(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه اول تیر 1391 - شماره 20237

وزير خارجه اسبق ايران: سوريه سقوط نخواهد كرد
50 دقيقه با دكتر ولايتي درباره بيداري اسلامي منطقه



وزير خارجه اسبق ايران: سوريه سقوط نخواهد كرد
50 دقيقه با دكتر ولايتي درباره بيداري اسلامي منطقه

جعفر بلوري - سيد محمد امين آبادي
50 دقيقه مصاحبه اختصاصي با دكتر علي اكبر ولايتي، وزير خارجه سابق، مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بين الملل و دبير مجمع جهاني بيداري اسلامي نه ما را خسته كرد نه دكتر را. ما پرسيديم و ايشان با صراحت پاسخ داد. ديپلمات با تجربه در اين مصاحبه علاوه بر تحليل بيداري هاي اسلامي منطقه در اين «پيچ تاريخي» و حساس، به شبهات برخي رسانه هاي دشمن نيز پاسخ داد. متن اين مصاحبه كه در يك فضاي ساده و صميمي انجام شد از نظرتان مي گذرد.
سرويس خارجي
همان طور كه مي دانيد شخصيت ها و كشورهاي مختلف دنيا درمواجهه با انقلاب هاي منطقه هر كدام عنواني را اعلام مي كنند. عده اي آن را بهار عربي، عده اي انقلاب هاي رنگي و جمهوري اسلامي ايران هم آن را بيداري اسلامي مي نامد. شاخصه هايي كه نشان مي دهد اين تحولات بيداري اسلامي است را نام ببريد؟
بسم الله الرحمن الرحيم. اولين بار مقام معظم رهبري در بين كساني كه در رابطه با تحولات منطقه اظهار نظر كردند فرمودند كه اين تحولات بيداري اسلامي است. درحالي كه آن زمان رسانه هاي غربي و به تبع آنها تعداد زيادي از رسانه هاي عربي، اين تحولات را بهار عربي نام گذاشتند. حتي در داخل كشور هم بعضي از كساني كه با گروه هاي معارض نظام همسويي دارند يا گروهي كه معروف به اصحاب فتنه شدند با آنها همسويي كردند. برخي نيز از همان ابتدا طوري اظهار نظر كردند كه تلقي بشود اين حوادث جزو انقلابات رنگي است. يعني از همان جنسي كه مثلا در ايران با حمايت بيگانگان درسال 88 رخ داد. خب پس سه تلقي داريم.
بيداري اسلامي، بهار عربي و انقلابات رنگي. خب هر كدام از اينها يك شاخصه هايي دارد. حال اين كه چرا جمهوري اسلامي مي گويد اين بيداري اسلامي است بايد ابتدا ببينيم اصلا بيداري اسلامي يعني چه؟ بيداري اسلامي يعني يك حركت مردمي هدايت شده درجهت احياي ارزش هاي اسلامي و اعاده عزت اسلام و مسلمين، و بازگشت به اسلام در امور حكومتي، در امور فردي و اجتماعي.خب حال اين صورت مسئله را چگونه اثبات مي كنيم؟ همان طور كه مي بينيم اينها شعارشان بيش از اينكه شعار دموكراسي خواهي باشد، شعارهاي اسلام خواهي است كه اعم از دموكراسي است. يعني دموكراسي را هم شامل مي شود. يعني درچارچوب اسلام مردم مي آيند و نمايندگان خودشان را انتخاب مي كنند تا قوانيني وضع بكنند كه خارج از موازين اسلامي نباشد.
خب درشعارهاي قبل از پيروزي انقلاب( انقلاب تونس، انقلاب مصر و...) شعارها الله اكبر و لااله الاالله و اينها بود و از طرفي هم، مبدأ تحركات خيلي از آنها نمازهاي جمعه بود. نماز جمعه را مي خواندند و بلافاصله درخيابان ها تظاهرات مي كردند كه معلوم مي شود انقلاب مال نماز جمعه بروها بود. لزوما درهر كشوري كه اسلامي است، همه آحاد آن جامعه اي كه مكلفند، به سن بلوغ رسيده اند، به تكليف رسيده اند، اينها در نماز جمعه شركت نمي كنند. ما كه نشنيديم خارج از نماز جمعه ها و مجامع مذهبي، نقطه شروعي درحركت هاي اجتماعي- سياسي ديده شده باشد. حتي در تونسي كه سال هاي طولاني عليه اسلام و ارزش هاي اسلامي تبليغ شده بود نيز وضع به همين شكل است.
اگر بخواهيم در بين اين كشورها، يك كشور را به عنوان شاخص انتخاب بكنيم كه همه ظرفيت هاي لازم را براي شاخص بودن دارد، آن كشور مصر است، همه پرسي براي حاكميت اسلام و اسلامي كردن قانون اساسي جزو اولين كارهايي بود كه در مصر انجام شد. تغييراتي داده شد كه اين تغييرات بيشتر درجهت اسلامي كردن قانون اساسي بود. بعد هم مردم رأي دادند. در آن زمان 77 درصد مردم مصر رأي دادند. 77 درصد كساني كه حائز شرايط بودند و اگر اين را درنظر داشته باشيم كه تقريبا قريب به 20 درصد مردم مصر قبطي مسيحي هستند، خب اين يعني حدود 80 درصد مسلمانند. 77 درصد اينها رأي دادند به اسلامي شدن قانون اساسي. بعد هم اينها رأي دادند به مجلسي كه 75 درصد اعضايش از مسلمانان بودند يا اخواني ها يا سلفي ها يا مستقلين از مسلمانان، و در انتخابات اخير رياست جمهوري (دور اول) هم ملاحظه فرموديد، مجموع آراي كانديداهاي مسلمان ها بين 60 تا 70 درصد شد. در مقابل مجموعه آراء آقاي شفيق و آقاي عمروموسي، به عنوان دو فردي كه تا حدودي مي توانيم بگوييم لائيك هستند، رسيد به حدود 30 درصد. در حالي كه قبطي ها يكسره يا قريب به اتفاقشان به آقاي شفيق رأي دادند. كل ارتش با جمعيتي بالغ بر 500 هزار نفر به همراه خانواده هايشان به شفيق رأي دادند. همه اينها را كه با هم جمع بكنيد مي شود حدودا 30 درصد. اما همه شعارهاي انقلابيون مصر اسلامي بود. ناصريست ها شعارهايشان از بقيه انقلابي تر بود آنها از جمهوري اسلامي ايران هم طرفداري مي كنند، در تقابل با اسرائيل هستند، خب اينها شاخص هاي ماست كه بگوييم اين تحولات بيداري اسلامي است.
اگر بخواهيم از مجموع اين سخنان شما يك جمع بندي داشته باشيم اين مي شود كه اولا شعارها اسلامي هستند، ثانيا مبدا غالب حركت ها و تظاهرات انقلابيون از نماز جمعه بوده. يعني با اين دو عامل به اين نتيجه مي رسيم كه تحولات بيداري اسلامي است نه بهار عربي.
و آرايي كه دادند در اصلاح قانون اساسي، در جهت اسلامي كردن آن و انتخاب مجلس كه 75 درصد مسلمان بودند و...
انتخابات رياست جمهوري مرحله اول چطور؟ در اين انتخابات هم مثل انتخابات پارلمان اسلامگراها در اكثريت قرار داشتند؟
آقاي مرسي در اين انتخابات حدود 24 درصد رأي آورد، بعد از او «بن صباحي» بود با حدود 20 درصد كه نفر دوم شد. او يك ناصريست مسلمان است كه بيشترين شعارها را عليه اسرائيل و به نفع نزديكي با ايران داد. اين شد 44 درصد. و بعد آقاي عبدالمنعم ابوالفتوح كه قبلا جزء اخوان بود و 19 درصد رأي كسب كرد. بنابراين مجموع آراء مسلمانان مي شود نزديك به 64 تا 65 درصد. آن وقت ببينيد رأي عمرو موسي 11 درصد است. رأي شفيق كه حدود 20 درصد است، جمعش را حساب بكنيد مي شود سي و چند درصد.
لطفا در خصوص واژه بهار عربي هم چند جمله اي توضيح بدهيد.
ببينيد بهار عربي چيزي است براساس ناسيوناليزم دموكراسي خواه عربي. ما اصلا شعارهاي پان عربيستي در اينها نديديم. ببينيد جمال عبدالناصر، يك پان عربيست سوسياليست بود. او حتي يك زماني نام كشورش را هم عوض كرد و گذاشت جمهوري متحد عربي. بعدها در زمان سادات اين نام مجددا عوض شد دومرتبه شد جمهوري عربي مصر. يعني اصلا اسم كشورش را برداشت. در شعارهايش مي گفت «من المحيط الاطلسي الي خليج الفارسي». يعني زماني كه هنوز بحث خليج فارس به اين صورت استحاله شده توسط بعضي از كشورهاي عربي درنيامده بود، مي گفت قلمرو ما اين است. مصر به هر حال جزو متنفذترين كشورها در اتحاديه عرب بود. اتحاديه عرب اصلا در دستان ناصر بود. وي در عين حال چپ گرا بود، نزديك به روس ها بود. پس بهار عربي بايد يك چنين رنگ و بويي داشته باشد، در بين كشورهاي عرب مرزي قائل نباشد، بگويد كه همه عرب ها يد واحد و همان جمهوري متحد عربي اند. اين موضوع در اين كشور (مصر) سابقه هم دارد. حداكثر اين كه دموكراسي ليبرالي نوع غربي را مي خواهند. در حالي كه مي بينيم اينها تكيه شان بر روي اسلام است. ببينيد آن روزي كه مردم تصميم گرفتند حسني مبارك را كنار بگذارند، پادشاه يكي از كشورهاي عربي با آقاي اوباما بارها تماس گرفت كه مانع اين كار بشود و از او حمايت كردند و مردم عليه حسني مبارك و آن تعداد كشورهاي عربي، بپاخاستند و هيچ نشانه اي بر اينكه عروبت بر اسلاميت در نزد آنها ارجحيت داشته باشد، نبود. مردم به كساني اقبال نشان دادند كه شعارهايشان جهاني- اسلامي است يعني اخوان المسلمين. اخوان المسلمين روزي كه گفت در مجلس شركت نمي كند حدود 50 درصد رأي آورد. بنابراين اخوان المسلمين، اخوان المسلمين اند و اخوان عربي نيستند و لذا شما نگاه مي كنيد مي بينيد آقاي اردوغان جزء اخوان المسلمين است. اردوغان كه عرب نيست ترك است. آقاي رباني كه شهيد شد افغاني بود. آقاي قاضي حسين احمد پاكستاني است. اينها اخواني هستند. اخواني ها داعيه پان عربيسم ندارند، داعيه پان اسلاميسم دارند و اينها الان پرچم را در كشور مصر و در اين كشورها در دست دارند. يا آقاي راشد الغنوشي، رهبر حزب النهضه كه در حقيقت از شاخه اخوان تونس است. بنابراين اينها هيچ وقت داعيه پان عربيسم نداشته اند و ندارند.
حضرتعالي در سخنراني اخير خودتان در همايش تحولات خاورميانه و آينده نظم منطقه اي فرموديد كه تحولات مصر تأثير عميقي بر كل جهان اسلام خواهد گذاشت. لطفا در مورد اين تأثيرات چند جمله براي ما توضيح بدهيد.
ببينيد در صحبتي كه من چند روز پيش با مصري ها داشتم گفتم كه ايران و مصر دو قطب مهم جهان اسلامند. در حوزه تشيع، خب ايران شاخص است. در حوزه تسنن، مصر شاخص است. يعني مركز فكري اهل سنت مصر است. الازهر تعيين كننده است، فتواي رئيس الازهر همواره در جهان تسنن تأثيرگذار است. بسياري از افراد فرهيخته و صاحب فكر و دانشمندان و علماي جهان اسلام، تحصيل كرده الازهرند، يا دوره اي در الازهر ديده اند و جزء افتخاراتشان است. جدا شدن مصر از مجموعه جهان عرب در مبارزات ضداستعماري و ضدصهيونيستي، يك ضربه بزرگي بود كه از طريق كمپ ديويد به جهان و جهان عرب و جهان تسنن وارد شد. تا آن زماني كه مصر پرچم دار مبارزه با اسرائيل بود، مبارزه با اسرائيل در جهان عرب رونق داشت. از آن زماني كه كمپ ديويد امضا شد، رونق مبارزه با اسرائيل در جهان عرب كاهش پيدا كرد. بنابراين مصر تعيين كننده است.
ضمن اينكه اينها (مصري ها) پيشكسوتان اهل سنت هستند و پايه گذار اخوان و مركزيت اخوان در آنجاست. اخوان المسلمين مهم ترين، گسترده ترين، جدي ترين تشكل اهل سنت است كه مركزيتش مصر است، بنابراين طبيعي است كه اگر در مصر يك اتفاقي بيفتد، در درجه اول جهان عرب تحت تاثير قرار مي گيرد در درجه بعد جهان اسلام.
روز پنج شنبه 25 خرداد، شوراي نظامي مصر ضمن منحل كردن پارلمان اين كشور در اقدامي غيرقانوني اجازه حضور احمد شفيق در انتخابات دور دوم رياست جمهوري مصر را صادر كرد. آنها پارلماني را كه اكثريتش در دست اسلام گراها بود منحل كردند. مجموعه اين اتفاقات نشان مي دهد كه بازماندگان حسني مبارك قصد انتقال واقعي قدرت به منتخبين مردم را ندارند. با اين تفاسير به نظر مي رسد بازماندگان مبارك حداكثر به دنبال تبديل شدن مرسي به يك رئيس جمهور بدون قدرت هستند چرا كه در صورت خروج پارلمان از دست اسلامگرايان كار براي مرسي پيروز در انتخاب هم بسيار سخت خواهد شد. مثلا اگر وي بخواهد پيمان كمپ ديويد را منحل بكند آيا بدون داشتن اكثريت پارلمان اين كار شدني است!؟
ببينيد اين حوادث نشان مي دهد انقلاب كردن يك مسئله مهمي است و از آن مهم تر حفظ اين انقلاب است. چه بسيار انقلاباتي كه به انحراف كشيده شده يا شكست خورده، يا مصادره شده يا استحاله شده است. در سال 1952 م/ 1331 ش در مصر مجموعه كودتاي انقلابي توسط ژنرال نجيب و عبدالناصر و با همراهي اخوان المسلمين صورت گرفت. آنها با كمك يكديگر اين كار را كردند. اخوان المسلمين در بين مردم و آنها در ارتش، بالاخره حكومت فاروق را ساقط كردند. در آن زمان ارتشي هايي كه همراه اخواني ها بودند در نهايت با اخواني ها به هم زدند و چهار نفر از سران اخوان از جمله سيدقطب را اعدام كردند و ديگر عملا از آن به بعد فعاليت اخوان المسلمين غيرقانوني يا نيمه غيرقانوني بود. امروز هم ارتشي ها همان فرمول گذشته را دارند تكرار مي كنند. كشورهاي مرتجع منطقه، آمريكايي ها و اسرائيلي ها، اينها دنبال اين هستند كه تا آنجايي كه مي شود يا انقلاب را به شكست بكشانند يا كم خاصيتش بكنند. همان كه شما اشاره كرديد. اينكه چه خواهد شد پيش بيني دقيق و قطعي آسان نيست. ولي حتماً وضعيت مثل دهه 50 نخواهد بود كه اينها بيايند انقلاب را مصادره بكنند يا يك كودتايي احيانا بكنند و مردم ساكت بنشينند. تحولات اين يك سال و چند ماهي كه از انقلاب مصر مي گذرد- از ژانويه 2011، كه خودشان مي گويند انقلاب 25 ژانويه- تا به حال، بارها ارتشي ها و بعضي از عوامل حكومت قبلي، خواستند به يك نحوي انقلاب را متوقف يا منحرفش بكنند، اما مردم آمدند در صحنه. به نظر مي رسد كه اگر بخواهند انقلاب را متوقف كنند به علت هوشياري و آمادگي مردم براي حضور در صحنه يا موفق نمي شوند. يا به اين آساني نخواهند توانست. اين نشان مي دهد كه بايد خيلي مراقب باشند كه تا به حال بودند.
رئيس جمهور آمريكا سال گذشته در سخنراني ساليانه خود اعلام كرد هيلاري كلينتون از آغاز اين تحولات بيش از يك ميليون مايل مسافرت بين كشورهاي منطقه براي رايزني در مورد انقلاب ها داشته است. دستگاه ديپلماسي ما چقدر كار كرده است؟ آيا توانسته ايم از اين وضعيت استفاده كنيم؟ بالاخره مردم اين كشورها به دنبال الگو هستند. اينها دنبال پان عربيسم كه حضرتعالي فرموديد كه نيستند، دنبال ليبراليسم هم نيستند. اسلام داعيه الگو و دايره جهاني را دارد. ما هم معتقديم كه هدف داريم، ايده داريم، برنامه داريم. ما چه كار كرديم، يا چه كار بايد بكنيم؟
ببينيد به جاي اينكه بگوييم دستگاه ديپلماسي چه كار كرده، بايد بگوييم جمهوري اسلامي چه كار كرده است. چون گاهي در ديپلماسي بايد يك مسيري طي شود، يك مسير رسمي و شناخته شده و نوعا آشكار. رفت و آمدها، ملاقات ها اينها آشكار است، ممكن است حالا در ملاقات، گفت وگوهاي محرمانه هم داشته باشند كه اينها آشكار نشود. اما بالاخره، موقعي كه شما هنوز سفارت نداريد، موقعي كه هنوز قوانين، قوانين زمان مبارك است، موقعي كه ورود و خروج به كشور مصر، همچنان تحت كنترل كساني است كه به هر حال آرزوي دوره مبارك را دارند، اينها معلوم است كه به طرق رسمي اجازه ورود ديپلمات هاي ما را نمي دهند. هنوز دفتر حفاظت از منافع ما آنجا هست. هنوز ما سفارت نداريم. در حالي كه آمريكايي ها وقتي وارد آنجا مي شوند همان شوراي نظامي برايشان فرش قرمز پهن مي كند. حتما اگر امكان مي داشت كه افراد رسمي ما بتوانند در يك چارچوبي با حفظ شئونات مناسب، بروند به قاهره، با افراد مختلف صحبت كنند، حتما دريغ نمي كردند و خيلي بيش از اينها فعاليت مي كردند.
ببخشيد آقاي دكتر در تونس و ليبي چه؟ آنجا كه سفارت داريم.
گاهي اوقات مي شود كه شما مي بينيد حتي انقلابيون، بعضي از انقلابيون كه به نوعي به حكومت رسيدند براي اينكه موانعي بر سر راهشان ايجاد نشود، مي گويند ما به لحاظ سياست خارجي، سياستمان همان سياست سابق است. حتي بعضي از انقلابي هاي مصر گفتند، كمپ ديويد را نمي خواهيم به هم بزنيم. ملاحظه كنيد بدترين كاري كه جزو سيئات حكومت قبلي است، مسئله كمپ ديويد است كه بر تمام جهان عرب و جهان اسلام اثر گذاشته است. اينها از ترس اينكه آمريكايي ها عليه آنها كاري كنند، مي گويند رابطه مان با اسرائيل سر جاي خودش است، رابطه مان با آمريكا سر جاي خودش است. حتي يكي از اين كانديداها گفته بود كه ما رابطه با ايران را مي خواهيم برقرار بكنيم، به شرطي كه برقراري رابطه ما با ايران، به رابطه ما با رياض صدمه نزند. ملاحظه مي كنيد، همين شرايط را شما در تونس هم مي بينيد؛ بالاخره در تونس كساني كه توقع حركات انقلابي گري از آنها مي رفت، اولين جلسه دوستان سوريه را در اين كشور تشكيل دادند. چه چيزي باعث شد كه انقلابيون تونسي، اسلام گرايان تركيه، مرتجعين منطقه، اسرائيل و آمريكا، همه در تقابلشان با بشار اسد، نفع مشترك داشته باشند؟ شرايط به اين شكل است؛ يعني اينكه مثل حضرت امام در گذشته يا مقام معظم رهبري در زمان حال نمي توانند روي اصول پابرجا بايستند و در چارچوب اصول حركت كنند كه اگر اين گونه بود به هيچ وجه بهايي به آمريكايي ها كه قصد حضور غيرقانوني دارند، نمي دادند. اگر به آنها اجازه داده مي شد كه روي اصول محكم بايستند، هيچ ارزشي براي رژيم صهيونيستي قائل نشوند و دشمني آنها را به عنوان يك مهم ترين مشكل براي جهان اسلام، نصب العين شان داشته باشند، چنين اتفاقاتي نمي افتاد. ما خيال مي كنيم كه انقلابيون، اين مقداري كه مورد توقع ما هست، كار انقلابي مي كنند و اين اشتباه آنهاست كه مرتكب شدند، الان ملاحظه مي فرماييد در همان مجلس كه مسلمان ها اكثريت را دارند، وقتي وقت نماز عصر مي شود يك نماينده بلند مي شود و اذان مي گويد كه همان جا نماز بخوانند، بعد آقاي قرضاوي فتوا مي دهد كه نماز رامي شود جمع خواند، مثل شيعه كه جمع مي خواند، مثلا اگر ضرورت داشته باشد، هم مي شود جمع خواند، هم مي شود جدا. آنها اين مجلس را منحل كردند. يعني با وجود همه ملاحظاتي كه مي كنند، براي خانم كلينتون فرش قرمز مي اندازند و مي گويند كمپ ديويد را لغو نمي كنيم. انقلابيون مرتبا لوله گاز اسرائيل را منفجر مي كنند، آنها مجددا آن را تعمير مي كنند و گاز را مي فرستند. يا مي بينيد يكي از اينها مي رود به عربستان براي گرفتن پول. و چيزهايي از اين قبيل. بنابراين راه هاي عادي شناخته شده، پاسخ گوي نيازهاي ما براي ارتباط نيست. به اين دليل من گفتم كه شما به جاي اينكه بپرسيد وزارت خا رجه چه كار كرده، بايد بپرسيد جمهوري اسلامي چه كار كرده است. اگر سؤال اين باشد كه جمهوري اسلامي چي كار كرده، پاسخ اين خواهد بود كه جمهوري اسلامي بسيار كار كرده، كه خيلي هايش گفتني نيست. اما يكي از كارهايي كه گفتني است همين قضيه بيداري اسلامي است. برگزاري مجامع بيداري اسلامي، كه هر بار نزديك هزار نفر از هفتاد، هشتاد كشور اسلامي و غيراسلامي مي آيند تحت همين عنوان هم ما دعوت مي كنيم و مي گوييم عنوان بيداري اسلامي است. اگر آنها غير از اين اعتقاد داشته باشند كه نمي آيند؛ مي گويد بهار عربي است و ما نمي آييم. آمدند و به اتفاق آرا تصويب كردند كه يك دبيرخانه بيداري اسلامي در ايران باشد. همه جور آدم هم ما در اين بيداري اسلامي داشتيم. ميهمانان از اهل سنت بودند، پنجاه درصد از جهان عرب، پنجاه درصد از غيرعرب و... در بين مهمانان ما سلفي و اخواني و شيعه و زيدي و امامي و همه جور بود. خب اين كار مهمي است، كشورهاي ديگر اگر مي خواستند، اگر مي توانستند مي كردند. در تركيه بعد از ما، يك اجلاس جوانان گذاشتند كه به نتيجه نرسيد. نه توان اين را دارند كه اين كار را بكنند، و نه جرأت اين كار را دارند. براي اينكه آنجا مي آيند و عليه استكبار مي گويند، آنجا عليه اسرائيل حرف مي زنند، عليه آمريكا حرف مي زنند. اصلا كشور ديگري كه يك چنين ظرفيتي، و يك چنين تواني و يك چنين شجاعتي در آن باشد كه چنين اجلاسي برگزار بكند وجود ندارد اما ايران اين كار را كرد و مي كند. در اين اجلاس ها، كساني كه مي آيند، هر چه كه مي خواهد و به نظرشان مي رسد به مصلحت اسلام است مي گويند.
آيا مي توانيم اميدوار باشيم كه نظريه اي تحت عنوان «نظريه بيداري اسلامي» داخل كشور به شكل بومي توليد شود كه مرز موجود را بتواند توضيح بدهد و در مورد آينده جهان اسلام هم قدرت پيشگويي داشته باشد؟
ببينيد پيشگويي ها بدون پشتوانه عملي و بدون ملاحظه موانع ، شدني نيست. مثلا همين نمونه اي كه چند دقيقه پيش صحبت از آن كرديد. يك مرتبه شوراي نظامي آمده پارلمان را منحل كرده و احتمال مي دهيد كه ممكن است كودتا بشود. خب ما همه عوامل موثر در اين كشورها را نمي شناسيم و اگر هم بشناسيم با طرحشان آشنا نيستيم و ممكن است اگر طرح هايي در گذشته سابقه داشته باشد، بشود پيش بيني هايي كرد. گاهي كارهايي مي كنند كه اصلا قبل از آن قابل پيش بيني نبوده است. آنچه كه اينها را در مورد سوريه به يك اتفاق نظر رساند در تاريخ معاصر و تاريخ متأخر منطقه سابقه نداشته است. ببينيد در تركيه بالاخره دولت عدالت توسعه روي كار آمده كه از دولت هاي اسلام گراست. چه طور ممكن است يك دولت اسلام گراي دروني روي كار بيايد و با قطر و عربستان براي ساقط كردن تنها حكومت خط مقدم جبهه، كه مقابل كمپ ديويد ايستاده هماهنگ و همراه شود؟! تركيه هنوز هم ايستاده و حتي به آمريكايي ها در سازمان ملل متحد فشار وارد مي كند كه قطعنامه اي عليه اين كشور تصويب بكند.
مثلا القاعده فتوا بدهد كه افراد از هر كجاي جهان اسلام بيايند در سوريه ايجاد انفجار كنند و يا بعضي از كشورهاي تازه انقلاب كرده بشوند محل تجمع مخالفان اسد. در تونس يك حكومت ظاهرا انقلابي و اسلامي روي كار آمده است. اولين جلسه دوستان سوريه يا دشمنان سوريه در اين كشور تشكيل شد. دومين اجلاس در استانبول بود و سومي در پاريس. چه طور اينها با هم جمع شدند؟ چه نفع مشتركي بين صهيونيست ها و آمريكايي ها و مرتجعين و اين مدعيان حكومت هاي اسلامي وجود دارد؟ جز اينكه بگوييم اينها گول خوردند! يعني آنهايي كه ادعاي اسلاميت دارند و در ايجاد ناآرامي هاي سوريه براي ساقط كردن بشار اسد دخالت دارند حتما فريب يك چيزهايي را خورده اند؛ به آنها وعده هايي داده شده و يا آنچه كه به زبان مي آورند با آنچه كه در ذهن دارند، متفاوت است؟ اصلا هيچ توجيهي ندارد چه نفع مشتركي اسرائيل و قطر را دور هم جمع كرده! و لذا يك تئوري كامل و شامل، براي بيداري اسلامي براي همه جهان اسلام، طراحي كردن، فقط روي كاغذ ميسر است. آنچه كه شما در جمهوري اسلامي مي بينيد، برمي گردم به همان قضيه بيداري اسلامي. چون بيداري اسلامي يعني تشكيل مجمع جهاني بيداري اسلامي كه در آن متفكرين از جهان اسلام، جوانان جهان اسلام، زنان جهان اسلام، فضلاي حوزه هاي علميه جهان اسلام، برنامه هاي آينده هستند دور هم جمع بشوند بنشينند فكر بكنند ببينند چه كاربايد بكنند. ما اگر يك چيزي را در جمهوري اسلامي بنشينيم فكر بكنيم بگوييم تئوري اين است و بدهيم، اين در همان قدم اول شكستش تضمين شده است. ما بيانيه اي در پايان مجلس جوانان داشتيم و توسط وزير جوانان و ورزش حكومت غزه خوانده شد. همه هم موافق بودند. آنجا جايي بود كه وقتي آقاي دكتر احمدي نژاد سخنراني مي كردند يك مرتبه چند نفر بلند شدند راجع به سياست هاي جمهوري اسلامي در سوريه به ايشان اعتراض كردند. يك عده از جوانان لبنان بلند شدند جواب آنها را دادند. يعني اين قدر آزاد و از تلويزيون هم پخش مي شد، چند تا تلويزيون زنده پخش مي كردند. بعضي از روزنامه ها و مطبوعات غربي نوشتند كه كدام كشور ديگر منطقه يا دنيا، اين آمادگي را دارد كه اين همه آدم را جمع بكند با عقايد مختلف، تلويزيون ها هم زنده پخش بكنند. هر كسي هرچه مي خواهد بيان بكند و يك كس ديگر بيايد جوابش را بدهد. پسر آقاي سميع الحق كه پدر معنوي طالبان است- آقاي سميع الحق خودش در اجلاس اولي بود- و پسرش عرفان الحق در اجلاس جوانان آمد و گفت كه طالبان جزء بيداري اسلامي است. همين طور شروع كرد صحبت كردن، يك مرتبه يك عده اي از مجاهدين تاجيك افغاني، بلند شدند از آن طرف اعتراض كردند و بعد هم يك نفر از آنها آمد، جواب ايشان را داد. ما آنجا نشستيم. اختتاميه قرار بود شايد يك ساعت و نيم باشد، حدود پنج ساعت طول كشيد. چهار و نيم شروع شد، تا ده شب. تا زماني كه كسي حرفي داشت، ما جلسه اختتاميه را ادامه داديم.
اين موجب اعجاب همه شده بود كه هيچ كشور اسلامي و حتي غير اسلامي چنين هاضمه قوي اي ندارد كه آدم هاي مختلف را از جاهاي مختلف جهان اسلام، سني، شيعه، افراطي، ميانه رو را بياورد و اينها اظهارنظر بكنند و آخر سر به يك مرحله اي برسند كه همه تأييدش بكنند. آن هم جوان ها. اين طور مي شود كم كم از ميان اين اظهارنظرها و تبادل نظرها، چيزي بيرون بيايد، نكاتي بيرون بيايد و تصميماتي اتخاذ بشود كه متفق عليه باشد. اين چيزي است كه به مرور زمان پخته خواهدشد.
حضرتعالي فرموديد از سوي مجموعه اتحاديه عرب، اتحاديه اروپا، آمريكا به اضافه تركيه و رژيم صهيونيستي، فشار شديد عليه آقاي بشار اسد وجود دارد. با وجود اين فشارهاي گسترده، آينده سوريه را چگونه پيش بيني مي كنيد؟ آيا اسد در برابر اين هجمه ها خواهد توانست مقاومت كند؟
تحليل و پيش بيني هاي سياسي، مثل رياضي نيست كه بگوييم اين است و جز اين نيست. مي شود گفت به احتمال زياد، و نزديك به يقين، اينها موفق نمي شوند حكومت آقاي بشار اسد را ساقط كنند. دلايل مختلفي هم براي اين احتمال وجود دارد. مهم ترين دليل اين است كه عامه مردم سوريه فهميده اند كه يك توطئه بين المللي- منطقه اي براي ساقط كردن حكومت سوريه وجود دارد نه به دليل اينكه بشار اسد دموكراسي را رعايت نمي كند. خيلي مضحك است كه كشوري مثل قطر، كه بويي از دموكراسي نبرده، به عده اي پول و اسلحه بدهد تا بيايند در بين مردم عادي و غيرنظامي، بمب منفجر بكنند. وقتي مي پرسي چرا اين كار را مي كني، مي گويد براي اينكه بشار اسد دموكراسي را رعايت نمي كند! آيا در قطر آن حكومتي كه روي كار آمده، با دموكراسي روي كارآمده؟!
دربحرين كه مردم مي گويند انتخابات بشود، هر يك نفر يك رأي و اين هم تحت نظارت هاي بين المللي هم باشد، زيربار نمي روند. اينجا كه بشار اسد آمده و اصلاحاتي هم كرده، هم همه پرسي كرده، هم انتخابات مجلس را انجام داده، و رو به اصلاحات مي رود، كشوري كه بويي از اصلاحات نبرده، به بهانه حمايت از دموكراسي مي آيد تا با بشاراسد مقابله كند. مردم سوريه اين حقيقت را فهميده اند. دوم اينكه درمنطقه اين طور نيست كه همه كشورها از يك روش مشترك استفاده بكنند. به عنوان مثال در لبنان، مقاومت قدرتمند اسلامي با تحركات عليه سوريه موافق نيست. عراق با آن توان و ظرفيت عظيمي كه دارد با قدرتي كه حكومت جديد دارد-قدرتي كه آمريكايي ها را از عراق بيرون كرد- با تحركات عليه اسد موافق نيست. آمريكايي ها آمده بودند كه بمانند. نيامدند كه چند تريليون دلار خرج كنند و اين همه تلفات بدهند و بروند.
پس شكست خوردند و اينها را آقاي مالكي بيرون كرد.حكومت عراق بيرون كرد. اصلا يكي از دلايلي كه اخير عليه آقاي مالكي درعراق، يك توطئه ناموفقي صورت گرفت، همين بود كه آقاي مالكي از آقاي بشاراسد، و از تماميت ارضي سوريه، حمايت مي كرد. خواستند به آقاي مالكي يك چنگ و دنداني نشان بدهند و ديدند كه اگر بخواهند سوريه را ساقط كنند، بايد سراغ عراق هم بروند؛ و لذا به سراغ عراق هم رفتند، اما موفق نشدند. خود اين كه در عراق موفق نشدند و آقاي مالكي با همان شعار قبلي، و با همان سياست قبلي پيروز شد و همچنان به حمايت ها از تماميت ارضي سوريه و حكومت موجود در اين كشور ادامه مي دهد. درشمال لبنان، آن چهارده مارسي ها كه در مركز شكست خورده بودند، واسطه شدند براي سلاح و پول، براي اينكه از منطقه شمال لبنان به سوريه نفوذ بكنند و همين كار را كردند و بناي شان به هم ريختن اوضاع لبنان بود، اما موفق نشدند. مهم ترين دستاورد سياسي مقاومت اسلامي در لبنان، اين بود كه دركنار دولت، و دولت در كنار مقاومت اسلامي، مقابل توطئه چهارده مارسي ها ايستادند. اين نشانه هاي پيروزي طرفداران دولت سوريه درعراق، لبنان و ايران است كه همواره دركنار مردم سوريه، در مقابله با اين توطئه فراگير جهاني - منطقه اي ايستاده اند. چون اگر آنها در سوريه موفق بشوند، به سوريه اكتفا نمي كنند، اين را همه مي دانند. پس جمهوري اسلامي ايران، عراق، لبنان، كشورهايي هستند كه در مقابل اين توطئه پيچيده بي سابقه اي ايستادند. آنها طوري آشكارا درحال نقض حريم سرزميني سوريه هستند كه صداي كيسينجر هم درآمده است. كيسينجر يك اظهار نظري كرده بود مبني بر اين كه آن معاهده وستفالي قرن هفدهم، بعد از جنگ سي ساله 1648، براي اين بود كه كشورها در داخل مرزهاي خودشان امن باشند.لذا وقتي مثلا ناتو تهديد به حمله نظامي به سوريه مي كند يعني اين سيستم شكل گرفته بيش از 300 ساله جهان را به هم مي ريزند.
اينها براي اينكه بتوانند در سوريه موفق شوند، تا اينجا پيش رفتند، به طوري كه صداي تئوريسين هاي خودشان را هم درآوردند و صداي تئوريسين در نمي آمد، اگر اينها احساس مي كردند كه پيروز مي شوند. خود اين كه اين تئوريسين ها به عنوان رأس بسياري از فتنه ها انتقاد مي كنند نيز نشان مي دهد آنها درحال آماده سازي مقدمه تئوريك عقب نشيني از مواضعي هستند كه تاكنون داشتند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14