(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 11 مرداد 1391 - شماره 20270

چرا وحدت قوا فريضه است؟
تبيين بيانات رهبري در ديدار با كارگزاران نظام
چرا مقاومت؟
ديپلماسي خط دوم


چرا وحدت قوا فريضه است؟

سعدالله زارعي
وحدت قوا در هر كشوري به معني هم افزايي آنها نسبت به همديگر و نهايتاً هم افزايي ملي است. در كشوري كه با مباني خاص معرفت شناختي و آرمان هاي الهي اداره مي شود، وحدت قوا يك هم افزايي ديني نيز به شمار مي آيد. يعني يك موقعيت هاي جديدي نه تنها در عرصه ي نهادي و ملي، كه در عرصه ي آرماني هم مد نظر قرار مي گيرد. وقتي شرايط حساس مي شود و دشمن شكست سياست هاي خاص يك نظام سياسي يا همه ي اركان يك نظام سياسي را مد نظر دارد و فراتر از آن شكست يك آرمان بزرگ الهي را مد نظر دارد، اين وحدت ضرورت بيشتري پيدا مي كند. به تعبير ديگر، وحدت قوا در هر كشوري و مخصوصاً در كشوري با آرمان هاي الهي في نفسه بسيار مهم و ضروري است و در شرايط حساس، اين ضرورت مضاعف مي شود.
در نظام جمهوري اسلامي هيچ قوه اي بدون كمك قواي ديگر نمي تواند موفق باشد. ساختار حقوقي جمهوري اسلامي به گونه اي تنظيم شده كه نهادها از يك در هم تنيدگي برخوردارند و موفقيت يك بخش مستلزم همكاري بخش هاي ديگر است. مثلاً قوه ي مجريه كه به تعبير رهبر معظم انقلاب، كار اصلي اداره ي كشور را بر دوش دارد، نيازمند قوانين مناسب و برخورد همدلانه ي قوه ي مقننه است كه تنظيم و نظارت بر بودجه را بر عهده دارد و به عنوان مجموعه ي نمايندگان مردم شهرهاي مختلف كشور مي تواند نقش مهمي در موفقيت يا عدم موفقيت دولت داشته باشد. دولت اگر قانون خوبي در اختيار داشته باشد و نمايندگان همدلي در كنارش باشند، طبيعتاً مي تواند در زماني كوتاه تر و با هزينه اي كمتر به موفقيت هاي بزرگ تري برسد. اما اگر دولت از قوانين خوبي برخوردار نباشد و نمايندگان مجلس هم همدل با دولت نباشند، طبيعتاً در
بخش هاي مختلف دچار افت توان مي شود و به همين نسبت برنامه هاي دولت در سطح ملي و منطقه اي تضعيف خواهد شد.
همين طور مجلس شوراي اسلامي و به تعبيري قوه ي مقننه اگر دولت همدلي در كنارش نباشد، نمي تواند مأموريت هاي خود را در حوزه تقديم و نظارت پيش ببرد. لذا مي بينيم بسياري قوانين خرد در چرخه و فرآيند اجرا دچار آفت مي شود و از ماهيت و هويت خود جدا مي ماند. قوه ي قضاييه هم اگر مجلس و دولت را همكار و در كنار خودش نبيند، در بسياري از مأموريت هاي حساس خودش به موفقيت نخواهد رسيد.
هويت فراقوه اي
در سطح ملي بسياري فرصت ها كه بايد خلق شود، هويت فراقوه اي دارد. مثلاً «وحدت ملي» مستلزم همكاري هر سه قوه است. رشد معنويت در سطح كشور، ايجاد بسترهاي مناسب پيشرفت، تبعيت قانون گرايي، رشد مكارم انساني و اخلاقي و مواردي از اين دست مستلزم همكاري سه قوه است و يك دامنه ي فراتر از هر قوه را مي طلبد. دفع آفات اداري و سالم سازي محيط، مثل مبارزه با رشوه، مبارزه با دزدي، مبارزه با تنبلي، مبارزه با فقر، مبارزه با بي سوادي، مبارزه با فساد و مبارزه با ناامني و مقولاتي از اين قبيل كه آنها هم يك وضعيت فراقوه اي دارند نيز مستلزم همكاري قوا است. تنها در صورت همكاري و همدلي قوا است كه اين مسائل سامان مناسبي پيدا مي كنند و كشور به سمت محيطي سالم تر حركت مي كند.
در سطح فراملي نيز نياز به همكاري قوا داريم. هم اكنون در سطح فراملي ما با مقوله اي به نام بيداري اسلامي مواجه هستيم. جنبش ها و خيزش هايي كه در سطح جهان اسلام به راه افتاده و دشمنان بسيار بزرگ و شناخته شده اي دارند كه با حجم وسيعي از امكانات درصدد هستند كه اين جنبش ها را از بين ببرند. اين جنبش ها در راستاي منافع آرماني جمهوري اسلامي و حتي منافع ملي و امنيت ملي جمهوري اسلامي است، به ميزاني كه هر قدر ريشه هاي بيداري اسلامي و فرامرزي ايران قوي باشد، به همان ميزان عمق استراتژيك جمهوري اسلامي گسترش مي يابد و دايره ي امنيتي جمهوري اسلامي يك دايره ي وسيع تري مي شود و محيط اثرگذاري ايران گسترش پيدا مي كند. همين طور در خصوص اقداماتي كه دشمن براي از بين بردن فضاهاي آرماني در سطح فراملي انجام مي دهد؛ مثل تلاش هاي دشمن براي حذف فلسطين در ساختار رژيم صهيونيستي و يا گسترش ناتو به شرق و ايجاد فضاهاي آنارشيستي بر محيط هاي پيراموني جمهوري اسلامي ايران و گسترش تروريسم و امثال اين ها كه دشمن هر روز دارد در اين زمينه ي كار مي كند، مقابله با موارد مذكور و در واقع كاستن از تأثير دشمن در محيط پيراموني جمهوري اسلامي مستلزم وحدت ملي و اجماع ظرفيت هاي داخلي همكاري و همدلي قوا است.بنابراين حتي اگر تهديدي هم متوجه محيط داخلي و منطقه اي و بين المللي جمهوري اسلامي نباشد، به لحاظ اين كه جمهوري اسلامي داراي يك مأموريت سازماني و الهي است و رساندن ايران به قله ي كشور اول منطقه در دستور كار است، اين وحدت ملي و وحدت قوا امري ضروري و لازم است. حال در محيطي پر از توطئه هاي دشمنان و پر از فتنه انگيزي هاي آنها، اين امر مضاعف مي شود و ضرورت آن صد چندان مي گردد.رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولين قضايي با ايشان، بر اين مسئله تأكيد داشتند كه همكاري و همدلي قوا مثل يك فريضه است. فريضه به اموري مانند نماز اطلاق مي شود و اساساً امري است كه از يك طرف واجب و لازم است و از طرف ديگر بسيار فضيلت دارد. در واقع اين امر جزو تكاليفي است كه هم يك امر دنيوي است و هم با نگاه به آثار معنوي، اين همكاري يك امر اخروي به حساب مي آيد. بنابراين هم يك واجب ملي و هم يك واجب شرعي است.
 


تبيين بيانات رهبري در ديدار با كارگزاران نظام

چرا مقاومت؟

اميرحسين ثمالي
اين روزها و با مطرح شدن موضوع انتخابات رياست جمهوري ظاهرا برخي از سياسيون دوباره بر سر دوراهي «مقاومت- سازش» متوقف مانده اند و از قضا گزينه ي دوم را بهترين راه برون رفت از شرايط كنوني مي دانند. در اين شرايط چرا با وجود انبوه فشارهاي داخلي و بين المللي، نظام بايد همچنان بر گفتمان مقاومت -با همه هزينه هاي آن- پاي فشاري نمايد؟
رهبر انقلاب در فرازهايي از بياناتشان در جمع كارگزاران نظام بطور جدي بر ادامه ي راه مقاومت تأكيد نموده و سياست هاي برخي مسئولين سابق در انعطاف و عقب نشيني درمقابل دشمن را به چالش كشيدند. يادداشت پيش رو مختصري است در بازخواني نتايج هر دو رويكرد كه در تاريخ انقلاب مسبوق به سابقه بوده است.
آزموني ديگر در راه است؛ آزموني كه شايد حساسيت زماني آن نسبت به آزمون هاي پيشين به مراتب بيشتر و مهم تر باشد چرا كه تقابل اسلام ناب محمدي(صلي الله عليه وآله) و اسلام آمريكايي و كفر، روز به روز جلوه ي عيني تري به خود مي گيرد و دنياي كفر براي به زانو در آوردن ام القراي جهان اسلام، راهي جز فشار از بيرون و شكستن مقاومت ايماني مردم ايران پيش روي خود نمي بيند.
انتخابات رياست جمهوري يازدهم در شرايطي صورت مي پذيرد كه به اذعان بسياري از كارشناسان و ناظران، شاهد گسترده ترين تحريم هاي غرب برضد جمهوري اسلامي ايران طي سي و چند سال گذشته هستيم كه نفس اين موضوع نشان از حركت صحيح جمهوري اسلامي ايران در راه آرمان هاي خود دارد. اما سؤال اساسي اينجاست كه در شرايط كنوني آيا اتخاذ راهبرد«مقاومت ايماني» بايد در دستور كار قرار گيرد يا رها نمودن مقاومت و تسليم در برابر خواسته هاي غرب مي تواند جمهوري اسلامي ايران را از تحريم هاي كنوني نجات دهد؟
بدون شك اين سؤالي است كه در انتخابات رياست جمهوري آينده مي بايست در شعارهاي انتخاباتي كانديداها به صورت تلويحي يا مستقيم بدان پاسخ داده شود چرا كه اين موضوع در شرايط كنوني به يكي از سؤال ها و شبهه هاي اذهان عمومي بدل گشته است و پاسخ به آن يعني عبور از دو راهي صعب العبور «مقاومت-سازش». صرف نظر از گرايش هاي سياسي موجود و پيش بيني راهبردهاي هر كدام از آن ها در انتخابات آينده بايد به اين سؤال پاسخ داده شود كه چرا مقاومت ايماني در تاريخ انقلاب از اهميت فوق العاده اي برخوردار بوده است و نتايج اين مقاومت براي ملت ايران چه بوده است؟!
انقلاب اسلامي ايران محقق نگرديد مگر با مقاومت در برابر تمامي سختي ها و شكنجه هاي استخوان سوز پهلوي و اگر 15 سال مقاومت ايماني نبود، تحمل آن همه مرارت، سختي و چشيدن طعم شيرين انقلاب اسلامي ايران ميسر نمي گشت.
راهبرد مقاومت پس از پيروزي
انقلاب اسلامي و نتايج آن
سؤالي كه براي بسياري از اذهان عمومي مطرح است اين است كه مقاومت در برابر استكبار و سازش نكردن با آن و پرداخت هزينه هاي مادي فراوان در اين راه چه نتايج و فوايدي را براي جمهوري اسلامي ايران و ملت آن به همراه داشته است و آيا اساساً نتيجه اي در بر داشته است؟!
جمهوري اسلامي ايران با اتخاذ راهبرد مقاومت طي چند دهه ي گذشته به نتايج متعدد و متنوعي دست يافته است كه در زير به چند نمونه از آن اشاره مي شود:
الف) موفقيت فزاينده در ديپلماسي عمومي و تبديل شدن به قدرت منطقه اي و جهاني؛
به جرئت مي توان ادعا نمود كه نخستين و مهم ترين دستاورد جمهوري اسلامي ايران از راهبرد مقاومت، احراز موفقيت فراوان در عرصه ي ديپلماسي عمومي و كسب جايگاه در «قلوب مسلمين» بود. امروز چشم اميد جهان اسلام و علاقه ي زائدالوصف ايشان به جمهوري اسلامي ايران در اين نكته خلاصه مي شود كه نظام سياسي مستقر در ايران توانست در برابر زورگويي هاي غرب و شرق با صلابت ايستادگي نمايد و در اين راه از پرداخت هيچ هزينه اي فروگذاري نكرد.
سفرهاي رؤساي جمهور ايران به كشورهاي اسلامي و استقبال چشم گير مردم آن كشورها از مسئولان ايراني و مقايسه ي آن با سفرهاي بدون اطلاع مقام هاي غرب به منطقه، به خوبي موفقيت ايران را در اين راه بشارت مي دهد. بنابراين موفقيت جمهوري اسلامي ايران در تصميم هاي مهم منطقه اي همواره مورد توجه قدرت هاي بزرگ بوده است و آن ها نيز به اين موضوع دست يافته اند كه هرگونه موفقيت سياسي و امنيتي در منطقه در گرو دخالت و حضور فعال ايران مي باشد. شكست غرب در حل بحران هايي نظير سوريه، عراق، افغانستان و... نمونه هاي مناسبي از نقش تعيين كننده ي ايران در مسائل منطقه است.
ب) الگو قرار گرفتن براي امت اسلام؛
صدور انقلاب اسلامي نيز در گذر از موفقيت ياد شده حاصل گرديد و امروز جمهوري اسلامي ايران به عنوان الهام بخش موج عظيم بيداري اسلامي قرار گرفت. مقاومت جمهوري اسلامي موجب گرديد كه معادله هاي جهاني به خصوص در خاورميانه و كشورهاي اسلامي شكل جديدي به خود بگيرد و پس از قرن ها نقش آموزه هاي اسلامي پررنگ شود. شك و ترديدي در اين نكته وجود ندارد كه با گسترش موج بيداري اسلامي، جايگاه جمهوري اسلامي در منطقه و جهان به شكل فزاينده اي افزايش خواهد يافت كه اين موضوع نيز حاصل مقاومت ايران و الگو قرار گرفتن براي ساير كشورهاي اسلامي است.
ج) پيشرفت هاي علمي و فناوري.
دنياي استكبار كه در طول تاريخ، حربه اي جز فشار مادي و اقتصادي در برابر مقاومت ايماني نداشته اين بار با اعمال تحريم ها موجبات رشد و شكوفايي بيش از پيش ايرانيان را فراهم آورده است. جمهوري اسلامي ايران توانست از پس همين تحريم ها تجربه ي شيرين «روي پاي خويش ايستادن» را درك كند و به پيشرفت هاي متعددي در علوم فني و مهندسي و علوم انساني دست يابد. نگاهي به سير پيشرفت ها در عرصه هاي مختلف علمي گواه خوبي بر اين مدعاست كه به سبب كثرت آن، نيازي به يادآوري نيست.
نتايج تلخ سازش در برابر غرب
استراتژي سازش كه همواره در برابر مقاومت مطرح بوده است، همواره شامل نتايج تلخي براي جمهوري اسلامي ايران بوده است كه اين مسئله نشان از خصومت دائمي غرب با جمهوري اسلامي در هر شرايطي دارد. سال هاي دولت اصلاحات و عقب نشيني هاي صورت گرفته در آن، نمونه ي كوچكي از نتايج سازش در برابر غرب به شمار مي آيد؛ طي اين سال ها جمهوري اسلامي ايران به تمام خواسته هاي غرب تن داد و حتي پروتكل الحاقي را نيز در مقطعي پذيرفت اما نتيجه آن شد كه طي اين سال ها، 9 قطع نامه برضد ايران صادر گرديد و جالب تر آنكه «جرج بوش» در 29 ژانويه 2002م. در سخنراني ساليانه ي خود در كنگره ايالات متحده ي آمريكا در اشاره به 3 كشور جمهوري اسلامي ايران، كره ي شمالي و عراق، آن ها را «محور شرارت» خواند. در كنار اين تجربه، ساير كشورها نيز از سازش در برابر غرب به نتيجه اي جز اغفال و تنها ماندن در شرايط حساس دست نيافتند كه نگاهي به اقدام ها و دستاوردهاي حاكمان مستبدي چون «معمر قذاقي» و «صدام حسين»، نمونه ي بارز نتايج مصالحه در برابر غرب است.
آسيب مهم مقاومت
در كنار توجه به اصل «مقاومت» و نتايج متعدد آن، توجه به اين نكته ضروري است كه آسيب جدّي مقاومت، نبود تدبير مناسب است. رهبر معظم انقلاب اسلامي در تبيين اين مهم فرمودند: «امروز هم علاج كار ملت ايران در ايستادگي و مقاومت است... البته معناي مقاومت بي تدبيري نيست، مبادا هيچ كاري را بدون تدبير و دانش انجام دهي؛ همه ي كارها بايد سنجيده و علمي صورت گيرد.«فأنّه جلّ جلاله يقول: ولا تكونوا كالّتي نقضت غزلها من بعد قوه انكاثا»؛ چون خداوند مي فرمايد: مثل آن پيرزني نباشيد كه پشم را نخ مي كرد، بعد نخ ها را دوباره پشم مي كرد. اگر كار را بي منطق و بي دانش و بي تدبير انجام دهيد، قوتي را كه خدا به شما داده، واژگون كرده ايد و ذخيره ي علم و عقل را به زمين ريخته ايد و به عقب برگشته ايد. ما نبايد به عقب برگرديم. مقاومت با تدبير، جزو شعارهاي نظام اسلامي است و مسئولان اين موضوع را مدنظر دارند...ضريب اطمينان وقتي بالا مي رود كه انسان بداند مسئولان كشور فكر و تدبير و مطالعه و مشورت مي كنند؛ به خصوص در زمينه هاي حساس تر كه تعيين سياست هاي كلي است و با زمينه و منطقه اجرا هم تماس مستقيم ندارد و خطوط را معين مي كند و در آن، كارهاي كارشناسي بسيار وسيع و دقيق و پي در پي صورت مي گيرد. با اين تدبير، ملت ايران بايد مقاومت كند و همين مقاومت موجب شده تا الان پيش برود.» [1]
بايد پذيرفت كه اگرچه بخشي از فشارهاي كنوني اقتصادي، حاصل تحريم هاي اقتصادي غرب و از ملزومات مقاومت است، اما به نظر مي رسد قسمت مهمي از آن، نتايج سوءتدبير در مديريت كلان كشور است كه نياز به كارشناسي جدّي دارد.
مقاومت ايماني، به عنوان يگانه راهبرد تشيع در طول تاريخ حيات خود همواره با وجود سختي هاي راه با نتايج بسيار قابل توجهي همراه بوده است و پيشرفت هاي جمهوري اسلامي در عرصه هاي مختلف نيز نمونه اي از آن است كه رها نمودن اين راهبرد همواره نتايج تلخ و بعضاً جبران ناپذيري را به همراه داشته است.
مقاومت مي كنيم؛ چرا كه مقاومت بشارت قرآن است كه فرمود: « نّ الّذ ين قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا تتنزّل عليه م الملائ كه ألا تخافوا ولا تحزنوا وأبش روا ب الجنّه الّت ي كنتم توعدون؛ به يقين كساني كه گفتند: پروردگار ما خداوند يگانه است! سپس استقامت كردند، فرشتگان، بر آنان، نازل مي گردد و بشارت مي دهند: نترسيد و غمگين مباشيد و بشارت باد بر شما به آن بهنگام كه به شما وعده داده شده است!» [2]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
[1]. بيانات در ديدار جمعي از دانشجويان زنجان، 22/7/82
[2]. سوره ي فصلت، آيه ي 30

 


ديپلماسي خط دوم

ديپلماسي وحدت اسلامي به دنبال چيست؟ آيا نوع جديدي از ديپلماسي است و چه الزاماتي دارد؟ دكتر دهقاني فيروزآبادي، استاد روابط بين الملل و رئيس دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه طباطبايي در گفت و گو با پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب به بررسي اين موضوع پرداخته است.
اگر بخواهيم به «ديپلماسي وحدت اسلامي» از لحاظ معنايي توجه كنيم، معني و مفهوم دقيق اين مقوله چه مي تواند باشد؟
براي تبيين ديپلماسي وحدت قاعدتاً لازم است به تعريف و معني عام خود ديپلماسي اشاره كنيم. تعاريف متعددي از ديپلماسي وجود دارد كه به چند مورد آن اشاره مي كنيم:
بعضي در تعريف ديپلماسي گفته اند: فن اداره و مديريت سياست خارجي و تنظيم روابط بين الملل به صورت مسالمت آميز و از طريق گفت وگو. برخي ديگر بر اين باورند كه ديپلماسي هنر و فن حل و فصل اختلافات بين كشورها و مسائل بين المللي از طريق مذاكره است كه اين هم جزء تعاريف سنتي است. عده اي هم در تعريف ديپلماسي تصريح كرده اند كه هنر كارگرداني منافع متضاد در سطح بين المللي است. يعني آن گونه كه شما مي توانيد امور بين المللي مبتني بر منافع متضاد و متعارض بين كشورها را مديريت كنيد و منافع خود را تأمين نماييد.
در تعريف جديد تر، ديپلماسي عبارت است از مديريت امور متحول جهاني؛ يعني اين كه چگونه بتوانيم در روابط بين الملل سيال و متحول روابط خارجي خودمان و امور بين المللي را مديريت كنيم.
يك تعريف ديگر كه بحث ما بيشتر بر آن مبنا خواهد بود، اين است كه ديپلماسي فن و هنر به كارگيري مسالمت آميز قدرت براي تأمين منافع ملي و اهداف مطلوب مي باشد. نمي توان گفت اين تعريف جامع است، ولي به بحث ما نزديك تر است. در واقع مقصود اين است كه چگونه مي توان در روابط بين الملل از قدرت ملي به صورت مسالمت آميز استفاده كرد تا منافع ملي و اهداف مطلوب تأمين گردد؟
اگر اين تعريف را بپذيريم، چگونه مي توانيم به تعريف «ديپلماسي وحدت اسلامي» برسيم؟
قبل از هر چيز بايد اشاره كنم كه من اين تعبير را جايي نديده ام و اين اولين بار است كه رهبر معظم انقلاب آن را ارائه داده اند. اگرچه توضيح خواهم داد كه ديپلماسي وحدت اسلامي نسبت هايي با انواع ديگر ديپلماسي دارد، ولي جايي نديده ام كه اين تعبير را قبلاً استفاده كرده باشند. در تعريف ديپلماسي وحدت اسلامي بايد تصريح كنم كه اين مفهوم سه جزء دارد: ديپلماسي، وحدت و قدرت و منافع.
در ديپلماسي وحدت، منافع و مصالحي فراتر از منافع ملي صرف مطرح است و منافع و مصالح اسلام و جهان اسلام را نيز در بر مي گيرد. وحدت اسلامي ناظر به منافع جهان اسلام است و نه يك كشور؛ اگر چه در چهارچوب تأمين مصالح جهان اسلام منافع ملي كشورهاي مسلمان نيز تأمين مي شود. نكته مهم اين است كه منظور از منافع كه در تعريف ديپلماسي نهفته است، منافع و مصالح اسلامي است كه متضمن منافع ملي نيز هست. مقصود از قدرت نيز وحدت اسلامي است كه به عنوان يكي از مهم ترين مؤلفه هاي قدرت جهان اسلام ظهور پيدا مي كند. بر اين اساس، ديپلماسي وحدت را مي توان اين گونه تعريف كرد: «فن و هنر به كارگيري وحدت اسلامي براي تأمين مصالح اسلام و منافع جهان اسلام و كشورهاي اسلامي»، يعني چگونه وحدت اسلامي را به عنوان عنصر قدرت جهان اسلام و مسلمانان در روابط بين الملل به كار بگيريم تا مصالح اسلامي و جهان اسلام تأمين گردد؟
ما در روابط بين الملل شاهد به كارگيري انواع مختلفي از ديپلماسي هستيم. چه شباهت و نسبتي بين ديپلماسي وحدت اسلامي با انواع ديگر ديپلماسي وجود دارد؟
ديپلماسي وحدت از آن نظر كه يك نوع ديپلماسي است، با انواع ديپلماسي شباهت هايي دارد. براي نمونه ديپلماسي وحدت شباهت هايي با ديپلماسي عمومي دارد، ولي اين دو يكسان نيستند، زيرا مثلاً ديپلماسي عمومي يك دولت براي تأثير گذاري بر افكار عمومي كشور و ملت ديگر اعمال مي شود. پس دست كم بخشي از آن ماهيت دولتي دارد، چون اعمال كننده ي آن دولت است. در ديپلماسي وحدت اسلامي اما عامل و عنصر غير دولتي غلبه دارد، چون كارگزاران اصلي غير دولتي و مخاطبان هم مردم هستند؛ هرچند كه دولت ها هم مؤثرند. همچنين ديپلماسي وحدت با ديپلماسي چندجانبه شباهت هايي دارد، چون در ديپلماسي چندجانبه چند كشور در چهارچوب ائتلاف و اتحاد در جهت منافع جمعي خود با هم همكاري مي كنند. در دپيلماسي چندجانبه كارگزاران همه دولتي هستند، ولي ديپلماسي وحدت اسلامي در چهارچوب مجمع تقريب مذاهب پيگيري مي شود كه يك بازيگر غير دولتي است.
ديپلماسي وحدت همچنين يك نسبتي با قدرت نرم دارد. در واقع ديپلماسي وحدت يكي از عناصر قدرت نرم جهان اسلام است. انسجام و وحدت ملي نيز يكي از عناصر قدرت ملي محسوب مي شود. در اين جا اما بحث ما فراتر از يك ملت است و جهان اسلام مد نظر است. ديپلماسي وحدت اسلامي يكي از عناصر قدرت نرم جهان اسلام در مقابل ساير بلوك هاي قدرت در نظام بين الملل محسوب مي شود. با همه ي اين تفاسير به نظرم ديپلماسي وحدت اسلامي با تعريفي كه ما داشتيم، بيشتر به ديپلماسي خط دو شبيه است. ديپلماسي خط دو يعني گفت وگو؛ يعني تعامالات و ارتباطات نخبگان و بازيگران غير دولتي بين دو يا چند كشور. بنابراين ديپلماسي وحدت خيلي به اين مفهوم نزديك مي شود و قرابت پيدا مي كند. با تأكيدي هم كه رهبري در پيامشان بر همگرايي نخبگان حوزوي و دانشگاهي در اين عرصه ي ديپلماسي داشتند، مشخصاً در ادبيات روابط بين الملل با ديپلماسي خط دو نسبت پيدا مي كند. پس مي توانيم بگوييم ديپلماسي وحدت به نوعي قرابت با انواع ديپلماسي دارد؛ هرچند كاملاً همسان با آن ها نيست.
اين وحدت كه در اين ديپلماسي به آن اشاره كرديد، دقيقاً چه مؤلفه هايي دارد؟
همان طور كه مي دانيم، وحدت يكي از دغدغه هاي علماي اسلام اعم از شيعه و سني در طول تاريخ بوده است. همان قدر كه عده اي در پي تفرقه ميان فرق اسلامي بوده اند، عده زيادي هم در پي وحدت فرق اسلامي بودند، هرچند بايد توجه داشت كه عنصر وحدت اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران بسيار اهميت پيدا كرده است. به طوري كه حضرت امام (رضوان الله عليه) و رهبر معظم انقلاب بر وحدت جهان اسلام به عنوان يك راهبرد تأكيد و توصيه داشته اند و در انقلاب اسلامي تجلي يافته است. شايد اگر تحليل محتوا كنيم، يكي از پركاربردترين واژه ها در كلام امام و رهبري وحدت است؛ چه در حوزه ي داخل و چه در عرصه ي جهان اسلام.
وحدت اسلامي داراي دو دوسته از مؤلفه هاي فراتاريخي و ثابت و مؤلفه ها و متغيرهاي تاريخي به مقتضاي شرايط مسلمانان و جهان اسلام است. عناصر ثابت عبارت است از قرآن، نبوت و سنت و سيره ي رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم كه همه ي مسلمانان در مورد آنها اتفاق نظر دارند و در طول تاريخ اسلام استمرار دارد. در شرايط متحول طبيعتاً عناصر ثابت هم وجود دارد كه تداوم دارد، اما در شرايط خاص عوامل مشخص و مؤلفه هاي تاريخي هم مي تواند محور وحدت مسلمانان و جهان اسلام قرار گيرد. مثلاً در طول تاريخ گاهي دفاع از اسلام خود عامل وحدت مسلمانان بوده است. مثلاً در جريان جنگ هاي صليبي يك عامل وحدت دفاع از كيان اسلام در مقابل هجوم صليبيان بوده است. استعمارزدايي و مقابله با استعمار هم عامل وحدت مسلمانان بوده است. همچنين در طول تاريخ در برخي مقاطع گفتمان واحدي با تأكيد بر گفتمان سياسي عامل وحدت مسلمانان شده است.
در شرايط فعلي علاوه بر آن عوامل ثابت، بايد ديد چه عناصر متحول و متغيري موجب وحدت جهان اسلام و مسلمانان شده و مي شود؟ در شرايط حاضر وحدت گفتماني عامل وحدت بخش به معني گفتمان واحد اسلام سياسي و انقلابي است؛ عاملي كه امروزه به صورت وحدت گفتماني در قالب بيداري اسلامي تجلي پيدا كرده و يك عنصر مهم قدرت جهان اسلام است. الان بيداري اسلامي يا گفتمان بيداري اسلامي و اسلام سياسي انقلابي در مقابل قرائت هايي كه برخي ديگر از اسلام دارند، مي تواند يك عامل وحدت در جهان اسلام باشد. از اين رو بعضي با سياست ها و راهبردهاي مقابله جويانه سعي مي كنند كه اين عامل وحدت را خنثي كنند. به نظر من اين گفتمان فراگير است و مي تواند همه ي فرقه هاي اسلامي را به وحدت برساند.
شما نگاه كنيد در تونس، مصر، لبنان و ايران مذاهب اسلامي يكسان وجود ندارد، ولي آن چه موجب وحدت شده است، همين گفتمان اسلام سياسي و انقلابي است. اين گفتمان از مؤلفه هاي مهمي تشكيل شده است؛ از جمله مردم سالاري اسلامي، مقاومت در مقابل نظام سلطه و صهيونيسم -كه در چهارچوب گفتمان مقاومت تجلي كرده است- و استقلال خواهي و عزت خواهي جهان اسلام. در پيام رهبري هم تصريحاً آمده كه بيداري اسلامي به عنوان يك عامل وحدت است.
در مقابله و تعارض با اين وحدت و جريان بيداري اسلامي طبيعتاً گفتمان هاي معارض يا رقيب از سوي بعضي بازيگران مثل آمريكا، اسرائيل و مرتجعين عرب به وجود آمده است. مهم ترين سازوكارها و ابزار اين گفتمان ها در مقابله با گفتمان وحدت عبارتند از:
1. تحريف از طريق تعريف و تفسير نادرست از وحدت اسلامي: يعني برخي در صدد هستند عامل وحدت را چيزي تعريف كنند كه در مقابل وحدت اسلامي صحيح قرار بگيرد؛ مثل تأكيد بر ملي گرايي و پان عربيسم به عنوان عامل وحدت در كشورهاي اسلامي.
2. به كارگيري ديپلماسي تفرقه و فرقه گرايي در جهان اسلام: اگر ديپلماسي وحدت را به عنوان يك مفهوم به كار بگيريم، مفهوم مخالفش ديپلماسي تفرقه است. ديپلماسي تفرقه تاريخچه طولاني دارد. به طوري كه اين ديپلماسي راهبرد اصلي انگلستان در جهان اسلام بوده است. عبارت معروف «تفرقه بينداز و حكومت كن» بنا بر ديپلماسي تفرقه شكل گرفته و پيشينه تاريخي طولاني دارد. طبيعتاً هم اكنون نيز قدرت هاي استعماري آن را به كار مي گيرند. يكي از مهم ترين نمادها و نمودهاي آن ايجاد اختلاف بين شيعه و سني است.
بنابراين بايد توجه داشت كه وحدت اسلامي به صورت ايجابي و سلبي در شرايط فعلي اهميت استراتژيك دارد. وحدت اسلامي به صورت ايجابي به عنوان يك عنصر قدرت جهان اسلام ضرورت و اهميت دارد. از اين رو وحدت اسلامي در شرايط فعلي و در هنگامه ي بيداري اسلامي، يك عنصر قدرت است كه بايد كاملاً از آن مراقبت كرد. وحدت اسلامي به صورت سلبي نيز اهميت دارد. سلبي هم نه با اين معني كه بار منفي داشته باشد، بلكه براي مقابله با ديپلماسي تفرقه ي دشمن، كه وجه بازدارنده پيدا مي كند.
الزامات ديپلماسي وحدت از نظر شما كدامند؟
براي توضيح الزامات ديپلماسي وحدت بايد تعريفمان از ديپلماسي را يادآوري كنيم. بر اساس تعريفي كه ارائه داديم، ديپلماسي در كانون اطلاعات و ارتباطات قرار دارد و ديپلماسي بدون اطلاعات و ارتباطات معني نخواهد داشت. يعني از يك سو لازم است از خودمان و از طرف مقابل و از شرايطي كه مي خواهيم ديپلماسي را اعمال كنيم، اطلاعات كافي داشته باشيم. لذا بايد ضمن آگاهي از منافع و مصالح جهان اسلام، از منظور كساني كه با اين اهداف مخالفند نيز آگاه باشيم. از سوي ديگر، ديپلماسي مستلزم ارتباط است كه در ديپلماسي وحدت به معني ارتباطات بين جوامع اسلامي و نخبگان جهان اسلام است.
بر اين اساس، اولين الزام آن است كه مجمع تقريب و نهادهاي مرتبط، بايد يك سند راهبردي وحدت جهان اسلام را تدوين و تعريف كنند. اين بسيار مهم است. الزام دوم شناسايي عناصر و مؤلفه هاي متغير و ثابت وحدت اسلامي در شرايط موجود منطقه و جهان است. ما بدون شناحت اين عناصر ثابت و متغير نمي توانيم در جهت تأمين مصالح اسلام حركت كنيم. الزام سوم اولويت بندي رتبه اي و زماني اين عناصر در شرايط فعلي است؛ اين كه كدام يك از عناصر در شرايط فعلي اولويت بيشتري دارد، چه به لحاظ مرتبه و مكانت و چه به لحاظ زماني. اين كه در كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت چه عناصري را بايد در دستور كار قرار دهيم.
اما الزام چهارم، تعريف و تبيين سازوكارها و ابزارهاي مقتضي براي تأمين وحدت در شرايط كنوني است. وحدت از طريق ابزارها و سازوكارهاي مختلفي قابل تأمين است كه در شرايط مختلف ممكن است متفاوت باشد. شرايط امروز جهان اسلام با پنجاه سال پيش تفاوت كرده و همين يكي از الزامات بسيار مهم و قابل توجه است. اگر ابزارهاي مناسب را در شرايط زماني و مكاني خاص خود به كار نگيريم، چه بسا به جاي تأمين وحدت منجر به تفرقه شود. الزام پنجم شناخت شرايط منطقه و بين المللي است، چرا كه مي خواهيم ديپلماسي وحدت را در شرايط منطقه و بين المللي اعمال كنيم و براي همين بايد نسبت به آن شناخت داشته باشيم. مثلاً ما بايد ببينيم كه ديپلماسي معارض ديپلماسي وحدت چه ويژگي ها و چه عناصر و اهدافي دارد تا در جهت خنثي سازي آن حركت كنيم. الزام ششم برجسته سازي گفتمان وحدت در فضاي گفتماني جهان اسلام از طريق تببين ماهيت، اهميت و ضرورت آن است. اين برجسته سازي نيز از طريق نخبگان جهان اسلام بايد صورت گيرد.
هفتمين الزامي كه به نظرم بسيار اهميت دارد، زيرا به واسطه ي آن نقش و جايگاه نخبگان جهان اسلام در ديپلماسي وحدت مشخص مي شود، آن است كه يك «گفت گوي نخبگاني» در جهان اسلام صورت بگيرد. تحقق الزامات اين گفت وگو مستلزم آن است كه نخبگان جهان اسلام بنشينند و سند راهبردي وحدت را تدوين و شرايط موجود را تجزيه و تحليل كنند. از اين رو نقش نخبگان حوزوي و دانشگاهي در تدوين و تنفيذ ديپلماسي وحدت، محوري و كانوني است، چون در چهارچوب گفت وگو است كه ديپلماسي معنادار مي شود. پس اگر يكي از عناصر مهم ديپلماسي را ارتباطات بدانيم، ارتباط بين نخبگان جهان اسلام يكي از مهم ترين الزامات ديپلماسي وحدت است؛ به گونه اي كه بدون گفت وگوي نخبگاني جهان اسلام، وحدت اسلامي ناقص و ابتر خواهد بود.
 


(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14