(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 25 تير 1391 - شماره 20256

از بين بردن دين و دنيا
منع تعامل با ظالمين
دعاي همراه كار نه جايگزين كار
چگونگي حزن در سلوك عارفان
آثار اعمال در قرآن (6)
ظلم و ستم
چگونه ماه رمضان را تعظيم كنيم؟
«آيت الله مرعشي نجفي» و حساسيت به بيت المال


از بين بردن دين و دنيا

قال الامام علي(ع): ان جعلت دينك تبعاً لدنياك اهلكت دينك و دنياك.
امام علي(ع) فرمود: اگر دينت را ابزار قراردادي براي دنيايت، اين را بدان كه هم دينت را از دست مي دهي و هم دنيايت را!(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- غررالحكم و دررالكلم، ص 130
 


منع تعامل با ظالمين

در وصيت امام اميرالمؤمنين(ع) به كميل «عليه الرحمه» آمده است: «يا كميل لاتطرق ابواب الظالمين» مبادا در خانه ستمكاران را بكوبي و با آنان همدم گردي... اي كميل! اگر مجبور شدي با آنان هم مجلس شوي، پيوسته خدا را ياد كن و بر او توكل نما و از شر آنان به خدا پناه بر. از آنان چشم برگير، سر به زير انداز و با قلب خود، كارشان را انكار كن. بلند خدا را به بزرگي ياد كن، تا آنان بشنوند و هيبت تو آنان را بگيرد و از شرشان در امان باشي.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مستدرك الوسايل، ج 13، ص 124


دعاي همراه كار نه جايگزين كار

پرسش:
اينكه در آموزه هاي وحياني اين همه تأكيد بر دعاي زياد براي تأمين و افزايش رزق و روزي شده به معناي اين است كه دعا به جاي عوامل مادي رزق از قبيل كار و تلاش و... است يا مفهوم ديگري دارد؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
براساس آموزه هاي وحياني تأكيد فراوان بر نقش دعا در تأمين و افزايش رزق و روزي انسان شده است. اما آيا اين به معناي جايگزيني دعا به جاي عوامل مادي رزق از قبيل: كار و تلاش و برنامه ريزي و... است؟ قطعا پاسخ منفي است و اين دو دسته عوامل يعني عوامل مادي و عوامل معنوي هيچ كدام بي نياز از يكديگر نيستند و نمي توانند جايگزين يكديگر شوند. بنابراين دعا بايد همراه كار باشد نه جايگزين آن. در اين رابطه از منابع و متون ديني نيز چنين مي توان استنباط كرد كه دعا جايگزين كار نيست، بلكه پشتوانه معنوي كارگران است تا با استفاده از ابزار دعا، از كار خود، بهره ها و نتايج بهتري بگيرند. شاهد اين مدعا رواياتي است كه ائمه معصومين (ع) با مشاهده افرادي كه دعا را جايگزين كار و تلاش مي كردند، آنان را به كار و تلاش دعوت مي كردند.
يكي از اصحاب امام صادق(ع) به آن حضرت عرض مي كند هزينه زندگي من به كندي مي رسد. (لطفا) براي تأمين رزق من دعا كنيد. امام فورا پاسخ دادند: «نه! (دعا نمي كنم) از خانه خارج شو و به دنبال روزي خود باش.» (وسايل الشيعه، ج17، ص22)
قرائن حاليه اين روايت حاكي از آن است اين فرد، بدون به كارگيري سعي و توان خود و با خانه نشيني از امام درخواست دعا كرده است كه امام بدون درنگ دعاي او را رد كرده و او را به كار و تلاش و خروج از خانه دعوت نمودند.
در روايت ديگري امام صادق(ع) به صراحت ناخرسندي خود را از بيكاران دعاكننده اعلام كرده و مي فرمايند: «من از كسي كه با ترك كسب و كار، لب به دعا مي گشايد و مي گويد خدايا روزي من را برسان، ناخشنود و ناراحتم». (همان، ص28)
همچنان كه امام باقر(ع) به كنايه چنين فردي را كمتر از مورچه توصيف كرده و مي فرمايند: «من از مردي كه با احساس سختي از انجام كسب و كار مي خوابد و مي گويد: خدايا روزي مرا برسان، و در عين حال از حركت در زمين براي جلب فضل الهي خودداري مي كند، ناخشنودم. مورچه از سوراخ خود خارج مي شود و روزي خود را مي جويد (آيا اين عده از مورچه هم كمترند؟) (همان، ص30)
بنابراين از جمع بندي رواياتي كه مؤمنان را به دعا براي تأمين و افزايش رزق و روزي تشويق مي كنند و رواياتي كه انسان را از دعاي بدون كار و تلاش برحذر مي دارند، چنين مي توان نتيجه گيري كرد كه «نيايش و كار» در كنار هم معنا مي يابند نه به جاي هم. تلاش بدون نيايش و دعا و نيايش و دعا بدون كار و تلاش هردو ناقص و ابترند. نتيجه مطلوب هنگامي به دست مي آيد كه اين دو در كنار يكديگر قرارگيرند.


چگونگي حزن در سلوك عارفان

(بدان اي سالك طريق حق!) سالك در اول متأسف است از اينكه عمر عزيزش تلف شده، وقت گذشته را غنيمت نشمرده است. او مي گويد: چرا من نفهميدم خود را به معصيت مبتلا كردم. چرا كاري نكردم كه موجب رضاي خدا باشد. چرا من در طاعت و عبادت خدمت بسزايي ندارم. چرا من زودتر درصدد اصلاح حال خود برنيامدم. اينها افكاري است كه يك سالك تازه براه افتاده در سر دارد. همينها موجب مي شوند كه او متأثر و محزون گردد. در مراحل سلوك موجبات حزن به نسبت درجات سالكين مختلف مي گردد. در بدو سلوك اين افكار علت حزن سالك هستند، تمايل او به حق سبب مي شود كه اين افكار در او پديد آيد.
ميل او به ارادت تبديل شود، نوع فكر سالك عوض مي شود. قبلا محزون بود، چرا عمر او تلف شده است. اكنون محزون است چرا قلب به غير حق توجه دارد. قبلا محزون بود چرا به معصيت مبتلا شده اكنون مي گويد چرا اشتغالات مرا از مشاهده حق محروم نموده، قبلا مي گفت چرا من طاعت و عبادت بسزايي ندارم. اكنون مي گويد چرا من بايد به عمل خود دلبند باشم.
اينها نوع افكار زمان ارادت است. ارادت به محبت تبديل گردد باز نوع فكر سالك عوض مي شود. در مقام محبت سالك مي گويد: چرا بايد من موجبات تشتت خاطر براي خود فراهم كنم چرا من بايد به زن و فرزند دلبستگي داشته باشم. چرا من بايد ازحق محجوب باشم. چرا من بايد چشم و گوشم بسته باشد. اينها نوع افكار عالم محبت است. اگر محبت به عشق تبديل شود باز طرز فكر سالك عوض مي شود، در زمان عشق سالك وضع ديگري دارد.
در مقام عشق عنوان سالك عوض مي شود. به او عاشق گفته مي شود، در اين مقام غم او غم عشق است. در مقام عشق عاشق نه به فكر جاه است نه به فكر مقام نه به فكر علم است نه به فكر كمال نه به فكر كفر است نه به فكر ايمان، نه دربند بهشت نه در ياد دوزخ، شب و روز اشك مي ريزد تا به وصال معشوق برسد.
در مقام عشق شب و روز عاشق يكي است، ساماني براي او نيست، آسايش از او، سلب اختيار از دست او بدر رفته است. حال زار عاشق قابل بيان نيست. زمان هجران او را نمي توان وصف كرد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- محسن بينا، مقامات معنوي، ج 1، ص 95


آثار اعمال در قرآن (6)

ظلم و ستم

علي كامران
در قسمت هاي اول تا پنجم سلسله مقالات «آثار اعمال در قرآن»، مباحث آثار گناه، آثار خودپسندي و تكبر، آثار مكر و حيله، آثار مال حرام و آثار دورويي و نفاق در زندگي انسانها مورد بحث و بررسي قرار گرفت.
در اين قسمت ، آثار ظلم و ستم، انواع ظلم، مصاديق ظلم و ستم در آيات قرآن و يازده گروهي كه ستم گرترين گروههاي ظالمند مورد بحث و بررسي قرار مي گيرند.
ظلم و ستم، ضدارزش و پديده اي است كه با فطرت هر انساني مغايرت دارد و در تمام مكاتب الهي و مادي و نيز اقوام و ملل، مطرود و زشت شناخته شده است.
شايد بتوان گفت كه پس از كفر و شرك، كه آنها نيز مصاديقي از ظلم مي باشند، از چيزي بدتر و سهمگين تر از «ظلم و ستم» در قرآن ياد نشده است.
انواع ظلم
ظلم بر سه نوع است:
1- ظلم به خويشتن
2- ظلم به مردم و ساير موجودات
3- ظلم به مكتب
در بين انواع ظلم، ظلم به مكتب و دين، مهم ترين و بزرگ ترين نوع ظلم است.(1)
مفسر تفسير نور درباره بزرگ ترين و بدترين نوع ظلم ذيل آيه 7 سوره صف نوشته است:
1- كسي كه نه بشارت عيسي و نه معجزات پيامبر اسلام را مي پذيرد و همه را يكسره سحر مي داند، مرتكب بزرگ ترين افترا گرديده و ظالم ترين فرد است.
2- افترا به انبياي الهي، افترا بر خداست. آنان به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتند: «سحر مبين»، خداوند عمل آنان را افترا بر خدا معرفي مي كند.
3- افترا بر خدا و دين خدا، بدترين نوع افتراست.
4- بزرگ ترين ظلم، جلوگيري از رشد و معرفت و حق گرايي و عبادت مردم است.
5- بدترين نوع ظلم آن است كه بر ظالم، اتمام حجت شده باشد و او ظلم كند.
6- نتيجه افترا بر خداوند، محروميت از هدايت الهي است.
7- هدايت و ضلالت به دست خداوند است، ليكن انسان زمينه هاي آن را با اختيار و اراده خود فراهم يا نابود مي كند.
در آيات قرآن كريم مصاديق مختلفي براي انواع و اقسام و ظلم و ستم ذكر شده است كه از ترك اولي پيامبران و ظلم به خود آنها كه كم ترين نوع آن است تا بدترين نوع ظلم و ستم راشامل مي شود. در واقع، براساس آيات قرآن مجيد، هر ترك اولي و هر گناهي كه از انسان سربزند، نوعي ظلم به خود يا ديگران است و چنانچه درصدد استغفار و جبران برنيايد، گرفتار عواقب آن مي شود. آدم و حوا(ع) هنگامي كه ترك اولي كردند و از درخت ممنوعه خوردند، فوراً به درگاه خداوند متعال استغفار كردند و اظهار داشتند: ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين (آدم و حوا) گفتند: پروردگارا! ما به خودمان ستم كرديم؛ و اگر ما را نبخشي و به ما رحم نكني، از زيانكاران خواهيم بود. (اعراف 23)
مصاديق ظلم و ستم در آيات قرآن
خداوند متعال در آيات قرآن كريم، هشتاد و يك گروه را ظالم و ستمگر ناميده است. اين افراد و گروه ها عبارتند از:
1- كساني كه زنانشان را نگه مي دارند تا آنها را اذيت كنند. (بقره 231)
2- گروهي از قوم گوساله پرست حضرت موسي(ع) (يهود) (بقره54)
3-گروهي از قوم موسي، كه سخن خدا را تغيير دادند (بقره 59)
4-مشركان (بقره 165)
5-كفران نعمت كنندگان (بقره57)
6-متجاوزين از حدود الهي (بقره 229)
7- كفار (بقره 254)
8-قوم ثمود (اسراء 59)
9-ياري كنندگان ظالمان (انعام 129)
10-خورندگان مال يتيم با زور و كلك (نساء 10)
11-كساني كه به خدا دروغ مي بندند (آل عمران 94)
12-تكذيب كنندگان پيامبران الهي (نحل 113)
13- كساني كه از غيرخدا و پيامبر و احكام اسلامي داوري مي طلبند (نور 50)
14-تهمت زنندگان به پيامبران الهي (فرقان8)
15- قوم نوح (عنكبوت14)
16-انكاركنندگان آيات الهي (عنكبوت 49)
17-مسخره كنندگان و لقب زشت دهندگان به مؤمنان (حجرات 11)
18-دوستان ستمگران (ممتحنه11)
19- كساني كه مرتد مي شوند (آل عمران 86)
20-بدكاران (آل عمران192)
21-قاتلان (مائده 29)
22-كساني كه زيرسلطه يهوديان و مسيحيان مي روند (مائده51)
23-كساني كه عيسي را پسرخدا مي دانند (مائده 72)
24-تجاوزكنندگان از حق و دستورات الهي (مائده 107)
25-شهادت دهندگان و قسم خوردگان دروغ (مائده 107)
26- تكذيب كنندگان پيامبراسلام و آيات الهي (انعام 33)
27-طردكنندگان مؤمنان (انعام 52)
28-منافقين (حشر17)
29- درخواست كنندگان عذاب الهي (انعام 58)
30- ايرادگيرندگان به آيات الهي (انعام 68)
31- ترك كنندگان امر به معروف و نهي از منكر، (انعام 129) (طبق روايات)
32- گمراه كنندگان مردم (انعام 144)
33-فسادكنندگان در زمين (اعراف 5)
34- نزديك شدگان به درخت ممنوعه در بهشت
(اعراف 19)
35- گناهكاران (اعراف 41)
36- دوزخيان (اعراف 44)
37- گوساله پرستان بني اسرائيل (اعراف 148)
38- فرعونيان و كفار قريش (انفال 54)
39- كساني كه افراد نابرابر را با هم برابر مي كنند (توبه 19)
40- منافقان و پيروانشان (توبه 47)
41- كساني كه مبناي كارهايشان باطل است (توبه 109)
42- كساني كه براساس علم و آگاهي به تكذيب يا تأييد نمي پردازند (يونس 39)
43-كساني كه به خدا دروغ مي بندند (هود 18)
44- كساني كه حرف باطل مي زنند (هود 31)
45- پرداخت كنندگان خمس و زكات (انعام 129)
46- همجنس بازان (هود 83)
47- دزدان (يوسف 75)
48- مخالفان پيامبران (ابراهيم 13)
49- پيروان شيطان (ابراهيم 22)
50- پيروان مكتب غيرالهي (ابراهيم 27)
51- قوم شعيب (حجر 78)
52- لجاجت كنندگان دربرابر حق (اسراء 82)
53- كارگزاران طاغوت (كهف 29)
54- شيطان پرستان (كهف 50)
55- انسانهاي بي تقوا (مريم 72)
56- كساني كه قانون الهي را زيرپا مي گذارند و مي شكنند (انبيا 11)
57- كساني كه با بشارتها و انذار پيامبران بيدار نمي شوند (انبياء 46)
58-ترك اولي كنندگان (انبياء 88)
59- سنگدلان (حج 53)
60- پرستش كنندگان غيرخدا (حج 71)
61-فرعونيان (شعرا11)
62-كساني كه از هوا و هوس خود پيروي مي كنند (قصص 50)
63-كساني كه به دعوت انبيا توجه نمي كنند (فاطر 37)
64-كساني كه دل مردم بي گناه را مي سوزانند (صافات 63)
65- غافلان (زمر 24)
66-گناه كاران (غافر 18)
67-منحرفين از راه حق (شوري 21)
68-زشت كاران (شوري 22)
69-تعدي كنندگان به حق ديگران (شوري 41)
70-كساني كه خود و خانواده هايشان را جهنمي كرده اند (شوري 45)
71-پيروي كنندگان از هوسهاي جاهلان (جاثيه 19)
72-تكبركنندگان (احقاف 10)
73-شيطان (حشر17)
74-عالمان بي عمل (جمعه 5)
75-تحريف كنندگان كتاب الهي و كتمان صفات پيامبر اسلام (جمعه 7)
76-بخيلان (حديد 24)
77-طغيان كنندگان در برابر دستورات الهي (انسان 31)
78-استفاده كنندگان نادرست از نعمت هاي الهي (ابراهيم 34)
79- خيانت كنندگان در امانات (احزاب 72)
80-قاتلان انبياء (آل عمران 182)
81-دوستان و همنشينان با بدها (ق 29)
اكنون بد نيست كه بدانيم از نظر قرآن مجيد، كه همان نظر خداوند سبحان است، ظالم ترين افراد و گروه ها چه كساني هستند؟
اين شناخت، به ما كمك مي كند كه وضع انديشه، گفتار و كردارمان را با آيات وحي تطبيق دهيم و چنانچه متصف به يكي از اين صفاتي كه خداوند متعال درباره ظالمان ذكر فرموده هستيم، توبه كنيم، گناهانمان را با انجام كارهاي صالح جبران كنيم و از اين رذيله مهلك و خانمان برانداز، جدا دوري گزينيم.
ستمگرترين افراد و گروه ها يازده گروهند
در بين افراد و گروه هايي كه در قرآن كريم به عنوان ظالم و ستمگر ناميده شده اند يازده گروه در صف «ستمگرترين ها» قرار دارند كه عبارتند از:
1- كساني كه مردم را از ذكر نام خدا در مساجد منع مي كنند (بقره 114)
2- كتمان كنندگان شهادت (بقره 140)
3- تكذيب كنندگان آيات الهي و افترازنندگان به خداوند (انعام 21)
4- كساني كه به دروغ مي گويند به من وحي مي شود (پيامبران دروغين) (انعام 93)
5- گمراه كنندگان مردم (انعام 144)
6- كساني كه از آيات الهي رويگردانند (انعام 157)
7- كساني كه به خدا دروغ مي بندند (كهف 15)
8- تكذيب كنندگان حق و حقيقت (عنكبوت 68)
9- تكذيب كنندگان سخن حق و درست (زمر 32)
10- قوم نوح (نجم 52)
11- كساني كه به اسلام دعوت مي شوند و آن را رد مي كنند (صف 7)
آثار ظلم و ستم
ظلم و ستم آثار مخرب و مهلك فراوان دارد، به طوري كه مي توان گفت اين بلاي خانمان برانداز، دنيا و آخرت، روح و جسم و در يك كلام همه چيز ظالمان و ستمگران را به ورطه نابودي و نيز جسم و روح انسان را به عذاب و خواري دنيوي و ذلت و بدبختي ابدي مي كشاند! و اين آثار، آثار رفتار خود آنهاست و خداوند متعال هيچ ظلم و ستمي در حق هيچ موجودي در دنيا و آخرت نمي كند. شايد به همين دليل است كه اميرالمؤمنين علي(ع) فرموده اند:
... به خداوند قسم كه اگر اقليم هاي هفتگانه را همراه با آنچه در زير آسمان ها است را به من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي نافرماني كنم، هرگز چنين نخواهم كرد!!(2)
جا دارد كه همه بنا به توصيه آيه 45 سوره ابراهيم، از سرنوشت ظالمان و ستمگران تاريخ عبرت بگيريم و با مشاهده آخر و عاقبت ننگين و مهلك آنها، از اين پديده زشت و شرم آور و تباه كننده انسان دوري كنيم.
بعضي از آثار ظلم در قرآن عبارتند از :
1- ظالمان در دنيا و آخرت گرفتار عذاب مي شوند (كهف87)
2- عذاب سختي در روز قيامت ستمكاران را فرا مي گيرد (يونس 54)
3- قتل گوساله پرستان بني اسرائيل (بقره 54)
4- در دوزخ همراه و همنشين شيطان مي شوند (زخرف 39)
5- در معرض عذاب سهمگين الهي قرار دارند (بقره 165)
6- از راه حق گمراه مي شوند و آمرزيده نمي شوند (نساء 168-167)
7- نسل نامناسب از آنها باقي مي ماند (انعام 45)
8- مسخ شدن به صورت ميمون (اعراف 166)
9- هلاكت (يونس 13)
10- عذاب هميشگي (يونس 52)
11- فرود آمدن عذاب آسماني بر آنها (هود 67)
12- مهلت نمي يابند (نحل 85)
13- بدبختي (كهف 59)
14- شفاعت شامل حالشان نميشود (مومنون 27)
15- در معرض تهديد الهي قرار دارند (شعرا 227)
16- ويران شدن خانه و شهر ستمكاران (نمل 52)
17- معذرت خواهي آنها در قيامت پذيرفته نمي شود (روم 57)
18- بايد آتش دوزخ را بچشند. (سبا 42)
19- مورد بازخواست قرار مي گيرند (صافات 22)
20- اگر همه زمين را هم بدهند، از عذاب نجات نمي يابند (زمر 47)
21- عذاب دردناك در انتظار آنها است (زخرف 65)
22- در برزخ عذاب مي شوند (طور 47)
23- گرفتار عذاب بزرگ مي شوند (فرقان 19)
24- چيزهاي پاك بر گروهي از آنها حرام مي شود (نساء 160)
25- هدف صاعقه قرار مي گيرند (نساء 153)
26- افسوس و پشيماني شديد در قيامت دارند (فرقان 27)
27- رستگار نمي شوند (انعام 21)
28- سخت جان مي دهند (انعام 93)
29- طوفان شديد و رگبار بر سر آنها فرود مي آيد (عنكبوت 14)
30- نزد خداوند نگهداشته مي شوند (سبا 31)
31- ياوري در قيامت ندارند (شوري 8)
32- در هنگام مرگ مورد ضرب و شتم ملائكه واقع مي شوند (نساء 97 و نحل 28)
33- عهد خدا به آنها نمي رسد (بقره 124)
34- خدا دوستشان ندارد (آل عمران 57)
35- هدايت نمي شوند (آل عمران 86)
37- جايگاه بد اخروي دارند (آل عمران (151)
38- به خواري ابدي گرفتار مي شوند (آل عمران 192)
39- بايد در دنيا منزوي شوند (انعام 68)
40- لعنت خدا بر آنهاست (اعراف 44)
41- ضرر كنندگان واقعي اند (اسراء 82)
42- آتش دوزخ آنها را احاطه مي كند (كهف 29)
43- از جهنم نجات نمي يابند (مريم 72)
44- دشمني طولاني و عميق با حق دارند (حج 53)
45- آخر عاقبت بد و وحشتناك دارند (قصص 40)
50- منقرض و نابود مي شوند (انعام 45)
51- بازقوم شكنجه مي شوند (صافات 63)
52- عذاب دائمي دارند (شوري 45)
53- در آتش مي روند (حشر 17)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تفسير اطيب البيان ذيل آيه 7 سوره صف
2- نهج البلاغه صبحي صالح كلام 224 ص 346


چگونه ماه رمضان را تعظيم كنيم؟

محمد شكوه فر
آموزه هاي قرآني بر تعظيم برخي از امور از جمله شعائر الهي تاكيد دارد. از آن جمله مي فرمايد: ذلك و من يعظم حرمات الله فهو خيرله عند ربه و و أحلت لكم الانعام الا ما يتلي عليكم فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور؛ اين است كه آنچه مقرر شده و هر كس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن براي او نزد پروردگارش بهتر است و براي شما چهارپايان حلال شده است، مگر آنچه بر شما خوانده مي شود. پس، از پليدي بتها دوري كنيد و از گفتار باطل اجتناب ورزيد. (حج، آيه 30)
دراين آيه سخن از تعظيم و بزرگداشت مقررات و قوانين الهي است كه در شكل احكام پنج گانه بيان شده است. تعظيم مقررات و قوانين آن است كه به درستي براساس آن، سبك زندگي خويش را سامان دهيم و از آن مقررات و قوانين سرپيچي نكنيم.
اگر شخص كسي را دوست مي دارد اين دوستي را با اطاعت به نمايش مي گذارد، تعظيم شعاير نيز به اين است كه درچارچوب آن زندگي كنيم؛ و از محدوده آن خارج نشويم. اين كار هم تعظيم آن امر است و هم فوايد آن به خود ما باز مي گردد از اين رو قرآن تعظيم قوانين و مراعات آن را امر خير براي انسان دانسته و بر آن تاكيد نموده است.
خداوند همچنين مي فرمايد: ذلك و من تعظيم شعائر الله فانها من تقوي القلوب؛ اين است فرايض خدا و هر كس شعاير خدا را بزرگ دارد درحقيقت، آن حاكي از پاكي دلهاست. (حج، آيه 32) بنابر اين تعظيم شعاير و فرائض الهي نشانه اي از تقواي دل است. دلي كه درگرو اطاعت و ولايت است هرگز سرپيچي نمي كند و هر آنچه محبوب گفت اطاعت كرده و از آن پيروي مي كند. (آل عمران، آيه 31).
بنابر اين اگر بخواهيم شعائر الهي و فرائض و قوانين او را بزرگ داريم بايد زندگي خود را درچارچوب آن سامان دهيم و در باطن و ظاهر و درجوانح و جوارح اطاعت و پيروي خود را نشان دهيم.
تعظيم و بزرگداشت ماه رمضان نيز به آن است كه همه آنچه كه درباره آن ماه از سوي خداوند بيان شده بشناسيم و قدر و منزلت آن را در حد ظرفيت وجودي و وسعت معنوي خود بدانيم و در تكريم و تعظيم آن بكوشيم.
بزرگداشت اين ماه به اين است كه با روح و جسم در انجام فرائض و مستحباتي كه در اين ماه وارد شده و در ترك محرمات و مكروهاتي كه گفته شده كوشا باشيم و در چارچوب آن عمل كنيم.
خداوند اين ماه را چنان كه در دعاي ماثور آمده تكريم و تعظيم كرده است: و هو شهر عظمته و كرمته و شرفته؛ پس برماست كه آن را بزرگ و شريف و محترم شماريم. در عظمت اين ماه رسول خدا(ص) فرموده است: لو يعلم العبد ما في رمضان لود ان يكون رمضان السنه ؛ اگر بنده «خدا» مي دانست كه در ماه رمضان چه بركتي وجود دارد دوست مي داشت كه تمام سال، رمضان باشد. (بحارالانوار، ج 39، ص 346)
ضرورت خواندن قرآن
از جمله كارهايي كه مي توان در تعظيم اين ماه انجام داد، افزون بر روزه گرفتن، قرائت قرآن است. امام رضا(ع) فرمود: من قرا في شهر رمضان آيه من كتاب الله كان كمن ختم القرآن في غيره من الشهور؛ هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه در ماه هاي ديگر تمام قرآن را بخواند. (بحارالانوار ج 39، ص 643)
آن حضرت همچنين در جايي ديگر فرمود: و أكثر في هذا الشهر المبارك من قراءه القرآن و الصلاه علي رسول الله-ص- و كثره الصدقه و ذكرالله في آناء الليل و النهار و بر الاخوان و افطارهم معك بما يمكنك؛ در اين ماه با بركت (رمضان)، بسيار قرآن تلاوت كن و بر رسول خدا-ص- درود بسيار فرست و صدقه فراوان بده. همچنين در شبانه روز بسيار به ياد خدا باش و از نيكي به برادران و افطاري دادن به ايشان تا حد ممكن كوتاهي مكن كه البته در آن عمل، پاداشي بزرگ مي باشد. (مستدرك الوسائل، ج 7، ص 534)
امام باقر-ع- نيز فرمود: لكل شيء ربيع و ربيع القرآن شهر رمضان؛ هر چيزي بهاري دارد و بهار قرآن، ماه رمضان است. (الكافي، ج 2، ص 036)
كار نيك در شب هاي ماه رمضان به ويژه شب قدر خيلي مهم است كه با اين كارهاي نيك مي توانيم در تكريم و تعظيم و تشريف اين ماه بكوشيم. از امام صادق(ع) سؤال شد: كيف تكون ليله القدر خيرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فيها خير من العمل في الف شهر ليس فيها ليله القدر؛ چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است. (وسائل الشيعه، ج 7 ص 652، ح 2)
براي تعظيم اين ماه بايد به كارهاي نيكي چون دعا كه مغز عبادت است تمسك جست و در اين ميان با استغفار، راه را براي ورود به كلاس تقواي ماه رمضان باز كرد. از اين رو اميرالمؤمنين-ع- فرمود: عليكم في شهر رمضان بكثره الاستغفار و الدعا؛، فاما الدعاء فيدفع البلاء عنكم و اما الاستغفار فتمحي به ذنوبكم؛ در ماه رمضان زياد دعا و استغفار كنيد كه دعا بلا را از شما دور مي سازد و طلب مغفرت و آمرزش، گناهان شما را پاك مي گرداند. (وسائل الشيعه،، ج 7، ص 022)
همچنين پيامبر اكرم-ص- شش چيز را براي تعظيم ماه رمضان مطرح مي كند كه مي توان به بزرگداشت اين ماه با اين اعمال اقدام كرد. ايشان فرموده است: ان من تمسك في شهر رمضان بست خصال، غفرالله له ذنوبه: ان يحفظ دينه و يصون نفسه و يصل رحمه و لا يؤذي جاره و يرعي اخوانه و يخزن لسانه، اما الصيام فلا يعلم ثواب عامله الا الله؛ همان كسي كه به شش ويژگي در ماه رمضان چنگ زند، خداوند گناهانش را مي بخشد: 1-دينش را حفظ كند. 2- نفسش را نگاه دارد. 3-با بستگانش پيوند برقرار كند. 4-همسايه اش را آزار نرساند. 5-رعايت (حقوق) برادرانش بنمايد. 6-زبانش را (از ناروا) باز دارد. اما روزه، پس هيچ كس جز خدا پاداش عمل كننده اش را نمي داند. (مستدرك الوسائل، ج 7، ص 073)
اينها تنها نمونه هايي از كارهايي است كه مي توانيم در اين ماه انجام دهيم و با آن، ماه رمضان را تكريم و تعظيم نمائيم. البته انجام همين امور خود گامي بلند براي درك مقام و منزلت ماه رمضان و به ويژه شب قدر است. باشد با تعظيم و بزرگداشت اين ماه و شب هاي مبارك آن بتوانيم مسير كمالي را به درستي تحت ولايت اهل بيت(ع) بپيماييم و مسير صعود و بازگشت را به مقام عز و صعق فناي الهي با انوار طيب و نوراني اهل بيت(ع) طي كرده و حجاب هاي نوري را بشكافيم و به حقيقت محض و شب عزت و عظمت الهي برسيم.


«آيت الله مرعشي نجفي» و حساسيت به بيت المال

آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، (1315- 1411ه.ق) فرزند آيت الله سيد شمس الدين محمود حسيني مرعشي بود، ايشان فقيه، اديب و محدث عاليقدر جهان اسلام و تشيع در عصر حاضر بود و از محضر اساتيد نجف در علوم مختلف كسب فيض كرد، آنگاه خود بركرسي تدريس تكيه زد.
عدم تشرف به بيت الله الحرام
حاج سيدمحمود مرعشي، فرزند آيت الله مرعشي درباره پدر مي گويد: آيت الله نجفي تا هنگام وفات موفق به زيارت خانه خدا نشدند، تا واپسين روزهاي عمر بارها از ايشان سؤال مي شد چطور تا حالا مشرف نشده ايد؟ مي فرمود: مستطيع نشدم!
يك وقت شخصي گفت: آقا اين همه پول در اختيار شما هست، شما چگونه مستطيع نشديد؟
فرمود: اين پول ها از آن من نيست، مال وجوهات، سهم امام و سهم سادات، مطالبه عباد و زكوات است و من نمي توانم اينها را براي خود صرف كنم و به مكه مشرف شوم، درحالي كه از خودم هيچ چيزي در دنيا ندارم، پس من مستطيع نيستم.
ديگري گفت: يك وقت ممكن است كسي شما را مهمان كند، فرمود: من بايد بدانم آن پولي كه مي خواهم با آن مرا ميهمان كند، از كجا تامين شده است؛ خداي ناكرده پول هاي شبهه ناك نباشد، دلم مي خواهد كه پول از آن خودم باشد.
مصرف بيت المال
اگر كسي در حرم مطهر به ايشان وجوهاتي مي داد، همان شب بايد آن را به مصرف مي رساند و نمي گذاشت به صبح برسد، شبي پولي در حرم با نيت وجوهات به ايشان داده شد، وقتي به منزل آمد، فرمود: به نانوا زنگ بزنيد، (نان طلاب را مي داد) و اين پول را به ايشان بدهيد تا مسئوليت از گردن من برداشته شود، ممكن است نصف شب خداوند عمر مرا بگيرد و بعد اين پول...
عصر آخرين روزي كه ايشان به حرم مطهر مشرف شد، با غسل و وضو بودند، وقتي بعداز نماز مغرب و عشاء به خانه مراجعت كرد، دارايي ايشان هشت تا صدتوماني بود و هيچ پولي در هيچ بانكي و نزد هيچ شخصي نداشت، مگر پول هايي كه نزد بعضي از اشخاص در تهران و قم و بعضي از شهرستان هاي ايران داشتند كه به آنها قسم داده بودند حتي فرزندان من هم مطلع نباشند و ما پس از رحلت ايشان آگاه شديم، آقا پول هايي به اين افراد كه عده اي تجار متدين بودند، حواله مي دادند و ليست هايي از فقرا را به آنها مي داد تا پول ها را در منزل افراد ببرند و آنها فقط با نشاني منزل حتي اسم صاحب منزل را هم نمي دانستند و حق پرسيدن هم نداشتند، آنها هم نمي دانستند كه اين پول ها از طرف چه كسي است.
غذا و لباس
معمولاً در شبانه روز يك وعده غذا ميل مي كردند و آن هم در تابستان غالباً نان و ماست و دوغ و در زمستان آش بود.
درباره لباسش مي گفت: از روزي كه من خود را شناختم، يك ذره لباس خارجي مصرف نكردم، هرچه لباس مي پوشيد، ساخت داخل بود، روزي خياط گفت: آقا دكمه اي كه ما مي گذاريم از خارج مي آيد، فرمود: از همين قيتان هايي كه ساخت ايران هست، دكمه درست كنيد تا دكمه آن هم خارجي نباشد.
در طول زندگيش غذا و لباسي كه مصرف مي كرد، از وجوهات شرعيه نبود، بلكه از نذورات افراد علاقه مند به ايشان بود كه مي گفتند: آقا ما اين پول را نذر شما مي كنيم، هر گونه كه مي خواهيد هزينه كنيد، لذا اين نذورات را صرف مصارف شخصي خويش مي كرد و از وجوهات و بيت المال استفاده نمي كردند. ضمن اينكه خودش نسبت به مصرف وجوهات بسيار حساس بود، به ما هم زياد نصيحت مي كرد و مي فرمود: «حكم آتش دارد ، مي سوزاند مراقب باشيد، خداي نكرده زندگيتان آلوده به اين جهات نشود.»
بارها طلبه هايي كه مي آمدند و وجوه مي آوردند و رسيد دريافت مي كردند، گاهي مي خواستند وجوهي از ايشان بگيرند يا برگردانند، خيلي نصيحت مي كرد و مي فرمود: «من مقداري براي معاش شما مي دهم، ولي در مصرف آن نهايت دقت كنيد، شما روحاني هستيد، بايد بيش از هر كس ديگري مواظب بيت المال باشيد، خداي نكرده اگر روحاني خلاف اين كند، ما از مردم ديگر چه توقعي داريم.»
خريد ماشين
يادم هست كه مادر ما مي فرمود: آقا چرا شما يك ماشين پيكان كه هر شخصي دارد، نمي خريد؟ در جواب گفت: «از كجا؟ از خود پول ندارم، اين پول ها هم كه وجوهات است، من بيايم از مال وجوهات ماشين شخصي بخرم. حالا من روزي يك بار درس مي روم و روزي دو بار هم به نماز جماعت جمعش يك ساعت و نيم نمي شود، من يك اتومبيل از وجوهات بخرم و در بيست و چهار ساعت، يك ساعت و نيم از آن كار بكشم، بقيه اش اينجا بخوابد. فردا جواب ولي عصر(عج) را چه بدهم؟! آيت الله مرعشي تا آخرين روز زندگيش از ماشين شخصي استفاده نكرد و براي رفتن به درس و نماز مانند ديگران كرايه مي داد و سوار تاكسي مي شد.
براي مساجد و حسينيه ها با مشكل، اجازه صرف وجوهات مي داد، مي فرمود: از هدايا و تبركات استفاده كنيد، هزينه كتابخانه نيز در مرحله اول از غير وجوهات تامين مي شود و تنها مواقع ضروري از وجوهات استفاده مي شود، ولي براي ساختن مدارس علميه اجازه مي داد و مي فرمود: اينجا جايي است براي سربازان امام زمان(عج).
آيت الله العظمي مرعشي تا لحظه وفات در حفظ بيت المال دقت مي كرد، در وصيتنامه اش مي خوانيم: من به زودي از اين دنيا مي روم، در حالي كه براي ورثه خود جز نامي نيك باقي نگذاشتم و آنها را به خداوند بزرگ سپرده ام.
منبع: فارس


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14