یکشنبه
24 اردیبهشت 1391
- شماره 20207
گزارش مستند كيهان از نيمه پنهان گروهك غيرقانوني نهضت آزادي پرونده اي براي ستون پنجم
|
|
|
گزارش مستند كيهان از نيمه پنهان گروهك غيرقانوني نهضت آزادي پرونده اي براي ستون پنجم
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي گروهها و احزاب مختلفي براي مبارزه با استعمارگران و استبداد داخلي شكل گرفتند كه بعدا به مرور زمان به دليل نفوذ تفكرات غربي در آنها از خط اصلي منحرف شدند يكي از اين احزاب،نهضت آزادي بود. نهضت آزادي ايران در روز 27 ارديبهشت 1340توسط مهدي بازرگان و در مخالفت با نظام شاهنشاهي ايران تاسيس شد. اين تشكل از ابتدا گرايش هاي ملي و مذهبي داشت و در برگيرنده طيف هاي روشنفكري و ملي- مذهبي بود.بسياري از بنيان گذاران اين نهضت از فعالان سابق جبهه ملي ايران و حزب ايران بودند. از ديگر موسسين اين نهضت به غير از بازرگان مي توان يدالله سحابي- علي شريعتي و صادق قطب زاده و ابراهيم يزدي را نام برد. اين نهضت همواره خود را پيرو انديشه هاي مصدق مي داند به طوري كه بازرگان در روز تاسيس نهضت آزادي و در معرفي مرامنامه نهضت گفت« مامسلمانان ايراني، تابع قانون اساسي و مصدقي هستيم»و در بند چهارم مرامنامه نهضت آزادي آمده است:«مصدقي هستيم و مصدق را از خادمين بزرگ افتخارات ايران و شرق مي دانيم...ما مصدق را به عنوان يگانه رئيس دولتي كه در طول تاريخ ايران محبوب و منتخب واقعي اكثريت مردم بود مي دانيم»نهضت آزادي توسط خانه احزاب ايران به دليل مواضع انتقادي تندي كه به ولايت فقيه و اسلام دارند به رسميت شناخته نمي شود. اخيرا هم شعار آنها دفاع از قانون اساسي بدون در نظر گرفتن اصل ولايت مطلقه فقيه بوده است. فعاليت هاي قبل از انقلاب اسلامي نهضت آزادي در ابتداي سال 1340توسط مهدي بازرگان تاسيس شد اما از همان ابتدا قائل به سلطنت شاه بودند نه حكومت وي.اساسا ساقط كردن و بركناري شاه را قبول نداشتند اما با حكومت وي مشكل داشتند. بعد از تاسيس و مخالفت اين گروه با حكومت شاهنشاهي ايران بعضي از فعالان آن مثل مهدي بازرگان و يدالله سحابي به زندان افتادند و هر كدام به 4 تا 10 سال زندان محكوم شدند. نهضت آزادي در ماجراي 15خرداد 42 از جمله گروه هاي سياسي بود كه از رهبري سياسي امام خميني (ره)حمايت مي كردند.بعداز اين تاريخ و با توجه به سركوب شديد ساواك در دهه 50 فعاليت نهضت آزادي در داخل تقريبا متوفق شد اما شاخه خارجي آن در اروپا و آمريكا كه توسط علي شريعتي راه اندازي شده بود شروع به كار كرد. در خصوص شعار «شاه سلطنت كند نه حكومت» اساسي ترين چهار چوب فعاليت سياسي نهضت آزادي و جبهه ملي بود اين شعار نه به عنوان يك تاكتيك بلكه در واقع به منزله استراتژي محسوب مي شد.به عبارت ديگر چون هدف آنها ، استقرار آزادي و دموكراسي بود آن را در سايه هر نظامي صرف نظر از ماهيت آن مي پذيرفتند، لذا اعضاي نهضت آزادي در واقع نه به حكومت اسلامي معتقد بودند و نه هدفشان سرنگوني سلطنت بود بلكه براي آنان استقرار دموكراسي در سايه شاه و آمريكا غايت مطلوب به شمار مي رفت. فعاليت هاي پس از انقلاب دوره كوتاه پس از انقلاب اوج قدرت نهضت آزادي بود امام خميني (ره) مسئوليت نخست وزيري دولت موقت را به مهدي بازرگان، دبير كل وقت نهضت،سپردند و پست هاي مهم ديگري به ساير اعضاي نهضت دادند. براي مثال ابراهيم يزدي به وزارت امور خارجه دولت موقت منصوب گرديد همچنين بازرگان و سه نفر ديگر از سران نهضت به عنوان نمايندگان تهران براي اولين مجلس جمهوري اسلامي انتخاب شدند دولت موقت تنها نه ماه به طول انجاميد و با اشتغال لانه جاسوسي در سال 1358 توسط دانشجويان پيرو خط امام، مهدي بازرگان به نشانه اعتراض به اين حركت از نخست وزريري استعفا كرد. بعد از بازرگان، بني صدر رياست دولت را به عهده گرفت و بازرگان در عزلت و خانه نشيني بعد از استعفا جان خود را از دست داد. پس از فوت بازرگان شوراي مركزي نهضت آزادي تشكيل جلسه داد و ابراهيم يزدي را به عنوان جانشين او انتخاب كرد. اما در انتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري سه نامزد عضو يا نزديك به نهضت آزادي، عزت الله سحابي، علي اكبر معين فر و ابراهيم يزدي رد صلاحيت شدند. پس از انتخاب شدن سيد محمد خاتمي به رياست جمهوري سال 1376و شروع جنبش به اصطلاح، اصلاح طلبي، نهضت ازادي همواره از طرفداران اين حزب بود در سال 1384، ابراهيم يزدي دبير كل اين حزب براي انتخابات رياست جمهوري نهم نامزد شد ولي صلاحيت وي از سوي شوراي نگهبان مورد تاييد قرار نگرفت .اين نهضت همچنان بر رابطه با دول غربي تاكيد بسياري دارد. ريشه هاي غربزدگي نهضت آزادي ريشه تفكرات نهضت آزادي را بايد در جبهه ملي جست وجو كرد و از مختصات فكري آنها« غربگرايي» يا غربزدگي است. بررسي روح حاكم بر محتويات مرامنامه نهضت آزادي به روشني نشان مي دهد كه بر ناصري چون «ايرانيت، تبعيت از قانون اساسي و مصدقي بودن» تاكيد و بر «اسلاميت» به طور عرضي و حاشيه اي اشاره شده است در واقع اركان اصلي ايدئولوژي سياسي نهضت آزادي، ملي گرايي احترام به قانون اساسي و پيروي از فردي كه ظاهرا پايبندي او يه اصول دموكراسي و پارلمانتيزم، اصلي ترين مشخصه اش بود مصدق است. آري«دموكراسي» بدل فريبنده اي بود در مقابل طرح«حكومت اسلامي» كه غرب براي آزادي خواهان غربزده ساخته و پرداخته بود تا در صورت وقوع اجتناب پذير انقلاب سياسي، موقعيت بعدي مطلوب استعمارگران باشد لذا اين «بدل» كه با غلطكاري بسيار آراسته شده بود، اصلي ترين تاثير سياسي فرهنگ غرب بر افكار «غرب رفته گان»و «غربزدگان»بوده و خواهد بود. يكي ديگر از اصول نهضت آزادي، تز «موازنه منفي»بود كه اساس سياست مصدق، رهبر جبهه ملي را تشكيل مي داد و در عملكرد نهضت آزادي و مواضع آنها در قبال امپرياليسم موثر بود نهضت آزادي از يك سو واقعيتي به نام «امپرياليسم، را نفي كرده و آن را از القائات كمونيست ها شمرده و از سوي ديگر بر اساس بينش«رئاليستي»خود به رسميت شناختن استكبار غرب را لازم دانسته و براي توجه اتكاي خود به امپرياليسم، تز«استفاده از تضاد و ابر قدرت»را مطرح كرده كه البته در عمل، ماهيت اين تز چيزي جز مبارزه با ابر قدرت رقيب يعني «شوروي سابق»و بهره گيري از كمك هاي آمريكا نبود. حال اگر اين مواضع حگايت از وابستگي ندارد آيا حكايت از دفاع از امپرياليسم و حركت در جهت منافع آن هم ندارد؟ اين مواضع نشان دهنده عملكرد سياسي نهضت آزادي است و نفس عملكرد اين گروه، چه قبل از پيروزي انقلاب كه نقشي »مهار كننده » داشت و چه پس از پيروزي انقلاب كه تمام توان خود را در جهت توقف انقلاب و جلوگيري از ارتقاي آن به كار گرفته اند. البته همين مسئله باعث شد تا نهضت آزادي و گروه هاي نظير آن، كشش و توان حركت در جهت انقلاب را نداشته باشند و در همان اوايل پيروزي،در جا بزنند و به جاي افزايش استعدادو توان خود، به مخالفت با پيشرفت انقلاب بپردازند. اين نهضت در مبارزه با دين و همسويي با تفكرات غربي تاجايي پيش رفتند كه گستاخانه امام (ره) را مورد خطاب قرار داده و ايشان را به طرفداري از مكتب قدرت نسبت مي دهند و مي نويسند: سه نهاد «ديانت،روحانيت و قدرت» عناصر و اجزا تشكيل دهنده مكتب اصالت قدرت است. آغاز مخالفت با نظام ديني و اسلامي با توجه به بررسي اسناد نهضت و همچنين اعترافات متهمين در خصوص موضوع هدف گروهك نهضت اين نتيجه حاصل مي گردد كه نهضت از سال 1359 تا كنگره نهم در سال 1366 كه منجر به تحولات و تغييراتي در اين زمينه شده به جاي اينكه روز به روز به نظام اسلامي ايران نزديك گردد متاسفانه دور مي شود تا جايي كه در سال 1366 مهمترين هدف خود را «تغيير حاكميت جمهوري اسلامي ايران» قرار مي دهد. نهضت آزادي اعتقاد داشت كه بايد از درون حاكميت عليه حاكميت ج . ا.ا مبارزه نمود لذا ناگزير بوده است رعايت بعضي از نكات را بنمايد از جمله گزينش واژه ها و الفاظي است كه به هيچ روي حساسيت برانگيز نبوده و برداشتهاي متفاوتي از آن بشود تا در شرايط بحراني و خطر به سهولت بتوان آنها را نفي و انكار نمود. از اين رو براي شناخت اهداف ، استراتژي مبارزه و نيز سازماندهي مستلزم دقت نظر و توجه عميق به نظرگاههاي اين گروهك مي باشد تا به نيات و مقاصد آنان پي برده شود. ابراهيم يزدي در سال 63 در خصوص حاكميت اسلام مي گويد : نهضت آزادي حاكميت فعلي را قبول ندارد ... نهضت آزادي ايران معتقد است كه بايد اين حاكميت فعلي را از طريق قانوني و منطقي و پارلماني سرنگون كرد.»(1) تحريك ائمه جمعه و جماعات سراسر كشور براي مقابله و روشنگري مردم عليه نظام جمهوري اسلامي ايران از ديگر اقدامات اين نهضت عليه نظام ديني است. نهضت آزادي در سال 61 طي ارسال يك نامه سرگشاده به ائمه جمعه سراسر كشور مي كوشد تا انها را در مقابل به به اصطلاح «بدعتها و رفتارهاي ضد اسلامي» تحريك به مقابله كند در خور ذكر است، نهضت از اين شيوه و تاكتيك در جريان فوت شريعتمداري مجددا استفاده نموده و طي نامه اي به آيات عظام نجفي مرعشي، گلپايگاني و منتظري نحوه رفتار نظام جمهوري اسلامي ايران با شريعتمداري را گوشزد مي نمايد و در خاتمه آنها را تشويق به بيان اعتراض به نظام مي نمايد همچنين القا شبهه در بين مسلمانان غير ايراني طرفداري جمهوري اسلامي و نهايتا «دور كردن آنها از نظام» از ديگر اقدامات ضد ديني و حكومتي اين نهضت است. در اين باره شايان ذكر است كه ابراهيم يزدي پس از مراجعتش از سفر به اصطلاح علمي از آمريكا نتايج و ره آورد آن را طي سخنراني مبسوطي براي ساير سران نهضت تشريح مي نمايد، ابراهيم يزدي در سخنراني اظهار مي كند: بايد تلاش كرد با مسلمانان غير ايراني طرفدار نظام جمهوري اسلامي ايران تماس بر قرار كرده و ذهن آنها را نسبت به رفتار و اعمال رهبران و متصديان امر آشنا كرد ولي اين روش را با ديده مثبت بيان كرده و اظهار اميدواري مي كند كه مي توان اين طرفداران را نسبت به جمهوري اسلامي ايران مسئله دار كرد. نهضت آزادي با بيان انواع مختلف استبداد كه مشتمل بر استبداد مطلقه، جباريت، ديكتاتوري فاشيسم، استبداد توانگران، سلطنتي، فردي واستبداد ديني است، نظام جمهوري اسلامي را مصداق بارز استبداد ديني و فردي دانسته است. در ادامه تفكرات و عقايد نوشته شده اين گروه آمده است: «يك فرد يا گروهي از روحانيون براي دست يافتن به مسائل اقتصادي يا فرهنگي و...از عقايد خرافي موجود استفاده كرده و يك نكته را اصل و مبني قرار مي دهند استبداد ديني معمولا مانع پيشرفت علم، اقتصاد و تا حد زيادي مخالف با آزادي است.» بعضي سران و اعضاي نهضت آزادي، نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران را با نظام هاي فاشيستي و كمونيستي و نازيستي مقايسه كرده و رهبران آن را در زمره استالين، لنين،موسوليني قرار داده اند. در حقيقت بيان مزبور را بايد ديدگاه و نظر نهضت تلقي كرد كه با اين شيوه نگرش و قالب ذهني كليه مسائل جمهوري اسلامي را مورد بررسي و اظهار نظر قرار مي داده اند. گروهك نهضت آزادي از سال 63 به طور صريح مسئله تغيير حاكميت را طرح و سپس در سالهاي بعدي لفظ سرنگوني و تغيير حاكميت را به كار برده است و در اصول برنامه و خط مشي از ذكر هدف واقعي خود اجتناب نمي ورزد . به رغم اينكه سران نهضت كوشش وافري به عمل آورده اند تا با پوشش و در لفافه سخن گفتن اذهان را منحرف سازند و اجازه ندهند كسي به نيات و مقاصد آنها پي ببرند ليكن شيوه هايي چون كوچك جلوه دادن و مظلوم نمايي هم نتوانست حقايق را كتمان سازد و جلوي كشف واقعيات را براي مسئولين جمهوري اسلامي بگيرد. بنابراين شك و شبهه اي باقي نمي ماند كه نهضت آزادي به هدف سرنگوني و تغيير حاكميت معتقد بوده و برهمين اساس برنامه ريزي مي كرده است. البته شيوه تغيير حاكميت و سرنگوني با گروهكهاي ديگر كاملا متفاوت بوده است. استراتژي مبارزه نهضت با اسلام با عنايت به هدف نهضت (تغيير حاكميت يا سرنگوني) بسيار طبيعي است كه اين گروهك در راستاي حصول به هدف مزبور برنامه ريزي نمايد. نهضت در بدو امر، ميان خط مشي كساني كه اعتقاد به سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي ايران به طريقه مسلحانه و نظامي دارند با كساني كه اعتقاد به سرنگوني رژيم به طريقه قانوني و مبارزات علني دارند فصل تميزي رسم نموده و به كرات در مذمت و نكوهش و آثار مخرب و منفي خط مشي مسلحانه مطالب و تجليل هاي متعددي ارائه كرده است و در كليه اين مطالب بر حقانيت، مثبت بودن و عقلاني بودن خط مشي قانوني و مبارزه علني تأكيد ورزيده شده است. نهضت القاب و عناوين مختلفي براي شيوه مبارزه و خط مشي سياسي خود به كار گرفته است كه در ذيل به بعضي از آن ها اشاره مي گردد. ليكن به كارگيري مفاهيم و الفاظ متعدد نبايد خواننده محترم را به اشتباه بيندازد: راه حل مسالمت آميز - خط مشي مبارزه قانوني و علني - مبارزه قانوني و پارلماني - مبارزه حق بجانبي - روش امر به معروف و نهي از منكر - قيام قانوني مسالمت آميز و آرام . نخستين بار در سال 64 نهضت به طور علني و صريح نظر خود را در مورد خط مشي مبارزاتي اعلام كرد، در قطعنامه كنگره هشتم چنين مي نويسد: «مبارزات سياسي- اجتماعي به صورتي قانوني، انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر و روش «سير و تلاش و تفكر» با توجه به ضرورت قيام قانوني ملت و حضور و مشاركت مردم در دفاع از آزادي و حاكميت.» (2) اگر چه در گذشته، بعضي از اعضا و سران نهضت در خصوص شيوه و خط مشي مبارزه مطالبي بيان كرده بودند، ليكن اولاً كليه مباحث مطروحه، به عنوان خط مشي كلي و فراگير بيان نمي شدند، ثانياً بيشتر بر مسئله تنوير افكار عمومي و آگاهي بخشيدن مردم و «مبارزه با استعمار كه بر پايه احساس مردم» (3) بود تأكيد ورزيده مي شد. از اسناد آقاي «توسلي» يك جزوه آموزشي به دست آمده كه در كلاس هاي نهضت به علاقه مندان و اعضا آموزش داده مي شده است. در مقدمه اين جزوه آمده است كه: »حركت اجتماعي وقتي منجر به تغييرات اساسي مي شود كه در هر سه بعد و متناسب با هم رشد نمايد. اين سه بعد عبارتند از: «مبارزات ايدئولوژيك، مبارزات سياسي و مبارزات مسلحانه.» در اسنادي كه از آقاي توسلي به دست آمده نوشته شده است: «براي تغيير وضع موجود، تبديل به وضع مطلوب يا مقبول، در يك مرحله از رشد و تكامل حركت، درگيري شديد و با زور و سلاح خواهد بود. متوليان نظام هاي باطل تنها زماني كه بفهمند، زبان زور است حركت انقلابي اسلامي مردم را بر اساس انديشه اسلامي بسيج مي كند، اما در آخرين مرحله لاجرم بايد با قتال كار را تمام كرد. بدون جنگ و بدون خونريزي امكان پيروزي ممكن نيست.» در اينجا شايسته است اين نكته توضيح داده شود كه، با وجودي كه نهضت تنها راه حصول پيروزي را در شيوه مبارزه قانوني و علني محدود نمي داند و تلويحاً بر شيوه هاي خصمانه و مسلحانه در مراحل تكاملي و رشد هر نهضت سياسي صحه مي گذارد و در حقيقت توسل به روش هاي خشن و زور را اجتناب ناپذير دانسته و براي نيل به مقصود تمسك به آن ها را ضروري و لازم مي داند ولي كوچك ترين قرينه يا شاهدي به دست نيامده است كه تاكنون نهضت در اين زمينه سرمايه گذاري كرده باشد. تنها نتيجه اي كه از وجود چنين جزوه اي مي توان گرفت اين است كه نهضت مشي مبارزه خشن و خصمانه به عنوان وجه مكمل خط مشي مسالمت آميز اعتقاد داشته و در شرايط خاصي از حركت استفاده از آن را نيز تجويز مي نموده. شكل سازماندهي نهضت در رويارويي با جمهوري اسلامي در پي بحث پيرامون تشريح استراتژي و هدف نهضت، ضروري است بحث مستقلي نيز به سازماندهي مناسب از نقطه نظر نهضت اختصاص داده شود.همانطوري كه گفته شد نهضت تمام كوشش خود را بر محور استراتژي مبارزه قانوني و حق بجانبي در راستاي تغيير حاكميت معمول مي داشته است و طبعاً سازماندهي نهضت نمي تواند خارج از همين چهارچوب باشد. براي روشن شدن نظر نهضت در مورد سازماندهي، نظرتان را به اين نكته معطوف مي نمايم كه نهضت چند جزوه آموزش تشكيلاتي تنظيم و تدوين كرده كه عموماً در داخل نهضت به اعضا و علاقه مندان تدريس مي شده است. اين جزوات در عين حال كه ارزش آموزشي داشته ولي از بعد ديگري نيز حائز ارزش و اهميت است و آن اين كه به توسط آن ها به ديدگاه و نظريات نهضت در خصوص مسائل سازماندهي و تشكيلات مي توان پي برد. يكي از اين جزوات، به نام «تدوين استراتژي مبارزه» فصل مربوط به «خطوط اصلي برنامه مبارزه ملي» ذيل اصل 24 چنين آمده است: «مبارزه نمي تواند و نبايد يكسره آشكار و خالي از اطلاعات و استتار باشد علاوه بر آن كه، قسمتي از برنامه ها به صورت جنبي وغير سياسي دور از خطر بايد انجام گيرد. دستگاه رهبري (نهضت) سهم مهمي را هم به فعاليت هاي اطلاعاتي و رخنه ناشناخته در دستگاه استبداد (بايد داشته) باشد.» همچنين، نهضت در جزوه «آموزش عام تشكيلاتي» در بخش سوم (اصول عام سازماندهي) بند 4 اشكال سازماندهي را به شرح زير يادآوري مي نمايد: «الف- سازمان مخفي- به واسطه ايمان و اشتراك و تشابه در اعتقاد و عمل موجب مي گردد تا افراد اولاً در سازمان از وحدت نظر برخوردار باشند و ثانياً در تعيين خط مشي هاي سازمان خيلي زود به توافق جمعي برسند فقط تدابير و سياست هاي اجرايي است كه ممكن است به رأي اكثريت واگذار گردد... اين حد مطلوبي است كه يك سازمان بايد بدان برسد. ب- سازمان نيمه مخفي- نيمه علني- تا حدود زيادي شبيه سازمان هاي مخفي هستند. سازمان هاي نيمه مخفي با دادن تمرين هاي مكرر و ايجاد آمادگي افراد را براي ورود به سازمان هاي مخفي تربيت مي كنند. اين سازمان ها نسبت به سازمان هاي مخفي داراي اعضاي زيادتري هستند. افراد و اعضاي آن در مواقع ضروري ممكن است آشكار گردند. ج- سازمان علني- معناي چنين سازماندهي اين است كه درهاي سازمان بر روي افراد با اعتقادات و نظريات گوناگون باز است. مهم ترين وظيفه سازمان علني عبارت از اين است كه به تدريج بي طرف ها و مخالفين دروني را با آموزش و تمرين مرحله به مرحله به هواخواه سازمان تغيير مي دهد و به عضويت سازمان درمي آورد و از آنان اعضايي فعال مي سازد.» در خور ذكر است اگر چه تشكيلات ظاهرا علني و آشكار بوده ولي به دلايل گوناگون در شرايط كنوني به نظر مي رسد نهضت از قالب تمام عيار علني خارج شده و بخشي از فعاليت هاي خود را به صورت مخفي انجام مي داده است. به عنوان نمونه نهضت به واسطه بهره مندي از امكانات شركتهاي خصوصي متعدد كه عمدتا سران و اعضاي نهضت در آن سهيم بوده اند بخشي از فعاليت هاي سياسي خود را به اين شركتها منتقل نموده و تحت پوشش آنها تماس و ارتباطات برقرار نموده اند. مثالي كه در اين خصوص مي توان ذكر كرد فعاليت هاي پنهاني بوده كه تحت پوشش « بنياد محك » انجام مي گرفته است نهضت براي اينكه ظن دستگاه اطلاعاتي كشور را بر نيانگيزد براي مكاتبات خود از اين بنياد استفاده مي كرده است به طوري كه صباغيان يكي از اعضاي نهضت گفته است : جهت پست نشريات نهضت به شهرستانها به نام محك ارسال مي گردد. نهضت آزادي و همكاري با منافقين سازمان مجاهدين خلق، چه به لحاظ سياسي و چه از نظر ايدئولوژيك، مولود نهضت آزادي بود. موسسان سازمان، همگي از اعضاي جوان نهضت آزادي بودند و آقاي بازرگان به يك معنا، پدر فكري و معنوي مجاهدين خلق بود. شواهد نشان مي دهد كه نهضت آزادي از تشكيل سازمان مجاهدين و تصميم آنها براي مبارزه مسلحانه، آگاه بوده و از آنها حمايت مي كرده است؛ اگرچه سازمان در بعضي مسائل از جمله مسائل اجتماعي از نهضت آزادي فاصله گرفت. همچنين از قرائن و صحبت هاي سران مجاهدين خلق و نهضت آزادي و شخص بازرگان برمي آيد و همگان نيز اتفاق نظر دارند كه بنيانگذاران سازمان مجاهدين، همه اعضاي نهضت آزادي بودند . نهضت آزادي همه نوع كمك مادي و مالي و انتشاراتي را در اختيار سازمان مجاهدين مي گذاشت. شخص بازرگان مي گفت: من منتظر هستم اينها كارشان بگيرد و روي پاي خودشان بايستند. براي اين كار من خانه ام را هم مي فروشم. نهضت آزادي، چه پيش از سال 1354 و چه پس از آن كه بيشتر اعضاي سازمان، ماركسيسم را پذيرفتند و چه پس از انقلاب اسلامي كه دست شان به خون بي گناهان بسياري آلوده شد، از اين سازمان حمايت همه جانبه مي كرد و معتقد بود: «جمهوري اسلامي مقصر است و آنها [سازمان مجاهدين] از روي ناچاري چنين عكس العملي نشان مي دهند .» نهضت آزادي در مقام قضاوت، مجاهدين و مكتبي ها را برادر و آنها را به يك اندازه مقصر مي دانست و مي گفت: «وقتي هر كدام برادر ديگر را منافق يا توطئه گر مي خوانيد اشتباه مي كنيد و نسبت بي جا هم مي دهيد يكديگر را گروهك نخوانيد. مجاهدين عده قليل نيستند و نفوذ عجيب در دخترها و پسرهاي دانش آموز و دانشجو در مدارس دارند.» بازرگان در جاي ديگر اين گونه روحانيت را مورد خطاب قرار مي دهد : مكتبي ها و روحانيت حاكم حزب جمهوري اسلامي، شديدترين حملات و اتهامات را به مجاهدين وارد مي كنند و آنها را در عقيده و ايمان التقاطي مي خوانند و در اخلاق و رفتار، به آنها نسبت منافق و فريب كار مي دهند، حالي كه نشانه ها و تعريف نفاق درباره آنها صادق نيست؛ و در تظاهرات و برخوردها، در حق آنها، حداكثر ممانعت و مزاحمت و شكنجه اعمال شده است. پس از آن كه سازمان در گام نظامي، فاجعه هولناك هفتم تير و هشتم شهريور 1360 را به وجود آورد و دست به ترورهاي فراواني زد، در آن فضاي پر احساس كه ميليون ها نفر در تشييع جنازه ها و مراسم ها عليه منافقين شعار مي دادند، بازرگان در پانزدهم مهرماه همان سال، در نطق پيش از دستور خود در مجلس شوراي اسلامي، ضمن مردود دانستن اتهام تروريست بودن سازمان، از اعدام ها و سمت گيري هاي دادگاه هاي انقلاب انتقاد كرد و دستگيرشدگان يا كشته شدگان عضو سازمان را نونهالاني توصيف كرد كه جگر گوشگان و پرورش يافتگان و اميد اين مملكت بوده اند كه عاشق وار و يا ديوانه وار، فداكار يا گناهكار، در طاس لغزنده اي افتاده اند؛ و اعضا و هواداران تشكيلاتي سازمان را جوانان جانبازي خواند كه نمي توان آنها را مزدور خواند. حضرت امام خميني (رحمه الله) بارها از نهضت آزادي خواست كه حسابش را از منافقين جدا كند. حضرت امام (ره) فرمودند: «من به اينها [نهضت آزادي] باز نصيحت مي كنم كه شما بياييد و حساب تان را از اين منافقين كه قيام بر ضد اسلام كردند حساب تان را جدا كنيد.» اما نهضت آزادي و مهندس بازرگان، نه تنها حاضر نشدند سازمان را محارب بدانند و مرزي ميان خود و تروريست ها ايجاد كنند، بلكه اجراي احكام الهي عليه منافقين را انتقام، مباح شمردن ريختن خون، خشونت و بي رحمي، برادر و فرزندكشي و خون ريزي و تعدي بر شمرده و از رهبري مسئولان نظام خواستار توقف اجراي حكم خدا و مقابله با تروريست ها شدند. مهندس بازرگان كه همواره براي منافقين، عنوان هايي چون: «فرزندان مجاهد و مكتبي عزيزم» و«جوانان پرشور و با ايمان» به كار مي برد، بعدها پيوسته از آنها به بزرگي ياد مي كرد و جنايت هاي وحشتناك آنها را كوچك مي شمرد و آن را معلول ناديده گرفتن رأي رجوي در انتخابات مجلس مي دانست. وي، در مقابل، با دروغ و بزرگ نمايي و اغراق درباره شمار تروريست هايي كه پس از محاكمه در دادگاه ها اعدام شده بودند، آن را اعدام هاي «ده تا ده تا» و «صدتا صد تا » مي خواند. در حالي كه جديدترين آمار از شهداي ترور كه از ابتداي انقلاب تا شهريور 88 منتشر شده، حاكي از آن است كه 16400 نفر از مردم ايران با ترور به شهادت رسيده اند و از اين تعداد، بيش از 12 هزار نفر به دست منافقين به شهادت رسيده اند. حاصل اين كه، اين چنين حمايت همه جانبه، آن هم پس از آن همه جنايت منافقين، از عهده هيچ گروهي به جز نهضت آزادي ممكن نبود. بازرگان در بهترين حالت هر دو طرف را برادر همديگر خطاب مي كرد، ولي در بيشتر موضع گيري هاي خود، اعدام منافقين را داغدار كردن ملت خوانده و سازمان را مايه صلاح دانسته است و كساني را كه با آنها برخورد مي كردند را به سختي مورد نكوهش قرار مي داد كه خداوند آنها را نخواهد بخشيد. از اين رو در كشتارهاي فجيعي كه به دست منافقين صورت مي گرفت آقاي بازرگان هيچ عكس العملي نشان نمي داد؛ در عوض، وقتي تعدادي از منافقين به خاطر جنايت هاي خود مجازات مي شدند، نهضت آزادي اعتراض مي كرد . نهضت آزادي از روز تولد فرزند خود، يعني سازمان منافقين تا به امروز، هميشه و همه جا و با تمام امكانات، در سخت ترين شرايط از آنها حمايت كرده است . اكنون نيز به هيچ روي حاضر نيست از اين حمايت ها دست بردارد . تلاش نهضت براي دسترسي به اطلاعات طبقه بندي شده از جمله اقدامات غير قانوني كه گروهك نهضت باصطلاح آزادي انجام مي داده است تلاش در جهت كسب اطلاعات پنهان و طبقه بندي شده و همچنين افشاي بعضي از اين اطلاعات بوده كه در حكم اسرار جمهوري اسلامي قلمداد مي شده است. نهضت براي عرض اندام و اظهار وجود بمثابه يك تشكيلات سياسي در صحنه مسائل ايران مشكل كمبود و خلا اطلاعاتي داشت لذا براي رفع اين نياز شديدبه تدابيري مبادرت ورزيده كه نه تنها مخالف نص صريح قانون بود و بايد آن را جزو موارد تخلف از قوانين جاري مملكتي تلققي كرد ، بلكه نظر به ارتكاب اقدام جمع آوري اسناد و اطلاعات طبقه بندي شده در شرايط جنگي هيچ مفهومي به غير از خيانت ندارد. زيرا اين واقعيت قابل كتمان كردن نمي باشد و نبايد سهل انگاشته شود ، اصلي ترين آثار جمع آوري اطلاعات در اين نكته نهفته است كه امكان دسترسي دشمن متجاوز و بعثي را به آنها فراهم مي كرده است. البته لازم به گفتن نيست كه نه تنها گروهك نهضت بلكه هيچ يك از گروهك هاي ضد انقلاب به لحاظ قانوني صلاحيت و اجازه جمع آوري اطلاعات طبقه بندي نظام را ندارندو در صورت مبادرت به اين امر جرم محسوب مي شود. براين اساس اين نظر نهضت نيز كه جمع آوري اطلاعات جهت بهره برداري در «داخل تشكيلات»و به طور محدود بوده است خوبه خود غير قانوني و در نتيجه پذيرفتني نيست. نكته ديگر انكه به طوري كه از بررسي اسناد و اظهارات اعضاي نهضت روشن شده است نهضت در سطح نسبتا گسترده اي اقدام به جمع اوري اطلاعات مي نموده است به گونه اي كه بايد اذعان داشت تقريبا در اغلب وزارتخانه ها و نهادهاي جمهوري اسلامي عناصر وابسته و مرتبط با اين گروهك حضور فعال داشتند و اطلاعات لازم را كسب مي نمودند معمولا اين افراد به دليل منصب و پست از شركت و حضور در دفتر نهضت خودداري مي كردند و سعي مي كردند تماس هاي خود را در قالب مهماني هاي شبانه برقرار كنند در اين قبيل تماس ها كه از احوال پرسي خارج بوده به تبادل نظر در مورد مسائل مملكتي، انتقال اطلاعات وزارت خانه ها مشاوره سياسي و از اين قبيل مسائل پرداخته مي شده و بدين ترتيب نهضت بخش اعظم خلا اطلاعاتيش را جبران مي كرده است اسامي بعضي از افراد كه با نهضت همكاري اطلاعاتي مي نمودند عبارتند از : مسيب دواني در وزارت اقتصاد و دارايي - احد .ر در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي - بديع زادگان در مركز آمار - باقر .و در وزارت خارجه . اكثر قريب به اتفاق افراد بالا كساني بودند كه در گذشته به طور محرمانه يا آشكار با نهضت همكاري داشته اند و بعد از سقوط دولت موقت و جمع بندي كه در داخل نهضت انجام مي گيرد با آنها تماس برقرار مي شود . اين افراد يا از علاقه مندان و اعضاي قديمي نهضت بوده اند كه به دلايلي ارتباطات آنها پس از سقوط دولت موقت قطع شده بود و مجددا روابط گذشته بازسازي مي شود يا افراد جديدي بودند كه براي همكاري با نهضت اظهار علاقمندي مي نمودند يعني همان كساني كه در كلاسهاي نهضت شركت كرده و طرفدار آن شده بودند. به هر ترتيب اطلاعاتي كه آنها به دست آورده بودندحكايت از جمع آوري گسترده آنها در سطح كلي مملكت مي كرده است و از نقطه نظر محتوا و مضمون شايان توجه است كه تمامي عناصر جمع آوري از قبيل نظامي ، سياسي ، اجتماعي و اقتصادي را شامل مي شده است. ديدگاه نهضت آزادي درباره هشت سال دفاع مقدس جنگ تحميلي عراق عليه ايران از مسائلي است كه نهضت آزادي به گونه اي مختلف به آن پرداخت و همانند ديگر مسائل و حوادث و رويدادهاي پس از انقلاب اسلامي، ديدگاهي متفاوت با رهبر انقلاب امام خميني(ره) در مورد آن داشت. رهبران نهضت، از آغاز جنگ تا پايان آن در مقاطع مختلف، مواضع متفاوتي نسبت به جنگ داشتند كه در ادامه آنها را بررسي مي كنيم. در ماه هاي آغازين جنگ، موضع گيري هاي نهضت، متناسب با فضاي جامعه بود . ابراهيم يزدي در مصاحبه اي گفت:«اگر اين جنگ ادامه پيدا كند، بدون شك باعث سقوط صدام خواهد شد؛ البته براي ما نيز خرابي و كشتار و خسارت به همراه دارد، ولي براي هر ارزشي بايد بهايي پرداخت.» ابراهيم يزدي حمله رژيم بعث عراق به جمهوري اسلامي را ناشي از ماهيت و سرشت حزب بعث از يك طرف و ماهيت و سرشت انقلاب اسلامي از طرف ديگر مي دانست و در مقالات خود اين گونه مي آورد كه صدام بايد ساقط شود و حكومت اسلامي در عراق ايجاد شود و اين جنگ يك فرصت تاريخي است. اين ديدگاه نهضت آزادي، مربوط به همان اوايل جنگ، يعني سال 59 بود. اين تشكل، بعدها در سال 1363 در تحليلي، حمله عراق به ايران را امري طبيعي و نوعي دفاع پيشدستانه عراق مي دانست كه براي جلوگيري از صدور انقلاب انجام داده است:«يكي از علل و اسباب داخلي كه موجب تهاجم خارجي به سرزمين انقلاب مي شود، ذهنيات انقلابيون و رهبران درباره صدور انقلاب است. با چنين هدف و برنامه عقيدتي، طبيعي است كه مورد حمله همسايه اي چون عراق قرار بگيريم.» در نقد اين موضع نهضت آزادي بايد گفت كه اگر جمهوري اسلامي دربه وجود آوردن زمينه هاي جنگ مقصر است، اين كوتاهي، بيشتر از همه متوجه دولت بازرگان است، چرا كه آنها بعد از انقلاب، پست هاي اجرايي كشور را در دست داشتند. به هر روي، نهضت آزادي، در همان ابتدا، در شعار و نه در عمل، حمايت هايي از دفاع مقدس مردم ايران در برابر تجاوز عراق داشتند . پس از فتح خرمشهر، نهضت آزادي و به خصوص شخص بازرگان، در اطلاعيه ها و سخنراني هاي خود، به طور مداوم با پيش كشيدن جهاد ابتدايي و تمسك ناصحيح به قرآن و جنگ و صلح هاي پيامبر(ص) و علي(ع) نداي صلح طلبي سر مي دادند و به ايران پيشنهاد مي كردند كه به صورت يك طرفه دست از جنگ بردارد، اما هيچ گاه دشمن بعثي و پشتيبان هاي او را كه به جنايت هاي جنون آميز دست آلودند نصيحت نمي كردند.براي بازرگان و نهضت آزادي، مهم، زنده بودن تحت هر شرايطي بود، به همين جهت حاضر مي شدند اسلام و روش پيامبر(ص) و علي(ع) را به هر نحو كه بخواهند تبيين كنند تا نظرشان تأمين شود . نهضت آزادي چگونه مي پذيرفت كه صدام بعد از فتح خرمشهر يك شبه صلح طلب شده باشد، در حالي كه پيش از آن، حتي ميانجي گري هاي بين المللي صلح و آتش بس را رد مي كرد. نهضت آزادي با ناديده گرفتن اين واقعيات، همواره ايران را در جايگاه متهم مي نشاند. در قطعنامه كنگره پنجم نهضت آزادي بعد از فتح خرمشهر آمده است:«به نظر نهضت آزادي، بعد از فتح خرمشهر كه خصم خود را ناچار ديده بود راه توبه و تسليم پيش گيرد و همسايگان حاضر شده بودند تضمين هايي بدهند، دولت مي توانست از فرصت هاي مناسبي كه براي اتخاذ و اعمال خط مشي هاي موثر جهت ختم موفقيت آميز جنگ فراهم شده بود استفاده كرده و مطابق مصالح و منافع ملت ايران اقدام كند.» امام خميني(ره) در خصوص صلح طلبي جريان هايي مثل نهضت آزادي درباره جنگ مي فرمايد:«اينها توجه به اين ندارند كه با اين اراجيفي كه اينها دارند، اين ملت تغيير نمي كند ما عالم گيري نمي خواهيم بكنيم كه شما ما را مي ترسانيد كه نمي شود عالم را گرفت... ما داريم از حق اسلام دفاع مي كنيم، ما داريم از حق مسلمين دفاع مي كنيم، ما جنگ نمي خواهيم بكنيم ... حالا هم در حال دفاع هستيم. دفاع معنايش اين نيست كه تا آن گفت يا الله دستت را بده من، با هم صلح بكنيم ما رها كنيم. اين حرف غلطي است مايي كه مي بينيم ماهيت يك حيوان درنده چيست... در خواب هستند، آنهايي كه خواب آمريكا را مي بينند، خدا بيدارشان كند.» نهضت آزادي و رابطه اش با جناح اصلاحات نهضت آزادي پس از دوم خرداد 1376 و انتخابات رياست جمهوري، از شعارهاي اصلاح طلبانه خاتمي قاطعانه حمايت كرد. اين گروه سياسي، در انتخابات مجلس ششم نيز كه پيروزي قاطع با اصلاح طلبان بود، همين رويكرد را در پيش گرفت . دليل حمايت نهضت آزادي از اصلاح طلبان اين بود كه شعارهاي آنها را با انديشه هاي خود همخوان مي ديد. از اين رو، نهضت آزادي ضمن استفاده از فضاي به وجود آمده براي مطرح كردن دوباره خود ، به فعاليت آشكار روي آورد و به نشر انديشه هاي ليبرالي خود پرداخت. دكتر يزدي دبير كل نهضت خوشحالي خود از فضاي پديد آمده را اين گونه بيان مي كند: « ما قسم نخورده ايم كه هميشه و تا ابد به عنوان اپوزيسيون عمل كنيم و قسم هم نخورده ايم كه با هر كس در دولت باشد به صرف اين كه در دولت است مخالفت كنيم، خير. بديهي است كه اگر برنامه هايي كه مطرح مي شود با برنامه هايي كه نهضت (آزادي) ارائه داده و مي دهد همخواني داشته باشد از آن حمايت مي كنيم حتي اگر به ما اجازه فعاليت ندهند .» بعد از دوم خرداد، نهضت آزادي فعاليت هاي خود را در قالب هاي مختلف آغاز كرد. اين تشكل، در اين برهه، با بيانيه هاي ساختارشكنانه و طرح شبهات گوناگون، وارد ميدان جنگ با ولايت فقيه شد و آن را موضوعي اختلافي ميان علما دانست كه فاقد وجاهت قانوني و شرعي است و خودكامگي و استبداد را به دنبال دارد . همچنين در بيانيه اي، نامه معروف حضرت امام درباره عدم صلاحيت نهضت آزادي براي كارهاي اجرايي، قضايي و قانون گذاري را در شأن امام ندانست و آن را فاقد دليل و مدرك شمرد . افزون بر بيانيه ها و سخنراني ها و مصاحبه هايي كه به صورت آشكار انجام مي پذيرفت، نهضت آزادي براي گسترش فعاليت هاي خود ضمن جذب نيرو و سازماندهي، از مجموعه هاي پوششي شناخته شده، براي ترويج عقايد خود بهره مي برد. از جمله اين مجموعه ها، «ائتلاف جبهه ملي- مذهبي ها» بود كه در سال 1378 تشكيل شد. اين تشكيلات، دو ركن اساسي داشت: نهضت آزادي و شوراي فعالان ملي - مذهبي. به عبارت ديگر، چهار نفر در رأس اين ائتلاف بود كه دو نفر آن از اعضاي نهضت آزادي بودند. ائتلاف ملي - مذهبي ها تا آنجا پيش رفت كه اسلام، پيامبر (صلي الله عليه و آله)، كعبه، حج و همه اصول و فروع اسلام را انكار كرد، مذهب شيعه را ادامه زرتشتي گري دانست و به بدترين شكل به ائمه اطهار توهين مي كرد كه قلم از نوشتن آنها شرم دارد . سرانجام بسياري از اعضاي نهضت آزادي در اتهام اقدام عليه امنيت كشور، ارتباط با بيگانگان، شركت در كنفرانس هاي گروه هاي مخالف و تبليغ عليه نظام جمهوري اسلامي از طريق بيانيه، مصاحبه با رسانه هاي داخلي و خارجي و سخنراني هاي مختلف دستگير و محاكمه شدند . به طور كل، جامعه مدني، تساهل و تسامح، اصلاحات، توسعه سياسي و... ادبيات مشترك دولت سيد محمدخاتمي و نهضت آزادي بود. در مورد اصلاحات، اعضاي نهضت آزادي، با توجه به نزديكي اي كه ميان خود و دولت مي ديدند، براي گرفتن مجوز فعاليت به وزارت كشور مراجعه كردند كه وزارت كشور اجازه فعاليت رسمي آنها را منوط به تشكيل حزبي با نام جديد كه خلاف نظر امام بود، دانست. به هر حال در بستر اين دوران، نهضت آزادي توانست به بسياري از اهداف خود برسد . از سال 84 به بعد، شيوه نهضت آزادي درباره نظام تغيير كرد. حاصل سخن اين كه در اين دوران، يعني از سال 84 مخالفت آنها شكل آشكارتري به خود گرفت؛ ضمن اين كه سعي مي كردند گروه هاي ديگر را نيز با خود همراه نمايند. ابراهيم يزدي يك دوره سه ماهه از 30 بهمن 86 تا 5 خرداد 87 به آمريكا سفر كرد و پس از بازگشت، به صراحت استراتژي براندازي نظام را مطرح كرد. وي در مصاحبه اي در 23 خرداد 87 به سايت خبري روز چنين گفت:«الان زمان آن است كه عملكرد نظام مبتني بر نظام ولايت فقيه را مورد ارزيابي قرار بدهيم. ما معتقديم كه مشكل اساسي ايران، در سيستم ولايت فقيه است . » يزدي در خصوص پيوند مشترك نهضت آزادي با سازمان مجاهدين انقلاب و حزب مشاركت و كارگزاران مي گويد: ما از اين كه گروه هاي سياسي، آرام آرام به واقع گرايي نزديك مي شوند خوشحاليم. گروه هايي كه 10 سال پيش، مرزبندي خودي و غيرخودي را ابداع كرده بودند، امروز به اين نتيجه رسيده اند كه اين مرزبندي ها واقع بينانه نيست. كارگزاران امروز با ده سال پيش متفاوتند . به خاطر تأثير فكري نهضت برافكار احزاب كارگزاران، مجاهدين انقلاب اسلامي، مشاركت و دفتر تحكيم وحدت، و...، بسياري از مواضع اين احزاب و گروه ها به نهضت آزادي نزديكي بيشتري پيدا كرد. با صف واحد و نامزد واحد و با برنامه ريزي هماهنگ، در انتخابات دهم رياست جمهوري وارد صحنه شدند و زمينه آشوب و اغتشاش را فراهم كردند. سرانجام تعدادي از سردمداران اين گروه ها به اتهام اقدام عليه امنيت ملي و بسترسازي براي آشوب و اغتشاش دستگير شدند . ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 - سخنراني ابراهيم يزدي در كنگره حزب 18/11/1363 2 - كنگره هشتم سال 1364 3 - سخنراني ابراهيم يزدي در كنگره حزب 18/11/1363 4 - اعترافات صباغيان 10/6/1367
|
|
|