(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 25 خرداد 1391 - شماره 20232

صهيونيست ها از به قدرت گرفتن اسلامگرايان به وحشت افتاده اند
انزواي صهيونيسم در بيداري اسلامي منطقه



صهيونيست ها از به قدرت گرفتن اسلامگرايان به وحشت افتاده اند
انزواي صهيونيسم در بيداري اسلامي منطقه

ترجمه و تأليف: سيدمحمد امين آبادي
اشاره:
بيداري اسلامي در منطقه خاورميانه، باعث سقوط مبارك، متحد استراتژيك رژيم اسرائيل، احياي قدرت حماس و اخوان المسلمين، شكستن محاصره نوار غزه و كاهش نفوذ منطقه اي آمريكا شد كه همگي تهديدات مهم امنيتي براي موجوديت رژيم صهيونيستي به شمار مي روند. درصورت سقوط رژيم سلطنتي اردن كه اصلي ترين متحد فعلي تل آويو در منطقه به شمار مي رود اين رژيم بيش از پيش منزوي خواهد شد.
در شرايط كنوني صهيونيست ها متحدين خود را يكي پس از ديگري از دست مي دهند و بر حمايت هاي آمريكا نيز نمي توانند متكي باشند و صلح اعراب و اسرائيل نيز بسيار دور از دسترس است. بايد پذيرفت كه با اين اوصاف رژيم اشغالگر قدس در بدترين شرايط داخلي، منطقه اي و جهاني خود قرار دارد.
سرويس خارجي
انقلاب هاي مردمي اخير در جهان عرب تأثيرات بسيار عميقي در خاورميانه گذاشت؛ سه ديكتاتور سقوط كردند كه بدون اغراق سقوط حسني مبارك در مصر مهم ترين آنها بود. زماني كه مبارك بر اثر انقلاب مردم مصر سقوط كرد. در غرب عده اي حوادت اروپاي شرقي در سال 1989 را به خاطر آوردند. در رژيم صهيونيستي نيز، مسئولان اين رژيم گفتند «وقايع مصر ما را به ياد انقلاب اسلامي 1979 تهران مي اندازند» نتانياهو نخست وزير اين رژيم نيز گفت: «مصر جديد ممكن است در مدار ايران قرار گيرد» .اين انقلاب ها در مصر متوقف نشد، به بقيه كشورهاي خاورميانه عربي نيز سرايت كرد و به نظر مي رسد اين وضعيت سياسي روزبه روز درحال عميق تر شدن است. رژيم كوچك اسرائيل با داشتن منابع ناچيز و دوستان محدود در خاورميانه نفوذي ندارد و قادر به تغيير جهان اطراف خود نيست. به دليل پيوستگي محيط امنيتي اسرائيل در منطقه خاورميانه با كشورهاي عربي، انقلاب هاي اخير چالش هاي بسيار جدي امنيتي را به دولت يهود تحميل كرده است. تل آويو بايد خود را براي مقابله با تهديداتي آماده كند كه در نتيجه تحولات منطقه دامن گير اين رژيم شده است. تغييرات داخلي به تغيير جهت گيري ها و خط مشي هاي سياسي خارجي نيز منجر مي شود. انقلاب (اسلامي) سال 1979، ايران را از يك دولت طرفدار غرب و دوست اسرائيل به يك دشمن درجه يك آن تبديل كرد؛ تركيه متحد كليدي و استراتژيك ديگر اسرائيل در منطقه نيز به دنبال پيروزي حزب اسلام گراي عدالت و توسعه (AKP) در سال 2002، در اردوگاه ضداسرائيلي قرار گرفت. انقلاب هاي اسلامي اخير تأثيرات بسيار عميقي بر روابط مصر و اسرائيل، موقعيت آمريكا در منطقه خاورميانه به عنوان متحد كليدي اسرائيل، موقعيت حماس در غزه، فرايند صلح اعراب و اسرائيل و ديگر متحد رژيم صهيونيستي يعني اردن خواهد گذاشت.
علاوه بر آن گروه هاي اسلامگراي منطقه نيز در وضعيت جديد منطقه خاورميانه كه آبستن حوادث شگرفي است به بازسازي و نقش آفريني مي پردازند كه رژيم اسرائيل در ميان انبوه معضلات امنيتي خود بايد نگران آن هم باشد.
سه ديكتاتور در خاورميانه سقوط كرده اند و كشورهاي عربي ديگر نيز ممكن است، انقلاب هاي مشابهي را تجربه كنند، برخي ديگر نيز به ناچار به اصلاحات تن خواهند داد و برخي نيز ممكن است به وضعيت فروپاشي و جنگ داخلي برسند. رژيم اسرائيل چه بخواهد و چه نخواهد در مسير طوفان اين تغييرات در خاورميانه قرار گرفته است. اين وضعيت تهديدها و فرصت هايي را در اختيار رژيم اسرائيل قرار داده است؛ اگر در اين جابه جايي قدرت در منطقه نيروهاي سياسي طرفدار اسرائيل و يا دست كم نيروهاي ميانه رو، سكولار و طرفدار سازش اعراب و اسرائيل قدرت را در دست بگيرند در آن صورت تل آويو مي تواند ادعا كند كه از اين طوفان سهمگين جان سالم به در برده است، اما سردمداران رژيم اسرائيل نگراني هاي بسيار جدي امنيتي از وضعيت موجود و آينده مبهم منطقه دارند و همه اين نگراني ها خود را بر سياست گذاري هاي آنها تحميل مي كند.
¤ مصر
بزرگ ترين نگراني رژيم اسرائيل كه نيازمند توجه جدي است سرنگوني رژيم مبارك در مصر است. مصر بزرگ ترين و پرجمعيت ترين كشور جهان عرب است كه همواره مرجعيت فكري و سياسي جهان عرب را داشته است. از زمان تأسيس رژيم اسرائيل، مصر بزرگ ترين دشمن اين رژيم بود و بين اين دو در سال هاي 1948، 1956، 1967، 70-1969 و 1973 جنگ هاي سختي درگرفت، انورسادات اين روند جنگ هاي دوره اي را قطع كرد و با امضاي معاهده صلح كمپ ديويد، مصر را از رديف دشمن درجه يك اسرائيل به يك شريك استراتژيك و قابل اعتماد تبديل كرد.
اسلامگرايان سادات را به خاطر امضاي معاهده صلح با رژيم اسرائيل كشتند، در حالي كه مسئولان اسرائيلي همواره از سادات با عزت و احترام ياد مي كنند. حسني مبارك هرگز نتوانست جاي سادات و ملك حسين پادشاه سابق اردن را دردل سردمداران اسرائيل بگيرد. اما مبارك توانست معاهده صلح با اسرائيل را حفظ كند و همكاري هاي استراتژيك و امنيتي گسترده اي را با دولت صهيونيستي برضد جريان مقاومت انجام داد و همواره در كنار اردن، عربستان، قطر و امارات يك پايه اصلي جريان سازشكار به شمار مي رفت، به عبارت بهتر، مصر دوره مبارك رهبري جريان سازش اعراب و اسرائيل را برعهده داشت.
آلوف بن تحليلگر اسرائيلي در اين باره مي گويد: «اسرائيل هفت نخست وزير عوض كرده و چندين جنگ انجام داده و با شركاي مختلفي وارد گفت وگوهاي صلح شده و در همه اين موارد مبارك همواره در كنار اسرائيل بوده است.» چه كسي بعد از مبارك در مصر به قدرت خواهد رسيد؟
فكر كردن به اين سؤال نگراني وحشتناكي را براي رژيم اسرائيل ايجاد مي كند. نتانياهو و ساير مسئولان امنيتي و سياسي رژيم اسرائيل به ويژه از اسلامگرايان به رهبري اخوان المسلمين وحشت دارند كه در مصر قدرت را به دست بگيرند كه اين فرايند كسب قدرت يا از طريق روندهاي دموكراتيك و برگزاري انتخابات و يا در جريان دوره اي از آشوب و بي نظمي در مصر خواهد بود. اخوان المسلمين همواره از «انورسادات»، و پس از «حسني مبارك» به دليل پايبندي به صلح با اسرائيل به شدت انتقاد كرده است. به عنوان مثال در فوريه 2011 و تنها چند روز بعد از سقوط مبارك، رشاد البيومي رهبر اخوان المسلمين مصر اعلام كرد كه «بعد از سقوط حسني مبارك و تشكيل دولت جديد بايد معاهده صلح با اسرائيل لغو شود.» يوسي كلين هاليوي تحليل گر اسرائيلي در اين باره نوشت: «پيروزي اخوان المسلمين جنبش ضداسرائيلي را به قدرت خواهد رساند كه متعهد است به پايان دادن به معاهده صلح بين مصر و دولت يهود. «بري روبين» تحليل گر ديگر اسرائيلي هشدار داد كه «مصر ممكن است بار ديگر يك ملي گرايي راديكال را تجربه كند و وارد اتحاد جديدي با سوريه شود كه بسيار براي امنيت ملي اسرائيل خطرناك خواهد بود».
برنامه هاي اخوان المسلمين براي آينده مصر دقيقا مشخص نيست. نگراني بيشتر تل آويو اين است كه اكثر مصري ها از اين گروه حمايت مي كنند.
به هرحال هيچ گروه رقيبي در مصر حمايت اكثريت مردم را با خود ندارد. علاه بر آن اخوان المسلمين به خوبي سازمان دهي شده است و به راحتي مي تواند قدرت را از آن خود كند به دليل آن كه گروه هاي رقيب سكولار برنامه سياسي مشخصي براي اقدامات مشترك و هماهنگ ندارند و در اهداف دچار اختلافات شديد سياسي هستند و از سابقه سياسي و اجتماعي قومي در ميان اقشار پايين جامعه مصر برخوردار نيستند. اين جنبش در دوره بعد از مبارك به روندهاي مردم سالار براي كسب قدرت سياسي تاكيد كرده و اعلام كرده است كه از دموكراسي حمايت مي كند و با ساير گروه هاي سياسي مصر نيز همكاري خواهد كرد. به هرحال اخوان المسلمين يك گروه سياسي است و مبارزه براي كسب قدرت اصلي ترين هدف هر گروه سياسي براي پيشبرد اهدافش است و به طور حتم نقش اخوان يكي از فاكتورهاي تعيين كننده سياست داخلي و خارجي مصر در سال هاي آينده خواهد بود.
مشكل بزرگ رژيم صهيونيستي اين است كه اخوان المسلمين در موضع ضداسرائيلي خود تنها نيست. سردمداران رژيم اشغالگر پيش از آن كه نگران تظاهركنندگان ميدان التحرير و فريادهاي آزاديخواهانه و شعارهاي الله اكبر آنها باشند، نگران اين هستند كه علاوه بر جنبش هاي اسلامي و به ويژه اخوان المسلمين، رهبران ميانه رو مصري كه از سوي واشنگتن نيز مورد حمايت قرار دارند، مثل ايمن نور، محمدالبرادعي و عمروموسي نيز خواهان بازنگري در معاهده صلح مصر با اسرائيل و يا حداقل برگزاري رفراندوم درباره آن شده اند حتي بعضي از طرفداران اين رهبران ميانه رو صراحتا اعلام كرده اند كه «دوران معاهده كمپ ديويد به پايان رسيده است». به هرحال دريك دموكراسي واقعي سياستمداران گريزي از قول هايي كه به مردمان و هواداران خود داده اند ندارند. بستن كانال سوئز بر روي كشتي هاي اسرائيلي و لغو قرارداد كمپ ديويد احتمالاتي است كه وجود دارد چرا كه احساسات ضداسرائيلي در مصر قوي است. در يك نظرسنجي از مردم مصر بعداز سقوط مبارك مشخص شد كه بالاي 54 درصد مردم خواهان لغو معاهده صلح كمپ ديويد با صهيونيست ها هستند؛ سياستمداران مصري براي جلب نظر مردم بايد در مدار ضديت با رژيم صهيونيستي حركت كنند، مردم مصر گروه هايي را كه بخواهند به مناسبات قبلي مصر با اسرائيل بازگردند، ازطريق صندوق هاي راي تنبيه خواهند كرد به خصوص اگرمنازعه ديگري درغزه در بگيرد و يا بحران ديگري درمنطقه به وجود بيابد، خشم مردم عليه اسرائيل فوران خواهد كرد.
رژيم صهيونيستي دراين ميان روزنه هاي اميدي نيز دارد موشه آرينز وزير دفاع سابق و افرايم هاليوي رئيس سابق موساد درباره اين روزنه هاي اميد مي گويند:«اقتصاد مصر به شدت ضعيف است و ارتش آن نيز به ايالات متحده وابسته است. آمريكا هرساله بالاي يك ميليارد دلار كمك اقتصادي به مصر مي كند و نياز به سرمايه گذاري خارجي واحياي صنعت توريسم،مستلزم دور بودن مصر از يك جنگ احتمالي ديگر است؛ همه اين موارد باعث مي شود كه رهبران مصر جديد درمقابل اسرائيل دست به عصاتر راه بروند. نخبگان سكولار و ميانه رو مصري بويژه آنهايي كه در ارتش نفوذ و پايگاهي دارند، ضرورت صلح با اسرائيل را درك كرده اند و مي دانند كه شروع يك جنگ جديد مي تواند براي مصر فاجعه بار باشد.»
ولي همه اين اظهارات درحد يك تحليل ساده است. آنچه كه مسلم است سرويس هاي امنيتي رژيم صهيونيستي قادر به پيش بيني سقوط مبارك و يا ديگر شورش ها و انقلاب هاي منطقه نبودند.
صلح مصر با صهيونيست ها يك صلح سرد بود، مبارك با آن كه دوست اسرائيل به شمار مي رفت اما از ترس واكنش هاي مردمي فقط يك بار آن هم در تشييع جنازه اسحاق رابين نخست وزير مقتول اسرائيلي به تل آويو سفركرد و بعد از آن نيز اعلام كرد كه يك سفر رسمي نبود. همكاري هاي امنيتي گسترده، فشار بر ساير كشورهاي عرب براي سازش با رژيم صهيونيستي و كمك به اين رژيم براي مهار حماس درغزه همه اين موارد بعد از سقوط مبارك از بين خواهد رفت و يا در خوشبينانه ترين حالت براي رژيم صهيونيستي مثل گذشته نخواهد بود.
سقوط مبارك تهديدات نامتقارن غير قابل كنترلي را متوجه رژيم صهيونيستي كرده است، چنان كه گفته شد زمزمه هاي لغو معاهده كمپ ديويد يكي از آنهاست حمله به سفارت اين رژيم در قاهره و 6 بار انفجار درخط لوله انتقال گاز طبيعي مصر به اسرائيل كه قيمت حامل هاي انرژي را در سرزمين هاي اشغالي به شدت بالا برد از ديگر اين تهديدات است.مصر دوران بعد از مبارك همچنين ممكن است درمدار ايران قرارگيرد. مصر اجازه داد كشتي ايران از كانال سوئز عبور كند و در 29 مارس نبيل العربي وزير خارجه موقت مصر نيزاعلام كرد كه كشورش روابط خود با ايران و متحد لبنانيش يعني حزب الله را بهبود خواهد بخشيد.
¤ بي اعتمادي به آمريكا
سقوط رژيم هاي حامي غرب وطرفدار آمريكا درخاورميانه نفوذ دولت اوباما را در منطقه كاهش داده خالي كردن پشت مبارك و حمايت نكردن از كسي كه 30 سال متحد كليدي آمريكا در منطقه بود و حمله به ليبي در حالي كه قذافي از سال 2003 تمامي سلاح هاي كشتارجمعي خود را تحويل آمريكا داده بود و با غرب همكاري مي كرد يك درس سياسي مهم براي ساير رژيم هاي طرفدار آمريكا و غرب در منطقه خاورميانه به همراه داشت كه نبايد در مواقع بحراني خود را دل خوش به حمايت هاي آمريكا بكنند. رفتار آمريكا در خيانت و پشت كردن به دوستان سابق بيشتر از همه مايه نگراني رژيم صهيونيستي بود، مقامات اسرائيلي از خود مي پرسيدند آيا واقعاً آمريكا در مواقع خطر به تعهد استراتژيك خود در دفاع از موجوديت اين رژيم عمل خواهد كرد؟
كاهش نفوذ و تأثيرگذاري آمريكا در مديريت تحولات اخير منطقه خاورميانه تأثير منفي فوري در بازدارندگي اسرائيل دارد. روابط نزديك تل آويو- واشنگتن عنصر مهمي در بازدارندگي دولت يهود در مقابل همسايگان عربش بوده كاهش تأثيرگذاري آمريكا در خاورميانه، بي علاقگي اوباما به فشار به رهبران عرب براي سازش با صهيونيست ها و بحران اقتصاد جهاني، كه مانع مي شود آمريكا مشوق هاي اقتصادي را نيز در اين زمينه به كار گيرد. همه اين موارد اميدها را به فرايند صلح اعراب و اسرائيل بسيار ضعيف مي كند و نشان مي دهد كه اسرائيل بايد خود را آماده كند كه وارد يك دوره انزواي بزرگ تر منطقه اي شود.
¤ انزواي رژيم صهيونيستي
در گذشته رژيم صهيونيستي از فقدان دموكراسي در جهان عرب بيشترين استفاده را براي توجيه روابط ويژه خود با ايالات متحده مي كرد. رژيم صهيونيستي خود را در محاصره رژيم هاي ديكتاتور عرب عنوان مي كرد، نتانياهو نخست وزير رژيم غاصب سرزمين فلسطين اين استدلال را كرد كه: دموكراسي براي يك صلح حقيقي حياتي است و كشورهاي ديكتاتوري براي پيشبرد صلح قابل اعتماد نيستند و هر معاهده صلحي را نيز كه امضا كنند احترام نمي گذارند. او اين استدلال را پس از به قدرت رسيدن حماس در نوار غزه به دنبال پيروزي در انتخابات در سال 2006 عنوان كرد.
اما اكنون دموكراسي در منطقه در حال حاكم شدن است ولي اين آن چيزي نيست كه اسرائيل از آن استقبال كند. در حالي كه احساسات ضد اسرائيلي در جهان عرب به شدت قوي است، اين رژيم در اين شرايط نمي تواند به افكار عمومي منطقه اعتماد كند.
نظرسنجي دانشگاه مريلند در سال 2010 نشان مي داد 90درصد اعراب، اسرائيل را دشمن شماره يك خود مي دانند. دو معاهده صلحي را كه اسرائيل تاكنون منعقد كرده يكي با مصر و ديگري با اردن، هر دو با ديكتاتورها امضا شده است: انورسادات و ملك حسين. به عبارت ديگر، براي پيشبرد فرايند صلح بين اعراب و اسرائيل در منطقه خاورميانه، ديكتاتورها گزينه هاي مطلوبتري براي تل آويو هستند چرا كه اين ديكتاتورها خارج از مدار اصلي جوامع خود كه ضد اسرائيلي است؛ عمل مي كنند و تصميم مي گيرند. به عبارت بهتر در صورتي كه فرايندهاي مردم سالار در منطقه حاكم شود و رژيم هاي ديكتاتوري وابسته به غرب سقوط كنند دورنماي مذاكرات صلح و سازش بسيار تيره و تار خواهد بود، چرا كه عنصر افكار عمومي نيز وارد تصميم گيري دولت هاي بيرون آمده از درون اين تحولات وارد خواهد شد. تشكيل يك جبهه واحد عربي اسلامي در مقابل اسرائيل در صورت بروز يك درگيري و بحران ديگر دور از انتظار نخواهد بود.
¤حماس احيا مي شود
وضعيت غزه و موقعيت در نگراني هاي اسرائيل جايگاه ويژه اي دارد، تاريخ حماس ريشه در اخوان المسلمين دارد و به همين دليل صهيونيست ها را بيشتر نگران نفوذ اخوان المسلمين در رژيم آينده مصر مي كند.
از زماني كه حماس كنترل غزه را در سال2007 برعهده گرفت، اسرائيل تلاش كرد از طريق انزواي ديپلماتيك، فشار اقتصادي و حملات نظامي دولت حماس را از پا درآورد. براي مقابله با تهديد حماس رژيم صهيونيستي عمليات نظامي گسترده اي را در سال 2009-2008 انجام داد كه به كشته شدن بيش از 1000 فلسطيني منجر شده علي رغم اين فشار قابل ملاحظه حماس قدرت خود را بازسازي و احيا كرد، حماس الان راكت هايي را دارد كه برد آنها به شهرك هاي يهودي نشين نزديك غزه و حتي شهرهاي عمده و اصلي و احتمالا حتي تل آويو مي رسد. الان حماس تنها دولت مستقر در نوار غزه است و تمركز اصلي خود را به دشمني با اسرائيل و رونق و شكوفايي بازسازي اقتصادي و احياي وضعيت سياسي غزه معطوف كرده است. در دوران مبارك، مصر همراه با صهيونيستي و در مقابل حماس بود. مبارك گذرگاه رفح بين مصر و غزه را بست و به رژيم اسرائيل كمك كرد تا مانع عبور كالا، غذا و دارو به داخل غزه شود. مبارك در ماه هاي پاياني زمامداري خود حتي به اسرائيل اجازه داد كه يك ديوار فولادي در گذرگاه رفح احداث كند تا مانع رفت و آمد فلسطيني ها از مصر شود.
بيداري مردم در مصر و ساير مناطق جهان عرب شكافي در اين موازنه شكننده ايجاد كرد. همبستگي با ساكنان غزه در مصر بسيار بالا است و مقاومت حماس در مقابل رژيم صهيونيستي در مصر بسيار مورد استقبال افكار عمومي است، مصري ها به شدت احساس توهين و حقارت مي كردند زماني كه خود را مي ديدند كه از طرف آمريكا و اسرائيل تبديل به زندانبان بيش از يك و نيم ميليون ساكنان نوار غزه شده اند.
در مصر هر رژيمي كه روي كار بيايد اگر بازتاب دهنده خواست و اراده افكار عمومي مردم اين كشور باشد، قادر نخواهد بود در كنار اسرائيل و در محاصره غزه شركت كند. درست به همين دليل بود كه دولت موقت بعد از انقلاب اعلام كرد كه گذرگاه رفح را باز مي كند و ديگر در محاصره نوار غزه شركت نخواهد كرد. اين وضعيت نه تنها فشار به نوارغزه و حماس را مي كاهد بلكه باعث تقويت موقعيت حماس در نوارغزه و كرانه باختري خواهد شد حماس از اين موقعيت به وجود آمده در مصر و با توجه به محبوبيتي كه در اين كشور دارد براي خريد و انتقال سلاح و مهمات به نوارغزه و ارسال سربازان خود براي آموزش و بازسازي نيروها و ادوات نظامي اش استفاده خواهد كرد.
اسرائيل براي مقابله با اين وضعيت گزينه هاي محدودي دارد و اين بار و برخلاف گذشته كه مبارك نيز در كنارش بود بايد به اقدامات يك جانبه دست بزند. اين اقدامات مي تواند شامل انجام عمليات نظامي در مرز بين غزه و مصر و نيز كشتن رهبران حماس باشد؛ اين اقدامات نيز مي تواند احساسات ضداسرائيلي را در مصر و سرزمين هاي اشغالي تقويت كند و دولت قاهره را مجبور سازد كمك هاي خود را به حماس بيشتر كند. در حالي كه اسرائيل متحد كليدي خود را در مصر از دست داده است ولي متحد بالقوه حماس يعني اخوان المسلمين در حال قدرت گرفتن در مصر است و اگر نامزد اخوان بتواند بر كرسي رياست جمهوري مصر تكيه بزند با توجه به پيوندهاي تاريخي بين اخوان المسلمين و حماس، ضربه مهلك ديگري نيز بر رژيم صهيونيستي وارد خواهد آمد، يكي از متغيرهاي اصلي سياست خارجي مصر بعد از اين حماس خواهد بود حتي اگر نظاميان و رهبران مصر جديد ترجيح دهند از رويارويي با رژيم صهيونيستي اجتناب كنند.
¤ نگراني رژيم اسرائيل از تحولات اردن
مصر چنان كه گفته شد بزرگ ترين و مهم ترين كشور جهان عرب است و همچنين همسايه رژيم صهيونيستي نيز هست به طور طبيعي يكي از دغدغه هاي اصلي صهيونيستي، مصر است ولي اين رژيم به صورت ويژه اي نگران ديگر متحد خود يعني اردن نيز هست كه با اسرائيل قرارداد صلح امضا كرده است و همكاري هاي بسيار نزديك امنيتي نيز دارد. اردن همواره ياور رژيم صهيونيستي درجلوگيري از رخنه امنيتي عناصر ضداسرائيلي در نوارغزه بوده و در برنامه هاي امنيتي صهيونيست ها همكاري هاي گسترده اي دارد. ملك عبدالله همانند پدرش ملك حسين دوست وفادار رژيم صهيونيستي است، به هر حال او به يك اكثريت فلسطيني ناراضي حكومت مي كند. سياست همكاري و همراهي او با غرب و رژيم صهيونيستي خوشايند مردم اردن نيست. در ماه هاي اخير اعتراضات و ناآرامي در اردن نيز همچون ساير كشورهاي جهان عرب بروز كرده و رژيم پادشاهي اين كشور را به لرزه درآورده است. در صورت ادامه اين اعتراضات و از دل اين ناآرامي ها ممكن است يك دولت طرفدار اخوان المسلمين با اكثريت فلسطيني بر سركار بيايد. رژيم صهيونيستي نگران است كه ديگر متحد كليدي خود را نيز از دست بدهد و ناگهان اردن مثل مصر بشود دشمن درجه يك اسرائيل.
از آنجايي كه تل آويو، حيفا و شهرهاي پرجمعيت اسرائيل و زيرساخت هاي اقتصادي بيت المقدس تنها 20 مايل از مرز اردن فاصله دارند در صورت سقوط ملك عبدالله پادشاه اردن و افتادن اين كشور دست اسلامگرايان يكي از مهم ترين و حساس ترين چالش هاي امنيتي كه موجوديت رژيم اسرائيل را هدف گرفته بروز خواهد كرد.
¤ قدرت گرفتن گروه هاي اسلامگر
اسلامگرايان قدرتمندترين و سازمان يافته ترين گروه ها در منطقه خاورميانه و به شدت علاقه مند به سرنگوني نظام هاي سياسي خود از طرق مسالمت آميز يا خشن هستند. فرآيند استقرار دموكراسي در منطقه مي تواند نتايج غيرقابل پيش بيني داشته باشد چرا كه برخلاف گروه هاي سياسي اسلامگرا، نيروهاي سياسي سكولار و ليبرال در منطقه ضعيف، فاقد انسجام هستند.
به عنوان مثال «انقلاب سدر» سال 2005 در لبنان كه توسط گروه هاي سياسي طرفدار غرب رهبري شد؛ تنها 4 سال بعد زماني كه دولت لبنان توسط گروه حزب الله و متحدانش تشكيل شد؛ به پايان رسيد.
خيزش سياسي در منطقه مي تواند به سقوط يا تضعيف دولت منجر شود. يك دولت ورشكسته قادر نخواهد بود مرزهاي سرزميني خود را كنترل و امنيت خود را تامين كند و نيازهاي اساسي مردمانش را مثل آموزش، بهداشت و ساير خدمات اجتماعي را فراهم سازد. چنين وضعيتي در ليبي و يمن در حال تحقق است و گروه هاي مسلح در اين كشورها در حال جولان دادن هستند. در اين وضعيت سلاح هاي متعارف و غيرمتعارف رژيم سابق به دليل فقدان اشراف امنيتي دولتي به دست گروه هاي مسلح با اهداف خاص سياسي مي افتد كه بخشي از اين گروه ها نيز اسلامگرايان ضدرژيم اسرائيل هستند، چنان كه گزارش هايي وجود دارد كه موشك هاي ضدهوايي و راكت هاي ضدتانك معمر قذافي به دست مبارزان گروه حماس در نوار غزه رسيده است.
¤ سوريه
سوريه نگراني ديگر رژيم صهيونيستي است، ناآرامي در سوريه معماي شگفت انگيزي براي تل آويو است. بشار اسد حامي حزب الله و حماس و دوست بسيار نزديك و متحد استراتژيك ايران است، سوريه پل ارتباطي جريان مقاومت در منطقه است حتي در سال 2007 رژيم اسرائيل تاسيسات هسته اي سوريه را نيز بمباران كرد. طبيعي است كه سقوط بشار اسد به نفع اسرائيل باشد و اين رژيم از گروه هاي مسلح مخالف دولت بشار اسد حمايت كند.
اسرائيل در سوريه با يك معماي امنيتي مواجه است. اين رژيم مي خواهد در سوريه دولتي سركار بيايد كه پل ارتباطي حماس و حزب الله و ايران قطع شود ولي همين وضعيت امنيت لرزان اسرائيل را از جانب سوريه بيشتر به مخاطره مي اندازد. بلندي هاي جولان به لحاظ بين المللي جزو خاك سوريه است كه هم اكنون در اشغال اسرائيل است، در سوريه هر دولتي سركار بيايد در صورتي كه نماينده واقعي افكار عمومي اين كشور باشد و از فرايندهاي مردم سالار به قدرت رسيده باشد، افكار عمومي ضداسرائيلي مردم، آن را در مقابل اسرائيل قرار خواهد داد، تل آويو بايد انتخاب كند كه مديريت كنترل شده منازعه با بشار اسد را مي خواهد يا واقعيت استراتژيك دشمني مردم سوريه با اين رژيم را، تداوم ناامني و بحران در سوريه، مرزهاي سوريه را با اسرائيل نيز ناامن تر مي كند و اين آن چيزي نيست كه اسرائيل از آن استقبال كند، تل آويو قادر نيست همزمان در مرزهاي غزه، لبنان و مصر و سوريه براي خود چندين جبهه دفاعي باز كند، اسرائيل يك رژيم بيشتر طالب وضع موجود است، سردمداران اين رژيم در مورد آينده سوريه بعد از بشار اسد هيچ ديد روشني ندارند و بسيار ساده لوحانه خواهد بود اگر فكر كنند كه با سقوط بشاراسد خاورميانه براي آنها گلستان مي شود.
¤ نتيجه گيري
انقلاب هاي اخير در منطقه خاورميانه باعث سرنگوني مبارك متحد استراتژيك رژيم اسرائيل، احياي قدرت حماس و شكستن محاصره نوار غزه، قدرت گرفتن گروه هاي اسلامگرا مثل اخوان المسلمين، كاهش نفوذ منطقه اي آمريكا و... شد كه همگي تهديدات امنيتي مهمي براي موجوديت رژيم اسرائيل به شمار مي رود، در صورتي كه رژيم سلطنتي اردن كه اصلي ترين متحد فعلي اسرائيل در منطقه است نيز سقوط كند اين رژيم بيش از پيش منزوي خواهد شد، قيام هاي مردمي در جهان عرب تنها تهديدات خارجي براي امنيت رژيم صهيونيستي به شمار نمي رود بلكه ساكنان سرزمين هاي اشغالي چند صباحي است كه به تاسي از مردمان عرب منطقه بر ضد دولت تل آويو اعتراضاتي را برنامه ريزي مي كنند. مهاجرت معكوس به دليل بحران اقتصادي و ناامني داخلي، از بين رفتن انسجام اجتماعي به دليل افزايش شكاف بين طبقات اجتماعي و شكاف فزاينده بين فقير و غني تهديداتي است كه از درون جامعه اسرائيل را هدف گرفته است. در شرايط كنوني صلح اعراب و اسرائيل بسيار دور از دسترس است. رژيم صهيونيستي در دو جنگ 33 روزه و 22 روزه شكست خورده، متحدين استراتژيك خود را در خاورميانه يكي پس از ديگري از دست مي دهد و بر حمايت هاي آمريكا نيز نمي تواند متكي باشد. بايد پذيرفت كه رژيم اشغالگر قدس از بدو شكل گيري ناميمون خود تاكنون در وضعيت حاضر در بدترين شرايط به لحاظ داخلي، منطقه اي و جهاني قرار دارد.

منابع:
1. Daniel Byman: Israels pessimistic view of the washington Quarterly summer 2011
2. Efraim Inbar: Israel Defense the Arab uprisings Arab spring Middle East Quarterly winter 2012.inpact

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14