(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 2 شهریور 1391 - شماره 20288

اصالت هنر متعالي در مكتب انقلاب اسلامي تبلور يافته است
شعر
ره رستگاري همين است و بس
نگاهي به معماري مسجد جامع يزد، شاهكار معماري اسلامي
ايوان رفيع
صخره ها را تبعيد كردند


اصالت هنر متعالي در مكتب انقلاب اسلامي تبلور يافته است

عليرضا مالمير
«هنر يك شيوه بيان است، يك شيوه اداكردن است، منتها اين شيوه بيان از هر تبيين ديگر رساتر، دقيق تر، نافذتر و ماندگارتر است. دقت در هريك از اين چند تعبير... در فهم معناي هنر كمك كند، اي بسا كه يك گزارش غيرهنري اگرچه علمي و تحقيقي و دقيق؛ خاصيت ارائه هنري را نداشته باشد. بارها گفته ام كه هر پيامي، هر دعوتي، هر انقلابي، هر تمدني و هر فرهنگي تا در قالب هنر ريخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهدبود و فرقي هم بين پيام هاي حق و باطل نيست.» حضرت امام خامنه اي (حفظه الله)
همه ما خوب مي دانيم كه بقا و حيات يك مكتب غني فكري و جريان پوياي اجتماعي- سياسي در جامعه نيازمند بستري مناسب است تا بتواند در سايه آن حركت كرده و با رشد و بالندگي به هدف نهايي دست پيدا كند.
در واقع مكتب و جرياني ماندگار است كه داراي خط فكري صحيح و داراي گفتماني اصيل و پرمحتوا باشد. براي مثال تفكر انقلاب اسلامي در درون خود مفاهيم ارزشمند الهي و مولود زيبايي شناختي را به همراه دارد. لكن براي كشف و پرورش آنها نيازمند ابزاري مناسب در جهت نشر و پياده سازي اين مفاهيم در جامعه است.
يكي از مهم ترين و تأثيرگذارترين اين ابزارها براي به تصويركشيدن تجلي روح آرماني انقلاب اسلامي بهره گيري از زبان هنر است.
اين هنر است كه با به كارگيري تمام ظرفيت هايش پيام الهي و زيباشناختي تفكر اسلامي را ترسيم مي كند. تلفيق هنر با تفكر پوياي اسلامي، زاييده روح متعالي بشر است كه همانا اين مهم رسالت تمام انبياء از آدم تا خاتم بوده است. پرواضح است كه تعالي در هنر، خود از دريچه الهي به موضوعات نگاه مي كند.
در تعريف عاميانه واژه هنر مي توان گفت هنر محموعه اي از آثار با فرآيندهاي ساخت انسان است كه در جهت اثرگذاري بر عواطف، احساسات و هوش انساني و يا به منظور انتقال يك معنا يا مفهوم خلق مي شوند.
زبان هنر، وسيله كشف و شهود و بررسي كننده مسئله هاي بشر است. پيام هنر، معمولا چيزي نيست كه به وسيله ابزار و وسايل ديگر گفته شود. به عبارت ديگر، بخشي از واقعيت ها و با ابعادي از حقيقت موجود در جهان هستي، فقط با زبان هنري تصوير و تبيين مي شود.
رمز ماندگاري هنر متعالي در مقابل هنر مذموم
«مقام معظم رهبري»، درباره تأثير شگرف هنر، بر روح و روان انسان تأكيد كرده و چنين مي فرمايند:
«هنر اين خصوصيت مهم را دارد كه به خاطر ملايمت با طبع انسان، بي شك در طبع او اثر مي كند، هر هنري كه طبع انسان اثر مي گذارد، اگرچه آن كسي كه مورد اثر قرار گرفته باشد، نتواند آن هنر را تحليل كند، هنر اثر خود را مي گذارد؛ يعني دل را منقلب مي كند و اثري در روح باقي مي گذارد. هرچه مايه هنري كمتر باشد اين اثر هم كمتر مي شود.»
در واقع هنري ارزشمند است كه داراي روح و غناي معنوي باشد كه چنين هنري را هنر شايسته مي خوانند و به تعالي روح انسان كمك مي كند. انقلاب اسلامي با استفاده از اين هنر متعالي مي تواند اصالت فكري و اعتقادي خويش را به تصوير بكشد. هنر در قبل از اسلام نشأت گرفته از مفاهيم «اومانيستي»- اصالت تمايلات مادي بشر در قانونگذاري و مهندسي جامعه- بود. ديوارنگاريهاي زمان هاي گذشته خود گواه اين ادعاست، در اكثر قريب به اتفاق اين تصاوير كالبد انساني به صورت برهنه مورد توجه قرارگرفته است.
بعد از ورود اسلام به عرصه حيات بشر و نگرش ارزشي اين مكتب انسان ساز به جهان كه ناشي از غناي فرهنگي اصيل است؛ رويكرد هنر از انسان محوري و مادي گرايي به معنويت و خدامحوري تغيير يافت و هنر مذموم جاي خود را به هنر متعالي داد.
نمونه هايي از هنرمتعالي بعد از ورود اسلام به ايران، درمعماري هاي بناها، مساجد و... مانند مسجد «شيخ لطف الله»، «مسجد فهرج» در شهرهاي اصفهان، يزد، شيراز و... كاملا مشهود است.
اين هنر، نه تنها در ايران بلكه در تمامي مناطقي كه پاي اسلام بدانجا رسيده مانند شمال آفريقا، مصر و محدوده هايي از شامات به وضوح قابل مشاهده است.
مكتب اسلام با به كارگيري ابزار هنر در جهت سير تكامل و تعالي بشر قدم نهاد كه هنوز هم كه هنوز است شاهكارهاي هنر اسلامي با توجه به گذشت قرنها هنوز فرياد تعالي هنراسلامي را سر مي دهد.
هنر از ضروري ترين شاخص هاي زندگي انسان است، انقلاب اسلامي ايران يك نهضت فرهنگي است كه نمونه آن در دنيا بي نظير بوده و هيچ نهضتي مانند انقلاب اسلامي داراي محورهاي فكري عميق نبوده است. نظام اجتماعي انقلاب اسلامي بر پايه دين بنا شده است. اين نظام براي حفظ اين روحيه در جامعه مي بايست از هنر و صدالبته هنر با اصالت فكري بهره ببرد.
در قبل از انقلاب توجه به هنرهاي مذموم به شدت زياد بود. هنر نه تنها باعث رشد فكري و روحي در جامعه نبود بلكه ضلالت و گمراهي جامعه را در پي داشت.
درواقع هنر، قبل از انقلاب مفهومي فراتر از ماديگرايي داشت و صرفا به موضوعات مفسده انگيز مي پرداخت و يك ابزاري در دست زورمندان و مفسدان براي ترويج فساد و هرزگي به جهت رسيدن به مطامع مادي آنها بود.
شخص به ظاهر هنرمند مانند عروسك خيمه شب بازي آلت دست تصميم گيران در حوزه هنر مذموم در آن دوران بود. به طوري كه اگر نگاهي نه چندان عميق به جامعه هنري از قبيل سينما، موسيقي، نگارگري و... در قبل از انقلاب بيندازيم؛ جز پوچي و تباهي چيزي عايدمان نخواهد شد.
هنر متعالي، بسترساز ترويج اهداف انقلاب اسلامي
در بعد از انقلاب اسلامي اما جريان طور ديگري رقم خورد، انقلاب براي انتقال مفاهيم ارزشي و مكتبي خود با دنياي داخل و خارج از زبان هنر بهره گرفت. پس از انقلاب اسلامي ايران، هنرمندان مسلمان و متعهد، تطهير چهره زيبايي هنر را آغاز كردند.
آنان آن همه آلودگي را كه سياست مداران رژيم طاغوتي شاه، در مفهوم ها و هنر اسلامي پديد آورده بودند تا آن را ابزار رواج فساد و فحشا و استواري سلطه جبارانه خويش كنند، از پيكر هنر زدودند و حقيقت واقعي آن را كه خاستگاهش سرچشمه سرشار الهي است، به همگان شناساندند.
با آغاز انقلاب اسلامي و تقويت ارزش هاي ديني در جامعه، رشته هاي مختلف هنري؛ سينما، تلويزيون و راديو دگرگون شد و رنگ و بوي ديني و مذهبي، به خود گرفت.
هنر جايگاه خود را يافت و زبان بليغ و فصيح مكتب انقلاب اسلامي شد. هر جا انقلاب نياز به كمك داشت، هنر با تمام ابزارش به مدد آن مي شتافت. هنرمندان متعهد با روحيه انقلابي با استفاده از ابزار هنر، هويت ديني و انساني جامعه اسلامي را حفظ مي كرد.
اين هنرمند متعهد بود كه پا به پاي جريان انقلاب پيش آمد؛ پيام رسان و مبلغ انقلاب براي دنيا شد. تعهدي كه نه فقط در جريان انقلاب بلكه در لحظه به لحظه دفاع مقدس در كنار رزمندگان ايمان و اهداف متعالي ايشان را با كمك زبان رسانه، عكس، مقاله و فيلم به سرتاسر جهان ارسال مي كرد. آري! هنر، اين چنين زبان تبليغ انقلاب اسلامي شد. هنري كه در دوران معاصر از آن به عنوان هنر انقلاب اسلامي و دفاع مقدس نام برده مي شود.
از نگاه انقلاب اسلامي، اگر سرچشمه هنر، معنويت و شاخ و برگ آن در باغ زندگي مردم افراشته باشد، گران بهاترين ميوه هاي ايمان و انديشه و احساس و تخيل آفريننده را به بار خواهد آورد. هنرمندي كه چنين هنري دارد، نه تنها هويت ديني و انساني جامعه را حفظ مي كند، بلكه بدين وسيله، خودش نيز روز به روز كمالات روحي و باطني بيشتري دارد كه البته رشد و كمال هنرمند بر تعالي و پيشرفت جامعه تأثير مستقيم دارد.
در تفكر ناب انقلاب اسلامي هنري مورد قبول است كه در جهت رشد و تعالي جامعه و انسان ها باشد؛ همچنين بتواند كمال و سعادت بشري را ضمانت كند.
هنر بايد پيام الهي را در جامعه پياده سازد نه اينكه در خدمت استكبار و استعمار باشد؛ نبايد بي بندوباري و ابتذال، بي دردي و رفاه محض را ترويج كند. هنر نمي بايست ابزاري براي سركوب معنويات در جامعه باشد.
هنري مورد قبول مكتب انقلاب است كه بتواند نگاهي نقادانه و منصفانه و بدون جبهه گيري از شخصي يا گروهي به موضوعات جامعه داشته باشد تا از اين دريچه كمبودها و معايب رفع شود.
مخلص كلام؛ هنر انقلاب اسلامي مي بايست در خدمت ترويج معارف و معنويات در جامعه ارزشي باشد و مانند يك رسانه تمام عيار در برابر هجمه هاي هنر غيرمتعالي و مذمت شده عمل كند.
در پايان سخن بنيانگذار انقلاب اسلامي، «حضرت امام خميني(ره)» در باره هنر انقلاب اسلامي را به عنوان حسن ختام اين مقاله بيان مي كنيم كه خود همه جوانب را دربر مي گيرد؛ ايشان مي فرمايد:
«تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم)، اسلام ائمه هدي عليه السلام و اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان و تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميت ها باشد.
هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي درد و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد.
هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط كور و مبهم و معضلات اجتماع، اقتصادي، سياسي و نظامي است و هنر در عرفان اسلامي ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسيم تلخ كامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.»
 


شعر

دو شعر تقديم به فلسطين مقاوم :
فلسطيني
رضا اسماعيلي
در گرماگرم حادثه
قلبش را ، گرم
از سينه در آورد و
به مرگ هديه كرد
مرگ
- مبهوت و گيج -
جوياي نامش شد
و او - سربلند و مغرور -
در حالي كه تبسمي شيرين بر لب داشت
آرام زمزمه كرد :
« فلسطيني » !

«اليس الصبح بقريب»
ياران !
مرا به نام زادگاهم بخوانيد
به نام نامي فلسطين
سرزمين خون و آتش و حماسه
كه من
از تبار خوشه هاي خشمي آن ديارم
من فلسطيني ام
و فلسطين
شناسنامه ي من است
بدون فلسطين
به سوال گمشده اي مي مانم
كه در باديه هاي توهم سرگردانم
و هيچ پاسخي مرا نمي پرسد.
¤
آه ، اي فلسطين
اي قلب پاره پاره من !
آزادي را چشم در راه باش
كه من
با لشگري از سنگ هاي شورشي
انقلاب را به پيش خواهم برد
و به زودي
سالروز حكومت چشمان تو را
جشن خواهم گرفت
امروز اگر جهان
هزاره ي زخم مرا به سوگ نشسته است
فردا
در سالگشت انفجار حماسه ي سرخ من
بيرق خونم را
بر بام پيروزي
به اهتزاز در خواهد آورد.
فردا
گلزخم هاي بالغ من
بر بازوان غيور انتفاضه
منتشر خواهد شد
و شمشير و ترازو
عدالت چشمان مرا
قسمت خواهد كرد.
فردا
« يوم الحساب » مظلوميت من است
و تو اي قدس !
اي قلب پاره پاره ي من !
پيروزي را در آغوش خواهي كشيد :
« اليس الصبح بقريب »
 


ره رستگاري همين است و بس

مسلم دارايي
مردم ايران پرچمدار بزرگ وفاق محبت و انسان دوستي درجهان هستند و از همين رو آثار بزرگان انسان دوستي چون سنايي، عطار، مولوي و فردوسي را ارج بسيار مي نهند. دراين ميان، دو كتاب بزرگ و انسان پرور، نامه باستان و مثنوي جلال الدين محمد مولوي درنظر ايرانيان وجهانيان ارج بسيار دارند. اين دوشاعر بزرگ پيام آور محبت اند و در دو اثر جاوداني خويش از مردم مي خواهند كه به همگان مهر بورزند و از خشم و كين و آزار و بدخواهي دوري گزينند. نخستين پايه زندگي از ديدگاه حكيم فرزانه توس « بي آزاري» است. او خشم خود را به آنان كه مردم را رنج مي دهند و زندگي را بر آنان تلخ مي سازند با كلماتي رسا و شفاف نشان مي دهد و پيوسته در همه داستانهاي خويش از ارزش «بي آزاري» سخن مي گويد. از ديدگاه وي بي آزاري در واقع سرآغاز نزديكي و قرب به يزدان است. اين شاعر انسان دوست، بدترين رفتار را شكستن دلهاي مردمان مي داند. تحقير انسانها و وارد آوردن تهمت و افترا بر انسانهاي بي گناه از نظر حكيم فرزانه توس گناهي نابخشودني مي باشد و انسان فرهيخته را آن كس مي داند كه حتي دراوج خشم سخني برخلاف حقيقت نمي گويد و حرمت انسانها را پاس مي دارد:
خنك آنكه درخشم هشيارتر
همان برزمين او بي آزارتر
سخنور بزرگ ايران زمين راستگويي، نيكي كردن و تلاش براي به دست آوردن دل ديگران را از ويژگيهاي برجسته ايرانيان مي داند و مي گويد :
همه راست گوييد و نيكي كنيد
دل نيك پي مردمان نشكنيد
وي با تكرار ضرورت بي آزاري و محبت و انساندوستي، فضاي ژرف ناخود آگاه روحيه بشري را سرو سامان مي دهد و دل و جان او را از احساسات و هيجان هاي نيكخواهي سرشار مي سازد.
مكن ديو را آشنا با روان
چو خواهي بختت بماند جوان
خردمند باش و بي آزار باش
هميشه روان را نگه دار باش
حكيم با ادب توس آدميان را از روز حساب مي ترساند و تنها راه رستگاري را گرايش به نيكي و دوري از مردم آزاري مي داند:
ز روز گذر كردن انديشه كن
پرستيدن دادگر پيشه كن
به نيكي گراي وميازار كس
ره رستگاري همين است و بس
فردوسي دورنمايي بسيار زيبا ازيك حكومت مردم سالار را نشان مي دهد. حكومت دادگستر مردم را به اتحاد و دوستي دعوت مي كند، مردم به جاي ستايش حاكمان تنها خدا را مي پرستند، شهرها آباد مي شوند و همه تلاش مي كنند كه راه خدا كه راه محبت و نيكخواهي است درپيش گيرند:
زمانه بي اندوه گشت از بدي
گرفتند هر يك راه ايزدي
دل از داوري بپرداختند
به آيين كي جشن نو ساختند

 


نگاهي به معماري مسجد جامع يزد، شاهكار معماري اسلامي

ايوان رفيع

مهدي فرخي
بدون ترديد مسجد جامع كبير يزد يكي از شاهكارهاي بديع معماري مساجد ايران به شمار مي آيد كه تزيينات زيبا و منحصر به فرد آن جلوه اي ستودني به آن داده است. اين بنا مشتمل بر يك ايوان رفيع، گنبدخانه، دو شبستان تابستانه در طرفين آن دو گرم خانه در ضلع شرقي و غربي و يك صحن بزرگ مستطيل شكل و دو پاياب است.
مسجد داراي شش ورودي است كه در اضلاع مختلف بنا واقع شده اند. ورودي اصلي كه در ضلع شرقي مسجد واقع شده داراي سردر رفيع و نيز كتبيه هاي كاشي معرق است و دو مناره نيز بر آن استوار گرديده. اين سردر زيبا در زمان شاهرخ تيموري به بنا اضافه شده و بر آن تزيينات و كاشي معرق با نفوش گره چيني و اسليمي كار شده است. بخش اعظم اين آثار به مرور زمان تخريب شده بود در تعميرات هيئت حاميان بازسازي مي شود.
ورودي مذكور به يك هشتي (كرياس) با سقف گنبدي گشوده مي شود كه اين فضا را مي توان موزه كتبيه ها ناميد زيرا كه انواع كتبيه هاي سنگي و كاشي كه بر وقفنامه و فرامين حكومتي در دوره هاي مختلف درج شده، منصوب است.
در ضلع غربي بنا درست مقابل ورودي مذكور قرار گرفته و آن هم به يك هشتي گشوده مي شود كه نماي اين درگاه با كاشي كاري جديد تزيين يافته است. ورودي ديگر مسجد در ضلع شمالي و درست روبه روي ايوان قرار دارد. اين ورودي متصل به يك كرياس است و سردر آن با كتبيه هاي قرآني و تز يينات كاشي معرق جديد تزيين يافته است.
ورودي شمال غربي داراي نماي ساده و بي پيرايه است كه به يك دالان طويل گشوده مي شود كه اين دالان به يكي از رواق هاي اطراف صحن متصل مي گردد.
دو ورودي ديگر مسجد يكي در ضلع جنوب غربي واقع در شبستان غربي گنبدخانه و ديگري در شمال شرقي و در بخش قديمي مسجد واقع شده كه درحال حاضر هر دو مسدود است.
دو گرم خانه مسجد در ضلع شرقي و غربي صحن قرار دارند، گرم خانه شرقي به شبستان شازده معروف است و داراي 48ستون مستطيل شكل با ازاره هاي پوشيده از كاشي هاي شش ضلعي و فيروزه اي رنگ است. در ضلع شرقي و غربي اين گرم خانه شاه نشين هايي كه در انتهاي آن پنجره و نورگيرهايي تعبيه شده است. اين شبستان همچنين داراي طاق هاي گنبدي سراسري است كه در قسمت مركزي شان نورگيرهايي سنگي هشت ضلعي قرار دارد. محراب اين گرم خانه داراي دهانه گشاد با قوس هاي پنج و هفت كند و نيز نقوش مهري ظريف و زيبا است. گرم خانه ضلع شرقي كاملا جديد و از احداث هيئت حاميان مسجد است. اين گرم خانه نيز از نوع ستون دار بوده و محراب جديد آن با كاشي هاي خشتي و هفت رنگ تزيين يافته است.
درگوشه شمال شرقي صحن محوطه اي به ابعاد 3*5/2 متر با ديوار آجرچيني مشبك كه به قرائت خانه موسوم بوده و در سمت قبله آن كتيبه محرابي از كاشي هاي مسدس آبي رنگ و به تاريخ 890 هجري نصب است.
زيباترين بخش بنا را مي توان مجموعه ايوان و گنبدخانه و فضاهاي پيرامون آن ناميد. نماي ايوان رفيع با مجموعه اي از زيباترين تزيينات كاشي معرق و با نقوش اسليمي و گياهي و نيز گره چيني پوشانده شده اين تزيينات همراه با آجرهاي ضربي و نقوش معقلي و كتيبه هاي كاشي معرق و كوفي بنايي مجموعه اي بديع و خيره كننده آفريده اند كه تحسين هر بيننده اي را برمي انگيزد.
در دو طرف دهانه ايوان ورودي غلام گردش ها و غرفه هايي است، كه اين غرفه ها در دو طبقه بوده و به يكديگر متصل اند و فضاي ايوان و گنبدخانه را دور زده و بر آن مشرف هستند. گنبدخانه مربع شكل يك دهانه گشاده مركزي و داخل ايوان و دو گذرگاه طاق دار در طرفين آن دارد. اين گذرگاه ها به غلام گردش هاي ايوان كه روي آنها در قرن نهم غرفه هايي ساخته شده منتهي مي گردد. دو شاه نشين دو طرف گنبدخانه، داراي نرده هاي پوشيده از كاشي مشبك بوده و درشاه نشين ضلع شرقي دو سنگ محرابي زيبا متعلق به قرن نهم نصب است. از اره ايوان و گنبدخانه با كاشي هاي مسدس آبي رنگ پوشيده شده كه در وسط هر كدام با ترنج هاي كاشي معرق تزيين شده است.
ديواره بالاي از اره ها در غلافي از طرح هاي هزار باف مركب از كاشي هاي بسيار كوچك كه تشكيل نقوش نوشتاري مي دهند، پوشيده شده و بر ديوارهاي جنوبي و شمالي زير گنبدخانه با خطوط كوفي بنايي تسبيحات اربعه و شهادتين اجرا گرديده است.
گنبد مسجد بر روي فيلپوش هاي بزرگي قرارگرفته كه با مقرنس هاي مزين به نقوش معقلي پوشيده شده اند. فاصله اين فيلپوش ها نيز با كاربندي زيبايي كه بر آنها با خطوط كوفي بنايي كلمات الله و محمد نقش بسته، كار شده است.
محراب اصلي يا محراب واقع در گنبدخانه يا مقصوره يك دهانه مستطيل عميقي بوده كه از دو طرف آنها معبرهاي تنگ و كوتاهي به دو سوي گنبدخانه راه مي يابد. اين محراب زيبا مزين به انواع كاشي معرق و كتيبه و آجرضربي است و بر دو كاشي ستاره اي شكل منصوب درآن نام استادكار و تاريخ ساخت محراب (777 هجري) نقش بسته است.
در ضلع غربي و شرقي گنبدخانه دو شبستان يا تابستانه وجود دارد كه غلام گردش هايي با طاق هاي متقاطع آنها را به مقصوره پيوند داده است. شبستان شرقي درسال 777 هجري به دستور شاه يحيي مظفري ساخته مي شود و بوسيله يك غلام گردش با پنج دهانه تنگ كه به سوي رواق شرقي باز مي شود به گنبدخانه و ايوان متصل مي گردد. اين شبستان داراي محراب كم عمقي است كه در رأس داراي مقرنس گچي بوده و كمي پايين تر از آن هشت قطعه قاب كاشي معرق به يك اندازه دركنار هم نصب شده است. يك كتيبه معرق نيز به ابعاد 108*58 سانتيمتر درپايين و در وسط محراب نصب است كه بر آن جملات قرآني و نقوش گل و گياه با تكنيك كاشي معرق اجرا شده است.
شبستان غربي در قرن نهم توسط خواجه غياث الدين عقيل ساخته شده و مشهور به شبستان غياثيه است. از ويژگي هاي بارز اين شبستان طاق هاي سراسري كوكبي و تويزه است كه در اكثر بناهاي تيموري شهر يزد ديده مي شود. در ضلع شرقي اين شبستان پنج اشكوبه ديده مي شود كه داراي نرده هاي گچي پوشيده از كاشي معرق هستند. محراب آن ساده و داراي مقرنس هاي گچي در نيم طاق آن است.
اين مسجد به لحاظ معماري از نمونه هاي شاخص مسجد جامع دركشور است. مسجد جامع يزد در قرن ششم هجري بنا شد و امروزه از اثري از آن برجا نيست ولي به جاي آن در قرن هشتم هجري مسجد جامع جديد يزد ساخته شد.
گنبدخانه مسجد داراي پلان مربع است كه در ارتفاع مناسب با گوشه سازي هاي خاص به هشت، 16 و 32 ضلعي تبديل شده وگنبدي دو پوش بر فراز آن قرارگرفته است.در ساختمان گنبد از روش خشخاشي استفاده شده كه يكي از مهم ترين فنون مهندسي در ساخت و ساز سنتي است.
يكي از دو مناره سر در اصلي داراي دو مسير حركت مستقل است به گونه اي كه اگر دو نفر همزمان از بالا و پايين درجهت مخالف حركت نمايند يكديگر را نخواهند ديد.
در زير ايوان اصلي 110 اسماء مباركه الهي به صورتي هماهنگ و كاملا فني با استفاده از خط كوفي بنايي نقش بسته است.
اين مسجد به چند دليل داراي اهميت است: نخست آنكه قديم ترين نمونه معماري است كه طي قرن نهم هجري در معماري مذهبي ناحيه يزد از آن تقليد شده است. ديگر خصوصيات مهم بنا كاربرد وسيع طاقهاي سراسري در شبستان هاست كه با تزيين كاشي معرق همراه است.
محراب مسجد با كاشي هاي معرق به سال 777 هجري همزمان با شبستان تابستاني ساخته شده است. طاق محراب مقرنس و بدنه آن را با هشت قاب مستطيل و مربع شكل از كاشي معرق بر زمينه سفال بي لعاب متشكل از يك طرح هندسي تزيين كرده اند.
 


صخره ها را تبعيد كردند

خيابان ها را جارو كردند
به بيابان ريختند
بيابان ها را هم تي كشيدند

و برق انداختند
حتي صخره ها را تبعيد كردند
اما نمي دانم
با اينهمه
اينهمه سنگ از كجا مي آيد!
علي داودي
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14