندانه توانستند با اين تحريم ها مقابله كنند و مواجهه آنها تا حدودي زيادي توانست اثر اين تحريم ها را خنثي كند و حربه دشمن را كند كند...» و همين فرمايش رهبري، دليل موجهي است بر صحت انتخاب عنوان سال 90 از سوي معظم له و جاي بسي تاسف است كه برخي به سادگي از كنار اين عناوين مي گذرند و به آن به عنوان «شعار» مي نگرند!
نكته قابل توجه اينكه شايد همين سهل انگاري ها در كنار كم كاري هاي سي و چند ساله برخي مسئولين سبب شده تا رهبر معظم انقلاب، سال جديد را با عنوان «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» كه خود يكي از الزامات ضروري «جهاد اقتصادي» است، نامگذاري كرده و بر حمايت از اقتصاد ملي تاكيد كنند.
بسياري از كارشناسان تاكيد دارند كه به تبع رونق توليد ملي، بسياري از مشكلات ناشي از تورم و كمبود اشتغال نيز در كشور حل خواهد شد. در واقع اگر بتوانيم توليد كالاهاي داخلي را رونق داده و كمتر به واردات كالاها و خدمات از كشورهاي ديگر فكر كنيم، علاوه بر رونق توليد و اشتغال، تورم داخلي هم كمتر مي شود كه مستلزم برنامه اي بلندمدت و اجراي سياست هايي است كه به جاي واردات كالاهاي مختلف با حمايت همه جانبه از توليدكننده داخلي به سمت خودكفايي پيش رفته و با كاهش واردات و كاهش نرخ بيكاري از اتلاف منابع مالي و انساني جلوگيري مي كند.
سهم دولت در اين كار، پشتيباني از توليدات داخلي در بخش هاي صنعتي و كشاورزي و سهم سرمايه داران و كارگران، تقويت چرخه توليد است البته دولت بايد بيش از پيش از كار كارگر ايراني و سرمايه سرمايه دار ايراني حمايت كند. از سوي ديگر سهم مردم هم مصرف توليدات داخلي بوده و آحاد مردم بايد براي خود و ديگران در اين زمينه فرهنگ سازي كنند چنانچه كه رهبر معظم انقلاب هم در اين خصوص فرموده اند كه «شما وقتي كالاي داخلي را مصرف مي كنيد، به كارگر ايراني داريد كمك مي كنيد، اشتغال ايجاد مي كنيد، به سرمايه ايراني هم داريد كمك مي كنيد، رشد و نمو ايجاد مي كنيد. اين فرهنگ غلطي است كه مصنوعات خارجي را مصرف كنيم؛ همه مسئوليت دارند؛ دولت هم مسئوليت دارد، بايد از توليد ملي حمايت كند، توليد ملي را تقويت كند. مردم هم- چه آن كه داراي سرمايه است، چه آن كه داراي قدرت كار است- بايستي با ايجاد اتقان، همكاري كنند. محصول داخلي را بايد مرغوب، با كيفيت و بادوام توليد كنيم. تا آنجايي كه بتوانيم، بايد قيمت تمام شده را ارزان تمام كنيم. اين كار، همكاري همه را مي طلبد. بخش هاي گوناگون دولتي بايد در اين زمينه همكاري كنند- چه بخش هاي پولي و مالي، چه بخش هاي ديگر اقتصادي- مجلس هم بايد همكاري كند، تا بتوانند اين قضيه را در كشور ما تحقق ببخشند. عمده مردمند. شما بايد كالاي ايراني بخواهيد. اين افتخار نيست؛ اين تفاخر غلطي است كه ما مارك هاي خارجي را در پوشاكمان، در وسائل منزلمان، در مبلمانمان، در امور روزمره مان، در خوراكي هامان ترجيح بدهيم به مارك هاي داخلي؛ در حالي كه توليد داخلي در خيلي از موارد بسيار بهتر است. من شنيدم پوشاك داخلي را كه در بعضي از شهرستان ها توليد مي شود، مي برند مارك خارجي مي زنند، برمي گردانند! اگر همين جا بفروشند، ممكن است خريدار ايراني رغبت نكند؛ اما چون مارك فرانسوي دارد، خريدار ايراني همان لباس را، همان كت و شلوار را، همان دوخت را انتخاب مي كند؛ اين غلط است. توليد داخلي مهم است. ببينيد كارگر ايراني چه توليد كرده است، سرمايه دار ايراني چه سرمايه گذاري كرده است. در زمينه مصرف، عمده كار دست مردم است؛ كه اين بخشي از اصلاح الگوي مصرف است كه من 2 سال قبل اينجا به ملت ايران عرض كردم، و بخشي از جهاد اقتصادي است كه سال گذشته عرض كردم. توليد ملي مهم است؛ اين را بايد هدف قرار بدهند.»
بدون شك علم و فناوري يكي از پايه هاي اقتدار اقتصادي هر ملتي است و يك ملت با داشتن دانش و فناوري پيشرفته، مي تواند به قدرت سياسي و نظامي دست يافته و در نهايت ثروتمند و قدرتمند شود و در اين زمينه بايد يادآوري كرد كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در اولين روز از بهار پرطراوت و زيباي 1391، در اجتماع عظيم زائران و مجاوران حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا(ع) ضمن تبيين موفقيت هاي گوناگون ملت ايران در سال 90 در مقابل رجزخواني هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و امنيتي دشمن، اشارات راهشايي در زمينه تحقق شعار سال جديد، «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» مطرح كردند.
ايشان در بخشي از بيانات خويش، با يادآوري بازديدي كه از پژوهشگاه صنعت نفت داشتند، به برجسته بودن ويژگي هايي نظير «روحيه و فكر جهادي»، «اعتماد به نفس بالاي دانشمندان جوان كشور»، «فرصت شمردن تحريم ها براي پيشرفت در فكر جوان ايراني» و «تكيه دستگاه هاي دولتي به جوانان» در عموم مراكز علمي كشور اشاره فرموده و تأكيد كردند كه «در اين بازديد، پيشرفت هايي مشاهده شد كه روزي قابل تصور نبود و تكرار اين واقعيات در مراكز مختلف، نشان مي دهد كه اين گونه پديده هاي شوق برانگيز، استثنا نيست بلكه، به يك قاعده تبديل شده است.»
اهميت ارتباط صنعت و دانشگاه
حضرت آيت الله خامنه اي در اين سخنراني، «ارتباط صنعت با دانشگاه» را يكي ديگر از ويژگي هاي مراكز علمي كشور خواندند و فرمودند كه «ارتباط صنعت با دانشگاه از آرزوهاي ديرينه بنده است. هميشه به مسئولان گوناگون بخش هاي مرتبط دولت هاي گذشته سفارش مي كردم كه سعي كنيد بين صنعت و دانشگاه ارتباط برقرار كنيد. خوشبختانه در اينجا ديدم كه اين ارتباط برقرار شده است. البته اين بايد عموميت پيدا كند و همه صنايع ما با دانشگاه ها مرتبط شوند، به دانشگاه ها متصل شوند؛ هم دانش ما رشد مي كند، هم صنعت ما رشد مي كند.»
ارتباط دانشگاه و صنعت يعني جاري شدن علم در شاهرگ هاي جامعه
توجه به اين نكات نشان دهنده اهميت ارتباط متقابل دانشگاه و صنعت و لزوم برقراري همكاري بيشتر در اين زمينه است. در واقع اين ارتباط به معني جاري شدن علم دانشگاه ها در شاهرگ هاي جامعه بوده تا دانشگاه ها و پژوهشگران به حل مشكلات و چالش هاي روزمره جامعه كمك كنند البته همانطور كه از بيانات رهبر معظم انقلاب پيداست، متأسفانه در حال حاضر تنها بخش كوچكي از علم توليد شده در دانشگاه هاي كشور براي حل مشكلات و برآوردن نيازهاي جامعه به كار گرفته مي شود لذا دانشگاه و صنعت بايد با هماهنگي و همگامي، در خدمت جامعه باشند.
در اين خصوص بايد توجه داشت كه سالانه هزاران دانشجوي دكترا و كارشناسي ارشد از دانشگاه هاي ايران فارغ التحصيل مي شوند و همه آنها پايان نامه و طرح پژوهشي انجام مي دهند، اما چون بخش صنعت و دولت از اين ظرفيت عظيم به خوبي استفاده نمي كنند، در نتيجه پول، زمان و انرژي پژوهشگران به هدر مي رود.
دانشگاه، صنعت و دولت سه بازيگر اصلي صحنه توسعه همه جانبه در واقع بايد اينگونه گفت كه دانشگاه، صنعت و دولت سه بازيگر اصلي صحنه توسعه همه جانبه هستند كه دولت همچون خريدار و مشتري، سفارش طرح را به دانشگاه ها مي دهد و دانشگاه ها طرح اوليه را اجرا كرده و مشكل را شناسايي مي كنند و راه حل هاي ممكن را شناسايي كرده و درنهايت اجراي طرح به بخش صنعت واگذار مي شود.
ادامه دارد

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14