(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 17 تیر 1391 - شماره 20249

لطفا سوء پيشينه!
روحانيون مبارز ؛ از آغاز تا انجام (قسمت اول)
از سر بر ستون تا تيشه بر ستون
مسئول ايران شوراي امنيت ملي آمريكا
در دولت بوش: كليد بقاي آمريكا در دستان ايران است


لطفا سوء پيشينه!

سيدصدرا حسيني
هنگامي كه مي خواهيد جايي استخدام شويد از شما مي خواهند كه مداركي را با خود به همراه داشته باشيد، يكي از اين مدارك گواهي سوء پيشينه است، شما بايد اثبات كنيد كه در پرونده خود عمل خلافي كه صلاحيت كار را از شما مي گيرد نداريد و حال اگر به جاي آوردن سوءپيشينه به مسئول استخدام و با تحكم بگوييد اوضاع كار و اشتغال در جامعه خراب است، بايد از وجود افراد برجسته اي چون من استفاده شود؟ اين چه وضعي است؟ و... اين فرار به جلو شايد خود شما را از لحاظ رواني ارضا كند ولي طبيعتاً نافي قانون و وظيفه شما براي تهيه سوء پيشينه نخواهد شد.
كمتر از يك سال ديگر انتخابات رياست جمهوري براي تعيين سكاندار قوه مجريه برگزار خواهد شد و زمزمه هاي حضور جريان ها و گروه هاي مختلف كشور در انتخابات سال آينده اين روزها به وضوح به گوش مي رسد، در اين ميان اصلاح طلباني كه در جريان فتنه آمريكايي 88 هرچه خواستند كردند و بر آتش ظلم بزرگ اتهام تقلب بر نظام اسلامي دميدند به جاي آنكه سوء پيشينه خود را تحويل دهند و مردم را قانع كنند كه با اين فتنه همراه نبوده اند فرياد مي زنند اين چه وضعي است؟!
به عنوان نمونه موسوي خوئيني ها مرد خاكستري اصلاحات چندي پيش اعلام كرد كه به طور حتم اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري شركت خواهند كرد. از سوي ديگر زمزمه هايي براي شركت خاتمي در انتخابات آينده به گوش مي رسد.
برخي از اصلاح طلبان نيز كه اطمينان دارند نظام به آنان باج نخواهد داد و يا با روي خوشي مواجه نخواهند شد همچون انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي براي نظام اسلامي شرط مي گذارند بي آن كه بگويند و به اين سؤال پاسخ دهند كه در كدام گوشه دنيا فردي كه براي حضور در ساختار سياسي كشور خود شرط مي گذارد كه آنها دومي باشند؟!
نشريه اصلاح طلب آسمان در شماره اخير خود به شكل نسبتاً مبسوطي به شرط هاي جريان هاي موسوم به اصلاح طلبان براي شركت در انتخابات سال آينده پرداخته و نوشته است: عبدالله نوري به عنوان بهترين گزينه اصلاح طلبان براي انتخابات 92 مطرح است!
جالب اينكه درست در ايام سالگرد فتنه، اين نشريه اصلاح طلب شرط اصلاح طلبان را آزادي بي قيد و شرط سران فتنه دانسته و تأكيد مي كند: نمي شود تا زماني كه ديوار حصر بلند است از انتخابات سخن گفت... بازي انتخابات رياست جمهوري، با انتخابات مجلس 180درجه تفاوت دارد. در انتخابات مجلس، مسأله قوم قبيله حرف اول را مي زند ولي در انتخابات رياست جمهوري اينگونه نيست. اين يك ميدان ديگري است.
و يا عبدالله نوري كه از او به عنوان يكي از نامزدهاي بالفعل اصلاح طلبان ياد مي شود مي گويد «يك طرف معامله، حاكميت است... و طرف ديگر معادله هم نيروهاي اصلاح طلب، تحول خواه و منتقد هستند كه حداقل خواست آنها اجراي بي تنازل همه اصول قانون اساسي موجود است»، مدعي شده «اصلاح طلبي واكنشي به انحراف از ارزش هايي همچون جمهوريت، آزادي و استفاده ابزاري از دين براي مقاصد گروهي خاص بوده و به دنبال پاسخگو كردن حكومت در برابر مردم و تقويت نقش مردم در حاكميت و تعيين سرنوشت سياسي است.»
سخن از اجراي بدون تنازل قانون اساسي درحالي مطرح مي شود كه پياده نظام فتنه سه سال پيش و در خيابان هاي تهران شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه داد و چه كسي است كه نداند ولايت فقيه ركن ركين نظام اسلامي و پايه اساسي قانون اساسي جمهوري اسلامي است.
اصلاح طلبان همواره پيش از انتخابات چه مجلس و چه رياست جمهوري نظام را به تحريم تهديد كرده اند ولي زماني كه بوي قدرت به مشام برسد تحريم فراموش مي شود، نشريه اصلاح طلب آسمان در تحليل روند موجود به 8نامزد بالفعل و نه بالقوه اصلاح طلبان براي شركت در انتخابات يازدهم مي پردازد!
محمدرضا عارف، سيدحسن خميني، كمال خرازي، حسين كمالي، محمدعلي نجفي، عبدالله نوري و حسن روحاني ليست بلندبالايي است كه براي انتخابات پيش رو از سوي اصلاح طلبان مطرح شده است.
طبيعي است كه نظام هرگز به دنبال طرد اصلاح طلبان از ساختار حكومت نبوده و نيست ولي نظام اين انتظار را از جريان ها و گروه هاي مدعي و آماده حضور در ساختار دارد كه رابطه و نظر خود را با فتنه اي كه خواهان براندازي نظام اسلامي بود روشن كنند، چه بسيار اصلاح طلباني كه در جريان فتنه 88 با سران داخلي و خارجي فتنه همراه شدند و يا بر سر بزنگاه ها حاضر نشدند كه از نظام اسلامي در مقابل هجمه ها دفاع كنند، انتظار حداقلي نظام اسلامي از اصلاح طلباني كه به دنبال حضور در ساختار هستند آن است كه:
1- سوء پيشينه خود را به همراه داشته باشند.
2- با تعريف اصلاحات راه را بر تعاريف ساختارشكنانه ببندند، بايد مشخص شود كه آيا اصلاحات جرياني درون نظام است و يا اپوزيسيوني براي براندازي نظام.
3- اصلاح طلباني كه در جريان فتنه88 از آشوبگران چه با لسان و چه با عمل حمايت كردند بايستي از نظام اسلامي عذرخواهي كنند، فرار به جلو پرونده آنان را پاك نخواهدكرد.
از سوي ديگر طبيعي است دزدي را كه توبه كرده و حتي اگر دوران محكوميت خود را سپري نموده پيشنماز نمي كنند!


روحانيون مبارز ؛ از آغاز تا انجام (قسمت اول)

از سر بر ستون تا تيشه بر ستون

روح الله امين آبادي
22 خرداد امسال درست 3 سال از زمان شروع فتنه 88 گذشت.
در اين فتنه بزرگ،با دروغ بزرگ تقلب شهد شيرين انتخابات حماسي بر كام ملتي تلخ شد كه با حضور بيش از 80 درصدي خود نصاب تازه اي را در سلسله انتخاب هاي ملي پديد آورده بودند.
دراين مقال قصد آن را نداريم كه به بررسي ابعاد اين فتنه بزرگ بپردازيم بلكه غرض نگارنده آن است كه به مطالعه موردي يكي از بازيگراني بپردازد كه با اتكا به سوابق طولاني خود چه در دوران پيروزي انقلاب و چه بعد از آن درمقابل امام امت قرارگرفته و به نوعي رهبري جريان فتنه را ايفا كرد.
از سر بر ستون تا تيشه بر ستون
عصر همان روزي كه روح بنيانگذار جمهوري اسلامي به ملكوت اعلي پر كشيد تعدادي از سران و تأثيرگذاران در امور كشور در اندروني بيت امام جمع شده بودند تا از صحت خبري كه از ساعاتي پيش دهان به دهان مي گشت مطلع شوند. آنان به خود اين اميد را مي دادند كه شايد اين خبر شايعه اي بيش نباشد ولي...
در ميان آنان كه بيشتر ناآرامي مي كرد شيخي عمامه به سر بود كه سر بر ستون مي كوبيد و ناله امام كو سر مي داد. ايرانيان وقتي تصاوير ضبط شده آن شب را از رسانه ملي ديدند به واقعيت راستين اين مرد پي بردند.
از آن زمان كه شيخ مهدي كروبي سر بر ستون بيت امام كوبيد و نداي امام كو سر داد بيست سال نگذشته بود كه وي اين بار تيشه برداشت و بر ستون هاي همان انقلابي زد كه امام رهبرش بود و وي بارها براي پيروزيش به زندان افتاده بود.
مهدي كروبي زماني دبيركل تشكلي بود كه بزرگترين افتخار خود را حركت در مسير امام مي دانست و بر اين قائل بود كه اسلام ناب محمدي لباسي است كه بر قامت آنان دوخته شده و ديگران را در اين لباس سهمي هرچند كوچك نيست.
عده اي آنچه كه اينك بر سر مجمع روحانيون آمده را تحولات نيز نمي دانند بلكه آن را تغييرات ماهيتي اعضا از اهداف اوليه گروه خود به حساب مي آورند و اين اميد را دارند كه اعضاي اصيل و ثابت قدم اين گروه سياسي بتوانند براساس سياست هايي كه مجمع براي آن به وجود آمده جمع شوند، دگرديسان را خلع و به پاكسازي درون بپردازند، اگرچه اين نظريه اميدواران چنداني ندارد.
اما تجربه مجمع روحانيون مبارز در آسيب شناسي سياسي احزاب امروز ايران چه اندازه مفيد است.
اين تجربه اگرچه تلخ ولي بسيار آموزنده است. آموزنده از آن جهت كه گروهي را نشان مي دهد كه زماني رقيبان را به بهانه اسلام آمريكايي از صحنه حذف مي كردند و حال خود به تريبون رسمي آمريكا در كشور بدل شده اند. گروهي كه زماني خود را طرفدار و مطيع ولي فقيه مي دانستند و دستور مي دادند تصاوير مطرودين از جانب امام از ديوارها و گوشه وكنار كشور جمع شود ولي امروز در آغوش و هم آغوش همان مطرودين شده اند.
اسلام آمريكايي شعار يا بهانه
انقلاب اسلامي ايران تحولات عميقي را نه تنها در سطح كشور كه در جهان اسلام ايجاد كرد تحول در گفتار، ادبيات،عملكردها و اصطلاحات.
هر انقلابي با خود اصطلاحاتي مي آورد و اصطلاحاتي را مي برد. برخي را مطرح مي كند برخي را نابود و سر به نيست گو اينكه اين اصطلاح اصلا در قاموس سياسي آن كشور مطرح نبوده است.
اسلام آمريكايي از جمله اين اصطلاحاتي بود كه در ادبيات سياسي اوايل انقلاب معاني مختلفي از آن برداشت مي شد. اين اصطلاح در چهارساله نخست پيروزي انقلاب در برابر مرتجعين منطقه و يا سران كشورهاي عربي استفاده مي شد.
اين كشورها به دليل حمايت بي چون و چرا از منافع غرب به ويژه آمريكا در منطقه و نيز ترس عميقشان از صدور انقلاب اسلامي و به حق از جانب امام و ملت با عنوان مسلمانان آمريكايي و يا حاميان اسلام آمريكايي لقب گرفتند.
تبلور مبارزه اين دو نوع اسلام و يا به عبارت دقيق تر اسلام ناب محمدي با اسلام آمريكايي را در حج مي توانيم شاهد باشيم.
موسوي خوئيني ها از اعضاي برجسته مجمع روحانيون مبارز درسال 64 زماني كه توسط امام به عنوان سرپرست حجاج ايراني به مكه رفته بود در تظاهراتي كه به عنوان مراسم برائت از مشركين برگزار شد، حجي كه خالي از روح عبوديت حق باشد را حج آمريكايي ناميد. موسوي خوئيني ها در آن زمان گفته بود: «حج اگر روح عبوديت حق در آن نباشد و عبادت طاغوت باشد، حج آمريكايي است... اگر در حج حقيقتا رمي شيطان كرد، حج ابراهيمي وگرنه حج آمريكايي است»1
اين اصطلاح بعدها در برابر افراد ديگري نيز به كار برده شد و مصاديق ديگري نيز پيدا كرد. اين بار نه مرتجعين عرب كه دوستان و هم سنگران سابق و ياران كنوني به بهانه اينكه تفكراتشان همان تفكرات اسلام آمريكايي است.
بايد به اين نكته اشاره داشت كه در ادبيات امام خميني تنها سران مرتجع كشورهاي عرب نبودند كه متصف به عنوان اسلام آمريكايي مي شدند بلكه بررسي بيانات امام نشان دهنده اين واقعيت است كه آن حضرت برخي جريانات سياسي داخل كشور را نيز مومنيت به اسلام آمريكايي مي دانستند.
امام اسلام آمريكايي به معناي دوم را اين گونه تبيين مي كنند:
«مردم شجاع يران با دقت تمام به نمايندگاني رأي دهند كه متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئوليت كنند، و طعم تلخ فقر را چشيده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاك طينتان عارف، و در يك كلمه، مدافع اسلام ناب محمدي- صلي الله عليه و آله وسلم- باشند. و افرادي را كه طرفدار اسلام سرمايه داري، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بي درد، اسلام منافقين، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در يك كلمه، اسلام آمريكايي هستند طرد نموده و به مردم معرفي نمايند.» 2
برداشت مجمع روحانيون از سخنان بنيان گذار جمهوري اسلامي اين گروه را بر آن داشت تا با اين بهانه مخالفين و رقباي سياسي خود را از مصادر كليدي نظام از جمله مجلس شوراي اسلامي حذف كنند.
با بررسي مواضع اعضاي اصلي مجمع روحانيون مبارز به نظر مي رسد كه سياست تاكيد بر شعار اسلام آمريكايي و استفاده از اين شعار براي بيرون راندن رقيب نوعي سياست كارا براي اين افراد و به عنوان وسيله اي كه آن زمان كارايي داشته به كار برده شده است.
از اين رو مي توان علت ظهور و سقوط احزاب جريانات و حتي نظام هاي سياسي را همين اعتمادهاي اشتباه بر سياست ورزي هايي دانست كه زماني به درد مي خورند و زماني ديگر بي اثر مي شوند.
موسوي خوئيني ها در تاريخچه سياست ورزي خويش انشعاب از جامعه روحانيت را نتيجه كشمكش افرادي مي دانست كه گروهي معتقد به اسلام ناب محمدي مورد تاييد امام هستند و عده اي ديگر نه به زبان بلكه به عمل اهداف اسلام آمريكايي را دنبال مي كنند. او با اين ادعا و بهانه نامه رضايت امام بر انشعاب اين دسته از روحانيون از جامعه روحانيت را گرفت و با روحانيوني هم فكر همچون مهدي كروبي و محمد خاتمي مجمع روحانيون را بنا نهاد و از هرگونه تلاش براي ايجاد تفاهم و وحدت جلوگيري كرد.
علي اكبر ناطق نوري دراين زمينه مي گويد: «[ در آن جلسه] آقاي هاشمي صحبت كردند و گفتند اصلا جدا شدن آقايان كار عاقلانه اي نبود و بايد با يك برنامه قضيه حل شود.» در اينجا آقاي موسوي خوئيني ها بحثي كرد كه اصلا بساط جلسه را به هم ريخت؛ تا آنجا كه به ياد مي آورم، ايشان گفتند: «آقايان مي گويند ما اختلاف مبنايي و ريشه اي نداريم، اينها حرف هاي بي خودي است؛ اصلا اختلافمان با آقايان مبنايي است.» اين صحبت ها همه را كسل كرد. البته مقداري هم آقاي خاتمي صحبت كردند، اما صحبت هاي آقاي خوئيني ها افراد را خيلي متاثر كرد. 3
در مورد ولايت پذيري نيز همين موضوع مطرح است.
با بررسي بيانات و بيانيه ها و سخنان اعضاي مجمع روحانيون در زمان حضرت امام عبارت خط امامي بودن و منحصر نمودن اين وصف بر خويشتن بيشتر به چشم مي خورد.
اين شدت و حدت در ولايت پذيري گاه رنگ و بوي افراط عملي نيز مي گرفت مانند آنچه كه رحيميان (از اعضاي سابق مجمع روحانيون مبارز) در مورد عملكرد مجمع در قبال نامه امام به منتظري به آن اشاره مي كند:
«در قضيه آقاي منتظري، مجمع محكم تر و شفاف تر از ديگران به دنبال امام حركت كرد؛ نمونه آن، نامه اي بود كه آقايان كروبي و روحاني و امام جماراني خطاب به آقاي منتظري نوشتند و الان در دسترس هست. نمونه ديگر آن، يكي از اعضا كه آن زمان فرمانده كميته بود، رنجنامه مرحوم حاج احمدآقا را در سطح وسيعي چاپ و منتشر كرد و ديگري كه رابطه نزديكي با مجمع داشت، با صدور نامه 6/1/68 امام در مورد آقاي منتظري، حتي يك شب را تحمل نكرد و شبانه براي برداشتن تصاوير آقاي منتظري ضايعاتي را هم به بار آورد!»4
اين گروه با معرفي آيت الله خامنه اي به عنوان رهبر آينده نظام در شوك عجيبي فرو رفت، از يك سو تاكنون بر ولايت پذيري تاكيد كرده و ولايت مطلقه فقيه را يكي از مولفه هاي بارز اسلام ناب محمدي معرفي كرده بودند و از ديگر سو امروز و با تغيير مصداق نقاب تزوير را به سويي نهاده بودند.
رجوع به خاطرات سال 68 هاشمي بسياري ازواقعيت ها را به خوبي نشان مي دهد و شايد در اين خاطرات بتوان ريشه هاي فتنه 88 را به خوبي رديابي كرده و از لحاظ روانشناسي برخي اقدامات را به بررسي نشست. بعد از آن كه رهبر معظم انقلاب آيت الله يزدي را به سمت رئيس جديد قوه قضائيه منصوب مي كنند اعتراض ها شروع مي شود يكي از معترضين موسوي خوئيني ها است!
او خود را شايسته اين سمت مي دانست و معتقد بود بايد رئيس قوه قضائيه شود و شايد اين براي خوانندگان محترمي كه اين سطور را مي خوانند عجيب به نظر آيد ولي واقعيت دارد.
هاشمي به مخالفت موسوي خوئيني ها در خاطرات 30مرداد سال 68 اين گونه اشاره مي كند: «آقاي موسوي خوئيني ها آمد. خودم ايشان را خواستم. درباره شغل آينده اش صحبت شد. از رهبري رنجيده، به خاطر اينكه ايشان را رئيس قوه قضائيه نكرده است. گفتم آيت الله خامنه اي مايلند در دفتر خودشان كاري به ايشان واگذار نمايند، نپذيرفت و گفت بنا دارد با انتخابات ميان دوره اي به مجلس برود. پيشنهاد همكاري با نهاد رياست جمهوري را هم دادم. گفت اگر بنا شد كاري بپذيرد، اين را مي پذيرد.»
دلگيري موسوي خوئيني ها از رهبري به اين دليل كه چرا او را به رياست دستگاه قضا انتخاب نكرده اند و عدم تمايل وي براي فعاليت در دفتر رهبر معظم انقلاب بنا به گفته هاشمي را اگر كنار خاطره اي ديگر از هاشمي بگذاريم نتيجه جالب تري نيز مي توان گرفت.
هاشمي در خاطرات روز 26 مرداد مي نويسد: آقاي [مهدي] كروبي [رئيس مجلس شوراي اسلامي] آمد... از انتصاب آقاي [محمد] يزدي [رئيس قوه قضائيه] ناراضي اند، همچنين از وضع دفتر آيت الله خامنه اي كه به عقيده آنها بيشتر از نيروهاي محافظه كار استفاده مي شود6.
از سويي كروبي معترض نحوه چينش دفتر رهبر انقلاب است و از سوي ديگر موسوي خوئيني ها هم گروه و دوست ديرينه كروبي از فعاليت در اين دفتر بنا به ادعاي هاشمي طفره مي رود و اين پيشنهاد را نمي پذيرد!
از كلام خود دور نيفتيم، اين گروه اگرچه با انتخاب آيت الله خامنه اي به عنوان رهبر آينده نظام اسلامي دچار يك نوع شوك شديد شد ولي در اندك فاصله اي بعد از ارتحال امام با رهبري جديد بيعت كرد و وفاداري خود را به آرمان هاي امام در اطاعت از ولايت مطلقه فقيه آن هم در ظاهر نشان داد!
در قسمتي از بيانيه بيعت روحانيون مبارز آمده است:
«مجمع روحانيون مبارز تهران به همه مسئولان لشكري و كشوري و همه فرماندهان نظامي و انتظامي و ارگانها و نهادها و علما و روحانيون سراسر كشور و به همه اقشار مختلف و به ملت شهيدپرور ايران با كمال ادب و برادري توصيه مي كند كه از رهبر جمهوري اسلامي ايران كه در طول ساليان دراز همواره مورد تأييد و اعتماد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران رضوان الله تعالي عليه بودند، براي ادامه راه آن قائد عظيم الشأن با همه توان حمايت كنند و به فتواي آن حضرت، اطاعت از رهبر منتخب خبرگان را وظيفه شرعي خويش بدانند و با وحدت و يكپارچگي بر اين رهبري، طمع و اميد دشمنان داخلي و خارجي را قطع كنند و رضايت و خشنودي روح پاك هميشه ناظر امام را تحصيل نمايند.»7
البته اين نوع بيانيه ها در سالهاي بعد نيز ادامه داشته است به عنوان نمونه بيانيه مجمع روحانيون در حمايت از مواضع رهبري در قبال آمريكا ديدني است:
امروز اين ملت سرافراز ايران اسلامي است كه از زبان گوياي رهبر معظم خود حضرت آيت الله خامنه اي مدظله كه نگاهبان امين و صالح ميراث خميني بزرگ است با قاطعيت عزم خلل ناپذير خود را بر ادامه مبارزه با آمريكا و نفي امكان برقراري «رابطه» با شيطان بزرگ اعلام مي دارد تا بار ديگر دنيا به تداوم و توانمندي انقلاب اسلامي شهادت دهد8.
چند سال مي گذرد، روحانيون مبارز بعد از چند انتخابات و با رد صلاحيت تعدادي از وابستگان و اعضاي خود در برخي برهه ها فاصله خود از نظام را علني مي كنند و بيانيه هايشان در دفاع از نظام اسلامي و ركن ركين آن يعني ولايت فقيه صراحت خود را از دست مي دهد و كار بدانجا مي كشد كه بيانيه مجمع روحانيون براي تظاهرات 30 خرداد 88 در خروجي رسانه هاي خبري داخل و خارج كشور قرار مي گيرد و بدين ترتيب حلقه جدايي روحانيون از نظام اسلامي و تبديل اين گروه به يك تشكل برانداز كامل مي شود.
اقدام مجمع روحانيون در فراخوان عمومي براي شركت در يك تظاهرات غيرقانوني تقابل صريحي با نظرات و فرامين صريح رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه بود.
بي شك آن چه كه رهبر عزيز انقلاب در نماز جمعه تاريخي 29 خرداد 88 از آن سخن گفت تبيين سياست هاي كلي نظام در برخورد با حوادث پيش رو بود و حتي با تعاريف حداقلي نيز بايد بگوييم كساني كه بعد از آن سخنان دست به شورش هاي خياباني و يا دعوت مردم به تجمعات خياباني كردند ضدولايت فقيه محسوب و از كشتي نظام پياده شده اند.
رهبر معظم انقلاب در بخشي از بيانات خود با هشدار به سران گروه ها و جريان هاي سياسي كه بي شك مجمع روحانيون مبارز يكي از مصاديق آشكار آن محسوب مي شد فرمودند: «آن كساني كه به يك نحوي يك نوع مرجعيتي در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و رؤساي احزاب و كارگردانان جريانات سياسي، و يك عده اي از اينها حرف شنوي دارند، اينها بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلي بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها افراطي گري كنند، دامنه اين افراطي گري در بدنه مردم به جاهاي بسيار حساس و خطرناكي خواهد رسيد كه گاهي خود آنها ديگر نمي توانند آن را جمع كنند، كه ما نمونه هايش را ديده ايم. افراط وقتي در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطي به افراطي گري ديگران دامن مي زند.
اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براي اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خون ها و خشونت ها و هرج و مرج ها، آنهايند. من به همه اين آقايان، اين دوستان قديمي، اين برادران توصيه مي كنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعه صدر داشته باشيد؛ دستهاي دشمن را ببينيد؛ گرگهاي گرسنه كمين كرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسي را يواش يواش دارند از چهره هايشان برمي دارند و چهره حقيقي خودشان را نشان مي دهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد»9
اما متأسفانه «اين دوستان قديمي!» به توصيه هاي امام خويش گوش نسپرده و عملا رهنمودهاي ايشان را «فصل الخطاب» ندانسته و بر تداوم راه خطاي خويش تاكيد كردند و در حالي كه انتظار مي رفت بعد از ظهر جمعه خبر لغو تجمع غيرقانوني مجمع روحانيون مبارز در صدر خبرها قرار گيرد، سكوت معنادار اين مجمع، دل ملت مسلمان را به درد آورد. و با وجود اينكه رهبر معظم انقلاب در سخناني صريح و روشن، معترضان به نتيجه انتخابات را به حركت در مسير قانوني و خودداري از «زورآزمايي و اردوكشي خياباني» توصيه كرده بود، مجمع روحانيون مبارز به دبيركلي محمد خاتمي تا ساعات پاياني منتهي به اين تجمع غيرقانوني در روز شنبه (30 خرداد) تلاشي براي لغو اين برنامه نكرد.
مجمع روحانيون مبارز در حالي بر برگزاري اين اجتماع غيرقانوني در روز شنبه اصرار داشت كه حتي موضع گيري و هشدار آشكار شخصيت هاي سياسي و مذهبي هم نتوانست مجمع روحانيون را از برگزاري اين مراسم منصرف كند. از صبح روز شنبه كه اين موضوع به خبر اول سايت ها تبديل شد، گمانه زني هايي درباره احتمال لغو اين راهپيمايي نيز در كنار آن خودنمايي مي كرد، اما با گذشت چند ساعتي از اين گمانه زني ها، خبري از تصميم مجمع به گوش نرسيد.
برخلاف اعتقاد برخي از اعضاي مجمع، تعلل سوال برانگيز دبير اين تشكل هم چنان ادامه يافت تا اينكه آشوبگران آرايش نهايي خود را براي ضربه زدن بر پيكره «امنيت شهر» چيدند. در اين هنگام بود كه ناگهان خبري فوري بر پيشاني سايت ها و خبرگزاري ها نشست: «راهپيمايي امروز مجمع روحانيون لغو شد» اما ديگر دير شده بود چرا كه همه چيز براي خلق يك شرايط غيرعادي مهيا گرديده بود.
ساعاتي بعد، اخبار اندوه بار از آشوب و اغتشاش، يكي پس از ديگري، خيابان آزادي را براي مردم دورترين نقاط كشور نيز به تصوير كشيد. آنچنان كه منابع رسمي گزارش دادند، علاوه بر خسارت هاي ميلياردي به اماكن خصوصي و عمومي و به آتش كشيده شدن مسجد لولاگر در نزديكي خيابان آزادي، توسط عناصر مسلح منافقين و اشرار، 10 تن از شهروندان به ضرب گلوله كشته و 100 نفر نيز زخمي شدند و اين در حالي بود كه جانشين نيروي انتظامي اعلام كرد اين نيرو به هيچ وجه از سلاح گرم استفاده نكرده است.
بيانيه لغو تجمع غيرقانوني مجمع روحانيون كه ساعت ها معطل امضاي دبير مجمع مانده بود، را شايد بتوان تلاشي تلقي كرد براي خالي كردن شانه از بار مسئوليت و پيامدهاي آشوبي كه خيابان آزادي را در خود فرو برد!
البته تكليف اين نوع رفتارهاي مشكوك، پيش از اين از سوي رهبر معظم انقلاب مشخص شده بود.
آيت الله خامنه اي در جمع ميليوني نمازگزاران تهران با بيان اينكه «اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خون ها، خشونت ها و هرج و مرج ها خواهند بود»، تكليف «فرماندهان آشوب ها» را به وضوح روشن كرده بودند.
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-نشريه حوزه (وابسته به دفتر تبليغات اسلامي)، شماره 38-37، موسوي خوئيني ها در همان زمان به بهانه برگزاري راهپيمايي مراسم برائت از مشركين از عربستان اخراج شد.
2- صحيفه امام، ج 21 ص 9
3- ميردار، مرتضي، خاطرات حجه الاسلام والمسلمين ناطق نوري، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ دوم، تابستان 85، ص 109 13- همان، ص 14127- منبع شماره 6، ص 14
4-نشريه پنجره شماره 69
5-رك خاطرات هاشمي، سال 68، صفحه 280
6-همان، صفحه 275
7. بيانيه مورخه 20 خرداد 68
8. بيانيه سيزده ارديبهشت 69 مجمع روحانيون مبارز
9. خبرگزاري ها، 29/3/88
 


مسئول ايران شوراي امنيت ملي آمريكا

در دولت بوش: كليد بقاي آمريكا در دستان ايران است

پايگاه «تام ديسپچ» در ارزيابي اقدامات آمريكا در قبال ايران هسته اي نوشت: آمريكا مي داند تنها راه جلوگيري از فروپاشي اش، برقراري رابطه با جمهوري اسلامي است.
پايگاه تحليلي «تام ديسپچ»، در گزارشي به قلم «فلينت لورت» و «هيلاري مان لورت»، مسئول بخش ايران، افغانستان و خليج فارس در شوراي امنيت ملي دولت بوش، مي نويسد: تحريم ها و تهديدهاي نظامي، اراده ايران در غني سازي هسته اي را مستحكم كرده و آمريكا تنها از طريق برقراري روابط حسنه با ايران مي تواند مانع سقوط حكومت خود گردد.
اين گزارش حاوي نكات بسيار مهمي از رويكرد دولت آمريكا نسبت به برنامه هسته اي ايران و نيز محدوديت هاي اين دولت استكباري در مقابله با ايران اسلامي است.
¤¤¤
آمريكا جنگ با ايران را با حملات سايبري آغاز كرده است
نويسنده با مغرضانه خواندن جنگ هاي آمريكا و نيز اشاره به انتشار ويروس هاي رايانه اي با هدف مقابله با برنامه هسته اي ايران مي نويسد: چهارمين جنگ (مغرضانه) آمريكا، كه در واقع همان جنگ اين كشور با ايران باشد، نزديك و در هاله اي از ابهام است، اين جنگ امروزه محتمل تر به نظر مي رسد و علت آن گزارش نيويورك تايمز در مورد ورود ويروس رايانه اي يا كرم سايبري استاكس نت است، ويروس پيشرفته اي كه به دستور اوباما براي نابودي سانتريفيوژهاي هسته اي به ايران فرستاده شده است. از آنجا كه ارتش آمريكا اين اقدام كشورش را به منزله «آغاز جنگ» با ايران مي داند، منطقي به نظر مي رسد كه بگوييم در حال حاضر آمريكا در حال «جنگ» با ايران است.
آمريكا به شيوه هاي متعدد، و البته مخفيانه، در حال جنگ با ايران است
پايگاه تحليلي «تام ديسپچ» ادامه مي دهد: درواقع مي توان اين گونه بيان كرد كه آمريكا از سال 2008 جنگ با ايران را آغاز كرد، يعني زماني كه مجلس سنا به حكومت بوش مبلغي معادل 400 ميليون دلار براي «سرمايه گذاري به منظور افزايش تدريجي شدت و وسعت اقدامات مخفيانه عليه ايران» داد، كه البته شامل اقدامات «بين مرزي از جانب عراق» نيز مي شد. به علاوه، نيروهاي عملياتي ويژه آمريكا مخفيانه در حال آموزش اعضاي مجاهدين خلق، گروه سياسي مخالف رژيم جمهوري اسلامي، در مكان مربوط به وزارت انرژي، در صحراي نوادا، نيز بوده اند و هنوز هم نام اين گروه در فهرست تروريستي وزارت خارجه آمريكا ديده مي شوند.
ظن به ايران
در جهاني پر از سلاح هاي هسته اي
نويسندگان اين گزارش با اشاره به جهان پر از سلاح هاي هسته اي و فشار به ايراني كه به دنبال فناوري صلح آميز هسته اي است مي نويسند: جهان خيلي پيش تر پر از سلاح هاي هسته اي شده است، كه البته شامل هزاران سلاح هسته اي تحت اختيار آمريكا و روسيه نيز مي باشد، همچنين سلاح هاي موجود در افغانستان را نيز نبايد فراموش كرد، كشوري كه هر آن در حال فروپاشي و نابودي است. با اين وجود تنها سلاح هسته اي كه تيتر اول تمام روزنامه ها در سرتاسر جهان شده، و البته واقعيت نداشته و دروغي محض است، بمب اتمي ايران است.
آمريكا با زمان بازي مي كند، نه ايران
اين پايگاه تحليلي با غيرواقعي خواندن رويكرد دولت آمريكا نسبت به برنامه هسته اي ايران ادامه مي دهد: از وقتي كه مذاكرات هسته اي با ايران دوباره در آوريل آغاز گرديد، مقامات آمريكايي مكررا هشدار داده اند كه اجازه نخواهند داد تهران براي مذاكرات بعدي «با زمان بازي كند». اما در واقع اين حكومت اوباماست كه با زمان بازي مي كند.
برخي ها معتقدند كه «باراك اوباما» سعي دارد با استفاده از ديپلماسي مسئله هسته اي را اداره كرده و مانع حمله اسرائيل به اهداف هسته اي ايران طي سالي شود كه انتخابات رياست جمهوري آمريكا در آن برگزار مي شود. درواقع، دولت اوباما براي دستور كار مهلك تر «زمان مي خرد»: زمان براي ايجاد اختلاف در برنامه هسته اي تهران؛ زمان براي اجراي تحريم ها تا بستري براي تغيير رژيم در ايران مهيا شود؛ و زمان براي ايالات متحده و شركاي اروپايي و عرب سني و تركيه تا با سرنگوني دولت «بشار اسد» در سوريه، جمهوري اسلامي را تضعيف كند.
سياست خريد زمان
«آنتوني جي. بلينكن»، مشاور امنيت ملي «جو بايدن»، معاون باراك اوباما، در ماه فوريه، تلويحا گفت كه سياست دولت در قبال ايران «خريد زمان و ادامه دادن اين مسئله تا آينده است و اگر بتوانيد اين كار را انجام دهيد، مسائل عجيبي در اين فاصله اتفاق مي افتد.» «ميشل فلورنوي»، مقام پيشين پنتاگون- كه اكنون ديگر از مقامات حكومتي نيست و تنها مشاور ستاد انتخاباتي باراك اوباما است- در ماه جاري به مخاطبان اسرائيلي خود گفت كه از نظر دولت بسيار مهم است كه قبل از حمله به ايران به سراغ اقدامات ديپلماتيك برود تا «در مشروعيت اقدام نظامي، خللي وارد نشود.»
اوباما مخفيانه دست به حملات سايبري عليه ايران زد
روزنامه نويس نيويورك تايمز، «ديويد سانگر»، اخيرا گزارش داده است: «باراك اوباما، از اوايل ماه هاي آغاز رياست جمهوري اش، مخفيانه دستور حملات پيچيده عليه سيستم هاي كامپيوتري ايران را كه وظيفه كنترل تأسيسات مهم غني سازي اورانيوم را برعهده دارند، صادر كرد و اولين استفاده پايدار از تسليحات سايبري آمريكا را به شدت گسترش داد»- اگر چه او مي دانست اين اقدام «كشورهاي ديگر، تروريست ها و هكرها را قادر مي سازد حملات سايبري عليه ايالات متحده را توجيه كنند.» اسرائيل- كه مقامات اطلاعاتي آمريكا مي گويند از ترور دانشمندان ايراني و ديگر حملات تروريستي در ايران حمايت مي كند- در اين برنامه (حمله سايبري) نيز دست داشته است.
اوباما از ديپلماسي براي جلب حمايت بين المللي استفاده كرده است
اسناد طبقه بندي شده وزارت خارجه آمريكا كه توسط وبگاه «ويكي ليكس» منتشر شد، نشان مي دهد كه اوباما و تيمش از همان آغاز دوران رياست جمهوري او، ديپلماسي را اساسا به عنوان ابزاري براي جلب حمايت بين المللي جهت اتخاذ تحريم هاي سخت تر عليه تهران، از جمله محدوديت هاي شديد در صادرات نفت ايران مي ديده اند. هدف از اين تحريم ها چيست؟ اوايل سال جاري، مقامات دولت واشنگتن به روزنامه «واشنگتن پست» گفتند كه هدف آنها اين است كه مردم ايران را به مخالفت با دولتشان وادارند. اگر اين مسئله باعث شود تهران خواسته هاي آمريكا مبني بر تعطيل كردن فعاليت هاي هسته اي اش را بپذيرد، بسيار خوب است و اگر خشم مردم منجر به سرنگوني جمهوري اسلامي شود، بسياري از دولتمردان آمريكا از آن استقبال مي كنند.
براندازي در سوريه گامي براي مقابله
با جمهوري اسلامي
اندكي پس از آغاز ناآرامي هاي سوريه، تيم باراك اوباما خواستار سرنگوني «بشار اسد» شدند و خشم خود را از آنچه كه مرگ هزاران بيگناه سوري به دست نيروهاي امنيتي سوريه مي خواندند، ابراز كردند. اما بيش از يك سال است كه آنها روي بعد ديگري از موقعيت سوريه تمركز كرده اند. آنها محاسبه كرده اند كه سقوط يا حذف بشار اسد ضربه محكمي به موقعيت منطقه اي تهران وارد مي كند- يا حتي ممكن است جرقه اي براي سرنگوني حكومت اسلامي باشد. در واقع، به همين دليل است كه واشنگتن از شورشيان سوريه، از طريق فراهم سازي پشتيباني «غيرمهلك»، در حمله به نيروهاي دولتي حمايت مي كند و درعين حال از طرح هاي ميانجيگيري در درگيري هاي داخلي اين كشور كه ممكن است جان افراد بسياري را نجات دهد، اما باعث سقوط اسد نمي شود، حمايت نمي كند.
اولويت هاي اوباما براي مقابله با ايران
مقامات وزارت خارجه آمريكا، ماه گذشته در ديدار با مخالفان ايران، اولويت هاي سياست باراك اوباما در قبال ايران را به اين ترتيب عنوان كرد: «برنامه هسته اي، اثرات آن بر امنيت اسرائيل و راه هايي براي تغيير رژيم ايران». با درنظر گرفتن چنين اهدافي تيم باراك اوباما به جز بازي با زمان در مذاكرات هسته اي، چه كار مي تواند بكند؟
قدرت هاي غربي به جايي نخواهند رسيد
بيان اينكه «ايران فعاليت هاي هسته اي خود را متوقف كند وگرنه فشارها را افزايش خواهيم داد»، هيچ دستاوردي براي جايگاه آمريكا در خاورميانه نخواهد داشت. تقريبا 10 سال است كه قدرت هاي غربي سعي كرده اند با ايران وارد مذاكره شوند تا فعاليت هسته اي خود را كنار بگذارد. در هيچ برهه زماني ايران حاضر نشده از حق مسلم خود در برخورداري از توانمندي چرخه سوخت طبيعي از جمله غني سازي اورانيوم دست بكشد.
استحكام اراده ايران با تحريم ها
تحريم ها و تهديدات نظامي فقط اراده ايران را مستحكم تر كرده اند. با وجود تمام فشارهاي واشنگتن و تل آويو، تعداد سانتريفيوژهاي مورد استفاده در ايران طي 5 سال گذشته از كمتر از هزار دستگاه به بيش از 9 هزار دستگاه افزايش يافته است. با اين وجود، تهران بارها پيشنهاد كرده است كه در ازاي به رسميت شناخته شدن حق غني سازي اش، نظارت شديدتر- و شايد محدود كردن فعاليت هاي هسته اي اش را مي پذيرد.
مخالفت با ديكتاتوري آمريكا
در منطقه رمز موفقيت ايران
حكومت «جورج دبليو بوش» غني سازي تحت محافظت در ايران را نپذيرفت. در واقع، اين دولت تا زماني كه ايران تمام برنامه غني سازي خود را متوقف نكرد با اين كشور وارد مذاكره نشد. اين كار فقط ايران را به پيگيري برنامه هسته اي اش ترغيب كرد، درحالي كه نظرسنجي ها نشان مي دهد كه تهران با به چالش كشيدن اوامر ديكتاتوروار آمريكا حمايت مردم منطقه را براي موضع هسته اي اش كسب كرده است.
كليد بقاي آمريكا در دستان ايران است
همچنان كه دولت هاي خاورميانه بيش از پيش نماينده نگراني ها و خواسته هاي مردم خود مي شوند، در برابر اختلافات راهبردي با آمريكا- مانند اختلافات مصر و عراق- نيز كمتر سر تعظيم و تسليم فرود مي آورند. اين امر واشنگتن را به چالش مي طلبد تا دست به كاري بزند كه تمريني براي آن نداشته، يعني پيگيري ديپلماسي راستين با كشورهاي مهم منطقه، براساس بده بستان واقعي و هماهنگ با منافع دوجانبه. مهم تر از همه اين است كه آمريكا مي تواند از طريق برقراري روابط حسنه با جمهوري اسلامي تنها مانع سقوط حكومت خود گردد (همان طور كه احياء جايگاه واشنگتن در اوايل دهه 70، مستلزم توافق و سازش با جمهوري خلق چين بود).
ايران حتي به قيمت جنگ
تسليم نمي شود
حال جانشين حكومت جورج بوش بعد از سه سال و نيم، به جاي توافق و سازش با ايران، همچنان براين مطلب پافشاري مي كند كه ايران بايد تسليم واشنگتن شود، درغيراين صورت مورد حمله قرار مي گيرد اوباما با اين شيوه، آمريكا را در مسيري هدايت مي كند كه منجر به جنگي ديگر در خاورميانه در اولين سال هاي دوره رئيس جمهوري جديد خواهد شد و لطمه اي كه جنگ با ايران به جايگاه راهبردي آمريكا وارد خواهد آورد، آن قدر عظيم خواهد بود كه خسارات وارد شده به واسطه عراق، در مقايسه با آن، به چشم نمي آيد.


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14