(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 - شماره 20210 

نگاهي به فيلم «هري پاتر و يادگاران مرگ»
نمايي از دوئل واپسين
در نشست بررسي فيلم مستند «بهترين مجسمه دنيا» عنوان شد
تلاشي براي ترسيم قهرمانان گمنام دفاع مقدس
زلال احكام در قاب سيما
توليد يك انيميشن تاريخي
ايران 1404 در يك نمايش
افزايش برنامه هاي راديويي براي مقابله با قاچاق كالا
اجراي شيوه اي متفاوت در برگزاري جشنواره تئاتر ماه
نگاهي به سريال «دختري به نام آهو»
ملودرام خانوادگي با طيف هاي مختلف



نگاهي به فيلم «هري پاتر و يادگاران مرگ»
نمايي از دوئل واپسين

سعيد مستغاثي
سرانجام پس از يك دهه، ماجراهاي هري پاتر و دوستانش و آن مدرسه جادوگري هاگوارتز و موجود خبيثي به نام ولد مورت و... همراه معماها و رازهاي بي شمارش روي پرده سينما هم به پايان رسيد. اين در حالي است كه چهار سال پيش، كتاب هفتم و آخر اين مجموعه (كه دستمايه همين بخش از سري فيلم هاي هري پاتر شد) انتشار يافت.
اگرچه هرچه اين سري فيلم ها از قسمت اول فاصله گرفت، خود كتاب ها هم بيشتر و بيشتر به اصطلاح هاليوودي شدند. به اين معني كه به تدريج عناصر آشناي سينماي هاليوود در متن داستان و روايت ادبي آن نيز وارد گرديد. چنان كه شنيده شد پس از قسمت دوم و از قسمت سوم به بعد حتي از سوي تهيه كنندگان فيلم و خود كمپاني برادران وارنر، مشاوراني براي جي كي رولينگ گمارده شدند تا قصه و داستان هايي كه نوشته مي شود، هرچه بيشتر با معيارهاي هاليوود سازگار باشد.
از همين روست كه در صحنه هاي مختلف قسمت هاي سوم وچهارم اين مجموعه به شدت صحنه هاي معروف فيلم هاي شناخته شده هاليوود تداعي مي شد. دراين قسمت ها خصوصا در «هري پاتر و جام آتشين» به شكل ترديدناپذيري از عناصر روايتي «ارباب حلقه ها» (رمان اصلي)، «جنگ هاي ستاره اي» و آثار ديگري مثل «شكارچيان روح» وام گرفته شده بود (دوئل چوبدستي هاي هري پاتر و ولدمورت حتي در اجرا و جلوه هاي ويژه مورد استفاده قرارگرفته، يادآور درگيري جداي و سيث در «جنگ هاي ستاره اي» است) و حتي علنا ولدمورت را مثل دارت و پدر فيلم هاي جنگ هاي ستاره اي «لرد تاريكي» مي خوانند.
يا در كتاب پنجم هري پاتر، كه طي سال هاي 2001 و 2002 نوشته شد و در جولاي 2004 منتشر گشت، فضاي سياسي/ امنيتي پس از 11 سپتامبر 2001 به شدت برنوشتار جي كي رولينگ تأثيرگذارده و فضاي حاكم بر قصه پنجم هري پاتر از شيوه جادو و معمايي 3 كتاب اول و مخلوط با حادثه و حادثه پردازي در كتاب چهارم، ناگهان به فضايي سياسي در كتاب پنجم تبديل گشت.
تشكيل گروهي مخفي به نام «محفل ققنوس» در مقابل لرد تاريكي، وراي حاكميت وزارت سحر و جادو و تشكيل كورنليوس فاج كه وجود ولدمورت را منكر بود و آن را نتيجه ذهن دامبلدور و هوادارانش مي دانست و براي حفظ حاكميت خويش، توسط دولورس آمبريج شرايط امنيتي و اطلاعاتي سختي بر هاگوارتز حاكم كرد تا هر نوع توطئه اي عليه خود را خنثي نموده و مجازات متخلفان را تا تبعيد به زندان مخوف ازكابان پيگيري كنند، شباهت انكارناپذيري به موقعيت آمريكا پس از 11 سپتامبر2001 درمقابل مخالفانش داشت كه بنا به تئوري بوش هر اعتراض و انتقادي را به تروريسم تعبير كرده و مستوجب شديدترين برخوردها دانستند. در واقع رولينگ در «هري پاتر و محفل ققنوس»، قهرمان نوجوان خود را با وقايع روز همساز كرده و او را درمقابل چالش هاي سياسي آشنا قرار مي دهد:
اينكه فرض از بين رفتن تروريست ها (ولد مورت)، خوش خيالي است و بايستي عليه آنها در گروه هايي مانند «عمل ميهن پرستانه» (محفل ققنوس) متشكل و وارد عمل شد، اينكه حادثه11 سپتامبر به دليل همين خوش خيالي در مورد دشمنان آمريكا و ضعف دستگاه هاي امنيتي (وزارت سحر و جادو) به وقوع پيوست! و اينكه زندان ازكابان بي شباهت به زندان هاي گوانتانامو و ابوغريب نيست.
اما بخش نخست «هري پاتر و يادگاران مرگ» كه سال گذشته به نمايش درآمد، بيشتر به ادامه ماجراي گشت و گذار هري و دوستانش براي يافتن هوركوراكس هاي ولدمورت (اشياء يا موجوداتي كه واجد تكه هاي جان ولد مورت هستند) مي گذرد.
بخش دوم فيلم «هري پاتر و يادگاران مرگ» نيز با غصب چوبدستي دامبلدور از درون قبرش توسط ولد مورت شروع مي شود و سپس تلاش هري پاتر و رون و هرميون براي راه يابي به گرينگاتز و صندوق بلاتريكس (كه در بخش قبلي ناخودآگاه شك هري را براي وجود يكي از هوركوراكس ها در آن برانگيخته بود) را شاهديم. پس از آن هري و دوستانش راهي هاگوارتز مي شوند تا هوركوراكس بعدي كه ميراث گمشده موسس گروه هافلپاف است را بدست آورند اگرچه شمشير گرينفدور آغشته به زهر باسيليس را در معامله براي رفتن به گرينگاتز به جني به نام گريفوگ داده اند و برايشان بدست آوردن هوركوراكس ها يك طرف ماجراست و نابودي شان طرف ديگر. در همين حال ولدمورت هم به تصور تصاحب ابرچوبدستي از قبر دامبلدور (كه او آن را به خاطر خلع سلاح كردن گرينوالد جادوگر سياه قبلي بدست آورده بود) با لشكريانش راهي هاگوارتز شده كه اينك با ورودي هري پاتر و دوستانش و پيوستن ساير دانش آموزان به گروه مقاومت مدرسه جادوگري و فراري دادن اسنيپ توسط پروفسور مك گوناگال، پايگاه مبارزه عليه ولدمورت شده است. جنگ اول درمي گيرد و با مقاومت دانش آموزان هاگوراتز، سپاه ولد مورت عقب رانده مي شوند، ضمن اينكه دو هوركوراكس ديگر توسط زهر نيش مار باسيليس (كه ديگر اسكلتي بيش از او در دالان اسرار باقي نمانده) از بين رفته و ولد مورت دچار ضعف شديد مي شود. حالا فقط دو هوركوراكس باقي مانده، يكي نجيني همان مار وفادار ولد مورت و ديگري خود هري پاتر كه در زمان نوزادي و هنگامي كه ولد مورت براي نابوديش رفته بود بر اثر فداكاري مادرش كه خود را در مقابل چوبدستي ولد مورت قرار داد، قسمتي از جان لرد تاريكي به جسم هري رفت و همين موضوع باعث ارتباط ناخودآگاه آن دو گرديد. (هري اين موضوع را پس از مرگ اسنيپ بدست ولد مورت و از طريق قدح انديشه و خاطرات اسنيپ دريافت) يعني هري پاتر بايد با از بين بردن خودش به عنوان آخرين هوركوراكس، ولد مورت را نابود كند. او بايد در يك اقدام انتحاري، خودش را در مقابل چوبدستي ولد مورت قرار مي داد.
به اين ترتيب قصه هري پاتر در ميانه نبرد آخرين، وارد حساس ترين مرحله خود و عمل انتحاري هري براساس افسانه هاي عبراني و اسطوره سامسون مي شود. آنچه مايه بسياري از فيلم هاي آخرالزماني هاليوود قرار گرفته و مي گيرد. در فيلم هايي همچون «جن گير» (كه پدر كاراس پس از تسخير جسمش توسط پازوزا، خودكشي كرد) يا «بيگانه سه» (كه سرگرد ريپلي بعد از اينكه هيولاي فيلم درونش تخم گذاري نمود و در حال رشد بود، خود را به فضا پرتاب كرد) و يا در فيلم «ماتريكس» (كه نيو براي نجات زايان و پيروزي اش در معامله با ماتريكس براي حذف ويروس اسميت، او را به درونش كشيده و خود را با او نابود ساخت) از همين تم عمل انتحاري سامسون استفاده شده و حالا اين تم آشنا را در آخرين قسمت هري پاتر نيز به كار گرفتند.
اما به همان دليل اوج گيري داستان پردازي هاليوودي در اين قسمت، تقريباً همه آنچه در طول هفت قست كتاب و هشت قسمت فيلم، به عنوان پازل و معما و راز (جذابيت هاي اصلي اين سري داستان ها) ريسيده شده بود را به قول معروف پنبه كرده و قرباني دراماتيزه كردن كليشه اي و حتي به اصطلاح سوپر هاليوودي شدن قصه نمودند.
اما اين پايان تلخ نمي توانست مورد نظر صاحبان كمپاني برادران وارنر باشد، پس براي بازگشت او به دنيا و زنده ماندنش، «يادگاران مرگ» طراحي شد تا هم پايان خوش سري هري پاتر به شكلي منطقي تر رقم بخورد و هم به نوعي بازگشت مسيح را تداعي نمايد (براساس همان انديشه هاي آخرالزماني اوانجليكي). در اين صورت هم باز سير قصه مي توانست قابل قبول باشد اگرچه بازگشت ناگهاني هري از دنياي مرگ، فرجام داستان را جذاب تر مي نمود اما برادران وارنر گويا براي از دست ندادن بيماران قلبي، با طراحي يادگاران مرگ در واقع اطمينان دادند كه بلايي بر سر هري نخواهد آمد! ولي گويا بازهم دلشان راضي نشد تا يكي از فاجعه بارترين پايان بندي هاي هاليوودي را براي هري پاتر رقم زدند. به اين ترتيب كه نه تنها او با مردنش توسط ولد مورت واقعا نمرد و بلكه به عنوان آخرين هوركوراكس باعث مرگ لرد تاريكي نشد تا بازهم در نبرد تن به تن آخرين، هر دو نفر حضور داشته و يك صحنه دوئل ديگر به سبك و سياق فيلم هاي وسترن (كه بسيار هم مورد علاقه طرفداران هاليوود است) ايجاد شود!! عجب اينكه اين وسترن هنوز و حتي در فيلم هاي فانتزي مانند هري پاتر هم دست از سر هاليوود برنمي دارد!!!
به اين ترتيب نويسنده و مشاوران و سازندگان «هري پاتر» به زمين و زمان آويزان مي شوند، به هر ترفندي دست مي زنند، هرچه دليل و برهان و رازهاي آبكي است را به هم مي بافند، فقط براي اينكه يك سكانس دوئل هري و ولد مورت را بدون طلسم هاي مختلف در فيلم بگنجانند تا دوز حادثه اي و به اصطلاح اكشن اثر پايين نيايد!! هپي اند هاي تهوع آور فيلم در همين جا تمام نمي شود و در پايان كتاب و فيلم «هري پاتر و يادگاران مرگ» به قول معروف يك «Happily Ever After» نخ نما شده دست چندم را شاهديم. در اين صحنه كه گويا 19 سال از نبرد آخرين و نابودي لرد تاريكي گذشته (چرا 19 سال؟ به دليل معنا و مفهوم داشتن اين عدد در فرهنگ صهيوني؟) زوج هاي هري و جيني، رون و هرميون و همچنين دراكو مالفوي و... همگي با بچه هايشان به ايستگاه كينگز كراس آمده اند تا آنها را راهي هاگوارتز كنند!! (به ياد برخي سريال هاي كشدار و اعصاب خردكن يا آگهي هاي بيمه عمر و يا حساب پس انداز نمي افتيد كه در آخر همه شخصيت هاي اصلي خانواده تشكيل داده و بچه هايشان را به مدرسه مي برند؟!!
در واقع اين صحنه هاي پاياني فيلم، تتمه حيثيت و وزانت راز و رمزهاي مجموعه «هري پاتر» را نيز بر باد مي دهد و كاراكترهايي كه از اين مجموعه در اذهان باقي مي مانند هيچ يك از سه شخصيت اصلي يعني هري و رون و هرميون نيستند بلكه كاراكترهايي هستند كه فداكارانه از فيلم بيرون رفتند همچون سيريوس بلك و دامبلدور و اسنيپ و... و حتي دابي بيشتر در خاطر تماشاگران مي ماند.
از همين روي به نظر مي آيد چنين كارنامه اي، يكي از حقارت بارترين شكست هاي داستان نويسي معاصر است كه به قول هري بلاك در فيلم «ساختار شكني هري» (وودي آلن- 1997) قرباني كردن قهرمان هاي قصه براي فروش بيشتر، يك اخاذي كثيف قلمداد مي شود!!!
اما قسمت «هري پاتر و يادگاران مرگ» به عنوان آخرين بخش از مجموعه هري پاتر، دربرگيرنده جنگ آخرين يا همان آرماگدون نيز هست كه در قسمت ششم يعني «هري پاتر و شاهزاده دورگه» از آن به طور مستقيم سخن رفته بود. در بخش آخر كتاب ششم يعني «گور سفيد» وقتي همه ياران دامبلدور گرد جسد او جمع شده اند و سانتورها (اهالي جنگ ممنوع) هم مي آيند و در حاشيه همان جنگل مي ايستند، هري به ياد نخستين سفر كابوس وارش به اين جنگل مي افتد و نخستين ملاقاتش با ولدمورت و در اينجا جمله دامبلدور را به خاطر مي آورد كه گفته بود: «جنگ نهايي نيك و بد، آرماگدون بزرگ چندان دير نيست...»
براي اولين بار در همين قسمت ششم است كه به طور علني هري پاتر به عنوان منجي موعود ناميده مي شود! (البته اين موضوع در آخر كتاب پنجم كه دامبلدور پيشگويي مهم پرفسور تريلاوني را در مورد رقيب نهايي ولدمورت بيان مي كرد، روشن شده بود اما چون بخش فوق از پيشگويي در فيلم مربوطه بيان نشد، براي نخستين بار، صحبت آن را در فيلم «هري پاتر و شاهزاده دو رگه» ديده و شنيديم).
از آن قسمت به بعد است كه ديگر روشن مي شود، هري پاتر تنها كسي است كه همه در انتظار نبردش با نيروي تاريكي و نجات جهان از وجود آن هستند كه اين موضوع در خود فيلم هم به روشني مورد اشاره قرار مي گيرد. مثلا در صحنه اي از فيلم «هري پاتر و شاهزاده دو رگه» كه هري در رستوراني مشغول خواندن روزنامه است، در همان روزنامه موضوع منجي بودن هري كاملا بيان شده و پيشخدمت رستوران نيز از اين جهت نسبت به هري ابراز ارادت مي كند!
به نظر مي آيد از آن قسمت، سازندگان سري هري پاتر بر آن شدند تا اين مقوله مهم جهان امروز (كه سال هاست در هاليوود مورد توجه قرار گرفته و در يكي دو دهه اخير نيز به عنوان جريان اصلي اين كارخانه به اصطلاح روياسازي قلمداد شده) را خارج از دنياي جادوگري هاگوارتز و مانند آن نيز جاري ساخته و براي تماشاگران خاص هري پاتر كه بيشتر از قشر نوجوانان هستند، ملموس تر سازند. (به خاطر بياوريم صحبت هاي پرفسور رابرت لنگدون در «رمز داوينچي» كه در پاسخ نگراني سوفي مبني بر از يادرفتن جام مقدس، خانقاه صهيون، خاطره مريم مجدليه و نسل عيسي مسيح، يادآور شد كه هنرمندان متعددي در طول تاريخ سعي كردند با آثار خود، اين ياد را در اذهان كودكان و نوجوانان و به زبان و بيان خود آنها حفظ نمايند، از جمله والت ديزني در قصه ها و كارتون هايي مثل سيندرلا و زيباي خفته و سفيدبرفي و هفت كوتوله و... و همچنين داستان هايي مانند هري پاتر...)
و جنگ آرماگدون، سرانجام در بخش دوم از فيلم «هري پاتر و يادگاران مرگ» اتفاق مي افتد. نكته قابل توجه اينكه سازندگان فيلم دقيقا براساس باورهاي اوانجليستي (صهيونيسم مسيحي) در بخش اول از يادگاران مرگ، ولدمورت و ارتش تاريكي را بر هاگوارتز و دنياي جادوگران حاكم مي سازند. (كه حتي وزارت سحر و جادو را به تصرف خود درآورده و وزير را هم به قتل مي رسانند). اين همان مرحله نخست جنگ آخرالزمان است كه بنابر تبليغات مسيحيان صهيونيست، سپاه شر يا دجال و يا همان آنتي كرايست (ضد مسيح) ابتدا بر اورشليم يا بيت المقدس حاكم شده و سپاه مسيح يا مسيحيان نو تولد يافته بر اثر پديده Rapture به آسمان نزد مسيح مي روند و بعد از مدتي همراه مسيح بازگشته و طي مرحله آخر جنگ آرماگدون، ضدمسيح و ارتش تاريكي را شكست داده و حكومت هزار ساله خود را در جهان برقرار مي سازند. همچنان كه در بخش دوم از فيلم «هري پاتر و يادگاران مرگ» نيز شاهديم، پس از مدتي كه ولدمورت حاكم بر دنياي جادوگري است، هري پاتر با طلسم يادگاران مرگ، همچون مسيح مجددا از دنيايي ديگر بازگشته و همراه همه دانش آموزان و استادان هاگوارتز در جنگي سهمگين با سپاه شر، درگير شده و آن را شكست مي دهند. (طرفه آنكه كانون هاي صهيوني سعي دارند مثل هاليوود و فيلم هاي آن، سناريوهاي خود را عينا در عالم واقع هم به اجرا درآورند!)
ويليام اينديك، استاد روانشناسي دانشكده داولينگ در اوكديل نيويورك در كتاب «سينما، روح بشر» درباره مأموريت مسيحايي (آخرالزماني) هري پاتر مي نويسد: «... هري مانند عيسي، فرزند يك شخصيت با قدرت ماورالطبيعه است و مانند وي سرنوشتي از پيش تعيين شده به عنوان نجات دهنده مردم دارد و بر شيطان بزرگ پيروز مي شود. هري مانند عيسي بايستي هويت خود را بشناسد و با چالش هاي بزرگ خود روبه رو شود. او مانند عيسي از نيروي فوق طبيعي برخوردار است و مانند او وسوسه مي شود تا به نيروهاي شيطاني ملحق گردد، صرفا براي آن كه دوباره تولد يابد و با روحي قدرتمندتر به ميدان بازگردد...»
اما ويليام اينديك فراموش كرده كه حضرت عيسي مسيح(ع) به لطف و خواست الهي، قدرت ماورالطبيعه يافت كه مرده را زنده و كور را شفا مي داد. او با قدرت و به اذن خداوند، در آخرالزمان دوباره بازخواهد گشت. اما در مجموعه «هري پاتر»، اساسا خداوند و تفكرات الهي راهي ندارد و اين نيروي جادو و سحر است كه تعيين كننده بوده و دو سوي خوب و بد داستان از آن استفاده مي كنند. در اين فضا يا آدم ها منشاء قدرت و اثر هستند (مشنگ ها) و يا جادوگران و يا زاده اي از آميزه اين دو (دورگه ها).
نشاندن انسان به جاي خداوند (اومانيسم) از جمله محورهاي فقرات ايدئولوژي غرب صليبي/ صهيوني بود كه پس از نهضت به اصطلاح اصلاح ديني و جنبش روشنگري در تمام علوم و فنون و آموزش ها و همچنين فرهنگ و انديشه و حتي سبك زندگي غرب نفوذ كرده و اساس آن تمدن را به وجود آورد. رسانه هاي غرب به عنوان ويترين و بازتاب آن تمدن، ايدئولوژي يادشده را در تماميت جامعه غربي و همچنين ديگر سرزمين ها (تا جايي كه برد داشتند) رسوخ دادند و هاليوود يكي از همين رسانه ها بود و اومانيسم از همان آغاز در آثار اين كارخانه به اصطلاح روياسازي تبليغ شد. سوي ديگر ايدئولوژي غرب صليبي/ صهيوني را انديشه هاي كابالايي (يكي از فرقه هاي صهيوني) و ماسوني تشكيل داد كه بر آخرالزمان گرايي و منجي گرايي جعلي استوار بوده و هست. اين بعد از ايدئولوژي آمريكايي نيز يكي ديگر از محورهاي فكري هاليوود را گرديد به نحوي كه پال اسكات، نويسنده معروف روزنامه ديلي ميل در سال 2004 در همين نشريه، رهبر كابالا در آمريكا به نام فيليپ كروبرگر يا فيليپ برگ را پشت صحنه هاليوود معرفي نمود. اگرچه رسوخ انديشه صهيوني كابالا در ايدئولوژي آمريكايي به دليل حضور فعال عناصر معروف تشكيلات فراماسونري در بنيانگذاري و شكل دهي ايالات متحده، كاملا منطقي به نظر مي رسد. طبيعي بوده و هست كه ايدئولوژي ماسوني و كابالايي در فيلم هاي هاليوودي بروز روشني داشته باشد. ايدئولوژي كه به دليل ريشه هاي تفكر ماسوني و كابالايي در مصر باستان و جادوگران فرعوني و به خاطر حضور فعال ساحران و جادوگران زير لواي خاخام هاي يهودي در آموزش و تربيت شواليه هاي معبد به عنوان پدران فراماسونري و فرقه كابالا، جادو و جادوگري از اصول اساسي آن بوده و خصوصا جادوي سياه در زمره سرفصل هاي آموزشي اين فرقه تحت عنوان معنويت و تصوف قرار گرفته است.
از همين رو، ساخت سري كارتون ها و فيلم هاي جادو و جادوگري از ابتدا در هاليوود مرسوم بوده است. كارتون ها و فيلم هايي كه در آنها همه آرزوها و اميدها (نه به ذات حق تعالي) به جادوگران و ساحران و پريان و... ختم مي شده است. از پينوكيو، سيندرلا، زيباي خفته و... و تا هري پاتر كه بارزترين آثار تصويري در زمينه تبليغ افكار شرك آميز به شمار آمده و مي آيند.

 



در نشست بررسي فيلم مستند «بهترين مجسمه دنيا» عنوان شد
تلاشي براي ترسيم قهرمانان گمنام دفاع مقدس

روايت درياقلي در فيلم «بهترين مجسمه دنيا» بر نسل امروز تاثيرگذار است و داستان زندگي اين شهيد، فراتر از يك روايت امروزي است.
جلسه نقد و بررسي فيلم مستند «بهترين مجسمه دنيا» با حضور محمدتقي فهيم (مجري)، حسين سلطان محمدي (منتقد)، مرتضي احمدي (صداپيشه پيشكسوت) و حبيب احمدزاده (كارگردان)، در سالن «سينما حقيقت» مركز گسترش سينماي مستند و تجربي برگزار شد.
حبيب احمدزاده در ابتداي اين نشست خبري گفت: براي ساخت اين اثر مستند هشت سال به تحقيق و پژوهش پرداختيم و تلاش شد تا اين فيلم براساس مستندات تصويري روايت شود.
وي با اشاره به پرداختن به زندگي درياقلي سوراني از شهداي هشت سال دفاع مقدس در اين اثر مستند يادآور شد: در اين اثر مستند سعي كرديم شهيد درياقلي را به عنوان يك قهرمان يا چهره اي كاملا معصوم مطرح نكنيم و در اين راه تعادل را حفظ كنيم و نشان دهيم كه مي توان همانند درياقلي، خود را دست كم نگرفت.
اين كارگردان مستند تاكيد كرد: در اين مستند قدرت استناد به تصاوير زياد به چشم مي خورد و تلاش ما بر اين بود با استفاده از تصاوير، واقعيت ها را به مخاطب نشان دهيم.
احمدزاده با بيان اينكه اين مستند از يك ذهن داستان پرداز به وجود آمده توضيح داد: در تمامي تصاويري كه در اين اثر مشاهده مي كنيم، دخالتي نداشتم و تلاش كردم همه افرادي كه در مقابل دوربين صحبت مي كنند، متوجه دوربين نبوده و به راحتي درباره موضوع مستند حرف بزنند.
وي با يادآوري اينكه در مستند «بهترين مجسمه دنيا» با يك داستان عادي روبه رو بوديم گفت: اين مستند فراتر از داستان امروزي است و روايت درياقلي در اين فيلم مستند به درد نسل هاي امروز و آينده مي خورد.
احمدزاده درخصوص صداپيشگان حاضر در اين اثر يادآور شد: صداي مرتضي احمدي، روايت ذهني- تاريخي همه ما است و لهجه شيرين آباداني حميد فرخ نژاد هم رگه طنازي به كار بخشيده است.
وي در ادامه خواستار تغيير فكري در ساخت آثار سينمايي و توجه بيشتر به دوران دفاع مقدس شد.
حسين سلطان محمدي منتقد و نويسنده سينما نيز در اين نشست خبري گفت: جمع آوري اين تصاوير آرشيوي با كيفيت، از نكات قابل توجه اين فيلم است و فيلمساز خود را در اختيار اين تصاوير قرار داده و توانسته داستان خود را روايت كند.
وي گفت: مستند بهترين مجسمه دنيا به مخاطبان نشان مي دهد كه دوران جنگ محدود به سرداران بزرگ نمي شود و افراد مختلفي همچون درياقلي سوراني نيز در مقابله با تهاجم دشمن نقش داشته اند.
سلطان محمدي تاكيد كرد: قهرمانان گمنام دوران دفاع مقدس همچون درياقلي سوراني بايد بيش از گذشته به تصوير كشيده شوند و اين نوع آثار به حتم اكران موفقي خواهند داشت.
اين منتقد سينما ادامه داد: مستندساز براي ما قهرماني را به تصوير كشيده است كه ما مي توانيم وي و سير تحول آن را به شكلي ساده ببينيم و اين شخصيت در نهايت از يك فرد ساده به شخصيتي تاريخي تبديل مي شود.
مرتضي احمدي پيشكسوت عرصه سينما و تلويزيون و صداپيشه اين اثر مستند گفت: اين مستند با بقيه مستندها فرق دارد و حبيب احمدزاده تمام تلاش خود را كرده كه اين مستند، يك اثر گيشه اي نباشد.
وي يادآور شد: من چند بار اين مستند را ديده ام و در هر بار اين اثر براي من از جذابيت هاي منحصر به فردي برخوردار بوده است.

 



زلال احكام در قاب سيما

علي پهلوان كاشي
برنامه «زلال احكام» يكي از باسابقه ترين برنامه هاي شبكه سه سيما است. اين برنامه با حضور روحاني برجسته و شناخته شده و البته مسلط به احكام اسلامي از جمله برنامه هاي تركيبي محسوب مي شود كه به پاسخ به شبهات ديني و يا ابهامات احكام ديني اختصاص دارد و در مدت زماني كوتاه و مختصر و مفيد به سؤالات بينندگان برنامه پاسخ مي دهد. اما اين برنامه نقاط ضعف و قوتي هم دارد كه به بيان چند مورد آن مي پردازم.
اول اينكه اصل وجود اين گونه برنامه ها و اهتمام مداوم رسانه ملي به توليد و پخش چنين برنامه اي به عنوان مهم ترين نكته و اصلي ترين موضوع مي بايستي اشاره شود. چرا كه همه خوب مي دانيم يادگيري و دانستن احكام بر مسلمانان واجب است. حال كه به سبب مشغله يا علل ديگر دسترسي به مراكز مربوط به امور ديني براي مردم به طور روزمره و هميشگي ممكن نيست و اگر هم ممكن باشد محدوديت زماني دارد پخش اين برنامه كه همه روزه به بيان احكام اختصاص دارد بسيار مفيد و موثر و لازم است. به همين دليل هم با واكنش مثبت مردم مواجه شده است.
نكته ديگر درباره اين برنامه استفاده از روحاني مسلط به احكام و آشنا به ابهامات و پاسخ هاي آنان است كه به طور دقيق و قابل فهم و به زبان شيوا به بيان احكام ديني مي پردازد. حضور اين چنين چهره هاي شاخص و شناخته شده اي در برنامه موجب افزايش اعتماد مردم و استقبال بيشتر از اين برنامه شده است.
همچنين بايد به رويكرد برنامه اشاره كنيم كه به صورت پرسش و پاسخي است و اين امكان براي همه مردم اقصي نقاط كشور فراهم است تا به بيان سؤالات خود بپردازند و با دنبال نمودن آن ، پاسخ خود را دريافت نمايند. اينكه رسانه ملي در كنار رسالت هاي رسانه اي خود چنين رويكردي را هم اتخاذ مي كند و در قبال موضوعات مهم ديني مردم احساس تكليف مي كند و يك درگاه پاسخگويي تصويري براي سؤالات شرعي مردم باز مي كند نشانه مثبتي است كه جاي تحسين دارد. همچنين در باب نقاط قوت برنامه بايد به زمان پخش آن اشاره كرد كه معمولا حوالي اذان ظهر پخش مي شود و دقيقا همان زماني است كه هم ذهن مخاطب آمادگي پذيرش مطالب را دارد و هم مخاطبين بيشتري به نسبت موضوع برنامه مي توانند از آن بهره مند شوند.
البته اين نكته هم از نقاط قوت برنامه است كه معمولا به بيان مشكلات و شبهات اصلي و كليدي مردم كه تعداد بيشتري از مردم مبتلا هستند پرداخته مي شود.
با اين حال چند نقطه ضعف هم در برنامه «زلال احكام» ديده مي شود. يكي اينكه در اين برنامه از آهنگ ها و موسيقي هاي مذهبي خوبي استفاده نمي شود. هم چنين به نظر مي رسد كمي دكور برنامه كليشه اي و تكراري شده است و از تنوع لازم برخوردار نيست و اگر تغييري هم داده مي شود چندان متفاوت و محسوس نيست. توليد برخي فيلم هاي كوتاه متناسب با احكام در باروري هر چه بيشتر برنامه مفيد است .

 



توليد يك انيميشن تاريخي

«تاريخ از اين ور» عنوان تازه ترين سريالي است كه مركز مطالعات و توليدات انيميشن حوزه هنري به ساخت آن پرداخته و تا امروز 14 قسمت از 90 قسمت اين مجموعه 20 دقيقه اي ساخته شده است.
اين مجموعه اكنون مراحل پاياني پيش توليد را سپري مي كند، نگارش 20 قسمت از فيلمنامه اين سريال نهايي شده و همچنين 70 درصد از تحقيقات گروه به اتمام رسيده است.
براساس گفته هاي مسعود صفوي تهيه كننده اين مجموعه، انتظار مي رود تا اواخر سال جاري 70 قسمت اين مجموعه تاريخي ساخته شود كه در اين صورت پخش سريال از اوايل سال 92 آغاز مي شود. وي همچنين بهترين زمان براي ساخت بيست قسمت باقي مانده را حين پخش مجموعه دانستند.

 



ايران 1404 در يك نمايش

منطقه 1404 عنوان نمايش جديدي است كه از 24 ارديبهشت ماه در تماشاخانه ماه حوزه هنري ميزبان علاقه مندان تئاتر خواهد بود.
حسين عاشوراي كارگردان اين اثر نمايشي با اعلام اين خبر افزود: اين نمايش داراي تمي با نگاه به آينده است كه در قالبي سورئاليستي و آوانگارد به وضعيت نقاط ديگر دنيا بعد از سال 1404 پرداخته و به نوعي نگاهي برون گرا به سند چشم انداز بيست ساله دارد. اين كارگردان تئاتر در معرفي بازيگران نمايش ادامه داد: مريم جليلي و داوود پژمان هنرمنداني هستند كه به عنوان بازيگر در اين اثر نمايشي حضور دارند. وي خاطرنشان كرد: معتقدم بي آن كه مجذوب و شيفته تئاتر غرب باشيم و در عين حال در تئاتر خودمان بمانيم و در جا بزنيم بايد به سمتي برويم كه تئاتر ايران علاوه بر استفاده از ارزش هاي معنوي و هنري خود با استفاده از تكنيك هاي پيشرفته تئاتر دنيا نيز حركت كند و به نظر من با چنين ديدگاهي است كه مي توانيم از زمين خوب برداشت خوبي داشته باشيم.

 



افزايش برنامه هاي راديويي براي مقابله با قاچاق كالا

در ديدار معاون صداي سازمان صدا و سيما با معاون هماهنگي و پيشگيري ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا و ارز بر توليد برنامه هايي با محوريت مقابله با قاچاق كالا به ويژه درشبكه هاي مختلف راديويي تاكيد شد.
محمد حسين صوفي معاون صداي سازمان صدا و سيما درديدار با مهدي ابويي معاون هماهنگي و پيشگيري ستاد مركزي مبارزه با قاچاق كالا و ارز گفت:سال گذشته برنامه هاي مختلف راديويي با موضوع جهاد اقتصادي تهيه شد و امسال هم متناسب با شعار امسال «توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني» برنامه هايي از همان ابتداي سال روي آنتن رفت. قصد داريم همكاري بيشتري درارتباط با معاونت قاچاق كالا برقرار كنيم و برنامه هاي متنوعي با موضوع مقابله با اين مسئله توليد نماييم. علاوه بر آن به موضوع هايي همچون استفاده از كالاهاي نامرغوب، خروج ارز، كاهش اشتغال، تورم و... نيز مي پردازيم.
ابويي نيز به نقش موثر رسانه ملي دركاهش اين معضل اقتصادي اشاره كرد و گفت: ما مي توانيم با تكميل اقدامات گذشته بر راهكارهاي پيشگيرانه تاكيد نماييم و در اين باره صدا و سيما مي تواند نقش به سزايي داشته باشد.

 



اجراي شيوه اي متفاوت در برگزاري جشنواره تئاتر ماه

مدير مركز هنرهاي نمايشي حوزه هنري از برگزاري نهمين جشنواره سراسري به شيوه اي نوين و متفاوت درعرصه برگزاري جشنواره هاي تئاتر كشور خبر داد.
رحمت اميني با بيان اين مطلب افزود: معمولا بعد از اعلام فراخوان هر جشنواره اي عده زيادي از هنرمندان اعلام حضور مي كنند، متن ارسال مي كنند و منتظر مي مانند تا نتيجه نهايي حضورشان از سوي ستاد جشنواره اعلام شود كه در اين پروسه ابتدا در ارزشيابي متن هاي رسيده متن هاي زيادي كنار مي رود و البته پس از ارزشيابي كه بعضي از متون از آن عبور مي كنند باز هم شاهد رد شدن كارهاي بسياري خواهيم بود كه اين شيوه موجب هدر رفتن وقت، ممارست و در نتيجه بيهوده تلقي شدن كوشش ها مي شود.
مدير مركز هنرهاي نمايشي حوزه هنري با انتقاد از اين شيوه برگزاري خاطر نشان كرد: به نظر مي رسد كه مي توان الگوي تازه اي را براي جشنواره هاي تئاتر كشور آزمايش كرد. البته طي اين سالها الگوها و آزمايش هاي ناقصي در جشنواره هاي مختلف تئاتر كشور صورت گرفته كه به دليل ادامه نيافتن و عدم استمرار به نتيجه مطلوب دست پيدا نكرده است.
اميني تصريح كرد: اكنون درنهمين دوره از برگزاري جشنواره سراسري تئاتر ماه مي خواهيم الگوي توليد تئاتر براي حضور درجشنواره را به طور كامل عملي كنيم. به همين منظور در فراخوان تنظيم شده اين دوره از جشنواره تمام تلاش اين است، هر هنرمندي كه درجشنواره حضور پيدا مي كند حتما حاصل تلاش خود را مشاهده كند. در واقع سرانجام آثاري كه براي شركت درجشنواره تاييد مي شوند حتما اجراي عمومي خواهد بود. به معناي ديگر آثار يا از ابتدا اجرا مي شوند و بعد از اجرا درجشنواره حضور پيدا مي كنند يا در جشنواره شركت مي كنند و بعد اجراي عمومي مي شوند. البته تأكيد ما در اين دوره بر حضور موثر گروه هاي شهرستاني خواهد بود.

 



نگاهي به سريال «دختري به نام آهو»
ملودرام خانوادگي با طيف هاي مختلف

فرهاد انتظام
ملودرام هاي خانوادگي با تكيه بر شخصيت هاي مختلف از طيف هاي گوناگون كه هدفي واحد را دنبال مي كنند، يكي از قديمي ترين شگردهاي سريال سازي است كه نمونه هاي متعددي را برايش مي توان برشمرد و مجموعه تلويزيوني «دختري به نام آهو» ساخته قدرت الله صلح ميرزايي از تازه ترين آنهاست.
مرتضي دربندي به عنوان شخصيت محوري داستان مرد ميانسالي است كه با داشتن چهار پسر و چند نوه پسر در آرزوي نوه دختر به سر مي برد و براي رسيدن به خواسته خود پسر آخري اش را ترغيب به ازدواج مي كند و اين خواسته ساده است كه در داستان نويسنده فيلمنامه، تبديل به دستمايه مجموعه چندين قسمتي شده است.
از طرف ديگر مجموعه فوق به لحاظ لحن و يكدستي، ميان كمدي و ملودرام است و علاقه به القاي پيام نيز در آن قابل مشاهده است. ارائه پيام در يك اثر تلويزيوني كار شايسته اي است اما نحوه ارائه آن نيز داراي اهميت است و به نظر مي رسد آنچه در ذهن نويسنده بوده است توسط كارگردان درنيامده است، براي مثال مي توان به يكي از تازه ترين قسمت هاي پخش شده آن اشاره كرد كه مرتضي دربندي در قالب يك ناصح رفته و پسرانش را هدف شماتت قرار داده و از مزيت هاي دخترداري مي گفت.
نكته ديگر اينكه اساسا مقوله تصادف نقشي كليدي در پيشبرد داستان دختري به نام آهو داشته و بخش عمده اي از حوادث بدين شكل رقم خورده است. از آشنايي دوباره كمالي و مرتضي گرفته تا ديدار دوباره آنها در بيمارستان كه فرزندان هر يك پدرشان را براي معالجه به آنجا آورده اند.
شخصيت پردازي به عنوان يكي از اركان مهم فيلمنامه در اينجا جاي خود را به تيپ سازي داده و بهره تمام و كمالي از روش هاي آشنا در خلق كاراكترهاي ياد شده گرفته شده است. مرتضي دربندي به عنوان يك تهراني قديمي پايبند به رفاقت و مردانگي چيزي بيشتر از نمونه هاي مشابه اش در 30 سال اخير داشته و سعي شده لايه هاي چنداني در اين شخصيت به كار گرفته شود.
برخوردهاي به شدت بيروني او در خانواده نيز كاملا از همان نگاه نشأت گرفته و به مخاطب شناخت تازه تري از او به دست مي دهد. كمالي هم شمايل تمام عياري از يك كلاهبردار تازه ورشكسته است كه از برداشتن كلاه دوست قديمي اش نيز ابايي ندارد، اما در ادامه دچار تحول مي شود.
فرزندان ذكور مرتضي دربندي را مي توان مخلوطي از شخصيت هاي مختلف دانست كه هر تكه از آنها از گوشه اي برداشته شده و داراي هويت مستقلي هستند. هر يك از پسران از يكديگر متمايز شده اند بي آنكه داراي رگه هايي از اشتراك ژنتيكي باشند.
براي مثال به پسر كارواش دار احساساتي و رقيق القلب مرتضي دربندي توجه كرده و آن را با پسر بزرگش مقايسه كنيد تا به عمق ماجرا بيشتر پي برده و از اين همه تفاوت بدون كوچك ترين تشابه حيرت كنيد. و اين خود نكته تازه اي در پرداخت شخصيت است كه در اين سريال استفاده شده است.
«دختري به نام آهو» با توجه به شخصيت هاي متعددش كار پربازيگري است كه اتفاقا بازيگران مطرحي را با خود دارد. اما شخصيت هاي خلق شده بازي هاي آنان را نيز تحت تاثير قرار داده است.
بهزاد فراهاني در نقش مرتضي دربندي براي ايفاي نقش خود كاملا از روش هاي خودش بهره گرفته و نوآوري چنداني در آن به خرج نداده است. در مجموع براي يك كار اول از تهيه كننده اي دانشگاهي كاري قابل قبول به نظر مي رسد، اما به نظر مي رسد متن نوشته شده قوي تر از كارگرداني كار و حتي بازي هاي بازيگران است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14