(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 27 تير 1391 - شماره 20258

تابستان و رمضان يعني فرصت آشتي با فرهنگ                                              نسخه  PDF        
چند پيشنهاد ويژه براي روزهايي كه در راه است
گرماي لذيذ
وقتي 100ميليون پول خرد است (خشت اول)
نقد سوم
برداشت دو
اين...نت
كارت خبرنگاري و شاخ مرغ! (طنز سوم)
بوي بارون
ساعت 25
خبر سوم
بازتاب


تابستان و رمضان يعني فرصت آشتي با فرهنگ

چند پيشنهاد ويژه براي روزهايي كه در راه است
گرماي لذيذ

يك معجون ماندگار و بي نظير
تولد اين موجود نازنين در خانه هر ايراني مي تواند طلوع دوباره آفتاب اخلاق و نسيم خنك مدارا و مروت را در جامعه پديدار سازد؛ خاصه اگر مديران و مسئولان و روحانيون محترم اين كتاب را به عنوان يك هند بوك در كنار خود داشته باشند و طبق آن رفتار كنند...«مفاتيح الحيات» يك دوره فشرده اصول زندگي است همان چيزي كه سالها جايش در ميان ما خالي بود. اغراق نيست اگر بگوييم اين كتاب بايد در كنار قرآن و مفاتيح الجنان و نهج البلاغه، در خانه هر ايراني باشد؛ كتابي كه ساده ترين اصول زندگي از آداب معاشرت و رفتار با والدين و فرزندان و همسر تا همسايه و همكار و دولتمردان را برايمان دسته بندي كرده؛ از آداب استراحت و كار و تفريح و مسافرت تا آداب خوردن و آشاميدن و پوشش و درختكاري و مردمداري و قرض دادن و معامله و تجارت...اينها شايد براي خيلي ها نياز به اصول و روش نداشته باشد اما براي جامعه اي كه اصول حياتي اش، شديدا با هجوم موريانه هاي اخلاقي روبه رو شده و ساختمانهاي خصائل خود را در مسير ريزگردهاي مدرنيته و منفعت و كسب ثروت در حال تخريب مي بيند و هر روز تشت رسوايي اخلاقي فردي از يك قشري و يا يك عده از جناحي بام مي افتد و در مسير سياست زدگي و اقتصادگرايي محض اين روزها، كالاي اخلاق، زياد طرفدار ندارد، يك ضرورت اساسي است.
كتاب را انتشارات اسراء منتشر كرده و در طول دو ماه به چاپ بيستم رسيده است و فقط تهراني ها 40هزار نسخه از آن را خريده اند.
نيمه پنهان زندگي درويشان
موسسه كيهان چهل و سومين عنوان از مجموعه «نيمه پنهان» را به درويشان و «طريقت تزوير» با زير عنوان روايتي تلخ از دنياي درويشي اختصاص داده است. اين كتاب را «ح.كريمي» نوشته و در هفت فصل با قيمت 6هزار تومان منتشر شده است. داستان اين كتاب با عشق سپهر به بيتا و سرگشتگي و جنون او آغاز مي شود كه افسردگي و گمگشتگي او باعث آشنايي با يكي از دراويش به نام ميرطاهر است و...در واقع اين كتاب روايتي داستاني از ورود به ميان درويشان، برخي رفتارها و آداب و رسوم آنهاست. براي خيلي ها كه تنها نامي از اين جماعت شنيده اند اين كتاب خواندني است و مفيد البته.
خاطرات خواندني يك اسير ويژه
اگر اهل خاطره خواني هستيد، ماه مبارك زمان خوبي است براي مرور خاطراتي كه به مرور زمان، تاريخ مي شود. خاطرات «هادي باغبان» يكي از سربازان آزاده دوران جنگ تحميلي عراق عليه ايران، در كتابي با عنوان «روزگار عسرت» منتشرشده كه خود او در مقدمه كتاب مي نويسد: من اصطلاحاً جزو اسراي صليب نديده بودم! زندگي اين اسرا در مقايسه با اسراي صليب ديده سخت تر بود، زيرا از حداقل امكانات اوليه، كه هر آدميزادي به آن نيازمند است، محروم بودند. اسراي صليب ديده براي رفع نياز اوليه مثل تشنگي، گرسنگي و... همانند ما در طول سال ها اسارت در رنج و زحمت نبودند. آن ها مي توانستند از نظافت شخصي برخوردار باشند و هم چنين اعمال واجب ديني شان را انجام دهند. اسراي صليب ديده اگر از وضعيتي ناراضي بودند، مي توانستند به نمايندگان صليب سرخ شكايت كنند و اين فرصت را داشتند تا به خانواده شان نامه بنويسند و...اين كتاب را سوره مهر منتشر كرده است كه 4400تومان قيمت دارد.
درمان در خانه!
مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي لوح فشرده «طبيعت و درمان»(درمان طبيعي) را منتشر كرده كه يك اثر بسيار مفيد براي جامعه امروز ماست. هدف از توليد اين لوح فشرده گردآوري كتابخانه اي غني با محوريت گياهان دارويي و درمان طبيعي بيماري ها عنوان شده و بيان فوايد و چگونگي مصرف بيش از 600 گونه از گياهان، غلات و حبوبات، ميوه ها، آب ها، جانوران و ... بخشي از اين لوح فشرده علمي است. همچنين طرز تهيه داروهاي گياهي جهت بيمارهاي داخلي و خارجي، آشنايي با علائم بيماري ها و نحوه درمان آنها، بيان فوايد و زيان هاي منابع طبيعي بر گروه هاي خوني مختلف، آشنايي با درمان هاي سنتي و فوايد آنها نسبت به درمان امروزي و اشاره به صدها حديث و روايت مرتبط با چگونگي خوردن و آشاميدن سالم و بيان فوايد و زيان هاي منابع طبيعي بر گروه هاي مختلف خوني از ديگر مطالب خواندني لوح فشرده «طبيعت و درمان» مي باشد. اين لوح فشرده با قيمت 5هزار تومان منتشر شده.
ديدار با آيت الله بهجت(ره)
براي خيلي از ما فقدان آيت الله بهجت(ره) همچنان تلخ است و تازه. اما مرور درس ها و نكته هاي ناب زندگي ايشان برايمان لذتبخش است خصوصا در ماه مبارك رمضان. حالا هم چاپ ششم كتاب «زمزم عرفان» با موضوع و محوريت زندگي حضرت آيت الله محمد تقي بهجت(ره) به همت آيت الله محمدي ري شهري با قيمت 7هزار تومان از سوي انتشارات دارالحديث منتشر شده، كتابي با محوريت يادنامه اي درباره مرجع و عارف بزرگوار، آيت الله بهجت(ره). برخي نكات ناب و درس هاي اين فقيه عاليقدر در كتاب به قدري خواندني است كه شايد تا سالها در ذهن مخاطب بماند به ويژه توصيه هاي معنوي ايشان كه هيچ گاه رنگ كهنگي به خود نمي گيرد. كتاب يك گفت وگوي خاص و ويژه هم با فرزند آيت الله بهجت(ره) دارد كه ناگفته هاي تكان دهنده اي از سير و سلوك آيت الله بهجت را به مخطاب عرضه مي كند. اين كتاب مي تواند كتاب باليني ما در شب ها و سحرهاي رمضان المبارك باشد.
بازگشت به لوطي گري
رمان «قيدار» نوشته رضا اميرخاني درباره يك گاراژدار در تهران دهه 50 شمسي است كه نام او و كاميون هايش در تمام جاده هاي ايران و ميان رانندگان شناخته شده است. از سوي ديگر مرام و مسلك رفتاري قيدار نيز در ميان تمام افرادي كه با او در ارتباط هستند به نوعي زبانزد است، اما در طول داستان با مجموعه وقايعي كه براي وي رخ مي دهد، قيدار به سمت نوعي تكامل و بازتعريف از خود دست پيدا مي كند. رمان قيدار، روايت مردي است از سلسله مردان، در ابتداي دهه پنجاه شمسي. اين رمان سيصدصفحه اي در 9 فصل روايت مي شود با اسامي مرسدس كروك، تاكسي فيات دويست و دوي كبريتي، اسب اينترنشنال، وسپاي فاق گلابي تا... براق بال دار. اين روايت مي كوشد كه رودخانه آيين فتيان را همچنان زنده و رونده به مخاطب نمايش دهد.» اين رمان خواندني با قيمت 9هزار تومان منتشر شده است.
قمقمه هاي عطشان
براي خيلي از ما ماه مبارك رمضان با خاطرات جبهه پررنگ مي شود؛ «قمقمه هاي عطشان» مجموعه خاطرات جانباز شيميايي محمدرضا زنجاني است كه به همت عليرضا صداقت از سوي انتشارات سماء قلم منتشر شده است. زنجاني در سن نوجواني بود كه جنگ شروع شد و در حالي كه كمتر از 15 سال سن داشت به جبهه رفت و تا پايان جنگ حضوري فعال داشت و هفت بار در عمليات هاي مختلف مجروح شد كه عبارت بودند از: در سال 1361 با حضور در عمليات ثارالله انگشتان دستش مجروح مي شود. سال 63 بر اثر اصابت تركش و موج انفجار از ناحيه سر، گوش و اعصاب و روان، سال 64 در هنگام شناسايي منطقه عملياتي و مواضع دشمن، بر اثر برخورد با مين مجروح شد كه هر دو پاي وي و دست چپش صدمه ديد. سال 65 يك بار در منطقه عملياتي شهر مهران از ناحيه سينه مجروح شد. بار دوم نيز در جزيره مجنون بر اثر بمباران و گلوله باران شديد دشمن دچار موج انفجار و مصدوم شد. سال 66 در منطقه عملياتي شهر حلبچه بر اثر بمباران شيميايي دشمن بعثي از ناحيه ريه، چشم و پوست مصدوم به شيميايي شد. به نحوي كه در حال حاضر هم تحت درمان مي باشد و از كپسول تنفسي اكسيژن استفاده مي كند. سال 67 در محور عملياتي شلمچه نيز بار ديگر از ناحيه پا و ساعد دست چپ مجروح شده است. وي پس از اتمام جنگ يعني در سال 1370 نيز به كمك رزمندگان حزب الله لبنان مي شتابد و 4 ماه با رژيم صهيونيستي مي جنگد. متاسفانه اين رزمنده جانباز از سال 1381 به بعد به خاطر تشديد عوارض مواد شيميايي راهي بيمارستان شده و در آنجا بستري مي شود. وجود عوارض شيميايي و آسيب هاي موج انفجار بر روي مغز و اعصاب، باعث شده كه ايشان بيشتر خاطراتش را به ياد نياورد. مولف آن دسته از خاطراتي كه اين جانباز بياد داشته را به رشته تحرير درآورده است.
رازهاي آقاي موفق
چاپ سوم كتاب خواندني«اخلاق مديريت روشن بين» با نام قبلي «نه براي لقمه اي نان» فلسفه موفقيت مالي و پيروزي شخصي نوشته كونوسوكه ماتسوشيتا، با ترجمه محمود متحد از سوي انتشارات كند و كاو روانه بازار نشر شد. در سالي كه ما بايد براي اقتصاد ملي آستين بالا بزنيم ، خواندن كتاب زندگي موسس ناسيونال و پاناسونيك خالي از لطف كه نيست، هيچ كلي هم آموزنده است. اين اثر خواندني در دو بخش كلي با سرفصل هايي چون «منابع انساني»، «خرد جمعي»، «مديريت خلاق»، «روحيه خدمت گزاري»، «مسئوليت اجتماعي»، «چالش و رشد»، «مدير ايده آل» و بخش هايي همچون «شكستي در كار نيست»، «دردسرهاي شهرت»، «محتاط بودن بهتر از ورشكستگي»، «رشد در مبارزه براي هدف است»، «به سوي غناي معنوي»، «سكان دار جديد» و «رهبران فردا» است. بررسي زندگي يك فرد موفق و جهاني كه از صفر شروع كرده و يك چهره جهاني شده بدون ترديد براي ما درس آموز است.
 


وقتي 100ميليون پول خرد است (خشت اول)

هنوز كسي دقيقا نمي داند كه از اين سفره فوتبالي كه گستره آن از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب كشور است، هر بازيكن و هر مربي چقدر سهم دارد اما وقتي به شنيده هاي موثق و آدم هاي آگاه رجوع مي كنيم مشخص مي شود كه بر سر اين سفره ميهماناني لميده اند كه ديگر پول هاي ميليوني سيرشان نمي كند و حرف از ميليارد تومان است! نه يك نفر و دو نفر بلكه باشگاه ميلياردي ها!
در شرايطي كه همه باشگاه ها و مديران محترم آنها با قاطعيت مي گويند كه سقف قرارداد را رعايت كرده اند و حساب شان پاك پاك است، برخي خريد و فروش هاي نمايشگاه فوتبال ايران؛ فوتبالي كه حتي از غلبه بر قطر در خاك خودش عاجز است و در حاليكه هر روز يك خبر محرمانه و غيرمحرمانه از دسته گل به آب دادن هاي برخي به اصطلاح ستاره هاي آن به گوش مي سد، ولخرجي هاي مديراني را نشان مي دهد كه از جيب مردم آمار نجومي شان، گوش فلك را كر كرده است!
سردار در كهكشان
جناب رويانيان را حالا بيشتر از قبل مي شناسيم؛ حالا او را نه تنها ما جوانان، پيران، خانم ها و آقايان مي شناسيم بلكه كودكان 4، 5 ساله هم در كوچه و خيابان براي او دست تكان مي دهند و از كهكشاني سخن مي گويند كه ساخته است و اين معروفيت صد چندان از صدقه سر فوتبال است. اما داستان خريدهاي اين فصل سردار در نوع خود جالب است.
نگاهي به پرسپوليس اين فصل، نشان مي دهد كه بستن چنين تيمي بودجه هنگفتي را مي طلبيده و در شرايطي كه باشگاههاي ما نه درآمدزا هستند و نه خصوصي، نه از كنار اسپانسرينگ پول خوبي مي گيرند و نه تلويزيوني ها حق شان را مي دهند، اين پرسش مطرح مي شود كه پول اين خريدهاي عجيب از كجا مي رسد.
پرسپوليس براي حضور در سي و يكمين دوره مسابقات قهرماني فوتبال ايران با يك ركوردشكني آماده شده است. به جز كادر فني پرتغالي كه نزديك به چهار ميليارد تومان براي سرخ پوشان آب خورده است، در تركيب اين تيم 6 يا 7 بازيكن با قراردادهايي بالاي 800 ميليون تومان حضور دارند، 6 يا 7 بازيكن بالاي 500 ميليون به چشم مي خورند و حدود 10 بازيكن بين 300 تا 450 ميليون دريافتي خواهند داشت كه البته ما بحث تاييد نشده حواله ماشين و سند زمين بجاي پيش قرارداد را به اين موضوع اضافه نمي كنيم!
حاجي به سيم آخر زده است!
استقلالي ها و در راس آنها حاجي فتح الله براي آنكه از رقيب خود عقب نماند، تصميم گرفت بيشتر از قبل از بيت المال خرج كند لذا دست به يك عمليات انتحاري زد و براي آنكه ثابت كند بعد از رفتن تيموريان خللي در كارش ايجاد نشده است كلي بازيكن اسمي و گران خريد.
نگاهي گذرا به تركيب استقلال مدل 91-92 گواه اين ادعا است كه آنها حسابي ولخرجي كرده اند.
در اين تيم حدود 7 بازيكن بالاي 800 ميليون -بخوانيد نزديك يك ميليارد تومان - دريافتي خواهند داشت كه اگر تا لحظه چاپ اين مطلب كار جواد نكونام هم درست شده باشد بايد حدود 2 ميليارد تومان هم براي او كنار بگذاريم.
در همين مجموعه 10 الي 12 بازيكن با مبلغ بالاي 500 ميليون تومان قرارداد بسته اند و به اين سياهه مبلغ سنگين بالاي يك و نيم ميليارد كادر فني را هم اضافه كنيد تا بيشتر متعجب شويد.
به نظر شما حاجي فتح الله زاده كه هر روز از بي پولي باشگاهش مي نالد و در شرايطي كه دولت هم قرار نيست تيم داري كند، اين پول ها از چه كانالي به جيب آقايان فوتباليست واريز مي شود؟
ميليونرهاي شهرستاني!
در برخي ديگر از تيم هاي شهرستاني نيز پول دادن و خريد كردن به همين منوال است اما با اين تفاوت كه آنها كمتر از استقلال و پرسپوليس پول براي بازيكن مي دهند.
در باشگاه پولدار سپاهان كه پشتوانه اي پرقدرت چون كارخانه فولاد را دارد، چندين بازيكن ميلياردي حضور دارند و يك بازيكن بالاي يك ميلياردي هم جا خوش كرده است واما ديگر بازيكنان اين تيم بندگان خدا(!) حداكثر 550 يا 600 ميليون دريافتي دارند!
در باشگاه تراكتورسازي تبريز بازيكن ميلياردي حضور ندارد اما آنجا هم بحث 700، 800 ميليون مطرح است. در تيم مس كرمان كه از منطقه اي كويري و محروم است چند بازيكن 700، 800 ميليوني و چندين بازيكن 600 ميليوني توپ مي زنند و البته آنها حاضر بودند براي جذب دروازه بان اول تيم ملي نزديك به يك و نيم ميليارد پول خرج كنند و در نهايت به هدف خود نرسيدند.
فولاد خوزستان نيز بازيكنان 500، 600 ميليوني فراوان دارد و آنها نيز از صدقه سر كارخانه فولاد بازيكن مي خرند. نگاهي به ديگر باشگاههاي ليگ برتري حس ترحم انسان را تحريك مي كند اما مبادا تصور كنيد كه بازيكنان اين تيم ها پول نمي گيرند و في سبيل الله كار مي كنند بلكه در مقايسه با ديگر تيم ها دل مان براي آنها مي سوزد.
در اين تيم ها بازيكنان زيادي هستند كه همان سقف قرارداد كذايي را مي گيرند، يعني سقفي كه قراربود به سوپر استارها تعلق بگيرد به اين نفرات تعلق گرفته است؛ 450 ميليون ناقابل!
اين پولها از آسمان مي بارد؟
اگر پاي درد دل هاي مديران باشگاه ها بنشينيد، جملگي از عجز خود در درآمدزايي مي گويند و استقلال و پرسپوليس نيز بعنوان بدهكار ترين تيم هاي ايران از اين قاعده مستثني نيستند اما در اين بين، عجيب است كه آنها هنوز پول براي اين خريدهاي نجومي دارند و كسي هم نمي داند اين پول ها از كجا مي آيد اما مسلما از جيب مديران محترم نيست.
وزارت ورزش و جوانان نيز به عنوان متولي ورزش به خواب عميقي فرو رفته و واكنش موثري را از سوي مديران ارجمند نشسته در خنكاي خيابان جردن، نسبت به اين ريخت و پاش ها و ابهامات مشاهده نمي كنيم.
حميد رجبي
 


نقد سوم

چندي پيش كتاب «پيرامون انقلاب اسلامي» شهيد مطهري به دستم رسيد. يكي از نوشته هاي كتاب صحبت هاي ايشان بود در مناظره اي اوايل انقلاب، پيرامون جمهوري اسلامي كه در آن زمان از سيما پخش شده بود، سوالي كه باديدن اين مقاله برايم ايجاد شد اين بود كه چرا اين بحث ها امروزه در سيماي ما جايي ندارد؟ آيا به محض شكل گيري جمهوري اسلامي اين سوال ها تمام شده اند؟ آيا دغدغه ديگري براي طرح و بحث وجود ندارد؟ آيا امروز نياز بيشتري نسبت به اين مباحث وجود ندارد؟
اگر امروز دغدغه جمهوريت اسلامي يا جمهوريت دموكرات و...وجود ندارد، دغدغه ها بايد به مراتب عالي تر و پخته تر شده باشند و براي رسيدن به عمق نظريات ناب اسلام در بحث حكومت، بحث و تبادل نظر بيشتري صورت بگيرد، اما عملا سيماي ما چنين چيزي را نشان نمي دهد و از بحث و مناظره و گفت وگو در اين مسائل انگار واهمه دارد.
خنثي نگه داشتن مخاطب و اجازه ندادن به او در جهت شنيدن تمام حرف ها، نقدها و انتخاب بهترين راه ها نه تنها باعث پايبندي بيشتر مخاطب به آموزه هاي اصيل اسلام به خصوص در باب حكومت اسلامي نمي شود بلكه او را به شك در مورد اعتقاداتش وا مي دارد. انفعال سيما باعث سلب اعتماد مخاطبين و گرايش آن ها به برنامه ها، اخبار و تحليل هايي مي شود كه دروغ را به بهترين شكل ممكن و در پوشش راست و آزادي خواهي عرضه مي كنند.
در بحث ها و صحبت هايي كه در آستانه انتخابات نهم مجلس شكل گرفت، بحثي كه جا داشت سيما يا حتي صدا به آن مي پرداخت و در جهت روشن شدن اذهان عمومي و رفع شبهه ها تلاش مي كرد، بحثي بود پيرامون اطاعت از ولايت فقيه كه از طرف آقايان مطهري و پناهيان به صورت مكتوب مطرح شد و اين بحث
-به نظر بنده- بدون نتيجه رها شد. اگر سيما -به طور مثال- در اين مورد از طرفين يا ديگر كارشناسان براي بحث صريح در اين مورد دعوت مي كرد، كمك قابل توجهي به رشد اعتقادات مردم مي كرد و باعث روشن شدن آن ها در اين مورد مي شد. اين تنها يك مثال از اين بحث بود و از اين دست مثال ها فراوان است، به خصوص در آستانه انتخابات رياست جمهوري...
تنها با فعال شدن سيماست كه مي توان از گرايش مردم به شبكه هاي ماهواره اي كاست و اين فعاليت فقط در پخش بيشتر فيلم و سريال، تقليد از بعضي الگوهاي اين شبكه ها و... نيست، مجال دادن به عقايد مختلف براي طرح، بحث و گفت وگو و مناظره و تلاش در حهت رفع شبهه ها، شفاف سازي و كنار گذاشتن ترس نيز از مصاديق اين فعاليت است. هم چنان كه برنامه هاي اين شبكه ها تنها به فيلم و سريال و... محدود نمي شود.
زهرا بخشي نيا
 


برداشت دو

آقا ميرزا هادي خراساني با اينكه از نظر علمي، در حد مرجعيت بود، رساله ننوشت و مرجعيت را نپذيرفت. (در بياني ديگر نيز آيت الله بهجت فرموده اند: بعد از مرحوم آقا سيدمحمدكاظم يزدي، مرحوم ميرزا هادي خراساني، شايسته مرجعيت بود ولي قبول نكرد...) حضرت رسول(ص) را در عالم رويا ديد. ايشان به وي فرمود: «چرا مرجعيت را قبول نمي كني؟»
پاسخ داد:«مسئوليت آن سنگين است، نمي توانم.»
فرمود: «اگر مرجعيت را نمي پذيري، منبرو برو، اما به سه شرط: يكي اينكه خلف وعده نكن! اگر گفتي فلان ساعت مي آيم، در وقت مقرر در مجلس، حاضر شو... دوم اينكه هرچه دادند، بگير. به كم و زيادش كاري نداشته باش...شرط نكن كه فلان مبلغ را بدهيد والا...سوم اينكه اگر در مجلس (وسط منبر) پذيرايي كردند؛ چاي دادند و ...، ناراحت نشو، جلوگيري نكن...»
از كتاب زمزم عرفان
 


اين...نت

ايـن روزهـا... من خداي سكوت شده ام
خفقان گرفته ام تا... آرامش اهالي دنيا خـط خطي نشود
¤
بگو وقتي خواببده بودم
چه كسي مدادرنگي هاشــو برداشــت
و فاصله ها رو پررنگ كرد
¤
شغلش اين بود بيايد، عاشق كند...
تنها بگذارد و برود...!
نمي دانم! مامور بود يا معذور...
¤
عجب نقاش ماهري ست «دوري تو »...
بي دست، دارد تمام موهايم را سپيد مي كند
¤
دردها فراموش مي شود اما .... همدردها هرگز!
¤
گاهي لال مي شوي... وقتي آدم حرف دارد ولي كلمه ندارد...
 


كارت خبرنگاري و شاخ مرغ! (طنز سوم)

چند هفته پيش يك خبر داغ منتشر و باعث ايجاد موجي از شادي در همه هموطنان به ويژه ساكنان پايتخت شد. خبر اين بود: «معاون محترم استاندار تهران با بيان اينكه در موضوع گران شدن محصولات لبني توانستيم شاخ مافياي شير را بشكنيم گفت: بسياري از شركتها جريمه و حتي پلمب شدند ولي داريم مشكلات توليدكنندگان شير را هم برطرف مي كنيم.» و... جداي از اينكه ما ردي از شاخ شكسته شده نديديم ، توصيه مي كنيم اين بار شاخ را از بيخ، ريشه كن كنند تا دوباره ظاهر نشود و اين گونه موجبات سياه نمايي در كفايت مديران را نشان ندهد. از سوي ديگر مدير مطبوعات گيلان فرموده اند: «خبرنگاران كارت بياورند و مرغ 4700 توماني ببرند. تازه مي توانند از امكانات پارك و سيرك هم با همان كارت ها بهره برداري نمايند.» با تشكر فراوان از اين مدير محترم و خلاق براي احترام ويژه به خبرنگاران چند نكته را گوشزد مي نمايم:
اول: ما با تشكر فراوان از اين مسئولان خدمتگزار، از صداوسيماي عزيز خواهشمنديم كه براي اين مقام مسئول محترم، قبل از پخش سريال هاي سيما، سرود «ورزشكاران، دلاوران، نام آوران ...» را پخش كنند، چرا كه شكستن شاخ مافياي شير يك قهرماني ملي و باعث شعف مردم خواهد بود.
دوم: ايشان فرمودند «توانستيم»، و بازهم مانند اكثر مسئولان زحمتكش و دلسوز ليست افرادي كه با زحمات طاق فرسا، در شكستن اين شاخ سهيم بودند را منتشر نكرده اند تا ما به طور دقيق و جزئي از همه شان تشكر كنيم...واقعا تواضع تا كجا؟
سوم: خواهشمند است اين مقام مسئول و دوستان، بدون توجه به هجمه هاي شديد و كارشكني برخي سرسپردگان بي ادب، در شكستن شاخ اين اقلام و مافياهايشان دست به كار شوند:
«مرغ، طلا، ارز، مسكن، اشتغال، سيب زميني، كرايه تاكسي، نان، پوشك بچه، سبزي خوردن، دلالي بازيكن فوتبال، گوشت قرمز، برنج و...»

چهارم: خبرنگاراني كه در تهران با مشكلات عديده مواجه هستند با مراجعه به خانه مطبوعات گيلان همه مشكلات خود را حل كنند و با ارايه كارت خبرنگاري حس غرور پيدا كرده و با كوله باري از مرغ 4700 توماني به تهران بازگردند.
بعد از تحرير:
ببخشيد اين همسايه ما تازگي ها براي ما شاخ شده، ماشينشو جلوي در منزل ما پارك مي كنه، اگر امكانش هست به بچه ها بگين يك عنايتي بفرمايند و اين شاخ را هم در دستور كار قرار دهند. ضمنا اين همكار ما در ميز بغلي هم بعضي اوقات گير مي دهد و حس مي كنم مي خواهد براي ما شاخ شود، لطفا بعله!
محسن حدادي

 


بوي بارون

تصور كن بهاري را كه از دست تو خواهد رفت
خم گيسوي ياري را كه از دست تو خواهد رفت
شبي در پيچ زلف موج در موجت تماشا كن
نسيم بي قراري را كه از دست تو خواهد رفت
مزن تير خطا آرام بنشين و مگير از خود
تماشاي شكاري را كه از دست تو خواهد رفت
هميشه رود با خود ميوه غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناري را كه از دست تو خواهد رفت
به مرگي آسماني فكر كن محكم قدم بردار
به حلق آويز داري را كه از دست تو خواهد رفت
فاضل نظري
 


ساعت 25

علامه محمد تقي جعفري ـ رحمت الله عليه ـ مي گفتند: برخي از جامعه شناسان برتر دنيا در دانمارك جمع شده بودند تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع اين بود: «ارزش واقعي انسان به چيست».
براي سنجش ارزش بسياري از موجودات، معيار خاصي داريم. مثلا معيار ارزش طلا به وزن و عيار آن است. معيار ارزش بنزين به مقدار و كيفيت آن است. معيار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معيار ارزش انسان ها در چيست.
هر كدام از جامعه شناسان، سخناني گفته و معيارهاي خاصي ارايه دادند. هنگامي كه نوبت به بنده رسيد، گفتم: اگر مي خواهيد بدانيد يك انسان چقدر ارزش دارد، ببينيد به چه چيزي علاقه دارد و به چه چيزي عشق مي ورزد.
كسي كه عشقش يك آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. كسي كه عشقش ماشينش است، ارزشش به همان ميزان است. اما كسي كه عشقش خداي متعال است، ارزشش به اندازه خداست...من اين مطلب را گفتم و پايين آمدم. وقتي جامعه شناسان سخنان من را شنيدند، براي چند دقيقه روي پاي خود ايستادند و كف زدند.
هنگامي كه تشويق آن ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزيزان، اين كلام از من نبود، بلكه از شخصي به نام علي ـ عليه السلام ـ است.
آن حضرت در نهج البلاغه مي فرمايند: «ق يمه كل ّ امر ئ ما يحس نه»؛ «ارزش هر انساني به اندازه چيزي است كه دوست مي دارد». وقتي اين كلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاري كردند.
عشق حلال به اين است كه انسان (مثلا) عاشق پنجاه ميليون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگويند: «آي پنجاه ميليوني!»، چقدر بدش مي آيد؟ در واقع مي فهمد كه اين حرف توهين در حق اوست. حالا كه تكليف عشق حلال اما دنيوي معلوم شد، ببينيد اگر كسي عشق به گناه و معصيت داشته باشد، چقدر پست و بي ارزش است!
 


خبر سوم

گاردين در هفته دوم جولاي در گزارشي نوشته است: «كليف استافورد اسميت» به تازگي در كتابش تصويري از سيستم قضايي آمريكا ارائه كرده كه علاوه بر اطلاع رساني از مسائلي سخن گفته است كه موجب شوك مخاطب مي شود. اسميت در كمبريج به دنيا آمده است ولي نوشته هاي او هيچوقت در مقابل بي عدالتي اين سيستم و مجازاتهاي اعدام، كوتاهي نكرده است. يكي از مشكلات اوليه ذكر شده در سيستم قضايي آمريكا اعلام مجازات اعدام براي كساني است كه جرمي در آمريكا ندارند و گاه اصلا در آمريكا حضور نداشته اند.
موضوع اصلي نوشته اسميت بحث درباره قتل هاي خياباني، جرم و جنايت، مواد مخدر، دزدي از بانكها و جرمهاي ديگر نيست بلكه گشتن در سلسله مراتبي است كه قانون آمريكا خوانده مي شود. درباره تشريفات اداري مرگ و خط توليد بوروكراتيك مرگ است كه حتي در بعضي موارد از سوي قوانين كليساي كاتوليك آمريكا نيز مورد تحسين قرار مي گيرد.
درباره سلسله مراتب قانوني است كه خونسردي، بي عاطفگي و تا حدودي بيرحمي را تركيب كرده است. اسميت به عنوان خبرنگار از آتش گرفتن سر يكي از محكومين به نام اسپاركي پير در زندان فلوريدا گزارشي منتشر كرده بود كه به علت قديمي و كهنه بودن صندلي الكتريكي رخ داد و طي آن همسر متهم شاهد سوختن او بود. از نمونه هاي اين چنيني در كتاب اسميت فراوان ديده مي شود؛ مواردي كه در اين سيستم قضايي بدون دليل محاكمه و زنداني و گاه اعدام مي شوند.
به نوشته اسميت در سيستم قضايي آمريكا علاوه بر گم شدن اسناد و مدارك مربوط به محاكمه ها نوعي قوانين نانوشته اي وجود دارد كه مربوط به هيئت هاي منصفه در دادگاه هاي آمريكا است. هيئت منصفه از ميان كساني انتخاب مي شوند كه هيچ مخالفتي با حكم هاي اعدام نداشته باشند و در غير اين صورت به طور مرموزي با كساني ديگر جايگزين مي شوند. در چنين سيستمي اسميت نقل قولي از وكيل مدافع ماهاراج ذكر مي كند كه بعد از درگيري و تلاش هاي بسيار براي اثبات بي گناهي موكل خود بالاخره نااميد مي شود و مي گويد «من واقعاً نمي دانم در اين سيستم قضايي چه كار بايد كنم؟ »
البته در چنين سيستمي استثناهايي نيز وجود دارد ولي سمبل قضاوت در آمريكا را همانطور كه اسميت سالها روي آن كار كرده است مي توان در زندان گوانتانامو ديد كه هزاران زنداني غير آمريكايي در كشوري غير از آمريكا با سيستم قضايي غير بومي آن كشور نگهداري مي شوند و هنوز هم خيلي از آنها محاكمه نشده اند!
ترجمه محمد حسنلو
 


بازتاب

گزارش هفته قبل صفحه درباره كارگاه هاي هنري رواق فرهنگستان هنر را خواندم و سري زدم به كارگاه. انصافا هماني بود كه نوشته شده بود و باعث دلگرمي كه يك جايي حداقل حواسش به هنرهاي اصيل ايراني هست و اينكه مردم بويژه نسل جوان ببينند و لذت ببرند اما خاطرم آمد نكته اي را در حاشيه آن گزارش برايتان بنويسم شايد مسئولي خواند و فكري كرد.
خيابان شهيد برادران مظفر (صبا) در حد فاصل دو خيابان بزرگمهر و طالقاني واقع شده است؛ خياباني كه دو مجموعه فرهنگي هنري صبا و موزه هنرهاي معاصر فلسطين در آن قرار دارد كه هردو از زير مجموعه هاي فرهنگستان هنر هستند.
اين خيابان قرار بود با طرحي كه فرهنگستان هنر در سال 86 در شوراي شهر تهران مطرح كرد به گذر فرهنگي تبديل شود. در آن زمان نه گذر فرهنگي وجود داشت و نه خيابان هنري! در همان سال ها كميسيون فرهنگي نيز از اين طرح حمايت كرد و آن را به زيباسازي و معاونت حمل و نقل ترافيك ارجاع داد. پس از اين كه اين طرح روند قانوني خودش را طي كرد و تفاهم نامه اي ميان فرهنگستان هنر، شوراي شهر تهران معاون برنامه ريزي و سازمان زيبا سازي در شهرداري تهران به امضاء رسيد؛ بودجه اين طرح هم در طرح تفضيلي به تصويب رسيد و قرار شد تا اين گذر فرهنگي با نگاه ميراث فرهنگي تبديل به فضايي براي احياي مكاني چون «تكيه دولت» شود.
اين طرح تا آنجا پيش رفت كه رديف بودجه اي نيز براي تملك اراضي وساختمان هاي خيابان شهيد برادران مظفر پيش بيني شد. قرار بود تا اين طرح با هم فكري فرهنگستان هنر پيش رود و نظارت بر طرح ها، نقشه ها و ايده هايي كه با فضاي فرهنگي اين فرهنگستان مطابقت داشته باشد، صورت پذيرد. در آن زمان اين طرح نقل محفل رسانه ها شد و همه منتظر بودند تا محصول كار را ببينند اما چندي پيش كه براي بازديد نمايشگاه »خط خاطرات« به موزه هنرهاي معاصر فلسطين مي رفتم متاسفانه فضايي ديدم كه با طرحي كه قبلا شنيده بودم بسيار متفاوت بود خياباني كه مفروش به سنگ فرش شده بود و چند گلدان و نيمكت هاي سنگي به چشم مي خورد و چادري سفيد و نافرم در جلوي درب موسسه صبا به چشم مي خورد و خوردروهايي كه در اين خيابان پارك كرده بودند. يعني در بهترين حالت اين خيابان به يك پاركينگ خوب و رايگان تبديل شده است.
بالاخره با افكار درهم به داخل موزه رفتم و منظره اي ديدم كه از همه اين ها بدتر بود و يكي از پنجره هاي اين بناي زيباي تاريخي مشرف به ساختمان آجري بد نمايي شده بود كه زماني قرار بود جزيي از اين مكان فرهنگي شود. اين منظره آن قدر تاسف انگيز بود كه تابلوهاي نقاشي ديگر نمودي روشن برايم نداشت.
«خط خاطرات» نمايشگاهي كه يادآور هشت سال دفاع مقدس است نقاشي هايي كه اگر چه دانشجويان هنرمند نسل سومي آن را پديد آوردند كه شايد در اين دوران متولد نشده بودند اما نشاني از ارتباط عميق پديد آورندگانشان با اين مقوله داشت. جنگي كه براي دفاع از فرهنگ و مقدساتش روي داد تا بتوانيم از گذرهاي فرهنگي اش عبور كنيم!
حالا خواستم بگويم كاش اشاره اي هم به اين نكته مي شد؛ آن كارگاه خوب با اين زمين ماندن اين طرح خوب به هم گره خورده است. در اين ميان نسل مظلوم ماست كه بايد همچنان بدون متولي اصلي، دنبال كارهاي خودش باشد و هرازگاهي دل خوش كند به همين گالري ها و نمايشگاه ها و جشنواره ها. البته اگر قرار است گذر فرهنگي آني شود كه در ضلع جنوبي ميدان امام خميني(ره) است همان بهتر كه روبه راه نشود!
مريم آخوندي
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14