(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يکشنبه 8 مرداد 1391 - شماره 20267

چرا، چگونه و از چه توبه كنيم؟چرا، چگونه و از چه توبه كنيم؟
گفت وگوبا شهريار پرهيزگار، حافظ كل قرآن و داور بين المللي
چالش ها و نقاط ضعف جامعه قرآني


چرا، چگونه و از چه توبه كنيم؟چرا، چگونه و از چه توبه كنيم؟

علي جواهردهي
توبه يكي از مهم ترين راه هاي بازگشت انسان به خود و خداست. انساني كه دچار غفلت يا گمراهي است و از خود واقعي دور شده و خود دروغين نفس را جايگزين آن كرده، بايد در يك واگرايي به حقيقت خويش بازگردد. بازگشت به خود واقعي، چيزي جز بازگشت به خدا نيست، چرا كه انسان، همانند ديگر آفريده هاي الهي، مظهري از مظاهر الهي است و همواره مظهر و سايه از صاحب آن مظاهر حكايت مي كند. از اين رو در آموزه هاي قرآني، اين معنا مورد تاكيد است كه انسان پيش از اين كه خود را ببيند خدا را مي بيند.
توبه واقعي، بازگشتي همه جانبه از سوي بنده است ولي نبايد اين معنا را از ياد برد كه تا صاحب سايه، بازگشتي نداشته باشد، سايه هرگز بازگشتي نخواهد داشت؛ زيرا حركات و سكنات مظهر و سايه، مبتني بر حركات و سكنات صاحب سايه است. لذا در فرهنگ قرآني، هر توبه و بازگشت بنده اي مسبوق به بازگشت و توبه الهي است.
از آن جايي كه مسايل و مباحث توبه، از پيچيدگي و ظرافت هاي خاصي برخوردار است، نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني ديدگاه قرآن را در چرايي و چگونگي توبه بيان كرده و مواردي كه شخص مي بايست از آن توبه كند را تبيين نموده است.
چرا استغفار و توبه كنيم؟
برخي از اصطلاحات در فرهنگ قرآني، با همه سادگي معنايي آن، از عمق و پيچيدگي و ظرافت هاي خاصي برخوردار است. شايد بارها اين واژه را شنيده و يا به كار برده ايد كه توبه يكي از واجبات انساني و تكاليف بشري است. از اين رو همواره ديگران را به توبه و استغفار دعوت مي كنيد و يا خود بدان دعوت مي شويد. وظيفه اي كه بارها شنيده مي شود و تكرار مي گردد.
برخي ها هرگاه با مشكلي مواجه مي شوند، خود دروني و يا ديگران، وي را به استغفار و توبه دعوت مي كنند. گاه اين دعوت چنان تكرار مي شود كه شخص ناخودآگاه و گاه شگفت زده مي گويد و يا مي پرسد، از چه توبه و استغفار كنم؟! من كه گناه، خطا و اشتباهي نكرده ام؟!
در فرهنگ ايماني اسلامي مردم، اين معنا جاافتاده كه هر مشكل و سختي و رنج و مصيبتي با خطا و اشتباه و گناه آميخته است و ريشه هر بلا و ناخوشي را مي بايست در اين امور جست. از اين رو دعوت به استغفار و توبه را تنها راه نجات و رهايي از مصيبت و بلا و ناخوشي مي دانند.
ولي تعريف گناه را مي بايست كمي فراتر از ارتكاب جرايم و يا ترك واجبات و ارتكاب محرمات دانست. برخي از امور، در فرهنگ ايماني، گناه است، در حالي كه شخص آن را گناه نمي شمارد. از جمله اين گناهان، غفلت از خداوند است. بسياري از انسان ها دچار غفلت مي شوند و ذكر و ياد خداوند از دلهايشان بيرون مي رود. همين غفلت است كه بسياري از مصيبت ها و سختي ها و رنج ها را موجب مي شود. خداوند در آيه 124 سوره طه مي فرمايد: و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا، هركسي از ياد و ذكر من رويگردان شود، دچار سختي در زندگي مي شود. اعراض از ياد خداوند و ذكر او مي تواند به دو شكل صورت گيرد: گاه شخص از روي عمد براي خداوند جايگاهي در پروردگاري نمي بيند و او را در كارها و زندگي خويش لحاظ نمي كند و از ياد و ذكر او غافل مي شود؛ و گاه ديگر اصولا خداوند در ياد و ذكر او نيست و به همه چيز جز خداوند توجه دارد.
بنابراين، علت بسياري از مشكلات و سختي ها در زندگي بشر را مي بايست در رويگرداني و غفلت انسان از خدا جست، بسياري از مردم اين اعراض و غفلت را به عنوان گناه نمي شناسند. از اين رو دعوت ايشان به توبه و استغفار از گناه را شامل اين دسته از موارد ندانسته و از در انكار برمي آيند و مدعي مي شوند كه گناهي مرتكب نشده اند تا توبه و استغفار كنند و از رنج و سختي كه دچار آن شده اند رهايي يابند.
اين درحالي است كه غفلت و اعراض از ياد خدا، خود گناهي بزرگ است، چرا كه چنين غفلتي به معناي ناديده گرفتن پروردگاري خداوند و غفلت از ربوبيت الهي و خروج از توحيد مطلق و گرفتاري به شرك خفي و نهان و بلكه شرك آشكار است.
اعراض و غفلت از خداوند و ذكر و يادش، با سرگرمي به دنيا مسايل روزانه زندگي نيز اتفاق مي افتد؛ زيرا كسي كه در پس و پيش و همراه هر چيز دنيايي و آفريده هاي الهي، خدا را نمي بيند، به نوعي از خدا غافل شده است. درحالي كه لازم است انسان همواره خدا را حاضر ببيند و بر نقش پروردگاري و ربوبيت الهي اذعان كند و پيش و پس و همراه هر چيزي خدا را ببيند تا به جاي دنيا، خداوند اصالت يابد و هر چيز دنيوي از لهو و لعب بودن خارج شده و به عنوان ابزار رشدي انسان در مسير متاله (خدايي) شدن درآيد.
به سخن ديگر، كسي كه همواره به ياد خداست و ذاكر دايمي است، هر چيز دنيايي را، مظهري از مظاهر الهي و بستر و ابزاري براي بهره مندي انسان براي خدايي شدن و تقرب به خدا مي داند و اين گونه همواره مقصد و مقصود را در پيش چشم داشته و بدان سو حركت مي كند. درچنين حالتي اموري كه در يك نگاه لهو و لعب به نظر مي رسد، عامل تكامل و رشد و تعالي بشر مي شود؛ چنانكه اموري كه به نظر مي رسد اصالت دارد، در هنگام غفلت و اعراض، عين لهو و لعب خواهد بود حتي اگر آن امر به ظاهر عبادتي براي خدا باشد؛ زيرا عبادت غافل، عين بازيچه كودكانه و سرگرم كننده است كه گاهي اين بازيچه و سرگرمي، امري چون اسباب بازي كودكانه است و گاه ديگر مي تواند به ظاهر نماز و روزه و مانند آن باشد. به اين معنا كه شخص درحال نماز از خدا غافل باشد و در هنگام روزه گرفتن ياد خداوند در دلش نباشد.
به هرحال، وقتي از توبه و استغفار و بازگشت به خدا سخن به ميان مي آيد، تنها مواردي نيست كه انسان مرتكب ترك واجب و مستحبي يا انجام حرام و مكروهي شده باشد، بلكه مي تواند شامل غفلت از خداوند و سرگرم شدن به دنيا نيز باشد كه بسياري از انسان ها دچار آن مي باشند و خدا را از ياد مي برند.
اينكه در روايت است كه پيامبر(ص) پس از برخاستن از هر مجلسي، بيست و پنج بار استغفار مي كرد؛ از اين روست كه در جلسه به طور طبيعي سخن از غيرخداست و گاه غفلت از هدف اصلي يعني عبوديت در همه حال پيش مي آيد و پيامبر(ص) با آن كه خود هرگز دمي از خداوند غافل نبوده است ولي حضور در جمعي كه هنگام جلسه به طور طبيعي از خدا غافل مي شوند و به «حديث غير» مي پردازند، در آدمي تأثير منفي مي گذارد كه اين استغفار و توبه موجب دفع و رفع آثار اين غفلت ديگران مي شود. از اين رو از التفات آدمي به انسان هاي غافل نهي شده است تا شخص، از آثار عذاب هايي كه براي غافل فرستاده مي شود در امان ماند. بنابراين، بهتر است كه انسان پس از هر جلسه اي به استغفار و توبه بپردازد تا از آثار غفلت ديگران محفوظ باشد.
بنابراين در پاسخ اين پرسش نخست كه چرا توبه و استغفار كنيم؟ مي بايست به همه اين نكات و ظرايف توجه داشت؛ زيرا براي رهايي از تأثيرات غفلت ديگران هم كه شده مي بايست به دژ استوار توبه و استغفار پناه برد. افزون بر اينكه كاركرد توبه و استغفار از نظر قرآن، كاركردهاي سه گانه براي دفع بلا يا رفع بلاي موجود يا جلب نعمت و رحمت الهي است. به اين معنا كه استغفار و توبه افزون بر دفع و رفع بلا مي تواند موجبات جلب رحمت الهي را نيز فراهم آورد كه خود به تنهايي امري بسيار مهم و اساسي است و سزاوار است كه انسان به توبه و استغفار به عنوان ريسمان استوار الهي براي جلب نعمت و رحمت الهي چنگ زند و از اين ابزار و وسيله كارآمد بهترين بهره را برد. (بقره، آيه 222 و نيز هود، آيه 09)
توبه، عنايت الهي و گرايش خدا و بنده
براساس آموزه هاي قرآني، هر توبه انسان و بازگشت وي، مسبوق به توبه و بازگشتي از سوي خداست. اين توبه و بازگشت از سوي خداوند، درحقيقت عنايتي خاص به بنده است. به عبارتي هر يا رب بشر مسبوق به لبيك خداوندي است و انسان پيش از اين كه دست به نيايش و دعا بردارد، اين خداوند است كه به رحمت واسع خويش او را مورد توجه قرار داده و از وي خواسته است تا به سوي او بازگردد.
البته برخي از انديشمندان، توبه از سوي بنده را تنها بازگشت از معصيت و خطا و پشيماني از آن دانسته اند، درحالي كه مسئله توبه فراتر از اين امور است و چنان كه بيان شد اموري فراتر از آنچه گفته شد را نيز شامل مي شود. بنابراين بازگشت الهي به سوي بنده، تنها به معناي پذيرفتن توبه نيست، بلكه به معناي تذكر است. به اين معنا كه خداوند، با بازگشت خويش به سوي بنده او را مورد نظر و عنايت قرار مي دهد و فرصت بازگشت و رهايي از غفلت را براي او فراهم مي آورد. بنابراين اگر توبه خداوند سابق بر توبه بنده نباشد، اصولا توبه اي تحقق نمي يابد و اين نظر عنايتي الهي به بنده است كه او را به سوي خود مي كشد و ياد و ذكرش را در او ايجاد مي كند.
به سخن ديگر، خداوند هرگاه به بنده اي رحم كند، به سوي او باز مي گردد و همين توبه و بازگشت الهي موجب مي شود تا در دل بنده ياد خداوند روشن گردد و بنده به سوي خداوند بازگردد. آنگاه است كه توبه سومي نيز از سوي خداوند صورت مي گيرد كه همان توبه به معناي پذيرفتن بازگشت بنده به سوي خود است.
كساني كه خداوند به ايشان نظر نمي كند (لاينظر اليهم و لايكلمهم) از عنايت الهي محروم مي باشند. اين دسته افراد هرگز رنگ توبه را به خود نمي بينند و همواره در غفلت خويش سرگردان هستند.
پس انسان براي اين توبه مي كند كه عنايت الهي شامل او شده است. بنابراين هرگاه شخصي دعوت به توبه و استغفار مي شود و يا در دل او اين معنا مي گذرد و بدان پاسخ مثبت مي دهد، درحقيقت مشمول رحمت و عنايت خاص الهي قرار گرفته است و اين گرايش و محبت سابق الهي است كه گرايش بنده را سبب شده است. (بقره، آيات73و 45) خداوند در آيه 45 سوره مائده مي فرمايد: يحبهم و يحبونه؛ خداوند ايشان را دوست مي دارد و ايشان هم خدا را دوست مي دارند؛ زيرا دوستي بندگان صالح خداوند، همواره مسبوق به دوست داشتن خداوند نسبت به ايشان است. از اين رو حب و دوستي خويش نسبت به بندگان را مقدم بر دوستي بندگان نسبت به خود قرار داده است.
خداوند در آياتي از جمله 128سوره آل عمران، 62و 72 سوره نساء و 51 و 72 و 106 سوره توبه و 42 سوره احزاب، اراده و مشيت الهي را اساس توبه بندگان و پذيرش آن از سوي خود معرفي مي كند تا اين گونه تأكيد كند كه هر توبه بنده اي مسبوق به توبه خداوندي است.
از چه توبه كنيم؟
چنان كه گفته شد دايره توبه بسيار گسترده تر از آنچه به نظر مي رسد مي باشد. بنابراين، در توبه و استغفار بايد نسبت به همه آن چيزهايي كه غير خداست، توبه كرد و به سوي خدا بازگشت. اين بازگشت به سوي خداوند همه چيز را رنگ خدايي مي بخشد. از اين رو خداوند در آيه 05 سوره ذاريات فرمان «فرار به سوي خدا» را به طور مطلق مي دهد بي آنكه بيان كند كه از چه چيزي مي بايست گريخت؛ زيرا بايد از هر چيزي كه انسان را به ياد خدا نيندازد، گريخت و توبه كرد.
ازنظر قرآن، انسان ها بايد همواره جهت فرارشان مشخص باشد. به اين معنا كه بايد بدانند تنها به سوي خدا بروند و اما اينكه از چه چيزي يا چه كسي فرار كنند، آنچنان مهم نيست، زيرا براي هر چيزي دو جهت خدايي و غير خدايي است. شخص مي بايست از هر جهت غيرخدايي چيزي به سوي جهت خدايي آن چيز فرار كند و اين همان معنايي است كه در قرآن بارها مورد تأكيد قرار گرفته است كه انسان لازم است همه چيز را آيه بداند و هر كاري را به سبب وجه الهي آن انجام دهد؛ زيرا تنها همان جهت خدايي و وجه الهي آن چيز باقي و برقرار است و وجه غيرخدايي آن هالك و نيست مي باشد نه اينكه بعداً نيست و هلاك مي شود. (قصص، آيه88)
انسان ها بايد از هر چيزي كه آدمي را به ياد خدا نمي اندازد توبه كرده و به سوي وجه و جهت خدايي آن باز گردند. از اين رو بازگشت به خود واقعي انسان به معناي بازگشت به سوي وجه الهي انسانيت است و چنين شخصي همواره خدا را پيش و پس و همراه هر چيزي از جمله خود مي يابد و اين همان معناي ذكر الهي است كه در توبه و استغفار به سوي خدا مدنظر مي باشد.
البته در آموزه هاي قرآني به برخي از مصاديق اموري كه مي بايست توبه و استغفار كرد اشاره شده است. اين مصاديق در حقيقت مصاديق بارز و آشكاري است كه موجبات غفلت آدمي را سبب مي شود و آدمي را از ذكر و ياد خدا غافل مي كند. از جمله اين مصاديق مي توان به ارتداد (توبه، آيه47)، استهزاء و تمسخر ديگران (حجرات، آيه11)، اسراف و زياده روي در اعتقادات و اخلاق و خوردني ها و نوشيدني ها (طه، آيات18 و 28)، افشاي رازهاي خانوادگي و زناشويي (تحريم، آيات 3و4)، بكارگيري القاب زشت و ناخوشايند (حجرات، آيه11)، تجسس در عيب و كاستي هاي ديگران (حجرات، آيه21)، بخل ورزي (قلم، آيات 71تا 23)، رباخوري (بقره، آيات278 و 279)، تهمت (نور، آيه21)، زنا (نساء، آيه61)، سوءظن و بدگماني در حق ديگران (حجرات، آيه21)، سرقت (مائده، آيات 83و 93)، شهوتراني(مريم، آيات95و 06)، ظلم و ستم به ديگران (نساء، آيه46 و مائده، آيه93)، غيبت (حجرات، آيه21)، عيب جويي از ديگران (همان، آيه11)، كتمان حقايق (بقره، آيه159و 160) و قذف و تهمت درباره ديگران (نور، آيات4و5) و مانند آن اشاره كرد.
اينها نمونه هايي از اموري است كه انسان بايد از آنها توبه كند. بسياري از اينها گناهان و جرايمي هستند كه در قوانين الهي نسبت به انجام آنها هشدار داده شده است؛ زيرا اين امور موجب فراموشي و غفلت از خداوند مي شود و آدمي را از حركت در مسير خدايي شدن باز مي دارد. بنابراين لازم است كه از اين امور توبه كرده و به سوي خداوند بازگشت تا فرصت كمال يابي براي آدمي فراهم آيد.
آنچه بيان شد تنها گوشه اي از مسأله مهم توبه است و مسايل و مباحث ديگري در اين مسأله وجود دارد كه نيازمند تفصيل و تبيين در مقاله و يا مقالات ديگر است. باشد با بازگشت و توبه به سوي خداوند گام هاي بلند در خدايي شدن برداريم.
 


گفت وگوبا شهريار پرهيزگار، حافظ كل قرآن و داور بين المللي

چالش ها و نقاط ضعف جامعه قرآني

¤ ارزيابي شما از وضعيت فعاليت هاي قرآني در جامعه امروزي چيست و ما تا چه ميزان در اين زمينه رشد داشته ايم؟
- وضعيت فعاليت هاي قرآني در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامي، اصلاً قابل مقايسه با هم نيست. به لحاظ فراگيرتر شدن، مسئله يادگيري قرآن و آشنايي مردم با تلاوت قرآن، داشتن قاريان و حافظان ممتاز قرآني در جهان اسلام، ايران حرف اول را مي زند.
بنده از سال 1353 كه به فعاليت هاي قرآني روي آوردم، شاهد هستم كه تعداد جلسات و تعداد كل افرادي كه به بحث قرائت، حفظ و مفاهيم قرآن ورود پيدا كرده و مشغول فعاليت هاي قرآني بودند بسيار كم بود اما امروزه شاهد رشد بسياري در اين زمينه هستيم.
اينكه عنوان مي شود كشور ما در عرصه هاي قرآني پيشرفت چشمگيري در مقايسه با قبل از انقلاب دارد بيانگر نتيجه تلاش و پيگيري مسئولان فرهنگي كشور، بعد از انقلاب نيست بلكه اگر ما امروزه به جايگاهي نسبتا مطلوب در ارتباط با مسائل قرآني دست يافته ايم به دليل اين است كه پس از انقلاب، شرايط به گونه اي شد كه تمايل و رغبت جوانان و عموم مردم به مباحث قرآني افزايش يافت. چرا كه جنس انقلاب ما از جنس مسائل معنوي و قرآني است لذا طبيعي است كه مردم به اين سمت و سو تمايل پيدا كنند و ما شاهد رونق اساسي جلسات قرآني باشيم. بنابراين، اين موضوع، دستاورد انقلاب اسلامي، زحمات حضرت امام (ره) و ملتي است كه ايشان را همراهي كردند پس نبايد برخي از مسئولان اين مسئله را به حساب خود بگذارند.
¤آيا مي توان ميان اقشار مختلف جامعه در پرداختن به مباحث قرآني، يك تقسيم بندي قائل شد؟
- بله، اگر بخواهيم در ميان جامعه قرآني يك تقسيم بندي داشته باشيم، سه نسل را مي توان در نظر گرفت؛ نسل اول شامل افرادي مي شود كه قبل از انقلاب اسلامي به فعاليت هاي قرآني مشغول بود و در زمان پيروزي انقلاب نيز در مباحث حفظ و قرائت قرآن به مراتب قابل توجهي دست يافته اند كه پس از پيروزي انقلاب آن را با علاقه بيشتري ادامه دادند. نسل دوم و سوم نيز تمام قاريان و حافظان جوان را در بر مي گيرد.
منظور بنده از اين نوع تقسيم بندي آن است كه وقتي قاريان و حافظان برجسته ما از مسابقات قرآني برمي گشتند و مسئولان براي عرض تبريك مي آمدند بنده به آنها عرض مي كردم شما توجه داشته باشيد افرادي كه در مسابقات بين المللي به رتبه هاي برتر دست مي يابند به اين راحتي كه شما مي بينيد نبوده است بلكه آنها با وجود رقباي سرسخت، موفق به كسب رتبه هاي برتر جهاني شده اند و اين موضوع موجب خوشحالي شما مي شود، اين اتفاق جالبي است اما نبايد اين موضوع را به حساب تلاش خودتان بگذاريد چرا كه كار خاصي در اين خصوص انجام نداده ايد. براي مثال شخص خود بنده، براي «شهريار پرهيزگار» چقدر هزينه كرده ايد تا بنده حافظ كل قرآن شده و در مسابقات بين المللي رتبه نخست را از آن خود كند؟!
در دوران قبل از انقلاب اسلامي، همه با عشق و علاقه خود به فعاليت هاي قرآني روي مي آوردند و شرايط جوري نبود كه انسان احساس كند، مي خواهند او را براي پيشرفت در مباحث قرآني تشويق كنند بلكه پس از انقلاب نيز اوضاع به همين منوال است.
بنده به مسئولان گفتم پس از انقلاب نيز شما ريالي را براي پرورش قهرمانان قرآني خرج نكرده ايد لذا از آنها درخواست كردم كه اگر براي افرادي از نسل اول، دوم و حتي نسل سوم هزينه كرده اند پاسخ دهند كه متأسفانه هيچ كدام از آنها سخني براي گفتن نداشتند.
مقولاتي مانند فوتبال، در طول فراز و نشيب هايي كه در طول زمان داشته است خدا مي داند كه تنها براي مربي آن چقدر هزينه شده است به طوري كه براساس آمار خود مسئولان ورزشي هر ساله حدودا مبلغ 400 ميليارد تومان براي فوتبال خرج مي شود. اگر بخواهيم مقايسه اي ميان بودجه فوتبال و فعاليت هاي قرآني داشته باشيم شايد چيزي نزديك به يك بيستم آن باشد.
¤ فعاليت هاي قرآني را در چند سطح مي توان مورد بررسي قرار داد؟
-فعاليت هاي قرآني را در دو سطح عموم مردم و كسب رتبه هاي قهرماني مي توان مورد بررسي و ارزيابي قرار داد. در كشورهاي عربي بودجه خاص، برنامه اي مدون، حساب شده و متمركز براي پرورش قاريان و حافظان وجود دارد. در واقع تمام كساني كه در كشورهاي عربي حافظ قرآن مي شوند از همان ابتدا در مدارس قرآن ثبت نام شده و از همان زمان علاوه بر قرآن پژوهان، اساتيد آنها نيز تحت حمايت مالي قرار مي گيرند و زماني كه حافظ كل و يا قاري ممتاز قرآن شدند حمايت هاي ويژه اي از آنها صورت مي گيرد و فقط به خاطر اينكه توانسته اند به اين درجه برسند از دولت مستمري مي گيرند.
بحث اينجاست كه ما حتي در اينكه فردي از مقطع مبتدي تا زماني كه قاري و يا حافظ بين المللي شود و بتوان گفت فلان دستگاه متصدي كسب موفقيت او بوده اند، اقدامي انجام نداده ايم. به طور مثال براي او استاد گرفته، مستمري پرداخته و او نيز فارغ البال بدون اينكه دغدغه كار، مسائل و مشكلات زندگي را داشته باشد به فعاليت قرآني بپردازد ضمن اينكه به او گوشزد كرده ايم كه ما تو را حمايت مالي مي كنيم اما تو نيز بايد در بحث حفظ، قرائت و مفاهيم قرآن به اين درجه از تسلط و مهارت برسي! اين موضوع در ساير كشورها وجود دارد اما متاسفانه در كشور ما چنين حمايت هايي وجود ندارد.
¤ پس به نظر شما هيچ مشوقي براي قاريان و حافظان قرآني وجود ندارد؟!
-خير، شايد برخي از افراد معتقد باشند كه جنبه هاي تشويقي براي رشد و پيشرفت در مباحث قرآني وجود دارد اما بايد گفت كه در گام نخست، فردي كه مي خواهد قاري و يا حافظ قرآن شود بايد با همت و حوصله، در مساجد و هيئت هاي مختلف حضور يافته و با پشتكاري خوب در راستاي حفظ و يا قرائت قرآن تلاش كند.
برگزاري مسابقات قرآني يك مشوق براي فعاليت هاي قرآني به شمار مي رود و حس رقابت را در ميان قاريان و حافظان افزايش مي دهد. اختصاص جوايز ارزنده و فضاي رقابتي سالم در مسابقات قرآن باعث شده تا انگيزه مضاعفي براي دست يابي به سطوح بالاتر براي قرآن پژوهان فراهم شود. اين اقدامات مورد قبول است اما اينكه در كشور ما ابتدائاً حافظ و قاري قرآني تربيت و به مسابقات بين المللي اعزام شوند چنين چيزي وجود نداشته است.
در يكي از مسابقات بين المللي كه بنده داور رشته حفظ بودم روايت هاي مختلفي از قرائت هاي چهارده گانه قرآن از سوي حافظان قرائت مي شد و بنده مؤظف بودم براساس آن روايتي كه افراد آمادگي دارند طرح سؤال كنم. داوراني كه از ساير كشورها از جمله «ابو العينين شعيشع» حضور داشتند با ديدن اين صحنه از بنده در خصوص اين روايت ها سؤال كردند كه شما در كدام دانشگاه درس خوانده اي؟ لذا هرچه من تلاش مي كردم تا به آنها بفهمانم كه اين مباحث را در دانشگاه فرا نگرفته ام بلكه در حلقه ها و جلسات قرآني مساجد آموخته ام، عمدتا براي آنها قابل هضم نبود چرا كه آنها بسيار مدون كار مي كردند به طوري كه در دانشگاه الأزهر مصر رشته اي به نام علوم قرآني وجود دارد كه به طور خاص مسائل حفظ و قرائت به قرآن پژوهان آموزش داده مي شود.
بنده توقع ندارم كه ما الان دانشگاهي مانند «الازهر» در مسائل علوم قرآني داشته باشيم و يا معلمان و مدرسان و مشايخ قرائت ما در حد قاريان مصري باشند. اين مسئله كار يك شب و دو شب نيست بلكه با توجه به 33 سال كه از انقلاب ما مي گذرد اگر آن را در تعداد روزهاي سال ضرب كنيم عدد بالايي خواهد بود كه هرچند اگر بخواهيم دهه نخست پيروزي انقلاب را در نظر نگيريم مدت 22 سال است كه آقاياني تحت عناويني همچون دولت سازندگي، اصلاحات و اصولگرا در كشور روي كار آمده و مدعي هستند كه فعاليت ها ي خوبي انجام شده است اما بايد اعلام كرد كه به اندازه همين 22 سال كارنامه ضعيفي داريم.
يك استاد شاخص و بازر دنياي اسلام نمي تواند درك كند كه آموزش هاي قرآني ما اكثرا در مساجد برپا مي شود يعني چه؟ و اينكه اغلب جامعه قرآني ما به صورت خودجوش به مباحث قرآني مي پردازد لذا مجموعه اي كه كمر همت ببندد تا قهرمان قرآني پرورش و توليد كند در كشور ما وجود ندارد، شركت در مسابقات بين المللي قرآن كريم، آينه تمام نماي فعاليت قرآني در كشور ما به شمار مي رود.
¤ ماهيت سازمان ها و نهادهاي قرآني و يا آن دسته از مراكزي كه به انجام فعاليت هاي قرآني مي پردازند در توجه به اهميت ترويج و انس با قرآن چگونه است؟
- سازمان ها، نهادها و مجموعه هاي پراكنده قرآني داريم كه بعضاً دولتي و يا خصوصي هستند كه مي خواهند يك كار زيربنايي انجام دهند اما به دليل عدم حمايت اساسي و جدي از طرف مسئولان سطوح بالا حتي اگر بخواهند هم نمي توانند اقدام مطلوبي انجام دهند. به طور مثال سازمان اوقاف و امور خيريه، بخشي با عنوان آموزش و برگزاري مسابقات قرآن دارد، دارالقرآن، سازمان تبليغات، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مركز توسعه و ترويج فعاليت هاي قرآني هر كدام به نوعي فعاليت هاي قرآني را در دستور كار خود قرار داده اند.
تا جايي كه بنده اين ارگان ها و سازمان ها را مي شناسم، مي دانم اين مراكز در خصوص انجام يك كار زير بنايي و اساسي مرتبط با آشنايي هر چه بيشتر مردم با قرآن و ترويج فرهنگ انس با قرآن، حفظ، قرائت و فهم قرآن تلاش مي كنند اما بايد گفت تمام اين فعاليت ها به صورت پراكنده بوده و برآيند كلي و قويي ندارند ،از اين رو تا زماني كه اين فعاليت ها در يك جا جمع نشود و مسئولان به صورت واقعي و جدي به اين مسئله به عنوان يكي از مسائل استراتژيك نظام نگاه نكنند، نمي توان شاهد تحقق جامعه اي قرآني بود. مثلا در تدوين چشم اندازه بيست ساله كه ما بايد در سال 1404 به فلان نقطه برسيم عمدتا مسائل بسياري در اين چشم انداز مدنظر قرار مي گيرد اما متأسفانه كمترين توجه نسبت به مباحث قرآني صورت مي گيرد و اين سؤال كمتر مطرح مي شود كه به طور مثال ما به لحاظ قرآني تا فلان سال چه جايگاهي را ترسيم كرده و يا مد نظر داريم؟
جداي از سطح قهرماني، اين سؤال به ذهن خطور مي كند كه مسئولان ما در سطح آموزش عمومي مردم عادي و كساني كه توانايي رسيدن به مراحل قهرماني را ندارند اما دوست دارند كه با قرآن مأنوس بوده و كليد فهم قرآن در اختيار آنها قرار گيرد چه اقدامي انجام داده و چه راهكاري براي جامعه قرآني در نظر گرفته اند؟
حال كه روز به روز به پايان زمان مشخص شده تا تحقق سند چشم انداز 20 ساله نزديك مي شويم و فرصت زيادي را تا سال 1404 نداريم آيا براي اينكه مردم به جايگاهي مطلوب در مباحث قرآني دست يابند و محقق شدن مطالبه مقام معظم رهبري از مسئولان فرهنگي و قرآني كشور مبني بر اينكه ايشان اميدوارند روزي فرا برسد كه مردم پاسخ مطالب و مسائل اجتماعي سياسي، اقتصادي مطرح در جامعه را مستقيماً از قرآن استخراج كنند، اقدامي اساسي صورت گرفته است؟
با توجه به اينكه ديدگاه مقام معظم رهبري، ديدگاهي آرماني و زيباست اما ما تا رسيدن به آن نقطه فاصله زيادي داريم لذا با اين ديدگاه است كه يك فرد مي تواند ديدگاه ها و سلايق مختلف را در ارتباط با يك مسئله، بر قرآن عرضه كرده و پاسخ مناسبي را از قرآن دريافت كند نه اينكه هر فردي تحليل سياسي خود را در مسائل گوناگون به ديگران القا كند.
¤ چگونه مي توان به جايگاه مد نظر مقام معظم رهبري در امور قرآني دست يافت؟ عملكرد مسئولان نيز در تحقق اين جايگاه چگونه است؟
-اگر مسئولان ما همت مي كردند، برنامه اي مدون و جدي را در ميان عموم مردم و براي بهره مندي از سطح قهرماني طراحي مي كردند، مردم ما تاكنون مي توانستند به افق مدنظر مقام معظم رهبري دست يابند.
اما متأسفانه برخي از افراد با تمام ادعاها و اثر تفسيري كه داشته و خود را همه كاره مسائل سياسي نظام مي دانند نه تنها هنوز هم در صحبت هاي آنها ترديد وجود دارد بلكه اين ترديد را در ميان عموم مردم رواج داده و مي گويند: «مردم نسبت به حقانيت نظام اسلامي، ترديد دارند»! به طور مثال در انتخابات سال 88 با اينكه همه چيز مشخص شد «قد تّبيّن الرّشد م ن الغيّ » مشخص نيست منظور او از مردم، كدام مردم است! در واقع اين فرد، ترديد هاي خود را به مردم نسبت مي دهد لذا اگر فهم قرآني عموم مردم قدري بالا مي بود هيچ يك از افراد جامعه به ترديد نمي افتاد البته شبيه اين قضايا در صدر اسلام نيز رخ داده است.
تعداد قابل توجهي از مردم حتي آشنايي ابتدايي با قرآن ندارند اگر مسئولان معتقدند كه در گرايش مردم در انس با قرآن كريم اقداماتي انجام داده اند بايد گفت «قل هاتوا برهانكم».
با حركات لاك پشتي مسئولان فرهنگي كشور، يقينا به مرحله مطلوب نخواهيم رسيد لذا نه تنها اقدام مناسبي در اين راستا صورت نگرفته بلكه موانع هم برسر راه اين موضوع وجود دارد. بنابراين ما بايد انرژي هاي بسياري را صرف كنيم تا به برخي مسئولان بفهمانيم كه كارشان ضد قرآني است و اصولاً برخي از اقدامات مسئولان، بر ضد قرآن است بدين معنا كه برخلاف جهت آموزه هاي ديني در حركت هستند.
از اين رو اگر عده اي با همت بالا بخواهند به سمت آن هدف مقدس حركت كنند آنها به منزله ترمز محسوب مي شوند نه تنها كمكي در اين زمينه نمي كنند بلكه كارهايشان موجب عقب گرد ما خواهد شد البته اميدواريم كه اين اقدام آنها عامدانه نباشد اما متأسفانه شاهد برخي از حركات ضدارزشي و ضدفرهنگي مسئولان هستيم، آقاياني كه به خيال خود، با بودجه نظام در مسندهاي دولتي، كارهاي فرهنگي انجام مي دهند؛ كارهايي كه درون آنها حاوي مسائل ضد فرهنگي، ضد اسلامي و ضد انساني است به طوري كه بعضي از اوقات اين قضايا آن قدر شاخص است كه بعيد به نظر مي رسد كه شخص نداند چه كار مي كند و يا اينكه فهم، درك و شعور درستي از مسائل نداشته و به اهميت قضايا آگاه نيست! بعضي از زمان ها احساس مي شود آنها افرادي نفوذي و خائن هستند چرا كه اگر برخي از مسائل كم رنگ باشد مي توان گفت كه مثلا فرد متوجه آن امر نبوده است اما مسائلي را مي بينيم كه نيازي به توضيح ندارند و توجيهي براي آنها پذيرفته نيست.
¤ تاثير صدا و سيما و نوع فيلم هايي كه از رسانه ملي پخش مي شود را تا چه اندازه در ترويج فرهنگ قرآني مؤثر مي دانيد؟
-اگر گذري به فيلم هايي كه در سال هاي اخير در سيما و سينما توليد و اكران شده است، داشته باشيم واقعاً بعضي از اوقات نمي توان هيچ حرفي زد و گفت كه اين چه حركتي بود كه در فلان فيلم انجام شد! فيلم هايي كه در حال حاضر اكران مي شود، جملات و ديالوگ هاي افراد، برخوردهاي ميان زن و مرد، نوع آرايش ها و پيام آخر فيلم، چه چيزهايي را به مخاطب القا مي كند؟
برخي اوقات واقعاً اين برخوردها زننده است لذا وقتي به نوع اين رفتارها اعتراض مي كنيم، عنوان مي كنند مگر شما مرجع تقليد هستي؟ در حالي كه در حرام بودن اين رفتارها شكي نيست؛ البته كافي است كمي واقع بينانه به آنها توجه كنيم، نوع تعامل مردان و زنان را نمي توان توجيه كرد و آن را ناشي از غفلت بدانيم شايد چند صحنه در چند فيلم را بتوان غفلت دانست اما عملكرد و رويكرد هميشگي بازيگران به همين منوال است.
بنابراين نمي توان فيلم هاي ضداخلاقي را شمارش كرد بلكه بايد گفت تاكنون چند فيلم به درد بخور و اخلاقي، اكران شده است. در فيلم هاي توليد شده در صدا و سيما نيز مسائل غير اخلاقي، فوق العاده به چشم مي خورد برخي از اين سريال ها عمدتاً به دوستي هاي خياباني دختر و پسر معطوف مي شود. آيا اصولاً ما مجوز ساخت چنين فيلم هايي را داريم؟! در واقع اين جريان سازي از طرف مسئولان صدا و سيما انجام مي شود.
وقتي فهم مردم از مسائل قرآني بالا رفت و درك كردند كه خداوند متعال با آيات مختلف، مي خواهد پيامي را به آنها بگويد و دستورالعمل صحيح را به آنها گوشزد كند ديگر جامعه به لحاظ فرهنگي، اخلاقي، سياسي، اجتماعي و... صدمه نخواهد خورد اما تا زماني كه قرآن در حاشيه باشد ، بيشتر مسئولان كشور با تعارف با چهره هاي قرآني برخورد كرده و ابراز مي دارند كه شما دستاوردهاي بزرگي را براي كشور به ارمغان آورده ايد و در برخوردهاي كلامي، جامعه و خود را مديون آنها مي دانند اما در عمل، كمتر به مسائل و مشكلات افرادي كه فعال عرصه قرآني هستند، توجه مي شود.
حافظان و قاريان ممتاز كشور حركت قرآني در جامعه ايجاد كردند و با ممتاز بودن خويش و حركات كم نظير خود موج مثبتي را در جامعه به وجود آوردند. كسب رتبه هاي نخست بين المللي و انجام تلاوت هاي فاخر باعث شد تا جوانان ما به اين سو تشويق شوند اين حركت قهرمانان قرآني است بايد پرسيد مسئولان كشور چه اقدامي در خدمت رساني به آنها انجام داده اند؟!
نبايد مسئولان ما به جاي عمل به وظيفه خود، تلاش و كوشش قاريان و حافظان را به خداوند متعال واگذار كنند. در روايات ما صريحاً به جايگاه قاريان و حافظان در نزد پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم اسلام اشاره شده است و اگر حمايت هاي مقام معظم رهبري از مسائل قرآني و مجموعه قاريان، حافظان و حركت هاي قرآني كشور نبود ما همين مقدار اندك را نيز از دست داده بوديم ، به طوري كه در اوائل افتتاح راديو قرآن، بسياري از مسئولان درصدد بودند تا آن را تعطيل كنند. شبكه قرآن نيز به همين صورت است . از اين رو مقام معظم رهبري بارها مستقيماً وارد قضايا شده و از اقدامات سوء در جهت از بين رفتن فعاليت هاي قرآني جلوگيري كردند.
ايشان مي فرمايند اگر مي خواهيد مردم به سمت قرآن حركت كنند و با آن انس و الفت داشته باشند شاخصي را مشخص كردند كه لازم است براساس آن حركت شود اما متأسفانه هيچ كس به دستور ايشان توجه نكرد و تاكنون نيز اين امر محقق نشده است. براي اينكه فضاي جامعه، يك فضاي قرآني شود و مردم به مباحث قرآني اهميت دهند بايد حركتي مبني بر تجليل از قهرمانان قرآني رواج پيدا كند.
مقام معظم رهبري به معرفي و شناسايي قهرمانان قرآني تاكيد دارند نه به دليل خود افراد، بلكه به دليل اينكه آنها نسبت نزديكي با قرآن داشته و مردم آنها را به عنوان چهره هاي قرآني مي شناسند.
¤ روند اجراي طرح تربيت 10 ميليون حافظ قرآن را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- وقتي مقام معظم رهبري موضوع تربيت 10 ميليون حافظ قرآن را مطرح و بر انس با قرآن در جامعه تاكيد مي كنند اقداماتي صورت گرفته اما اصلا در حد و اندازه انتظار ايشان نيست. نه اينكه كاري انجام نشده باشد بلكه بيشتر جنبه شعاري دارد.
مقام معظم رهبري هر سال را به عنواني نام گذاري كرده اند كه فقط در حد شعار و در حد برگزاري سمينارها باقي مي ماند و بايد گفت كه آقا اين امور را نمي خواهند بلكه تقاضا دارند تا اين مطالب عملياتي شوند. بطور مثال وقتي مقام معظم رهبري مي گويند جهاد اقتصادي، منظورشان اين نيست كه كميته اي تشكيل شود كه بر روي اين قضيه تحقيق كند و پس از گذشت يك سال نيز هيچ خروجي نداشته باشد!
در وزارت آموزش و پرورش نيز اقداماتي در راستاي طرح ملي حفظ قرآن انجام مي شود كه نه تنها عمقي نيست بلكه سطحي و زودگذر است. در واقع اكثر نهادها و ارگان ها مي خواهند اين را اعلام كنند كه ما در قبال سخنان رهبري بي تفاوت نبوده و مشغول كار هستيم اما اين كار آنها چيزي نيست كه درست و صحيح به بار نشيند و شاهد وضعيتي مطلوب در ميان مدت باشيم.
بنابراين حركت جدي و عميقي كه بخواهد به تربيت 10 ميليون حافظ منجر شود را تا كنون مشاهده نكرده ام. از اين رو برآيند كلي اين اقدامات چيز قابل توجهي نيست كه بتواند تغيير و تحول را به معناي واقعي در جامعه قرآني كشور ايجاد كند بلكه هر سازماني به كارهاي خويش مشغول است و به آنها مي پردازد.


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14