(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 4 تیر 1391 - شماره 20239

امام سجاد (ع) و روشهاي تفسير قرآن
در گراميداشت چهارم شعبان روز ولادت خجسته حضرت عباس (ع)
ماه علي(ع)
 

امام سجاد (ع) و روشهاي تفسير قرآن

محمدعلي اسدي نسب
¤ امام سجاد (ع) چگونگي نقش قصاص در زندگي را چنين بيان مي كند: اين بدان جهت است كه هر كس قصد كشتن فردي را نمايد ولي بداند كه مورد قصاص واقع مي شود از اين جنايت صرف نظر مي كند و همين مساله، موجب بقاي زندگي فردي مي گردد كه قصد كشتنش را داشت و نيز موجب زنده ماندن خود فردي مي شود كه قصد كشتن ديگري را داشت و همچنين سبب حيات جمعي مردم خواهد شد كه به اين حكم آشنا شده و از آن آگاه گرديده اند .
رابطه اهل بيت پيامبر (ص) با قرآن مجيد، رابطه اي عميق و همه جانبه است . ارتباط ميان آن دو به حدي قوي است كه تفكيك آن دو، به منزله تباه ساختن آنان است . نه قرآن بدون اهل بيت، هدايت بخش است و نه وجود اهل بيت بدون قرآن امكان پذير است .
رابطه قرآن و اهل بيت عليهم السلام از جهات مختلف شايان بررسي است و با رويكردهاي متعدد قابل پيگيري خواهد بود . شايد مهم ترين رويكرد تفسير قرآن، تفسير از منظر اهل بيت (ع) باشد كه خود داراي مباحثي خاص است . يكي از آن مباحث، درك روش تفسيري امامان است كه مي تواند در راستاي تفسير قرآن و كشف ابزار آن مفيد افتد . به همين جهت، در اين مقاله بطور مختصر روشهاي تفسيري امام سجاد (ع) مورد بررسي قرار گرفته است.اين مطلب را كه ازفصلنامه فرهنگ كوثر شماره 57 انتخاب شده از نظر خوانندگان مي گذرد.
¤¤¤
1 . روش تفسيري قرآن به قرآن
اين روش تفسيري بسيار متقن و قابل اعتماد و بيان براي همگان است كه در بسياري از آيات كاربرد دارد . زيرا بسياري از عبارات و مفاهيم قرآني در خود قرآن به علل خاص تكرار شده است . در اينجا به يك نمونه از اين روش اشاره مي شود:
از امام سجاد (ع) سؤال شد كه مفهوم معصوم كدام است؟ امام در پاسخ فرمود: او شخصي است كه به واسطه ريسمان خداوند محفوظ است و ريسمان خدا همان قرآن است، ميان امام و قرآن تا روز قيامت جدايي حاصل نمي شود . امام، مردم را به قرآن دعوت مي كند و قرآن انسانها را به سوي امام راهنمايي مي نمايد و اين مساله، برگرفته شده از قول خداوند است كه مي فرمايد: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم » «همانا اين قرآن به راهي كه استوارتر است، هدايت مي كند».
امام سجاد (ع) در اين بيان، آيه 103 سوره آل عمران را به آيه 9 سوره اسراء تفسير كرده اند . (1)
2 . تفسير بطني
طبق روايات منقول از شيعه و سني، آيات قرآني علاوه بر معاني ظاهري، داراي معاني باطني است ولي فقط كساني مي توانند به آن معاني راه گشايند كه از علوم الهي مخصوص، بهره مند شوند . و ائمه معصوم كه با اسرار آيات الهي مانوسند، چنين توانايي را دارند . لذا مشاهده مي كنيم كه آنان بدون آنكه از كسي نقل كنند، تفاسيري از آيات ارائه مي دهند كه از توان تمامي عاقلان زمين و مفسران عالم خارج است و جز از راه عصمت و الهام و پيوند با عوالم ديگر، امكان پذير نيست . در اينجا به يك نمونه از اين تفسير اشاره مي شود:
خداوند در سوره مباركه هود مي فرمايد: «ولايزالون مختلفين الا من رحم ربك و لذلك خلقهم » (2) «مردم پيوسته در اختلافند مگر كساني كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براي همين، آنان را آفريده .»
امام سجاد (ع) مي فرمايد: كساني كه خداوند مورد رحمت خود قرار داده است همان دوستان مؤمن ما هستند كه خداوند از گلي پاكيزه آنان را آفريده است . (3)
3 . جري و انطباق
بسياري از آيات قرآني داراي اسباب نزول مي باشند اما نبايد آيات قرآني منحصر به همان موارد نزول شوند و مفاهيم قرآن را نبايد در تنگناي حوادث صدر اسلام، محصور كنيم . بلكه چنان كه امام باقر (ع) مي فرمايد: «آيات قرآن همانند خورشيد و ماه دائما در حال جريان و تابش جديدند .» (4) به همين علت امام سجاد (ع) در موارد بسياري، براي آيات قرآن مواردي جديد را ذكر كرده اند و آيه را بر آن موارد منطبق و جاري نموده اند كه از اين روش به «روش جري و انطباق » تعبير مي شود . براي نمونه، يك مورد را ذكر مي كنيم:
خداوند متعال در سوره بقره مي فرمايد:
«واذ قال ابراهيم رب اجعل هذا بلدا امنا و ارزق اهله من الثمرات من آمن منهم بالله واليوم الاخر، قال و من كفر فامتعه قليلا ثم اضطره الي عذاب النار و بئس المصير» (5) «و چون ابراهيم گفت: پروردگارا، اين [سرزمين] را شهري امن گردان و مردمش را - هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد - از فرآورده ها روزي بخش . [خداوند] فرمود: ولي هر كس كفر بورزد، اندكي برخوردارش مي كنم سپس او را با خواري به سوي عذاب آتش مي كشانم و چه بد سرانجامي است .»
گفته فوق مربوط به زمان حضرت ابراهيم (ع) است ولي امام سجاد (ع) مي فرمايد: مقصود از اهل مكه، ما و اولياي پيامبر و شيعيان وصي اوست و منظور از كافران، منكران وصي پيامبر (ص) است و نيز كساني كه در ميان امت او، او را پيروي نمي كنند . (6)
4 . تفسير به ظاهر آيه
يكي از روشهاي شايع و روشمند، بهره گيري از قواعد عرفي در تفسير آيات قرآن است همان قواعدي كه براي فهم عبارات هر قومي مي تواند مورد استفاده قرار گيرد . امام سجاد (ع) در اين روش به مثابه امامي كه در صدد گفت و گو و ارائه برهان براي ديگران است ظاهر مي شود و به همين جهت از قواعدي استفاده مي كند كه براي ديگران حجت و دليل، محسوب مي گردد و بايد همه به آن قواعد گردن نهند و چنين تفسيري را برگزينند كه در ذيل به يك نمونه آن اشاره مي شود:
امام صادق (ع) از امام باقر (ع) نقل مي كند كه امام سجاد (ع) فرمود: تو نمي تواني با هر كس كه مي خواهي، مجالست نمايي، زيرا خداوند از آن نهي كرده و فرموده است:
«و اذا رايت الذين يخوضون في آياتنا فاعرض عنهم حتي يخوضوا في حديث غيره » (7) «و چون بيني كساني كه [به قصد توطئه] در آيات ما فرو مي روند، از ايشان روي برتاب تا در سخني غير آن در آيند .»
طبق عرف محاوره كه هر امري دلالت بر لزوم و وجوب مي كند، امام سجاد (ع) از كلمه فاعرض «اعراض كن » كه فعل امر است، وجوب اجتناب را بيان كرده است . (8)
5 . تفسير عقلي
عقل انساني حجت باطن خداوند در همه زمينه هاست و امكان تخطئه آن، امري محال است زيرا تخطئه آن نيز خود نيازمند برهاني عقلي است .
يكي از مواردي كه بايد بسيار از عقل سود برد، فهم كتاب و سنت است . خود قرآن كريم در آياتي بسيار مي فرمايد: عاقلان و اهل تدبير و تفكر مي توانند به ژرفاي علوم قرآني راه جويند . لذا تفسير آيات قرآني با تكيه بر عقل و قواعد عقلي، مورد اهتمام امامان معصوم عليهم السلام بوده كه در ذيل به يك نمونه از آنها اشاره مي شود:
امام سجاد (ع) در پاسخ يكي از ياران خود كه سؤال كرده بود: آيا خداوند داراي مكان است؟ فرمود: خداوند از نياز به مكان منزه است . وي (ثابت بن دينار) سؤال مي كند: پس چگونه است كه خداوند درباره معراج پيامبر (ص) مي فرمايد: «ثم دني فتدلي فكان قاب قوسين او ادني » (9) «سپس نزديك آمد و نزديك تر شد تا فاصله اش به قدر دو طرف كمان يا نزديك تر شد .» ؟ امام سجاد (ع) مي فرمايد: منظور آن است كه پيامبر به حجابهاي نوراني نزديك شد و ملكوت آسمانها را نگريست سپس نزديك تر شد و از ناحيه زير به ملكوت زمين نگاه كرد تا جايي كه خيال كرد آن قدر نزديك شده است كه به اندازه دو طرف كمان يا نزديك تر گرديده است . (10)
عقل هر انساني مي فهمد كه خداوند مكان ندارد زيرا كه نيازمند نيست . پس مراد از نزديك شدن به خدا، يعني قرب معنوي و سير در ملكوت است و جز اين تفسير، تفسير ديگري كه به عقل نزديك تر باشد، يافت نمي شود .
6 . تفسير به بيان مصداق روشن تر
خداوند در برخي آيات قرآن، علتي را براي حكمي بيان مي كند و آن را بر مصداقي استوار مي سازد، مانند آيه ذيل كه مي فرمايد: «و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم في السبت فقلنا لهم كونوا قرده خاسئين » (11) «و كساني از شما [بني اسرائيل] را كه در روز شنبه از فرمان الهي سر باز زديد، نيك شناختيد . پس ايشان را گفتيم: بوزينگان طرد شده باشيد .»
امام سجاد (ع) فرمود: خداوند اين قوم را مسخ كرد به خاطر آنكه به منع صيد ماهي توجه نكردند و در روزي كه از اين كار نهي شده بودند، به آن مشغول گرديدند . پس چگونه مي بيني حال كساني را كه فرزندان پيامبر را كشتند و حرمتش را شكستند! خداوند گر چه آنها را در دنيا مسخ نكرد اما عذابي در آخرت براي آنها مهيا نموده كه چندين برابر عذاب مسخ در دنيا است . (12)
7 . تفسير به بيان فلسفه حكم
طبق نظريه صحيح و مشهور، هر حكمي در اسلام، داراي فلسفه اي است و هر امر يا نهيي در وراي خود، حكايت از مصلحت يا مفسده اي دارد كه موجب «تكليف» مي شود . آيات قرآن نيز از اين قاعده مستثنا نيستند و يكي از روشهاي بيان آيات قرآني و توضيح و تفسير آنها، بيان فلسفه و علت حكم است كه در اينجا به يك نمونه اشاره مي شود:
قرآن كريم مي فرمايد:
«ياايها الذين امنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم . و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بالغ الكعبه او كفاره طعام مساكين او عدل ذلك صياما ليذوق وبال امره ...» (13) «اي كساني كه ايمان آورده ايد در حالي كه در احرام هستيد، شكار را مكشيد و هر كس از شما عمدا آن را بكشد بايد مانند آنچه را كه كشته، از چهار پايان كفاره دهد كه [شباهت آن را] دو عادل از ميان شما تصديق نمايند و به صورت قرباني به كعبه برسد، يا به كفاره [آن] مستمندان را خوراك بدهد، يا معادلش روزه بگيرد تا سزاي زشت كاري خود را بچشد .»
امام سجاد (ع) به زهري مي فرمايد: آيا مي داني كه معادل روزه اي كه براي كفاره طعام به فقرا است، چگونه است؟ زهري پاسخ مي دهد: نمي دانم . حضرت مي فرمايد: حيوان شكار شده را قيمت گذاري مي كنند و قيمتش را با گندم محاسبه مي كنند و در برابر هر يك كيلو و نيم گندم، بايد يك روز روزه بگيرد . (14)
در گفتار فوق، امام سجاد (ع) ضمن تعيين مقدار روزه، فلسفه آن را نيز بيان مي كند و از اين طريق، حكم الهي را بسيار دلنشين مي سازد .
آري، در دستگاه خدايي هيچ چيز بدون «علت » امكان تحقق ندارد . هر مساله اي، رمز و راز و سببي دارد . لذا نمي توان حكمي از احكام قرآن را پيدا كرد مگر آنكه بنا به علتي ضرورت پيدا كرده است .
يكي از احكام قرآني، مساله قصاص است كه خداوند به شكل بديع و زيبايي مي فرمايد: «ولكم في القصاص حياه يا اولوا الالباب » (15) »و اي صاحبان انديشه! براي شما در مساله قصاص، زندگي است .»
امام سجاد (ع) چگونگي نقش قصاص در زندگي را چنين بيان مي كند: اين بدان جهت است كه هر كس قصد كشتن فردي را نمايد ولي بداند كه مورد قصاص واقع مي شود از اين جنايت صرف نظر مي كند و همين مساله، موجب بقاي زندگي فردي مي گردد كه قصد كشتنش را داشت . و نيز موجب زنده ماندن خود فردي مي گردد كه قصد كشتن ديگري را داشت . و همچنين سبب حيات جمعي مردم خواهد شد كه به اين حكم آشنا شده و از آن آگاه گرديده اند . (16)
8 . تفسير قرآن به تاريخ
بسياري از آيات قرآن دربردارنده حوادث تاريخ و بيانگر قصص انبيا و صالحان است . براي تفسير اين دسته از آيات، راهي مناسبتر از آشنايي به تاريخ آنان نيست . لذا ائمه اطهار در تفسير اين گونه آيات، همانند كساني كه در جريان تاريخي همان زمانها قرار گرفته اند و به شكل عميق با علل آن حوادث آشنا بوده اند، به تفسير پرداخته و زواياي حيات گذشتگان و تحولات تاريخي را براي نسلهاي بعدي شكافته اند و اين تفسير آنگاه ضرورتش احساس مي شود كه سؤالهاي عمده اي پيرامون تحولات تاريخي وجود داشته كه در قرآن به آن پرداخته نشده و بيان آنها به پيامبر و اهل بيت عصمت عليهم السلام سپرده شده است .
امام سجاد (ع) در حديثي طولاني و در گفت و گويي بسيار شيرين و شنيدني، زواياي قصه يعقوب و يوسف را بيان داشته و به بسياري از سؤالها و شبهات پاسخ داده است .
در كتاب علل الشرايع آمده است كه ابوحمزه ثمالي مي گويد: با امام سجاد (ع) نماز صبح را در روز جمعه و در مدينه خواندم . آنگاه كه امام از نماز و تسبيح خود فارغ شد، به سوي منزلش حركت كرد و من هم با او حركت كردم . كنيزي داشت به نام سكينه، به او فرمود: هر فقيري كه از درب منزل گذشت به او طعام دهيد زيرا كه امروز، روز جمعه است .
من گفتم: هر كس كه سائل باشد، معلوم نيست مستحق هم باشد! امام سجاد فرمود: من مي ترسم از اينكه برخي از افرادي كه اظهار حاجت مي كنند، مستحق باشند و ما چيزي به او نداده باشيم و بدون جهت او را رد كرده باشيم و به همين سبب بر سر ما همان آيد كه بر سر يعقوب (ع) و خاندانش نازل شد . پس سائلان را طعام دهيد، طعام دهيد . يعقوب (ع) در هر روز گوسفندي را ذبح مي كرد و از آن صدقه مي داد و بعد خود و عيال خويش از آن مي خوردند .
روزي سائلي كه مؤمن و بسيار روزه گير و مستحق بود و در نزد خدا داراي منزلتي بود، به صورت رهگذري غريب، عصر جمعه اي نزديك افطار جلوي درب خانه يعقوب (ع) ايستاد و گفت: از زيادي خوراك خود، سائلي رهگذر و غريب و گرسنه را طعامي دهيد . چند بار اين سخنان را تكرار كرد در حالي كه اهل خانه صدايش را مي شنيدند ولي او را تصديق نمي كردند . پس آنگاه كه مايوس از گرفتن طعام شد و شب هم فرا رسيده بود، رجوع كرد و به گريه افتاد . و از گرسنگي اش به خدا شكايت نمود . و آن شب را تا صبح روزه دار و گرسنه صبح كرد در حالي كه صبر پيشه نمود و دائما خداي را ستايش مي كرد . و اين در حالي بود كه يعقوب (ع) و خاندانش به صورت سير و شكم پر، شب را گذراندند و نزد آنها مقداري از غذا نيز باقي مانده بود .
خداوند به يعقوب (ع) در صبح آن روز وحي كرد كه: «تو بنده مرا ذليل كردي و به اين سبب غضب مرا برانگيختي، و تو مستحق تاديب و نزول عقوبت من شدي و بلاي من دامنگير تو و فرزندت خواهد شد .» (17)
در بياني كه گذشت، جريان حضرت يعقوب و علت فقدان حضرت يوسف كه در واقع فهم آن، علت اصلي بيان اين داستان در قرآن است، با شيوه اي بسيار شيرين و مؤثر و اخلاقي بيان گرديد و نگاه خواننده را به آيات اين داستان، عميق و عبرت آموز مي كند .
9 . تفسير تاريخ به قرآن
روش تفسير تاريخ به قرآن، شايد در نگاه ابتدائي گفته شود ربطي به تفسير قرآن ندارد، اما چون با عمقي بيشتر به قضيه نگاه شود معلوم مي شود كه توضيح حوادث تاريخي به واسطه قرآن، خود نوعي برداشت از قرآن و در حقيقت، نوعي تفسير آيات مورد استناد، محاسبه مي شود كه در اينجا به يك نمونه اشاره خواهيم كرد:
زيد فرزند امام سجاد (ع) در ضمن روايتي مي گويد: از پدرم سؤال كردم كه چرا بعد از آنكه نمازهاي يوميه تا پنج نماز تخفيف داده شد، ديگر پيامبر (ص) تقاضاي تخفيف بيشتري نكرد!؟ امام سجاد پاسخ داد: پيامبر مي خواست تخفيف نمازهاي يوميه را تا جايي برساند كه اجر همان پنجاه نمازي كه در ابتدا، خداوند براي امتش تشريع كرده بود، باقي بماند و علت اين امر آن است كه خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها (18) «هر كس كه كار نيكي انجام دهد، براي او ثوابي ده برابر آن كار، منظور خواهد شد .» (19)
10 . تفسير به روايت
يكي از مسائلي كه مورد اتفاق همه فرق اسلامي است، اولويت «تفسير روايي » بر انواع ديگر تفسير است و مي توان گفت رتبه اي بعد از «تفسير قرآن به قرآن » دارد .
تفسير روايي تنها منحصر به غير معصومين نيست بلكه در موارد بسياري خود امامان معصوم، قرآن كريم را به واسطه روايات امامان قبلي خود يا روايات پيامبر (ص) تفسير كرده اند كه در اينجا يك نمونه از آن را ذكر مي كنيم: امام سجاد (ع) از امام حسين (ع) نقل مي كند كه يكي از يهوديان و مبلغان شام، به امام علي (ع) عرض كرد: اين يحيي بن زكريا است كه گفته مي شود در حال كودكي، به او حكم و حلم و فهم داده شده و او كسي بود كه گريه مي كرد بدون هيچ گناهي و پيوسته در روزه بود! امام علي فرمود: بله او چنين بود اما پيامبر اسلام از او برتر بود زيرا يحيي بن زكريا در عصري زندگي مي كرد كه خبري از بتها و جاهليت نبود و حضرت محمد (ص) در ميان بت پرستان و حزب شيطان به او حكم و فهم در حال كودكي، عطا شد و او ابدا رغبتي به بتي پيدا نكرد و به خاطر اعياد آنها خوشحال نشد و ابدا از او دروغي ديده نشد و او به فردي امين و راستگو و بردبار معروف بود و گاهي يك هفته يا بيشتر يا كمتر روزه دار بود و آنگاه كه از علت اين كارش سؤال مي شد در جواب مي فرمود:
«من مانند شما نيستم، من در نزد پروردگار خود به سر مي برم و اوست كه مرا نان و آب مي دهد .»
و او از خشيت خداوند بقدري گريه مي كرد كه محل نمازش مرطوب مي شد در حالي كه هيچ جرمي نداشت . (20)
يادآوري
الف: برخي از مواردي كه براي شيوه هاي تفسيري ذكر شد، چنين نيست كه فقط مصداق همان شيوه باشد زيرا گاهي در موردي، به طور همزمان از چند شيوه استفاده شده است .
ب: اين بحث چنان كه اشاره شد، ناتمام است و بررسي كامل در موضوع «روشهاي تفسيري امام سجاد (ع) » و استقراي همه موارد تفسيري آن حضرت، نيازمند نوشته اي مفصل و محتاج دقتهاي فراواني است كه اميد است اين اثر، مقدمه آن هدف قرار گيرد.
پي نوشت ها:
1 . ر . ك: تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 377، ح 306، چاپ اسماعيليان، قم .
2 . هود/118 و 119 .
3 . تفسير عياشي، ج 2، ص 164، ح 82 .
4 . همان، ج 1، ص 10 .
5 . بقره/126 .
6 . ر . ك: تفسير عياشي، ج 1، ص 59، ح 96 .
7 . انعام/68 .
8 . ر . ك: علل الشرايع، ج 2، باب 385، ح 80 .
9 . نجم/8 و 9 .
10 . علل الشرايع، ج 1، باب 112، ح 1
11 . بقره/65 .
12 . احتجاج، طبرسي، ص 312 .
13 . مائده/95 .
14 . من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 77، ح 1784 .
15 . بقره/179 .
16 . احتجاج، ص 319 .
17 . علل الشرايع، ج 1، ص 45، باب 41، ح 1 .
18 . انعام/160
19 . كتاب التوحيد، ص 176، باب 28، ح 8 .
20 . احتجاج، ج 1، ص 528، محاجه 128 .
 

 
در گراميداشت چهارم شعبان روز ولادت خجسته حضرت عباس (ع)
ماه علي(ع)

زندگاني حضرت ابوالفضل(ع) دائره المعارفي است كه چگونه زيستن و آگاهانه رفتن را به ما مي آموزد و فرصت دستيابي به مقام آدميت را هموار مي سازد .
در اين نوشتار، از رهگذر تربيت عباس(ع)، پرتوي از فروغ معنويت امام علي(ع) و جلوه اي از روشني ولايت
ام البنين (س) در پرورش فرزند، نصيب انسان مي شود و آينه اي از روشنايي فضايل حضرت ابوالفضل ) ع) ديدگان آدمي را نوراني مي كند. اكنون اين مقاله كه از سايت تبيان انتخاب شده از نظر خوانندگان گرامي مي گذرد .
طلوع ماه در مدينه
زمين مدينه با نيم نگاه خورشيد روشنايي مي گرفت و تابش طلايي آفتاب، جمعه، چهارمين روز شعبان سال 26 هجري را نوري ديگر مي بخشيد.(1) بلور دل هاي شيفتگان اميرالمؤمنين علي(ع) لبريز از شور و عشق شده بود و آغوش كوچه بني هاشم به روي زائران خانه حضرت گشاده مي نمود. چهره علاقه مندان اهل بيت عليهم السلام را شبنم شادي فرا گرفته بود و براي ديدار نورسيده مولاي خويش بر يكديگر پيشي مي گرفتند. شور و هلهله خانه علي(ع) و فاطمه كلابيه را فرا گرفته بود و نگاه همگان به سخاوت لبان مولا بود تا انتخاب نام طفل را نظاره كنند و شيريني اولين كلام او را بيابند .
در اين هنگام مادر كودك، ام البنين(س) نوزاد را به علي(ع) تقديم كرد . امام فرزند دلبند خود را به سينه چسباند، با صدايي آسماني در گوش راست فرزند، اذان و در گوش چپش اقامه گفت تا در گلستان وجود او شاخسار ايمان و عشق به «توحيد» و « نبوت » نمايان شود؛ تا از بلنداي همتش آبشار شوق به «امامت» جاري شود و تا هميشه ايام در سايه سار «ولايت »، سروي سبز باشد. (2)
چون نسيم اذان و اقامه بر روان پاك و سپيد طفل وزيد، امام(ع) با واژه اي مهرآفرين و روح افزا، نام فرزند را بر لب آورد: «عباس » يعني شير بيشه شجاعت و قهرمان ميدان نبرد. دلاوري از شجاعان اسلام و قهرماني كه در برابر باطل و ستم، عبوس و خشمگين است و در مقابل خير و نيكي، شادان و متبسم.(3)
رواق چشمان اطرافيان را هاله اي از عشق و اميد فرا گرفته بود. فاطمه كلابيه بيش از ديگران از خشنودي امام علي (ع) شادمان و خرسند بود .
در اين لحظه، الماس بوسه علي(ع) بر بلور وجود طفل نشست و پيكر كوچك عباس با اولين نوازش و عاطفه آشنا شد؛ اما اين شادماني لحظاتي بعد با توفان غم درهم پيچيده شد. ناگهان گوهر اشك از ديدگان اميرمؤمنان(ع) پديدار شد، صداي گريه آن حضرت دلها را مالامال از اندوه ساخت و فرمود: گويا مي بينم اين دستها يوم الطف (روز عاشورا) در كنار نهر فرات در ياري برادرش حسين از بدن جدا خواهد شد .
هفتمين روز ميلاد
حضرت علي(ع) در هفتمين روز ميلاد، فرزند دلبند خود را طلب كرد. طبق سنت پسنديده اسلام، موهاي زيبايش را تراشيد و هم وزن آنها، طلا يا نقره به مستمندان داد.(4) سپس گوسفندي، به عنوان عقيقه، ذبح كرد تا به بركت آن صدقات و اين قرباني، پيكر پاك عباس عزيز پا برجا و سالم ماند و ايام زندگاني اش طوباي بركاتي جاودان شود.(5)
گفتار امام(ع) و نام حماسي نوزاد، دفتر طلايي خاطرات او را در مقابل ديدگان آشنايان مي گشود. از اين رو بر بينش علي(ع) آفرين مي گفتند و انتخاب عقيل را مي ستودند .
آنها از روزي ياد مي كردند كه اميرمؤمنان(ع) برادرش عقيل را طلبيد تا از بلنداي «علم انساب » نگاهي به قبايل مختلف بيفكند، خانواده اي شجاع را انتخاب كند و انگشت اشاره بر بانويي پاك و عفيف نهد تا فرزنداني دلاور، سرآمد و شيردل به دنيا آورد .
پس از مدتي تحقيق و ژرف نگري، عقيل « فاطمه كلابيه » (ام البنين) را برگزيد(6)
كودكي عباس (ع)
در روزهاي كودكي عباس، پدر گرانقدرش چون آينه معرفت، ايمان، دانايي و كمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهي و رفتار آسماني اش بر وي تاثير مي نهاد . او از دانش و بينش علي(ع) بهره مي برد . حضرت درباره تكامل و پويايي فرزندش فرمود : « ان ولدي العباس زق العلم زقا؛ همانا فرزندم عباس در كودكي علم آموخت و بسان نوزاد كبوتر كه از مادرش آب و غذا مي گيرد، از من معارف فرا گرفت.»(7)
در آغازين روزهايي كه الفاظ بر زبان وي جاري شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو يك .
عباس گفت: يك
حضرت ادامه داد: بگو دو
عباس خودداري كرد و گفت: شرم مي كنم با زباني كه خدا را به يگانگي خوانده ام، دو بگويم. (8 )
پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده اي پاك و مبارك براي ايام نوجواني و جواني عباس فراهم كرد تا در آينده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگي باشد. گاه كه علي(ع) با نگاه بصيرت خود آينده عباس را نظاره مي كرد، با لبخندي رضايت آميز، سرشك غم از ديدگان جاري مي كرد و چون همسر مهربانش از علت گريه مي پرسيد، مي فرمود: دستان عباس در راه ياري حسين(ع) قطع خواهد شد .
آنگاه از مقام و عظمت فرزند دلبندش نزد خداوند چنين خبر مي داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمويش جعفر بن ابي طالب در بهشت پرواز كند. (9)
ايام نوجواني و جواني
محبت پدري گاه علي(ع) را بر آن مي داشت تا پاره پيكرش را ببوسد (10) ، ببويد و با آداب و اخلاق اسلامي آشنا سازد. از اين رو لحظه اي عباس را از خود دور نمي ساخت. فرزند پاكدل علي(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روزكه با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن (11) در كنار او حضور داشت .
در ايام دشوار خلافت، لحظه اي از وي جدا نشد (12) و آنگاه كه در سال 37 هجري قمري جنگ صفين پيش آمد، با آن كه حدود دوازده سال داشت، حماسه اي جاويد آفريد. (13)
ابوالفضل،صاحب فضايل
ديباچه صفات اخلاقي افراد و فهرست فضايل معنوي انسانها در كنيه آنان نمايان است. عباس(ع) انساني آسماني بود كه بلنداي عظمتش كنيه هاي بسياري براي او رقم زند . «ابوالفضل » مشهورترين كنيه اوست.(14) اين كنيه برخي از صاحبنظران را بر آن داشت تا شعاع چشمگير شخصيت عباس را بستر اين واژه بدانند. ويژگي هاي دوران كودكي و شكوهمندي روح افزاي نوجواني او نشان از بزرگي مقام وي داشت. بسياري از فرهيختگان و شعرا بهره مندي از فضايل فراوان را علت اين لقب دانسته اند. (15)
از سوي ديگر، پاره اي از محققان و انديشمندان بهره مندي از نعمت وجود فرزندي به نام »فضل » را دليل اين كنيه شمرده اند .
حضرت عباس در كلام معصومان
كلام معصومان عليهم السلام درباره شخصيت حضرت ابوالفضل(ع) طلوعي ديگر از معرفت در آسمان دل ها مي آفريند. نخست در محضر دخت آفتاب حضرت زهرا(س) مي نشينيم و از آن هنگام مي گوييم كه در هنگامه قيامت، رسول اكرم اسلام (ص)، علي(ع) را مي طلبد و مي فرمايد : نزد فاطمه برو و به او بگو آنچه براي شفاعت [گناهكاران] در اين روز بزرگ فراهم ساخته، حاضر كند .
پاك بانوي آفرينش در جواب حضرت مي فرمايد: اي اميرمؤمنان، دو دست بريده پسرم عباس براي مقام شفاعت من كافي است(16)
امام سجاد (ع) در سخني كوتاه، بلنداي عظمت مقام عمويش ابوالفضل(ع) را چنين بيان مي كند :
خداوند عمويم عباس بن علي را رحمت كند؛ به تحقيق كه ايثار و جانبازي كرد؛ جنگ آشكاري كرد و خود را فداي برادرش ساخت تا دستانش قطع شد. خداوند در برابر اين فداكاري - به سان عمويش جعفر طيار- دو بال به او عنايت كرد تا به ياري آنها همراه فرشتگان در بهشت پرواز كند. همانا عباس نزد خداوند تبارك و تعالي مقامي دارد كه تمامي شهيدان، در روز قيامت، بر او غبطه مي خورند و رسيدن به آن مقام را آرزو مي كنند. (17)
امام صادق(ع) در عباراتي روشن و معرفت آموز عمويش عباس بن علي(ع) را صاحب صفات زير مي شمرد :
1. بصيرت نافذ؛ 2. بينش عظيم؛ 3. ايمان بسيار و محكم؛ 4. جهاد در محضر امام حسين(ع)؛ 5. جانبازي و ايثار؛ 6. شهادت در راه امام خود؛ 7. تسليم در برابر جانشين رسول خدا(ص)؛ 8. تصديق امام حسين(ع)؛ 9. وفاداري؛ 10. خيرخواهي امام؛ 11. تلاش تا آخرين حد و ... (18)
در آخرين فراز از اين نوشتار، در تابش آفتاب كلام حضرت مهدي (ع) قرار مي گيريم و با ديدگاه آن حضرت درباره سپهسالار عشق آشنا مي شويم :
« سلام بر ابوالفضل، عباس، فرزند اميرمؤمنان(ع)؛ آن كه جان خود را نثار برادرش كرد، دنيا را وسيله آخرت خود قرار داد و فداي برادرش شد. او كه نگهبان بود و بسيار كوشيد تا آب را به لب تشنگان برساند و دو دستش در جهاد في سبيل الله قطع شد. خداوند قاتلان او يزيد بن رقاد و حكيم بن طفيل طائي را از رحمت خويش دور سازد. (19)
قبر در وسط آب
آيه الله حاج سيد عباس كاشاني حائري نقل مي كرد: « روزي در خانه آيه الله العظمي حكيم (20) بودم كه كليد دار آستان مقدس حضرت ابوالفضل (ع) تلفن كرد و گفت : سرداب مقدس ابوالفضل را آب گرفته و بيم آن مي رود كه ويران گردد و به حرم مطهر و گنبد و مناره ها نيز آسيب كلي وارد شود، شما كاري بكنيد .
آيه الله حكيم فرمودند: من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد. آنگاه گروهي از علماي نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به كربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس (ع) رفتيم، آن مرجع بزرگ براي بازديد به طرف سرداب مقدس رفت و ما نيز از پي او آمديم، اما همينكه چند پله پايين رفتند، ديدم نشستند و با صداي بسيار بلند كه تا آن روز نديده بودم، شروع به گريه كردند. همه شگفت زده و هراسان شديم كه چه شده است؟ من گردن كشيدم ديدم شگفتا منظره عجيبي است كه مرا هم گريان ساخت .
قبر شريف حضرت ابوالفضل (ع)، در ميان آب مثل جايي كه از هر سو به وسيله ديوار بتني بسيار محكم حفاظت شود، در وسط آب قرار داشت، اما آب آن را نمي گرفت. درست همانند قبر سالارش حسين (ع)، كه متوكل عباسي بر آن آب بست اما آب به سوي قبر پيشروي نكرد. (21)
پي نوشت ها :
1. بطل العلقمي، عبدالواحد المظفر، ج 2، ص 6/ اعيان الشيعه، سيد محسن امين، (ده جلدي)، ج 7، ص 429 .
2.مولد العباس بن علي(ع)، محمدعلي الناصري، ص 46/ قمري بني هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 17 .
3.العباس بن علي، ص 25/ زندگاني قمر بني هاشم، صص 53 - 54 .
4. خصائص العباسيه، ص 119/ زندگاني قمر بني هاشم، ص 53 .
5. العباس بن علي، ص 25 .
6.برخي از مورخان ازدواج اميرمؤمنان علي(ع) با ام البنين را پس از وفات فاطمه زهرا(س) مي دانند و بعضي ديگر معتقدند اين وصلت خجسته پس از ازدواج علي(ع) با امامه صورت گرفته است .
7. ثمرات الاعواد، ج 10، ص 105/ مولد العباس بن علي(ع)، ص 62 .
8.فرسان الهيجاء، ج 1، ص 190/ مستدرك وسائل الشيعه، ج 3، ص 815 .
9.قمر بني هاشم، ص 19/ مولد العباس بن علي(ع)، ص 60 .
10. مولد العباس بن علي(ع)، ص 60 .
11.همان، ص 63 .
12.بطل العلقمي، ج 2، ص 6 .
13.وسيله الدارين، ص 269/ مولد العباس بن علي (ع)، ص 64 .
14.مولد العباس بن علي(ع)، ص 56/ مقاتل الطالبين، ص 89 .
15.سر السلسله و عمده الطالب، ص 356/ العباس، ص 80 - 81 .
16. مولد العباس بن علي(ع)، ص 88 .
17.خصال صدوق، ج 1، ص 68/ بحارالانوار، ج 22، ص 274 .
18. مولد العباس بن علي(ع)، ص 97/ العباس بن علي، ص 36 و 42 .
19.بطل العلقمي، ج 2، ص 311/ مولد العباس بن علي(ع)، ص 98/ العباس بن علي(ع ) ، ص 41 و 42 .
20.از مراجع تقليد در نجف اشرف .
21.كرامات الصالحين، ص 286، به نقل از: كرامات العباسيه ( معجزات حضرت اباالفضل ع)، علي ميرخلف زاده، ص 92 .
 

 

(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14