رند. پس فرصتهاي نيك را غنيمت شماريد. (حكمت 12) هم اكنون در دنيايي زندگي مي كنيد كه مي توانيد رضايت خدا را بدست آوريد. با مهلت و آسايش خاطري كه داريد، اكنون نامه عمل سرگشاده و قلم فرشتگان نويسنده در حركت، بدن ها سالم و زبانها گوياست. توبه مورد قبول واقع مي شود و اعمال نيكو را مي پذيرند. (خطبه 49)
فخر رازي يكي از علماي معروف اهل تسنن مي گويد: يكي از بزرگان را ديدم مي گفت: شخصي را ديدم كه يخ مي فروخت و مكرر فرياد مي زد، به كسي كه سرمايه اش ذوب مي شود رحم كنيد. پيش خود گفتم اين است معناي آيه «والعصر ان الانسان لفي خسر» آري انساني كه از عمرش روز به روز كاسته مي شود و در آن فضائلي كسب نمي كند مانند يخي است كه آب مي شود و هيچ مي گردد. (داستان دوستان ج 1 ص 75)
امام علي(ع) شبيه همين سخن را دارند كه: گذشته كه از دست رفت، آينده هم كه هنوز نيامده و معلوم نيست كه چه بشود، پس همين وقتي را كه در آن هستي غنيمت بشمار و عمل كن.(غرر ج 2 672)
11" cellpadding="0" cellspacing="0">


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 25 خرداد 1391 - شماره 20232

روش پيامبر(ص) در مقابله با محاصره و تحريم
پرتوي ازآموزه هاي اخلاقي امام كاظم(ع)



روش پيامبر(ص) در مقابله با محاصره و تحريم

خليل آقاخاني
خداوند پيامبر(ص) را اسوه و سرمشق نيكو و كامل بشر دانسته است. بنابراين، شناخت آن حضرت(ص) مقدمه اي براي بهره مندي از افكار و رفتار آن حضرت(ص) جهت الگوگيري از ايشان است.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا گوشه اي از سبك زندگي و مديريت آن حضرت(ص) را در بحران اجتماعي مانند حمله نظامي و محاصره و تحريم ارائه دهد.
روش شناسي سبك مديريت، در راستاي الگوبرداري
پيامبر گرامي(ص) بي گمان در ميان همه پيامبران الهي(ص) كامل ترين ايشان است؛ چنان كه آن حضرت در ميان همه موجودات هستي در تماميت كمال قرار دارد و كسي را نرسد كه در كمال به تماميت ايشان برسد مگر آنكه جان و نفس ايشان باشد كه همان امامان معصوم(ع) هستند. (آل عمران، آيه61)
تماميت كمال آن حضرت(ص) موجب شده تا خداوند آن حضرت(ص) را برخلاف انسان ها و پيامبران ديگر خود، به عنوان اسوه نيك و كامل معرفي كند و از مردم بخواهد بي هيچ استثنايي از همه سبك زندگي ايشان در افكار و رفتار تقليد كرده و حضرت را الگو و سرمشق مطلق خود قرار دهند. (احزاب، آيه21) اين در حالي است كه تقليد و سرمشق گيري از پيامبران اولوالعزمي چون حضرت ابراهيم(ص) از چنين اطلاقي برخوردار نمي باشد و خداوند او را شايسته الگوبرداري در همه چيز و همه زمينه ها ندانسته است؛ هر چند كه اين استثناء و عدم جواز از سرمشق گيري تنها در يك مورد باشد: قدكانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم... الا قول ابراهيم لابيه لاستفرن لك. (سوره ممتحنه، آيه3و 4)
بنابراين اگر بخواهيم حضرت پيامبر(ص) را در همه چيز اسوه قرار دهيم، لازم است تا درباره همه چيز آن حضرت(ص) اطلاعات دقيق، كامل و معتبري داشته باشيم تا بتوانيم آن حضرت(ص) را بطور كامل سرمشق زندگي خود قرارداده و سبك زندگي فردي و اجتماعي خود را براساس آن الگو سامان دهيم.
بهترين، كامل ترين، مطمئن ترين، آسان ترين و معتبرترين منبع در شناخت سبك زندگي آن حضرت(ص) آيات قرآني است؛ چرا كه قرآن، حجت كامل الهي براي همه بشريت است به گونه اي كه هيچ ترديدي در آن راه نمي يابد (بقره، آيه2) و خداوند حافظ آن از هرگونه تحريف، تصحيف و تبديل و تغييري است. (حجر، آيه9)
براساس آموزه هاي قرآني، آيات قرآن، همان سبك تمام و كمال زندگي پيامبر(ص) است و آن حضرت تجسم آيات قرآن است و خداوند هر آنچه از تماميت كمالي در قرآن گفته، آن را در آن حضرت نشان داده است؛ چنان كه اگر از چيزي به عنوان نقص، شر و رجس پرهيز داده، آن حضرت(ص) را از آن پاك و مبرا دانسته است.
براي اينكه بتوانيم سبك زندگي پيامبر(ص) را در مديريت به دست آوريم و بدانيم كه ايشان به عنوان رهبر و مدير جامعه چگونه نظام اسلامي را برپا داشته و جامعه و امت اسلامي را بنا نهاده و آن را مديريت كرده، مي بايست به آموزه هاي وحياني قرآن مراجعه نماييم.
روش شناسي سبك مديريت آن حضرت(ص) در بناگذاري جامعه و امت اسلامي و مديريت آن به ما اين امكان را مي دهد تا در دوره معاصر نيز بتوانيم با بهره گيري از همان الگو و سرمشق قراردادن آن، مسير كمالي انسان و جامعه برتر را بپيماييم و همان گونه كه خداوند امت عصرنبوي وجامعه ايماني شكل گرفته در مدينه النبي را جامعه برتر و سرمشق جوامع ديگر دانسته (مائده، آيه 143) ما نيز بتوانيم در دوره معاصر با الگوبرداري از روش پيامبر(ص) و سبك زندگي ايشان، چنين جامعه اي را تشكيل و به جهانيان درعمل و واقع ارايه دهيم.
مديريت پيامبر(ص) درايجاد جامعه و امت سازي، شايد نمونه اي استثنايي و بي بديل باشد، اما مي توان با شناخت روش هاي آن حضرت (ص) و امروزي سازي آن، گام هايي را در تحقق اين آرمان برداشت، هرچند كه برخي همواره نواي مخالفت و ناتواني را زمزمه مي كنند كه برخلاف آموزه ها و اهداف قرآني است؛ چرا كه ارايه اسوه و سرمشق ازسوي خداوند فرزانه و حكيم به معناي امكان تحقق آن مي باشد؛ زيرا اگر قابليت امكاني براي ما وجود نداشت، فرمان به سرمشق گيري از آن حضرت (ص) و سبك زندگي اش، فرماني لغو و بيهوده است و از حكيم و فرزانه چنين فرماني هرگز صادر نمي شود. پس نفس صدور فرمان پيروي و سرمشق گيري خود به خود بيانگر امكان بلكه لزوم تحقق آن از سوي مومنان است.
لزوم و الگوبرداري از روش هاي جنگي پيامبر (ص)
چنانكه گفته شد، فرمان الهي براين قرار گرفته كه سبك زندگي پيامبر (ص) به عنوان انسان كامل و متاله و خدايي شده مورد استفاده قرار گيرد تا هر كسي خدايي شود و در مقام مظهريت ربوبيت قرارگيرد.
آن حضرت (ص) كه برخلق عظيم (قلم، آيه 4) يعني در نهايت و تماميت كامل الهي بود، بهترين الگو براي رسيدن به مقام خدايي شدن است. مي بايست از سبك زندگي او در همه چيز بي چون و چرا تقليد كرد و پيروي از آن حضرت (ص) را همان صراط مستقيم انسانيت تا ربوبيت دانست.
البته برخي از بيمار دلان خواسته و ناخواسته بر اين ساز نادرست و ناسازگار با قرآن مي نوازند كه پيامبر (ص) تنها مي خواهد شخص انساني را تربيت كند و متاله سازد؛ اين درحالي است كه بر اساس آموزه هاي قرآني ساخت انسان متاله بي ساخت جامعه انساني سالم غير ممكن است. برخي مي گويند كه هدف پيامبر (ص) آخرت انسان است، درحالي است كه خود را به ناداني زده اند كه آخرت انسان درگرو دنياي اوست؛ چرا كه سازه اخروي هركسي همان مواد خامي است كه در دنيا صورت و هويت گرفته است و هرانساني خود را در دنيا براي ابديت مي سازد.
برخي ديگر از بيمار دلان آموزه هاي اسلامي را غير اجتماعي دانسته اند و مسائل حكومت و اجتماع و نظام سياسي را بيرون از دايره آموزه هاي قرآني ارزيابي مي كنند، اين درحالي است كه در همين آيات 02و 12 سوره احزاب كه به الگو بودن پيامبر (ص) تاكيد مي كند، محور مسائل آن، مسائل سياسي، نظامي و اجتماعي است.
درحقيقت محور الگوبرداري و اسوه گيري از پيامبر (ص) دراين آيات، پيروي و تقليد از روش پيامبر(ص) درجنگ است. خداوند در اين آيات به پيامبر (ص) به عنوان رئيس دولت و حاكم اسلامي توجه مي دهد و از مؤمنان مي خواهد تا از روش پيامبر(ص) در مديريت جامعه اسلامي به ويژه در هنگام جنگ و محاصره و تحريم، به عنوان بهترين شيوه مديريت بحران و دولت اسلامي استفاده كنند و آن را سرمشق سبك زندگي و جامعه سازي و مديريت جامعه قرار دهند.
بنابراين، با اين صراحت و ارائه گزارش واقعي از مديريت سياسي، اجتماعي، نظامي و اقتصادي پيامبر(ص) از سوي خداوند و قرآن، هرگونه تشكيك و ترديد در اسلام سياسي و مديريت حكومتي پيامبر(ص) افترائي بيش نيست كه از سوي بيماردلان و منافقان انجام مي گيرد. در حقيقت تشكيك آنان در اين مسئله از باب تشكيك در متشابهات نيست، بلكه تشكيك در نصوص و محكمات قرآني است. به اين معنا كه اگر برخي از منافقان با بهره گيري از آيات متشابه قرآن بر آن هستند تا در محكمات تشكيك كنند. (آل عمران، آيه7) ولي اين آيات 02 و 12 سوره احزاب به عنوان محكمات مي باشد كه هرگونه تشكيك و ترديد در آن، جز بهتان و افترا و كذب محض چيزي نيست.
پس آنچه حتي محور سخن خداوند در لزوم سرمشق گيري از پيامبر(ص) در اين آيات بيان شده، مسائل اجتماعي، سياسي، نظامي و در يك كلمه حكومت و حكومت داري است. لذا بر امت اسلام به ويژه در دوره معاصر است كه از نظام سياسي پيامبر(ص) و روش هاي او در ايجاد و حفظ و تحكيم حكومت و امت اسلامي بهره گيرند و روش هاي جنگي و مقابله او با دشمنان امت و دولت اسلامي را مورد توجه قرار داده و به كار گيرند. لزوم به كارگيري اين روش ها به معناي اين است كه در رسيدن به نتايج مطلوب براي امت و دولت از طريق اعمال آن هيچ گونه ترديدي نيست و گرنه خداوند آن را به عنوان شيوه و روش قابل استفاده براي همه زمان ها و دوره ها و مكان ها معرفي نمي كرد.
روش پيامبر(ص) درمقابله با حصر نظامي
محاصره به معناي گرد شخص يا اشخاص يا محلي را فراگرفتن، بطوري كه رابطه محاصره شونده با خارج قطع گردد، نوعي روش تنبيه و مجازات و شيوه اي جنگي است.
به سخن ديگر، محاصره به معناي برگرد چيزي برآمدن و جلوگيري از هرگزنه خروج و برقراري ارتباط با خارج از حلقه محاصره، در زندگي اجتماعي و نظامي كاربرد دارد؛ چرا كه گاه براي تنبيه شخص يا اشخاص يا گروه هاي اجتماعي، آنان را در جايي محاصره مي كنند كه از آن به حصر خانگي، محاصره منطقه و مانند آن ياد مي كنند. (نگاه كنيد: فرهنگ فارسي، ج3، ص3889؛ ترمينولوژي حقوق، 622)
اين شيوه در جنگ ها بسيار كاربرد دارد. البته تنها از مصاديق اصطلاح محاصره به محاصره جنگي محدود نمي شود؛ چرا كه محاصره اقتصادي و تحريم اقتصادي و مانند آن نيز از سوي دشمنان و مخالفان اعمال مي شود.
در طول تاريخ محاصره از مهمترين شيوه هاي جنگي براي تسلط بر جوامع بشري بوده است. خداوند در آيات 05 سوره بقره و 16 تا 66 سوره شعراء، از محاصره بني اسراييل از سوي فرعونيان در كناره دريا سخن به ميان آورده است. هدف از اين كار جلوگيري از مهاجرت بني اسراييل به سرزمين هاي ديگر بود. اين محاصره با امدادهاي غيبي خداوند شكسته مي شود و با بازشدن دريا به سوي بني اسراييل آنان به آن سوي دريا مي گريزند و فرعون و ارتش او در دريا غرق مي شوند.
هنگامي كه پيامبر(ص) دولت اسلامي مدينه را شكل مي دهد و قوانين اسلامي را به عنوان سبك زندگي اجتماعي به كار مي گيرد و شهري بر مدار قانون و عدالت سامان مي يابد، گروه هاي مختلف مردم از قبايل حجاز و نجد و يمن به سوي اين دولت شهر سرازير مي شوند. از جمله كساني كه از بي عدالتي و بي قانوني سران قبايل خويش خسته شده بودند و يا بردگان گريزان از ظلم اربابان، به سوي دولت مدينه مي آيند.
قدرت گرفتن مسلمانان مدينه و ايجاد دولت شهري با حاكميت و حكومت اسلامي مبتني بر عدالت، بسياري را به خشم مي آورد. اين گونه است كه كافران، مشركان و منافقان موجود در مدينه و حتي اهل كتاب از يهود، عليه دولت اسلامي مدينه توطئه مي كنند. ناگهان احزاب مخالف متشكل از گروه هاي يادشده، متحد مي شوند و مي كوشند تا دولت نوپاي اسلامي را پيش از اقتداريافتن از ميان بردارند.
احزاب كه متشكل از گروه هاي فكري و قبيله اي گوناگون بودند، به سوي مدينه لشكركشي مي كنند و مدينه را به محاصره درمي آورند. پيامبر(ص) به امت اسلام خبر مي دهد كه اين حصر نظامي به زودي موجبات فتوحات اسلامي مي شود و دشمنان شكست خورده از درون مي پاشند. (احزاب، آيه22، مجمع البيان، ج7 و 8، ص549)
اما حزب منافقان جنگ رواني راه مي اندازد و اقدام به ايجاد تزلزل، اضطراب و تضعيف روحيه مسلمانان مي كند. فعاليت تبليغاتي منافقان براي درهم شكستن جبهه مسلمانان و به نفع احزاب متحد محاصره كننده مدينه (احزاب، آيات 9 تا 31) برخي از سست ايمان ها را دچار شك و ترديد مي كند. از اين رو برخي از مسلمانان نسبت به خداوند و وعده هايش بدگمان شده و افكار و انديشه هاي باطل به سوي آنان هجوم مي آورد و متأثر از تبليغات و جنگ رواني منافقان رفتاري نوميدانه را در پيش مي گيرند. (همان)
اما در مقابل ، ايمان برخي ديگر با اين حمله و محاصره مدينه افزايش مي يابد. آنان كه خود را در امتحان و آزمون بزرگ مي يابند، خروج از آن را به معناي دستيابي به موفقيت هاي بزرگتري مي دانند كه خدا و پيامبر(ص) به آنان وعده داده است (احزاب، آيه22) البته ناگفته نماند كه توده هاي مسلمان مدينه يا هجوم همه جانبه تمامي دشمنان اسلام يعني تمامي كفر كه در برابر تمامي اسلام مواجه شده بودند، دچار وحشت و تزلزل و اضطراب شديد شدند. (احزاب، آيات 9 تا 11) ولي خبر پيامبر(ص) درباره وعده پيروزي و شكست دشمن (احزاب، آيه 22) و پايداري مؤمنان (همان) موجب شد تا مدينه بتواند از اين آزمون بزرگ سربلند بيرون آيد و ام القرآي دولت اسلامي حفظ شود.
نكته اي كه در آيات سوره احزاب به آن بسيار توجه داده شده، فرمان الهي نسبت به پيروزي بي چون و چرا از پيامبر(ص) به عنوان رهبر دولت اسلامي است. خداوند به امت اسلام فرمان مي دهد تا از پيامبر(ص) به عنوان اسوه كامل و نيك در همه ابعاد توجه كرده و از ايشان پيروي بي چون و چرايي داشته باشند؛ زيرا رمز موفقيت تنها در سايه پيروي از رهبري انسان كامل است. (احزاب، آيات 12 و 22)
خداوند در آيه 91 سوره احزاب روشن مي كند كه پيامبر(ص) داراي شخصيتي محوري و تصميم گيرنده درجريان جنگ عليه حصرنظامي مدينه در غزوه احزاب بوده است. ايشان نه در مقام پيامبر بلكه در مقام فرمانده و تصميم گير اصلي نظامي، رهبري ارتش اسلام را به عهده مي گيرد. (احزاب، آيات 9 و 31) و در برابر شيوه جنگي دشمنان، روشي را اتخاذ مي كند كه نه تنها دشمن را شكست مي دهد بلكه فتوحات بعدي اسلام را نيز رقم مي زند.
روشي كه پيامبر(ص) دراين جنگ به كار مي گيرد موجب مي شود تا بدون هيچ درگيري اساسي و نظامي قابل ذكر، ترس از عظمت اسلام درجان دشمنان بيفتد و محاصره مدينه پايان يابد در حالي كه اين كار موجب خشم دشمنان به سبب ناكامي در جنگ و خوشحالي مؤمنان مي شود (احزاب، آيات 9 و 52)
لزوم توجه به امدادهاي غيبي
در اين جنگ افزون بر اينكه پيامبر(ص) از روش هاي معمولي جنگي براي تخريب روحيه دشمنان استفاده كرد و ارتش جهاني آن زمان يعني احزاب متشكل از همه دشمنان اسلام را با شكست و ناكامي مواجه ساخت، از امدادهاي غيبي نيز غافل نشد. به اين معنا كه مومنان در محاسبه هاي جنگي بايد از اين نكته غافل نشوند كه در يك طرف معادله همواره غير از عده وعده خداوند و امدادهاي غيبي آن نيز وجود دارد. بنابراين، در محاسبه تنها نمي بايست به قدرت ظاهري و توان معمولي دولت اسلام توجه داشت، بلكه بايد امدادهاي غيبي را نيز در معادلات در نظر داشت و از سلاح دعا و نيايش مومنان به خوبي استفاده برد؛ چنانكه خداوند در آيات سوره احزاب بويژه آيه 9 به امدادهاي غيبي نيز توجه مي دهد و فرستادن توفان و نزول فرشتگان را از عوامل شكست و ناكامي دشمنان و احزاب مي داند.
به سخن ديگر، اگر لازم است تا روش جنگي پيامبر(ص) به عنوان سرمشق به كار گرفته شود، مي بايست امدادهاي غيبي را نيز در معادله در نظر گرفت. بنابراين، بر فرماندهان و رهبران نظامي دولت اسلامي است تا همواره افزون بر تجهيزات و توانايي هاي مادي و ظاهري ارتش اسلام، به امدادهاي غيبي كه از طريق ايمان و نيايش به دست مي آيد به عنوان يك وزنه مهم و برگ برنده توجه شود.
پيامبر(ص) در اين جنگ ضمن مقابله با جنگ رواني دشمن كه با كمك منافقان و يهوديان موجود در مدينه شكل مي گرفت، به جنگ هاي نامتعارف، اسيرگرفتن، كمين زدن، كشتن رهبران، ايجاد اختلاف در صفوف احزاب محاصره كننده، ايجاد رعب و ترس در آنان و مانند آن نيز اقدام كرد. (توبه، آيات 5 و 8)
پيامبر(ص) به دشمنان اين اجازه را داد تا در رفتار خويش تجديدنظر كنند، زيرا امكان توبه و بازگشت به معناي ايجاد فرصت فرار براي دشمن، مهمترين عامل در تضعيف همپيماني و ايجاد شكاف در احزاب مخالف است. پيامبر (ص)با دو نيت مطالبي را مطرح مي كند كه موجبات شكاف در ميان احزاب مي شود. اول آنكه اجازه مي دهد كه مخالفان براي درك و فهم اهداف دولت اسلامي با وي مذاكره كرده و از اهداف حقيقي آگاه شوند. اين بدان معناست كه گروه هائي از احزاب كه نادانسته و تحت تبليغات دروغين متحد شده اند، از حقيقت آگاه شده و از گروه احزاب جدا شوند. امروزه بسياري از مردمان و احزاب به سبب تبليغات دروغيني چون حقوق بشر و احياي آزادي و دموكراسي و مانند آن عليه اسلام حركت كرده و مي كنند. مذاكره و گفت وگو با اينان و فراهم آوردن شرايطي براي درك بهتر محيط دولت اسلامي و اهداف آن كمك مي كند تا اين بخش از احزاب از گروه متحدان خارج شوند.
از سوي ديگر ارتباط با آنان، اين امكان را به پيامبر (ص) مي دهد تا روحيه دشمن و اهداف آنان را بشناسد و به ارزيابي اهداف و فلسفه آنان بپردازد؛ زيرا احزاب با مقاصد گوناگوني جمع مي شوند و اهداف و نيز توانايي و روحيه هاي آنان متفاوت است. شناخت دشمن و روحيات و اهداف آن، مهم ترين عامل در ايجاد شكاف در دشمنان بود، به گونه اي كه بسياري از آنان پس از ناكامي و نوميدي از جنگ خارج شدند و ياران خويش را تنها گذاشتند. (توبه، آيات 5 تا 9 و آيات سوره احزاب)
به هر حال، تحليل و تبيين دقيق روش هاي جنگي پيامبر(ص) و چگونگي رفع حصر و تحريم مي تواند براي دولت اسلامي در شرايط كنوني نيز به حكم لزوم سرمشق گيري، بسيار مفيد باشد. پس بر رهبران و مسئولان نظامي دولت اسلامي است تا با نگاهي دوباره به شيوه هاي جنگي پيامبر(ص) به ويژه روش هايي كه در قرآن از آن سخن گفته شده از آنها به عنوان مهم ترين منبع براي جنگ با مخالفان و دشمنان بهره گيرند و هيچ شك و ترديدي در كارآيي و تاثيرگذاري آن روش ها نداشته باشند. اكنون زماني است كه با بهره گيري و سرمشق قرار دادن پيامبر(ص) و سبك زندگي او، پيروي و اطاعت واقعي و بي چون و چراي خود از پيامبر(ص) را نشان دهيم و با اين كار در موفقيت خود كوچك ترين ترديدي روا نداريم.
همچنين محاصره شعب ابي طالب و تحريمهاي قريش عليه مسلمانان در اين شعب حاوي درسهاي فراوان و تجربيات بسيار پيرامون نحوه مقاومت پيامبر(ص) و مسلمانان در برابر تحريمهاي اعمال شده است كه بررسي آن مي تواند براي وضعيت كنوني ملت ما كه در برابر تحريمهاي ناجوانمردانه كافران قرار گرفته راهگشا و عبرت آموز و مفيد باشد.

 



پرتوي ازآموزه هاي اخلاقي امام كاظم(ع)

محمد مهدي رشادتي
آنچه در پي مي آيد گذري كوتاه بر برخي آموزه هاي اخلاقي اجتماعي امام موسي الكاظم(ع) است كه توجه و به كار بستن آنها مي تواند راهگشاي مسلمانان در مشكلات و رويدادهاي زندگي باشد.
آموزه اول: حيا و شرم
امام كاظم(ع) فرمودند: از مثل هاي پيامبران جز يك كلمه (سخن) باقي نمانده است و آن عبارت است از «هرگاه حيا و شرم نكردي، هر چه دلت خواست انجام بده». (خصال ج 1 ص 72)
همچنين فرموده اند: در نهان از خدا شرم داشته باشيد همچنان كه در آشكار از مردم شرم مي كنيد. (ميزان الحكمه ج 1 ص 309)
حضرت در خطاب به هشام فرمودند: اي هشام سرچشمه حيا ايمان است و ايمان در بهشت است و سرچشمه بي حيائي از جفاء است و جفاءكار، در دوزخ است. اي هشام خدا رحمت كند آن كسي را كه از خدا آن طور كه شايسته است شرم نمايد.تحف العقول صص 411- 415)
حيا عبارت است از: ملكه خودداري و تنفر نفس از كار زشت. (درس هايي از اخلاق ص 148) حاج ميرزا اسماعيل دولابي مي گويند: مرحوم شاه آبادي حياي زيادي داشت. اگر در بين راه يك بچه جلوي ايشان را مي گرفت و يك سا عت از وي سؤال مي كرد،او مي ايستاد و به سؤالاتش پاسخ مي داد و حيا مانع مي شد كه صحبت را قطع كند و به راهش ادامه دهد. (مصباح الهدي ص 374)
حيا اگر از روي عقل و شرع باشد خوب است اما اگر از روي حماقت و ناداني باشد بد است. مثلا كسي آنچه را نمي داند به خاطر خجالت و كم رويي نپرسد.
آموزه دوم: نفي رياست طلبي
امام هفتم(ع) فرمودند: «من طلب الرئاسه هلك»
هر كس رياست طلب شد هلاك شود. (تحف العقول ص 243)
حضرت خطاب به هشام بن حكم فرمودند: اي هشام! قطعا باارزش ترين مردم آن شخصي است كه دنيا را براي خود، مقامي به حساب نياورد. آگاه باش كه بهاي جانتان جز بهشت چيزي نيست لذا آن را جز بدان نفروشيد. (همان 014)
از امام خميني(ره) نقل است كه فرمودند: من هيچ وقت به دنبال مرجعيت نرفتم اما اگر مرجعيت سراغم آمد به آن نه نگفتم (از مسئوليت فرار نكردند).
رياست طلبي آفتي خطرناك براي دينداري است تا حدي كه شيخ كليني از امام رضا(ع) نقل مي كند: اگر دو گرگ درنده به يك رمه بي شبان حمله كنند، خسارتي كه مي زنند، كمتر از خسارتي است كه جاه طلبي به دين مسلمان وارد مي سازد. (اصول كافي ج 3 ص 504)
آيت الله بهجت نقل مي كنند كه: آيت الله حاج آقا حسين قمي پس از رسيدن به رياست و مرجعيت به كسي گفته بود برو و از جانب من به حضرت اميرالمؤمنين بگو: اگر رياست براي دين من ضرر دارد مرا ببر. طولي نكشيد كه از دنيا رفت.
مبارزه با روحيه رياست طلبي آن قدر دشوار است كه درباره آن آمده است:
آخرين چيزي كه از دل صديقان بيرون مي رود حب رياست است. (زمزم عرفان ص 98- 09)
آموزه سوم: ارزش سخاوتمند
امام(ع) فرمودند: شخص سخاوتمند، انسان خوش اخلاقي است كه در پناه خدا قرار گرفته است و حق تعالي او را تا به بهشت داخل ننمايد، رهايش نمي سازد. خدا هيچ پيامبري را نفرستاده مگر آن كه سخاوتمند بود. هميشه پدرم مرا به سخاوتمندي و خوش اخلاقي سفارش مي كرد تا اينكه به جوار حق پيوست. (تحف العقول ص 534) صفت سخاوت ضدبخل است و از والاترين كمالات انساني محسوب مي شود. به فرمايش علي(ع) هر كس بخشش كرد، به بزرگي و بزرگواري دست يافت. سخاوتمند، محبوب اهل زمين و آسمان است آن چنان كه حاتم را هنوز به نيكي نام مي برند. (مجموعه آثار شيخ عباس قمي ص 034)
نماند حاتم طائي و ليك تا ابد
بماند نام بلندش به نيكوئي مشهود
(گلستان ص 88)
خوروپوش و بخشاي و راحت رسان
نگه مي چه داري زبهر كسان
زر و نعمت اكنون بده كان توست
كه بعد از تو بيرون زفرمان توست
(بوستان ص 332)
تو با خود ببر توشه خويشتن
كه شفقت نيايد ز فرزند و زن
غم خويش در زندگي خور كه خويش
به مرده نپردازد از حرص خويش
به غم خوارگي چون سرانگشت تو
نخارد كسي در جهان پشت تو
(بوستان ص 922)
اي عزيز «مال از بهر آسايش عمر است نه عمر از بهر گرد كردن مال» موسي(ع) قارون را نصيحت كرد كه «احسن كما احسن الله اليك» اما او نشنيد و عاقبتش شنيدي.
آن كس كه به دينار و درم خير نيندوخت
سر عاقبت اندر سر دينار و درم كرد
خواهي متمتع شوي از دنيي و عقبي
با خلق كرم كن چو خدا با تو كرم كرد
(گلستان ص 551)
نقل است كه گروهي از اهل يمن به حضور پيامبر(ص) رسيدند. يكي از آنان مردي سخنور و حراف بود كه در مباحثه با حضرت مبالغه هاي شديدي مي كرد به حدي كه رسول خدا خشمناك شده و رنگ مباركش متغير گشت. همان زمان جبرئيل آمد و گفت: خدايت سلام مي رساند و مي گويد اين مرد از اهل سخاوت و نان ده است. پس خشم حضرت فرو نشست و سر بالا كرد و فرمود: اگر تو سخي نبودي تو را از خود مي راندم و عبرت ديگران مي كردم. آن مرد گفت آيا خداي تو سخاوت را دوست دارد؟ فرمود: بلي. آن مرد شهادتين گفت و تاكيد كرد كه هرگز احدي را از مال خود محروم نساختم. (معراج السعاده ص 043)
آموزه چهارم: بهره گيري از لحظه ها
امام كاظم(ع) خطاب به هشام فرمودند: اي هشام دنيا همان ساعت (و لحظه اي) است كه در آن هستي، آن مقدار كه گذشت (زمان گذشته)، نه شادي دارد و نه غم. آن مقدار كه هنوز نيامده (زمان آينده)، از آن بي خبر هستي. پس به همان لحظه و ساعتي كه در آن هستي صبر كن (تلاش و كوشش بنما) آنچنان كه گويي مورد غبطه ديگران قرار گرفته اي. (تحف العقول 714)
حضرت امير(ع) مي فرمايند: فرصت ها چون ابرها مي گذرند. پس فرصتهاي نيك را غنيمت شماريد. (حكمت 12) هم اكنون در دنيايي زندگي مي كنيد كه مي توانيد رضايت خدا را بدست آوريد. با مهلت و آسايش خاطري كه داريد، اكنون نامه عمل سرگشاده و قلم فرشتگان نويسنده در حركت، بدن ها سالم و زبانها گوياست. توبه مورد قبول واقع مي شود و اعمال نيكو را مي پذيرند. (خطبه 49)
فخر رازي يكي از علماي معروف اهل تسنن مي گويد: يكي از بزرگان را ديدم مي گفت: شخصي را ديدم كه يخ مي فروخت و مكرر فرياد مي زد، به كسي كه سرمايه اش ذوب مي شود رحم كنيد. پيش خود گفتم اين است معناي آيه «والعصر ان الانسان لفي خسر» آري انساني كه از عمرش روز به روز كاسته مي شود و در آن فضائلي كسب نمي كند مانند يخي است كه آب مي شود و هيچ مي گردد. (داستان دوستان ج 1 ص 75)
امام علي(ع) شبيه همين سخن را دارند كه: گذشته كه از دست رفت، آينده هم كه هنوز نيامده و معلوم نيست كه چه بشود، پس همين وقتي را كه در آن هستي غنيمت بشمار و عمل كن.(غرر ج 2 672)
امام صادق(ع) مي فرمود: وقتي روز مي شود، روز به انسان مي گويد: من روزي جديد و گواه اعمال تو هستم. در من كار خير انجام بده كه روز قيامت به نفع تو شهادت دهم و بدان كه بعد از گذشت من، هرگز مرا نخواهي ديد. وقتي شب فرا رسيد، او مي گويد: اي پسر آدم، من آفريده اي جديدم و بر آنچه در من هست گواهي مي دهم. از وجود من بهره بگير، چرا كه اگر خورشيد طلوع كند، ديگر به دنيا برنمي گردم.
(داستانهاي روايي ص 526)
آموزه پنجم: تمثيل دنيا براي عبرت گيري
امام موسي كاظم(ع) فرمودند: اي هشام دنيا به صورت يك زن براي حضرت مسيح(ع) مجسم شد. عيسي(ع) به او گفت: چند تا شوهر كرده اي؟ دنيا گفت: فراوان. فرمود: آيا همه آنها تو را طلاق داده اند؟ دنيا گفت: نه، بلكه من آنان را كشتم. مسيح(ع) فرمود: واي بر شوهران زنده ات كه چگونه از گذشته ها عبرت نمي گيرند. (تحف العقول ص 814)
در مثال ديگري فرمودند: دنيا به آب دريا مي ماند كه هر چه انسان تشنه از آن بنوشد تشنه تر مي شود تا سرانجام او را مي كشد. (همان ص 714)
و نيز فرمودند: لقمان به فرزندش گفت: همانا دنيا دريايي ژرف است. مردم بسياري در آن غرق شده اند، پس بايد كه كشتي تو در اين دريا تقواي خدا باشد و محموله اش ايمان و بادبانش توكل و ناخدايش خرد و عقل و راهنمايش دانش و سكانش شكيبايي و صبوري. (ميزان الحكمه ج 1 ص 573)
و در تمثيل ديگري مي فرمايند: اي هشام مثل دنيا مثل مار است كه نيشش نرم و درونش زهركشنده است. مردان خردمند از آن برحذر و بيمناكند و كودكان، آن مار (دنيا) را به دست مي گيرند. (تحف العقول ص 714)
مرحوم شيخ رجبعلي خياط نيز از دنيا به پيرزني تعبير مي كرد، تعبيري كه در احاديث اسلامي با لفظ عجوز يا عجوزه آمده است. (كيمياي محبت ص 54) شيخ مكرر مي فرمود: اين ها كه پيش من مي آيند فقط سراغ پيرزنه را مي گيرند. هيچ كس نمي آيد بگويد: من با خدا قهر كرده ام مرا با خدا آشتي بده (همان ص 451)
بايد دانست كه منظور از دنياي مذموم، حالتي قلبي است و آن غفلتي است كه بر دل عارض مي شود و ياد خدا را از دل ها محو مي كند.
چيست دنيا؟ از خدا غافل شدن
ني قماش و نقره و ميزان وزن
مال را كز بهر دين باشي حمول
نعم مال صالح، خواندش رسول
چونكه مال و ملك را از دل براند
ز آن سليمان خويش جز مسكين نخواند
گرچه جمله اين جهان ملك وي است
ملك در چشم دل او لاشئ است
مثنوي- دفتر اول- 398-489- 689- 989)
آموزه ششم: ملاك سعادت و شقاوت
امام هفتم (ع) به يكي از شيعيانش فرمود: اي فلاني از خدا پروا داشته باش و حق را بگو هرچند كه موجب هلاكت تو شود. زيرا كه نجات (و سعادت حقيقي) در حق گويي است. و از خدا پروا داشته باش و باطل را رها كن هرچند كه موجب نجات تو بشود. زيرا كه هلاكت تو (بدبختي حقيقي) در روش باطل است. (تحف العقول 134) حضرت در جايي ديگر خطاب به هشام مي فرمايد: خردمند، دروغ نمي گويد هرچند كه مطابق ميلش باشد. (يا منافع او در آن باشد) (همان ص 114)
راستي كن كه راستان رستند
در جهان راستان قوي دستند
از پيامبر(ص) نقل است كه باتقواترين مردم كسي است كه حقيقت را بگويد چه به سود او باشد و چه به زيان او. (ميزان الحكمه ج 2 ص 3801)
گر راست سخن گويي و در بند بماني
به زانكه دروغت دهد از بند رهايي
(گلستان ص 371)
راستي موجب رضاي خداست
كس نديدم كه گم شده از ره راست
(همان ص 44)
آموزه هفتم: نعمت بلا
امام كاظم(ع) مي فرمايند: شما هرگز مؤمن نخواهيد شد مگر آنكه بلا را نعمت به حساب آوريد و آسايش و رفاه را مصيبت تلقي كنيد. زيرا صبر بر بلا و گرفتاري ارزشمندتر است از غفلت در هنگام آسايش و خوشي. (ميزان الحكمه ج 1 ص 351)
به قول شهيد مطهري: به حكم قانون خلقت، بسياري از كمالات است كه جز در مواجهه با سختي ها، جز در ميدان مبارزه با حوادث، جز در روبروشدن با مصائب و بلايا حاصل نمي شود. سختي ها و بلاها علاوه بر اينكه مي تواند گوهر واقعي انسان را نمايان كند، بلكه اثر تكميل كردن و تبديل نمودن و عوض كردن دارد و كيمياست. فلزي را به فلز ديگر تبديل مي كند. از ضعف قوي و از پست عالي و از خام پخته به وجود مي آورد. خاصيت تصفيه و تخليص دارد. كدورتها و زنگارها را مي زدايد. خاصيت تهيج و تحريك دارد. هوشياري و حساسيت بوجود مي آورد. پس اين گونه امور را نبايد قهر و خشم شمرد، لطف است در شكل قهر، خير است در صورت شر، نعمت است در مظهر نقمت. (بيست گفتار ص 602)
امام ششم(ع) فرمود: چون خدا بنده اي را دوست بدارد او را در بلا غوطه ور مي سازد. (اصول كافي ج 3 ص 253) و از امام باقر(ع) نقل است كه همانا خداوند مؤمن را با بلا دلجويي مي كند چنانكه مرد با هديه اي كه از سفر براي خانواده اش مي برد از آنها دلجويي مي نمايد و خدا مؤمن را از دنيا پرهيز مي دهد چنان كه پزشك بيمار را پرهيز مي دهد. (همان ص 453)
امام صادق(ع) فرمودند: پيامبر(ص) را براي صرف غذا دعوت كردند. چون به منزل ميزبان درآمد مرغي را ديد كه روي ديوار تخم مي گذاشت. سپس تخم مرغ افتاد و روي ميخي قرار گرفت، نه زمين افتاد و نه شكست. رسول خدا(ص) از آن منظره تعجب كرد. مرد گفت: از اين تخم مرغ تعجب مي كني؟ سوگند به آن كه تو را به حق مبعوث ساخته كه من هرگز بلائي نديده ام. رسول خدا بلند شد و غذاي او را نخورد و فرمود: كسي كه بلائي نبيند خدا به او نيازي ندارد. (به او لطف و توجهي ندارد) (همان ص 553)
ناخوش او خوش بود در جان من
جان، فداي يار دل رنجان من
عاشقم بر رنج خويش و درد خويش
بهر خشنودي شاه فرد خويش
من ز جان جان شكايت مي كنم
من نيم شاكي روايت مي كنم
(مثنوي- دفتر اول- 0178- 7177- 8771)
آموزه هشتم: انفاق، مانع گناه
حضرت فرمودند: مبادا در راه خدا از صرف مال دريغ كني كه در آن صورت دو برابر آن را در راه معصيت خدا خرج خواهي كرد. (تحف العقول ص234) در همين رابطه رسول خدا(ص) فرمود: هر كس مال خود را با اختيار خود از انسانهاي خوب دريغ نمايد، خدا مالش را به اجبار نصيب انسانهاي بد مي گرداند و از امام صادق(ع) نقل است كه: هيچ بنده اي نيست كه از خرج كردن يك درهم در راهي كه حق آن است دريغ ورزد مگر اينكه دو درهم به ناحق خرج كند. (ميزان الحكمه ج2 ص7101)
مرحوم شيخ رجبعلي خياط مي فرمود: با خداوند انسي داشتم. التماس كردم كه بدانم سر خلقت چيست؟ به من فهماندند كه سر خلقت احسان به خلق است. (كيمياي محبت ص302)
تا تواني به جهان خدمت محتاجان كن
به دمي يا درمي يا قلمي يا قدمي
روزي مرحوم خياط از حضرت عبدالعظيم حسني پرسيد كه: از كجا به اين مقام رسيديد؟
حضرت فرمود: از طريق احسان به خلق، از قرآن نسخه برداري مي كردم و آنها را با زحمت مي فروختم و دستمزد خودم را احسان مي كردم. (همان ص902)
يكي از ياران امام كاظم(ع) از نداري به امام شكايت كرد. حضرت فرمود: روزه بگير و صدقه بده. گفت: آيا از آنچه از برادران ديني به من مي رسد صدقه بدهم هر چند كم باشد؟ فرمودند: از آنچه خداوند به تو روزي داده صدقه بده هر چند خود در مضيقه قرار بگيري. (همان ص502)
آموزه نهم: گناه جديد، بلاي جديد
امام موسي كاظم(ع) فرمودند: هرگاه مردم مرتكب گناه جديدي بشوند كه قبلا آن را انجام نمي دادند، خداوند بلاهاي تازه اي به آنها مي دهد كه روي آن حساب نمي كردند. (تحف العقول ص434)
مرحوم شيخ عباس قمي مي گويند: در عصر ما اين كلام نوراني مصداق پيدا كرد. زيرا در ميان مردم گناهان تازه اي ظاهر شد و بدعتها پديد آمد و مردم پا از شريعت و اطاعت حق بيرون گذاشتند و كمالات خود را در ارتكاب برخي معاصي پنداشتند. فريضه امر به معروف و نهي از منكر از ميان رفت. حق تعالي نيز مردم را به انواع بلاها مبتلا كرده كه هيچ وقت در خاطرشان خطور نمي كرد. و مصداق آيه ضرب الله مثلا قريه... شدند. (نحل 211) (منتهي الامال ج2 ص423) در روايت آمده كه اين آيه درباره قومي نازل شد كه نهري داشتند به نام (ثرثار) و سرزمين آنها به خاطر داشتن آن، سبز و خرم و پردرآمد بود. به طوري كه با خمير، خود را تطهير مي كردند و مي گفتند: خمير نرم تر است و بدن ما را اذيت نمي كند.
همين كفران به نعمت خدا باعث شد كه خداوند نهر ثرثار را خشكانيد و كارشان را به جايي رسانيد كه همان خمير خشكيده كثيف را جمع كرده و مي خوردند و حتي بر سر تقسيم آنها دعوا راه مي انداختند. (الميزان ج12 ص935)
آموزه دهم: شكم پر پلي است به سوي حرام
امام كاظم(ع) فرمودند: اهل صفه ميهمان رسول خدا(ص) بودند. آنها خانمان خود را رها كرده به مدينه هجرت كرده بودند. پيامبر(ص) آنان را كه تعدادشان 004 نفر بود در صحن مسجد اسكان داد. آن حضرت هر صبح و شام پيش آنها مي رفت و بر آنان سلام مي داد. روزي ديد يكي از آنان كفش خود را پينه مي كند، ديگري لباسش را وصله مي زند و عده اي هم جامه هاي خود را از شپش پاك مي كنند. رسول خدا(ص) هر روز يك مد خرما (تقريباً يك چارك) به آنها مي داد. مردي از ميان آنها برخاست و گفت: اي پيامبر خدا، خرمايي كه به ما مي دهي معده هاي ما را سوزاند. حضرت فرمود: بدانيد كه اگر مي توانستم دنيا را خوراك شما كنم اين كار را مي كردم. اما كساني از شما كه پس از من زنده مي مانند صبح و شام غذاي سير خواهند خورد. هركدام صبح يك پيراهن خواهيد پوشيد و شب پيراهني ديگر و خانه هايتان را همانند كعبه برافراشته و آراسته خواهيد كرد.
مردي بلند شد و گفت: اي رسول خدا، من مشتاق چنان روزي هستم. كي فرا مي رسد؟
حضرت فرمود: زمان كنوني شما بهتر از آن زمان است. شما اگر شكم هاي خود را از حلال پر كنيد هيچ بعيد نيست كه از حرام نيز آن را پر نماييد.
(ميزان الحكمه ج1 ص952)

فهرست منابع
1- الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه سيد هاشم رسول محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 78
2- تحف العقول، شعبه الحراني نشر اسلاميه
3- منتهي الامال، شيخ عباس قمي، پيام آزادي، چاپ3
4- مجموعه آثار شيخ عباس قمي، ولي فاطمي، دارالثقلين، چاپ 2
5- خصال، شيخ صدوق، ترجمه كمره اي، اسلاميه چاپ7
6- اصول كافي، كليني، جواد مصطفوي، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت
7- الميزان، علامه طباطبائي، انتشارات اسلامي، چاپ61
8- نهج البلاغه، محمد دشتي، پيام مقدس، چاپ اول
9- معراج السعاده، احمد نراقي، نشر مصطفي، چاپ اول
01- منتخب ميزان الحكمه ، محمدي ري شهري، دارالحديث، چاپ6
11- غررالحكم، آمدي، رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ01
21- درسهايي از اخلاق، آيه اله مشكيني، الهدي، چاپ1
31- بيست گفتار، شهيد مطهري، صدرا، چاپ41
41- كليات سعدي، برگ نگار، چاپ اول
51- مثنوي معنوي، مولي، چاپ8
61- مصباح الهدي، مهدي طيب، سفينه، چاپ8
71- زمزم عرفان، محمدي ري شهري، دارالحديث، چاپ2
81- داستان دوستان، محمدي اشتهاردي، تبليغات اسلامي
91- داستانهاي روايي، فاضلي بيارجمندي، ميثم تمار، چاپ2
02- كيمياي محبت، محمدي ري شهري، دارالحديث، چاپ62

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14