(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 27 تير 1391 - شماره 20258

چالش هاي زيست محيطي و چگونگي روند تلاش ها براي مهار آن (بخش نخست)
بي توجهي به محيط زيست و تورم زخم هاي زمين




چالش هاي زيست محيطي و چگونگي روند تلاش ها براي مهار آن (بخش نخست)

بي توجهي به محيط زيست و تورم زخم هاي زمين

گاليا توانگر
در جنگل سر كه بلند مي كنيم شعاع هاي نوراني خورشيد از لابه لاي شاخه هاي درختان به چشم هايمان سلام مي دهند. گوش هايمان را به آواي طبيعت و پرندگان مي سپاريم. نسيمي روح بخش ما را با طبيعت پيرامون مان پيوند مي دهد.
اين طبيعت هر آنچه كه دارد با مهرباني پيش روي ما قرار داده است، اما ما نتوانسته ايم قدردان مهرباني هايش باشيم.
بر طبق آمار هر پنج سال يك ميليون هكتار از سطح جنگل ها و مراتع كشورمان تخريب مي شود. وقتي از محور كرج- چالوس مي گذريم تقريبا هيچ منطقه بكر طبيعي را نمي يابيم كه خالي از زباله باشد. فاضلاب رستوران هاي بين راهي نيز كه حاوي فاضلاب آشپزخانه و مواد شوينده است، مستقيما به داخل رودخانه مي ريزد، حتي تانكرهاي حاوي فاضلاب هاي رستوران ها در برخي مواقع به فاصله كمي در محيط تخليه مي شوند.
اين ها مصاديق كوچكي از آن چيزي است كه بر سر طبيعت پيرامون مان مي آوريم و علي رغم آموزش ها و تذكرات پي درپي كه از سوي رسانه هاي جمعي در باب اهميت حفظ محيط زيست دريافت مي كنيم، به تخريب آگاهانه و ناآگاهانه طبيعت مشغوليم.
افزايش آلودگي ها، نابودي درياچه ها و تالاب ها، هجوم ريزگردها، افزايش بيش از حد آلاينده هاي هوا و مشكلات دفن صدها تن زباله از عمده ترين چالش هاي زيست محيطي كشورمان به حساب مي آيد.
اگرچه هميشه كنترل چالش هاي ذكر شده را برعهده مسئولان و سازماني خاص گذاشته ايم، اما حقيقت اين است كه بسياري از چالش ها را خودمان آگاهانه يا ناآگاهانه رقم مي زنيم. دست يازي زياده خواهان، رانت خواران و ثروت اندوزان به منابع طبيعي كشورمان باعث تخريب بي شمار هكتار از مراتع و جنگل ها شده است. اندك اندك تالاب ها لب تشنه مي ميرند و در بستر آنها ويلاهاي خصوصي قدعلم مي كنند. اكنون در كمتر منطقه خوش آب و هوا و جنگلي، در كمتر ساحل قابل استفاده، در كمتر دشت و مرتع زيبايي مي توان از منظره ناهمگون و بي تناسب ويلاها و مجتمع هاي تفريحي در امان بود.
سدسازي ها و جاده سازي ها به هر بهانه اي در بكرترين مناطق طبيعي بدون كار كارشناسي و تنها با ديد اقتصادي ضربه مهلك ديگري است كه بر پيكره طبيعت وارد ساخته ايم.
روشن است كه حفاظت از محيط زيست را نمي توان تنها برعهده يك سازمان، يك تشكل و يا يك فرد گذاشت، اين موضوع مسئله اي است كه بايد همه ما خود را نسبت به آن مسئول بدانيم و هر كدام به نوبه و در حد توان خود براي آن تلاش كنيم. به نظر مي رسد بايد بيش از هر زمان ديگري فرهنگ دوستي با طبيعت و پاس داشت محيط زيست را به جامعه برگردانيم.
تصويب قوانين در حمايت از مظلوميت هاي محيط زيست
سالانه يك و نيم ميليون هكتار از خاك هاي مرغوب ايران به بيابان تبديل مي شود و يك سانتي متر از قشر خاك كشاورزي كه براي ايجاد آن هفتصد سال زمان لازم است، در اثر فقدان پوشش گياهي از بين مي رود. فرسايش خاك از ده تن در هكتار در دهه هفتاد به بيست تن در هكتار در سال هاي اخير افزايش يافته است. بايد توجه داشت كه كشور ما جزء كشورهاي خشك در جهان محسوب مي شود بنابراين حفظ درياچه ها و تالاب ها و نيز آب هاي زيرزميني بايد در اولويت كارهاي زيست محيطي ايران قرار بگيرد. درحال حاضر به دليل هدايت فاضلاب ها و پسماندهاي صنعتي به دل درياچه ها و تالاب ها و نيز سدسازي هاي پي درپي شاهد وضعيت بحراني درياچه و تالاب ها هستيم.
محمد درويش عضو هيئت علمي موسسه تحقيقات جنگل ها و مراتع كشور مهم ترين چالش زيست محيطي كشورمان را نيم متر افت سالانه سطح آب هاي زيرزميني عنوان كرده و مي گويد: «اين رقم در رديف بالاترين رقم هاي جهاني است با توجه به اين كه ما يك كشور خشك واقع در مدار سي و پنج درجه شمالي هستيم لازم است حساسيت هاي بيشتري نسبت به اندوخته آبي يمان داشته باشيم. ميزان ريزش هاي سالانه ما نيز يك سوم ميانگين ريزش هاي جهاني است. در نتيجه آب خانه هاي ما نيز سه برابر ديرتر از حد جهاني ترميم مي شوند.»
اين كارشناس گله مندانه ادامه مي دهد: «در اين رابطه متأسفانه نه مردم حساس اند و نه مسئولين. مردم با مصرف بي رويه آب پيشتازان تخريب كننده منابع طبيعي آبي كشور هستند. در اين بين گاه قوانيني تصويب مي شوند كه صددرصد به زيان طبيعت تمام خواهند شد.
براي مثال اخيرا قانوني تصويب شد كه هر فردي تا قبل از سال 85 چاه غيرمجاز احداث كرده مي تواند پروانه قانوني حفر چاه بگيرد. يك چنين مصواباتي راه را براي سودجويان طبيعت هموار مي سازد. بعد از تصويب چنين مصوبه اي سودجويان دل گرم شدند كه به دل جنگل ها نفوذ پيدا كنند و بخش هايي را به تصاحب درآورند. اميدشان نيز به اين است كه پس از مدتي در گذر زمان كارشان قانوني جلوه داده شود. از همين منظر مصوبه ديگري در دست تصويب بود، مبني بر اين كه هر فردي تا قبل از سال 89 عرصه اي در دل جنگل را به تصرف خود درآورده، مي تواند از دولت مجوز بگيرد. خوشبختانه اين بار با دخالت دلسوزان نظام جلوي قانوني شدن اين حركت گرفته شد. اين قبيل مصاديق گوياي اين است كه بايد قوانين با هشياري و آگاهي به نفع طبيعت تصويب شوند نه اينكه در حمايت از سودجويان باشند.»
از ماست كه برماست
وقتي سخن از افت شديد سطح آب هاي زيرزميني به ميان مي آيد و در كنارش آمار تلخ سقوط 61 پله اي كشورمان از نظر وضعيت عملكرد محيط زيستي ايران طي شش ساله اخير اعلام مي شود، خوراك خوبي براي تبليغات رسانه هاي غربي در باب عملكردهاي نامناسب دولتي فراهم مي شود. اما اگر منصفانه بنگريم مي بينيم كه طبيعت به دست خودخواهي ها و سودجويي هاي ماست كه به سرعت نابود مي شود.
شكارهاي غيرقانوني نادرترين گونه هاي بومي ايران به دست شكارچيان سنگ دل، ناآگاهي نسبت به چگونگي تهيه آتش در دل جنگل ها و در پي آن سوختن صدها اصله درخت تنومند در جنگل هاي البرز و زاگرس، استفاده بي رويه از منابع آبي و افت شديد سطح آب هاي زيرزميني، ويلا سازي در بكرترين دشت ها و مناطق طبيعي كشور، زباله سازي هر ايراني چندين برابر سرانه جهاني و... همگي مصاديق آشكار ظلمي است كه تك تك ما در حق طبيعت روا مي داريم و نهايتاً دودش هم به چشم خودمان مي رود.
اعظم صادق پور يك شهروند تهراني در حالي كه از پنجره بزرگ روبرويش به افق هاي دور خيره مانده، همين كه از سوژه گزارش ما (حفاظت از محيط زيست توسط مردم) آگاه مي شود، با افسوس مي گويد: «روزهاي متمادي است كه هر روز صبح به اميد ديدن كوه هاي دوردست روبروي اين پنجره مي ايستم و حسرت به دل مي مانم!» وي كه ناراحتي تنفسي آسم نيز دارد، در ميان جملات بريده بريده اش با سرفه هاي پي درپي ادامه مي دهد: «در اخبار خوانده ام موج جديدي از ريزگردها در راهند و اين اخبار بر نگراني هاي بيماراني چون من اضافه مي كند. آيا همه اين مشكلات از خشك شدن تالاب هاي منطقه عراق برمي خيزد؟! آيا ما نيز با مصرف بي رويه، سطح آب هاي زيرزميني را به هيچ نرسانده ايم و تالاب هاي داخلي كشورمان را قرباني زياده خواهي هاي خود نكرده ايم؟»
اسماعيل احمدي يك شهروند اصفهاني نيز ويدئو كليپي تكان دهنده اما قديمي روي گوشي تلفن همراه خود دارد كه برايم بلوتوث مي كند. در منطقه سميرم اصفهان چند شكارچي از خدا بي خبر ماده خرسي را با شليك گلوله زخمي كرده و شكم دو توله او را مي درند و بعد از صحنه هاي جان دادن اين زبان بسته ها فيلم برداري كرده اند! اين ويدئو كليپ شهريور سال گذشته روي وب سايت هاي زيست محيطي كشورمان قرار گرفت باز به آسياب خبرسازي هاي دشمنان آب ريخته شد.
اين روزها نيز كه دستگيري شيرها و ببرها در سطح خيابان هاي كلانشهرها مد شده و همه با تعجب از يكديگر مي پرسيم: «اين ها ديگر از كجا آمده اند؟»
فرار اين موجودات ماحصل تنوع طلبي ما و قاچاق زيرزميني انواع گونه هاي وحشي هستند كه سر از آپارتمان ها و باغچه هاي كوچك ويلايي ما درآورده اند!
از افت سطح آب هاي زيرزميني
تا افزايش كانون هاي فرسايش بادي
مينا همداني، مهندس آب و فاضلاب توضيح مي دهد: «در طي يك دهه اخير، امسال با بدترين طراز آب هاي زير زميني روبرو هستيم. گزارش هايي كه شركت مديريت منابع آب منتشر كرده نشان مي دهند كه سطح آب زيرزميني در بيش از 70 دشت كشور سالانه افزون بر دو متر افت مي كند! اين رقم واقعاً تكان دهنده است و چنين چيزي را در كمتر كشوري شاهد هستيم. وقتي سطح آب هاي زيرزميني با اين سرعت افت مي كند، ميزان ناپايداري اكولوژيك در كشور نيز افزايش مي يابد. در حال حاضر حتي در مناطق پرآبي مثل اردبيل، كبودرآهنگ و قهاوند همدان نيز با نشست زمين مواجه ايم؛ حتي نشست زمين در بستر درياچه پريشان هم گزارش شده و رقم اش به 5 سانتي متر در سال مي رسد.»
محمد درويش، كارشناس زيست محيطي نيز اولين چالش بزرگ زيست محيطي كشور را عدم تغذيه تالاب ها و درياچه ها از بالادست يعني جايي كه سدسازي شده ذكر كرده و معتقد است ما سهم آب تالاب ها و درياچه ها را بر اثر زياده خواهي دزديده ايم.
وي صراحتاً مي گويد: «اغلب تالاب هاي داخلي بارگزاري طبيعي از بالا دست را به دليل سدسازي از دست داده اند. ما نخواسته ايم و نگذاشته ايم كه سهم سيراب شدن تالاب ها و درياچه ها محفوظ بماند. در حال حاضر تالاب بختگان، گاوخوني، طشت، كم جان، آجي گل و گوميشان قرباني مسلم مصرف بي رويه آب و سدسازي هستند. دلايل ديگري نيز براي خشك شدن تالاب ها وجود دارد براي مثال تالاب ارژن به دليل حفر چاه غيرمجاز و تالاب اروميه به دلايل سدسازي و حفر چاه غيرمجاز لب تشنه رها شده اند.»
وي نسبت به تغيير كاربري اراضي جنگلي به مرتع و تبديل مراتع و تالاب ها به زمين كشاورزي هشدار داده و مي گويد: «كشور ما تنها با هفت درصد رويش گاه جنگلي جز كشورهايي با جنگل هاي اندك است. هر ايراني سرانه فضاي سبزش تنها 18/0 هكتار است در صورتي كه ميانگين جهاني 8/0 هكتار اعلام شده، بنابراين كمتر از يك چهارم ميانگين جهاني سرانه فضاي سبز داريم. اين شرايط مي طلبد كه حساسيت براي حفظ جنگل ها چندبرابر باشد. اما متأسفانه مي بينيم هنوز هم خطوط انتقال گاز را از داخل جنگل هاي زاگرس عبور مي دهند. در حالي كه همه جاي دنيا مسيرهاي ديگري را مدنظر قرار داده و اجازه نمي دهند هزاران اصله درخت قرباني پيشرفت اقتصاد شوند. از سوي ديگر جاده سازي در بكرترين جنگل ها نظير آنچه در دل جنگل ابر اتفاق افتاد به هيچ وجه توجيه پذير نيست.»
اين كارشناس متذكر مي شود همه اين عوامل دست به دست هم داده اند تا ما افزايش كانون هاي بحراني فرسايش بادي را داشته باشيم. وي صراحتاً مي گويد: «بيم آن مي رود آن بلايي كه سرعراق آمده با ناآگاهي سرخودمان بياوريم و در هجوم ريزگردها بيشتر و بيشتر به اسارت درآييم.»
سوختن در آتش بي توجهي!
علاوه بر چراي بي رويه و غيراصولي دام كه باعث از بين رفتن جنگل ها در دامنه ها و كوهپايه هاي زاگرس شده، آتش سوزي و حريق در جنگل ها نيز بلاي ديگري است كه قلب جنگل را مي سوزاند و تلي از خاكستر برجاي مي گذارد.
به ويژه آن كه در كشور ما تجهيزات و هلي كوپترهاي مخصوص اطفاي حريق در جنگل وجود ندارد. معمولاً از سم پاش ها براي اطفاي حريق استفاده مي كنند و يا از تجهيزات آتش نشاني شهري كمك مي گيرند. در چنين شرايطي آتش به سرعت منتشر مي شود و فرصت طلايي مهار به موقع از دست مي رود.
بنابراين كوچكترين غفلت شهروندان به فاجعه اي جبران ناپذير براي جنگل ها و مراتع كشورمان تبديل مي شود. در همه اين زمينه ها نياز مبرم به آموزش و فرهنگ سازي احساس مي شود.
«عصر روز پنجشنبه چهار هكتار از جنگل ها و اراضي منابع طبيعي منطقه «دهنو» كهگيلويه و بويراحمد طعمه حرق شد.» اين تيتر خبري است كه همين اواخر بر صفحه سايت هاي خبري نقش بست.
سرهنگ دين پرور فرمانده يگان حفاظت منابع طبيعي كهگيلويه و بويراحمد مي گويد: «اين آتش سوزي عصر روز پنجشنبه 15 تيرماه در منطقه دهنو بين چهار تا پنج ساعت به طول انجاميد. جنگل اين منطقه كه طعمه حريق شد از نوع درختان بلوط بوده است. مردم محل احتمال مي دادند علت آتش سوزي روشن كردن آتش از سوي افراد معتاد و يا شكارچيان باشد، چرا كه اين منطقه قرق است.»
وي تأكيد دارد: «مسير صعب العبور مناطقي كه طعمه حريق مي شوند و به موقع نرسيدن به محل آتش سوزي از مهمترين مشكلات ما در خاموش كردن آتش سوزي هاست و در اين آتش سوزي حدود يك ساعت پياده روي كرديم تا به محل آتش سوزي رسيديم.»
سرهنگ دين پرور ادامه مي دهد: «با توجه به اين كه استان كهگيلويه و بويراحمد داراي پوشش جنگلي و مرتعي خوبي در جنوب كشور است و بعد از شمال كشور بيشترين پوشش جنگلي را دارد و سالانه چندين مورد آتش سوزي در اين جنگل ها رخ مي دهد كه به دليل سخت گذر بودن و به موقع نرسيدن به محل آتش سوزي خسارات جبران ناپذيري به جنگل هاي استان وارد مي شود نياز به يك فروند بالگرد اطفاي حريق در عرصه هاي منابع طبيعي وجود دارد.»
گزارش روز
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14