(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 8 تير 1391 - شماره 20243
 

من و شبتاب
حكاكان صنوبر
بررسي ارتباط هنر و معنويت اسلامي
رنگ وعطرالهي
بررسي مجموعه شعر «ابري شبيه دوري تو» سروده حيدر منصوري
انديشه شاعر در خدمت مضامين متعالي
مظلوميت فرهنگي
سينه سپر كردن در برابر ضدارزش ها ؛ويژگي 10 شاعر برتر انقلاب


من و شبتاب

مهرنوش سميعي وفا
زمين، آبي روشن بود
ديشب
هنگامي كه فلسهاي باران
در سكوت خورشيد، به مغاك تنهايي
مي باريد
باور كن!
شبتاب برايم مي گفت
هنگامي كه با هم ماه را رنگ مي زديم، مي گفت
باور كن!
 


حكاكان صنوبر

هادي سيه چهره
اي جام هاتان پر از سيراب شبنم
دستانتان پر از شرم انجير
در هواي باغ، استشمام باران را تجربه كنيد
در وداع گلبرگ و شبنم
شتاب، شتاب
به آسمان بگوييد شتاب بايد كرد
خورشيد، چارقد نجابت را به معجزه ي باد بخشيده است و
به بلنداي قاصدك ها نعره زنيد:
حكاكان صنوبر
فاصله ي تاريخ در انتظار نسخ شمايان
پاشويه مي گيرد در انجماد دقيقه ها
بيايد، بيايد
از سنگ و گل و فانوس
معبري سازيد
براي رقصندگان تازه رسته از حفاظ
اي جام هاتان پر از ميراث شبنم
مرگ پروانه را در آغوش ماتم
مرثيه كنيد
 


بررسي ارتباط هنر و معنويت اسلامي

رنگ وعطرالهي

مهدي فرخي
¤ بوركهارت معتقد است :« از نظر اسلام، هنر الهي پيش از هر چيز تجلي وحدت الهي در جمال و نظم عالم است. وحدت در هماهنگي و انسجام عالم كثرت، در نظم و توازن انعكاس مي يابد. جمال بالنفسه حاوي همه اين جهات هست و استنتاج وحدت عالم، عين حكمت است. بدين جهت تفكر اسلامي ميان هنر و حكمت ضرورتا پيوند مي بيند. »
كمتر كسي را مي توان يافت كه پاي در بناي اسلامي بگذارد و در بي كرانگي فضاي آن غرق نشود.جذبه رنگ لاجوردي، انحناي قوي طاقديس ها، آينه كاري هاي منظم كه بنا را از جهت خارج مي كند و تذهيب ديوارها با كلماتي كه سر در عالمي ديگر دارند و... همگي تجلي ماوراي طبيعت در طبيعت است.
هنر اسلامي تركيبي از شهود و انديشه است؛ كيفيت بودها را در چهره نمودها متجلي مي كند و در يك كلام، اين عشق است كه هنر را مي آفريند.
اهميت بحث را مي توان در جمله اي از تيتوس بوركهارت يافت:
اگر كسي ناگزير شده كه به پرسش «اسلام چيست؟»پاسخ گويد كافي است به يكي از شاهكارهاي هنر اسلامي، مانند مساجد جهان اسلام اشاره كند.
بنابراين به عقيده وي هنر اسلامي امري كاملا انديشه اي است. هنرمند با تجسم بخشيدن به يك ماده خام درواقع دست به خلق يك اثر هنري مي زند و به آن روح مي دهد. از اين رو هنرمند يك خالق است. خالق همواره مي بايد منزه باشد و لذا هنر همواره در نزد مسلمانان ارجي عظيم داشته است. در هنر اسلامي هيچ چيز نبايد بين انسان و حضور غيبي خداوند فاصله اندازد.
از همين روست كه جهت مساجد در هر نقطه جهان، كعبه است. يعني جهت مبني به سمت ماورا مكاني است كه در آن ساخته شده است. بدين ترتيب مفهوم زمان براي چنين بنايي كه جهت آن بيرون از مكان است، متفاوت با زمان قابل شمارش است. در اينجاست كه هنر اسلامي با معنويت گره مي خورد.
هنر اسلامي همواره رنگ و بوي الهي دارد. شكرگزار گلدسته هاي مسجد، دست هاي انساني است كه رو به سوي آسمان دارند. انعكاس بنا در حوض آب، بي كرانگي فضا را نشان مي دهد و ما را از فضاي محسوس خارج مي كند و هرگونه مرز واقعيت و مجاز را در هم مي شكند. آري از بناي اسلامي شميم معنويت به مشام مي رسد.
«هو الله الخالق الباري المصور له الاسماء الحسني يسبح له ما في السموات و الارض و هوالعزيز الحكيم» (الحشر، 24) چنان كه در اين آيه آمده يكي از صفات خداوند « مصور » است.
بوركهارت نيز بر اين اساس معتقد است :« از نظر اسلام، هنر الهي پيش از هر چيز تجلي وحدت الهي در جمال و نظم عالم است. وحدت در هماهنگي و انسجام عالم كثرت، در نظم و توازن انعكاس مي يابد. جمال بالنفسه حاوي همه اين جهات هست و استنتاج وحدت عالم، عين حكمت است. بدين جهت تفكر اسلامي ميان هنر و حكمت ضرورتا پيوند مي بيند.
بوركهارت در كتاب هنر معماري، آن چنان تحت تاثير معماري ايراني قرار مي گيرد كه مي گويد:« در هر جا انسان با كمال معماري روبروست». به عقيده بوركهارت معماري مسجد هرگونه كشش و كشاكش بين زمين و آسمان را منتفي مي كند.
وي وقتي حوض و حياط مسجد امام در ميدان نقش جهان را كه بنا در حوض آن انعكاس يافته مي بيند، مي گويد:« آنچه در زير است مانند آن چيزي است كه در بالاست و آنچه در بالاست، مانند آن چيزي است كه در زير است». ما در فضايي محدود اما بي مرز قرار گرفته ايم ولي مي بينيم كه از طريق يك حوض به ماورا سفر كرده ايم.
تا اينجا شايد براي خواننده ها كه در كلان شهرهاي امروزي زندگي مي كنند، اين فضا، فضاي غريبي است و يا اگر مساجد عظيم جهان اسلام، مانند مسجد شيخ لطف الله و... را نديده باشد در صحت گفته هاي ما شك مي كند. اما ما به او حق مي دهيم.
اين وضعيت ناشي از جدايي غريب فن و هنر از يكديگر است. در گذشته فن و هنر يكي بود. در لاتين و يوناني دو واژه (ARS) و (TEKHNE) هم معنا بودند و در پارسي نيز «فن» و «هنر» به صورت مترادف به كار برده شده اند- عشق مي ورزم و اميد كه اين فن شريف/ چون هنرهاي دگر موجب حرمان نشود(حافظ) - ولي امروزه فناوري و هنر از هم جدا شده اند.
در واقع فناوري جاي فن هنر گونه را گرفته است و با ابژه كردن انسان، خلاقيت وي را هم كور كرده است. فناوري معنويت و عشق را هم طبق مناسبات توليدي تعريف مي كند.
مي توان چارلي چاپلين را در فيلم عصر جديد به ياد آورد كه تحت تاثير شي وارگي عصر مدرن حتي بيني نامزد خود را مهره اي مي داند كه بايد طبق وظيفه آن را محكم كند. اين چيزي جز غير انساني كردن مناسبات اجتماعي نيست.
در گذشته هنرمند در پي كسب سود نبود و يا كار خود را انجام تكليف نمي دانست. كار هنري به صورت پروژه اي انجام نمي شد بلكه شور و شوقي ناگهاني و الهام گونه، هنرمند را وامي داشت تا دست به خلق اثري هنري بزند.
شايد امروزه چيزي كه ما را بيش از هر چيزي به وحشت مي اندازد، رواج بناهاي به سبك پست مدرن باشد. آن گونه كه در غرب در چالش با كليت مدرنيته، بناهايش شكل گرفت كه از هرگونه نظم محوري و هارموني گريزان است. مركز معماري مدرن با فروريخته شدن بناي لوكوربوزيه آغاز دوره جديدي بود كه تا به امروز ادامه دارد. ساختمان هايي كه هرگونه منطقي را بر هم مي ريزد و معيارهاي معماري سنتي يا مدرن را به چالش مي كشد.
آيا به راستي هنر پست مدرن را مي توان چيزي بيش از يك مشت خطوط و رنگ هاي بي معنا و يا در موسيقي، صداهاي ناهنجار دانست؟! هنر پست مدرن از خود چيزي ارائه نمي دهد، بلكه تنها با آنچه نفي مي كند، خود را معرفي مي كند.
پسامدرنيسم به گروه هاي ضد صنعتي مي ماند كه در اروپا در قالب گروه هايي گرد آمدند و مشكل بدبختي مردم را صنعت و ماشينيزم دانستند و با چوب و چماق به ماشين آلات صنعتي حمله مي كردند. فارغ از اين كه نمي دانستند مشكل از جاي ديگري است.
ديگر اثر هنري به دست هنرمند خلق نمي شود، بلكه سرمايه داري آن را با منطق سود تعريف مي كند. تابلوي لبخند ژوكوند به توليد انبوه رسيده و هرگونه نيروي خلاقيت ذهني در اين فضا از بين مي رود.
آن چه در ايران امروز ضروري به نظر مي رسد، تلاش هايي است كه بايد در جهت حفظ هنر صورت گيرد؛ هنر نه به معناي امروزي آن بلكه هنري كه معنويت را به جامعه باز مي گرداند. معماري اسلامي مي تواند نقطه تلاقي هنر و معنويت باشد؛ زيرا فضايي را مي آفريند كه در آن انسان از هرچه غير از عشق و زيبايي است فارغ مي شود.
ارتباط معنويت اسلامي با هنر اسلامي را همچنين بايد در نحوه شكل گيري ذهن و روح مسلمانان، از جمله هنرمندان يا صنعتگران، توسط مناسك و شعائر مذهبي اسلام پيدا كرد. نماز كه اوقات روز و شب را تقسيم مي كند و به طور منظم مانع از سلطه خفقان آور خيال پروري بر روح مي شود، قرابت با طبيعت بكر كه نمونه ازلي مسجد است و مساجد موجود در شهرهاي كوچك و بزرگ صرفا ً آن را تقليد مي كنند، ارجاع مكرر قرآن به حقايق مربوط به آخرت و معاد و ناپايداري جهان، تكرار مستمر آيات قرآني كه روح مسلمانان را در قالب مجموعه اي منظم از ديدگاههاي روحاني دوباره شكل مي دهد، تأكيد بر جلال و عظمت پروردگار كه مانع از آن مي شود تا هر نوع اومانيسم پرومته وار در آن مجال بروز بيابد و عوامل متعدد ديگري كه با نبوغ خاص اسلام مرتبط مي شوند و ذهن و روح مسلمانان را شكل داده و مي دهند، از آن جمله اند .
معنويت اسلامي با تعليم و تربيت انسان در قالب «انسان مسلمان » كه در آن واحد بنده خدا و جانشين اوست («عبدالله» و «خليفه الله» به تعبير قرآن) از طريق تلقين برخي ديدگاه ها و حذف برخي ديگر در ذهن و روح مردان و زنان مسلماني كه اين هنرها را آفريده اند، به طور مستقيم بر هنر اسلامي اثر نهاده است. اگر مسلمان سنتي مجسمه هاي غول پيكر ميكل آنژ را خردكننده و كليساهاي به سبك روكوكو را خفقان آور مي يابد، به واسطه همين تسليم در برابر پروردگار و ترس از تعظيم نفس در مقابل حضور الهي است كه معنويت اسلامي در روح و ذهن او برانگيخته است. مسئله اين نيست كه هنرمندان مسلمان نمي توانند آثار هنري عظيم يا پرومته وار خلق كنند، كما اينكه در سالهاي اخير چنين كرده اند و توانايي خود را به خوبي به نمايش گذاشته اند؛ بلكه اين است كه هيچ مسلماني مادام كه نقش و اثر معنويت بر روح او قوي باشد، دست به چنين كاري نمي زند .
فقط آنچه از «احد» شرف صدور مي يابد، مي تواند به سوي آن هدايت كند. اگر طبيعت بكر محمل ياد خدا يا ذكر است، از آن روست كه خالق آن «صانع الهي » بوده است، چنان كه يكي از اسماء پروردگار همانا «صانع» به معناي سازنده يا صنعتگر است. به همين ترتيب، اگر هنر اسلامي مي تواند محمل ذكر «احد» قرار گيرد، به اين دليل است كه گرچه خالق آن انسان است، اما از نوعي الهام فرافردي و «حكمت» ناشي مي شود كه به «او» بازمي گردد. اگر خوش قريحه ترين مسلمانان با شنيدن شعر فارسي يا عربي، يا گوش فرا دادن به نواي تلاوت قرآن، يا مشاهده يك قطعه خوشنويسي عربي مي توانند جذبه اي معنوي پيدا كنند و به وجد آيند، بدان سبب است كه بين اين هنرهاي مختلف و معنويت اسلامي، پيوندي دروني وجود دارد. حمايت عظيم هنر اسلامي از اشتياق نفس براي وصول به ساحت تجريد، مگر از طريق پيوند باطني ميان اين هنر و معنويت اسلامي ممكن نمي شد . اگر براي نشان دادن ارتباط هنر و معنويت اسلامي، به دليل خارجي نياز باشد، آن را مي توان در نقش حمايتي هنر اسلامي در ايجاد «حال» يا حالت روحاني، كه خود موهبتي آسماني است، و در نحوه برخورد آنان كه به باطن معنويت اسلامي نزديك تر هستند با اين هنر و جلوه هاي گوناگون آن، پيدا كرد.
 


بررسي مجموعه شعر «ابري شبيه دوري تو» سروده حيدر منصوري

انديشه شاعر در خدمت مضامين متعالي

¤ فهيمه بافنده
«ابري شبيه دوري تو» عنوان دفتر اشعار تغزلي، دوبيتي و نوسروده حيدر منصوري است كه چاپ اول آن در شمارگان 2500 نسخه و در 94 صفحه به خوانندگان شعر و ادب فارسي تقديم شده است.
منصوري در اين مجموعه در سه قالب غزل، دوبيتي و نوسروده طبع آزمايي نموده است و حاصل درك و شهود شاعرانه خويش را در اين سه قالب ويژه ادبي چاپ و نشر نموده است. از جمله غزليات اين دفتر سروده هايي با عناوين: «اذان عشق»، «راوي آب»، «با لهجه دريا و ابريشم» و «طاقت سبز» است كه بيشتر آموزه ها و مضامين مذهبي را دربرگرفته است.
«اقيانوس سبز»، «اين شعر»، «جست وجو» و «صداي پشت بي سيم» نيز از نوسروده هاي اين دفتر است كه حاصل بينش وسيع و انديشه روشن شاعر نسبت به مسايل اجتماعي، انقلابي و مذهبي است. سروده هاي «سرگشته»، «خداحافظ»، «گل شش ماهه»، «غزل سوخته» و «طاقت سبز» نيز از جمله دوبيتي هايي است كه حاصل طبع آزمايي ادبي شاعر در اين دفتر مي باشد. اين دوبيتي ها نيز داراي مضامين مذهبي و انتظار است كه برخاسته از انديشه و نگاه لطيف و دقيق شاعر به مصائب زندگي ائمه معصوم(ع) به خصوص خاندان نبوت(ع) مي باشد و اشعار منتظرانه وي نيز زبان حال وجود تشنه و لبريز از اشتياق منتظران قيام صاحب عصر و زمان، امام مهدي(عج) مي باشد كه اين نواي عاشقانه سرشار از انتظار تسلي بخش جانهاي خسته و منتظر امام حق و عدالت است.
در اين مجموعه انديشه و احساس لطيف شاعر در خدمت مضامين و انديشه هاي متعالي اسلامي و اخلاقي قرار گرفته است و شاعر با بيان و زباني شيوا و رسا، در قالب الفاظ و عباراتي تازه و دلنشين اشعاري بكر و خوش طنين سروده است. شاعر در اين مجموعه سعي بر آن داشته است كه مضامين و معاني ارزشمند و گرانبهاي ديني و اسلامي را بن مايه و موضوع اصلي اشعار خويش قرار دهد. و با نوآوري در زبان و شيوه بيان، روح تازه اي بر كالبد شعر خويش دميده است: كه سروده «دوبيتي هاي هجران» يكي از اين شگردهاي ادبي وي مي باشد:
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم(ع) آمد صفحه صفحه نام انسان را نوشت
آدم(ع) آمد هشت وادي دور چشمت چرخ زد
رو به گنبد كرد و آن حال پريشان را نوشت
نوح(ع) در كشتي ميان موج هاي خشمگين
گوشه دستار خود نام خراسان را نوشت
كاسه اي از آب سقاخانه با خود داشتي
تا كه ابراهيم(ع) در آتش گلستان را نوشت
حسن رويت ماه را در چاه پنهان كرده است
يوسف(ع) گمگشته حسب الحال كنعان را نوشت
گفت جبرئيل امين از هشتمين نور خدا
تا محمد(ص) با علي(ع) آيات قرآن را نوشت
يكي از مشخصه ها و به عبارتي از نقاط قوت اشعار اين دفتر، حس آميزي قوي اشعار است كه برآميخته از لحن، گويش و بيان قوي ادبي مشاعر در وصف شور و حال عاشقانه - عارفانه و احساسات ديني و مذهبي وي است كه نوعي صميميت شاعرانه ايجاد نموده است. به صورتي كه مخاطب گاهي خود را راوي شعر مي داند و در بطن و روح شعر نفوذ مي كند. از جمله در سروده «اذان عشق» از شاعر در قالب غزلي آييني و سرشار از عشق و تولي، بانوايي سرشار از سوز و گداز و درد و نياز، اذان عشق سرمي دهد و كعبه دل را حريم عشق و محبت به خاندان رسول الله و سيد و سالار ايشان اباعبدالله الحسين(ع) و ياران وفادارشان مي كند. در اين سروده شاعر با رويكردي ادبي و معناگرايانه به مضامين و انديشه هاي عميق ديني و مذهبي، سعي بر احياي ارزش ها و مباني اصيل اعتقادي و ديني چون «اقامه نماز» داشته است.
در نوسروده «صداي پشت بي سيم» شاعر با دقت و فراست هنرمندانه اي پيوند معنابخش و استوارميان وقايع زمان جنگ و بعد از آن، در خطه حماسه ساز جنوب برقرار نموده است. زبان و آهنگ حماسي و روح مبارزه و قيام در شعر او موج مي زند و استواري و جزالت شعر وي يادآور دوران پرتلاطم و غرورآفرين دفاع مقدس به خصوص در سرزمين خون و قيام يعني خطه جنوب ايران است.
دراين سروده شاعر با ابياتي بيدارگرانه، تلنگري بر خاطر مخاطب مي زند تا نسيم شعر او غبار غفلت و زنگار فراموش دوران را از ضمير مخاطب بزدايد و چراها و بايدهاي بنيادين در ذهن و انديشه وي ايجاد كند و تأثيري ژرف بر انديشه و احساس مخاطب مي گذارد:
الو...
صدا نمي آيد؟
نگو مرا نمي شناسي
از بوشهر
از بشكه هاي نفت خارك
از دكل هاي برافراشته عسلويه
از نيروگاه اتمي...
از نخل هاي سبز جنوب
آنجا كه خالوحسين برنو برمي دارد
تا چشم هايش را ببخشد به ژنرال هاي انگليسي
اما خليج
هميشه فارس بماند
...
نگو برادران مرا نمي شناسي
برادران من در فاو پوكه شمردند
برادران تو در كيش اسكناس
الو... صدا نمي آيد
هميشه سكوت سرشار از نگفته ها نيست.
يكي از نكات قابل توجه دراين مجموعه چند مبحثي بودن اشعار اين دفتر است كه باعث جذابيت بيشتر آن در نظر خواننده مي شود. چنانچه در اين سروده ها شاعر مضامين و موضوعات ديني، مذهبي، اخلاقي، عاشقانه و عارفانه را در قالب تصاوير، تشابه و بياني تازه با كلماتي دلنشين به مخاطب عرضه مي كند. منصوري گاه با بهره گيري از عباراتي طربناك و عاشقانه و گاه عارفانه و مذهبي حال و هوايي متفاوت را براي خواننده ايجاد مي كند. و به عبارتي مي توان گفت با اين ذوق و سليقه و نبوغ شاعرانه خويش سطح درك عاطفي- مذهبي مخاطب خويش را ارتقاء مي بخشد. سروده «رداي نور» كه به ساحت مقدس و ملكوتي نبي اكرم(ص) تقديم شده است، شاهد مثالي براين ادعاست:
باد در غار حرا رقصيده يا در موي تو
كاينچنين جاري شده خورشيد از گيسوي تو
از نگاهت نور مي باريد تا مثل بهار
آسمان مكه گلباران شود از روي تو
جلوه گر شد در نگاهت سوره سوره روشني
طاق كسري درشگفت از گوشه ابروي تو
از جنوب چشم هايت مي وزد بوي شمال
غرب و شرق عشق رد شد از كدامين سوي تو؟
عطر نامت در بلنداي زمين پيچيده است
آسمان گم مي كند خود را به شوق بوي تو
آيه اي از زلف هايت را به دست من ببخش
تا بياسايم دمي در سايه گيسوي تو...
 


مظلوميت فرهنگي

محمود فلاح پرويزي
عموم پديده ها كاركردهايي دارند كه بسته به ميزان كاركردشان ارزش گذاري مي شوند. در اين بين صرف نظر از انديشه هاي پوسيده ماركسيستي و ليبراليستي، فرهنگ همواره درصدر فهرست با اهميت ترين پديده هاي مرتبط با جامعه انساني قرار داشته است.
فرهنگ همان كليتي است كه از دين و دانش و باورها و ارزش ها تا اخلاقيات و هنر و قانون را در برمي گيرد و گستره اي به مراتب وسيع تري از اين نيز مي يابد.
فرهنگ همان است كه اگر حافظش باشيم، مي تواند مبدأ همه خوشبختي ها باشد و اگر «مظلوم» رهايش كنيم، بدون شك منشأ همه تيره بختي ها خواهد بود.
از فرهنگ مادي همچون معماري و ابزار و ادوات زندگي كه اين روزها حال و روز خوبي ندارد كه بگذريم، به فرهنگ معنوي مي رسيم، نظير زبان و ادبيات و باورها و ارزش ها و اخلاقيات؛ كه اين بعد دوم هم چندان حال خوشي ندارد!
بدون شك از مهم ترين كاركردهاي فرهنگ، نگهداشت الگوهاست. اينك جاي محصولات فرهنگي را محصولات فرنگي گرفته، شوخي نيست! اينكه از كيف و كتاب مدرسه تا فيلم و كارتون و انيميشن و اسباب بازي و پوشش، همه و همه كمتر شبيه ارزش ها و باورهايمان شده است هم شوخي نيست!بايد عميق تر نگريست. شايد بتوان گفت كه جامعه امروز ما دچار يك شوك فرهنگي شده است. شوكي كه نوعي از استرس و تنش هاي روحي- رواني را با خود به همراه آورده و گريبان فرهنگ مظلوم ما را سخت گرفته است.
مظلوميت فرهنگي چه ناشي از شوك فرهنگي باشد و چه ناشي از تاخر فرهنگي يا عدم نظارت و سياستگذاري صحيح باشد، به هر صورت از مهمترين ضعف هاي موجود در جامعه امروز به شمار مي رود.
¤¤¤
الگوي فرهنگي جامعه ما چيست؟ غرب اگر چه در تكنولوژي پيشرفت هاي زيادي داشته، اما بنيان سست خانواده ها و افزايش جرم و جنايت و بزهكاري در اتوپياي معاش انديشان، نشان داده كه غرب نمي تواند الگوي مناسبي براي جامعه معادانديش ما باشد.
اما ربوده شدن مهم ترين الگوها و سرمايه هاي فرهنگي و طلايه داران فرهنگ اين سرزمين كهن، از شاعران و اديبان و سخنوران و دانشمندان گرفته تا علما و فلاسفه و منجمان و رياضي دانان، نشانه ديگري از مظلوميت فرهنگ است. مولوي مان را تركيه، ابن سيناي مان را امارات، رودكي مان را تاجيكستان، نظامي مان را آذربايجان، ابوالخيرمان را تركمنستان و فارابي مان را قزاقستان، به نام خود مي خوانند و مي نامند و ما استخوان در گلو نظاره گريم.
¤¤¤
در اين اوضاع و احوال چه بايد كرد؟ آيا مي توان از حذف و تغيير خرده فرهنگ هاي ايراني جلوگيري كرد؟ آيا رفع موانع فرهنگي و توليد محصولات فرهنگي، فرهنگ ما را پوياتر و پيشرفته تر خواهد كرد؟ آيا نظارت و سياستگذاري گره گشا خواهد بود؟ آيا در اين شرايط براي هماهنگي و انسجام بيشتر، بيش از پيش ضرورت مهندسي فرهنگي احساس نمي شود؟ آيا فرهنگ كه اساس هويت ملي ماست، از مظلوميت خارج خواهد شد؟
 


سينه سپر كردن در برابر ضدارزش ها ؛ويژگي 10 شاعر برتر انقلاب

همايش راويان صبح ويژه نكوداشت ياران سفر كرده شعر انقلاب با حضور شاعراني چون محمدرضا سنگري، حسين اسرافيلي، مصطفي محدثي خراساني و حجت الاسلام والمسلمين موسوي مقدم قائم مقام سازمان صدا و سيما در تالار رضوان مركز بسيج صدا و سيما برگزار شد.
در اين برنامه، علي اصغر جعفري مشاور رئيس سازمان صدا وسيما و رئيس مركز بسيج اين سازمان گفت: امروز علي رغم وجود رقباي رسانه اي جدي، شعر كماكان جايگاه بلند و تاريخي خود را در تعالي، تعميق و تحكيم فرهنگ ديني حفظ كرده است. خوشبختانه شعر انقلاب، اكنون به جرياني موثر و پردامنه تبديل شده كه مي توان آن را تعريف كرد و مولفه هاي آن را برشمرد و اين ممكن نبود جز به مجاهدت تمام شاعران انقلاب به ويژه پيشگامان و جريان سازان شعر انقلاب كه بسياري از آنان همچنان پرشور و خستگي ناپذير در عرصه حاضرند و به تداوم رسالت تاريخي خود مشغول اند. تعدادي از آن ها هم در دهه اخير از ميان ما كوچيده اند كه در اين مراسم از آن ها به عنوان ياران سفر كرده شعر انقلاب اسلامي ياد مي كنيم.
به گزارش مهر، 10 نماهنگ مستند از سخنان شاعران انقلاب و دفاع مقدس درباره 10 شاعري كه اين همايش براي گراميداشت يادشان برگزار شده بود، پخش شد. 10 شاعر يادشده عبارت بودند از: مهرداد اوستا، محمود شاهرخي، نصرالله مرداني، سيدحسن حسيني، احمد زارعي، قيصر امين پور، طاهره صفارزاده، سپيده كاشاني، سلمان هراتي و محمدرضا آقاسي.
محمدرضا سنگري شاعر و محقق در اين برنامه گفت: شاعراني را كه انس و الفتي با امام حسين (ع) داشته باشند، بايد شاعران مقاومت بدانيم. اهالي ادب و اين شاعران مي دانند كه امام حسين (ع) از بزرگ ترين شاعران بوده است. حضرت عباس (ع) هم از بزرگ ترين شاعران بوده است كه كمتر از شعر او سخن گفته ايم. وقتي آن حضرت وارد شريعه آب شد، در شعري كه خودش سروده، گفته مي شود كه در آب، حسين را مي ديده است. بافت شعري حضرت ابالفضل (ع) واقعا از نمونه هاي بارز شعري است. امام سجاد (ع) هم شاعر بوده و صحيفه سجاديه اش هم، زبور آل محمد ناميده شده است. اگر به شيوه شاعران امروز عمل كنيم، از هر مناجات و نيايش صحيفه مي توان حدود 15 شعر سپيد و نيمايي استخراج كرد.
وي افزود: بازشناسي و بازكاوي ادبيات انقلاب اسلامي، در پرتوي افراد و بزرگاني كه وجودشان در نسل هاي پسين انقلاب هم قابل شناخت است، ممكن مي شود. اما سؤال مهمي كه مي خواهم مطرح كنم، اين است كه بعد از چند سال داريم اين برنامه را برگزار مي كنيم. اكنون كه 26 سال از مرگ سلمان هراتي، 21 سال از اوستا، 20 سال از سپيده كاشاني، هشت سال از سيدحسن حسيني، 9 سال از نصرالله مرداني، 19 سال از شهادت احمد زارعي، سه سال از استاد شاهرخي، چهار سال از قيصر امين پور و شش سال از آقاسي مي گذرد، داريم چنين همايشي را برگزار مي كنيم.
اين شاعر گفت: باورم اين است كه پاسداشت اين شاعران حفظ شعائر الهي است. اگر مي خواهيم براي كشورمان پشتوانه ايجاد كنيم، بايد بزرگان را پاس بداريم و جامعه اي كه پاسدار بزرگان نباشد، بزرگ نخواهد شد. سنگري ادامه داد: جبهه ها مديون نفس ها و واژه هاي اشعار چنين شاعراني بودند. مثلا به ياد دارم كه قيصر امين پور يا سپيده كاشاني پا به پاي رزمندگان در جبهه حضور داشتند. نكته مهم ديگر بحث استمرار چنين همايش هايي است كه تبيين شعر انقلاب را در بازبيني چهره اين شاعران مي توانيم ببينيم. امروز سه دهه از انقلاب مي گذرد. بعد از انقلاب ما حتي در بعضي از عرضه ها از تمام گذشته تاريخي مان هم جلوتر افتاديم و در زمينه هاي پيشرفت كرديم كه حتي در گذشته ادبي مان، فقر و شكاف داريم. اما از بس ازدحام داريم كه فرصت عشق بازي با اشعار را نداريم و تا مي آييم از يك شعر لذت ببريم، شعر ديگري مي رسد. مجموعه «گنجشك و جبرئيل» از سيدحسن حسيني در كل مجموعه هاي عاشورايي ما بي بديل است. اين محقق ادبي افزود: خوشبختانه شاعراني كه امروز برايشان همايش گرفته ايم، به سمت تدوين نظريه و مباحث نظري هم حركت كرده بودند. مثلا تا زمان انتشار «مشت در نماي درشت» سيدحسن حسيني، هيچ شاعري تكنيك هاي سينمايي را در قالب آرايه هاي ادبي بررسي نكرده بود. من نسل دوم انقلاب را تا حد زيادي مديون احمد زارعي مي دانم چون شوري را كه او داشت، ديده بودم و مي ديدم كه چگونه جوانان را گرد خود جمع مي كرد و همان زمان بود كه نظريه شعر انقلاب را مطرح مي كرد اما مجال نيافت و در اثر عوارض جنگ به شهادت رسيد.
سنگري در ادامه گفت: اين شاعران چند ويژگي مشترك داشتند. يكي از آن ويژگي ها اين بود كه به جاي اطلاعات عاطفي و عرفاني، تجربه هاي عاطفي و عرفاني شان را مطرح مي كردند. دوم اين كه برخلاف بسياري، سكوت نمي كردند. ويژگي سوم اين 10 شاعر، صراحت و بي پروايي در دفاع از ارزش ها و سينه سپر كردن در مقابل ضد ارزش ها بود و در نهايت خصيصه چهارمشان اين بود كه باورهاي عميق ديني كسب كرده بودند و دين شناس بودند.

 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14