(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 23 خرداد 1391 - شماره 20230

رهبر انقلاب : اجازه ندهيد عناصر خودي منزوي شوند
امام جنگ عقيده
اينجا تفنگ قلم است

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




رهبر انقلاب : اجازه ندهيد عناصر خودي منزوي شوند

تهاجم فرهنگي مثل خود كار فرهنگي، اقدام آرام و بي سر و صدايي است. يكي از راه هاي تهاجم فرهنگي اين بوده است كه سعي كنند جوانان مؤمن را از پايبندي هاي متعصبانه به ايمان، كه همان عواملي است كه يك تمدن را نگه مي دارد، منصرف كنند. همان كاري را كه در اندلس، در قرن هاي گذشته كردند. يعني جوانان را در عالم به فساد و شهوت راني و مي گساري و اين چيزها مشغول كردند. اين كار حالا هم انجام مي گيرد. من بارها گفته ام؛ عده اي وقتي در خيابان نگاه مي كنند و زناني را مي بينند كه حجابشان قدري ناجور است، دلشان خون مي شود. بله، اين كار بدي است. اما كار بد اصلي، اين نيست. كار بد اصلي آن است كه شما در كوچه و خيابان نمي بينيد! كسي به كسي گفت چه كار مي كني؟ گفت دهل مي زنم. گفت چرا صداي دهلت در نمي آيد؟ گفت فردا صداي دهل من در مي آيد! صداي فروريختن ايمان و اعتقاد، ناشي از تهاجم پنهاني و زيرزيركي دشمن -اگر شما ملت و عناصر فرهنگي بيدار نباشيد- خداي نخواسته آن وقتي در مي آيد كه ديگر قابل علاج نيست. جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره كردند؛ اگر اول يك ويدئو در اختيارش گذاشتند و بعد او را به تماشاي فيلم هاي جنسي وقيح وادار كردند؛ شهوت او را تحريك كردند و بعد او را به چند مجلس كشاندند، چه خواهد شد؟! وقتي تشكيلاتي وجود داشته باشد، جوان را در اوج نيروي جواني فاسد مي كنند. و حالا دشمن اين كار را مي كند.
من از شهرستان ها خبر دارم. از شهرهاي مختلف كشور خبر دارم. خبرهاي آنچناني را به ما مي دهند. روز و شبي نيست كه ما، از اين گونه خبرها نشنويم. اين كارها را چه كسي مي كند؟ دشمن. جوان دچار شهوت راني مي شود و ايمان خودش را از دست مي دهد. در اوايل كار، حتي همان جوان گريه
مي كند، اما به تدريج او را همين طور
مي برند. بچه مدرسه اي هاي ما را، دبيرستاني هاي ما را، حتي بچه هاي مدارس راهنمايي ما را، همين طور فاسد مي كنند. افرادي را پيدا مي كنند كه مواد مخدر و عكس هاي ناجور به مدرسه مي برند. من مي خواهم از شما سؤال كنم، اگر مدير مدرسه اي، نسبت به فاسد شدن پانصد يا ششصد يا هزار نوجواني كه به دست او سپرده اند، حساس بود و گوش كسي را كه وسيله دشمن قرار گرفته و داخل آن مدرسه هروئين آورده، پيچاند، ما بايد به اين مدير مدرسه چه بگوييم؟ بگوييم آقا، شما برخلاف آزادي عمل كردي؟ اين چه روشي است؟ شما ضد آزادي هستي. اين حرف درست است؟ اين درست است كه به مدير يك مدرسه كه مي گويد هزار تا جوان را دست من سپرده اند؛ من نمي خواهم فردا اينها را هروئيني تحويل مادران و پدرانشان بدهم، بگويند نه خير! شما بايد اجازه بدهي خودشان انتخاب كنند. هركس نخواست خودش نكشد؛ تو برو در مضرّات هروئين حرف بزن! اين يك بخشي از تهاجم فرهنگي است. نظام اسلامي را متهم مي كنند كه اين مرام، نظامي است و آزادي نمي دهد. چطور ما آزادي نمي دهيم!؟
در مقابل تهاجم، عناصر مؤمن خودي مي توانند بايستند. عناصر مؤمن خودي را، هرجا كه هستند، گرامي بداريد. حرف من اين است. من به مسئولين فرهنگي كشور، از وزارت آموزش و پرورش تا وزارت ارشاد اسلامي، تا سازمان تبليغات اسلامي، تا بقيه مؤسسات و بنگاه هاي فرهنگي كشور عرض مي كنم، به عناصر خودي تكيه كنيد. منظور من اين نيست كه اگر كسي، جوان انقلابي نيست، دستش را بگيريد بگذاريدش بيرون؛ نه. چه كسي چنين چيزي را مي گويد؟ اصلاً منطق اسلام كه اين نيست؛ منطق انقلاب كه اين نيست. ميدان بدهيد، به همه ميدان بدهيد. هركس كه مي خواهد براي اين ملت كار كند، كار كند. من مي گويم اجازه منزوي شدن عناصر خودي را ندهيد.
اگر روزي دشمني به كشوري حمله نظامي كند، چه كسي در مقابلش مي ايستد؟ كسي كه از همه به سرزمين خود علاقه مندتر است، به ملت خود علاقه مندتر است، به زخارف دنيوي بي علاقه تر است، احساس مسئوليت بيشتري مي كند و متعهدتر است. چنين كسي مي رود دفاع مي كند. شما ديديد كه در دوران جنگ، چه كساني رفتند دفاع كردند. عمده ميدان ما را بسيج پر كرد. بسيج يعني همين؛ يعني عنصر مؤمن انقلابي علاقه مند به سرنوشت ميهن، علاقه مند به سرنوشت كشور و يك فرد فداكار. رفت وسط ميدان و با فداكاري دشمن را به زانو درآورد.
در زمينه فرهنگي نيز همين طور است. آن عنصري كه وابسته به دستگاه شاهنشاهي است و دلش به ياد آن روزها مي تپد، نمي آيد از نظام و فرهنگ اسلامي دفاع كند. چرا ما بايد غافل باشيم؟! كسي از فرهنگ اسلامي و حيثيت و موجوديت اين ملت دفاع مي كند و در مقابل تهاجم دشمن مي ايستد كه دلش در هواي اسلام بتپد و اسلام و ايران را دوست بدارد. عده اي كه دين ندارند، ميهن دوستي هم ندارند؛ ايران را هم قبول ندارند. كسي كه سلطه آمريكا را براي ايران بپسندد و تشويق كند، ميهن دوست نيست. اينها با اين قلم زهرآگينشان مي آيند در مقابل تهاجم دشمن، از فرهنگ ملي و اسلامي و ايراني دفاع كنند؟! معلوم است كه نمي كنند. معلوم است كه اين ستون پنجم دشمن است. اين براي دشمن كار مي كند. اين از خدا مي خواهد كه آمريكايي ها برگردند. از خدا مي خواهد كه نظام وابسته به آمريكا و استكبار و گردن كلفت ها برگردد. اين براي نظام اسلامي كار خواهد كرد؟ تلاش خواهد كرد؟ معلوم است كه نه! اين حقيقت روشني است. شما كه در صدا و سيما مسئول امور هستيد بايد مواظب اين مطلب باشيد. شما كه در روزنامه ها مسؤول امور هستيد، بايد مواظب اين مطلب باشيد. شما كه در سازمان تبليغات يا در وزارت ارشاد، يا در آموزش و پرورش، يا در آموزش عالي و يا در مؤسسات فرهنگي گوناگون مسئول امور هستيد، بايد مراقب اين قضيه باشيد. البته همه مسئولند. منظورم از مسؤول، رئيس نيست. «كلّكم راع و كلّكم مسئوأ عن رعيّت ه» همه مسئولند. مراقب اين معنا باشيد.
اين ملت، براي اينكه حيثيتش و كيان حقيقي و انساني و اسلامي و انقلابي و فرهنگ ملي اش حفظ شود، احتياج به مجاهدت و مقاومت و ايستادگي در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم كردن به نقاط ضعف دشمن دارد. اين را خودي ها مي توانند بكنند. من حرفم فقط همين است. من مي گويم اگر مي خواهيد هنر اين كشور رشد و اعتلا پيدا كند، به هنرمند جوان مؤمن تكيه كنيد. او مي تواند از اسلام و از انقلاب و از اين كشور دفاع كند.21/5/71
اينكه شما مي بينيد بنده مسأله تهاجم فرهنگي را مطرح كردم و گفتم؛ روي آن اصرار ورزيدم؛ راجع به آن حقيقتاً غصه خوردم و تلاش كردم و باز هم به فضل الهي تلاش مي كنم؛ گاهي در ريز مسائل وارد شدم و اگر كسي در اين زمينه به من اشكالي كرد، در يك سخنراني به اشكال او جواب دادم، همه به خاطر اين است كه چنين ميدان و صحنه اي را به طور واضح مشاهده مي كنم و مي بينم كه اينها چطور با استفاده از همان تواني كه در خودشان هست، از ضعف هاي جمهوري اسلامي استفاده مي كنند. من مي دانم اگر نسل روي كار، يعني جوان، روشنفكر، آگاه، روحاني و كسي كه در فضاي اين مسائل قرار دارد، به اين نكته توجه كند كه دشمن مي خواهد ارزش هاي فكري و انقلابي او را مورد سؤال و تهاجم قرار دهد، نصف بيشتر قضيه حل شده است. درست مثل اينكه دشمن بخواهد در مرزها به ما حمله كند و مرزها را بشكند. به مجرد اينكه يك نيروي نظامي كارآمد خوب فهميد دشمن دارد حمله مي كند، ديگر خيال شما آسوده است؛ پيداست بقيه كارها به خودي خود انجام خواهد گرفت.18/12/76
پاورقي

 



امام جنگ عقيده
اينجا تفنگ قلم است

پيام فضلي نژاد
پس از درگذشت امام خميني، آيت الله سيدعلي خامنه اي براساس اصول حكمي او به شرح نظري و تثبيت عملي روند تمدن سازي اسلامي پرداختند. تبارشناسي، روش شناسي و فرجام شناسي رهبر معظم انقلاب در حيطه تمدن سازي - مانند همه عرصه ها- ريشه در مكتب اسلام ناب دارد. همان طور كه امام مي فرمود امروز «قلم ها» به جاي سرنيزه ها عليه ماست،127 رهبري نيز در عرصه «نبرد فرهنگي» هشدار مي دهند «اينجا تفنگ ، قلم است.»128 امام از «سجده» به طرف غرب متاثر مي شد و مي گفت «اين قدر طرف غرب سجده نكنند كتاب بنويسند. شما خودت مطلب داري؛ چه كار داري كي چه گفته؟ جهنم كه گفته!»129 آيت الله خامنه اي نيز نشان دادند كه هنوز چهره هايي هستند كه تعبد در مقابل خدا را قبول نمي كنند، ولي تعبد در مقابل سرمايه داري غرب را با جان و دل مي پذيرند.130 ايشان از اساتيد دانشگاهي ياد مي كنند كه در برابر خدا سجده نمي كنند، اما در برابر بت علوم انساني غربي به راحتي سجده مي كنند؛ آن هم در برابر تئوري هايي كه رهبري نيز مانند امام به نسخ و ابطال شان معتقدند:
اساتيدي هستند كه فرآورده هاي انديشه هاي غربي در «علوم انساني» بت آن هاست. در مقابل خدا مي گويند سجده نكنيد؛ اما در مقابل بت ها به راحتي سجده مي كنند؛ دانشجوي جوان را دست او بدهي، بافت و ساخت فكري او را همان طوري كه متناسب با آن بت خود او است، مي سازد. اين ارزشي ندارد و درست نيست. بنده به اين طور افراد، هيچ اعتقادي ندارم. اين استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نيست، مضرّ است... مواظب باشيد دچار آن «بت پرستي» نشويد؛ آن كسي كه در «فلسفه»،«اقتصاد»، «علوم ارتباطات» و «سياست» همان حرفي كه از دهن يك متفكر غربي درآمده، آن را «حجت» مي داند؛ حالا گاهي اوقات آن حرف هم در خود غرب نسخ شده! از اين نمونه ها ما زياد هم داريم. يك مطلبي را چهل، پنجاه سال پيش، يك فيلسوف اجتماعي يا سياسي در غرب گفته و بعد آمدند ده تا نقد بر آن نوشته اند؛ اين آقا تازه به حرف آن پنجاه سال قبل دست يافته و به عنوان حرف نو، به داخل كشور مي آورد و با به به و چه چه آن را به خورد دانشجو و شاگرد و محيط خودش مي دهد...131 جالب اين جاست كه آن نظريات كهنه و منسوخ مي شود و جايش نظريات جديدي مي آيد؛ اما اينها همان نظريات پنجاه سال پيش را به عنوان يك متن مقدس و يك دين در دست مي گيرند! دهها سال است كه نظريات «پوپر» در زمينه هاي سياسي و اجتماعي كهنه و منسوخ شده و دهها كتاب عليه نظريات او در اروپا نوشته اند؛ اما در سالهاي اخير آدمهايي پيدا شدند كه با ادعاي فهم فلسفي، شروع كردند به ترويج نظريات پوپر! اين ها دو عيب دارند: يكي اين كه مقلدند، دوم اين كه از تحولات جديد بي خبرند؛ همان متن خارجي را كه براي آنها تدريس كرده اند، مثل يك كتاب مقدس در سينه خود نگه داشته اند و امروز به جوان هاي ما مي دهند. كشور ما مهد فلسفه است، اما براي فهم فلسفه به ديگران مراجعه مي كنند!132
جريان شناسي سياسي سه پديده «ارتجاع روشنفكري»، «علوم انساني غربي» و «ناتوي فرهنگي» (تهاجم فرهنگي) بي شك جز با كوشش هاي پياپي نظري- حكمي رهبر معظم انقلاب به صورت يك روش و متد درنمي آمد. اين كوشش ها، دشمن شناسي امام را براي ما روزآمد، شفاف تر و كاربردي تر ساخت تا بتوانيم تحليل دقيق تري از پروژه هاي «فروپاشي ايدئولوژيك» داشته باشيم. آيت الله خامنه اي، فارغ از خصلت نكته سنجي و خصوصيات معرفتي شان در كسوت يك فقيه عاليقدر، يك تاريخ دان برجسته به شمار مي روند. براي نمونه، در شناخت «تاريخ مشروطه» كه اوج تكاپوهاي روشنفكران ماسون غربزده است، تبحر و دغدغه دارند. در عرصه هنرشناسي انس شان با ادبيات و ريشه هاي تحول و تطور آن چنان است كه از تاريخ معاصر داستان نويسي اروپا، تحليل دارند. در تاريخ سياسي، روش جريان شناسي ايشان ناظر و مستند به اطلاعات دقيقي از متن و حاشيه زندگي رجال و وضع آن دوره است. مخاطب را به منابع مرجع و اصيل ارجاع مي دهند و كتاب شناس هستند. وقتي اولين بار پديده «ارتجاع روشنفكري» را شرح دادند، هم از توليدات معرفتي اصحاب دايره المعارف فرانسه و زندگي دني ديدرو و اوضاع روشنفكري اروپا سخن گفتند؛ هم دوره ميرزا ملكم خان ارمني (ناظم الدوله) و ميرزا فتحعلي آخوندزاده تا تكاپوهاي فراماسونري در ايران معاصر را كاويدند. امام بارها خطر سلطه «روشنفكران مرتجع» را گوشزد كردند و رهبري نيز نشان دادند:
«ارتجاع روشنفكري» اين است؛ يعني برگشتن به دوران بيماري روشنفكري، برگشتن به دوران بي غمي روشنفكران، برگشتن به دوران بي اعتنايي دستگاه روشنفكري و جريان روشنفكري به همه «سنت هاي اصيل» و«بومي» و «تاريخ» و «فرهنگ» اين ملت. امروز هر كس اين پرچم را بلند كند، «مرتجع» است؛ ولو اسمش روشنفكر و شاعر و نويسنده و محقق و منتقد باشد. اگر اين پرچم را بلند كرد، پرچم بازگشت به دوران روشنفكري قبل از انقلاب، با همان خصوصيات و با جهت گيري «ضدمذهبي» و «ضدسنتي»، اين مرتجع است؛ اين اسمش «ارتجاع روشنفكري» است.133
«ارتجاع روشنفكري» را غربزدگان «ضدمذهب» و «ضدسنت» رواج مي دهند؛ چهره هايي كه به روايت رهبر انقلاب «نظريه هاي جامعه شناسي غرب، مثل قرآن براي بعضي ها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! فلان جامعه شناس اين جوري گفته؛ اين ديگر برو برگرد ندارد!»134 اين روشنفكران مرتجع، تنها به ماشين «ترجمه» از مخزن «علوم انساني غرب» متكي هستند. از همين رو، رهبري قاطعانه هشدار دادند «اتكاء به علم و فكر و اقتصاد و سياست ترجمه اي براي هر ملتي ننگ است»135 و «الگو گرفتن بي قيد و شرط از نظريه پردازهاي غربي و شيوه ترجمه گرايي را غلط و خطرناك بدانيد؛ ما در زمينه علوم انساني احتياج داريم به نظريه سازي.»136 پايه علوم انساني، قرآن است، نه ايدئولوژي هاي مادي گرا. حتي پس از انقلاب اسلامي، از رهگذر ترجمه، ماترياليسم و نهيليسم را در ايران گسترش داده ايم و ترجمه علوم انساني غربي را مانند «وحي منزل» پذيرفته ايم. از قضاء، همين جا رهبر انقلاب گلايه مي كنند:
من دربار ه «علوم انساني» گلايه اي از مجموعه هاي دانشگاهي كردم - بارها، اين اواخر هم همين جور- ما علوم انساني مان بر مبادي و مباني متعارض با «مباني قرآني» و «اسلامي» بنا شده است. «علوم انساني غرب» مبتني بر جهان بيني ديگري است؛ مبتني بر فهم ديگري از عالم آفرينش است و غالباً مبتني بر «نگاه مادي» است. خب، اين نگاه، نگاه غلطي است؛ اين مبنا، مبناي غلطي است. اين علوم انساني را ما به صورت «ترجمه اي» بدون اين كه هيچ گونه فكر تحقيقي اسلامي را اجازه بدهيم در آن راه پيدا كند، مي آوريم تو دانشگاه هاي خودمان و در بخش هاي مختلف اين ها را تعليم مي دهيم؛ در حالي كه ريشه و پايه و اساس «علوم انساني» را در «قرآن» بايد پيدا كرد...137 ما بخصوص در زمينه علوم انساني، برخلاف آنچه كه انتظار مي رفت و توقّع بود، حركت متناسب و خوبي نكرده ايم، بلكه مفاهيم گوناگون مربوط به اين علم را - چه در زمينه ي «اقتصاد» و چه در زمينه هاي «جامعه شناسي»، «روان شناسي» و «سياست» - به شكل «وحي منزل» از مراكز و خاستگاه هاي غربي گرفته ايم و به صورت فرمول هاي تغيير نكردني در ذهن مان جا داده ايم و بر اساس آن مي خواهيم عمل و برنامه خودمان را تنظيم كنيم! گاهي كه اين فرمول ها جواب نمي دهد و خراب درمي آيد، خودمان را ملامت مي كنيم كه ما درست به كار نگرفته ايم. در حالي كه اين روش، روش غلطي است.138
براي مطالعه منابع به بخش ضميمه پاياني جلد 45
نيمه پنهان ( ارتش سري روشنفكران ) رجوع شود
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14