بررسي علل تداوم گفتمان اصولگرايي
چرا هنوز به گفتمان اصولگرايي نياز داريم؟
علي رضايي
معادلات و نظريه هاي سياسي پس از انقلاب اسلامي ايران هركدام در ترازوي افكار عمومي
وزن معيني داشتند و بنا بر ميزان قيمت و ارزش خود ماندگاري و يا نابودي خود را رقم
زدند. با پايان جنگ تحميلي و رفع تقريبي و نسبي غبارهاي سياسي پس از انقلاب، عرصه
براي شناخت تفكرات گروه هاي مختلف و گفتمان هاي سياسي كمي آسان تر شد و مرز ميان
گروه هاي سياسي و گروهك هاي سياست زده مشخص گرديد.
از سال 76 و آغاز رياست جمهوري هفتم كه به انتخاب «سيدمحمد خاتمي» انجاميد، در طول
دو دوره ي رياست جمهوري وي دو گفتمان غالب اصلاحات و اصول گرايي شكل گرفت كه در
واقع پس از برگزاري دومين انتخابات شوراهاي شهر اسلامي، مجلس هفتم شوراي اسلامي و
همچنين نهمين انتخابات رياست جمهوري، گفتمان اصول گرايي بر گفتمان اصلاحات يا دوم
خرداد غالب شد و اين غلبه تا امروز ادامه يافته است.
آن گونه كه مردم در مسير انتخابات پيش از آنكه به افراد و جريان هاي سياسي رأي
دهند، به گفتماني رأي داده اند كه بر اساس اصول گرايي، آرمان هاي انقلاب اسلامي را
مي جويد و در پي تحقق منويات امام و رهبري معظم انقلاب مي كوشد. در اين راستا گرچه
پاسخ به اين سؤال كه آيا همچنان به اصول گرايي نياز داريم؟ كاملاً روشن است، اما در
ادامه تلاش مي شود تا ضمن واكاوي ابعاد مختلف گفتمان اصول گرايي، چرايي نياز به اين
گفتمان در شرايط كنوني نيز تشريح شود.
اصول گرايي به حرف نيست
تجربه ي اصول گرايان ناب و كارنامه ي حقيقي آنان ثابت كرده است كه گفتمان حال حاضر
در چارچوب آرمان هاي انقلاب اسلامي و اصل ولايت فقيه تئوريزه شده است. فارغ از
فعاليت هاي افراد، گروه ها و جريان هاي منتسب به اصول گرايي، اصل اين گفتمان و
شعارهاي برخاسته از آن همگي ريشه در گفتمان انقلاب اسلامي دارد.
با نگاهي به مباني و شاخص هاي اصول گرايي مورد اشاره ي رهبرمعظم انقلاب و موجود در
منشور اصول گرايي اين واقعيت را مي توان درك كرد.
در اينجا به برخي از مهم ترين اصول و شاخص هاي اصول گرايي اشاره مي شود:
1. اعتزاز به اسلام و اعتقاد به جامعيت دين در اداره ي جامعه؛
2. پاي بندي به قانون و حركت در چارچوب نظام جمهوري اسلامي؛
3. التزام عملي به ولايت فقيه و فصل الخطاب دانستن نظر رهبري؛
4. پاي بندي به مردم سالاري ديني و پذيرش عقلانيت و خرد جمعي و نظارت عمومي؛
5. عدالت خواهي، عدالت گستري و مبارزه با فساد؛
6. ساده زيستي و مردم گرايي؛
7. دشمن شناسي، استكبارستيزي، استقلال طلبي و موضع گيري صريح در برابر دشمنان و
فتنه ها؛
8. سعه ي صدر و تحمل مخالف و انتقاد؛
9. تثبيت و تأمين آزادي هاي مشروع و آزادانديشي و آزادي بيان ذيل قانون؛
10. تلاش بي وقفه براي تحقق اين موارد و ساير تكاليف و انتظارات.
اين موارد كه از جمله توقع هاي رهبر معظم انقلاب از اصول گرايان است و برخي نيز در
منشور اصول گرايي مورد اشاره قرار گرفته، شاكله ي اين گفتمان را شكل داده است و
ثابت مي كند كه اصول گرايي به حرف نيست بلكه به اعمالي است كه مطابق با موازين
اصولي انقلاب اسلامي و قوانين جمهوري اسلامي ايران باشد و اين همان گفتمان اصول
گرايي است.
تقسيم بندي هاي غلط سياسي
بر اساس آنچه گفته شد بايد بررسي كرد كه اصول گرايان چه كساني هستند و چه گروه هايي
ذيل اين گفتمان جاي مي گيرند؟ البته بايد پذيرفت كه گفتمان اصول گرايي وراي افراد و
جريان ها و انتخابات است. اصول گرايي مجموعه ي انديشه، گفتار، عمل و مرام و مسلكي
است كه در اين راستا مي تواند شامل افراد پاي بند به اصول انقلاب و نظام شود.
با اين تعريف حتي برخي از اصلاح طلبان نيز مي توانند زير سايه ي گفتمان اصول گرايي
قرار گيرند. وسعت گفتمان اصول گرايي محدوديتي براي پذيرش افراد ندارد اما شروطي
دارد كه هر كس قبل از ورود به آن دايره بايد آن شروط را بپذيرد و شروط آن نيز چنان
كه توضيح داده شد، همان شروط انقلاب اسلامي ايران و متفق با منويات رهبر معظم
انقلاب است.
بر اين اساس ممكن است بسياري از افرادي كه به ظاهر خود را اصول گرا مي نامند در
باطن و واقعيت خارج از اين دايره باشند و در مقابل بسياري از افرادي كه به ظاهر خود
را اصول گرا نمي دانند در باطن با گفتمان اصول گرايي قرابت داشته باشند. از اين رو
اصول گرايي يك امر باطني است نه ظاهري؛ به حرف و يا تابلوي اصول گرايي به گردن
آويختن نيست بلكه با عمل و رفتار اسلامي- انقلابي افراد است كه معيار اصول گرايي
آنان سنجيده مي شود.
رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام در 29خرداد سال 85 با رد
تقسيم بندي هاي رايج سياسي در كشور، اداره ي اركان مهم كشور را با مديريت تفكر
اصولي اسلام و يا به تعبير رايج با «اصول گرايي»، از نعمت هاي بزرگ پروردگار دانسته
و فرمودند:
«اصول گرايي به حرف نيست، اصول گرايي در مقابل نحله هاي سياسي رايج كشور هم نيست،
اين غلط است كه ما كشور يا فعالان سياسي را به اصول گرا يا اصلاح طلب تقسيم كنيم.
اصول گرا متعلق به همه ي كساني است كه به مباني انقلاب معتقد و پايبندند و آن ها را
دوست مي دارند.»
براي تشريح بيشتر اين موضوع بهتر است اين اظهارنظرهاي روشنگرانه از رهبر معظم
انقلاب كه در 19 ارديبهشت سال 84 در ديدار جمعي از دانشجويان استان كرمان بيان
فرمودند را نيز مرور كنيم:
«بنده دعواي اصلاح طلب و اصول گرا را هم قبول ندارم؛ من اين تقسيم بندي را غلط مي
دانم. نقطه ي مقابل اصول گرا، اصلاح طلب نيست؛ نقطه ي مقابل اصلاح طلب، اصول گرا
نيست. نقطه ي مقابل اصول گرا، آدم بي اصول و لاابالي است؛ آدمي كه به هيچ اصلي
معتقد نيست؛ آدم هرهري مذهب است.
يك روز منافع او يا فضاي عمومي ايجاب مي كند كه به شدت ضد سرمايه گذاري و سرمايه
داري حركت كند، يك روز هم منافع اش يا فضا ايجاب مي كند كه طرفدار سرسخت سرمايه
داري شود؛ حتي به شكل وابسته و نابابش! نقطه ي مقابل اصلاح طلبي، افساد است. بنده
معتقد به اصول گراي اصلاح طلبم؛ اصول متين و متقني كه از مباني معرفتي اسلام
برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روز به روز و
نو به نو.»
حواس پرتي مقابل دشمن اصلي
تقسيم بندي هاي غلط سياسي اما اين روزها بسيار رايج است و با آنكه كسي مخالف انديشه
هاي مستقل يا استقلال فكري اصلاح طلبان و اصول گرايان نيست، ولي آنچه مايه ي تأسف
است، نگاه هاي منفي و دشمن انگاري اين دو جبهه ي سياسي و برخي ديگر از گروه هاي
سياسي داخل نظام نسبت به يك ديگر است. اين يك سؤال جدّي و مهم است كه بدبيني و نگاه
هاي كينه توزانه ي احزاب و گروه هاي سياسي داخل نظام نسبت به يك ديگر و دشمن انگاري
ها و دشمن سازي ها در اين زمينه، از كجا تقويت مي شود و منشأ اصلي و علت واقعي آن
چيست؟
براي پاسخ به اين سؤال بايد نتايج ناخوشايندي كه تا كنون از اين دريچه بر نظام
جمهوري اسلامي تحميل شده است را مورد بررسي قرار دهيم.
همواره يكي از اهداف دشمنان، ايجاد تفرقه و دو دستگي ميان كارگزاران نظام و مردم
بوده است تا هم از شكل گيري يك نظام فكري و تصميم گيري منسجم و كارآمد جلوگيري كنند
و هم توانمندي و قابليت هاي فكري كشور را به جاي مهار بحران هاي بالقوه و حل مشكلات
مردم، متوجه مشكلات كاذب و تحميلي سازند؛ به همين خاطر عده اي تمام طيف ها و جريان
هاي ارزشي و اصول گرا را به عنوان دشمن تلقي و ارزيابي مي كنند.
زيرا اكنون جريان اصول گرا به عنوان منتخب مردم در حاكميت است و امور در دست اصول
گرايان قرار دارد و دشمنان خارجي مي دانند اگر نگاه مردم به اين طيف سياسي تغيير
كند، سكان هدايت كشور مي تواند از مدار اصلي خود خارج شود و جبهه ي استكبار به
خواست 30 ساله ي خود برسد.
نتيجه اي كه تا امروز از تفرقه و اختلاف هاي عميق ميان گروه هاي سياسي و كارگزاران
نظام به بار آمده است، تغيير هدف هاي اصلي با سرگرم شدن به هدف هاي كاذب بوده است.
آن چنان كه دشمنان از آن سوي مرزها به تماشاي دعواهاي سياسي و منازعات كلامي داخل
كشور ايران مي نشينند و با آبياري اختلاف ها از اين فرصت استفاده كرده و با فراغ
بال به فعاليت هاي خصمانه ي خود در سطح جهان ادامه مي دهند.
حواس پرتي در مقابل دشمن اصلي و مشكلات واقعي و درگيري در ميدان دوست و رفيق نتيجه
ي چنددستگي هاي داخلي و دشمن انگاشتن دوست بوده است.
به همين دليل، ضروري است براي خنثي سازي و تضعيف اهداف جبهه ي استكبار، گفتمان
حقيقي حامي انقلاب و نظام كه گفتمان اصول گرايي است، تبيين و تقويت شود تا از اين
راه و تقويت «اصول گرايان اصلاح طلب» هوشياري، وحدت رويه و انسجام فكري در مقابل
دشمن مشترك ايجاد شود.
تشكيل «پايگاه متحد سياسي» زير سايه ي گفتمان اصول گرايي
شكست دشمن مشترك و مقابله با توطئه هاي استكبار جهاني نيازمند يك پايگاه واحد براي
حضور تمامي گروه هاي سياسي پاي بند به اصول انقلاب و نظام و جريان هاي اسلامي -
انقلابي در آن است.
براي تشكيل اين پايگاه سياسي و ايجاد اتحاد ميان گروه هاي مختلف سياسي در آن بايد
به يك گفتمان واحد و در عين حال فراگير رسيد. با مقايسه اي كوتاه و گذرا ميان
گفتمان هاي مختلفي كه پس از انقلاب اسلامي رواج يافته اند، مي توان به اين نتيجه
رسيد كه گفتمان اصول گرايي هم بهترين است و هم كامل ترين و جامع ترين به گونه اي كه
نقاط مثبت ساير گفتمان ها را نيز در بر مي گيرد.
كارنامه ي اصول گرايان طي 10 سال اخير اگرچه نقايصي داشته، اما اين نقايص جداي از
گفتمان اصول گرايي است. درست مانند رابطه ي اسلام و مسلمانان كه«اسلام به ذات خود
ندارد عيبي، هرعيب كه هست از مسلماني ماست».
چنين رابطه اي را اگر بخواهيم با جريان هاي سياسي موجود و گفتمان هاي دربرگيرنده ي
آن ها مطابقت دهيم به رابطه ي بين اصول گرايان و گفتمان اصول گرايي مي رسيم. زيرا
در گفتمان هاي ديگر نظير اصلاحات مسائلي مطرح مي شود كه عمدتاً يا در مرز افراط است
و يا تفريط و حد تعادل كمتر در آن رعايت مي شود.
به عنوان مثال نتيجه ي آزادي برخاسته از گفتمان اصلاحات را همه ديدند كه در دوران
حاكميت دوم خرداد به بي بندوباري فرهنگي منجر شد و همچنان اثرات سوء آن بر جامعه
تأثير مي گذارد و از ميان افراد خام قرباني مي گيرد. اما در گفتمان اصول گرايي
منظور از آزادي، آزادي هاي مشروع و ذيل قانون است، آن چنان كه منجر به تقويت فرهنگي
جامعه در مسير انقلاب اسلامي شود.
از اين رو با توجه به كارنامه ي گفتمان اصول گرايي مي توان اذعان داشت كه يگانه
گفتمان غالب كنوني كه همچنان داراي ظرفيت هاي پيدا و پنهان براي پيگيري اهداف نظام
است، گفتمان اصول گرايي است و از اين رو ضرورت دارد تا اين ظرفيت ها و امكانات كشف
و تبيين و پرورانده شود تا در نهايت بتوان آن را استمرار داد.
هنوز بسياري از ظرفيت ها، امكانات و فرصت هاي گفتمان اصول گرايي ناتمام مانده و يا
اصلاً كشف نشده كه به طور قطع در زمين يك «پايگاه متحد سياسي» و با همكاري و تلاش
تمامي افراد و گروه هاي سياسي دلسوز قابل احصاست.
با توجه به اصول و شاخص هاي گفتمان اصول گرايي كه در سطور بالا از آن ياد شد، بي
ترديد هيچ اصلاح طلب و هيچ تفكر سياسي ديگري كه ادعاي دلسوزي براي نظام داشته باشد
به رغم اختلاف سليقه با اصول گرايان نمي تواند شاخص هاي گفتمان اصول گرايي را قبول
نداشته باشد؛ زيرا همان طور كه گفته شد شاخص هاي گفتمان اصول گرايي همان اصول
انقلاب اسلامي و نظام است.
سياسيون دلسوز نظام با هر انديشه و سليقه اي مي توانند با هم انديشي و دوستي با يك
ديگر نوك پيكان حملات را به سوي جبهه ي استكبار نشانه گيري كنند و در اين مسير
علاوه بر تأمين نيازهاي داخلي مردم و كشور روي ريل پيشرفت و عدالت، آرمان هاي جهاني
انقلاب اسلامي را نيز محقق كنند.
كشف و تبيين ظرفيت هاي اصول گرايي به خصوص در عرصه ي اقتصادي كه در شرايط موجود با
تحريم هاي اقتصادي نظام سلطه مواجه ايم از جمله مهم ترين تلاش هايي است كه گروه هاي
سياسي مختلف مي توانند در يك پايگاه متحد سياسي آن را به دست آورند و شكوفايي
اقتصادي كه از منويات مقام معظم رهبري و تقاضاي مهم مردم است را فراهم كنند.
حال اگرچه ممكن است عده اي به خطاكاري اصول گرايان در برخي از زمينه ها طي يك دهه ي
گذشته اشاره كنند و به اين بهانه در جهت تخريب اصول گرايي قدم بردارند و خود و
گفتمان خود را بالاتر از اصول گرايان و اصول گرايي بدانند اما در برابر اين معادلات
و محاسبات نيز مقايسه ي كارنامه ي اصول گرايان با طيف هاي موجود سياسي نشان از
برتري مادي و معنوي اين جريان و ضرورت تداوم آن براي رسيدن به اهداف متعالي نظام
دارد.
در بخش عمراني و سازندگي، سياسي و بين المللي، انرژي هسته اي و پيشرفت تكنولوژي هاي
روز طبق آمار در دوران اصول گرايان چندين برابر دوران اصلاحات و پيش از آن كار و
فعاليت انجام شده است؛ طوري كه رضايت مردم نيز بيشتر جلب شد و انعكاس آن را مي توان
در مشاركت بيشتر مردم در انتخابات هاي مختلف طي يك دهه ي اخير و رأي به نمايندگان
اصول گرايي مشاهده كرد.
از اين رو اگر قرار باشد يك جبهه ي متحد سياسي با يك گفتمان جامع اداره شود، آن
جبهه بايد مرتبط و متصل با گفتمان اصول گرايي باشد كه هم در ميان مردم مقبوليت دارد
و هم مشروعيت خود را در نظام حفظ كرده است.
تشكيل پايگاه متحد سياسي زير سقف گفتمان اصول گرايي نه تنها نيازهاي داخلي مردم را
به مرور و با صبر و همكاري مي تواند تأمين كند بلكه در سطوح برون مرزي نيز دور از
واقعيت نيست اگر تشكيل «امت واحد اسلامي» را از كاركردهاي آن پايگاه سياسي متحد
قلمداد كنيم.
زيرا در سايه ي اتحاد سياسي، وحدت ملي تقويت مي شود و در سايه ي وحدت فراگير مردم و
مسئولان و سياسيون جمهوري اسلامي ايران، پيام هاي انقلاب اسلامي سريع تر و دقيق تر
به ساير نقاط جهان صادر مي شود و در امواج بيداري اسلامي مسلمانان را به يك سمت
مشخص هدايت مي كند.
|