(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 22 خرداد 1391 - شماره 20229

اداي دين يا رفع تكليف؟
به نام دفاع مقدس به كام صهيونيست ها
بررسي اقتصاد آمريكا از دريچه سينما-4
مركانتيليسم؛ ربا در بانك، قمار در بورس با نگاهي به قسمت اول فيلم «وال استريت»
تاملي بر مواضع اخير يكي از مديران خانه سينما
به چه كسي آدرس غلط مي دهيد؟!
نگاه متفاوت و مستقل به «سينماي ايران» در فضاي مجازي
ابلاغ اصول توليد سريال و مجموعه هاي نمايشي سيما
فيلم سينمايي نخستين شهيد انقلاب مصر ساخته مي شود
فيلم جديد ده نمكي كليد مي خورد
«سينماحقيقت» به استقبال بيداري اسلامي مي رود
مصري ها منتظر سريال هاي ايراني هستند
زندگي شهيد رجايي نمايش راديويي شد



اداي دين يا رفع تكليف؟

آرش فهيم
در ميان خيل اتفاقات و حواشي و حرف و حديث هاي جنجال برانگيز و تلخ و شيرين سينماي ايران، شاهد شكل گيري يك موج خوشايند هم هستيم كه با وجود اهميت و قيمتش، چندان به چشم نيامده است؛ پس از سال هاي سال و مدتي طولاني، سكوت عرصه فيلمسازي- چه در سينما و چه تلويزيون- در قبال ستاره هاي حقيقي اين سرزمين شكسته شده است. خبرها حاكي از آن است كه چند فيلم سينمايي و سريال تلويزيوني درباره شهدا و اسوه هاي انقلاب و دفاع مقدس در حال ساخت است يا در آينده اي نزديك توليد خواهد شد.
در شرايطي كه اسطوره هاي جعلي هاليوود مثل جيمز باند و هري پاتر و بت من و سوپرمن و اسپايدرمن و ساير «من»ها، فضاي رسانه اي جامعه ما را آلوده كرده اند، خلأ پرداختن به قهرمانان راستين و بومي در اين فضا به عنوان يك بيماري و كاستي فرهنگي محسوب مي شود. بخشي از گناه ناآشنايي نسل جديد با اين قهرمان هاي حقيقي به گردن اهالي سينما و تلويزيون است كه به جاي پرداختن به تاريخ سازان اصلي ايران، بيشتر وقت و هنر و سرمايه خود را صرف هزاران موضوع بي اهميت و گاه مخرب كردند.
اما حالا خبرهايي مي شنويم و مي خوانيم كه نويد جبران اين كم كاري ها را مي دهند. به تازگي موج قابل توجهي از تلاش براي توليد فيلم ها و سريال هايي براي ترسيم زندگي و مبارزات اسوه ها و شهداي انقلاب و دفاع مقدس آغاز شده است. پس از اكران فيلم هاي «به كبودي ياس» با موضوع شهيد برونسي، «شب واقعه» درباره شهيد درياقلي سوراني و پخش سريال هاي «شوق پرواز» پيرامون شهيد بابايي و «جاودانگي» درباره شهيد تندگويان، هم اكنون چند فيلم و سريال درباره زندگي و مبارزات شهداي انقلاب و دفاع مقدس در دست توليد است كه به زودي به مرحله ساخت خواهند رسيد. فيلم «شور شيرين» با موضوع زندگي شهيد كاوه چندي ديگر اكران خواهد شد و سريالي هم از روي آن به تلويزيون خواهد رفت. حاتمي كيا هم تا چند روز ديگر تصويربرداري فيلم شهيد چمران را شروع مي كند. همچنين سريال هايي درباره شهيد باكري، صياد شيرازي، طهراني مقدم، بروجردي و فيلمي در اقتباس از كتاب «دا» در دست تحقيق و نگارش فيلمنامه است. آثاري كه احتمالا سال آينده از تلويزيون پخش خواهند شد. ضمن اينكه پيشنهادهايي هم مبني بر ساخت آثاري درباره ده ها اسوه و شهيد ديگر هم از سوي مديران سيما يا نهادهاي ديگر مطرح شده است. نمونه آن ها بخشنامه معاونت سيما براي ساخت سريال فاخر درباره شهيد مطهري و امام خميني(ره) است كه در هفته هاي اخير اتفاق افتادند. اين در حالي است كه تا قبل از آغاز اين موج در سال هاي گذشته، تنها شاهد ساخته شدن چند سريال ضعيف و سطح پايين درباره زندگي شهدا بوديم.
اين روند خوشايند اما داراي مخاطراتي هم هست كه اگر نسبت به آن ها بي توجهي شود ممكن است آسيب هايي را به جريان فيلمسازي درباره قهرمانان وارد كند. خطر بزرگ، تكيه بر كميت گرايي و بيلان كاري و در يك كلام «رفع تكليف» است. تجربه ثابت كرده كه انجام كار فرهنگي با هدف بالا بردن آمار و پركردن رزومه كاري، خنثي و فاقد تأثيرگذاري فرهنگي والا و بالايي است. همچنان كه برخي نهادها طي سال هاي اخير با سرمايه عمومي آثاري را تحت عنوان فيلم دفاع مقدس تهيه كردند، اما آنچه روي پرده سينما يا آنتن تلويزيون رفت در اصل، وهن دفاع مقدس بود.
سفارش خلق اين گونه آثار به افرادي كه اعتقاد عميقي ندارند و يا اعتقادشان سطحي است هم مي تواند به اين جريان آسيب جدي وارد كند. كار فرهنگي به طور كلي و توليد آثار عقيدتي، با كارهاي صنعتي و اقتصادي كه بيشتر متكي به تخصص است تفاوت مي كند. يك هنرمند اگر تنها به خاطر گرفتن مجوز ورود به عرصه فرهنگ يا تأمين معيشت سفارش خلق چنين آثاري را پذيرد، بدون شك اثرش بي روح و ضعيف از آب درمي آيد. تنها هنرمنداني مي توانند در اين زمينه خوب كار كنند كه هم دغدغه انقلاب و دفاع مقدس را داشته باشند و هم شناخت و دركشان درباره اين موضوعات، درست و عميق باشد. ناتواني كارگردان هم مشكل ديگري است كه گاه گريبان آثار ارزشمند را مي گيرد. عرصه هاي فرهنگي حياتي و مهم، جاي آزمون و خطا و پله سازي براي دست يابي به جاه و مقام نيست.
نگراني محسوس ديگر در اين حوزه، سانسور شخصيت و زندگي بزرگان است؛ بيم آن مي رود كه برخي از سازندگان محترم اين آثار به واسطه حب و بغض هاي سياسي و طايفه اي، تصويري تحريف شده و ناقص از شهدا و اسوه هاي ملي كشورمان را ظاهر سازند. درست مانند تصويري كه برخي از رسانه ها و اشخاص از شهيدآويني جلوه مي دهند؛ وجوه غالب شخصيتي اين شهيد را كمرنگ نشان مي دهند يا ناديده مي گيرند، چون طرح و بازگويي همه ابعاد شخصيت شهيد آويني به سود جريان هاي رقيب آن ها مي شود! يا نمونه بارز ديگر در اين زمينه وضعيت فاجعه باري بود كه براي فيلم «فرزند صبح» پيش آمد و نتيجه اين پروژه سفارشي بي حساب و كتاب و پرهزينه، توهين به امام خميني(ره) و تحريف شخصيت ايشان شد.
نكته مهم اين است كه نبايد از كنار موضوع هاي بزرگ و مهمي كه در ارتباط با سرنوشت جامعه هستند، ساده گذشت. كار عميق و درخشان رسانه اي پيرامون انقلاب و دفاع مقدس به ويژه در قالب فيلم و سريال كه بتواند مخاطب را مجذوب و محبوب خود كند مي تواند روي زندگي و سرنوشت بسياري از مخاطبان اثر بگذارد. خيلي از موضوع ها اين توانايي را ندارد. مثلا سريالي كه به يك سوژه خانوادگي مي پردازد، در نهايت مي تواند مخاطب خود را به زندگي خانوادگي بهتري رهنمون سازد، اما يك فيلم درباره انقلاب اگر سنجيده و به معناي واقعي كلمه اعتقادي باشد، چه بسا بتواند مسير زندگي عده اي را تغيير دهد.
قهرمانان ملي، حكم شيرازه هويت يك جامعه را دارند. مردم يك جامعه هرقدر با اسوه ها و قهرمان هاي ملي خود بيشتر آشنا باشند، آن جامعه از گزند بحران هاي فرهنگي و اجتماعي بيشتر در امان مي ماند. چرا كه قهرمانان ملي، در واقع منابع اصلي ايجاد الگوي رفتاري و فرهنگي هستند. پس منتظر تماشاي آثاري درخشان و تحول ساز درباره زندگي شهداي انقلاب و دفاع مقدس مي مانيم.

 



به نام دفاع مقدس به كام صهيونيست ها

مانا موسوي
امسال در شصت و پنجمين دوره جشنواره بين المللي كن، سينماي ايران با يك فيلم شركت كرد؛ فيلم «يك خانواده محترم»!
سازنده فيلم پيش از آغاز جشنواره در يادداشتي كه براي خبرگزاري فارس ارسال كرد؛ فيلم خود را تقديم به شهيدان جنگ تحميلي و بويژه شهيدان آزادي خرمشهر قهرمان توصيف كرد.
نگارنده؛ اساساً از پذيرش يك فيلم در حوزه سينماي دفاع مقدس در بطن جشنواره اي صهيونيستي شگفت زده شده بود. جشنواره كن ثابت كرده است كه اثري موافق و همپوشان با ارزش هاي ديني وانقلابي را تاب نمي آورد.
حمايت از صهيونيسم در دوره شصت و چهارم كن با تاختن به فون تريه- فيلم ساز دانماركي- و اخراج وي به جرم اظهارات ضدصهيونيستي و نيز بزرگداشت دو فيلم ساز مجرم ضدامنيتي در همان دوره، تنها نشانه هاي كوچكي از ماهيت صهيونيستي جشنواره كن به شمار مي آيد. فيلم «يك خانواده محترم» همزمان با آزادي خرمشهر در كن به نمايش درآمد. اما اي كاش چنين نمي شد!
اين فيلم كه به نام سينماي دفاع مقدس ساخته و عرضه شده است، بي ترديد يكي ازموهن ترين آثار سينماي ايران است كه:
نخست- دست به تحريف تاريخ دفاع مقدس زده است.
- دوم- ارزش هاي دفاع مقدس را نفي و هدف تاختن قرار داده است.
سه- به حضرت امام(ره) اهانت نموده است.
چهار- سربازان متجاوز دشمن را مظلوم و قابل ترحم تصوير كرده است.
فيلم چنان زشت و سياه است كه موجب شد برخي از ايرانيان حاضر در تالار نمايش، بنا به عرق ايراني و حرمت نهادن به خون شهيدان دفاع مقدس، تالار نمايش را با خشم و اندوه ترك نمايند.
دوستان! اين فيلم در ايران ساخته شده است، اين فيلم در ايران مجوز ساخت دريافت كرده است. تهيه كننده وسازنده فيلم يكي از مسئولان در حوزه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هستند.
به راستي چه كساني راه ساخت و فرستاده شدن اين فيلم به عنوان نماينده سينماي ايران را به كن هموار كردند؟
سازنده و تهيه كننده اين فيلم به چه حقي دست به تحريف دفاع مقدس و ارزش هاي حاكم بر آن و برآمده از آن زدند؟ سازنده و تهيه كننده اين فيلم بايد پاسخ بدهند به چه حقي فيلمي سراسر اهانت به دفاع مقدس، به رزمندگان اسلام، به فاتحان خرمشهر قهرمان و... را به عنوان فيلمي منسوب به سينماي دفاع مقدس توصيف مي كنند؟ آيا اين تغيير فيلم نامه و جعل عنوان براي يك فيلم مصداق بارز شارلاتانيزم رسانه اي به شمار نمي آيد؟ ما بايد نگران تحريف تاريخ دفاع مقدس در عرصه سينما باشيم.
ما بايد نگران نفوذ عناصري در عرصه فرهنگ و هنر باشيم كه دغدغه آنها دگرگون كردن باورها و ارزش هايمان است.
نگران كساني كه نقطه آمال آنان غرب و محافل صهيوني غرب است.
«يك خانواده محترم» فيلمي است كه نهادهاي مسئول از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و نيز نهادهاي امنيتي بايد چگونگي ساخت و عرضه آن را بررسي نمايند. نسخه اي كه از فيلم ياد شده در كن نمايش داده شد، اثر قابل گذشتي نيست!

 



بررسي اقتصاد آمريكا از دريچه سينما-4
مركانتيليسم؛ ربا در بانك، قمار در بورس با نگاهي به قسمت اول فيلم «وال استريت»

عليرضا پورصباغ
شهرت اوليه خيابان وال استريت از آنجا شروع شد كه در دهه هاي 80 و 70ميلادي و پس از انقلاب آمريكا و استقلال اين كشور از بريتانيا، گروهي از تجار و بازرگانان در زير يك درخت در اين خيابان گرد هم آمدند و تصميم گرفتند كه با اتخاذ سياست ها و سرمايه گذاري هاي مشترك، به كسب و كار خود رونق دهند. ادامه اين جلسات اقتصادي زير درخت چنار و كنار ديوار، در سال 1792 به تأسيس مؤسسه اي تحت عنوان «انجمن درخت چنار» انجاميد كه هسته اصلي بازار بورس نيويورك امروز در خيابان وال استريت است.
موفقيت اين مؤسسه اقتصادي كم كم تمامي بازرگانان و تجار را تشويق كرد كه در اين خيابان دفتري تأسيس كنند و به اصطلاح وال استريت تبديل شد به «پاتوق تجارتخانه هاي موفق» در شهري كه حالا نام نيويورك بر آن نهاده شده است.
مؤسسه اوليه ناشر روزنامه وال استريت ژورنال هم كه به اخبار بورس مي پردازد بيش از 130سال پيش در اين خيابان راه اندازي شد و اكنون از پرتيراژ ترين روزنامه هاي آمريكاست.
اما بخشي از تاريخ اين خيابان كه به اعتراضات چند روز اخير غرب بسيار نزديك است به سال 1929 بازمي گردد. سالي كه در آن سقوط ارزش سهام در بازار بورس نيويورك، آغاز ركود اقتصادي بي سابقه اي شد كه هم اكنون بعد از تابستان 2008 در حال تكرار است.
بحران اقتصادي سال 1929 مدت 12سال ادامه يافت و تأثيرات آن بركل اقتصاد كشورهاي غربي نمايان شد و تنها ورود آمريكا به جنگ جهاني دوم و پيروزي متفقين در اين جنگ بود كه اقتصاد آمريكا را جاني دوباره بخشيد و وال استريت را احياء كرد.
در ميان سالخوردگان آمريكايي ضرب المثلي راجع به آن ايام هست كه مي گويد «هر جواني كه در آن سال ها سهامي از وال استريت خريد، موهايش سفيد شد تا آن را به ارزش روز اول فروخت.»
حالا 80سال بعد از آن تلخ كامي ها، و فراز و نشيب هاي فراوان در اقتصاد جهان، دوباره يك دوره ركود اقتصادي به وال استريت بازگشته و موجب اعتراض قاطبه ساكنين ايالات متحده شده است.
اليور استون نيز دو فيلم متناسب با مناسبات هاليوود ساخته است كه مي توان تا حدودي دلايل نابرابري عظيم و درحال رشد اقتصادي و دروغين بودن ادعاي تساوي فرصت ها در آمريكا را دقيق تر بررسي نمود؛ دو قسمتي «وال استريت» كه در اين نوشتار به بررسي قسمت اول اين فيلم مي پردازيم.
الگويي كلاسيك در ميان فيلمنامه نويسان آمريكايي رايج است كه با استفاده از آن فيلم هاي متعددي ساخته شده است؛ پي رنگي كه اين گونه تعريف مي شود؛ «آدم آرزومند و متوسطي كه در اثر يك اتفاق به همه چيز مي رسد» و منتقدان پاريسي از آن به عنوان شانس آمريكايي ياد مي كنند؛ البته اين برداشت نيز حاصل مي شود كه آمريكا سرزمين فرصت هاست. در فيلم هاي مختلفي اين مضمون به كارگرفته شده كه شخصي با در دست داشتن يك فرمول پول دار شدن يا به قدرت رسيدن نزد صاحبان قدرت رفته و يا بليتش زده و وارد بازي شده يا اين كه زير پا له شده است.
باد فاكس (چارلي شين) شخصيت اصلي «فيلم وال استريت- قسمت نخست» هم يكي از همان افراد است كه با يافتن فرمولي قريب به دفتر گوردن گكو (مايكل داگلاس) زنگ مي زند تا بتواند دقايقي از او وقت بگيرد. و اما فرمول او: «سهام شركت هواپيمايي طي چند روز افت خواهد كرد و پس از يك ركود به دليل سقوط يكي از هواپيماها دوباره اوج مي گيرد.» گكو حرف فاكس را پي گيري مي كند و از اين جوان خوشش مي آيد؛ اما داستان از قرار ديگري است. فاكس شانسش زد، اما اين فرمول را به صورت نادرست از پدرش كه در اتحاديه هواپيمايي كار مي كرده به گوش گكو رسانده و حال كه گكو متوجه شده يا بايد از گود خارج شود يا تا انتهاي شانسش بازي كند.
مفهوم وال استريت اختاپوسي مثل بورس را با نگاهي به اين فيلم ساخته شده توسط اليور استون بررسي مي نماييم. اگر مردم آمريكا بعد از دوران نيكسون، به تغيير ساز و كار وال استريت آگاهي داشتند كه بدل به قمارخانه اقتصادي شده است به يقين آرام نمي ماندند.
در اين فيلم چندين بار در نماهاي درشت برج هاي دوقلو رويت مي شوند و نه تنها در اين فيلم بلكه در بسياري ديگر از فيلم هاي آمريكايي برج هاي دوقلو، نماد قدرت و شمايل اقتصادي ايالات متحده به حساب مي آيند. كار ساخت ساختمان مركز تجارت جهاني در سال1966 توسط راكفلرها شروع شد. در سال1977 ساخت هر دو برج به پايان رسيد و اين دو برج تا پيش از ساخت برج ويليس در شيكاگو بلندترين ساختمان هاي جهان بودند.
يعني آمريكا با ساخت اين برج سعي در به رخ كشيدن وضعيت سرمايه داران در نظام كاپيتاليستي غرب را داشته است. اما بحث ما به هيچ وجه برج هاي دوقلو نيست و آنچه مدنظر نگارنده است ماجراي وال استريت است. اگر مطبوعات دهه هشتاد آمريكا را ورق بزنيم تا چيزهاي تازه اي راجع به فيلم «وال استريت» پيدا كنيم به مطالب بيشماري برخواهيم خورد. به ويژه مطلب «پول هرگز نمي خوابد» را كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت.
نوشتن فيلمنامه «صورت زخمي» توسط استون پنج سال قبل از ساختن قسمت نخست «وال استريت» اتفاق افتاد و طبيعتا زماني كه وي به سراغ مهمترين مركز اقتصادي جهان يعني وال استريت رفت، بيشتر از اين كه در حال و هواي رسوايي اقتصاد كثيف آمريكا باشد در حال و هواي طرح قصه اي چون «صورت زخمي» (برايان دپالما) بود. مسير حركت قهرمان يعني باد فاكس شباهت فراواني با سلوك توني مونتانا در آن فيلم دارد، هردو تصميم دارند در سرزمين فرشتگان- بخوانيد، شياطين- شانس خودشان را امتحان كنند تا به قدرت و پول برسند؛ (هر دو نيز به سرنوشت مشابهي دچار مي شوند)، مونتانا برايش حكم مرگ مي شود و حكم آخر براي باد فاكس و گكو زندان است. در مجموع استون در «صورت زخمي» فيلمنامه بي نقص تري نوشته است و مثل اين كه در وال استريت تكليفش با خودش مشخص نبوده و نمي دانسته كه مي خواهد يك درام درباره تلاش يك فرد براي رسيدن به پول و قدرت را به تصوير كشد با اين كه پرده از روي برخي جنايات اقتصادي بردارد.
تا به حال درباره شخصيت فاكس در فيلم بحث شد؛ اما بايد گفت شخصيت اصلي كه استون مي خواسته به تصوير كشد گكو بوده است. آكادمي اسكار هم داگلاس را براي اين نقش به عنوان بهترين بازيگر اصلي برگزيد؛ ولي دوربين استون، روايتش و خط اصلي داستان، فاكس را به عنوان شخصيت اصلي نشان مي دهد. چيزي كه خارج از متن، استون از فيلمش تعريف كرده يا از آن نوشته اند به هيچ وجه آن چيزي نيست كه در فيلم ديده مي شود. قصد استون افشاي برخي از جنايات اقتصادي است و اين كه چگونه طمع، مثل آفت، سبب مشكلات مختلف مي شود و در اين زمينه درام گكو را نشان دهد كه از ديگران به عنوان ابزار استفاده مي كند. در «وال استريت» ما با فاكس پيش مي رويم و موفقيت هايش را دنبال مي كنيم. رسيدن به برخي از چيزهايي كه مي خواسته و در نهايت قرارگرفتن بر سر دوراهي انسانيت و طمع. گكو در اين ميان شخصيتي است كه ياد به عنوان يك اقتصاددان، موفق از او باد مي نمايد. در قسمت اول فيلم به هيچ وجه گكو شخصيت پردازي نشده است. گكو يك تيپ از افراد طمع كار است كه فقط به دنبال افزودن منابع مالي خويش و سود بيشتر است.
قسمت اول «وال استريت» تحت تأثير فضاي حاكم بر فيلمنامه نويسي قبل از سال 2005 ساخته شده است. تا قبل از سال 2005 اغلب فيلمنامه هاي هاليوودي داستان با نگاهي كلي گرايانه داشتند و قياس ميان قسمت اول و دوم «وال استريت» نشان مي دهد فيلمنامه نويسي كلاسيك كلي نگر با مولفه قهرمان و ضدقهرمان منسوخ شده است. داستان قسمت اول «وال استريت» آنچنان داراي پيچيدگي خاصي نيست و در واقع مقدمه اي براي مبحث حباب طمع شده است و نشان دهنده نمونه هايي مثل گكو كه ظرف چند روز مي توانند افراد زياد را از كار بيكار كنند، سياستمداران و قدرت هاي مافيايي را كنار نهند و درنهايت حرف اول سرمايه را در پشت پرده آنها بزنند.
ربا در بانك، قمار در بورس
فيلم «وال استريت» نشان مي دهد كه بخشي از پولشويي هاي انجام شده در وال استريت ازطريق رانت اطلاعاتي رقم مي خورد و اغلب بورس بازان موفق سعي مي كنند چرخه رانت اطلاعاتي را در اختيار گيرند. وارن بفت، يكي از بورس بازان موفق دهه 80 در وال استريت ژورنال به اعتراف جالبي دست زده است:«بخش زيادي ازسودهاي كلان خود را درست در شرايطي كه همه ترسيده و در تصور ويراني بازار بودند، با حفظ آرامش و خريدهاي درست به دست آوردم چون اطلاعات ذي قيمتي داشتم كه موفقيت من را تضمين كرد. قمار در وال استريت شبيه خريدن بليت بخت آزمايي نيست.
دراين فيلم نيز باد فاكس (چارلي شين) به صورت غيراخلاقي و غيرقانوني اطلاعات پدرش را مي فروشد تا بتواند با گكو ارتباط برقرار كند.
شايان ذكر است اگر اساس بانك بر مبناي ربا شكل گرفته باشد اساس بورس بازي نيز قمار محسوب مي شود و براي برنده شدن در قمار بورس ساده ترين راه، رانت اطلاعاتي است. نيكولاي براونسكي يكي از كارشناسان سهام و بورس و يك معامله گر موفق در بورس در گفت وگو با وال استريت ژورنال (1995) گفت بايد ياد بگيرد كه چگونه با دوره هاي زيان ده خود برخورد كند. اگر يك معامله گر موفق هستيد، ممكن است نيمي از معاملات خود را مبني بر اطلاعات قرار دهيد تا امكان زيان دهي به صفر برسد.
ريشه كلمه ماني به معناي پول در زبان عبري به معناي پروردگار است. به صورت مصداقي در وال استريت پول، خداي مردم آمريكا است و تلقي آنها از افراد ثروتمند اين است كه اين افراد هستي را در مشت خويش دارند و با پول مي توانند خلق كنند و قدرت را در احاطه خويش داشته باشند. در فيلم «وال استريت» زماني كه باد فاكس در خواب است گكو با وي تماس مي گيرد و مي گويد چرا خوابيده است؟ پول هرگز نمي خوابد كه البته اين جمله، در عنوان بندي قسمت دوم فيلم مورد استفاده قرارگرفته است. نخوابيدن پول، صحه بر ريشه عبري كلمه پول مي گذارد. چرا كه تنها موجودي كه دراين جهان نمي خوابد پروردگار باري تعالي است. با اين اوصاف تنها نتيجه گيري ممكن اين است كه اقتصاد پول مبنا براساس بانك، بورس و بيمه، عناصر مهم كاپيتاليسم- اقتصاد طمع مبنا- براساس چهارچوب نظري تفكري سكولار و در اغلب موارد لائيك بنا شده است.

 



تاملي بر مواضع اخير يكي از مديران خانه سينما
به چه كسي آدرس غلط مي دهيد؟!

محمد قمي
حرف هاي اخير آقاي فرهاد توحيدي از اهالي و مديران خانه منحله سينما در جاي خود بسي قابل تأمل و البته شگفتي است!
در خبرها آمده بود كه اين عضو هيئت مديره خانه سينما در سخناني مدعي شده بود كه خانه سينما بنا دارد تمام فعاليت هايش را به حالت تعليق درآورد تا اوضاع در آرامش و متانت بهتر به پيش رود و امور به فرجام درستي نائل آيد!
ظاهر اين جملات خيلي اميدواركننده و قابل فهم و البته تقديرآميز است و نشان از خردمندي و تعقل دارد، اما وقتي پيشينه و عقبه كساني كه الان اين گونه موضعگيري مي كنند را در طي اين سال هاي اخير بررسي و مرور مي كنيم تا حدي به باطن اين واژه ها شك مي كنيم و دچار ترديد مي شويم.
آيا اين جماعت همان كساني نيستند كه بند مربوط به التزام به اسلام و قانون اساسي نظام مقدس جمهوري اسلامي را از شرايط اعضاي خانه سينما در اساسنامه اين تشكيلات حذف كرده بودند؟!
آيا اينها همانان نيستند كه در جشن هاي خانه سينما، گعده هايي ضداخلاقي و اباحه گرانه برپا مي كردند و مدعوينشان مانيفست هايي عليه نظام جمهوري اسلامي صادر مي كردند؟!
مگر همين دفعه آخر كه جشن خانه سينما برگزار شد آقاي محمود دولت آبادي نويسنده سكولار كنفرانس برلين رفته، كه شرح حالش بر اهالي ادبيات معلوم است و سال هاست در غم فراق و دوري نوبل ادبيات، افسرده و سرگشته و منتظر است(!) يكمرتبه كاغذي از جيبش در نياورد و هر آنچه خودش و اربابانش مستحقش بودند به كنايه و تصريح، نثار نظام مقدس اسلامي نكرد و مگر همين آقايان مديران خانه سينما در همان رديف جلو ننشسته بودند و مگر كف نزدند؟!
مگر همين آقايان خانه سينما، آن نهاد صنفي را تبديل به مركزي سياسي براي مقابله با اركان مديريت فرهنگي و هنري در نظام اسلامي نكردند و مگر سال هاي سال عرصه سينماي كشور را به منطقه اي جنگي براي تسويه حساب هاي شخصي و گروهي شان ننمودند؟!
مگر خانه سينما از جاسوسان به ظاهر فرهنگي و هنري كه براي بي بي سي فارسي برنامه سازي و كادرسازي مي كردند حمايت ننمودند و در دفاع از آنها سينه سپر نكردند؟!
اينها و ده ها مورد ديگر از رفتارهاي غيرقانوني و خلاف مصلحت و سودجويانه اهالي خانه سينما را وقتي در كنار جملات اخير آقاي فرهاد توحيدي مي گذاريم به چه نتيجه اي نائل مي شويم؟
ساده اش مي شود اينكه دم خروس را بايد باور كرد يا قسم حضرت عباس را؟!
مردم با آن سابقه اي كه از اين حضرات در ذهن دارند چطور مي توانند به چنين عبارت پردازي هايي اعتماد كنند؟

 



نگاه متفاوت و مستقل به «سينماي ايران» در فضاي مجازي

سايت خبري- تحليلي «سينماي ايران» با نقد و بررسي فرايندها و حوادث مهم سينماي داخل و خارج از كشور فعاليت خود را آغاز كرده است.
دراين پايگاه به نشاني http://theirancinema.com نگاهي متفاوت و مستقل درباره جريان ها و وقايع سينماي ايران و جهان در قالب هاي مختلف مقاله و نقد و گفت وگو و گزارش و خبر و... ظاهر مي شود.
سردبير اين سايت در معرفي آن نوشته است: «سينماي ايران» پايگاهي است براي سينماي پايه انقلاب اسلامي ايران، يعني سينماي حقيقي ايران و نه اين صورت ظاهري كه دست پرورده جريان روشنفكري است و قرار است اين پايگاه جايگاه تخصصي بحث هاي پراكنده اي باشدكه اين روزها در مجامع فرهنگي حزب الله مطرح است و به علت پراكندگي، نكات ايجابي ديده نشده و نكات سلبي بيشتر خودنمايي مي كنند. نبود چنين پايگاهي سبب شده است كه سينماگران حزب اللهي در سينماي پايه انقلاب غريب افتاده و در جشنواره هاي داخلي «ذبح» شوند و زيرهجمه رسانه اي روشنفكري لگدمال! اين پايگاه محلي است كه متبرك خواهد شد به سيماي فرزندان دوربين به دست روح الله.
عناوين برخي از تازه ترين مطالب سايت «سينماي ايران» عبارت است از: حكم امام اين است، نظر شما چيست آقاي مدير؟»، «ذره بين به دست به دنبال فيلمساز مسلمان»، «كار بي طرفي فقط يك پز است» و...

 



ابلاغ اصول توليد سريال و مجموعه هاي نمايشي سيما

محمد نادري
هر نظام و مجموعه پويا، براي حركت به جلو و تحقق برنامه هاي و اهداف تعيين شده خويش مي بايست قاعده ها و اصول كاربردي را متناسب با شرايط و بنيان هاي فكري، اعتقادي، اجتماعي و... تدوين و بر مبناي آنها روند برنامه ريزي را پيگيري نمايد.
توليد سريال ها و مجموعه هاي نمايشي در تلويزيون به مانند هر محصول باارزشي كه در اين كشور توليد مي شود نيازمند التزام به اصولي است كه ضامن توليد محصولي با تراز كيفي جهاني و توجه كامل به ارزش هاي ملي و مذهبي است. از اين رو اين اصول پس از تنظيم توسط علي دارابي (معاون سيما) به شبكه هاي مختلف ابلاغ شد تا به عنوان دستنامه اي در اختيار برنامه سازان سيما قرار گيرد.
اصول هفتادگانه توليد سريال و مجموعه هاي نمايشي تلاش دارد تا مباني توليد در تلويزيون جمهوري اسلامي را كه مبتني بر نظام امانت و ولايت و گفتمان امام و رهبري و تحقق چهار مؤلفه اميد، آگاهي، دين و اخلاق كه مورد تأكيد رهبري و بصيرت افزايي و ارتقاي دانش عمومي مخاطبان، و توجه به برنامه هاي شاد و نشاط آور، و توجه بيش از پيش به كيفيت در توليد با بهره گيري از تحقيقات علمي، توجه به خانواده محوري و... است را تبيين كند.
در حوزه صف نيز تأكيد اصول بر ارتقاي سطح توليدات در ابعاد فراملي و استاندارهاي جهاني، جانمايي مفاهيم ديني و موضوعات ارزشي، توجه ويژه به مناسبت هاي ويژه و خاص، ترويج فرهنگ ساده زيستي و پرهيز از تجمل و اشرافي گري، پرهيز از سياه نمايي، توجه به مقوله اقتباس در فيلمنامه نويس، و... است.
در مجموع مي توان گفت تركيب اين اصول تدوين شده در حوزه هاي صف و ستاد در صورتي كه مورد توجه و كاربست مديران و برنامه سازان قرار گيرد ارتقاي كيفيت توليدات و در پي آن رضايت مخاطبان را همراه خواهد داشت.

 



فيلم سينمايي نخستين شهيد انقلاب مصر ساخته مي شود

فيلم سينمايي نخستين شهيد انقلاب مصر با عنوان «خالدسعيد» به كارگرداني «اسامه رئوف» ساخته مي شود.
به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري السينما، اسامه رئوف نخستين صحنه هاي فيلم سينمايي «خالد سعيد» كه به زندگي نخستين شهيد انقلاب مصر مي پردازد را فيلمبرداري كرد.
بنابراين گزارش آغاز ساخت اين فيلم در منطقه «كلئوپاترا» در شهر اسكندريه مصر، محل زندگي خالدسعيد و همزمان با دومين سالگرد شهادت او بوده است.
قرار است دراين فيلم كه فيلمنامه آن توسط «طارق البدوي» نوشته شده، تيسير فهمي، انجي عبدالله، محمد الغمري، احمد الجوهري و ابراهيم كامل بازي كنند.
خالد سعيد از فعالان ضدرژيم مبارك بود كه درسال 2010 و درپي كشف ويدئويي از اقدامات ناشايست پليس مصر درحق مردم اين كشور توسط پليس دستگير شد و مورد شكنجه قرار گرفت و به شكل فجيعي به شهادت رسيد.

 



فيلم جديد ده نمكي كليد مي خورد

فيلمبرداري فيلم سينمايي «رسوايي» به كارگرداني مسعود ده نمكي اواخر اين هفته در تهران آغاز مي شود. به گزارش فارس ، تا پايان اين هفته با پيوستن چهار بازيگر ديگر مرد، انتخاب بازيگران اين فيلم به اتمام مي رسد و كار وارد مرحله توليد خواهد شد.طبق برنامه ريزي انجام شده، فيلم در تهران مي گذرد و اكثر صحنه هاي آن در جنوب تهران فيلمبرداري مي شود.فيلم سينمايي «رسوايي» برخلاف سه گانه «اخراجي هاي» ده نمكي، روايتي اجتماعي دارد و اثري طنز به شمار نمي رود. «مسعود ده نمكي» پيشتر سه گانه «اخراجي ها» و مستندهاي «فقر و فحشا» و «كدام استقلال، كدام پرسپوليس» را در كارنامه كارگرداني خود به ثبت رسانده است.

 



«سينماحقيقت» به استقبال بيداري اسلامي مي رود

جشنواره بين المللي «سينماحقيقت»در بخش ويژه اي، به استقبال نمايش مستندهاي مرتبط با بيداري اسلامي در منطقه خاورميانه مي رود. به گزارش روابط عمومي جشنواره بين المللي سينماحقيقت، «رويش اراده» عنوان بخش ويژه بين المللي ششمين جشنواره «سينماحقيقت» است كه در آن، جديدترين فيلم هاي مستند مرتبط با خيزش و بيداري اسلامي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا به نمايش عمومي درخواهد آمد. بر پايه اين گزارش، از ديگر بخش هاي بين المللي جشنواره ششم «سينماحقيقت» مي توان به بخش مسابقه بين الملل (بهترين فيلم كوتاه، نيمه بلند و بلند)، هفت تمدن (مستندهاي تاريخ و تمدن)، مستند پرتره (چهره نگاري علمي، ادبي، هنري، سياسي و...)، زيستگاه من (مستندهاي طبيعت و محيط زيست)، آينه بدون قاب (مرور سينماي مستند يك كشور)، تماشاخانه (مرور يك جشنواره بين المللي) و بخش نمايش هاي ويژه (آثار برتر و روز سينماي مستند جهان) اشاره كرد. ششمين جشنواره بين المللي فيلم مستند ايران «سينماحقيقت» طي روزهاي 13 تا 19 آبان درتهران برگزار خواهد شد.

 



مصري ها منتظر سريال هاي ايراني هستند

يك نويسنده مصري نوشت: ساعت هفت عصر خانه هاي مصر به دو گروه تقسيم مي شود گروهي منتظر سريال تركي و گروهي منتظر سريال هاي ايراني شبكه «آي فيلم» هستند.
به گزارش فارس، مقاله نويس پايگاه خبري القاهره در مطلبي با اشاره به استقبال از سريال هاي ايراني در مصرنوشته است: اولين سريال «يوسف پيامبر(ع)» بود كه بعداز اينكه ايران ديدبينندگان بسياري دارد به فكر «آي فيلم» افتاد.
وي با اشاره به اينكه سريال «نور» تركيه به عرصه گردشگري اين كشور كمك كرد و سريال «يوسف پيامبر(ع)» به عرصه هاي سياسي ايران كمك كرد، ادامه داده است: ايراني ها با اين موفقيت تلاش كردند تمدن خود را به مردم عرب زبان در خليج فارس و كشورهاي عربي و حتي اروپايي ارائه دهند.
اين نويسنده در بخش ديگري از اين يادداشت عنوان كرده كه: مي توان سريال هاي آن را بدون نگراني و خجالت نگاه كرد اما برعكس، سريال هاي تركي تا اقدامات غيراخلاقي پيش رفته است.

 



زندگي شهيد رجايي نمايش راديويي شد

نمايش «ساده مثل آفتاب» به تهيه كنندگي شهريار كرمي و كارگرداني جواد پيشگر در مركز هنرهاي نمايشي راديو توليد شد.اين نمايش راديويي را وحيد كيارسي نوشته و سردبيري آن به عهده فاطمه رنجبران است كه به زندگي شهيد محمدعلي رجايي از كودكي تا لحظه شهادت مي پردازد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14