(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 8 تير 1391 - شماره 20243
 

چراغ راه
حكايت خوبان
پرسش و پاسخ؟
سلوك عارفانه
قاعده طلايي براي ازدواج آسان


چراغ راه

مذمت عدم تفقه در دين
امام صادق(ع): لاخير فيمن لايتفقه من اصحابنا
امام صادق(ع) فرمود: هر يك از اصحاب ما كه فهم عميق دين ندارد، خيري در او نيست1.
1-اصول كافي، ج1، ص 40


حكايت خوبان

عاقبت همنشيني با گناهكار
از حضرت امام علي النقي(ع) نقل شده است كه آن حضرت شخصي را كه با عبدالرحمن بن يعقوب كه دايي او بود و از اهل ضلالت به شمار مي رفت، رفاقت و مجالست داشت، منع فرمود. راوي حديث گويد: به آن حضرت عرض كردم: آن شخص مي گويد من با او در عقيده كاري ندارم هرچه بگويد، پيروي نمي كنم و خود قائل به آن نيستم. امام(ع) فرمود: آيا نمي ترسي از اينكه بلايي بر او نازل شود و به همه شما اصابت كند؟ آيا حال آن كس را نمي داني كه خودش از اصحاب موسي(ع) و پدرش از اصحاب فرعون بود، زماني كه افراد فرعون به قوم موسي(ع) رسيدند، آن شخص از موسي جدا شد تا شايد بتواند با موعظه پدرش را هدايت كند. با همديگر مي رفتند و پدر بر او خشونت و تندي مي كرد تا به محلي از دريا رسيدند و هر دو غرق گرديدند. خبر به موسي(ع) رسيد. فرمود: «او در رحمت خداست، لكن چون عذاب نازل شده به او هم اصابت كرد و به ناچار عذاب به آنكه نزديك گنهكار است مي رسد.»1
1-اصول كافي، ج4، ص82


پرسش و پاسخ؟

تاثير حسن و قبح عقلي و عدالت در شريعت اسلامي
پرسش:
اصل «حسن و قبح عقلي» و «عدالت» چه تاثيراتي در شريعت اسلامي دارد؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
اصل «حسن و قبح عقلي» اثر عملي مهمي دارد و آن، دخالت عقل و علم در استنباط احكام اسلامي است. اگر بپذيريم كه حقي و عدالتي بوده و حسن و قبح واقعي بوده و شارع اسلام هميشه آن واقعيات را منظور مي داشته، قطعا در مواردي كه به حكم صريح عقل و علم برمي خوريم كه حق چيست و مقتضاي عدالت چيست، صلاح كدام است و فساد كدام، ناچاريم اين جا توقف كنيم و عقل را به عنوان يك راهنما بپذيريم و قاعده اي را كه عدليه گفته اند: كل ما حكم به العقل حكم به الشرع، يا گفته اند الواجبات الشرعيه الطاف في الواجبات العقليه، به كار ببنديم. گيريم ظاهر يك دليل نقلي خلاف آن باشد، زيرا روي آن مبنا ما براي اسلام روحي و غرضي و هدفي قائليم، يقين داريم كه اسلام هدفي دارد و از هدف خود هرگز منحرف نمي شود. ما به همراه همان هدف مي رويم، ديگر در قضايا تابع فرم و شكل و صورت نيستيم. همين كه مثلا فهميديم ربا حرام است و بي جهت هم حرام نيست، مي فهميم هر اندازه كه بخواهد تغيير شكل و فرم و صورت بدهد، باز حرمتش جايي نمي رود. ماهيت ربا، رباست و ماهيت ظلم، ظلم است و ماهيت دزدي، دزدي و ماهيت گدايي و كل بر اجتماع، گدايي است؛ خواه شكل و فرم و صورتش همان شكل ربا و ظلم و سرقت و گدايي باشد يا آن كه شكل و قيافه را عوض كند و جامه حق و عدالت بر تن نمايد. يك سبب گمراهي مردم جاهليت اين بود كه قوه درك خوبي و بدي از آن ها سلب شده بود و هر قبح و زشتي را تحت عنوان دين قبول مي كردند و نام امر ديني و شرعي روي آن مي گذاشتند، قرآن كريم اين جهت را از آن ها انتقاد مي كند و مي گويد شما بايد اين قدر بفهميد كه كارهاي زشت در ذات خود زشت اند و ممكن نيست خداوند كار زشتي را تجويز كند. زشتي يك چيز، كافي است براي اين كه شما بفهميد خداوند به آن امر نمي كند: «واذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا عليها آباءنا والله امرنا بها، قل ان الله لا يأمر بالفحشاء اتقولون علي الله مالا تعلمون، قل امر ربي بالقسط».(اعراف-28) فحشا و عفاف واقعيت دارند، با امر و نهي خدا فحشا، عفاف نمي شود و عفاف، فحشا نمي شود. خدا هرگز به فحشا امر نمي كند و آن را اجازه نمي دهد. خداوند به عدل و اعتدال و ميانه روي امر مي كند. اين را بايد خودتان بفهميد و مقياس قرار دهيد و با اين مقياس تشخيص دهيد كه خداوند به چه چيز امر مي كند و از چه چيز نهي مي كند.(بيست گفتار، ص41)
اصل عدل يكي از اركان كلام و فقه اسلامي است. اصل عدل همان اصلي است كه قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است، يعني از نظر فقه اسلامي- و لااقل فقه شيعه- اگر ثابت شود كه عدل ايجاب مي كند فلان قانون بايد چنين باشد، نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت است، ناچار بايد بگوييم حكم شرع هم همين است، زيرا شرع اسلام، طبق اصلي كه خود تعليم داده، هرگز از محور عدالت و حقوق فطري و طبيعي خارج نمي شود.
علماي اسلام با تبيين و توضيح اصل عدل پايه فلسفه حقوق را بنا نهادند. گو اين كه در اثر پيشامدهاي ناگوار تاريخي نتوانستند راهي را كه باز كرده بودند، ادامه دهند. توجه به حقوق بشر و به اصل عدالت به عنوان اموري ذاتي و تكويني و خارج از قوانين قراردادي اولين بار به وسيله مسلمين عنوان شده، پايه حقوق طبيعي و عقلي را آن ها بنا نهادند. (نظام حقوق زن در اسلام، ص 156)
 


سلوك عارفانه

رياضت نفس در سلوك عارفان
(بدان اي عزيز سالك!) رياضت منع كردن نفس حيواني است از پيروي شهوت و غضب و آنچه متعلق به اين دو قوه است، و منع كردن نفس ناطقه است از متابعت قواي حيوانيه يعني رذائل اخلاقي، و اعمال حيواني، تعريف جامع آن تبديل كردن حال مذموم است به حال محمود.
تقويت جسم چون تبديل حال مذموم است به حال محمود. از اين جهت به آن اعمال و افعالي هم كه موجب تقويت جسم است رياضت گفته مي شود.
تعريفي كه خواجه (عبدالله انصاري) براي رياضت نموده غير از معاني فوق است. او مي گويد: «تمرين دادن نفس براي قبولي صدق رياضت است.»
تعريفي كه خواجه براي رياضت دارد، تعريفي است كه با حال عشاق تطبيق مي كند چه فقط اين عده هستند كه براي قبولي صدق به رياضت و مجاهده برمي خيزند. در مراحل سلوك رياضت و جهاد با نفس براي رسيدن به صدق است، تا صدق نفس را برساند به جايي كه تسليم خواست حق شود... تا سالك رياضت و مجاهده نداشته باشد به كمال نمي رسد. رياضت در تمام مراحل و موارد براي سالك لازم است. خداوند متعال اراده فرموده است كه نفوس به كمال برسند، اما اين كمال بدون رياضت فراهم نمي شود. آيه شريفه 69 سوره عنكبوت «والذين جاهدوافينالنهدينهم سبلنا» كساني كه در راه ما كوشش و مجاهده مي كنند، ما راه را به آنها نشان مي دهيم، مؤيد اين نظر است. رياضت و مجاهدات در مراحل سلوك برحسب درجات افراد مختلف است. رياضاتي كه در بدايات هست غير رياضاتي است كه در نهايات هست. عامه، خاصه و خاصه الخاصه هر يك رياضاتي مخصوص به خود دارند1.
1-مقامات معنوي، محسن بينا، ج1، ص85


قاعده طلايي براي ازدواج آسان

¤علي جواهردهي
ازدواج به معناي پيمان زناشويي كه براساس آن براي مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقي و حقوقي پديد مي آيد، امري طبيعي، فطري، غريزي و عقلايي است. براساس آموزه هاي قرآني، همه موجودات به صورت جفت آفريده شده اند. لذا مرد و زن به هم نيازي طبيعي دارند كه در شكل ازدواج، محدوديت هاي خاصي پديد مي آيد تا اين زوجيت معنايي ديگر بيابد؛ هر چند كه زن و مرد مي توانند برخي از نيازهاي يكديگر را در اشكال ديگر فراهم آورند، ولي هيچ يك از اشكال ديگر نمي تواند تأثيرات مثبت و سازنده ازدواج در شكل پيمان زناشويي را فراهم آورد. از اين رو در اسلام ازدواج ميان زن و مرد و تشكيل خانواده به عنوان بهترين و كامل ترين شكل تحقق زوجيت معرفي شده است.
با اين همه، شرايط اجتماعي و فرهنگي در برخي از جوامع موجب شده تا ازدواج به شكلي دشوار انجام پذيرد به گونه اي كه اشكال ديگر زناشويي حتي آسان تر و بهتر جلوه كند، بويژه آنكه ازدواج در شكل رسمي آن پيامدهايي دارد كه از همه مهم تر تعهدات اخلاقي و حقوقي آن است كه نيازمند احسان، ايثار، عفو، گذشت، تلاش بيشتر و درآمد بالاتر است.
نويسنده در اين مطلب بر آن است قاعده طلايي براي ازدواج آسان و زندگي بهتر براساس آموزه هاي وحياني اسلام را معرفي كند.
ازدواج نيك، نياز طبيعي انسان
خداوند در آياتي از قرآن از خلقت مذكر و مؤنث در ميان موجودات خبر مي دهد و مي فرمايد كه ما همه موجودات از جمله انسان ها را به صورت زوج آفريده ايم. (نجم، آيه45؛ قيامت، آيه39؛ يس، آيه36) هدف از آفرينش زوج براي موجودات از جمله انسان ها، بسيار متنوع و متعدد است. از آيه21 سوره روم برمي آيد كه ماهيت جفت از جهت نفس، همانند است تا مودت و رحمت و سكونت و آرامش در ميان جفت امكان پذير باشد.
اين بدان معناست كه انسانها نيازمند جفتي هستند كه از نظر ماهيت از نفس خودشان است و همين ويژگي، مهم ترين عامل در گرايش هر موجودي به جفت خود است؛ زيرا از اين طريق است كه به بسياري از نيازهاي روحي، رواني و جسمي ومادي خود مي تواند پاسخ گويد.
انسان ها پيش از آنكه از جفت براي تناسل و توليد نسل بهره برند كه خود يكي از اهداف و حكمت هاي ازدواج است. (شوري، آيه11) به نيازهاي روحي و رواني يا جنسي خود از طريق ازدواج پاسخ مي دهند؛ زيرا آفرينش انسانها به گونه اي است كه نمي توانند بي جفت به كمال طبيعي و اعتدال خود برسند و در بهترين حالت، هر فرد انساني، ناقص است مگر آنكه جفتي در اختيار داشته باشد كه بدان سكونت و آرامش مي يابد و نيازهاي عاطفي و رواني و روحي خود را بدان پاسخ مناسب و درخوري مي دهد. از اين رو خداوند حتي در بهشت آدم(ع) پس از آفرينش او و انتخاب وي براي خلافت الهي، از نفس حضرت آدم(ع) جفتي براي او آفريد تا در كنار هم به سكونت برسند.
بنابراين، حكمت و فلسفه اصلي در ازدواج، همان نياز طبيعي انسان به جفت و همسر است و تناسل و توليد نسل در ادامه اين مسئله قرار مي گيرد؛ زيرا انسان موجودي است كه بقاي خود را در هر شكلي چون فرزند دوست دارد و فقدان فرزند را به معناي نقص در خود مي داند. بنابر اين تناسل نيز پاسخي در ادامه پاسخگويي به نياز كمال گرايي خود انسان است. هر فردي دوست مي دارد كه از همه كمالات از جمله كمال جفت داشتن و فرزندداري بهره مند باشد.
ازدواج رسمي، مسيري درست براي پاسخ به يك نياز
هر انساني مي تواند با توجه به وضعيت جمعيتي بشر، زوجي را برگزيند و با هم زندگي كنند؛ اما نكته اي كه نمي توان از آن غافل شد، اين كه هدف از ازدواج به شكل كمال آن تنها در يك نوع و شكل خاص امكان پذير است؛ هرچند كه مي توان در شكل هاي ديگر ازدواج، برخي از نيازهاي انساني خود را با آن پاسخ داد، ولي همواره شكل هاي ديگر پاسخ هاي ناقصي به خواسته و نياز اساسي است.
به عنوان نمونه حتي ازدواج موقت كه در فارسي از آن به صيغه ياد مي شود، با آنكه يك ازدواج رسمي است، ولي براي شرايط خاص و پاسخگويي به نيازهاي خاص تعريف شده است. با توجه به امكان شرط گذاري در اين نوع ازدواج رسمي ولي موقت، همسران خواهان ارتباط دوستانه يا كلامي يا عاشقانه يا جنسي در زمان محدود، مي شوند. با توافق زن و مرد اين نوع زندگي موقت براي پاسخگويي به نيازهاي عاطفي و جنسي و نسلي و مانند آن شكل مي گيرد؛ اما به سبب همان موقت بودن، نمي تواند پاسخي كامل براي همه نيازهاي مرد و زن براي تمام دوران زندگي شان باشد.
انواع ديگري از ازدواج و همسري كه اكنون در غرب متداول شده و يا از گذشته در برخي از جوامع وجود داشته، هرگز نمي تواند به نيازهاي طبيعي مرد و زن به طور كامل پاسخ دهد.
بهترين شكل پاسخ گويي به نيازهاي طبيعي و رهايي از نقص و رسيدن به كمال، ازدواج در شكل رسمي با شرايط خاصي است، كه عقل و عقلاء و دين و آيين بيان مي كند. در هر فرهنگ انساني در همه جوامع از دست كم دو نوع ازدواج سخن به ميان مي آيد كه يكي از آنها رسمي و ديگري غيررسمي دانسته مي شود. ازدواج هاي رسمي در هر جامعه اي، بگونه اي تعريف مي شود كه حداقل اصول اصلي نيازها پاسخ داده شود؛ هرچند كه اسلام به عنوان كامل ترين و عقلاني ترين دين، بهترين شرايط و حقوق و قوانين را براي تشكيل خانواده بيان كرده است؛ اما با اين همه آموزه هاي اسلامي از همه انسان ها مي خواهد كه در چارچوب ازدواج هاي رسمي، روابط زن و مرد تعريف شود. از اين رو بر اصل ازدواج رسمي ميان زن و مرد تأكيد و بر آن تشويق مي كند.
به هرحال، شكي در اهميت ازدواج به ويژه در نوع كامل و رسمي آن نيست، هرچند كه ديگر انواع و اشكال همسري و جفت شدن نيز به برخي از نيازهاي انساني پاسخ مي دهد ولي هرگز پاسخي كامل و مناسب نيست.
خداوند در آياتي از قرآن مي خواهد تا ازدواج كنند و عزب و بي همسر نمانند و يا از روش هاي غيراخلاقي و ناپسند عقلاني و عقلايي كه در همه جوامع وجود دارد پيروي نكنند، بلكه از همان سنت ازدواج كه ميان همه جوامع به عنوان رفتاري اخلاقي و پسنديده شناخته مي شود پيروي نمايند. (نساء، آيات 3 و 24 و 25؛ نور، آيه 32)
انتخاب همسر مناسب و هم شأن
نخستين گام در ازدواج آن است كه انسان همسري مناسب و هم شأن با خود را برگزيند كه بتواند مكمل او باشد و نواقص او را برطرف كند و همانند لباسي باشد كه هم عيوب و نواقص او را مي پوشاند و هم با كمالات خود، بر كمالات او مي افزايد. خداوند در قرآن در بيان فوايد لباس مي فرمايد كه لباس عيب پوش و زيباآفرين است. (اعراف، آيات 26 و 27) بنابراين كسي كه بي همسر است يا همسري مناسب ندارد در حقيقت گرفتار برهنگي است كه عيوب او آشكار و بر كمال و زيبايي اش چيزي افزوده نمي شود؛ چرا كه از نظر خداوند همسران مانند لباس يكديگر هستند كه مي پوشانند و زيبايي و كمال مي آفرينند. (بقره، آيه 187)
پس ارزش دارد كه انسان وقت خود را مصروف اين معنا كند تا همسري مناسب با خود بيابد. وقتي انسان به بازار مي رود تا لباسي مناسب بخرد همه لباس هاي يك مغازه را از نظر مي گذارند و سبك و سنگين مي كند و اگر لباسي را در اين مغازه نپسنديد به مغازه اي ديگر و حتي شهرهاي ديگر مي رود تا لباسي برازنده خويش پيدا كند.
در انتخاب همسري كه جامه يك عمر آدمي است مي بايست سخت گيرتر و دنبال همسري مناسب باشيم كه برازنده ما باشد. البته گرايش طبيعي هر انساني به سمت و سوي همانند خود است و نوعي سيگنال از هر انساني ساطع مي شود كه ديگري را جذب يا دفع مي كند. انسان هاي پاك به هر ميزان پاكي، سيگنال هاي خاصي را مي فرستند كه تنها انسان هاي پاك ديگر را به سوي خود جذب مي كند و از انسان هاي ناپاك و خبيث نيز چنين سيگنال هايي ارسال مي شود كه انسان هاي پاك را دفع و انسان هاي ناپاك را جذب مي كند. هر كسي بويي دارد كه خوش يا ناخوش زنبور عسل يا خرمگس را به خود جذب و جلب مي كند. (نور، آيات 3 و 26)
البته همان گونه كه اين سيگنال ها و بوهاي خوش و ناخوش از هر فردي ساطع و تراوش مي كند، لازم است تا انسان، هم تحقيق كند و هم به خدا واگذار كند؛ زيرا تحقيق از خانواده اي كه اين بوته در آن رشد كرده نيز لازم است تا گرفتار خضراءالدمن و گياه لجنزار نشويم يا زياد به ظاهر بسنده نكنيم.
همان گونه كه ظاهر انسان ها جاذبه و دافعه دارد، باطن و اعتقادات و اخلاق و منش و نگرش انسان ها نيز داراي آثاري است كه نقش بسيار حياتي در جذب و دفع دارد. كافر و مشرك و منافق داراي صفاتي است كه تنها هم كيشان را به سوي خود جذب مي كند؛ چنان كه ايمان نيز اين گونه است. (بقره، آيه 221؛ نساء، آيه 25)
در روايات اسلامي معيارهاي همسر مناسب بيان شده است اما اصول انتخاب همسر مناسب همين چيزهايي است كه گفته شد؛ يعني ظاهر و باطن مي بايست به گونه اي باشد كه دو نفر بتوانند در كنار هم مكمل يكديگر باشند. كفو بودن كه در آيات و روايات بيان مي شود همان مشتركات كلي است كه مي بايست وجود داشته باشد؛ هر چند كه اگر اين تناسب بيش تر باشد وضعيت در خانواده بهتر خواهد بود و رشد و بالندگي كمالي در آن خانه نيز بهتر است.
نكته اي كه بايد توجه داشت اينكه اگر همسري مناسب براي خود يا فرزندان خود يافتيد پيشنهاد بدهيد و در اين كار درنگ نكنيد و اين بهانه كه دختر بزرگ تر هنوز ازدواج نكرده، مانع از رسيدن به همسر مناسب نباشد. (قصص، آيات 27 و 28)
حل مشكلات، بويژه مالي با ازدواج
انسان تا پيش از ازدواج با مشكلات بسياري مواجه است؛ هر چند كه برخي به غلط مي گويند كه قبل از ازدواج تنها يك غم و مشكل داشتيم كه همسر نداشتيم ولي بعد از ازدواج هزار و يك درد و مشكل داريم. اين سخن، سخني نادرست و نارواست؛ زيرا پيش از ازدواج هزاران مشكل وجود دارد كه اگر ازدواج انجام گيرد، اين زخم هاي دروني سرباز مي كند و ظاهر و باطن آدمي را به هم مي ريزد.
از جمله مشكلاتي كه انسان ها پيش از ازدواج با آن مواجه هستند مشكلات روحي و عاطفي و احساسي است. ما وقتي سخن از آرامش مي كنيم يا مثلا از دوستي و محبت و عشق حرف مي زنيم، ظاهراً از يك موضوع و مفهوم سخن مي گوييم، ولي شكي نداريم كه اين اصطلاحات دامنه مفهومي و معنايي و مصداقي وسيع و گسترده اي دارد. عشق به فرزند يا والدين يا همسر يا گياه و حيوان و اشياء يا حتي خدا، از نظر واژه يكي است ولي معنا و مفهوم آن بسيار متفاوت است. عوامل ايجادي آرامش نيز متفاوت و مختلف است و آرامشي كه با پول يا همسر يا ذكر الهي يا دعا و نيايش به دست مي آيد هر كدام ويژگي خاص خود را دارد. آرامشي كه با پول مثلا به دست مي آيد يك نوع آرامش است و آرامشي كه با ياد خدا به دست مي آيد نوع ديگر آن است. همه اينها عوامل آرامش شمرده مي شود، اما هرگز نمي توان در مصاديق و مفاهيم و معنايي كه در خود مي يابيم همه آنها را يكي و همانند بدانيم.
انسان آرامشي را كه در كنار همسر مي تواند تجربه كند نمي تواند از طريق ديگري تجربه كند. بنابراين لازم است تا ازدواج كند تا اين كمال يعني اين نوع از آرامش را نيز تجربه كند.
به هر حال، هر انساني پيش از ازدواج با ده ها و صدها مشكل مواجه است كه گاه همانند آتشي در زير خاكستر نهان است و اگر به سرعت درمان نشود سرباز مي كند و به جان و روح و جسم آدمي آسيب مي زند.
قاعده طلائي ازدواج آسان
يكي از مهم ترين مشكلات جوانان اين است كه از سرمايه كافي براي ازدواج بهره مند نيستند. دوستي دارم كه اكنون از چهل سالگي گذشته و هنوز ازدواج نكرده است. با آنكه برادر بزرگتر خانواده است تن به ازدواج نداده است؛ در حالي كه بردار كوچكتر همان خانواده ازدواج كرده و اكنون وضعيت مناسبي دارند. علت تاخير در ازدواج ايشان اين بود كه مي گفت اول وضعيت مالي مناسبي پيدا كنم بعد ازدواج كنم. اينگونه است كه هنوز نه وضعيت مالي مناسبي پيدا كرده و نه ازدواج كرده است؛ چرا كه ديگر نمي تواند ايده آل هاي پيشين خود را داشته باشد و هر دختري، ديگر به او پاسخ مناسب نمي دهد؛ چون از سن ازدواج گذشته است.
مردم بر اين باورند كه اول وضع مالي خوب و مناسبي بايد داشته باشند تا بعد ازدواج كنند، اين در حالي است كه خداوند دقيقاً خلاف اين باور مردمي فرمان مي دهد. براساس قاعده طلايي كه قرآن بيان مي كند: اگر مي خواهي از نظر اقتصادي وضعيت مناسب و خوبي داشته باشي اول ازدواج كن تا بي نياز شوي. نه اينكه صاحب ثروت شوي بعد ازدواج كني.
خداوند در آيه 32 سوره نور مي فرمايد: وانكحوا الايامي منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله والله واسع عليم؛ بي همسران خود، و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد. اگر ندار و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خويش بي نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست.
در اين آيه سخن از اين است كه اگر تنگدست هستيد با ازدواج، از فضل الهي بهره مند شويد و بي نياز و غني گرديد. بنابراين، بهترين راه ازدواج آسان اين است كه شما به فضل الهي تكيه كنيد و كارهاي خود را در همه چيز از جمله ازدواج به خداوند واگذار كنيد (غافر، آيه 44)
البته برخي بر اين باورند كه زندگي كه با هيچ نمي تواند آغاز شود و بايد دست كم چيزي داشته باشيم. در اين صورت نيز خداوند راهكاري را ارائه مي دهد كه همان عفت مداري است كه نوعي تقواي در حوزه جنسي است. اگر كسي تقواي جنسي و عفت را پيشه خود سازد، باز خداوند از فضل خويش به او روزي مي رساند و زمينه ازدواج را براي او فراهم مي آورد. بنابراين اگر آن قدر ازنظر توحيد قوي هستيم و به توحيد افعالي قائل و همه زندگي خود را به خداوند واگذار مي كنيم در آن صورت با توكل بر خدا مي توان با حداقل موجودي و امكانات، ازدواج كرد و سروسامان گرفت و اگر در مرتبه پايين تري از توحيد و تفويض و توكل هستيم با استعفاف و عفت ورزي جنسي مي توان دارا شد و ازدواج كرد. (نور، آيه 33؛ طلاق، آيات 2 و 3)
براي ازدواج آسان مي بايست همواره تقوا و توكل داشت و از فضل و رزق بي حساب خداوندي بهره مند شد. همچنين در انتخاب همسر به همان اصول توجه داشت و در مسئله مهر و كابين نيز سخت گيري نكرد. اين در حالي است كه مردم به جاي آنكه ازدواج را همچنان كه در دين آسان شده، آسان بگيرند سخت مي گيرند. اسلام چنان در ازدواج آسان مي گيرد كه شاهدي براي ازدواج نمي خواهد در حالي كه در طلاق دو شاهد عادل را به شرط طلاق قرار مي دهد تا طلاق به سادگي انجام نگيرد. شروطي كه براي ازدواج است شروطي آسان و ساده است در حالي كه براي طلاق سخت و دشوار است؛ اما در فرهنگ غيراسلامي كه در جامعه رواج يافته است كاملا برعكس شده و اين بسيار خطرناك است.
سن ازدواج به سبب نگرش غلط به مسئله ازدواج بويژه در حوزه مالي موجب شده كه بسيار بالا برود و تأثير منفي و غيرسازنده اي بر جامعه بگذارد.
درهاي گشايش، پس از ازدواج
اين مسئله به تجربه و مكرر ثابت شده كه خداوند يك سري از گشايشها و روزي ها را به بعد از ازدواج واگذار كرده. همه ما در زندگي خود افراد بسياري را ديده ايم كه با دست خالي و با حداقل امكانات به سمت ازدواج رفته اند و خداوند پس از ازدواج، درهاي متعدد جديدي را كه حتي به ذهن آنها خطور نمي كند به رويشان گشوده است.
اصولاً يكي از مهمترين موانع جدي ازدواج جوانان امروز كه باعث شده سن ازدواج بالا برود اين است كه توقعات، بسيار بالا رفته است. دختر و پسري كه از ابتدا قصدشان اين باشد كه با حداقل امكانات و با توقعاتي بسيار پايين باهم وصلت كنند و به اصطلاح از صفر شروع كنند بطور يقين با ازدواجي آسان، خواهند توانست تشكيل زندگي بدهند و پس از شروع زندگي جديد، شاهد گشايش درهاي جديد به روي خودشان باشند اما اگر ملاحظه چشم و هم چشمي و توقعات و حرف هاي اين و آن و ديگران چه مي گويند را بكنند بايد سال ها منتظر فراهم شدن شرايط مناسب براي ازدواج باشند كه آن هم بعيد است كه به شرايط دلخواه خود براي شروع ازدواج برسند و اين روش، مخالف مضمون آيه فوق است.
به طور كلي قاعده طلائي ازدواج آسان كه برگرفته از آيه 32 سوره نور است بر چند محور استوار است كه با پايبندي به اين محورها مي توان خيلي زود و آسان ازدواج كرد. يكي از آن محورهاي مهم، قناعت پيشگي است. زيرا كسي كه در تمام پروسه ازدواج خود قناعت بورزد راحت تر مي تواند ازدواج كند، همچنين ساده گيري در كارهاي مربوط به ازدواج و كم توقعي در اين خصوص از محورهاي ديگر ازدواج است. تعبير خداوند مبني بر اينكه: ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله، حاوي پيامهاي متعددي به افراد سخت گير در مسئله ازدواج است از جمله اين كه اگر با دست خالي و با تنگدستي به سمت ازدواج برويد خداوند شما را مستغني مي كند همچنين پيام ديگر اين آيه اين است كه تنگدستي نمي تواند مستمسكي براي فرار از ازدواج باشد چون خداوند وعده بي نياز كردن را داده است.
اگر كسي تنگدست باشد و به دليل ندار بودن، اقدام به ازدواج نكند بايد در توكل او و اطمينان به وعده خداوند شك كرد.
اين نگرش در ميان عامه مردم معروف است و تجربيات فراوان نيز مؤيد آن است كه اصولاً هزينه ازدواج را خداوند فراهم مي كند، از اين رو اگر كسي با اندكي آورده مالي، شروع به ازدواج كند و تلاش هم بورزد خداوند من حيث لايحتسب، از جايي كه به ذهنش هم نمي رسد، هزينه او را تأمين مي كند. اين حقيقت با حساب هاي دودوتا چهارتاي مادي ما سازگار نيست و محاسباتي غير از محاسبات محدود ما در عالم در كار است.
پس، از آنچه گذشت معلوم مي شود كه خداوند در آيه سوره نور كليد طلائي ازدواج آسان را تبيين كرده و به افراد نيازمند ازدواج تأكيد كرده كه با تقوا و توكل و اعتماد به خداوند و با حداقل امكانات و كم توقعي و ساده گيري و قناعت، به راحتي مي توانند ازدواج كنند و خداوند هم هواي آنان را خواهد داشت. باشد كه با ايمان واقعي و نه زباني به اين وعده هاي آسماني، زنجيرهاي خودساخته پيرامون ازدواج را به دست خود باز كنيم و با آسان گيري، زمينه ازدواج خيل عظيم جوانان مجرد آماده ازدواج را فراهم كنيم تا درهاي رحمت و فضل خداوند به رويمان گشوده شود.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14