(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يکشنبه 8 مرداد 1391 - شماره 20267

استيصال آمريكا در «جنگ الكترونيك» عليه ايران
دستپاچگي آمريكا و متحدان منطقه اي در برابر انسداد تنگه هرمز
ايران عامل باز توليد مشروعيت عدم تعهد


استيصال آمريكا در «جنگ الكترونيك» عليه ايران

برخي گزارش ها نشان مي دهد آمريكا به شكلي تمام عيار وارد فرايند «جنگال» (جنگ الكترونيك) با ايران شده است . اين مساله زماني كه پهباد آمريكا در چنگال ايران افتاد شكل عيان تري گرفت. انجام عمليات هاي اطلاعاتي و سايبري عليه جمهوري اسلامي ايران اگرچه در گذشته به صورت پراكنده نزد افكار عمومي مطرح بود، اما پس از رسانه اي شدن حمله ويروس استاكس نت و بعدها ديو كيو و اكنون فليم (شعله آتش) در 2 سال گذشته، سخنان بسياري از آن گفته و شنيده شد؛ به طوري كه از اين زمان اصطلاحات و مشتقات جنگ سايبري و اطلاعاتي در قاموس سياسي و اجتماعي نشر و بازنشر يافت. در طول اين مدت نيز چنان حجم گسترده اي از رويدادها و رخدادها راهي رسانه ها شده، كه اكنون بسياري اذعان دارد كه ناقوس جنگ پنهان ايران و امريكا سال هاست به صدا درآمده است. مطلب زير گزيده اي از گزارشي است كه در خبرگزاري ايسنا منتشر شده است.
نبرد نوپديد الكترونيك آمريكا عليه ايران، امتداد يك جنگ ايدئولوژيك به قدمت عمر جمهوري اسلامي ايران با تاكتيك ها و تكنيك هاي متفاوت است. به واقع سازه هاي نبرد سايبري در چيدمان جنگ پنهان، عموماً با تبيين و تكوين جنگ اطلاعاتي متاثر از پيشرفت هاي شتابناك فناورانه اطلاعاتي و ارتباطاتي نوپديد همانند شبكه هاي الكترونيكي و ظهور جامعه اطلاعاتي پديدار گشته است. در چنين مختصاتي هرگونه نبردي بر اين گزاره ها استوار است و مي كوشد تا با تخريب و توقف پروسه تبادلي اطلاعات ديجيتالي و غيرعملياتي كردن زيرساخت هاي اطلاعاتي يك هجمه همه جانبه را شكل دهد.
پيامدهاي جنگ اطلاعاتي و الكترونيكي با پايه هاي امنيتي برخلاف نبردهاي نظامي و فيزيكي عموماً ـ اگر چه همواره اين چنين نيست ـ محرمانه و قابل انكار و ترديد است.
از اين رو در بسياري از موارد، نتايج يك نبرد اطلاعاتي قابل تأييد يا تكذيب اصولي نيست، ولي واقعيت امر اين است كه اين پيامدها مرگبار است.البته اين پيامدها به مانند يك نبرد نظامي كشنده و آشكار نيست، اما به گفته مايك مك كانل رئيس سابق سازمان اطلاعات مركزي آمريكا، اگر تنها بانك بزرگ آمريكا با موفقيت مورد حمله سايبري قرار گيرد اثرات مخرب بسيار بزرگ تري بر اقتصاد جهان خواهد داشت كه از حملات 11 سپتامبر 2001 هم مهم تر خواهد بود. استوارت بيكر مديركل سياسي سابق وزارت امنيت داخلي آمريكا هم مي گويد كه با پيشرفت فناوري اطلاعاتي، خطر استفاده نظامي از اين فناوري هم افزايش مي يابد. حمله سايبري بخشي از يك جنگ متقارن است و طي آن آسيب پذيري كشورها از جمله آمريكا افزايش مي يابد.
پيامدهايي كه مك كانل و بيكر از آن نام مي برند سبب شده تا نبرد سايبري و اطلاعاتي اهميتي خاص نزد بسياري از كشورها يافته و سرمايه گذاري هاي هنگفتي بر روي آن صورت پذيرد؛ نبردي كه در ابعاد متقارن و غيرمتقارن پيامدهاي ويرانگري را به دنبال دارند
حوزه هاي نبرد اطلاعاتي و سايبري
با اين مقدمه به نظر مي رسد كه ايران چند سالي است درگير نبرد سايبري شده است؛ نبردي نابرابر در مقابل نظام سلطه به رهبري امريكا كه پاندول تنش ها را به سوي نواختن ضربه نهايي هدايت مي كند.
چندين حوزه از اين نبرد طي ماه هاي اخير قابل بازخواني است. چند ماه قبل وزارت دادگستري امريكا اعلام كرد كه 2 نفر در خاك اين كشور متهم به مشاركت در توطئه ترور عادل الجبير سفير عربستان توسط نيروهاي قدس ايران بودند؛ ادعايي كه حتي خود مقامات امريكايي نيز آن را باور نكردند و تنها با فشار توانستند قطعنامه اي را در محكوميت تروريسم بدون ذكر نام ايران از تصويب مجمع عمومي سازمان ملل بگذرانند. پس از آن، يوكيا آمانو مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي در آخرين گزارش فصلي خود با تكرار مطالعات ادعايي و عدم راستي آزمايي هاي پيشين، ايران را به انحراف از برنامه هسته يي به سوي تسليحات نظامي هسته يي متهم و گزارشي را به اعضاي شوراي حكام آژانس ارائه داد.
اتهام زني نظامي در برنامه هسته يي ايران در حالي است كه گزارش هاي متعدد آژانس بين المللي انرژي اتمي و برآورد 16 نهاد اطلاعاتي و امنيتي امريكا در سال 2007 بر غيرنظامي برنامه هسته يي ايران تاكيد داشته است.
از اين رو به نظر مي رسد كه طرفداران اقدام اقتصادي و نظامي عليه ايران با تحريك و تطميع لابي هاي يهودي و صهيونيستي تنها به آن بخش از اطلاعات دستگاه هاي امنيتي و جاسوسي اتكا مي كنند كه راه اتهام زني بي پايه را در اين زمينه باز مي گذارد. انتشار اين گزارش در حالي بود كه پيش از آن احمد شهيد گزارشگر ويژه حقوق بشر سازمان ملل متحد، اتهاماتي را در زمينه نقض حقوق بشر متوجه ايران ساخته بود.
ترجيع بند اين مثلث 3گانه اتهام عليه ايران، سبب تشديد تحريم ها و دور جديد اقدامات تحريمي جامعه جهاني شد كه در راستاي آن امريكا، انگليس، كانادا و اتحاديه اروپا و چندين كشور ديگر تحريم هاي اقتصادي و بازرگاني تازه اي را عليه ايران اعمال كردند.
به موازات اين فشارها بر حجم تلاش هاي ديپلماتيك و اعمال اقدامات موثرتر عليه ايران حتي عمليات نظامي تاكيد شد، حجم اين هجمه تا جايي بود كه ويليام فاكس وزير دفاع بريتانيا ـ كه چندي بعد با اتهام همجنس بازي مجبور به استعفا شد ـ اعلام كرد كه اگر نقشه آمريكا براي حمله نظامي به ايران جلو انداخته شود نيروهاي مسلح بريتانيا ممكن است در يك چنين عملياتي مشاركت كنند.
طرح اتهام زني عليه ايران مبني بر اقدام به ترور در كشورهاي حوزه خليج فارس نظير بحرين و كويت اگرچه در طول بيش از يك سال از شروع خيزش مردمي در خاورميانه عربي تكرار شده بود، اما در طي چند ماه اخير تشديد شد.
اقدام جمهوري اسلامي در دستگيري تروريست هاي عامل شهداي هسته يي و پيش از آن 12 جاسوس سازمان سيا در ايران و لبنان در حالي بود كه اواخر ارديبهشت ماه گذشته نيز تهران با شناسايي شبكه پيچيده جاسوسي و خرابكاري وابسته به سازمان جاسوسي آمريكا، تعدادي از جاسوسان آمريكا را بازداشت كرده بود.
اين شوك اطلاعاتي در عرصه جنگ پنهان به امريكا به شكلي بود كه رابرت بئر از مقام هاي ارشد پيشين در سازمان سيا اذعان كرده بود كه زماني كه يك نفر و يك منبع را از دست مي دهيم اين امر معمولاً يك عقب نشيني در جاسوسي را به همراه دارد، اما وقتي كه در تهران يا در بيروت يك ايستگاه كامل را از دست بدهيم اين يك فاجعه خواهد بود و چنين چيزي نبايد اتفاق بيفتد.
ولي واقعاً اين فاجعه براي سيستم اطلاعاتي امريكا اتفاق افتاد و 20 نوامبر رسانه هاي امريكايي اعلام كردند كه مقامات اطلاعاتي اين كشور به تعليق درآمدن عمليات هاي سيا در لبنان، در پي دستگيري چند تن از جاسوسان اين سازمان در بيروت را تاييد كرده اند.
با وجود هر ترديدي در اين مساله، حداقل جمهوري اسلامي توانسته است با كشاندن بخشي از شكست هاي فاحش اطلاعاتي امريكا به عرصه رسانه ها و افكار عمومي از جنگ رواني عليه اين كشور بهره برداري مطلوب نمايد.
يك روز پس از اين رخداد، پرده اي ديگر از جنگ اقتصادي عليه ايران كليد خورد و انگليس با توجيه گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي تحريم هاي جديدي را با هدف تاثير بر بخش بانكداري و انرژي و به طور خاص تحريم بانك مركزي اعمال كرد؛ اقدامي كه چند روز پس از آن سوي امريكا و كانادا نيز تكرار شد.
مصوبه مجلس شوراي اسلامي در مورد كاهش سطح روابط با انگليس و اخراج سفير اين كشور با حمله معترضان ايراني به سفارت بريتانيا و باغ قلهك همراه شد تا چشم انداز روابط آن سوي آب هاي سرد آتلانتيك و اين سوي آبهاي گرم خليج فارس بيش از پيش تيره شود؛ چشم اندازي كه با اقدام اتحاديه اروپا و امريكا در تحريم ليست 180 بندي مقامات و سازمان ها ايراني تارتر شد.
در كشاكش اين تيك تاك جنگ اطلاعاتي ايران و غرب، ضربه بعدي را ايران وارد كرد؛ جمهوري اسلامي ايران تصاويري از در اختيار گرفتن يك فروند هواپيماي بدون سرنشين امريكا منتشر كرد. هواپيماي بدون سرنشين RQ-170 كه اصطلاحاً Sentinel يا ديده بان ناميده مي شود و برخي آن را جانور قندهار (محلي كه اولين بار تصوير آن منتشر شد) مي نامند، يكي از مدرن ترين پهپادهاي ارتش آمريكاست كه استفاده از آن دستاوردهاي مهمي براي نيروهاي مسلح اين كشور در افغانستان (نبرد عليه القاعده و طالبان) و پاكستان (كشتن بن لادن و عمليات عليه طالبان پاكستان) به همراه داشته است، در فرايند جنگال (جنگ الكترونيك) به چنگال ايران افتاد. سال گذشته نيز ايران اعلام كرد كه 2 فروند هواپيماي جاسوسي و بدون سرنشين آمريكايي را سرنگون كرده است. چند ماه بعد نيز اعلام شد كه ايران چند مورد از هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكايي را كه در سال هاي اخير سرنگون كرده، به كار شناسان روسي نشان داده است.
خوانش و پايش اين دستاوردها نشان از آن دارد كه هماوردي ايران در عرصه نبرد سايبري و اطلاعاتي به بسط توانايي نظامي در عرصه جنگ الكترونيكي و تثبيت هژموني قدرت منطقه اي جمهوري اسلامي پس از خروج نيروهاي نظامي ايالات متحده از عراق و افغانستان كمك شاياني مي كند. اين قدرت در چنين صورتي گستره اي از غرب افغانستان تا درياي مديترانه را در حوزه عمل و مانور خود مي بيند.
 


دستپاچگي آمريكا و متحدان منطقه اي در برابر انسداد تنگه هرمز

اكبر صفري
دشمنان و بدخواهان نظام اسلامي در راهبرد مقابله با جمهوري اسلامي از گزينه ها و برنامه هاي متنوع و متفاوتي بهره گرفته اند راهبردي كه مجموعه اقداماتي را با هدف مهار، تضعيف و انزواي ايران اسلامي در شيوه ها و شكل هاي مختلف پوشش داده و تلاش دارد ناتواني انقلاب اسلامي را در سايه حكومت ديني و بدون اتكا به قدرت هاي استكباري در تاريخ ماندگار كند . لذا با برپايي اتاق هاي فكر و رصد نقاط قوت و ضعف نظام در حوزه هاي مختلف ، سناريو ها و برنامه هاي گسترده اي را در راستاي ايجاد چالش و بحران در مسير حركت نظام ترسيم و عملياتي نموده اند.
اجراي تحريم هاي گسترده و يكجانبه از سوي غرب به رهبري آمريكا به عنوان گزينه اي ميان جنگ و صلح از جمله اين اقدامات به شمار مي رود . با كم رنگ شدن اثر تحريم ها و ناكامي آنها در ساير حوزه ها ، سمت و سوي تحريم ها در اقدامي جدي رنگ و بوي كاملا اقتصادي به خود گرفت . در برجسته سازي تحريم هاي اقتصادي تلاش براي ايجاد نوعي نار ضايتي در ميان مردم به عنوان قدرت نرم نظام از طريق فشار هاي اقتصادي و ايجاد نوعي ناكار آمدي مسئولان در مديريت بحران ها و چالش هاي اقتصادي كشور به جد مورد توجه است . چنانكه تحريم هاي اقتصادي بتواند ، عمق بخشي به شكاف ميان ملت و نظام و سنگ اندازي در اداره امور عادي و روزانه كشور را تسريع و جمهوري اسلامي را به سرنوشتي مشابه سرنوشت منطقه يورو تبديل كند .
اعمال تحريم هاي نفتي عليه جمهوري اسلامي از سوي اتحاديه اروپا و به رهبري آمريكا نيز در همين راستا قابل ارزيابي است . در اين ميان برجسته بودن نقش درآمدهاي نفتي در اقتصاد كشورمان ، اعمال فشار بر مبادلات نفتي ايران، انزواي جمهوري اسلامي در منطقه و هم در سطح جهاني ، تعطيلي استخراج نفت از بسياري چاه هاي نفت ايران و سقوط توليد نفت ايران به سطح ده گذشته ، از جمله دلايل مطرح در رويكرد دشمنان به اعمال تحريم هاي نفتي عليه جمهوري اسلامي به شمار مي رود .
بر اساس تحريم نفتي اتحاديه اروپا عليه ايران كه به رهبر آمريكا از روز يكشنبه يازده تير/ اول ژوئيه) آغاز شد ، واردات نفت ايران به كشورهاي عضو اتحاديه اروپا متوقف و تمامي قراردادهاي پيشين نفتي شركت هاي اروپايي با جمهوري اسلامي لغو شدند. همچنين شركت هاي بيمه اروپايي بيمه محموله هاي نفتي ايران را متوقف كردند.
بنا به نظر امام و رهبر معظم انقلاب كه اخيرا نيز در ديدار با كارگزاران نظام مورد تاكيد قرار گرفت ، هر نوع عقب نشيني ما دشمن را جسورتر مي كند.در اين بين طرح انسداد تنگه هرمز به عنوان مهم ترين و حياتي ترين آبراه هاي دنيا كه روزانه بيش از يك پنجم نفت مورد نياز جهان (شانزده ميليون بشكه) از مسير آن براي كشورهاي گوناگون ارسال مي شود از سوي جمهوري اسلامي با هدف تغيير مواضع اتحاديه اروپا به رهبري آمريكا در تحريم هاي نفتي عليه كشورمان مي تواند گام مؤثري باشد .
در سال هاي اخير طرح بستن تنگه هرمز از گزينه هاي مطرح جمهوري اسلامي در مقابله با تهديدات و حملات احتمالي دشمنان در حوزه خليج فارس به شمار رفته است . چنانكه تسلط بر آبراه استراتژيك هرمز از جمله ابزارهاي برجسته در زمينه اقتدار آفريني جمهوري اسلامي در درياي بسيار مهم و حساس خليج فارس محسوب مي شود . اين مهم در كنار توانمندي هاي نيروي دريايي سپاه ، ضمن برقراري امنيت و امكان نظارت بر ورود و خروج ناوهاي آمريكايي ، امكان پاسخ هاي تلافي جويانه به هر نوع تجاوز و تهديد احتمالي را نيز از سوي جمهوري اسلامي فراهم ساخته است .
اما در كنار موارد امنيتي و دفاعي مورد اشاره ، اشراف جمهوري اسلامي بر تنگه هرمز به عنوان استراتژيك ترين نقطه نفتي جهان باعث شده نقش ايران اسلامي در تامين انرژي جهان نه تنها قابل اغماض نباشد ، بلكه بسيار مهم نيز شمرده شود . چنانكه اين مهم زمينه نوعي برتري جمهوري اسلامي را در سطح بين المللي و خارج از نوار ساحلي خليج فارس را فراهم كرده است .
نمونه نقش آفريني ايران در اين حوزه كه در روزهاي اخير شاهد آن بوده ايم ، واكنش جمهوري اسلامي مبني بر اجراي طرح انسداد تنگه هرمز در مقابله با تحريم هاي نفتي اتحاديه اروپا عليه ايران به رهبري آمريكا بود . به طوري كه طرح تئوري و نه ميداني اين موضوع از سوي فرماندهان ارشد نظامي كشورمان و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در همان لحظات نخست با بازتاب هاي گسترده اي از سوي رسانه ها و تحليلگران سياسي و اقتصادي دنيا همراه شد .
گفتني است ، در قبال طرح انسداد تنگه هرمز مقامات آمريكايي و رسانه هاي وابسته موضع كاملاً متضادي كه نشان از دستپاچگي آنان بود ، اتخاذ كردند . در يك سو از طريق پمپاژ رسانه اي تلاش گسترده اي كردند كه طرح مذكور از زوايايي مختلف مورد تشكيك و ابهام قرار گيرد و به عنواني طرحي بي اساس و احساسي معرفي شود . اما از ديگر سو با بيان جدي بودن طرح ايران در انسداد تنگه هرمز ، در رفتاري مغاير با ادعاهاي رسانه اي ، حضور نظامي خود در خليج فارس را با هدف مقابله با برنامه هاي ايران براي بستن تنگه هرمز تقويت كردند .
هرچند اين اقدام نيز همچون ديگر موارد در قالب ايفاي نقش كد خدا منشي آمريكا نسبت به حوزه امنيت انرژي جهان توجيه شد ؛ اما به واقع وجود نوعي ترس و نگراني از اقدامات جمهوري اسلامي در اين زمينه كاملاً مشهود بود . موضوعي كه آمريكايي ها را علي رغم برتري هاي به ظاهر نظامي از هر نوع اقدام احمقانه و خصمانه بر عليه ايران اسلامي باز داشته است . لذا در اين يادداشت تلاش شده در دو بخش رسانه اي و نظامي اين واكنش ها از سوي رسانه فارسي زبان و مطرح وابسته كه مبين ديدگاه هاي غرب و آمريكا در اين زمينه است ، مورد اشاره قرار گيرد .
1- طرح بستن تنگه هرمز از دريچه رسانه هاي غربي
1-1) طرحي احساسي، شتابزده و غيركارشناسي
بنگاه سخن پراكني انگليس در بخش فارسي اين شبكه تلاش كرده با استناد به اظهار نظر هاي يكي از نمايندگان دور هشتم مجلس كه از حضور در دور نهم مجلس باز ماند ، طرح انسداد تنگه هرمز را طرحي ((احساسي)) معرفي كند كه بيش از احساس نيازمند عقلانيت است .
در بخش ديگري از واكنش بي بي سي فارسي به اين طرح به اظهار نظر هاي ناظراني گمنام اكتفا شده و ضمن تاكيد بر عجولانه بودن آن تلاش شده طرح انسداد تنگه هرمز به عنوان طرحي شتابزده و غيركارشناسي با مصرف داخلي معرفي شود . ((ناظران معتقدند اين طرح نيز مانند بحث قطع كليه مناسبات تجاري با كره جنوبي به دليل توقف خريد نفت ايران، واكنشي شتابزده و غيركارشناسي است كه بيشتر براي مصرف تبليغاتي داخلي مطرح مي شود))
1-2)تهديد و ارعاب
در همين باره بي بي سي فارسي در حركتي عقب گرد و در خلاف اظهار نظرهاي گذشته ، اين بار براي اجراي طرح مذكور به عنوان طرحي مهم و حساس به معرفي پيش شرط پرداخته است . اين شبكه غربي در ادامه با رويكرد تهديد اجراي اين طرح از سوي جمهوري اسلامي را زمينه تحركات نظامي آمريكا در خليج فارس مطرح كرده است ((بستن تنگه هرمز، نيازمند اقدام نظامي جمهوري اسلامي است و چنين حركتي، مي تواند احتمال واكنش شديد ناوهاي آمريكايي و اروپايي حاضر در خليج فارس را به همراه داشته باشد و به يك رويارويي نظامي بينجامد))
بي بي سي فارسي در راستاي پروژه ايران هراسي و گسترش دايره تهديدات عليه جمهوري اسلامي پاي كشورهاي همسايه را نيز در اين رويارويي نظامي باز كرده است .(...از سوي ديگر، تصويب چنين طرحي، همان گونه كه گفته شد، به معناي برداشتن گامي بلند براي رويارويي نظامي با نيروهاي نظامي غربي مستقر در خليج فارس و نيز درگير شدن با كشورهاي همسايه اي خواهد بود كه نفت خود را با گذر از تنگه هرمز به بازارهاي جهاني مي رسانند.)
در همين باره شبكه فارسي زبان دويچه وله آلمان نيز به رويكرد تهديد متوسل شده و در اين باره آورده است ((متحده آمريكا پيشتر به ايران هشدار داده كه به هيچ وجه اختلال در رفت و آمد آزاد در تنگه ي هرمز را تحمل نخواهد كرد و به شدت به هر اقدامي در اين زمينه واكنش نشان خواهد داد.))
اين شبكه آلماني با بيان اينكه ضرر چنين اقدامي براي ايران و متحدانش اگر بيشتر از كشورهاي غربي نباشد كمتر نخواهد بود در ارزيابي خود از سر دلسوزي وارد شده و نه تنها انسداد تنگه هرمز را غير ممكن ندانسته بلكه به آثار و زيان هاي اين انسداد اشاره كرده و آورده است: (( خريداران اصلي نفت ايران، مانند ژاپن، چين و هند نفت خود را از همين مسير دريافت مي كنند و خود جمهوري اسلامي نيز براي دست يافتن به دلارهاي نفتي محتاج باز بودن تنگه ي هرمز است )) .
1-3 )واكنش به اقدام مجلس :
همزمان با اظهار نظرهاي فرماندهان ارشد نظامي كشورمان مبني بر انسداد تنگه هرمز اعضاي محترم كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي نيز در اقدامي خود جوش از آماده شدن طرحي با قيد دو فوريت خبر داد كه بر اساس آن، ((دولت جمهوري اسلامي ايران موظف مي شود تا بر اساس حق حاكميت خود از عبور نفتكش هايي كه نفت خود را به مقصد كشورهاي طراح تحريم نفتي عليه ايران (اتحاديه اروپا، آمريكا و اسرائيل) حمل مي كنند، جلوگيري نمايد.)) . گفتني است ، اين طرح تا پايان روز يكشنبه اول ژوييه 2012 ( 11 تير 1391 به امضاي 100 نماينده مجلس نهم رسيد و توافق بر سر آن، به برگزاري جلسه اي در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس با حضور علي اكبر صالحي، وزير امور خارجه موكول شد .
همزمان با ورود مجلس شوراي اسلامي به طرح انسداد تنگه هرمز بنگاه سخن پراكني انگليس در بخش فارسي خود از زواياي مختلف طرح مذكور را به شدت مورد هجمه رسانه اي قرار داد و همچون ساير موارد در راستاي ماموريت خود به تخطئه آن پرداخت .
1-3-1) ماموريتي خارج از حد و قواره مجلس:
بي بي سي فارسي با اشاره به اهميت طرح بستن تنگه هرمز تلاش كرده اين اقدام مجلس شوراي اسلامي را حركت در مسيري غير قانوني و تصميم گيري درباره آن را خارج از وظايف مجلس و نمايندگان جلوه دهد . لذا تلاش كرده با بيان ميزان اهميت طرح مذكور، و تاكيد براين نكته كه ((واگذاري تصميم گيري در چنين موردي به مجلس شوراي اسلامي ، با سنت هاي رايج در ايران همخوان و سازگار نيست)) ، آن را به عنوان ماموريتي خارج از حد و قواره مجلس مطرح كند .
1-3-2)مانوري براي افزايش قيمت نفت :
بي بي سي فارسي در ادامه هجمه به طرح خود جوش مجلس با طرح اين سوال كه نمايندگان مجلس با چه هدفي، از طرح دوفوريتي خود براي بستن تنگه هرمز سخن مي گويند ، آورده است : ((به نظر مي رسد كه اصلي ترين هدف مطرح كردن چنين طرحي، تلاش براي تاثيرگذاري بر روند نزولي قيمت نفت در بازار جهاني به رغم آغاز تحريم نفتي ايران بوده است.))
اين شبكه فارسي زبان همچون موارد متعدد گذشته در اين زمينه نيز به پيش داوري پرداخته و با توجه به ساختار داخلي قدرت و روند تصميم گيري در جمهوري اسلامي و هم شرايط منطقه اي و بين المللي آن را مانوري سياسي و جنگ رواني براي افزايش قيمت نفت مطرح كرده و تاكيد كرده است( طرح نمايندگان مجلس را بيشتر از آنكه بتوان طرحي براي عملي شدن دانست، بايد اقدام و مانوري سياسي قلمداد كرد كه افكار عمومي و بازار نفت را هدف قرار داده است.)
1-3-3)نگراني درباره موقعيت مجلس :
اقدام نمايندگان مجلس در طرح انسداد تنگه هرمز همچنان خواب و خوراك از شبكه بي بي سي فارسي ربوده است . چنان كه بي بي سي در روند تحليل طرح مجلس به آسيب شناسي طرح مذكور پرداخته و به نوعي از آثار و عوارض عدم اجراي آن اعلام نگراني كرده است .( اگر چنين طرحي به مجلس ارايه شود، اما به هر دليلي، از جمله حزم انديشي و جانب احتياط را نگاه داشتن تصويب نشود، عملا نتيجه اي عكس هدف طراحان آن را به بار خواهد آورد ).
1-3-4)تلاش براي معرفي عناصر پشت پرده :
در ادامه احتمالات و اظهار نظر هاي بي اساس و بي بنيان بنگاه سخن پراكني بي بي سي در باره طرح مجلس توجه به نقش نهادهاي جمهوري اسلامي در طرح مذكور نيز از ذهن دور نمانده و مورد تاكيد قرار گرفته و آمده است :(در اين ميان، احتمال ديگري نيز وجود دارد؛ اينكه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي با هماهنگي سپاه پاسداران، شوراي عالي امنيت ملي و با دستور رهبر جمهوري اسلامي چنين طرحي را آماده كرده باشند.)
1-4 )عدم آمادگي يا عدم تمايل ايران به اقدامات پرهزينه و دامنه
در سناريو ديگري و مخالف با اظهارات گذشته بي بي سي فارسي اين بار تلاش كرد اجراي طرح انسداد تنگه هرمز را طرحي با اقدامات پرهزينه معرفي كند ، چنانكه اين اقدامات پر هزينه و دامن دار باعث شده جمهوري اسلامي تمايلي به عملياتي سازي آن نداشته باشد . ((در مجموع و به رغم برخي موضع گيري هاي سرسختانه، هنوز آمادگي يا تمايل چنداني براي اقدامات پرهزينه و دامنه داري نظير بستن تنگه هرمز وجود ندارد)). اين اظهارات در خالي است كه بستن تنگه هرمز از سوي بي بي سي فارسي طرحي احساسي و غير كارشناسي معرفي شد .
چنانكه دويچه وله آلمان نيز با بيان اينكه طر ح انسداد هرمز به لحاظ نظامي امكاناتي بسيار فراتر از توان جمهوري اسلامي نياز دارد در اين باره آورده است :( بستن محدود تنگه هرمز، به شكل جلوگيري از عبور نفت كش هايي با مقصد كشورهاي تحريم كننده به لحاظ نظامي امكاناتي بسيار فراتر از توان جمهوري اسلامي نياز دارد.)
2-واكنش نظامي
2-1 -افزايش حضور نظامي
هر چند رسانه هاي وابسته به غرب در پوشش رسانه اي گسترده اي تلاش كردند در يك حركت آرمانگرا طرح انسداد تنگه هرمز را از ريشه زير سؤال برده و طرح مذكور را دور از حقايق موجود معرفي كنند ، اما واقعيت هاي موجود با عث شد آمريكا و اتحاديه اروپا حضور نظامي خود در خليج فارس و درياي عمان را تقويت كنند. بر اين اساس روزنامه نيويورك تايمز روز سه شنبه 13 تير با درج اين خبر، از قول مقام هاي ارشد وزارت دفاع آمريكا نوشت كه نيروي دريايي ايالات متحده هم اينك تعداد ناوهاي مين ياب خود در منطقه را دوبرابر كرده و به هشت فروند رسانده است . برپايه اين گزارش، هم چنين براي تقويت نيروي تهاجمي ناوهاي هواپيمابر آمريكا در منطقه، هواپيماهاي رادارگريز اف-22 و اف-15سي به سوي پايگاه هاي آمريكا در خليج فارس پرواز كرده اند. يك مقام ارشد وزارت دفاع آمريكا با اشاره به گسيل نيروهاي جديد آمريكا به منطقه روز سه شنبه به نيويورك تايمز گفت كه پيام اين تقويت نيرو براي ايران اين است كه ((فكر بستن تنگه هرمز را از سر به در كنيد.)
خبرگزاري رويتر در گزارشي از دوبي اظهارات يك سخنگوي اين ناوگان در منامه را نقل مي كند كه مي گويد « ناو يو اس اس پونس (The USS Ponce) روز پنجشنبه پس از تعميرات و بازسازي، براي ماموريت جديد خود مستقر شده است».
ماموريت اصلي ناو پونس، به گفته اين سخنگو (حمايت از عمليات مين روبي، و خدماتي ديگر، از جمله كمك به تعميرات و نگهداري ديگر واحدهاي مستقر در منطقه است)
3-نگراني كشورهاي منطقه از جدي بودن طرح ايران
هر چند آمريكا تلاش كرد با تقويت حضور نظامي خود در آمريكا از متحدين خود در منطقه رفع نگراني كند و در اين باره سخنگوي ناوگان پنجم دريايي آمريكا به خبرگزاري آلمان گفته (ما امنيت دريايي را در انطباق با پيمان هاي بين المللي تامين مي كنيم، تا تمام كشتي هاي تجارتي بتوانند با خيال آسوده و آزادانه در اين منطقه رفت و آمد كنند). اما نگراني برخي رژيم هاي دنباله رو آمريكا در منطقه از واقعي بودن تهديدهاي ايران مبني بر بستن تنگه هرمز باعث شد تا اين دولت ها به توان و تجهيزات نظامي آمريكا دلخوش نباشند و براي مصونيت از طرح انسداد هرمز به هر ترفندي متوسل شوند .
در اين باره امارات متحده عربي براي دور زدن مسير نفتي تنگه هرمز پروژه احداث خط لوله »حبشان-فجيره« را تكميل كرد ، عربستان نيز به بازگشايي خط لوله نفتي قديمي درياي سرخ روي آورد و كويت نيزر حال افزايش انبارهاي نفت خام خود در كره جنوبي و شرق آسياست تا در شرايط بحراني بخشي از صاردات نفت كويت از اين انبارها انجام شود. هرچند بنا به اظهاراترئيس بخش مشاوره شركت انرژي منار در مصاحبه با بي بي سي ساخت خط لوله سه ميليارد و پانصد ميليون دلاري امارات براي دور زدن تنگه هرمز نيز طرحي محكوم به شكست است .
 


ايران عامل باز توليد مشروعيت عدم تعهد

ميرزا رضا ليلاني
جنبش عدم تعهد در تاريخ ديپلماسي ايران بعد از انقلاب اسلامي از اهميت ويژه اي برخوردار بوده است. به طور مثال در موضوع پرونده هسته اي كشورمان در آژانس يا در جنگ هشت ساله ايران و عراق نيز نام جنبش عدم تعهد بارها و بارها در سياست خارجي ما تكرار شد. حال به بررسي اين جنبش و چگونگي به وجود آمدن آن و كاركردهاي اين جنبش در طول تاريخ آن و نحوه و ميزان تاثير ايران و عدم تعهد برهم مي پردازيم.
تاريخچه:
همزمان با پايان گرفتن جنگ جهاني و استقرار صلح در جهان، فاتحان جنگ به تدريج به سوي يك همزيستي خصمانه گرايش پيدا كردند. دو ابر قدرت آمريكا و شوروي بعد از جنگ تجسم همه جانبه اين سياست خصمانه بودند كه در اروپا، آسيا، آفريقا و حتي در سازمان ملل متحد روياروي يكديگر قرار گرفتند. از اين رقابت مي بايست دو بلوك سياسي- نظامي پديد مي آمد يعني يكي در شرق به رهبري مسكو و ديگري در غرب به رهبري واشنگتن، ناديده انگاشتن منافع ملل محروم و رعايت نكردن حقوق كشورهاي توسعه نيافته و يا در حال توسعه، موجب ظهور نهضت هاي آزادي خواهانه و رشد تشكيلات و سازمان هاي استقلال طلبانه شد. موج مبارزات ضداستعماري و رهايي بخش قبل از همه خاورميانه و آسيا را در برگرفت و سپس به آفريقا كشيده شد. بدين ترتيب فكر تشكيل كنفرانسي متشكل از كشورهاي آسيايي و آفريقايي به وجود آمد كه پس از يك رشته تحولات موجب پيدايش جنبش عدم تعهد شد. عدم تعهد يا عدم وابستگي سياست رهبران كشورهايي شد كه صرف نظر از نظام ها و ايدئولوژي هاي متفاوت هدف و آرمان مشتركي را دنبال مي كردند كه همان رهايي از حلقه نفوذ شرق و غرب بود. (1)
جنبش كشورهاي غيرمتعهد، جنبش عدم انسلاك يا جنبش عدم تعهد (به انگليسي: Non-Aligned Movement) (به فرانسوي: Non-Aligne Le Mouvement) در سال 1961 ميلادي برابر با 1340 خورشيدي در اوج جنگ سرد و فضاي دو قطبي بين غرب و شرق با هدف وحدت ميان كشورهايي كه نه در اردوگاه كمونيسم و نه در اردوگاه سرمايه داري (امپرياليسم)، قرار داشتند، تشكيل شد. نام جنبش ابتدا «Non-Commitment» بود اما سريعاً به نام جديد تغيير يافت. اما با اتمام دوران جنگ سرد، هم اكنون اعضاي اين جنبش را اكثراً كشورهاي در حال توسعه تشكيل مي دهند.
نخستين تلاش براي ايجاد همگرايي ميان كشورهايي كه بعدها به غيرمتعهدها معروف شدند، در سال 1955 در كنفرانس باندونگ در شهر باندونگ اندونزي انجام شد. جواهر لعل نهرو، جمال عبدالناصر و سوكارنو رؤساي وقت حكومت كشورهاي هند، مصر و اندونزي در اين اجلاس انديشه تشكيل چنين سازماني را مطرح كردند. چون اين اتفاق كمي بعد از استقلال هند رخ مي داد تحت تاثير جهان بيني ماهاتما گاندي نيز قرار داشت.
در 1961 اولين اجلاس سران عدم تعهد با حضور مارشال يوسيپ بروز تيتو رهبر يوگسلاوي، قوام نكرومه رهبر غنا، جمال عبدالناصر رئيس جمهور مصر، جواهر لعل نهرو نخست وزير هند و احمد سوكارنو رهبر استقلال اندونزي در كنفرانسي كه در شهر بلگراد در كشور يوگوسلاوي برگزار شد، اين سازمان موجوديت خود را اعلام كرد. در يك تحليل كلي از چرايي پيدايش اين جنبش مي توان اظهار كرد كه وقتي غرب و شرق جهان را بين خود تقسيم كرده بودند و دنيا را ملك شخصي خود برآورد كرده بودند، عده اي از رهبران آزادي خواه جهان كه نه تعهدي به نظام سرمايه داري داشتند و نه وابستگي به قطب سوسياليزم، در تلاش براي انسجام كشورهاي غيرمتعهد به دو بلوك قدرت، تلاش كردند شعبه سومي از قدرت ايجاد كنند كه به عنوان وزنه تأثيرگذار در سطح بين الملل مورد توجه قرار گيرد. همانطور كه از تاريخچه اين جنبش برمي آيد اين نهاد نقطه شروع بسيار پرنگ و توام با اهداف عاليه انساني داشته چنان كه در منشور اين جنبش نيز به خوبي مشهود است.(2)
پيوستن ايران به عدم تعهد:
ايران به دليل پيوستن به پيمان نظامي بغداد نتوانست در نخستين اجلاس سران كشورهاي غيرمتعهد در بلگراد سال 1961 حضور يابد و از آن به بعد نيز مسئله عضويت ايران در اين جنبش مطرح نشد. در سال 1979پس از انقلاب اسلامي و سقوط شاه و از هم پاشيدن پيمان سنتو و در پي اعلام مواضع سياسي خارجي ايران مسئله عضويت اين كشور در جنبش غيرمتعهدها به طور جدي مطرح شد. يك ماه پس از انقلاب، ايزيدورومالميركا- وزيرخارجه كوبا- اعلام كرد كه سياست جديد ايران به اين كشور اجازه مي دهد به جنبش كشورهاي عدم تعهد بپيوندد. وي اظهار داشت كه دولت جديد ايران اقدامات مهمي در جهت تغيير روابط اقتصادي و سياسي بين المللي انجام داده كه با اهداف كشورهاي غيرمتعهد سازگاري دارد. وزير خارجه كوبا كه در تدارك برگزاري كنفرانس سران كشورهاي غيرمتعهد در هاوانا بود كناره گيري ايران از سنتو را شرط لازم ورود به نهضت غيرمتعهدها دانست. دو ماه بعد وزارت خارجه سريلانكا اعلام كرد كه عبدالقادر شائول حميد- وزير خارجه اين كشور- عازم ايران است تا در مورد عضويت اين كشور به جامعه كشورهاي غيرمتعهد با مقامات ايراني مذاكره كند. در خرداد سال 1358 وزارت خارجه ايران اعلام كرد كه ايران به جنبش غيرمتعهدها خواهد پيوست و در كنفرانس هاوانا شركت خواهد كرد.(3) به دنبال آن، ارنست كورا سخنگوي دفتر هماهنگي جنبش غيرمتعهدها اعلام كرد كه ايران درخواست رسمي عضويت در جنبش را تسليم دولت سريلانكا رئيس جاري اجلاس كرده است. سپس يك هيئت در سطح معاون وزير از سوي وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران به كلمبو اعزام شد تا در جلسات دفتر هماهنگي شركت كند. در همين اجلاس بود كه عضويت ايران در جنبش به تصويب رسيد و تصويب نهايي آن به كنفرانس هاوانا ارجاع شد كه سه ماه بعد، دفتر هماهنگي كارشناسان و سفراي كشورهاي غيرمتعهد، عضويت ايران را به عنوان هشتاد و هشتمين عضو تصويب كرد.(4)
جنگ ايران و عراق:
درست يك سال پس از پيوستن ايران به جنبش غيرمتعهدها، عراق كه تحت رياست صدام حسين اداره مي شد جنگ هشت ساله خود رابا ايران آغاز كرد. از اين پس جنبش غيرمتعهدها كه تا آن زمان عمده فعاليت اش مخالفت هاي تئوريك باگسترش امپرياليسم و نفوذ كمونيسم بود دستور كار مهمي پيدا كرد كه جنگ دو كشور عضو اين سازمان يعني ايران وعراق بود.
سال 1359 به دنبال اوج گيري حملات عراق عليه ايران و درخواست تهران براي بررسي بيشتر موضوع جنگ، جنبش عدم تعهد يك كميته حسن نيت مركب از نمايندگان دولت هاي كوبا، يوگسلاوي، الجزاير، زامبيا، هند، پاكستان و سازمان آزاديبخش فلسطين تشكيل داد تا فعاليت خود را براي خاتمه جنگ آغاز كنند.
صدام حسين رئيس جمهور عراق از همان ابتدا نظر مثبتي به دخالت غيرمتعهدها در جنگ نداشت و به بهانه حضور الجزاير در گروه حسن نيت به تصميم هاي گرفته شده بي اعتنايي مي كرد.
كميته حسن نيت در آبان ماه سال 1359 تصميم گرفت كه به تهران و بغداد سفر كند اما نخست وزير وقت ايران اعلام كرد كه تا وقتي نيروهاي عراقي خاك ايران را ترك نكرده اند تهران هيچ پيشنهاد آتش بسي را قبول نخواهد كرد. به اين ترتيب نخستين فعاليت هاي كميته حسن نيت به نتيجه نرسيد.
در آبان ماه 59 رئيس جمهور وقت ايران در نامه اي خطاب به سران كشورهاي غيرمتعهد خواستار موضع گيري آنها در مقابل عراق شد.
در روزهاي پاياني بهمن سال 1359 جلسه اي به ميزباني هند در دهلي نو برگزار شد، دولت هند معتقد بود كه طرح مسئله جنگ ايران و عراق باعث تضعيف جنبش عدم تعهد مي شود.
رئيس هيئت ايران در اجلاس هند در سخنراني اش خواستار رسيدگي جنبش به مسئله جنگ و محكوم كردن عراق و عقب نشيني صدام و تعليق عضويت بغداد در جنبش غيرمتعهدها شد.
دو سال پس از اجلاس دهلي نو، اين بار وزراي خارجه كشورهاي غيرمتعهد در خرداد سال 1361 در «هاوانا» پايتخت كوبا جمع شدند تا دستور كار هفتمين اجلاس سران را كه قرار بود در «بغداد» برگزار شود آماده كنند.
«علي اكبر ولايتي» وزير خارجه وقت ايران كه رياست هيئت ايراني را در اين اجلاس برعهده داشته در كتاب خاطراتش از جنگ ايران و عراق مي نويسد كه «در سخنراني ام در اين اجلاس تأكيد كردم كه در صورت برگزاري اجلاس در بغداد جمهوري اسلامي در آن شركت نخواهد كرد و رياست جنبش را به رسميت نخواهد شناخت.»
عراق با رياست بر جنبش عدم تعهد مي توانست فشار بيشتري را در جنگ به ايران وارد كند.
ايران معتقد بود كه در صورت برگزاري كنفرانس سران غيرمتعهد در بغداد، خط مشي اساسي جنبش كه طرفداري از صلح بود به شدت زير سؤال مي رود اما عراق براي رياست جنبش تلاش زيادي مي كرد چنانكه صدام حتي در نامه اي از رئيس جمهور وقت ايران هم براي شركت در اجلاس بغداد دعوت كرد.
به دنبال پذيرش ميزباني عراق از سوي اعضا، ايران نيز دست به اقدامات وسيعي براي تغيير محل اجلاس زد. ضد حمله نظامي ايران عليه عراق در تيرماه 1361 و ناامن كردن آسمان بغداد كه چند روز قبل از اجلاس سران صورت گرفته بود، باعث شد تا سران كشورهاي عضو جنبش، با ناامن ديدن بغداد، حاضر به حضور در عراق نشوند.
ايران براي تغيير محل اجلاس جمعا 350 ملاقات ترتيب داد تا اينكه در 11 مرداد 1361 فيدل كاسترو طي نامه اي خطاب به رئيس جمهور ايران اعلام كرد كه با تغيير محل موافق است وليكن اجلاس وزراي خارجه براي تصميم گيري در اين مورد تشكيل شود.
سرانجام يك هفته پس از ارسال نامه فيدل كاسترو به رئيس جمهور وقت ايران، صدام حسين رسما با تغيير محل كنفرانس موافقت كرد و از هند خواست تا ميزباني اجلاس هفتم را به عهده بگيرد.
اجلاس هفتم سرانجام در هند آغاز شد و از 56 عضو، 53 كشور به نفع عراق موضع گرفتند و ايران در كنار ليبي، سوريه و كره شمالي تنها ماند. مهم ترين دستاورد سياسي ايران در آن اجلاس برهم زدن اجماع دوباره درباره ميزباني بغداد بود.
در آن اجلاس با حمايت اينديراگاندي و فيدل كاسترو، قرار بر اين شد كه وزرا در اجلاس آنگولا، درباره كشور بعدي ميزبان تصميم بگيرند كه سرانجام «زيمبابوه» به عنوان ميزبان هشتم غيرمتعهدها انتخاب شد. هيئت ايراني گرچه در محكوم كردن عراق به عنوان متجاوز جنگي ناكام ماند، اما در تغيير محل اجلاس دست پر و كامياب به تهران بازگشت.(5)
فروپاشي شوروي:
با فروپاشي بلوك شرق و تغيير در ساختار نظام بين الملل تا مدتها اين نيروي سوم (جنبش عدم تعهد) در كما بود و نمي توانست با تعريف جديد از نظام بين الملل خود را باز تعريف كند. ضمن آنكه برخي از كشورهاي عضو كه خيلي هم متعهد به جنبش عدم تعهد نبودند، سعي مي كردند در تعريف جديد هم جايگاه خود را ارتقا دهند و هم به گونه اي ديدگاه هاي خود را با بلوكهاي به پستو رفته شرق و غرب و بازيگران جديد قدرتمند نظام بين الملل هماهنگ كنند. اين، به علاوه از بين رفتن فلسفه وجودي جنبش عدم تعهد سبب شد تا جنبش روبه انزوا رود. به عبارتي جنبش غير متعهدها چند سال پس از پايان جنگ ايران و عراق كه به اين سازمان تحرك داده بود و با فروپاشي شوروي و از ميان رفتن تعريف اين سازمان، پانزده سال را در انزواي سپري كرد تا اينكه بازهم پرونده اي مرتبط با ايران، جنبش غيرمتعهدها را فعال كرد.(6)
مسئله هسته اي شدن ايران:
با طرح پرونده اتمي ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي، تهران تلاش كرد با شكل دادن به گروهي از كشورها كه از برنامه هاي اتمي اش حمايت مي كنند، بر وحدت نظر كشورهاي غربي تاثير بگذارد.
موضوع پرونده اتمي ايران طي چند سال گذشته به دستور كاري دايمي براي جنبش غيرمتعهدها بدل شده و در وضعيتي كه گمان مي رفت جنبش به پايان عمر خود نزديك شده است، جاني دوباره به آن بخشيده است هرچند كه برخي از كشورهاي عضو خود را ملزم به پيروي از اصول و بيانيه هاي جنبش نمي دانند.
در اجلاس فوق العاده سران جنبش غيرمتعهدها كه چندي پيش در مالزي برگزار شد همه اعضا از برنامه هاي اتمي ايران حمايت كردند.
به زعم ناظران سياسي، حمايت هاي اعضاي گروه «نم» يا همان كشورهاي عضو غير متعهد ها از مواضع ايران در مسائل بين المللي به ويژه حقوق هسته اي ملت ايران يك روي سكه اش اين است كه اين اقدامات حمايت از جمهوري اسلامي ايران است اما اگر دقيق تر به روند رفتارهاي سياسي اين گروه بنگريم متوجه مي شويم كه اين حمايت ها فضا براي عرض اندام و قدرت نمايي آنها در برابر بازيگران قدرتمند نظام سرمايه داري ايجاد كرده است. به طوري كه مي توان گفت در شرايط كنوني موضوع فعاليت هاي هسته اي صلح آميز ايران و مخالفت هاي غرب با آن و اين كشاكش و هماوردي بين المللي، تنها صحنه و دليل اظهار وجود جنبش در دنياي معاصر تلقي مي شود.
برخي از كارشناسان با اشاره به حمايت جنبش عدم تعهد از فعاليت هاي هسته اي ايران برآنند كه نقش كليدي ايران در احياي اين جنبش، عامل اصلي حمايت اين جنبش از ايران است.
در زمينه جنبش عدم تعهد و اهميت آن براي ايران نيز بايد گفت مهم ترين اقدام حمايتي جنبش غيرمتعهدها در قبال كشورمان تلاش براي محكوم نشدن ايران در آژانس بين المللي انرژي اتمي بوده است. در نشست هاي شوراي حكام آژانس كه براي بررسي فعاليت هاي هسته اي ايران برگزار شده است غير متعهدها با موضع گيري خود از اين شورا خواسته اند به دور از فشارهاي سياسي به بررسي دقيق وضع تسليحاتي همه كشورهاي عضو بپردازد.اين جنبش همچنين در پايان چهاردهمين نشست سران در هاوانا در بيانيه جداگانه اي ضمن حمايت از فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران، پيوستن رژيم صهيونيستي را به معاهده منع گسترش سلاح هاي هسته اي (ان پي تي) خواستار شد.
در مجموع اقدام حمايتي جنبش غيرمتعهدها در قبال ايران يكي از مهمترين واكنش هاي هميشگي اين جنبش در طول سال هاي اخير بوده است.
ايران به عنوان يك كنشگر مهم بين المللي در جنبش عدم تعهد مي تواند نقش خوبي در تحقق و عملياتي كردن ايده تحرك بخشي به جنبش ايفا كند و دراين مسير موضوع هسته اي نقش ويژه اي پيدا كرده است.
همچنين در موضوعات ديگر در وضعيتي كه مردم مسلمان منطقه در ساختار حكومتي خود تحولات بنياديني به وجود آورده اند، به نظر مي رسد ايران مي تواند از جنبش عدم تعهد به خوبي از طريق تدبير ديپلماتيك و از جمله توسعه روابط با كشورهايي كه درحال گذار به دموكراسي هستند، استفاده كند.(7)
به هرحال سياست مقاومت مدبرانه ايران درحال تبديل به سياست و نسخه اي واحد نزد اعضاي عدم تعهد است.
رياست جنبش عدم تعهد و شانزدهمين اجلاس در تهران:
رياست جنبش در آينده نزديك به ايران واگذار خواهد شد و اين موضوع اين انتظار را به وجود مي آورد كه انسجام و تحرك جنبش در عرصه جهاني به دليل رياست ايران بيش از پيش افزايش يابد. چرا كه درحال حاضر و حتي قبل از انتقال رياست، ايران و موضوع فعاليت هاي صلح آميز آن عملا به روح و موتور محرك و نيروي انسجام بخش جنبش تبديل شده است.
پي نوشت:
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14