(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 28 اردیبهشت 1391 - شماره 20211
 

جامع ترين تعريف اسلام
تكريم انسانيت
به آنچه مي دانيد عمل كنيد
راهكارهاي اصلاح الگوي مصرف
دستور العمل عرفاني، اخلاقي آيت الله بهجت كليد سعادت دنيا وآخرت
حجاب، قلعه اي براي آرامش و امنيت
اصلاح دل مهم ترين كارسالك الي الله



جامع ترين تعريف اسلام

قال الامام علي(ع): لانسبن الاسلام نسبه لم يسبها احد قبلي: الاسلام هوالتسليم و التسليم هواليقين واليقين هوالتصديق و التصديق هوالاقرار و الاقرار هوالادا، والادا، هوالعمل.
امام علي(ع) فرمود: اسلام را به گونه اي تعريف مي كنم كه پيش از من، هيچ كس چنين توضيحي از آن نداده است: اسلام همان تسليم است و تسليم، همان يقين است و يقين همان تصديق است و تصديق همان اقرار است و اقرار همان اداء تكاليف است و اداي تكاليف، همان عمل كردن و انجام آنهاست. 1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نشان از بي نشان ها: ج 2، ص 237

 



تكريم انسانيت

ابوذر مي گويد: سلمان و بلال را ديدم كه به طرف پيامبر گرامي (ص) مي آمدند چون به او رسيدند، سلمان خود را روي پاي پيامبر انداخت و آن را مي بوسيد.
پـيامبر (ص) او را از اين كار به سختي منع كرد، سپس گفت:«اي سلمان! با من چنان رفتارمكن كه ايرانيان درباره پادشاهان خود رفتار مي كنند. من بنده اي از بندگان خدايم، خوراكي مي خورم كه بنده مي خورد و روي زمين مي نشينم، همان گونه كه بنده مي نشيند. (1) همچنين هنگامي كه اميرالمؤمنين (ع)، به سوي شام مي رفت كد خدايان و بزرگان شهر «انبار» او را ديدند، و به عنوان احترام، از اسب هاي خود پياده شدند و در ركاب او دويدند. فرمود: اين چه كاري بود كه كرديد؟! گفتند: اين رسمي است كه ما حكمرانان خود را (بنابر رسم دوره ساساني...) اين گونه تجليل مي كنيم. امام (ع) به آنان شخصيت انساني و تكريم را آموخت و ايشان را بر اين رسم و عادت نكوهش كرد: زيرا اين رسوم و عادات به شخصيت و ارزش واقعي رجال حاكميت نمي افزايد و شخصيت خود مردم را پايين مي آورد. اين روش و تاييد عملي آن، تحقير اجتماع و محو كرامت مردم است. (2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-بحارالانوار، ج 76، ص 63
2-نهج البلاغه، ص 1104

 



به آنچه مي دانيد عمل كنيد

آنچه در پي مي آيدسخنراني عارف كامل آيت الله بهجت(ره) است كه در باره ضرورت عمل به دانسته ها وترك معصيت ورسيدن به يقين ايراد كرده اند.ضمن گراميداشت سومين سالگرد ارتحال آن عبد مخلص خدا، مطلب حاضر را كه از سايت معظم له انتخاب شده از نظر مي گذرانيم.
خداوند توفيق بدهد به اينكه هر چه مي دانيم عمل نماييم؛ اگر عمل كرديم به آنچه كه مي دانيم و زير پا نگذاشتيم و چشممان را نپوشانديم [كار درست مي شود]؛ ولي اگر چشم را پوشانديم و [مثلاً] دست روي چشم بگذاريم، قسم مي خوريم كه الآن روز را نمي بينيم!! راست هم هست، دروغ نيست. تا كسي دستش را جلوي چشمش گذاشته روز و شب را نمي بيند، هيچ چيز ديگر را هم نمي بيند. عمل نكردن به معلومات هم همينطور است.
تبديل مجهولات به معلومات
« من عمل بما علم أورثه الله علم ما لا يعلم » هر كسي به معلوماتش عمل كند، خداوند مجهولاتش را معلومات مي كند به همان دليلي كه همين معلوماتي را كه فعلاً دارد، در زمان صباوت و طفوليت نداشت.
همين معلومات را خداوند به تدريج به او ياد داد؛ پس به طور حتم اگر كسي معلوماتش را زير پاي خودش نگذاشت، بگو برو راحت باش، ديگر خاطرت جمع باشد. سر وقتش به آنچه كه محتاجي، عالم مي شوي. بلكه از اين هم بالاتر در روايت هست:
« من عمل بما علم كفي ما لم يعلم »
ديگر به او مي گويد موقوف؛ اي كسي كه عمل مي كني به معلومات، در فكر چيز ديگر نشو، بقيه امور با آنهاست. همانهائي كه همين مقدار را به شما اعلام كرده اند، زيادي بر اين مقدار را هم، آنها اعلام مي كنند. تو ديگر در فكر نباش، يعني غصه اش را نخور.
تا به حال كسي هست كه بگويد من تا به حال پاي وعظ هيچ واعظي ننشسته ام، از هيچ ناصحي چيزي نشنيده ام، دروغ مي گويد، بلي دروغ است اين مطلب. خوب شنيدي، آيا عمل كردي يا نكردي؛ اگر عمل كرده بودي، حالا روشن بودي، چرا؟ به جهت اينكه خودشان با همان عمل كردن شما، مجهولات را بر شما اعلام مي كنند، خاطرتان جمع باشد.
اما اگر عمل نكردي و مي خواهي همه اش بشنوي و بشنوي، بشنوي، كي عمل مي كني؟ بعد از اينكه پرده برداشته شد آن وقت مي خواهي عمل بكني، پس بايد بدانيم اگر نصايح را زير پا گذاشتيم، نصيحت حالا و موعظه حالا را هم زير پا مي گذاريم، و اگر زير پا گذاشتيم، خاطر جمع باشيم خبري نيست چرا؟ چون براي بازي كه ياد نمي دهند!! براي اينكه بنويسي و بگذاري كنار، ياد نمي دهند؛ مثل اينكه نسخه از طبيب گرفتيم، گذاشتيم توي جيب بغل؛ ديگر كار نداريم براي اينكه توي جيب بغل ما باشد. نسخه از طبيب گرفتيم چقدر خرج كرديم پول داديم و تا نسخه گرفتيم، نه بايد عمل كني.
اگر عمل كرديم ديگر روشنيم- اين نصايح و مواعظ كه شده اگر عمل شده بود، الآن روشن بوديم- آن سؤالها و آن درسها با كارمان هيچ منافاتي ندارد، مثل اينكه بخواهيم دواي اين مرض را با ورق زدن كتاب پيدا بكنيم.
ترك معصيت ،همان عبوديت است
پس قهراً بايد بدانيم كه خودمان استاد خودمانيم، معلوماتمان را بياييم نگاه كنيم، مبادا زير پا مانده باشد.
محال است كه عبوديت باشد، ترك معصيت باشد، با اين فرض، انسان بيچاره باشد و نداند چه بكند چه نكند، محال است: « ما خلقت الجن و الانس لا ليعبدون» براي اينكه عبوديت ترك معصيت است در اعتقاد و در عمل؛ پس اگر كسي گفت: نمي دانم، متوقفم؛ چون از اين كارها خيلي كرده؛ معلومات را گذاشته زير پا و مي گويد: نمي دانم.
آيا كسي هست به من صدقه بدهد؟ راهنمايي بكند بابا اين همه راهنماييها كه شد... حساب كردي.
پس قهراً « كونوا دعاه لي الله بغير السنتكم »؛ با عملتان دعوت به سوي خدا بكنيد، نه با زباني كه آيا عمل بكني يا نكني.
خود آن كسي كه مي گويد، معلوم نيست عمل بكند يا نكند فضلاً از آن كسي كه مي شنود. به آن كساني كه اعتقاد داريد، به عملشان نگاه كنيد، از عملشان سر مشق بگيريد.
همين دعوت است، با كسي نشست و بر خاست بكنيد كه همين كه او را ديديد، به ياد خدا بيفتيد، به ياد طاعت خدا بيفتيد، نه با كساني كه در فكر معاصي هستند و انسان را از ياد خدا باز مي دارند.
پس بدانيد گير، سر خودمان است والا كار ما درست است، بلكه انسان متأمل، انسان عاقل، بد كارها را مي فهمد. نگاه مي كند امروز، فردا، پس فردا، چطور شكست مي خورند و هلاك مي شوند، پس معلوم مي شود بدي، هلاكت مي آورد. از بي ادبها هم آدم مي تواند ادب را ياد بگيرد، فضلاً از با ادبها؛ پس انسانها دو قسمت مي شوند: «متيقن» و «غير متيقن»؛ يقين دار مي رود تا به آخر به سوي يقين به شرط اينكه پايش را از يقينيات، از گليم يقينيات، زيادتر دراز نكند و يقينيات را غير يقين نداند- با يقين راه برود، با غير يقين توقف كند تا به يقين تبديل شود و احتياط بكند تا يقين بشود.
ضرورت ثبات در يقين
پس قهراً اشكال در كارهاي ما زياد است از جمله همين است كه ما با اينكه يقين داريم بي يقينيم، با يقينيم اما چنان يقين را كالعدمش كرده ايم كه گويي يقيني نداريم و لا اگر با يقين معامله يقين مي كرديم، با لا يقين معامله يقين مي كرديم، راحت بوديم. ولو يقين داشتيم به اينكه شهيد مي شويم نه مگر شهيد شدن چي است؟ شهيد شدن شكست خوردن است؟ نه سيد الشهداء عليه السلام شكست نخورد، غالب شد، حالا هم غالب است پيش اهل بصيرت.
يك زماني هم خواهد آمد كه نوع مردم، يقين پيدا خواهند كرد كه چه راه خلافي بود ما رفتيم، راه بدي بود ما رفتيم؛ هفتاد و چند سال با شيوعيت [ كمونيستي ] زندگي كردند، بر ضد دين تبليغات كردند، كارها [ كردند] كشتند هر كه را كه با خودشان مي گفتند مخالف است، بعد فهميدند نه بابا آخرش چاه هلاكت است، آخرش هيچي است.
اين درندگي و توحش از اين است كه از همان روز اول خدا را فراموش كردند. خاطرتان جمع باشد، اينهاي ديگر هم، اينهاي ديگري كه حالا هستند با آن همه تشخصاتي كه دارند، آخرش پشيمان مي شوند؛ اما يك روزي كه پشيماني هم شايد به حالشان فايده ندارد.
آخرش محال است اين خانه هاي كاغذي، بقا، دوام و ثبات داشته باشد. با اين بادها، با اين بادهاي مخالف، محال است اينها بقاء داشته باشند.
همچنين بقايشان را كه مي بينيد چيست، درنده ها هم اين بقا را دارند. شب و روز مشغول فكر در اين هستند كه طرف را چه جوري هلاك بكنند. به دين كسي هم كار ندارند، مگر آن مقداري كه مقدمه رياست خودشان و توسعه ملك خودشان است مقدميت دارد لفظ دين. اگر دين را بتوانند يك جوري بكنند كه موافق با مقاصد سياسي خودشان باشد همه شان متدين مي شوند، همه شان مي روند تو كنيسه، همه شان مي روند عبادت مي كنند؛ بله خيلي خيلي متعبد مي شوند .
مقصود، خاطرتان جمع باشد يقين داشته باشيد، آن فردا را «سلمان» مي ديد، چون يقين داشت و لذا گفت به اينكه سيد شباب اهل الجنه را كه حالا ببينيد سالهاي بعد اين قضيه واقع خواهد شد اگر ديديد خوشحاليتان بيشتر است- همين را مي گويند سيدالشهداء به ياد «زهير» آورد كه از جنگي بر گشته بود خوشحال- غنائمشان زياد شده بود، فرمود اگر ديديد، اگر ادراك كرديد سيد شباب اهل الجنه « لكنتم اشّد فرحاً ». مقصود، افراد روي زمين دو قسمند: متيقن و غير متيقن. متيقن سر فراز است و خدا مي داند چه مقام عالي دارد. آيا هنوز آن مقام براي »سلمان« باقي است يا بالاتر رفته؟
در فكر قول و مقال نباشيم، در فكر عمل باشيم. اگر در فكر عمل به معلومات باشيم ديگر خاطر جمع باشيم به اين كه شكست نخواهيم خورد روز به روز روشن تر مي شويم.

 



راهكارهاي اصلاح الگوي مصرف

پرسش:
از آنجا كه در فرايند اصلاح الگوي مصرف بيشترين نقش و تاثير را حكومت دارد. سوال اصلي اين است كه براساس آموزه هاي اسلامي چه راهكارهايي را بايد حكومت در اين راستا بكارگيرد تا آحاد جامعه مصرف خود را در ابعاد مختلف بهينه و الگوي مطلوب را پياده نمايند؟
پاسخ:
يكي از بزرگ ترين خطراتي كه همه نظام هاي سياسي به ويژه نظام هايي كه مبتني بر ارزش هاي اسلامي و مردم سالاري ديني اند را تهديد مي كند و ناكارآمدي آنها را به اثبات مي رساند، هدر دادن منابع و ثروت هاي ملي و درست و بهينه مصرف نكردن بودجه و امكانات است. از اين رو اصلاح الگوي مصرف در چارچوب حكومت و امكانات و ثروت هاي ملي به مراتب مهم تر و ضروري تر و فوري تر از اصلاح الگوي مصرف از درآمدهاي فردي است. به بيان ديگر اولويت در فرايند اصلاح الگوي مصرف از بالا به پايين است. با عنايت به اين مقدمه مهم ترين راهكارهايي را كه با بهره گيري از رهنمودهاي پيشوايان اسلام مي توان براي اصلاح الگوي مصرف از منابع امكانات و درآمدهاي ملي ارائه داد به شرح زير مطرح مي نماييم:
1-تقويت برنامه ريزي هاي كلان اقتصادي
نخستين گام در اصلاح الگوي مصرف از منابع ملي، تقويت برنامه ريزي هاي كلان اقتصادي است. در روايتي از امام علي(ع) آمده است: «حسن التدبير و تجنب التبذير من حسن السياسه » حسن تدبير و پرهيز از حيف و ميل، (بخشي) از حسن سياست است: (غررالحكم، ح4821) برپايه اين روايت، سياستمداران نظام اسلامي براي استفاده بهينه از منابع ملي و دولتي، از يك سو بايد تدبيرهاي اقتصادي خود را تقويت كنند و از سوي ديگر، از زياده روي ها و ريخت وپاش هاي بي فايده در دستگاه هاي دولتي، پيشگيري نمايند. علي(ع) در روايتي ديگر مي فرمايد: «سوء التدبير مفتاح الفقر» سوء تدبير، كليد فقر است. (ميزان الحكمه، ج5، ص437) اين سخن حكيمانه اشاره به اين معنا دارد كه سياستمداراني كه از تدبير لازم در مديريت اقتصادي كشور برخوردار نيستند، زمينه ساز عقب ماندگي اقتصادي جامعه هستند.
2-استفاده بهينه از منابع ملي
رعايت اولويت هايي كه موجب استفاده بهينه از منابع ملي و بودجه عمومي است، به مراتب، مهم تر از رعايت اولويت ها در هزينه كردن از منابع شخصي است. از اين رو، بر همه مديران در نظام اسلامي، فرض است كه با همه توان خود تلاش كنند تا از منابعي كه از بودجه عمومي در اختيار دارند، به بهترين وجه، در جهت مصالح مردم استفاده نمايند، و بدين سان، در آزمون امانتداري اموال عمومي، موفق باشند. همان طور كه قرآن كريم در سوره كهف آيه 7 مي فرمايد: «انا جعلنا ما علي الارض زينه لها، لنبلوكم ايهم احسن عملا» در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيوري براي آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم، كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند.
3-نهايت اعمال صرفه جويي
يكي از لوازم اجتناب ناپذير استفاده بهينه از منابع ملي، صرفه جويي همراه با تدبير، در مصرف بودجه عمومي است. امام علي(ع) در اين باره، بخش نامه اي به كارگزاران حكومتي خود دارد كه بسيار قابل تامل و آموزنده است. متن اين بخش نامه چنين است: «قلم هايتان را تيز كنيد، سطرها را به هم نزديك سازيد، (در نگارش) براي من، زيادي ها را حذف كنيد و به معنا بنگريد، و از زياده نويسي بپرهيزيد. چرا كه بيت المال مسلمانان، زيان برنمي تابد. (بحارالانوار، ج14، ص501)
اين بخشنا مه، بدين معنا است كه سياست صرفه جويي در اموال عمومي بايد به صورت قانون و دستورالعمل، به كارگزاران نظام اسلامي ابلاغ شود و آنان موظف اند براي بهره گيري بهتر و بيشتر از وقت خود و مديريت هاي بالاتر از خود و امكانات ملي نهايت صرفه جويي را داشته باشند.

 



دستور العمل عرفاني، اخلاقي آيت الله بهجت كليد سعادت دنيا وآخرت

بسم الله الرحمن الرحيم
جماعتي از مؤمنين و مؤمنات، طالب نصيحت هستند؛ بر اين مطالبه، اشكالاتي وارد است، از آن جمله:
1. نصيحت در جزئيات است و موعظه، اعمّ است از كليات و جزئيات؛ ناشناسها همديگر را نصيحت نمي كنند.
2. «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم »؛ « [ من عمل بما علم] كفي ما لم يعلم » ؛ ( والذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا ).
آنچه مي دانيد، عمل كنيد؛ و در آنچه نمي دانيد؛ احتياط كنيد تا روشن شود؛ و اگر روشن نشد، بدانيد كه بعض معلومات را زير پا گذاشته ايد؛ طلب موعظه از غير عامل، محل اعتراض است؛ و قطعاً مواعظي را شنيده ايد و مي دانيد، عمل نكرديد، و گرنه روشن بوديد.
3. همه مي دانند كه« رساله عمليه» را بايد بگيرند و بخوانند و بفهمند، و تطبيق عمل بر آن نمايند، و حلال و حرام را با آن تشخيص بدهند؛ و همچنين مدارك شرعيه [را] اگر اهل استنباط باشند؛ پس نمي توانند بگويند:
« ما نمي دانيم چه بكنيم و چه نكنيم. »
4. كساني كه به آنها عقيده داريد، نظر به اعمال آنها نماييد، آنچه مي كنند از روي اختيار، بكنيد، و آنچه نمي كنند از روي اختيار، نكنيد؛ و اين، از بهترين راه هاي وصول به مقاصد عاليه است؛ «كونوا دعاه لي الله بغير ألسنتكم »؛
مواعظ عمليه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قوليه است.
5. از واضحات است كه خواندن قرآن در هر روز، و ادعيه مناسبه اوقات و امكنه، در تعقيبات وغيرآنها؛ و كثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زيارت علما و صلحاء و همنشيني با آنها، از مرضيات خدا و رسول(ص) است و بايد روز به روز، مراقب زيادتي بصيرت و انس به عبادت و تلاوت و زيارت باشد.
و بر عكس، كثرت مجالست با اهل غفلت، مزيد قساوت و تاريكي قلب و استيحاش(دوري) از عبادت و زيارات است؛ از اين جهت است كه احوال حسنه حاصله از عبادات و زيارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفاي در ايمان، به سوء حال و نقصان، مبدل مي شوند؛ پس، مجالست با ضعيف الايمان- در غير اضطرار و براي غير هدايت آنها- سبب مي شود كه ملكات حسنه خود را از دست بدهد، بلكه اخلاق فاسده آنها را ياد بگيرد:
« جالسوا من يذكركم الله رؤيته، و يزيد في علمكم منطقه، و يرغبكم في الاخره عمله. »(با كساني نشست وبرخاست كنيد كه ديدن آنها شما رابه ياد خدا بيندازد وسخن گفتنشان بر علمتان بيفزايد وعمل آنها شما را به آخرت ترغيب كند).
6. از واضحات است كه ترك معصيت در اعتقاد و عمل، بي نياز مي كند از غير آن؛ يعني غير، محتاج است به آن، و او محتاج غير نيست، بلكه مولد حسنات و دافع سيئات است:
( و ما خلقت الجن و الانس لا ليعبدون. )
عبوديت، ترك معصيت در عقيده و عمل
بعضي گمان مي كنند كه ما از ترك معصيت عبور كرده ايم!! غافلند از اينكه معصيت، اختصاص به كبائر معروفه ندارد، بلكه اصرار بر صغائر هم، كبيره است؛ مثلاً نگاه تند به مطيع، براي تخويف، يذاء محرم است؛ [و] تبسم به عاصي، براي تشويق، اعانت بر معصيت است.
محاسن اخلاق شرعيه و مفاسد اخلاق شرعيه، در كتب و رسائل عمليه، متبين شده اند. دوري از علما و صلحا، سبب مي شود كه سارقين دين، فرصت را غنيمت بشمارند و ايمان و اهلش را بخرند به ثمنهاي بخس و غير مبارك، همه اينها مجرب و ديده شده است.
از خدا مي خواهيم كه عيدي ما را در اعياد شريفه اسلام و ايمان، موفقيت به
« عزم راسخ ثابت دائم بر ترك معصيت » قرار بدهد كه مفتاح سعادت دنيويه و اخرويه است، تا اينكه ملكه بشود ترك معصيت؛ و معصيت براي صاحب ملكه، به منزله زهر خوردن براي تشنه است، يا ميته خوردن براي گرسنه است.
البته اگر اين راه تا آخر، مشكل بود و به سهولت و رغبت، منتهي نمي شد، مورد تكليف و ترغيب و تشويق از خالق قادر مهربان نمي شد.
17 ربيع المولود 1419

 



حجاب، قلعه اي براي آرامش و امنيت

فرشته محيطي
نويسنده در مطلب حاضر به مساله فطري بودن پوشش در انسان اشاره كرده و اهميت حجاب و برخي از آثار آن را مورد بررسي قرار داده است.
حجاب به معناي پرده و پوشش و حايل ميان دو چيز نوعي پوشش براي مردان و زنان مومن است. هر چند كه اين اصطلاح در عرف مردم تنها درباره زنان به كار مي رود ولي تفاوتي در وجوب و لزوم اخلاقي، شرعي و حقوقي آن نيست. آنچه پوشش مردان از زنان را متمايز مي سازد در مقدار و كيفيت پوشش است.
پوشش اوليه آدم
اما حجاب و پوشش پيش از آنكه امري شرعي و دستوري قانوني باشد، مساله انساني است. در گزارش قرآن از واكنش ابتدايي آدم و حوا در بهشت موقت به اين مهم توجه مي دهد كه مساله پوشش گرايشي فطري است؛ زيرا آن دو پس از نزديك شدن به درخت ممنوع و با خوردن از ميوه آن، به شكل و شمايلي درآمدند كه براي آنان شگفت انگيز بود. قرآن از واژه سواه براي اين شمايل جديد استفاده مي كند. (اعراف آيات 62 و 02 و 22 و 72 و طه آيه 121) سواه در اصطلاح قرآني دست كم در دو معناي بدن و يا نقاط حساس بدن به كار رفته است. سوء هر كار ناپسند و زشتي است كه بطور طبيعي انسان را ناخوش مي آيد. در داستان كشته شدن هابيل، قرآن از جسد بي جان هابيل تعبير به سوآه مي كند. (مائده آيه 5) بنابراين تن و جسم بي جان كه از آن به جسد تعبير مي كنيم، در كاربرد قرآني سوآه خوانده شده است.
از اين رو مي توان با توجه به گزارش قرآن و واكنش شتاب آلود آدم و حوا از پوشاندن برخي از اعضاي بدن يا تمام آن با برگ هاي درختان اين احتمال تقويت مي شود كه انسان به بطور طبيعي از عريان بودن كراهت دارد. نكته اي كه قابل تامل است آنكه برخي اين پوشش را تنها به بخش هاي حساس تن نسبت مي دهند به اين معنا كه گفته اند آن دو، برگ هاي برخي از درختان بهشتي را كنده و با دست، آن برگ ها را نگه داشته اند و خود را بدين صورت از يكديگر پوشانده اند؛ ولي سخن اين است كه در آيات قرآني سخن از نگه داشتن برگ ها با دست نيامده است. به نظر اين احتمال درست تر مي آيد كه آنان با برگ هاي برخي از درختان كه از پهناي كافي برخوردار بود تن و بدن خود را پوشانده اند و آن را به شكل پوشش و لباس به تن كرده اند تا بدن آنان نمايان نباشد. بنابراين مي توان گفت كه اين پوشش مي توانست كامل و تمام باشد و تنها به نقاط حساس اختصاص نداشته باشد؛ زيرا اگر حوا مي خواست حتي با دو دست، برگ ها را نگه دارد مي بايست دو دست ديگر نيز پيدا مي كرد تا دو جاي ديگر را نيز مي پوشاند كه آن دو نيز از حساسيت برخوردار بوده و نوعي شرمگاه به شمار مي آمده است. از كاربرد سوآه در معناي بدن در آيه ديگر مي توان اين برداشت را تقويت كرد كه آن دو تمام بدن خويش را با برگ هاي درختان پهن برگ كه شباهت به برگ هاي درخت موزه داشت پوشانده اند.
به هر حال انسان به طور فطري و طبيعي از عريان بودن گريزان است و هر انسان سالم از نظر شخصيتي و رواني، خود را از ديگري مي پوشاند. لباس در قرآن به عنوان پوشش بدن (سواه) ياد شده است. (اعراف آيه 62) زشت و ناپسند دانستن نشان دادن شرمگاه و بي پوشش بودن آن بخش، به نوع تربيت و يا اخلاق اجتماعي انسان بستگي ندارد. به اين معنا كه هر كس به طور فطري عدم پوشش بخش هاي خاص و شرمگاه را ناخوش و ناپسند مي دارد و اگر تربيت اجتماعي و خانوادگي اثر و نقشي را در اين حوزه بازي كند، در آموزش و تربيت ضداخلاقي آن است؛ درحقيقت نوعي اجبار و تحميل آموزشي و تربيتي موجب مي شود تا انسان ها از حالت طبيعي و فطري خارج شوند؛ چنان كه در باره دين اين اتفاق افتاده است و مردماني كه به طور طبيعي گرايش به خدا و اسلام دارند به آئين و شرايع و اديان ديگري مجبور مي شوند و به تعبير پيامبر(ص) با تربيت خانوادگي و آموزش هاي اجتماعي و تحميل، از فطرت اسلام دور شده و يهودي و مجوسي و مسيحي مي شوند.
اسلام به عنوان دين فطرت مسئله حجاب و پوشش مردان و زنان را واجب شمرده و مطابق فطرت، دستورهاي شرعي خود را صادر كرده است. اصول اخلاقي بشر نيز اين اقتضا را دارد و تنها انسان هاي بي تمدن، از پوشش كامل برخوردار نمي باشند. هر انسان با شخصيت و سالم اجتماعي به طور طبيعي در هر پست و مقامي كه باشد به پوشش گرايش داشته و آن را اخلاقي و هنجاري برمي شمارد و برهمين پايه و اساس است كه قوانين بشري نيز چنين چيزي را پسنديده و تقويت مي كند.
اهميت حجاب
در اهميت حجاب از نظر قرآن مي توان به آياتي اشاره كرد كه در آن حجاب و پوشش را نشانه اي از عفت و پاكدامني دانسته است. خداوند در آيه 06 سوره نور مي فرمايد كه حتي زناني كه اميد ازدواج ندارند و به سني رسيده اند كه ميل و رغبتي به جنس مخالف در آنان نيست و از شور و زندگي افتاده اند، بهتر است كه ايشان نيز پوشش را رعايت كنند و خود را چنان بپوشانند كه مورد توجه قرار نگيرند و زينت هاي ذاتي و عرضي خود را نشان ندهند. آنگاه در بيان فلسفي اين دستور و ذكر حكمت آن مي فرمايد: و ان يستعففن خير لمن، اگر عفت را بجويند، برايشان بهتر است. تعبير استعفاف و عفت جويي امري است كه براي همگان مفيد و نيك و پسنديده است چه اين فرد، پيري باشد كه رغبتي به جنس مخالف ندارد و يا جواني كه در اوج گرايش به جنس مخالف است. كسي كه پوشش را مراعات مي كند به نوعي امنيت روحي و رواني كه مورد توجه همگان و خير عمومي است دست مي يابد، زيرا هنگامي كه شخص خود را به گونه اي مناسب بپوشاند از نظر شخصيت خود را چنان مي نماياند كه بايد باشد. انسان ها به طور طبيعي از كساني كه از اصول اخلاقي دوري مي كنند، كراهت مي ورزند.
حجاب، عامل بازدارنده
قرآن، پوشش را نشانه تقوا نيز برمي شمارد؛ زيرا تقوا به معناي مهار و كنترل در برابر بدي ها و زشتي ها و زياده خواهي هاي نفس و قواي غريزي و نيز عمل به اصول اخلاقي و شرعي و قانوني است كه موجبات جلب رحمت و دفع غضب الهي را فراهم مي آورد. نشانه تقوا بودن پوشش به اين معناست كه انسان برپايه اصول اخلاقي و قانوني و شرعي عمل مي كند و در رفتار و كردار خويش نشانه هاي تمرد را بروز نمي دهد. اگر كسي مسلمان است نشانه هائي خواهد داشت. برخي از اين نشانه ها ظاهري و برخي ديگر باطني است. نشانه ظاهري اسلام آن است كه در جامعه، پايبند قوانين آن باشد. كسي كه پوشش را رعايت نمي كند درحقيقت مي كوشد كه نشان دهد بر دين اسلام نيست و قوانين آن را نمي پذيرد. در مدارس براي هر گروه سني و سطوح علمي، لباس و پوشش هاي رنگي خاصي است كه نشانگر گروه و سطح است. اين نشانه ها كمك مي كند تا مردم بفهمند كه اين فرد كارگر نيست و يا يك دانشجو است.
پوشيدن لباس سفيد در بيمارستان كمك مي كند تا كادر بيمارستاني از ديگران شناخته شوند. چنان كه نوع پوشش روحاني بيانگر وظيفه و كاري است كه برعهده او نهاده شده است. كسي كه پوشش اسلامي را مراعات مي كند با اين شيوه بيان مي كند كه اهل تقواست و بر اصول اسلامي تأكيد دارد. از اين رو، قرآن رعايت پوشش اسلامي را نشانه اي از تقوا دانسته است.(احزاب آيه55)
قرآن در تبيين فلسفه و حكمت دستور پوشش اسلامي افزون بر گرايش فطري بشر به اين نكته اشاره مي كند كه پوشش مناسب موجب مي شود تا فرد در امنيت قرار گيرد و كساني كه بيمار دل هستند و از شخصيت سالم اجتماعي و رواني برخوردار نيستند، متعرض آنان نمي شوند. (احزاب آيه95)
در توضيح اين حكمت بايد به اين مسأله اشاره كرد كه انسان بطور طبيعي از هر چيزي كه نسبت به آن جهل دارد مي هراسد و از آن گريزان است. افرادي كه در سايه زندگي مي كنند و در روش و رفتار خود از نوعي عدم شفافيت بهره مي جويند و به عبارتي در زمينه خاكستري حركت مي كنند، از نوعي ابهت برخوردار مي شوند كه ديگران به سادگي متعرض آنان نمي شوند. زناني كه با پوشش مناسب، خود را مي پوشانند در زمينه خاكستري قرار مي گيرند و به شكلي براي ديگري مجهول و ناشناخته مي گردند. همين مسأله موجب مي شود كه ديگران با وي به آساني نتوانند برخورد كنند و نوع خطوط قرمز در اطراف وي پديدار مي شود كه متعرضان را از تعرض به وي باز مي دارد. اين گونه است كه حجاب به عنوان عامل بازدارنده از تعرض ديگران عمل مي كند و شخص با حجاب به حريم امنيت رانده مي شود.
آثار حجاب
قرآن براي حجاب و پوشش مناسب اسلامي آثار معنوي و نقش اجتماعي خاصي را بيان مي كند كه نمونه آن در مسأله امنيت و تقوا گفته شده است. در حقيقت با بيان فلسفه و اهميت حجاب به برخي از آثار معنوي و اجتماعي نيز اشاره شده است. غير از مصونيت از تعرض هوسرانان و كسب امنيت مي توان به برخي از آثار ديگر حجاب نيز اشاره كرد كه از آن جمله طهارت قلبي و پاكي درون مردان و زنان است. پوشش مناسب موجب مي شود كه هم مردان در هنگامه برخورد با زنان گرفتار انحراف و پليدي و فحشا نشوند و هم زنان در برابر مرداني كه تن خود را مي پوشانند از امنيت و طهارت قلبي سود برند. هنگامي كه مردي پوشش مناسب داشته باشد زني كه با وي سخن مي گويد و يا وي را مي بيند تحت تأثير اندام وي قرار نمي گيرد و قلب و دلش در گرو عشق او نمي رود؛ چنانكه پوشش مناسب زن نيز چنين فرصتي را براي مردان فراهم نمي آورد. در حقيقت اين اثر حجاب به خود فرد باز نمي گردد بلكه به ديگري سود مي رساند. به اين معنا كه حجاب و پوشش مناسب اين فرصت را براي مردان و زنان فراهم مي آورد تا از طهارت قلب برخوردار باشند و گرفتار ناپاكي دل نشوند. هرچند كه مي توان براي آن اثري در خود فرد نيز يافت كه عبارت از امنيت فردي در برابر ديگري است و شخص با حجاب خود نمي گذارد كه جنس مقابل تحريك شده و متعرض وي گردد. (احزاب آيه35)
از ديگر آثاري كه قرآن براي پوشش ياد مي كند، اثر معنوي پوشش و دست يابي به رحمت و آمرزش الهي است. (احزاب آيه95) نكته جالب در اين تعبير قرآني آن است كه از غفران به عنوان پاداش پوشش ياد شده است؛ زيرا غفران به معناي پوشاندن گناهان است. كسي كه خود را از ديگري مي پوشاند و حجاب را مراعات مي كند به اسم غفران پناه برده و خداوند نيز او را از شر گناه و آسيب هاي احتمالي آن مي پوشاند و گناهانش را بخشيده و بر آن پرده اي مي نهد كه ديگري از آن باخبر نمي شود.
كوتاه سخن آنكه حجاب و پوشش در آموزه هاي قرآني از جايگاه و اهميت ويژه اي برخوردار است و براي آن آثار اجتماعي و معنوي چندي است. آثاري كه نه تنها موجب مي شود انسان را به خدا نزديك كند بلكه شخص را در امنيت و آرامش روحي و رواني و اجتماعي قرار مي دهد.

 



اصلاح دل مهم ترين كارسالك الي الله

اي نفس! به «علم اليقين» بدان كه تا باطن خود را اصلاح نكرده اي، قادر به اصلاح ظاهر خود نتواني شد، زيرا جريان اعمال از چشمه دل است و از دل جز كردار صالح برون نيايد و از دل تباه و فاسد جز كار تباه و عمل فاسد ناشي نشود، پس عمده كار و مهمترين كردار، اصلاح دل است و دل از خاطره ها و ملكات پيشين اثر مي گيرد و خواطر از ملكات و مزاج و از آنچه به حواس محسوس مي شود، ناشي مي گردد و اگر كسي قادر به اين كار نشود، او را چاره و درماني نيست، جز آنكه به درگاه لطف و كرم خداوندگار لطيف و كريم و پروردگار عطوف و رحيم، پناه برد و از او توفيق بخواهد و تاييد بطلبد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- المراقبات، آيه ا... ميرزا جواد ملكي تبريزي، ج 1، ص 18

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14