(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 7 شهریور 1391 - شماره 20292

وقتي «فوتبال» وزارت مي كند
جشن تولد يكسالگي وزارتخانه اي كه نام خود را فراموش كرده است                         نسخه  PDF
زلزله همدلي و تولد شوم (خشت اول)
طنز سوم
يادداشت سوم
ويتامينه
بازتاب
ساعت 25


وقتي «فوتبال» وزارت مي كند

جشن تولد يكسالگي وزارتخانه اي كه نام خود را فراموش كرده است

ما غريب مانده ايم...هيچكس همراه نيست!
«جوانان را بايد مهم ترين و تأثيرگذارترين سرمايه انساني هر كشور دانست. شور، نشاط، اميد، پويايي، آرمان خواهي، نقادي، تحول طلبي، قدرت و توانايي از جمله شاخصه هاي دوران جواني اند. جوانان ارزشمندترين سرمايه اجتماعي و فرصتي بي نظير براي رشد و تعالي جامعه اسلامي محسوب مي شوندو...» اين جملات در وصف جوان و جواني نه شعار است و نه خيال، اينها بخشي از سخنان وزير وزارتخانه اي است كه قرار بود در وزارت خانه اش به مطالبات 25 ميليون ( كمي كمتر و بيشترش را نمي دانيم) پاسخ دهد و امورشان را پيگيري كند. يك سال و چند روزي از راي اعتماد آقاي وزير مي گذرد و ما هر روز اين جملات را مي خوانيم تا شايد ربط و رابطه اي پيدا كنيم بين اين جملات(شما بخوانيد شعار) با عملكرد اين وزارتخانه! حالا ديگر شمع يكسالگي وزارت ورزش و فوتبال...ببخشيد وزارت ورزش و جوانان را بايد فوت كنيم و به دود آن خيره شويم.امروز مروري داريم بر عملكرد وزارتخانه مان كه هنوز آرم هم ندارد! تحريريه نسل سوم
يك تركيب بي جهت!
دي ماه 1389 بود كه بعد از رايزني هاي زير زميني و غير زير زميني و امثالهم تشكيل وزارت خانه ورزش و جوانان با تركيب سازمان تربيت بدني و سازمان ملي جوانان كليد خورد. دو سازماني كه ظاهرا و باطنا هيچ سنخيتي با هم نداشتند و هر كدام هم به نوعي با مشكلات عجيب و غريبي دست و پنجه نرم مي كردند كه ذكر آنها نه دردي از شما دعوا مي كند و نه از ما... تشكيل اين وزراتخانه در حالي شكل گرفت كه برخي بر اين مدعا بودند كه قطعا ورزش (شما بخوانيد فوتبال) بر جوانان ارجحيت مي يابد و بخش زيادي از وقت آقاي وزير و معاونشان را به خود اختصاص مي دهد. اين شائبه وقتي رنگ واقعيت گرفت كه ساختمان اصلي وزارتخانه و محل استقرار آقاي وزير همان ساختمان تربيت بدني سابق در سئول شد و سهم جوانان اين مرز و بوم از اين وزارتخانه هم تنها معاونتي شد كه محلش همان ساختمان سازمان ملي جوانان سابق در جردن بود. و اصلا هم تعريف كاري، برنامه كاري و جايگاه ويژه اي براي بخش دوم نام وزارتخانه منتشر نشد و خب جوانان نيازي به اين كارها ندارند!
ما فقط ديده بان مشكلات هستيم!
تا قبل از تشكيل وزارت ورزش و جوانان، بيشتر كاركرد سازمان ملي جوانان در پيمايش، دسته بندي اطلاعات و بررسي وضعيت جوانان در موضوعات مختلف خلاصه مي شد. اصلا همه اينها هيچ، يك برنامه اي بود كه وقتي تشكلي مردم نهاد را سروسامان مي داديد، به شما كمك مي كرد؛ همين! كاركردي كه در دوره هاي مختلف مخالفان و موافقان زيادي را داشت. اما آمارهايي كه اين سازمان در بررسي هاي خود به آن دست مي يافت معمولا مورد استناد و حاوي شمايي كلي از وضعيت جوانان كشور بود با همه قوت و ضعف هايش. بعد از شكل گيري وزارت ورزش و جوانان انتظار طبيعي اين بود كه در كنار حفظ اين كاركرد با توجه به ارتباط نزديك تر با وزرات خانه هاي مرتبط (وزارت كار، وزارت مسكن و ...)، بهبود وضعيت جوانان به مرحله عملياتي نيز كشيده شود اما بررسي وضعيت اين وزارتخانه در يك سال اخير گواه اين مدعاست كه نه تنها طرح ها عملياتي نشد بلكه كاركرد اول نيز در حاشيه قرار گرفته است. يعني حداقل ها هم از دستمان رفت!
پاسخ گويي خلاق!
وزير ورزش در اظهار نظري در اين باره با اشاره به نوع فعاليت وزارت ورزش و جوانان اعلام كرده: «وزارت ورزش و جوانان آن بخش از وظايفش را كه به امور ورزشي مربوط مي شود عملياتي و آن بخش كه به امور جوانان مربوط مي شود را ستادي عمل مي كند و از هيچ كدام غافل نيست.(!؟) وزارت ورزش و جوانان به تنهايي متولي ساماندهي امور جوانان نيست بلكه وظايف ستادي، پايش و پيگيري هاي اين حوزه را برعهده دارد و مواردي چون اشتغال و مسكن به ترتيب به وزارتخانه هاي تعاون، كار و رفاه اجتماعي و راه و شهرسازي مربوط مي شود كه همه بايد در اين حوزه فعال باشند. در اصل اين وزارتخانه در حكم «ديده باني» است كه موضوعات و معضلات جوانان را جمع بندي كرده و به نمايندگان دستگاه هاي مختلف در حوزه جوانان كه در ستاد ساماندهي عضو هستند منتقل مي كند...»
اين اظهارات در حالي مطرح مي شود كه بسياري از جواناني كه ما در مورد «ديدباني» وزارت ورزش و جوانان از آنها سوال پرسيديم بر اين عقيده بودند كه «ديدباني» كه ديدباني اش نتيجه نداشته باشد چه دردي از ما دوا مي كند؟! اصلا آقاي وزير محترم! اگر قرار بود كه شما همان كار قبل را انجام دهيد، كه در عمل انجام نمي دهيد، خب چه كاري بود كه وزارتخانه تشكيل شود؟
اما نسل ما چه مي گويد؟ نازنين .ف 22 ساله ليسانس زيست دارد و مي گويد: آن زمان كه سازمان ملي جوانان وجود داشت حداقل هر از چند گاهي موضوعات جوانان در رسانه ها مطرح مي شد. اما در يك سال اخير تنها چيزي كه از اين وزرات خانه ديده شده است گاه گاهي يك گوشه اي چند شعار در حوزه جوانان بوده است.
وي اضافه مي كند: وقتي به توانمندي هاي خودم و هم سن و سال هاي خودم فكر مي كنم به اين نتيجه مي رسم كه واقعا سهم ما از اين وزارتخانه «هيچ» است و يا لااقل آنقدر كمرنگ است كه در مقابل موضوعي مثل ورزش و خصوصا فوتبال كه دغدغه اصلي اين وزارتخانه است جايي براي عرض اندام پيدا نمي كند.
ازدواجي كه آسان نمي شود!
رصد فعاليت هاي سازمان ملي جوانان در سال هاي اخير نشان مي دهد كه بحث شيرين (البته اين روزها تلخ) ازدواج يكي از بحث هاي ثابت و جزء برنامه هاي اصلي سازمان ملي جوانان بوده است به طوري كه اين سازمان در اولويت هاي كاري خود خصوصا همزمان با روز پيوند آسماني حضرت فاطمه(س) و حضرت علي(ع) برنامه هاي ويژه و طرح هاي آنچناني(!) را بيان مي كرد كه از نمونه هاي بارز آن مي توان به طرح ازدواج نيمه مستقل اشاره كرد. كاري نداريم چقدر عملياتي بوده و چقدر مخالف و موافق داشته، مهم حركتي بوده كه شايد بعدها نتيجه هم مي داده، لااقل پول نفت مردم براي چند گزارش پژوهشي و تحقيق ميداني صرف مي شد.
البته بعد از تشكيل وزارت ورزش و جوانان وزير و معاونانش اهتمام جدي تري براي ادامه اين بحث به كار گرفتند و در مصاحبه هاي گوناگون اعلام شد كه برنامه حمايت از ازدواج آسان، به موقع و پايدار يكي از برنامه هاي راهبردي است كه با همكاري ساير دستگاههاي ذي ربط شروع شده است و ادامه دارد اما در اين اظهار نظرات اعلام نشد كه اين طرح چه زماني عملياتي مي شود؟!
نكته قابل تامل در اين بحث تلخ اين است كه وزارت ورزش و جوانان خود را تنها، سامان دهنده و طراح اين امر مي داند و عدم عملياتي شدن اين مهم را به گردن نهادها و وزرات خانه هاي مربوطه (وزارتخانه هاي كار، رفاه و...) مي اندازد. اما عملياتي نشدن اين طرح ها جاي تامل را باز مي گذارد كه يا وزارت خانه هاي ديگر تن به طرح هاي ازدواج آسان ارائه شده توسط وزارت ورزش و جوانان را نمي دهند و طرح هاي اين وزراتخانه در آن يكي وزارتخانه ها خاك مي خورد و يا اينكه اين طرح ها آن قدر ناپخته و غير كارشناسي هستند كه بعد مدت ها وقت صرف كردن توسط سازمان ملي جوانان و تلاش يكساله اين وزارت خانه هنوز كه هنوز است هيچ وزارتخانه اي زير بار عملياتي كردن اين طرح ها نمي رود و نتيجه اش اين مي شود كه در حال حاضر جوان ايراني نه چيزي در مورد ازدواج آسان مي داند و نه مي تواند آسان ازدواج كند! يا اينكه اصلا طرحي ارائه نشده است كه...(كه انتخاب هر كدام از اين علت ها را بر عهده خودتان مي گذاريم!)
يك جشنواره و خلاص!
كار نمايشي خوب جواب مي دهد و همه راهش را ياد گرفته اند. موضوعي كه در خصوص فعاليت هاي سازمان ملي جوانان سابق و وزارت ورزش و جوانان فعلي همواره مورد نقد قرار گرفته؛ برگزاري جشنواره ملي جوان ايراني كه هر سال زمان بسياري از وقت متوليان امور جوانان را به خود اختصاص مي دهد و هزينه هاي گزاف با صفرهاي غير قابل شمارش را روي ميز مديران مي گذارد.
به اعتقاد برخي اگر چه اين جشنواره در شناسايي استعدادهاي جوانان ايراني در حوزه هاي مختلف تا حدودي نقش ايفا مي كند اما در شماي كلي شايد تنها درصد كمي از جوانان ايراني مشمول اين جشنواره رويايي شوند و باز حجم بسيار بالايي از جوانان از دايره رصد مسئولان و متوليان خارج مي مانند.
هدي 20 ساله و دانشجو در مورد اين جشنواره مي گويد: خروجي جشنواره ملموس بود و در نوع خودش بي نظير كه واقعا جوانان توانمند شناسايي مي شدند اما اولا اينكه روند رقابت تنها شامل بخش كوچكي از جوانان مي شود و اينكه واقعا چه دردي از كل جوانان اين مرز و بوم دوا مي شود مثلا جواني كه لنگ يك وام ازدواج است يا دنبال يك شغل ساده با حقوق كم، جايگاه و تكليفش در اين جشنواره اي كه نام ملي بودن را يدك مي كشد چيست؟!
برنا در دام برنا
برنا؛ رسانه نسل سوم ايران. خيلي ها خبرگزاري برنا را به اين نام مي شناسند. خبرگزاري كه در سازمان ملي جوانان متولد شد و روز اول افتتاحش خبرنگاران جوان و پرشور آن قرار گذاشتند بشوند رسانه نسل سوم در هر كجاي ايران و صداي نسل سوم را به گوش مسئولان برساند آن روز شايد كسي پيش بيني نمي كرد خود خبرنگاران جوان برنا هم روزي صدايشان به كسي نرسد و حقشان مثل يك ليوان آب خنك در گرماي تابستان از گلوي بعضي ها(؟!) پايين برود.
در ادامه حرف هاي يك دبير سابق اين خبرگزاري را با روايت ما مي خوانيد: اين خبرگزاري فراز و نشيب هاي گوناگوني را در زمان ملي بودن سازمان جوانان طي كرد و همه خوشبين بودند با وزارتي شدن امور جوانان خبرگزاري برنا هم سر و ساماني بگيرد(البته كه وعده و وعيد ها قبل از راي آوردن جناب وزير حكايت از همين روياي شيرين داشت) اما به قول امروزي ها وقتي مركب نجيب بعضي ها از پل گذشت و مجلسي ها راي اعتماد را دادند، وعده ها به همراه حقوق و مزاياي خبرنگاران جوان رفت داخل كوزه تا آن قدر عريضه بنويسند و آن قدر جلوي سئول براي گرفتن حقوقشان بايستند كه از علف هاي سبز شده زير پايشان خجالت بكشند و سرانجام بي خيال شوند...
برخي از اين خبرنگاران (شما بخوانيد چند جوان ايراني) در آن زمان براي وزير ورزش و جوانان عريضه اي نوشتند و گله كردند، گلايه اي كه هيچ وقت هيچ كس موضعي در مقابل آن نگرفت و كسي در مورد آن نظر نداد(احتمالا عدم پاسخگويي به دليل سر مشغولي وزير و معاونت هاي مربوطه بوده) در بخشي از اين عريضه خطاب به محمد عباسي آمده: «آقاي وزير نامه آنلاين نوشتيم كه بگوييم مي دانيم چقدر سرتان شلوغ است و وقت نداريد ما را ببينيد مي دانيم كه دغدغه داشتن! براي 20 ميليون جوان، وقت سر خاراندن برايتان نگذاشته. اما ما هم جوانيم ما هم جزو همان 20 ميليون نفر هستيم، ما هم ميانگين سن مان بيشتر از 28 سال نمي شود. آقاي وزير! ما نه دنبال جو سازي رسانه اي هستيم و نه دنبال اهدافي كه به ناكجا آبادها ختم مي شود ما فقط دنبال حقمان بوديم و هستيم حقي كه به حق ضايع شد و به حق صداي بچه هايي كه انصافا متعهد به نظام هستند را درآورد.»
نمي دانيم حال و روز 120 خبرنگار برنا كه روز اول با هم پيمان حركت بر مدار جواني و نشاط امضا كردند چه شده ولي گويا خبرها حاكي از اين است كه در حال حاضر كمتر از انگشتان دو دست در اين خبرگزاري مانده اند جواناني كه از وزارتي بودن خبرگزاري خودشان هم چيزي عايدشان نشد چه برسد به ...
استيضاح به خاطر كم كاري ورزشي
وزارت ورزش و جوانان در حالي ماه قبل يكسالي اش را جشن گرفته كه مدتي است بحث استيضاح وزير اين وزارتخانه بحث روز است و مجلسيان با ارائه متني و امضاي آن خواستار حضور عباسي در خانه ملت و پاسخگويي به برخي از شبهات و سوالات شدند. اين مهم در حالي به علت برگزاري المپيك لندن به تعويق افتاد كه بر مبناي نامه مجلسي ها، استيضاح وزير بيشتر مربوط به كم كاري در امور ورزشي مي شود تا امور جوانان. ضرغام صادقي، نماينده مردم شيراز در مجلس شوراي اسلامي در اظهار نظري اعلام كرده است: اعتراضاتي كه نمايندگان مجلس در خصوص استيضاح وزير ورزش و جوانان داشتند به خاطر مسائل ورزشي است و مشكلات مربوط به جوانان از قبيل ازدواج و اشتغال هنوز در مجلس جا نيفتاده و كمتر مورد توجه قرار مي گيرد.
اين در حالي است كه از سوي ديگر برخي نمايندگان مجلس وضعيت رسيدگي به امور جوانان را در وزارت ورزش و جوانان صفر و غيرقابل دفاع عنوان مي كنند به عنوان مثال يك عضو كميسيون اجتماعي مجلس در اظهار نظري اعلام كرده است: وزارت ورزش و جوانان در حوزه مسائل جوانان بسيار ضعيف است و بهتر است اين وزارتخانه در بحث جوانان تعطيل شود. به گفته وي، وزارت ورزش و جوانان نمي تواند به تنهايي مشكلات مختلف جوانان همچون اشتغال، ازدواج، مسكن و... حل كند. اين وزارتخانه تازه تاسيس بايد مشكلات جوانان را به صورت تخصصي بررسي كرده و براي حل آن از ساير ارگانها كمك بگيرد اما آنچه كه امروز در عملكرد اين وزارتخانه بيشتر ديده مي شود، در حوزه ورزش است.»
خودتان بفرماييد!
وزارتخانه ورزش و جوانان در حالي چنين وضعيتي دارد كه اين روزها موضوع ورزش و صرف هزينه هاي هنگفت در برخي رشته ها كه در دستور كار مسئولان وزارتخانه قرار گرفته نيز با نقدهاي جدي كارشناسان مواجه شده است و به نوعي جوانان و دغدغه هايشان در اين دعواهاي ورزشي حتي مجال نفس كشيدن پيدا نمي كند چه برسد به حل شدن. دغدغه هايي كه براي حلش نياز به كارشناسي هاي به روز و آينده نگر و تشكيل اتاق فكرهايي با حضور جوانان و برنامه ريزي هاي درازمدت دارد و نه شعارها و استفاده ابزاري از واژه«جوان» در هر محفل و جمعي براي نشان دادن ميزان اهميت به موضوع جوان!
وزير و معاونانش در بحث امور جوانان مي گويند براساس قانون، فعاليت هاي وزارت ورزش معطوف به مطالعه، پايش اطلاعات جوانان و تذكر دادن به دستگاه هاي مختلف است و حال جاي اين سوال براي 25 ميليون ايراني باقي مي ماند امسال كه 40 ميليارد تومان به علاوه بودجه جداگانه هر وزارتخانه براي بحث جوانان اختصاص داده شده است تذكرها و پايش هاي ديده نشده در اين يك سال آن قدر دقيق و قابليت عملياتي شدن نيستند كه لبخندي را لب جوان ايراني بياورند؟! شعار نيست اما جوان ايراني معتقد است تمام مشكلات در حوزه جوانان قابل حل باشد، به شرط اينكه كسي باشد كه پاي درد و دل جوان بنشيند و بدرستي كار پايش و «ديدباني» را انجام دهد به شرطي كه كسي باشد كه به معناي واقعي كلمه همان قدر كه پاي درد دل ورزشي ها و بويژه فوتبالي ها مي نشينيد و مشكلات را مي شنود و بودجه ها را اختصاص مي دهد پاي سخن جوانان نيز بنشيند و از مشاور جوان متخصص بهره بگيرد...ضمنا بد نيست يك كنفرانس مطبوعاتي بگذارند و عملكرد يكساله شان را شرح دهند جداي سفر به المپيك و مسابقات آسيايي و ...البته! خودشان هم يك مصاحبه با خودشان تنظيم كنند، بفرستند، قبول است!
و اين داستان ادامه دارد...
 


زلزله همدلي و تولد شوم (خشت اول)

اول
وقتي كشور عزيزمان ميزبان يك اجلاس جهاني و تاثيرگذار است، مي توان از ظرفيت هاي متعدد و ناگفته انقلاب براي يك مانور حقيقي و نمايش بدون پارازيت توانمندي ها و پيشرفت ها و دارايي هاي مادي و معنوي انقلاب 33 ساله و يگانه مان استفاده كرد منتها مشروط بر آنكه «زبان» استفاده از «ابزار» را بدانيم و تصور نكنيم اين مديران ارشد كشورهاي مختلف به سينما و يا نماز جمعه آمده اند، يا سخنراني و يا نمايش فيلم ولاغير...قاعده بازي در دنياي بدون مرز ارتباطات
مي طلبد كه در اين گردهمايي باشكوه و شايد تكرارناشدني، سم پاشي هاي چندين ساله رسانه هاي معاند و مغرض و غافل همسايه و غير همسايه را ترميم كنيم. ترميم نگاه مديران در واقع يعني استفاده سودآور از همه ظرفيت هاي موجود در كشورهاي ميهمان براي حضور در كشورمان در عرصه هاي مختلف. فقط كافي است كار را بسپاريم به دست كاردان و برنامه داشته باشيم و البته گاف ندهيم. ايران امروز با ايران 57 خيلي تفاوت دارد و اين تفاوت را همه اين ميهمانان بايد حس كنند نه اينكه فقط بشنوند و آن را در لابي هتل و محل تفريح و استراحت خود جست وجو كنند. صدور انقلاب عزيز حضرت روح الله رضوان الله تعالي عليه «فرصت» مي خواهد و چه فرصتي بهتر از اين. صادرات ارزش ها، گمرك و تعرفه نمي خواهد ولي هوشمندي و برنامه مي خواهد.
دوم
اينكه مسئولان رسانه ملي بعد از يك ماه كوتاهي محض در ماه مبارك رمضان اصلا به روي مبارك نياوردند كه ماه روزه ملت را چگونه به اتمام رساندند نشان از شرمساري ايشان دارد و ما قبول مي كنيم و ديگر به گاف اطلاع رساني زلزله هم كاري نداريم اما اينكه همچنان در بر همان پاشنه بچرخد و همه چيز هماني باشد كه بوده، زياد قابل قبول نيست! افتتاح شبكه بدون هدفگذاري نتيجه اش مي شود همان شبكه بازار، كه اصلا معلوم نيست مخاطب دارد يا نه؟! در حال حاضر بعد از شبكه موفق و قدرتمند «آي فيلم» و در رده هاي بعدي «نمايش» و «مستند» باقي شبكه هاي ديجيتالي رسانه ملي با چه متر و معياري ارزيابي مي شود؟ در واقع وقتي شبكه هاي اصلي سيما - راديو كه هيچ...-از تامين برنامه براي ساعات مناسب با مخاطب هدفگذاري شده، ناتوان است اين
شبكه هاي جديدالتاسيس چه ماموريتي دارند؟ پخش زنده فوتبال از شبكه سه به شبكه ورزش برود و پخش انيميشن هاي با كيفيت و بي كيفيت به شبكه پويا برسد و تله فيلم هاي آبكي در شبكه «شما» پخش شود...اين نامش رسالت و افق رسانه است؟
سوم
تولد وزارت ورزش و جوانان، از ابتدا يك تولد شوم بود چرا كه بيش از آنكه كارشناسي شده باشد، يك رفتار عجولانه و سياسي بود. از سوي ديگر دولت هم در رفتاري متعاقب اين تصميم، افرادي را به مجلس فرستاد كه...حالا يك وزارتخانه تشكيل شده و كلي مطالبه روي زمين مانده و مسئولاني كه نه تخصص دارند و نه توانايي مديريت و نه حتي پاسخگويي به رسانه ها و جوانان. اين درد بزرگ روزگار ماست كه جوانان ما با نهادهاي رسمي بيگانه اند و يا از بدي روزگار با آنها قهر كرده اند. واقعا يك جوان ايراني بايد در اين كشور به كجا پناه ببرد اگر هنري داشت، ايده اي داشت و دنبال نشان دادن استعدادهايش بود؟ بنياد ملي نخبگان كه عملا يك شوخي رسمي با كنكوري هاست و لا غير. در باقي نقاط هم يا فضا اصلا رنگي از انقلاب به خود نگرفته و يا فقط دنبال نظريه پردازي هاي بي نتيجه در حوزه ارزش هاي انقلاب است كه ميدان و محصولي براي خروج اين نظريه ها ديده نمي شود. اين جوان ايراني بايد چه كند؟ كجا پناه ببرد؟ وزارتخانه اي كه هيچ كس خبري از بخش جوانانش ندارد، واقعا قرار است چه دردي از آينده ساز اين كشور درمان كند؟
چهارم
بعد از كلي جنجال رسانه اي و پرسش درباره عملكرد وزارت ورزش و جوانان در حوزه جوانان جز برگزاري يك جشنواره قديمي كه ربطي هم به مديريت و دوره جديد نداشته، مسئولان محترم به فكر
افتاده اند بودجه بيت المال را يك جايي خرج كنند تا مجبور به بازگرداندن به خزانه نباشند. «تيزر سازي» نتيجه اين همفكري بعد از يك سال مديريت است؛ هم دهان پركن است و هم بيننده ميليوني دارد! آن هم تيزرهايي مفهومي. مثلا جواني به دوستش نصحيت
مي كند كه پشت ميزنشين نباش و اگر مثل من به حداقل ها قانع بودي، الان مدير يك شركت مي شدي و...يعني يك نفر در آن وزارتخانه بين مردم جامعه نيست تا ببيند هم نسلان تحصيل كرده من در اين روزگار اغلب بين ستون هاي نيازمندي روزنامه ها تنها و تنها دنبال يك فقره شغل هستند بدون اطلاع از ميزان درآمد و نوع كار و مزايا و ... واقعا نام اين هدردادن بيت المال چيست؟ يا تيزرهاي اخلاقي براي والدين! كه مراقب تربيت فرزند دلبند خود باشيد وگرنه سيلي شما او را در آينده به يك تبهكار تبديل مي كند؟ دقت كرديد كه چقدر از مشكلات جوانان در اين تيزر دوم متبلور است؟
پنجم
زلزله هنوز ادامه دارد و اين صداي حضرت محبوب است كه ما را به خود فرامي خواند. جشنواره همدلي بهترين مردمان كره خاكي. يادمان نرود كه زلزله و ياري به مردم زلزله زده هميشگي است نه فقط هفته اول و روزهاي نخست...خدا كند كه زود به زود دلمان بلرزد و ياد آن لرزش خانه محقر خاكي زير زمين بيافتيم و دست هم را بگيريم كه اين زلزله ها نشانه است براي آنها كه اهل نشانه يابي هستند...
محسن حدادي
 


طنز سوم

توجه: مراقب باشيد كه اولا كچ ها خوشبخت ترين آدم هاي روي زمين هستند و ثانيا يك ضرب المثل چيني مي گويد: كچل زيباست. حتي يك فيلسوف مالديوي نيز گفته است: مردي كه كچل نباشد، مرد نيست. حالا با خيال راحت مطلب را بخوانيد و با اعتماد به نفس سرتان را بالا بگيريد، ايدز كه نيست، درمان دارد:
1. هميشه سر خود را با تيغ بتراشيد. طبق قانون بقاي ماده، اگر مويي درنيايد، چيزي هم براي ريختن نخواهد بود. با اين تمهيد ديگر كچل نمي شويد؛ فقط تمام عمر بي مو خواهيد بود. به فوتباليست هاي مشهور، خوانندگان نامي و ستاره هاي پرطرفدار سينما نگاه كنيد، اغلب سرشان را با تيغ مي تراشند. بالاخره كلاه را براي چه اختراع كرده اند؟ براي ما كچل ها و البته آدم هاي رئوفي كه براي كساد نشدن بازار كار آنها، موي خود را مي تراشند.
2. يكي از دلايل ريزش مو، تغذيه نامناسب است. با توجه به ارزاني بي دليل ارزاق، حتما در وعده هاي اصلي يا ميان وعده هاي خود، از موادغذايي مقوي مانند مغز ران، چنجه، شاه ميگو، لابستر، شنيسل پري دريايي و... استفاده كنيد. اگر مانع ريزش موي سرتان نشود كه نمي شود، باعث خيلي چيزهاي ديگر خواهد شد.
3. از سشوار استفاده نكنيد، هيچ ربطي به ريزش مو ندارد بلكه به خاطر مصرف بالاي برق، هزينه روي دستتان مي گذارد. ضمنا عدم استفاده از سشوار در زمان فعلي، نوعي كلاس اجتماعي محسوب مي شود.
4. بدون كلاهخود برنامه هاي شاد و مفرح تلويزيون را تماشا نكنيد. تحقيقات يك كارشناس چيني كه ديپلم ردي دارد نشان داده هفتاد درصد كساني كه تلويزيون مي بينند، ناخودآگاه نيمي از موي سرشان را مي كنند.
5. سر جاي پارك، نشستن روي صندلي مترو و همچنين دريافت سريع يارانه از عابر بانك گيس و گيس كشي نكنيد. هميشه مطمئن باشيد بعد از يك ساعت هم جاي پارك پيدا مي شود و هم باقي مسائل حل مي شوند؛ ولي موهايتان را كه لاي انگشت همشهري محترم باقي مانده با هيچ چسبي دوباره سرجايش برنمي گردد.
6. اگر پيك موتوري هستيد، از گذاشتن كلاه ايمني خودداري كنيد. آدم مخش روي آسفالت بپاشد، بهتر است تا كچل بشود. بررسي هاي يك دانشمند كچل روس نشان داده امكان كچل شدن كله اي كه روي جدول پاشيده حوالي صفر است.
7. سرخ پوست كچل تاكنون گزارش نشده است. هر چه سريع تر رنگ پوستتان را عوض كنيد. البته مطالعات يك انستيتوي كچل درماني در گوانگجو ثابت كرده با سيلي صورت را سرخ نگه داشتن باعث مودارشدن نمي شود.
8. اگر موهاي حساسي داريد، برايشان موسيقي ملايم پخش كنيد. تحقيقات نشان داده موهايي كه روزي دو تا سه ساعت در معرض موسيقي قرار مي گيرند، حساسيتشان برطرف مي شود؛ يعني كلا بي حس مي شوند. براي اينكه موهايتان جان سخت بشوند و ديگر با انبر هم نشود آنها را كند، برايشان روزي دو ساعت اين آهنگ را پخش كنيد: همه چي آرومه/ من چقدر خوشحالم!
 


يادداشت سوم

انسان گاهي از ديدن ناتواني و خطاي ديگران، احساس رضايت مي كند چون خود را در حصاري امن و مصون از آن خطا حس مي كند. مانند زماني كه از ليز خوردن كسي در معابر يخ زده خنده مان مي گيرد؛ انگار خود را در جايگاهي برتر مي بينيم و از اين حس برتري خوشحال مي شويم. يعني ما در نقطه امني ايستاده ايم و هيچ وقت ليز نمي خوريم.
يكي از واكنش هاي فوري در برابر انتقاد اين جمله معروف است: «پس چرا خودت؟» يا اين يكي كه معنايي نظير همان جمله قبلي دارد: «ازخودت خبرنداري!» اين گونه واكنش ها، بخشي از همان حصار خيالي است كه انسان در اطراف خود مي سازد به اين گمان كه از آسيب خطاها محفوظ بماند؛ به ويژه اگر تصور كند كه تذكرات ديگران نه براي اطلاع و اصلاح رفتار اوست، بلكه روشي است براي پيشي گرفتن در رقابت ها و برتري جويي در محيط اجتماعي.
اين نوع حصارهاي خيالي، در محافلي كه منافع مشتركي وجود دارد بيشتر است؛ مانند محيط هاي كاري، جمع هاي خانوادگي، فضاهاي رسانه اي و ازهمه بيشتر در رقابت ها و جدال هاي سياسي. انسان تصور مي كند كه با اين روش بر ديگران غالب مي شود و در جايگاهي برتر قرار مي گيرد، زيرا به هر ترفندي ثابت مي كند كه انتقاد ديگران بر او بي جاست و او نه تنها از هر خطايي مصون است بلكه شايستگي هاي فراواني دارد. از جمله اين كه مي تواند ناظر رفتار ديگران باشد و به ديگران تذكر بدهد و صد البته گمانش اين است كه اين عيب جويي و انتقاد از ديگران از سر دل سوزي است.
اسماعيل اميني
 


ويتامينه

خواندن تاريخ هميشه براي آدم ها جذاب بوده و ضمن مرور گذشته و ديدار با آيينه عبرت گذشتگان، امروز و فرداي آدمي را نيز تحت تاثير قرار داده است. مطالعه رجال سياسي اما هم جذاب است و هم نشانه اي از شكست و پيروزي يك نظام سياسي. مركز بررسي اسناد تاريخي مجموعه اي خواندني از رجال عصر پهلوي را منتشر كرده كه خواندن شان شديدا در تابستان گرم و شلوغ ايران با حضور سران جنبش غيرمتعهدها مي چسبد. بويژه كه اسناد اين كتاب ها را مركز اسناد خودشان يعني ساواك منتشر كرده، اسنادي كه برخي از آنها در رسانه هاي بيگانه نيز منتشر شده است. مثلا :« ... مايكل بارنر نماينده ايالت مريلند و عضو حزب دمكرات امريكا درباره رشوه دادنهاي هنگفت سفارت ايران به مقامات امريكايي و برخي اعمال ضد اخلاقي اردشير زاهدي كه در مجله نيويورك تايمز منتشر كرده، اشاره داشت: ... استفاده از حربه سكس و ترياك در منزل اردشير زاهدي سفير ايران، براي جلب سياستمداران متنفذ امريكا ورد زبان محافل واشنگتن است... بعد از گذشت ساعاتي از معارفه، زاهدي به جواني كه محافظ او بود دستور داد تا منقل ترياك و حشيش را بياورد. همه دور و بر او لم داده بودند، وافور و ترياك را به هم رد مي كردند.
بعد از مدتي زاهدي به يكي از زنان مجلس(آنها اغلب فاحشه بودند كه معمولاً آنها را پيدا مي كرد ولي بعضي نيز از كارمندان سفارت بودند) گفت برقصد او در جمع شروع به رقصيدن و لخت شدن كرد در حالي كه ايراني ها و ميهمانان تماشا مي كردند جملات ركيك و زننده بر زبان مي آوردند و به اعمال جنسي مشغول مي شدند، در يكي از پارتيها نماينده كنگره، ال اف را ديدم. او ميهمان افتخاري بود، او ترياك نكشيد ولي زاهدي زنهاي مجلس را به نوبت جلو او رژه برد و انتخاب اول را به او محول كرد و او يكي از زنان ايراني را انتخاب كرد و...»
اين مجموعه خاصه در اين شرايط كه برخي دوستان قديمي در بي بي سي زحمت مي كشند و مستند مي سازند كه مثلا شاه چقدر خوب بود و مديرانش چقدر دلسوز مملكت بودند و ...خيلي مي چسبد تا از نزديك با ريخت و پاش بيت المال يك ملت نجيب از سوي بي تعهد ترين مديران كشور در دوران پهلوي آشنا شويم. از سايت مركز بررسي هاي اسناد تاريخي مي توانيد ليست كامل اين مجموعه را ببينيد و خريد كنيد.
درباره داريوش همايون بخوانيد:
«همايون كه در طول فعاليتهاي سياسي به مقام وزارت اطلاعات و جهانگردي نيز نايل شد، در خصوص نامه توهين آميزي كه در تاريخ 17 دي ماه 1356 در روزنامه اطلاعات درج شد، گفته است: «مقاله از وزارت دربار سرچشمه گرفت. اين مطلب كه شاه روايت اوليه مقاله را نپسنديد و گفت بايد تندتر بشود، درست است. روايت دوم را خيلي تندتر تهيه كردند. مطلبي كه در آن مقاله آمده... در دربار تهيه و خود شاه شخصاً در آن سهم داشت... مقاله به من (به عنوان وزير اطلاعات و جهانگردي) داده شد، من فرستادم دادم به خبرنگار اطلاعات ـ توي فرصت كنگره حزب رستاخيز بود ـ و آنها هم ايراد كردند، اعتراض كردند كه اين مقاله ممكن است اسباب زحمت خودشان بشود، نه اين كه اسباب زحمت مملكت بشود، چون كسي آن موقع اصلاً تصور نمي كرد كه با اين مقاله مملكت طوري بشود ... »
تابستان خود را با اسناد خواندني ساواك درباره چهره واقعي رجال عصر پهلوي بگذرانيد، ضرر نمي كنيد.
فرهاد كاوه
 


بازتاب

بعد از انتشار نقد سوم هفته گذشته برخي خوانندگان از ماتشكر كردند و برخي مخاطبان عزيز هم با ما تماس گرفتند و گلايه هايي در خصوص نام بردن از اساتيد كلاسهاي كنكور داشتند، توضيح نسل سوم شايد برخي سوء تفاهم ها را برطرف كند:
اولا حرف اصلي آن يادداشت، كرايه دادن آنتن راديوي فرهنگ رسانه ملي به افراد مشخص در بحث كلاس هاي كمك آموزشي و كتاب هاي اين دوره ها بود. به عبارتي آنتن برنامه همگاني براي رپورتاژ آگهي خرج شده است.
ثانيا معنا ندارد كه در رسانه ملي يك نفر از دو ساعت برنامه بيش از 15 بار اسم خودش را با عبارت «استاد» بر زبان بياورد و دائم شماره تلفن و سايت بدهد كه كنكوري ها برويد اينجا وگرنه بدبخت مي شويد! اين به هيچ وجه با اصول برنامه سازي آن هم در يك رسانه عمومي همخواني ندارد. دوستان آنتن فروشي كرده اند و اساتيد محترم هم بهترين استفاده را از فضاي ايجاد شده.
ثالثا هيچ كسي با برنامه هاي آموزشي رسانه ملي مخالف نيست. اصلا يكي از كاركردهاي رسانه ملي همين برنامه ها براي توجه به قشر متوسط و ضعيف جامعه است كه بيت المال براي اين افراد و بدون هزينه هاي گزاف، هزينه شود. اگر قرار است همان تبليغات رسانه اي در برنامه هاي اصلي رسانه ملي پخش شود كه ديگر نيازي به سازمان آگهي ها و تعرفه و...نبود! اساتيد محترم و ارجمند به رسانه ملي بيايند و فوت و فن هاي خود را به پشت كنكوري ها آموزش بدهند، هم تبليغ است و هم فعاليت رسانه اي و هم كار خير. ولي اين مدلي كه الان در راديو فرهنگ دارد اجرا مي شود، يك كلاهبرداري رسانه اي است. از اطمينان مردم به رسانه ملي براي يك عده خاص تبليغ كردن، آن هم به همان شيوه اي كه عرض شد: «من استاد هستم...اگر پيش من آمدي رتبه دو رقمي اگر نيامدي خواب دانشگاه را ببين! من استاد هستم، همه مرا مي شناسند و قبولم دارند، اين شماره تماس، اين سايت و اين هم شيوه خريد سي دي ها...من هم استاد هستم!»
 


ساعت 25

رمضان با همه خوبي ها رفت اما...انسان زود با شرايط انس مي گيرد و شب هاي نيايش را فراموش مي كند؛ زياد سخت نيست كه همه ايام سال رنگ رمضان بگيرد، باور كنيد.يادمان باشد همه زندگي دنيا و آخرت ما «او»ست. در صحيفه سجاديه مي خوانيم: الهي! چون غمگين شوم، تو همه چيز مني، و چون محروم گردم، اميد و آرزويم تويي، و چون مصيبتي به من رو كند، به درگاه تو زاري كنم، و هر چه از دست من رود، پيش تو باقي است، و هر چه تباه شود، به صلاح آوردن آن با توست... پس بر من منّت گذار و پيش از رسيدن بلا، تن درستي ام ده، و پيش از آن كه نياز خواهم، توانگرم فرما، و پيش از آن كه گمراه شوم، راه راستم بنما...بار الها! آنكه تو دوست و ياورش باشي هرگز از متاركه خلق ضرري نمي بيند و كسي را كه تو بر او عطا بخشي، حرمان ديگران، زياني به او نرساند و هر كه را تو هدايت كني، رهزني گمره كنندگان گمراهش نتواند كرد...
حالا به اين توصيه هاي آيت الله شاه آبادي توجه كنيد كه «توجه» رمز حيات باطني انسان در دنياست همان كلمه اي كه علامه طباطبايي لحظاتي پيش از مرگ بر زبان جاري ساخت و نه هيچ كلمه ديگري...همين كه متوجه شويم در چه عالمي و چه محضري نفس مي كشيم و زندگي مي كنيم، كافي است:
«براي دنيايتان هم كه شده، سحرها بيدار شويد. چون بيداري سحر، وسعت رزق، زيبايي چهره و خوش اخلاقي مي آورد.
¤
اگر براي نافله شب بيدار شديد ولي براي نافله خواندن آمادگي روحي نداريد، بيدار بمانيد. بنشينيد، حتي چاي بخوريد. انسان بر اثر همين بيداري، آمادگي براي عبادت را پيدا مي كند.
¤
بيداري سحر، هم براي مزاج مادي مفيد است و هم براي مزاج معنوي. اين را از دست ندهيد!»
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14