(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 17 تیر 1391 - شماره 20249

زندگي زاهدانه صاحب مفاتيح الجنان
شرح فرازهايي از صلوات شعبانيه و آداب اين ماه
بررسي ماهيت دروغ و مصاديق دروغ هاي مصلحتي
دروغ هاي مصلحتي يا منفعتي


زندگي زاهدانه صاحب مفاتيح الجنان

محدث خبير و عارف زاهد حاج شيخ عباس قمي، معروف به «محدث قمي» از علما و محدثان بزرگ شيعه در اواسط قرن چهارده است.
وي با تأليفات گرانقدرش خدمات شايان توجهي به اسلام و تشيع كرد، بعضي از تأليفات اين عالم بزرگ عبارتند از: «سفينه البحار»، «مدينه الحكم و الاثار»، «مفاتيح الجنان»، «فوائد الرضويه»، «الكني و الالقاب» و «منتهي الامال».
محدث قمي در سال 1254 هجري شمسي در قم متولد شد، در سن 22سالگي به نجف رفت و شش سال آنجا ماند، پس از آن دوباره به ايران برگشت و تا آخر عمر، يعني تا 56سالگي در قم درس خواند و درس داد.
اين عارف بزرگ سرانجام در اول بهمن 1319 هجري شمسي در نجف اشرف درگذشت و پيكر مطهرش در صحن حرم اميرالمؤمنين(ع) آرام گرفت.
¤ يك قباي كرباس در زمستان و تابستان
شيخ عباس قمي لباسش عبارت از يك قباي كرباس بسيار تميز و معطر بود، چند سال پشت سر هم، زمستان و تابستان را با آن قباي كرباس مي گذرانيد. هيچ گاه در فكر لباس و تجمل نبود، فرش خانه اش از گليم بود، از سهم امام استفاده نمي كرد و مي گفت: «من اهليت ندارم از آن استفاده كنم.»
¤ روپيه اي كه شيخ از زنان هندي نپذيرفت
روزي در نجف اشرف دو زن محترم، اهل بمبئي و از بستگان آقا كوچك (از محترمان نجف) حضور شيخ عباس رسيده، تقاضا مي كنند هر ماه مبلغ 57روپيه به ايشان تقديم كنند كه از لحاظ زندگي در رفاه باشند (در آن ايام، مخارج ماهانه خانواده وي از ماهي 05روپيه تجاوز نمي كرد) حاج شيخ عباس از پذيرفتن آن خودداري مي كنند.
ميرزا محسن محدث زاده، فرزند كوچك آن مرحوم، اصرار مي كند تا قبول كنند ولي قبول نمي كند، تا اينكه زنان محترم نااميد مي شوند و مي روند.
پس از رفتن آنان ميرزامحسن به پدر مي گويد: «من هم، ديگر از كسبه بازار براي مخارج روزانه قرض نمي كنم!»، حاج شيخ عباس مي گويد: ساكت باش! من همين مقدار هم كه الان خرج مي كنم، نمي دانم فرداي قيامت چگونه جواب خدا و امام زمان(عج) را بدهم، چگونه بارم را سنگين تر كنم؟»
در اواخر عمرش، شخصي از همدان به نجف اشرف آمد و شيخ را ملاقات كرد، در ضمن صحبت از وضع داخلي وي جويا شد، آن مرحوم هرچه بود گفت، شخص همداني در موقع رفتن مبلغي پول به ايشان داد؛ ولي محدث قمي نپذيرفت، هرچه اصرار كرد، قبول نكرد، پس از رفتن، فرزند بزرگش گفت: پدر! چرا نپذيرفتي؟ جواب مي دهد: «گردنم نازك و بدنم ضعيف است، طاقت جواب خدا را در قيامت ندارم!» سپس داستان اميرالمؤمنين(ع) در شب نوزدهم رمضان را نقل كرد و گريست و به موعظه اهل خانه پرداخت.
به نقل از : فارس
 


شرح فرازهايي از صلوات شعبانيه و آداب اين ماه

سيدمحمدمهدي ميرباقري
در ميان ماه هاي سال سه ماه رجب، شعبان و رمضان از ايام الله محسوب مي شوند كه در آن دستورات مهمي براي توجه به جهات الهي از سوي مسلمانان وارد شده است. در مورد ماه شعبان نيز روايات بسياري در فضيلت اين ماه وارد شده كه آن را از ديگر ايام سال متمايز مي كند همچنين در روايتي از حضرت صادق(ع) آمده است كه بهترين اعمال در اين ماه صدقه دادن و استغفار است. در مقاله حاضر نويسنده به شرح كوتاهي از برخي فرازهاي صلوات شعبانيه و همچنين آداب اين ماه شريف پرداخته است .
اين صلوات شامل بركات ماه و كارهايي كه بايد براي رسيدن به اين بركات انجام دهيم مي باشد. اين دعا با صلوات هايي شروع مي شود كه توجه به شئون نبي اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) است. ثمره صلوات، اصلاح نفس و آمرزش گناهان است:
«وجعل صلاتنا عليكم و ما خصنا يه من ولايتكم طيبا لخلقنا و طهاره لانفسنا و تزكيه لنا و كفاره لذنوبنا» (دعاي جامعه كبيره).
يكي از اعمال اين ماه هم كثرت صلوات است. باطن صلوات تعظيم در برابر نبي اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و شئون ايشان است كه اين تعظيم طريق سجده ما در مقابل خداوند متعال مي باشد.
«اللهم صل علي محمد و آل محمد الفلك الجاريه في اللجج الغامره يامن من ركبها و يغرق من تركها»
در روايات تاكيد شده است كه انسان سالك مي بايست در اين دنيا حالت غريق داشته باشد و بر فقر خود واقف باشد در غير اين صورت مبتلاي به شرك مي شود. حالت غريق يعني كسي كه در اوج نياز، همه اسباب از كار افتاده است و ازهمه تكيه گاه ها منقطع گرديده است. اين توجه مقدمه درك حضور خداوند و رسيدن به مقام اخلاص است:
«اذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الدين فلما نجاهم الي البر اذا هم يشركون» (العنكبوت، 56)
همچنين در توحيد صدوق آمده است كه فردي نزد حضرت آمد و گفت من از بحث هاي متكلمان در مورد خدا خسته شده ام خدا را به گونه اي توصيف كن كه بفهمم، حضرت او را به يك تجربه شخصي اش در زندگي حين غرق شدن در كشتي ارجاع دادند، كه آن كسي كه حين غرق و انقطاع اسباب به او توسل جستي او همان خداست.
«الله هوالذي يتاله اليه عند الحوائج و الشدائد كل مخلوق عند انقطاع الرجاء من كل منه هو دونه و تقطع الاسباب من جميع ما سواه...» (توحيد صدوق)
انسان تا مضطر نشود و حالت غريق پيدا نكند، متكي به خدا نمي شود و تا متكي نشود در سلوك خود به نتيجه نمي رسد. انسان نبايد حتي به رياضات خود، به عقل خود و عبادات خود تكيه كند. وقتي اين حالت در انسان شكل گرفت كشتي نجات او اهل بيت(ع) خواهند بود. شرط نجات، رسيدن به حالت غريق است چرا كه تا احساس نياز نكند و خود را مستغني بداند اين دستگيري اتفاق نمي افتد. عبور از همه فتنه ها و ابتلائات نيز با تكيه بر اين تكيه گاه ممكن است و اين مخصوص امت ما نيست همه امم در فتنه ها با صلوات عبور مي كردند.
«مثل اهل بيتي كمثل سفينه النوح من ركبها نجي و من تركها غرق»
«اللهم صل علي محمد و آل محمد الكهف الحصين و غياث المضطر المستكين و ملجا الهاربين و عصمه المعتصمين» «و اذ اعتزلتموهم و ما يعبدون الا الله فاووا الي الكهف» (الكهف،61) انسان وقتي از بت ها كناره گرفت و احساس غربت به او دست داد و جز خدا را نخواست به كهف حصين پناه مي آورد.
اينكه سرحضرت سيدالشهدا(ع) بر سر نيزه اين آيه را مي خواندند:
«أم حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من آياتنا عجبا» (الكهف:9) اشاره به اين حقيقت دارد كه واقعا اصحاب كهف آيات عجيب خداوند نبوده اند بلكه اصحاب سيدالشهدا(ع) آيات عجيب بوده اند كه در اين فتنه به كهف حصين يعني سيدالشهدا(ع) پناه آورده اند.
«غياث المضطر المستكين»
غوثي كه خداوند براي دستگيري مضطرين قرارداده است ائمه معصومين(ع) هستند. اين اضطرار و اعتزال از مراحل متكامل سير و سلوك معنوي انسان مؤمن است كه تركيبي از خوف و عجز است. اين حالت را بايد در همه احوال زندگي داشته باشيم چرا كه حقيقتاً فقير هستيم. كسي كه ملتفت به اين فقر مستمر خودش نيست دنبال پناهگاهي هم نيست.
«ملجاء الهاربين»
اگر براي انسان هرب حاصل شد از شيطان و اهواي نفس خود به اين ملجاء مي رسد.
«عصمه المعتصمين»
انسان بايد در همه امور خود اهل اعتصام و توكل باشد حتي در خودسازي و سلوك خود. مشكل ما اين است كه به حالت اضطرار و هارب و مستكين و معتصمين نرسيده ايم كه اگر برسيم معصومين(ع) را به عنوان كهف و غياث و ملجاء و عصمت خواهيم يافت.
اين صلواتها مقدمه اين نكته پاياني صلوات ها است:
«هذا شهر نبيك سيد رسلك شعبان الذي حففته بالرحمه و الرضوان الذي كان رسول الله صلي الله عليه و اله و سلم يداب في صيامه و قيامه في لياليه و ايامه بخوعاً لك في اكرامه و اعزامه الي محل همامه»
باطن اين ماه از شئون نبي اكرم(ص) و شفاعت ايشان است. خداوند اين ماه را محفوف به رحمت و رضوان خودش قرار داده و اگر انسان اهل سير در اين ماه شد پايانش رضوان الهي است.
«رضوان»
مقامي فوق همه مقامات بهشت است: «و رضوان من الله اكبر» (توبه 27). اين مقام رضوان بدون شفاعت و دستگيري اهل بيت(ع) بدست نمي آيد: «بكم يسلك الي الرضوان» (دعاي جامعه كبيره)
چكار كنيم تا به رحمت و رضوان اين ماه برسيم؟
«اللهم فاعنا علي الاستنان بسنته فيه و نيل شفاعت لديه»
ما مي بايست به سنت حضرت (ص) تمسك جوييم و مستن به اين سنت بشويم كه درسايه اين تمسك به شفاعت حضرت برسيم اين استنان، به سنت باعث مي شود كه خود را در معرض رحمت اين ماه قرار دهيم. شيخ علي صفايي مثال مي زدند كه كساني كه هندوانه پرت مي كنند، وقتي پرت مي كنند كه حواست باشه وگرنه اگر توجه تو به سمت ديگري است، نمي اندازند، اگر بيندازند هم ميوه ضايع مي شود و هم تو آلوده مي شوي. در لحظه «توجه» انسان مي تواند نعمت را جذب كند.
درك شفاعت نبي اكرم(ص) و رحمت و رضوان خداي متعال كه با صلوات وصيام در اين ماه تنزل پيدا مي كند متوقف بر اين استنان به سنت است. سنت رسول الله(ص) در اين ماه چه بوده است؟
«الذي كان رسول الله صلي الله و عليه و آله و سلم، يداب في صيامه و قيامه، في لياليه و ايامه»
صيام روزانه و قيام شبانه لازمه رسيدن به اين شفاعت است و اين هردو با يكديگر كامل مي شوند؛ انساني كه شب را از دست بدهد، روز پربركتي هم نخواهد داشت.
«قال ابوجعفر عليه السلام: قال موسي يا رب اي عبادك ابغض اليك، قال جيفه بالليل، بطال بالنهار.» امام صادق(ع) فرمود: حضرت موسي عرض كرد: خدايا مغبوض كردن بندگانت كدام است؟ فرمود: كسي كه چون مردار درشب و بيكار در روز است.
«اللهم اجعله لي شفيعا مشفعا»
حضرت(ص) شفيعي است كه شفاعتش مقبول است.
«وطريقا اليك مهيئا واجعلني له متبعا حتي القاك يوم القيامه، عنّي راضيا و عن ذنوبي غاضيا قد اوجبت لي منك الرحمه والرضوان.»
طريق و واسطه همه عالم نبي اكرم(ص) است و تبعيت از ايشان لازمه اين سير و سلوك است.
«يوم القيامه راضيا»
اشاره به همان مقام رضوان است.
«عن ذنوبي غاضيا»
با مقام شفاعت حضرت(ص) است كه به رحمت و رضواني كه محفوف به اين ماه است مي رسيم.
«وانزلتني دارالقرار و محل الاخيار»
اخيار دسته اي هستند كه به صورت مستقيم برخوردار نور حضرات هستند:
«انتم نورالاخيار» (جامعه كبيره)
درماه شعبان چه كنيم؟
از امام رضا(ع) سفارش شده است كه در اين ماه ذكر صلوات و قرائت قرآن زياد انجام گيرد، چرا كه تا لحظه آخر امكان ورود به ضيافت شعبان وجود دارد. مانند كسي كه از عمرش استفاده نكرده كه در روايت آمده مابقي عمر سرمايه ايست كه ارزش آن نامعلوم است.
انسان مي بايست همواره در حال «اخبات» و «انكسار» باشد؛ انسان اگر با عبادتهاي خودش به عجب برسد عبادتهايش حبس مي شوند؛ «لاتفسد عبادتي بالعجب» (صحيفه سجاديه) و اگر با گناهش به مرحله تقصير و ندامت برسد، خداوند گناهش را تبديل به حسنه مي كند. اين سرمايه بزرگي براي انسان است.
كسانيكه اهل سلوك حقيقي هستند اين حالت قصور و تقصير را توأم با همه تلاشهايشان دارند:
«والذين يوتون ما اتوا و قلوبهم وجله أنهم الي ربهم راجعون» (المؤمنون: 06) يعني كسانيكه نهايت سعي خود را كرده اند و در عين حال از مواجهه با خداي خود هراسناك مي باشند.
«ويطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و أسيراً(8) انما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءً و لاشكوراً(9) انا نخاف من ربنا يوما عبوساً قمطريراً(01)»
يعني در اوج تلاش خود، نسبت به خداوند خائف هستند و هيچگاه عجب به افعال و عبادات خود پيدا نمي كنند.
لذا در روايات آمده است كه دعا كنيم خداوند ما را از معارين (كسانيكه ايمانشان عاريه است) قرار ندهد و از حالت تقصير خارج نسازد:
«عن أبي الحسن(ع) قال: قال أكثر من أن تقول- اللهم لا تجعلني من المعارين و لا تخرجني من التقصير- قال قلت اما المعارون فقد عرفت أن الرجل يعار الدين ثم يخرج منه فما معني لاتخرجني من التقصير فقال كل عمل تريد به الله عزوجل فكن فيه مقصراً عند نفسك فان الناس كلهم في أعمالهم فيما بينهم و بين الله مقصرون الا من عصمه الله عزوجل.» (الكافي، باب الاعتراف بالتقصير)
علي(ع) فرمود: زياد بگوئيد: خدايا مرا از دارندگان ايمان عاريتي قرار مده و مرا از حالت احساس تقصير خارج مكن. راوي گويد: عرض كردم معني دارندگان ايمان عاريتي را مي دانم اما معني عبادت دوم چيست؟
حضرت فرمود: بدين معني است كه در هر عملي كه براي خدا انجام مي دهي، خود را مقصر بداني زيرا همه مردم در اعمالي كه بين خود و خدايشان انجام مي دهند مقصر هستند مگر آن كساني كه خداوند خود محافظ و نگهدارشان بوده باشد.
شيخ علي صفائي مي گفتند: بچه اگر ظرف را بشكند و بعد سرش را بالا بگيرد و معجب باشد و پيش شما بيايد شما تحويلش نمي گيريد اما اگر ظرف را شكست و خجالت كشيد و شرمنده شد شما دلداري اش مي دهيد و مي گوييد: فداي سرت و نوازشش مي كنيد. در پيشگاه خداوند اگر گناه انسان او را به انكسار برساند بهتر است از اينكه عبادتش به عجب برساند. در برخي روايات آمده است اگر مومنين به خاطر ترك گناه معجب نمي شدند خداوند باب گناه را در زندگي آنان سد مي كرد و نمي گذاشت شيطان وارد زندگي آنان شود. همه اعمال ما در بارگاه الهي چيزي نيست؛ خدا اگر بخواهد با آن اعمال عنايت كند بدون آن هم مي تواند عنايت كند چون بود و نبود اين اعمال يكي است.
در پايان ماه، حالت مصيبت از دست دادن اين ماه مي تواند دستگير ما باشد؛ در دعاي وداع رمضان مي خوانيم: «فاجرنا علي ما أصابنا فيه من التفريط أجراً نستدرك به الفضل المرغوب فيه» (الصحيفه السجاديه ) به خاطر اين مصيبتي كه اين ماه را از دست داديم به ما اجري بده كه همه فضيلت هاي از دست رفته را جبران كند. يعني اگر انسان حالت مصيبت زده داشته باشد اميد اينكه خداوند همه فضيلتهاي از دست رفته در عمل را به او بدهد وجود دارد.


بررسي ماهيت دروغ و مصاديق دروغ هاي مصلحتي

دروغ هاي مصلحتي يا منفعتي

تيره فروغياني
دروغ در همه فرهنگ هاي انساني امري ناپسند و زشت شمرده مي شود. اين بيانگر آن است كه دروغ از نظر عقل و عقلاء، بد و ضدارزشي و اخلاقي است و فطرت سالم انساني، دروغ را بر نمي تابد؛ چرا كه دروغ، همان سخن ناراست، خلاف حقيقت و واقع است و انسان، ناراستي را در هر شكل و شمايلي نمي پسندد و از آن بيزاري مي جويد.
از نظر آموزه هاي اسلامي، دروغگو دشمن خداست و خداوند دروغگويان را در زمره ظالمان و محروم از هدايت و رستگاري دانسته و وعده دوزخ و عذاب دردناك داده است.
اما با اين همه، برخي با توجيهات و بهانه تراشي و عذرتراشي ها مي كوشند تا دروغ هاي خود را خوب و زيبا جلوه دهند و با عناويني آن را مقبول و جايز بشمارند. اين درحالي است كه دروغ در هر شكل و قالبي و با هر انگيزه اي، بد و زشت است و تأثيرات منفي خود را بر فرد و جامعه به جا مي گذارد كه از جمله آن ها بي اعتمادي به شخص است.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگرش قرآن را درباره دروغ هاي مصلحتي و منفعتي بيان كند.
اهداف و انگيزه هاي دروغگويي
دروغ، سخني ناراست است كه گاه در شكل خبر و گاه وعده به ديگري گفته مي شود. (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 487 ذيل واژه صدق) البته دروغ تنها در گفتار و سخن و قول نيست، هر چند كه اصل آن در گفتار و سخن است. (همان) بلكه دروغ مي تواند غير سخن گفتن و گفتار، در قالب اعمال و رفتاري چون اشاره و مانند آن، انجام گيرد و يا در نوشته اي بيان شود.
در همه جوامع بشري در طول تاريخ، دروغ امري ناپسند و زشت دانسته شده است، (غافر، آيه 28) چرا كه ذات و فطرت آدمي به سوي كمال، خوبي، صدق، راستي، درستي، زيبايي و مانند آن گرايش دارد و از هرگونه بدي، زشتي و دروغ بيزار است. عقل و شريعت نيز دروغ را جزو مصاديق ظلم و بي عدالتي مي شناسد و به عنوان يك اصل ضداخلاقي و ضدارزشي با آن مخالفت و مبارزه مي كند. (آل عمران، آيه 94؛ انعام، آيات 21 و 93)
عقل عملي انسان، به عدالت حكم مي كند و آن را جزو بايدهاي ارزشي و اخلاقي دسته بندي مي كند؛ در مقابل ظلم را بد، زشت و ناپسند مي شمارد و به عنوان نبايدهاي ارزشي و اخلاقي با آن مخالفت و مبارزه مي نمايد.
براساس آموزه هاي وحياني قرآن، هر آنچه را كه عقل مستقل عملي انسان و گاه حتي سيره عقلايي در برخي از موارد، امري زشت و بد و ضد عقلاني يا ضد عقلايي دانسته، آن چيز حرام و گناه مي باشد؛ زيرا هر آنچه عقل مستقل عملي حكم كند، شريعت نيز به همان حكم مي كند؛ چرا كه آموزه هاي وحياني اسلام براساس فطرت و عقلانيت مي باشد و هرگز با فطرت و عقلانيت تضاد و تقابل ندارد. از اين رو اسلام نه تنها دروغ را زشت و بد دانسته بلكه به عنوان گناه شناخته و وعده مجازات و كيفر در دنيا و آخرت داده (بقره، آيات 8 تا 10) و گاه دروغگويان را مورد لعن و نفرين خود قرار داده است. (نور، آيات 6 و 7؛ آل عمران، آيه 61؛ ذاريات، آيه 10 تا 12)
خداوند در آياتي روشن مي كند كه مجازات دروغگويان به سبب ارتكاب اين عمل زشت و گناه تنها در آخرت انجام نمي گيرد بلكه گاه عذاب هاي استيصال در همين دنيا نيز اعمال مي شود چنانكه بر دروغگويان قوم شعيب نازل شد. (هود، آيات 91 تا 93) در آخرت نيز خداوند ماموران دوزخ را مأمور مي كند تا با شدت و حدت، دروغگويان را به سوي آتش دوزخ بكشانند و آنان را مجازاتي سخت و دردناك دهند. (علق، آيات 16 تا 18؛ جاثيه، آيات 7 و 8)
شگفت اينكه اين مجازات ها در دنيا و آخرت اختصاص به دروغگويان ندارد، بلكه حتي شنوندگان دروغ و كساني كه براي شنيدن دروغ گوش هايشان را تيز مي كنند و تمام حواس خود را مصروف شنيدن دروغ مي كنند، تهديد به مجازات هاي سخت در دنيا و آخرت مي شوند. البته اين مجازات عليه كساني كه با شنيدن دروغ بر آن هستند تا عليه حق عمل و فعاليت كنند، شديدتر و سخت تر است. از اين رو شنيدن دروغ به قصد جاسوسي عليه نظام اسلامي عامل خواري و ذلت در دنيا براي شنونده آن شمرده مي شود. (مائده، آيه 41)
به هر حال، دروغگويي و دروغ شنيدن، كاري زشت و بد و گناهي بس بزرگ است كه خشم و غضب الهي و نيز مجازات سخت چون خواري در دنيا و عذاب دردناك دوزخ در آخرت را موجب مي شود.
با اين همه، پرسش اين است كه چرا برخي ها هميشه يا هرازگاهي دروغ مي گويند؟ دروغگو با آنكه مي داند كه با دروغ، امري بد و زشت و ضدكمالي و عقلاني و عقلايي را مرتكب مي شود؛ چرا باز گرفتار اين نابهنجاري زشت است؟ اگر حتي شخصي دروغگو نيست و اين امر به شكل صفت و خصلت و منش در شخص درنيامده؛ چرا باز هرازگاهي، دروغي مي گويد و اين امر زشت را با همه آگاهي از زشتي و بدي آن، به جان مي خرد و به امر ضدكمالي و ضدارزشي اقدام مي كند؟
در حقيقت، چه انگيزه ها و اهدافي شخص را به سوي دروغگويي مي كشاند و يا دروغي را به جان مي خرد؟ آيا مي توان پذيرفت كه دروغ ها با توجه به اهداف يا متعلق يا انگيزه ها متفاوت است و برخي از آنها زشت و ضدارزشي و برخي ديگر خوب و ارزشي است؟ به اين معنا كه دروغ يك رذيلت اخلاقي نيست و امري خنثي است كه با توجه به قيودي، ارزشي يا ضدارزشي، مي شود؟ آيا دروغ خوب و ارزشي و هنجاري هم داريم؟
برخي ها در پاسخ به اين پرسش ها با توجه به برخي از انگيزه ها و اهداف و گاه متعلق دروغ و مفاد آن، پاسخ مثبت به پرسش فوق مي دهند و معتقدند كه دروغ، هميشه بد و زشت نيست، بلكه حتي دروغ خوب هم داريم. آنان از جمله دروغ هاي خوب را، دروغي دانسته اند كه به مصلحتي گفته مي شود. بلكه حتي برخي معتقدند كه اگر به قصد منفعتي نيز دروغ گفته شود، آن دروغ هم مجاز بوده و از عنوان زشتي و بدي و گناه بودن خارج مي شود؛ چرا كه اگر با دروغي منفعتي بزرگ نصيب شخص يا جامعه شود، با اهم و مهم كردن، مي توان دروغ گفت و از فوايد و آثار آن بهره برد.
براي تبيين مسئله، نخست بايد مطلبي درباره حكم اخلاقي و شرعي دروغ بيان شود تا سپس با اشاره به اهداف و انگيزه هاي انجام دروغ معلوم گردد كه آيا از نظر آموزه هاي وحياني اسلام، دروغ خوب هم داريم؟ يا آنكه همه دروغ ها زشت و بد است؟
زشتي و بدي مطلق دروغ
از نظر آموزه هاي وحياني اسلام، دروغ همواره زشت، بد و گناه است. خداوند دروغ را از گناهان كبيره دانسته است؛ زيرا وعده عذاب هاي خواركننده در دنيا و آخرت داده است و هر آنچه بر آن وعده عذاب يا تهديد به دوزخ داده شده باشد، به عنوان گناه كبيره شناخته و معرفي مي شود؛ زيرا يكي از معيارهاي سنجش گناه كبيره از صغيره همين دانسته شده است.
از نظر اسلام، دروغ سرچشمه همه پليدي ها و زشتي ها و گناهان بشر است. امام حسن عسگري(ع) فرمود: «جعلت الخبائث كلها من بيت و جعل مفتاحها الكذب، تمام پليدي ها در خانه اي نهاده شده و كليد آن دروغ است. (بحارالانوار، چاپ بيروت، ج69، ص 236 و ملامهدي نراقي، جامع السعادات، ج2، ص323)
دروغ، انسان را درميان مردم بي اعتبار نموده و اعتماد ديگران را از وي سلب مي كند و آثار بسيار نامطلوبي درپي دارد، لذا دروغ از نظر اسلام حرام است. به اين معنا كه فراتر از حكم اخلاقي زشت و بد بودن، به عنوان حكم فقهي از ميان احكام پنج گانه، حكم حرام بر آن مترتب شده است.
بنابراين، از نظر اسلام، همواره دروع امري زشت، بد وگناه است. از نظر اسلام، دروغ از مصاديق رذيلت اخلاقي است و هرگز به عنوان يك فضيلت معرفي نمي شود. از نظر فقهي و حكم شرعي، نيز گناه و حرام است. پس در همه احوال و موارد يعني از نظر عموميت و اطلاق اصولي بايد گفت كه هرگز چيزي به نام دروغ خوب نداريم.
خداوند در آياتي چند، خود و پيامبرش را از هرگونه مصاديق دروغ منزه و پاك مي داند. اين پاكي از دروغ حتي در قالب وعده از سوي خداوند و پيامبرش (واقعه، آيات1و2، هود، آيات61 و 65، نجم، آيات 10 و 11) بيانگر آن است كه دروغ، مطلقا زشت و ناپسند و بد است و نمي توان دروغي را خوب و پسنديده معرفي كرد.
تفاوت انگيزه ها و اهداف
دروغ گويان با اهداف و انگيزه هاي چندي متوسل به دروغ مي شوند. در بسياري از موارد منافع شخصي است كه شخص را به دروغگويي مي كشاند و كمتر مواردي را مي توان يافت كه منافع ديگري با ملي، آنان را به دروغ سوق دهد.
گاه هدف دروغ، پنهان كردن جرم و گناه و خلاف يا قانوني است كه شخص مرتكب شده است. ريشه بسياري از دروغ ها را مي توان در اين انگيزه و هدف خلاصه كرد. برادران حضرت يوسف(ع) نيز به قصد پنهان كردن جرم خود به دروغ متوسل شده بودند كه خداوند آن را در آيات 17 و 18 سوره يوسف گزارش مي كند.
انگيزه و هدف ديگري كه شخص را به دروغ گويي مي كشاند، نيرنگ و فريب است؛ چرا كه نمي خواهد ديگري به سمت وسويي برود كه مخالف اهداف دروغ گو و مقاصد و منافع و مصلحت اوست. از اين رو با بهره گيري از دروغ و اعتمادي كه ديگري به هر دليل به او دارد (مانند استفاده از سوگند دروغ) شخص را گمراه مي كند و فريب مي دهد تا كاري را مرتكب يا ترك كند كه خواسته دروغگو است. (اعراف، آيه 20؛ عنكبوت، آيه 12؛ منافقون، آيه 1)
حسادت نيز مي تواند انگيزه اي براي دروغ و دروغگويي باشد. خداوند در آيات 9 و 11 سوره يوسف گزارش مي كند كه حسادت برادران يوسف نسبت به وي، موجب دروغ گفتن براي جلب اعتماد يعقوب(ع) از سوي آنان شد.
البته كسي كه برخلاف اعتقادات خود سخن مي گويد نيز دروغگو است. به اين معنا كه خودش به امري معتقد است برخلاف همان اعتقاد خود، سخني ديگر را بر زبان مي راند. هرچند كه اين سخن دروغ او در حقيقت راست و مطابق واقع و حقيقت است؛ ولي از آن جايي كه شخص به آن اعتقادي ندارد و برخلاف آن اعتقاد دارد، اين سخن گفتن برخلاف اعتقادات شخصي، نيز از مصاديق دروغ است. (منافقون، آيه 1)
بطور مثال ممكن است كسي به حجاب يا خمس اعتقاد قلبي نداشته و آن را قبول نداشته باشد. اما در ظاهر از اهميت آن سخن بگويد. چنين شخصي هرچند سخني راست و مطابق با واقع مي گويد اما چون به آن اعتقاد ندارد و سخن و دلش يكي نيست لذا دروغگو محسوب مي شود.
از نظر آموزه هاي اسلامي همه دروغ ها به هر هدف و انگيزه اي كه باشد زشت، بد و ناپسند و حتي گناه كبيره و حرام است و مرتكب آن نمي تواند به عناويني چون هدف و قصد و انگيزه خير و... آن را امري خوب و حلال و پسنديده جلوه دهد.
دروغ هاي مصلحتي، دروغ هاي بد ولي مجاز اضطراري
اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر دروغ مطلقا زشت، بد، ناپسند اخلاقي و گناه و حرام شرعي و فقهي است؛ پس چرا براي آن استثناء قائل شده اند و به اصطلاح دروغهاي مصلحتي مجاز شده است.
بي گمان پاسخ را مي بايست در خود پرسش جست وجو كرد. هرگز اسلام و آموزه هاي وحياني آن، دروغي را خوب و حلال ندانسته است؛ بلكه در برخي از موارد به خاطر مصالحي بسيار مهم چون حفظ جان و عرض و آبرو يا مال بسيار زياد، دروغ را مجاز دانسته است و اين جواز درحد ضرورت است و براساس آموزه هاي اسلامي چيزي كه به ضرورت و اضطرار به همان مقدار مجاز دانسته شده، در همان محدوده با شرايط سفت و سخت جايز است: الضرورات تبيح بقدرها.
پس جواز دروغ همانند جواز خوردن مرده براي مضطر آن است كه بايد به مقدار نياز و با شرايط خاصي انجام گيرد. كسي كه براي نجات جان خود مرده اي را مي خورد يا كسي كه براي درمان بيماري بي درمان و يا سخت درمان، مجازات، شراب بنوشد، درهمان اندازه مورد نياز مي تواند استفاده كند و دايره اين مصلحت و جواز بسيار بسته و محدود است. پس اگر بيش از حدنياز و بيرون از مصلحت اهم بخورد و بنوشد، گناه و حرامي را مرتكب شده است. پس راه به راه نمي توان به عنوان مصلحت دروغ گفت و با مصلحت توجيه كرد.
باز هم تاكيد مي شود در اسلام هيچگاه دروغ پسنديده و خوب و هنجاري معرفي نشده است حتي اگر براي مصالح بسيار مهمي در برخي از موارد خاص و استثنائي تجويز شده و مجاز دانسته شده باشد؛ زيرا عنوان ناپسند بودن و زشت و بد بودن، همچنان باقي است و در محدوده اي بسيار تنگ و با شرايط بسيار سخت به حكم اضطرار و ضرورت، مجاز دانسته شده است.
موارد استثنايي و اضطراري جواز دروغ
مواردي كه از نظر فقه اسلامي براي مصالح و منافع بسيار مهم شرعي، فردي يا اجتماعي، دروغ به عنوان دروغ مصلحتي يا سفيد به تعبير انگليس ها تجويز شده به شرح ذيل است:
1. در موقعيت اضطرار و ناچاري: هرگاه كسي براي حفظ جان يا مال يا ناموس خود يا فرد مسلمان ديگر، سخن يا سوگند دروغ بخورد، جايز است. لذا امام صادق(ع) فرموده است: «اگر انسان از روي تقيه و ضرورت و ناچاري سوگند دروغ ياد كند، ضرري ندارد.» و در ادامه مي افزايد به طور قاعده كلي، هر حرامي در مقام اضطرار مجاز مي شود. (شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج16، ص 137، چاپ بيروت)
2. اصلاح ميان مردم: هرگاه بين دو نفر مسلمان خصومت و نزاعي باشد و ابتدا تمام راه هاي معمولي چاره را رفته اند؛ ولي نتيجه اي نبخشيده، در اين صورت انسان با يقين به مؤثر بودن، مي تواند با گفتن دروغ، كينه و عداوت را برطرف كرده و صلح و صفا و صميميت ميان آنها برقرار كند، مشروط بر اينكه فايده و نتيجه اي بر آن محتمل باشد. مثلا اگر دو نفر يا دو خانواده با يكديگر قهر باشند. پيش يكي رفته و از قول ديگري بگويد كه فلاني تعريف و تمجيد شما را مي كرد و از اينكه با شما قهر كرده اظهار ناراحتي مي نمود و به نظر من او مايل است كه با شما آشتي كند. همچنين نزد آن ديگري رفته و از قول دوست اولي، مشابه همين مطلب را بگويد. اين گونه دروغ ها گذشته از اينكه حرام نيست، پسنديده نيز هست و رسول خدا آن را تأييد كرده است، در وصيت پيامبر اكرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) آمده است: «يا علي! ان الله احب الكذب في الاصلاح و ابغض الصدق في الفساد.» اي علي! خداوند دروغ را كه باعث اصلاح بين مردم شود دوست دارد و از راست گفتن كه باعث فتنه و نفاق شود، بيزار است. (شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، چاپ بيروت، ج8، ص 578)
3. خدعه و نيرنگ در جنگ: يكي ديگر از مواردي كه گفتن دروغ حرام نيست، جنگ و جهاد است. اگر جنگ با انگيزه دفاع و يا رفع فتنه و فساد باشد استفاده از دروغ اشكالي ندارد. زيرا اگر بتوانيم با خدعه و فريب دشمن را غافلگير كنيم و با يك حمله ضربتي به او يورش بريم، مي توانيم با كمترين تلفات، دشمن را نابود سازيم، لذا در فراز ديگر از وصيت رسول خدا(ص) به علي(ع) آمده است: كه در سه مورد دروغ گفتن جايز است كه يكي از آنها جنگ است. (بحارالانوار، چاپ بيروت، ج74، ص 51؛ ابن اثير ج 4 ص 160؛ ابن حجر عسقلاني، ج8 ص 117 و نراقي ج 2 ص 323)
4. وعده به خانواده و همسر: در دين مقدس اسلام هزينه زندگي زن و فرزند به عهده مرد است. (در مورد همسر مطلقا و در مورد فرزندان در صورت نياز آنها و تمكن پدر). البته نفقه واجب به تناسب امكانات و مقدار توان است و بيش از آن لازم نيست، ولي چون بسياري از اوقات در اثر زياده طلبي و چشم و هم چشمي، تقاضاي خانواده فراتر از امكانات مرد و بيش از حد توان او است، در چنين وضعي مرد بر سر دوراهي قرار مي گيرد: يا بايد با برخورد منفي و رد صريح در برابر خواسته هاي آنان موضع گيري كند و يا با برخورد اميدواركننده و وعده هاي مصلحتي و غير جدي تا حدودي آنها را راضي و قانع سازد. حال، با توجه به اينكه پاسخ منفي و تند جز جريحه دار شدن عواطف و تزلزل اركان خانواده و حتي طلاق همسر سرانجامي ندارد، ناگزير اجازه داده شده كه از روش دوم استفاده شود و آن به ظاهر دروغ گفتن مصلحتي است. در همان روايتي كه در بالا از رسول خدا(ص) نقل شد، به اين مورد نيز اشاره شده و تمام روايت اين است: «يا علي! ثلاث يحسن فيهن الكذب، المكيده في الحرب و عدتك زوجتك و الاصلاح بين الناس» يا علي! سه مورد است كه دروغ گفتن در آن نيكو است. خدعه و نيرنگ در جنگ. وعده به همسر و اصلاح ميان مردم. اين روايت ملاك و معيار خوبي در اختيار ما قرار داده است كه مي توانيم براساس آن تشخيص بدهيم كه دروغ گفتن در اين موارد اشكالي ندارد و اگر دروغ بگوييم در اين موارد، داراي مصلحت و فايده مي باشد.
دروغ مصلحتي يا منفعتي
اين نكته را هيچ گاه نبايد فراموش كرد كه دروغ هرگز خوب و پسنديده نخواهد بود و همانند كارهاي حرام ديگري چون مرده خواري و شرابخواري هر چند كه به اضطرار باشد، آثار سوء وضعي خود را به جا مي گذارد. از اين رو پيامبران و اولياي الهي حتي از دروغ هاي مصلحتي پرهيز داشتند و حتي توريه با جواز آن انجام نمي دادند؛ زيرا جواز در اضطرار امري ناپسند و حرام و گناه مانند دروغ، شراب و مرده دليل بر تغيير ماهيت آنها نمي شود و آثار سوء آنها در جان و جسم انسان باقي خواهد بود. از اين رو برخي حتي از دروغ مصلحتي و مجاز به هر شكلي شده گريزان بوده و هستند؛ زيرا لقمه حرام اگر چه به مصلحت حفظ جان باشد، لاجرم و ناخواسته تأثيرات بد خود را خواهد گذاشت.
برخي از افراد به ظاهر متدين عادت كرده اند كه در هر موقعيتي كه منافع آنها به خطر مي افتد و با كوچك ترين توجيه، به دروغ متوسل مي شوند و نام آن را دروغ مصلحتي مي گذارند، در حالي كه- چنانكه در بالا اشاره شد- دروغ در همه حال امري حرام و بد و زشت است و اگر مواردي استثناء شده و جواز دروغ در آنها داده شده صرفا براي مصلحتي بزرگتر و مهم تر بوده و دروغهاي مصلحتي فقط منحصر به همان موارد مجاز تعيين شده در روايات و شرع، مي باشد و غير از آن موارد، همگي دروغهاي حرام بشمار مي رود كه فرد به خيال خود آنها را مصلحتي مي داند در حالي كه به واقع دروغهاي منفعتي براي اوست كه بخاطر به خطر افتادن منفعتي از او، متوسل به آن دروغ شده است.


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14