(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 7 شهریور 1391 - شماره 20292

دانشجوي شهيد سيدجمال ميراميرخاني
مردمي كردن اقتصاد به چه معناست؟
وقتي معلوم نيست دقيقا چي داره ميشه!
ارتقاء دائمي لازمه مبارزه
گفت وگو با «كبري خدابنده» فعال جهادي در عرصه سلامت و بهداشت
عروسي جهادي
اصلاح گري؛ مرز بين آرمان خواهي و پرخاش گري
توقعاتي كه «دانشگاه» آن را برآورده كرد


دانشجوي شهيد سيدجمال ميراميرخاني

شهيد سيد جمال ميراميرخاني درسال 1336 درشهر اصفهان دريك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود و پس از طي دوره ابتدايي به دبيرستان ادب اصفهان راه يافت. دوران دبيرستان در رديف شاگردان ممتاز قرارگرفت وهمراه با فعاليتهاي مذهبي درسال 1354 دوره دبيرستان را به اتمام رساند و با موفقيت درهمان سال در رشته مهندسي برق دانشگاه صنعتي شريف پذيرفته شد. جمال از همان آغاز به مسائل مذهبي و سياسي علاقه مند بود و در فعاليتهاي دانشجويي حضور داشت. وي در تظاهرات و راهپيمايي هاي قبل از پيروزي انقلاب شركت فعال داشت. پس از پيروزي انقلاب در كنار ساير برادران سازمان دانشجويان مسلمان دانشگاه تلاش بي وقفه اي را براي گسترش آرمان هاي اسلام و انقلاب در دانشگاه ها و مبارزه با گروهك ها آغاز نمود. شركت وي درجلسات متعدد دانشجويان مسلمان و نقطه نظرهايي كه ارائه مي داد حاكي از عمق عشق و تعهد او به انقلاب اسلامي بود. در اوايل انقلاب كه ايادي داخلي استكبار جهاني بر عليه روحانيت بسيج شده بودند جمال به خوبي اين توطئه را دريافته بود و لذا در سخنانش هميشه از روحانيت اصيل و متعهد دفاع مي كرد و اين را در وصيت نامه اش نيز متذكر شده است. او پس از پيروزي انقلاب اسلامي بيشتر به طرف مسائل سياسي گرايش پيدا كرد. پس از تعطيلي دانشگاه ها و درجريان انقلاب فرهنگي در رابطه با چگونگي تحقق آن به دفتر تحكيم وحدت دانشجويان مسلمان پيوست و مرتبا طرح هايي درجهت ايجاد دانشگاه اسلامي و تحقق اهداف انقلاب فرهنگي ارائه مي نمود. پس از مدتي در دفتر تحكيم وحدت به قم رفت و بعد از آن از طرف سپاه به سوسنگرد اعزام شد و مدتي مسئوليت تداركات سپاه سوسنگرد را به عهده داشت. جمال جواني با صفا، با اخلاص، صميمي و مهربان بود. عشق، علاقه و تعبد خاصي نسبت به امام خميني (ره) داشت.
وي مجذوب و شيفته رهبرش بود و دراين رهگذر از هيچ چيز دريغ نداشت. پس از شهادت همسنگرش شهيد قدوسي (فرزند آيت ا... قدوسي) سيد جمال ميراميرخاني نيز سرانجام 21 ارديبهشت ماه سال 1361درجريان عمليات بيت المقدس روي خاك هاي سرخ خرمشهر دعوت حق را لبيك گفت و به شهادت رسيد. جسم پاكش در تكيه شهداي اصفهان آرام گرفت. خدايش رحمت كند كه چگونه زيستن و چگونه مردن را از مولايش حسين آموخته بود.
 


مردمي كردن اقتصاد به چه معناست؟

محمد صادق شهبازي
نگاه شيعي مبتني بر انجام كارها با زمينه سازي عمومي براي مردم و به صحنه كشاندن آنها براي حل مسائل در ارتباط دو جانبه با رهبري ديني سامان يافته است. از ابتداي نهضت شيعي هم در عصر حكومت و هم تقيه، محور اقتصادي در كنار محور فرهنگي- تبليغي، سياسي- مبارزاتي و تشكيلاتي نقش موثري داشته است. ساختار اقتصادي مبتني بر وجوهات شرعي متخذ از مردم و توليد اقتصادي و تامين ساير محورهاي حركت شيعي جزو اين راهبردها بوده است كه در زمان حضور معصومين و فقهاي ما نمود داشته است. در تاريخ معاصر نيز نمودهاي متفاوتي در اين زمينه داشته ايم. توزيع اوراق قرضه، يكي از اين نمونه هاست.
علماي شيعه نيز در همين چارچوب حركت هاي متفاوتي داشته اند. فتواي تحريم تنباكوي ميرزاي شيرازي، فتواي مرحوم شيخ الشريعه ي اصفهاني- مرجع تقليد بزرگ ساكن نجف- بر لزوم استعمال اجناس داخلي و وجوب اجتناب مردم از استفاده از مصنوعات خارجي براي جلوگيري از نفوذ ديگران در داخل كشور يكي از اين نمونه هاست.
13 نفر از علماي اصفهان از جمله مرحوم آقانجفي و حاج آقا نورالله با امضاي بيانيه ي مشتركي از ضرورت نوشتن روي كاغذ ايراني بدون آهار و عدم مهر كردن نامه هاي مكتوب شده بر كاغذ غيرايراني، نماز نخواندن بر امواتي كه كفن شان غير از كرباس و پارچه اردستاني يا پارچه ديگر ايراني باشد، عدم پوشيدن لباس با پارچه ي خارجي، عدم برگزاري و شركت در ميهماني هاي اشرافي و پرتجمل جهت اصلاح الگوي مصرف و عدم احترام و راه دادن معتادين (به مثابه يك شاخصه ي ضدتوليد) سخن گفتند. از آن مهم تر حاج آقا نورالله از رهبران سياسي اجتماعي كم تر شناخته شده دوره مشروطه هفت سال بعد از مشروطه تا دوره روي كارآمدن رضا خان همراه با مردم و ديگر علماي اصفهان ضمن تحريم كالاهاي استعمارگران خود به توليد پرداختند و شركت بين المللي اسلاميه را راه انداختند كه با ضمانت اعتماد مردم به روحانيت و نيز عمل آنان به فتواي تحريم كالاهاي خارجي بسياري از مسائل را تغيير داد، كه كار اصلي شان توليد و توزيع كالا به مسلمين بود. فعاليت هاي اين شركت در خودكفايي مسلمين به جايي رسيد كه به زودي در بسياري از شهرهاي خارجي مثل لندن هم دفتر فروش اين شركت تاسيس شد.
وقتي از مردمي كردن اقتصاد صحبت مي كنيم يعني در گام اول، حساس كردن مردم به اقتصاد و سپس درگير كردن آنان به عنوان مصرف كننده اي فعال در اقتصاد است. گام هاي بعدي در اين زمينه مشاركت مردم به عنوان توليدكننده و توزيع كننده فعال و مهم تر از همه به كارگيري مردم در توسعه كشور و رقم زدن توسعه مشاركتي قرار دارد. اين امر بسيار وسيع تر از دخالت دادن صرف سرمايه هاي مردم در اقتصاد است كه از طريق اصل 44 بايد تحقق بيابد و اعم از حضور و مشاركت مردم در اقتصاد نيز مي باشد، اما نبايد مردمي كردن اقتصاد را به آن تقليل داد.
اين موارد متضمن سرفصل هاي بسيار مهمي هستند. به عنوان مثال حساس كردن مردم به اقتصاد كشور نه به مثابه ناظر صرف كه امام خامنه اي در ديدار فعالان بخش هاي اقتصادي كشور در
26/5/1390 در قالب ضرورت اعلام منظم پيشرفت ها به مردم از جانب رسانه و مسئولين براي عدم دلسرد شدن به يك بخش از آن اشاره كردند. احياي ظرفيت مردم به مثابه نظارت كننده بر اقتصاد مسئله اي جدي است كه مي تواند صورت نهادي نيز بيابد. اساسي كه طرح شبنم بر آن شكل گرفته است (فارغ از مشكلات بر سر راه آن) بر همين مبنا صورت بندي شده است.
مشاركت مردم به مثابه مصرف كننده فعال در مسائل اقتصادي كشور، محوري جدي است كه در سال هاي گذشته از جانب رهبري نظام پي گيري شده و مردم از طرف ايشان در اين زمينه محور خطاب قرار گرفته اند. فعال نمودن مردم در اصلاح الگوي مصرف به صورت جدي تر و ارائه الگوي مصرف و تغيير كميت و كيفيت سبد مصرفي آنان جهت مشخص شدن اين كه چه مصرف كنند و چگونه اين كار صورت بپذيرد. نخبگان و دانشگاه ها بايد اين مباحث را به ميان مردم آورده و سپس از طريق رسانه ها و ابزارهاي تغيير در فرهنگ عمومي مثل مساجد و مبلغين و ريزگفتمان سازها پي گيري شود. اين زميني است كه هم اكنون دشمن در آن نقش آفريني و بازي مي كند. دامن زدن به انتظار تورمي براي افزايش تورم همين جا معني پيدا مي كند كه بايد به صورت جدي به آن پرداخته شود.
مشاركت اقشار مختلف مردم به مثابه توليدكننده و توزيع كننده محور مهم بعدي است كه بايد هم در قالب سرمايه و نوع دخالت نيروي انساني و مديريت در عرصه اقتصاد سامان بيابد و هم قابليت نهادي پيدا كند. تعاوني به عنوان يكي از سه گونه اقتصادي به رسميت شناخته شده در قانون اساسي بر همين مبنا مطرح شد و تبديل سرمايه هاي كوچك به محور در برابر سرمايه هاي بزرگ به عنوان يك محور مهم به ميان آمد، كه متأسفانه نگاه دولت محور به آن و بعد بي توجهي به آن عملا امروزه آن را از چرخه اقتصادي كشور حذف كرده است. مقام معظم رهبري هم در ديدار فعالان بخش هاي اقتصادي كشور در 26/5/1390 به ضرورت برنامه جامع براي رشد بخش تعاون و ايجاد تعاوني هاي منطقي، معقول، قانوني، سالم و قوي اشاره كردند. راه ديگر صندوق هاي پيشرفت منطقه اي مبتني بر ايجاد تسهيلات براي سرمايه گذاران و فراهم آوردن سرمايه هاي مردمي براي ارائه تسهيلات به كارآفرينان و متخصصين بومي هر منطقه براساس اولويت هاي پيشرفت هر منطقه است.
الگوي پيشرفت مشاركتي كه اخذ شده از انقلاب اسلامي است بر مشاركت مردم در فرآيند پيشرفت كشور مبتني است. اين الگو بايد به صورت تخصصي و منطقه اي پي گيري شود وبه تعبير رهبر معظم انقلاب، مردم محور توسعه قرار گيرند. يكي از الزامات تحقق اين الگو ايجاد نهادهايي براي توسعه مشاركتي است. نهادهايي كه بايد با محوريت نيروهاي انقلابي و بسيجي براي حل معضلات نظام و كار تخصصي و نشرتجربه هاي آن ها از طريق برگزاري جلسات تخصصي و كرسي هاي آزادانديشي در دانشگاه هاي فني و علوم انساني مربوطه مانند مديريت و علوم اجتماعي و اقتصاد و... و به صحنه آمدن دولت و نهادهاي انقلابي تحقق پيدا كند.
¤ دانشجوي علوم اجتماعي دانشگاه تهران
 


وقتي معلوم نيست دقيقا چي داره ميشه!

اشاره: دانشجو بلاگ، ستوني است براي سرك كشيدن به مطالب وبلاگ هاي دانشجويي
مسأله ما با دنياي جديد پيچيدگي هاي ديوانه كننده اي دارد. مساله ما كه مي گويم مقصودم بحث اقامه دين است در دنياي جديد. ديوانه كننده از آن جهت كه... بگذاريد مقدمه چيني را رها كنم و به سراغ اصل مطلب بروم.
چند روز قبل براي كار رفته بودم بانك. داخل شعبه نمايشگر بزرگي نصب بود كه به جاي پيام هاي تبليغاتي رايج و جوايز مربوط به نيات خيرخواهانه ما و از اين قبيل، روي شبكه ورزش تنظيم شده بود و به مشتريان و كارمندان اجازه مي داد كه مسابقات دووميداني المپيك را تعقيب كنند. تبادل اطلاعات و تحليل هاي حاضران جزء لاينفك فضا بود. در اين ميان، حرف يكي از كارمندان بانك توجهم را جلب كرد. برخلاف ما امل ها(!)، كارمند مذكور مسابقات را از شبكه سه و ورزش پيگيري نمي كرد، هرچه مي گفت از «دبي اسپرت» و «الجزيره اسپرت» بود تا نشان دهد كاملا سوار بر امواج پيشرفت(!) است. مي گفت كه امسال به طور محسوسي تعداد ورزشكاران زن محجبه افزايش پيدا كرده است. از عربستان و قطر و مصر گرفته تا حتي مواردي از كشورهاي غيراسلامي اروپا و آمريكا. ادعايش اين بود كه مثلا در همين دووميداني، در اكثر مواد يك ورزشكار محجبه و بعضاً بيشتر حضور دارد.
با خودم فكر كردم: كار دنيا را ببين! بعد از اين همه حكايت اسلام ستيزي و حجاب ستيزي و منع دختران مسلمان از مدرسه و دانشگاه در اروپا، حالا غرب در حين المپيك هم ناچار است كه چشم باز كند به اينكه چهره عالم دارد عوض مي شود. حجاب دختر مسلمان كه به خاطر اظهار صريح تعلق و پايبندي به شريعت اسلام، هميشه خاري در چشم اينها بوده و هست، حالا حتي در ميان بزرگترين فستيوال جهاني تمدن جديد هم دست از سرشان برنمي دارد.
بعد ذهنم رفت به اين سمت كه چقدر خوب و معنادار است كه آغازگر اين ماجرا زنان و دختران مسلمان ايراني بوده اند. در واقع، ايران اسلامي بوده است كه اين راه را باز كرده است. خواهران ما بوده اند كه با حجاب در مسابقات مختلف شركت كرده اند و البته در مقاطعي با محروميت و ممانعت از شركت در مسابقات بهاي اين ماجرا را پرداخته اند تا حالا فراگير شود.
همين طور كه اين افكار با تحليل و تفسيرهاي مفسران(!) محترم جلوي ذهنم رژه مي رفت، يكباره از آن پس و پشت ها ايده ديگري آمد و خودنمايي كرد. خيلي ساده و مختصر اينكه: «اصولا حجاب يعني چه؟ آيا حجاب صرفاً يك فرم است يا چيزي بيشتر، نوعي سلوك است؟ آيا مي شود با رعايت فرم حجاب، سلوك مربوط به آن را دور زد؟ آيا انجام ورزش هاي پرتحرك و پربرخورد در حضور مردان نامحرم توسط زن مسلمان با روح كلي حجاب سازگار است؟ آيا كمال مطلوب اين است كه هر كاري كه افراد بدون حجاب مي توانند انجام دهند، با حجاب هم بتوان انجام داد؟ اصلا نسبت زن مسلمان با پديده اصالتاً مشكوك و مساله دار مثل ورزش قهرماني- كه معلوم نيست در نگاه آرماني تكليفش چيست- چه مي تواند باشد؟ و...»
وجه ديوانه كننده ماجرا، فراتر از اين مورد خاص اين است كه:
اغلب دقيقاً نمي توان فهميد كه ما در حال تحميل كردن خودمان به آنها و تغيير دادن چهره جهان هستيم يا اينكه به واقع داريم در مناسبات فعلي جهان (يا به قول دكتر داوري: «وضع كنوني عالم») ادغام مي شويم؟
وبلاگ «خصوصي نيست»- sajjadsaffar.blogfa.com

 


ارتقاء دائمي لازمه مبارزه

زهرا طباخي
در كشاكش اتفاقات سال 88 كم نبودند كساني كه از مردم قطع اميد كردند و بيگانه از ملت ايران، تكيه بر باد زدند تا مبادا در دنياي بعد از انقلاب اسلامي بي بهره از مناصب بمانند. كم نبودند آنها كه تحليل كردند و بروز فتنه را اسباب رويگرداني مردم از رهبري و انقلاب دانستند. گويي نشنيده بودند كه خداوند متعال هر قومي را دچار ابتلائات گوناگون مي كند تا بدين وسيله سبب رشد و بالندگي شان را فراهم سازد، چشم ها را بگشايد و زمينه ماندگاري شان در تاريخ را فراهم سازد. قطعا آنها كه از گردونه مسابقه تقوا و بالندگي حذف مي شوند خودشان مقصر هستند. به قول مقام معظم رهبري «خداي متعال حجت را هميشه تمام مي كند، هيچ وقت نمي گذارد مردم از خداي متعال طلبكار باشند و بگويند تو حجت را براي ما تمام نكردي، راهنما نفرستادي، ما از اين جهت گمراه شديم. در قرآن مكرر اين معنا ذكر شده است. دست اشاره الهي همه جا قابل ديدن است، منتها چشم باز مي خواهد اگر چشم را باز نكرديم، هلال شب اول ماه را هم نخواهيم ديد، اما هلال هست. بايد چشم باز كنيم، بايد نگاه كنيم، دقت كنيم، از همه امكانات مان استفاده كنيم تا اين حقيقت را كه خدا در مقابل ما قرار داده است ببينيم». (ديدار با مردم قم- 19/10/1388)
رويش هاي فتنه 88 زير سايه درخت تنومند انقلاب قد كشيدند و تبديل به افسراني كار كشته شدند. ديگر فرمانده به اندازه اي به وفاداري و نيات خدايي آنها اطمينان دارد كه با صراحت تمام دست روي نقاط ضعف اين ارتش جوان و كارآزموده مي گذارد. هم افسران مي دانند كه بايد براي كدام جنگ آماده شوند و هم فرمانده بارها مژده نزدك بودن نبرد نهايي را با اتكاء به فضل الهي اعلام كرده است.
بروز حادثه جانگذار از دست رفتن جمعي از هموطنان آذربايجاني مان در زلزله اخير، ضدانقلاب بدطينت را يك بار ديگر متحد ساخت تا اين بار صياد درد يك ملت باشند و فتنه اي جديد را همچون لاشه اي متعفن از زير خاك بيرون آورند. گمان شان اين بود كه با دو روز پياده روي مجازي موفق خواهند شد چند ماهي، خوراك جهنمي براي منافقين جان به در برده از خشم ملت تهيه كنند. اما مثل هميشه دست الهي را نديدند كه اين بار نيز از آستين رهبري بيرون آمد. بعد از مقاومت چشمگير افسران غيور نظام در شبكه هاي اجتماعي، مجاهدت مسئولين جمهوري اسلامي و نمايش عظيم نوع دوستي ملت غيور ايران اين دست نوازشگر رهبري بود كه دل دردمند آذربايجان را تيمار كرد. صداي تسلي بخش آقا در روستاها پيچيد و بغض غم مردم داغ ديده شكفت و صداي اشك هايشان به آسمان رسيد.
فتنه ها يكي بعد از ديگري ملت ايران را بزرگ كردند. بزرگي از آن خداست و به هر كه بخواهد از ذخيره لايزالش خواهد بخشيد. گمان دشمن همان جا به نااميدي گرويد كه صف هاي خون دهي 400 نفري شد! مردمي كه براي رضايت پروردگارشان از جان و مال شان انفاق مي كنند قطعا مورد توجه دستگاه الهي هستند. ابتلائات يكي پس از ديگري مي گذرد اما گاه خوب است كه از قله به دره هايي كه پشت سر گذاشتيم نگاه بيندازيم. اين ملت طعم درد را كم نچشيده است اما در دستگاه الهي هرگز «حقي» گم نمي شود. هر ابتلائي زمينه ساز رشدي فزاينده است كه يك قدم جامعه را به سمت مدينه فاضله و جايگاه آرماني اش نزديك تر خواهد كرد.
هنوز هم نقاط ضعف زيادي براي اصلاح باقي مانده است. قطعا رسانه هاي جمهوري اسلامي هنوز شايسته يك ابرقدرت مقتدر سياسي و نظامي نيستند. هنوز هم در بزنگاه هاي حساس فتنه گون پاي سياسيون و رسانه هاي وابسته به آنها مي لنگد. چاره اين است كه افسران هوشيارانه شيرازه فضاي رسانه اي كشور را در دست گرفته و با ارائه تحليل هاي به روز، واقع گرايانه و ارزشي به مردم فضا را به سمتي سوق دهند كه لغزش يك نويسنده در رسانه اي تاثيرگذار و پرمخاطب سريعا با كنترل مردمي مشخص شود هميشه نبايد منتظر ماند تا سايت، وبلاگ يا روزنامه سبك سر يا متخلف و احيانا همراه با دشمن توسط مسئولين امر متنبه شود. جواب قلمفرسايي غيرمتعهدانه را بايد با قلم داد. فضاسازي رسانه اي را بايد با موج آفريني صحيح خنثي كرد. تجربيات ارزشمند ايام فتنه 88 را بايد به نسلي كه به زودي پا به عرصه مبارزه خواهند گذاشت بياموزيم. ايام هرز رفت انرژي جواني و وبگردي هاي بيهوده گذشته است. مبارزه مجاهدي كه در آرزوي نقش آفريني در ايام فتنه گون ظهور است بايد براي لحظه لحظه فراغتش برنامه اي مدون طرح ريزي كند. بينش صحيح هم چون يك ضد ويروس رايانه اي نيازمند به روزرساني دائمي است. غفلت هاي مقطعي از كسب معارف موجبات سقوط تنگه هاي استراتژيك را فراهم مي كند و قطعا از دست رفتن هر افسر برابر است با شكست در يك جبهه. كسب آمادگي ايماني زمينه ساز پيروزي هاي گسترده لشكر اسلام در عرصه هاي گوناگون نبرد است. هم ورزيدگي جسم نياز است و هم آمادگي روح توامان با يادگيري علوم و فنون رزم. لازمه جنگيدن در عرصه فضاي مجازي يادگيري زبان عربي، انگليسي، تركي. و... است. از ملزومات كسب آمادگي براي مبارزه فكري در دانشگاه و جامعه نيز كسب معارف اسلامي، آشنايي با تاريخ انقلاب و مطالعه در زمينه هاي مختلف در كنار علم آموزي رسمي است. پس در هر سطح و مقطعي كه مشغول هستيم توقف بي معناست. افسر جنگ نرم شدن شايد سخت باشد اما ارتقا در سيستمي كه ميليون ها نفر در آن مشغول مبارزه هستند به مراتب سخت تر است. موفقيت از آن افسري است كه تعهد را همراه با تخصص و ايمان را توام با اخلاص مي كند.
¤ دانشجوي داروسازي دانشگاه تهران
 


گفت وگو با «كبري خدابنده» فعال جهادي در عرصه سلامت و بهداشت

عروسي جهادي

- فعاليت جهادي را چگونه و از چه تاريخي شروع كرديد؟؟
از سال 1385 در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي شروع به فعاليت جهادي نمودم و باتوجه به اينكه در آن سال ها طرح هاي جهادي به مانند امروز براي همه شناخته شده نبود با سختي هاي بسياري روبه رو بوديم كه فكر مي كنم وجود آن سختي ها در آن شرايط توانست كمك زيادي در رشد و نمو شخصي بنده در عرصه جهادي نمايد. بنده توفيق داشتم در 2 دوره برگزاري طرح هاي جهادي در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي مسئول واحد خواهران باشم و 2 دوره ديگر نيز بعد از فارغ التحصيلي به عنوان مسئول خواهران گروه جهادي خودجوش و مردمي همراه گروه جهادي بودم. و در اين دو سال اخير نيز توفيق تأليف كتب ره نامه جهادي سلامت و بهداشت (جلد اول و دوم) را به همراه همسرم داشتم. طرح جهادي شول آباد لرستان در سال86، قلعه گنج كرمان در سال 87 و دو دوره طرح جهادي بخش مركزي قم در سال هاي 88 و 89 به عنوان تجارب بنده در فعاليت هاي جهادي عرصه سلامت و بهداشت بوده است.
- از رفتن به چهار دوره جهادي خسته نشديد؟
شما در بعضي برنامه ها و اهدافي كه براي زندگي خود قرار مي دهيد هيچ وقت پاياني نمي بينيد چرا كه زندگي شما در واقع وابسته به آن هدف است يا به نوعي پيرو آن هدف. به نظر بنده طرح و يا حركت هاي جهادي در زندگي بنده نيز داراي چنين شرايطي است شما هر چند فعاليتي به صورت مستقيم انجام ندهيد ولي به نوعي فعاليت و يا خدمتي ديگر در راستاي بهبود طرح هاي جهادي گروه ها انجام مي دهيد. كافي است شما با تعريف حركت هاي جهادي كه همان حركت به سمت خشنودي خداست آشنا باشيد پس تمامي فعاليت هاي آدمي مي تواند براساس اين تعريف باشد كه مسلماً در زندگي پايان نخواهد داشت. از طرفي زماني كه شما حتي در مناطق محروم نيستند به شيوه و روش هاي مختلفي مي توانيد مثمرثمر باشيد. در اختيار قرار دادن تجارب و تشريح بايدها و نبايدهاي در برگزاري اصولي يك طرح جهادي براي دانشجويان خواهري كه مي خواهند در عرصه سلامت و بهداشت به مناطق محروم خدمت رساني كنند و مشاوره اين خواهران جهادگر همچنين مي تواند يك طرح جهادي باشد كه قطعاً كاري دشوار و با اهميتي است.
- مشوق شما در اين جهاد كه و يا چه بود؟
مشوق اصلي و مهم ترين عامل پيشرفت و موفقيت درفعاليت هاي اجرايي جهادي و پژوهشي بنده همسرم بودند كه مسلما اگر دلگرمي ها و پشتيباني و راهنمايي هاي سازنده ايشان در اين عرصه نبود من توفيق چنداني پيدا نمي كردم و اميددارم كه باز هم بتوانم درعرصه خدمت رساني درمناطق محروم به همراه ايشان فعاليت داشته باشم. هم چنين در تاليف 2كتاب ره نامه جهادي سلامت و بهداشت بيشترين فعاليت را شخص ايشان داشتند كه با تمام درگيري هاي روزمره به صورت شبانه روز دراين عرصه فعاليت نمودند و همچنين بنده افتخار مي كنم كه اولين سفر بنده و همسرم و بعد از عقد حضور در طرح جهادي شول آباد لرستان و بعد از برگزاري مراسم عروسي حضور در مناطق محروم استان قم بوده است و اين را توفيقي از سمت خداي تعالي مي دانم و در واقع ماه عسل ما حضور در مناطق محروم كشور بود.
- آسيب شناسي شما از اردوهاي جهادي چيست؟
بزرگ ترين آسيب، آشنا نبودن با هدف و تعريف طرح جهادي و همچنين نداشتن فرايند برگزاري اصولي حركت هاي جهادي در عرصه سلامت و بهداشت است و صرفا به دنبال پركردن بيلان كاري از سوي دانشجويان جهادگر و مسئولين برگزار كننده مي باشد. با وجود تلاش ها و كوشش هاي فراوان سازمان بسيج سازندگي و در رأس آن مركز مطالعات راهبردي و هدايت حركت هاي جهادي در جمع آوري تجارب جهادگران و پيشكسوتان اردوهاي جهادي در قالب حمايت از تاليف و چاپ كتب مختلف تخصصي عرصه هاي مختلف جهادي ما بايد شاهد رشد همه جانبه گروه هاي جهادي باشيم ولي به نظر بنده فعلا بعضي از گروه هاي جهادي نمي خواهند از اين دستاوردها استفاده كنند و شايد هم مي خواهند خودشان همه چيز را تجربه كنند كه اين مسئله سبب كاهش كيفيت طرح هاي جهادي و كاهش بازدهي گروه ها است. البته خود مسئولين برگزاري (سازمان بسيج سازندگي و بسيج دانشجويي) نيز بايد گروه هارا ملزم نمايند تا كيفيت طرح ها خود را افزايش دهند كه نيازمند مديريت قوي و موشكافه بسيج سازندگي است. دانشجو خود به يك سري اصول و تجارب گرانبها مي رسد كه كسب اين تجربه و آموزه هزينه هاي فراواني به مجموعه وارد كرده است. زماني كه دوران تحصيل اين فرد تمام مي شود فرد ديگر دوباره از صفر فرايند را شروع مي كند و دوباره آزمون و خطاها شروع مي شود! از طرفي افرادي كه حتي يك بار در اردوي جهادي شركت كرده اند صرف داشتن اين ديدگاه كه اردوي جهادي همان حضور ساعتي دركنار مردم با هر كيفيتي است بسيار خطرناك است و مطمئنا تمامي دلسوزان نسبت به اردوهاي جهادي نگران اين مساله هستند. كه بايستي مديريت بسيج سازندگي هر چه سريع تر دراين عرصه نيز وارد شود.
- نظر شما راجع به طرح هاي تشكل هاي دانشجويي براي اردوهاي جهادي چيست؟
بنده در جريان برگزاري طرح هاي شكوه هجرت در بسيج سازندگي هستم ولي متأسفانه به علت برخي مشكلات به كارابودن آن شك دارم چرا كه اين طرح مدت بسيار كمي دارد و صرف آشناكردن چند ساعته دانشجويان با تعاريف مختلف جهادي و برگزاري كلاس هاي مختلف براي ايشان چندان كارساز نيست ازطرفي شاهد هستيم دراين طرح دانشجوياني كه چند بار اردو رفته اند با دانشجوياني كه تازه پا به عرصه هاي جهادي پيوسته اند در يك جايگاه قرار مي گيرند كه برطرف نمودن عيوب اردوي دسته اول و توجيه دسته دوم به صورت همزمان بسيار مشكل مي باشد و نارضايتي اي را ايجاد مي كند كه هردو دسته را ناراضي به دانشگاه محل تحصيل خود برمي گرداند. پيشنهاد من درخصوص برگزاري بهتر طرح شكوه هجرت اين است كه هدايت دانشجويان جهادگر به سمتي كه هر دانشگاه در قسمت هاي مختلف برگزاري اردوها، داراي حداقل يك يا دو مشاور باشند كه اين مشاوران از افراد باسابقه و يا موفق در برگزاري اردوهاي جهادي انتخاب شوند و بسيج سازندگي بر اين امر نظارت داشته باشد و اجازه حضور دانشجويان بي تجربه را بدون استفاده از مشاور در مناطق محروم ندهد. به نظر من اين بهترين راه حل است و از طرفي گاهي بسيج سازندگي بعد از برگزاري اردوي جهادي درجريان برگزاري آن قرار مي گيرد كه بايستي پايش و نظارت برعملكرد كيفي اين نهاد مقدس از برگزاري اردوهاي جهادي در دانشگاه ها بيشتر شود.
-توصيه شما به دانشجويان جهادگر چيست؟
در آخر خواهشي كه از تمامي جهادگران دارم اين است كه ابتدا خود ساخته شوند بعد به ديگرسازي روي آورند. بدنبال تجربه كردن برخي مسائل در مناطق محروم بر روي مردم مستضعف و به هر قيمتي نباشند كه باعث بدبيني مردم به نظام و دانشجو و بسيج خواهندشد كه فرداي قيامت بايستي پاسخگوي اين مسائل باشند. ازطرفي اردوي جهادي رفتن مستحب است اما حفظ برخي شئونات در اين اردوها واجب موكد است خواهش مي كنم به مسائلي چون حجاب و پرهيز از اختلاط بي مورد در اين اردوها توجه ويژه نمايند.
-با تشكر.
 


اصلاح گري؛ مرز بين آرمان خواهي و پرخاش گري

مهدي خوجگي
رهبر انقلاب در ديدار امسال خود با دانشجويان بحثي را پيرامون تفاوت آرمانخواهي و پرخاشگري مطرح كردند. به نظر براي جلوگيري از اينكه در برخوردبا سخنان ايشان دچار شعارزدگي شويم لازم است تا سرفصل هايي كه ايشان مطرح مي كنند و عموماً در پاسخ به يك آسيب شناسي و نيز عرصه هاي پيش روي فضاي دانشجويي است، مورد بحث قرار گيرد و ساير نكات و مباحثي كه ايشان در سخنراني بدان اشاره نكردند فهم شود. اين امر بديهي از آن جهت گفته مي شود كه نگارنده خود در موارد كثيري شاهد آن بوده است كه بلافاصله بعد از گشوده شدن يك طرح بحث توسط رهبر انقلاب در گام اول همه به تأييد و خوب بودن اين مبحث دهان مي گشايند و پس از آن شاهد اين هستيم كه از مديران عالي رتبه تا مديران مياني تا نخبگان و در اين مثال مورد بحث ما فعالين دانشجويي و... همان حرف رهبري را با آب و تاب مطرح مي كنند و توليد بنر و جزوه توليد مي كنند و همايش فلان چيز در انديشه رهبري مي گذارند تا جايي كه شاهد بروز پديده اي هستيم كه رضا اميرخاني آن را «تعدد آقا!» نام مي گذاشت و اگر به من باشد آن را «آقازدگي» مي گذارم.
حال از بحث فوق بگذريم كه حرف بسيار است و برگرديم بر سر همان تمايز آرمانخواهي و پرخاشگري. به نظرم يكي از سرفصل هايي كه آرمانخواهي را از پرخاشگري جدا مي كند نيت و خواست اصلاح و تأثيرگذاري است كه اتفاقاً به صرف نيت عمل نيز خلاصه نمي شود و در نوع و قالب روش هاي ما نيز تأثير خودش را مي گذارد. براي مثال بگذاريد براي روشن شدن بحث يكي از مواردي را كه اتفاقاً امروزه در جنبش دانشجويي نيز گسترش يافته است بگويم و آن چيزي نيست جز مرض «قمپز در كردن» و «اعلام برائت» و «انزجار» و «اعلام موضع» خود با فلان ماجرا و ارضاء شدن از كل فعاليت دانشجويي به همين مقدار و نه اصلاح و ايجاد تغييري، در راستاي دستيابي به اهداف انقلاب اسلامي.
براي مثال رجوع كنيم به برخي از آرمان هاي جنبش دانشجويي نظير عدالت اجتماعي و استكبارستيزي و حال بياييم در فضاي عملكردهاي جنبش دانشجويي و ببينيم كه براي تحقق اين آرمان ها چه مي كند؟
جز اين است كه عموماً منتظر اين هستند كه يك اتفاقي بيافتد و نسبت به اين عمل عكس العملي نشان دهند؟ جز اين است كه منتظرند تا يك فسادي اتفاق بيافتد تا بعد از آن يك «بيانيه شديدا للحن» عليه فساد و نيز فلان قوه با كلي «شعار» خوب در ابتد و انتها صادر شود؟ جز اين است كه براي استكبارستيزي پس از هر حادثه در جهان اسلام يك تجمع جلوي فلان سفارت گذاشته مي شود و به ميزان درجه جنايت واقع شده درجه فشار به در و ديوار سفارت بالا و پايين مي رود؟ به راستي اين اعمال، آرمان خواهانه و براي پيشبرد آرمان هاست يا براي اين است كه احساسات انقلابي خالي شود و گفته شود «خميني شاهد باش ما اعتراض كرديم؟» امروزه- همچون گذشته- هر چند «اصلاح» عواملي كه منجر به بي عدالتي مي شود، ايجاد «تغيير» و در يك كلمه انقلابي عمل كردن سخت است ولي هزينه انقلابي نشان دادن خود بسيار كم است و به راحتي مي توان عواطف انساني و دغدغه هاي انقلابي خود را ارضا كرد و ماله اي بكشيم بر عزلت نشيني هاي و انفعال خود و تن ندادن به الزامات يك فعاليت انقلابي.
براي مثال اين چند وقته مقابله با تحريم هاي اقتصادي عليه ايران يكي از اولويت هاي انقلاب اسلامي مي باشد. حال به نظر در مقابله با اين تحريم ها نقش جنبش دانشجويي چيست؟ آيا اين بايد به اين كفايت كرد كه مدام گفته شود اين تحريم ها بركت است و اثري ندارد و ما ايستاده ايم يا اينكه بايد كاري هم از پيش برد و براي مثال براي دور زدن تحريم ها بسيجي در حيطه اقتصادي شكل بگيرد؟
يكي از تفاوت هاي آرمانخواهي و پرخاشگري اين است كه آرمانخواهي برخاسته از يك عمق معرفتي و تحليلي است ولي پرخاشگري چنين امري را در خود ندارد. بگذاريد يك مثال براي عيني تر شدن بحث از فضاي اتفاقات جهان اسلامي و نسبت جنبش دانشجويي با آن بزنيم. آنچه در اوايل اتفاقات در بين دانشجوها بروز كرد نوعي ذوق زدگي بود كه نتيجه آن را در قالب بيانيه هاي ذوق زده دانشجويان در اوايل انقلابات و بهت و سكوت در زمان هايي نظير انتخابات مصر و برخي اتفاقات ليبي و... ديد و حال در مورد اتفاقات سوريه نيز چنين است كه دانشجوها شايد موضعي بگيرند ولي وقتي بنده با اكثر فعالين دانشجويي صحبت مي كنم به راحتي مي فهمم كه ايشان شناختي از جريانهاي داخل سوريه و تحليل فضاي داخل آن ندارند.
براي جبران اين عدم عمق كافي و نيز با توجه به ورودي هاي كنوني دانشگاه چاره اي نيست جز اينكه ارتباط با اساتيد عميق تقويت يابد و نيز به فضاي فكر و انديشه دامن زده شود و براي دانشجويان براي سير فعاليت هاي خود يك استراتژي تدوين و متناسب با آن اقدام به فعاليت كنند. يكي از روشهايي كه مي توان از آن براي رسيدن به عمق تحليل و استراتژي بهره جست تشكيل اتاقهاي فكر دانشجويي است، چه براي طراحي مسير يكساله تشكل و جمع دانشجويي و چه براي فعاليت هاي كوتاه مدت و عملهاي مقطعي تا اين فعاليت ها درست ما را به اهداف برساند. در غير اين صورت بايد منتظر اين باشيم كه جمع هاي دانشجويي به علت نداشتن اولويت خاص در فعاليت هاي روزمره و تقويمي دست و پابزند.
از مؤلفه هاي ديگر فعاليت آرمانخواهانه، مولفه «پيگيري مداوم» براي رسيدن به نتيجه است. و به نظر امروزه نقادي كه يكي از كاركردهاي مهم جنبش دانشجويي است د رمعرض اين خطر قرار دارد كه با عدم پيگيري، عمق ندادن به نقدها و عدم بررسي جوانب مختلف موضوع نقد به محملي براي پرخاشگري تبديل شود.
¤ دانشجوي دانشگاه علم و صنعت
 


توقعاتي كه «دانشگاه» آن را برآورده كرد


اميرحامد احمدزاده
به گواه تاريخ، دانشمندان ايراني از آغاز تاكنون در پيشرفت توسعه و توليد علم و فناوري زبان زد خواص و عوام و ديگر ملل بوده اند. وجود اين حجم استعداد در ملت ايران هميشه چشم بدخواهان و طمع ورزان را به نوابغ ايران معطوف داشته است.
در ساليان پس از حضور اسلام در ايران اين افكار توانمند با معنويت و هدايت اسلامي جهت دهي شد و از لحاظ علمي نيز اطلاعاتي هرچه كامل تر در اختيار انديشمندان مسلمان ايران قرار گرفت و خدمات متقابل ايران و اسلام شكل گرفت؛ اينگونه بود كه ما در اين دوران دانشمنداني چون خوارزمي، غياث الدين جمشيد كاشاني، عبدالرحمن صوفي، رازي، خيام، ابوعلي سينا، زكرياي رازي و دانشمنداني ديگر از اين دست داشته ايم كه نام بردن همه آنها در كشش اين مطلب مختصر نيست.
در سال هايي كه به دليل بي كفايتي حكام نالايق ايراني نفوذ استعمار در ايران بيش از گذشته شده بود باز هم در آن فضاي خفقان شديد، شاهد رشد انديشمنداني فرهيخته در ايران بوديم اما با قدرت گرفتن هر بيشتر نظام سلطه صاحبان فن واقعي رنگ باختند و عده اي نان به نرخ روز خور وابسته به بيگانه با استفاده از امتياز روابط، داراي آبرويي براي خود شدند.
آنها با بيان سخناني از اين دست كه «ما بايد براي پيشرفت دست از كوشش هاي بيهود بكشيم و توليد نكنيم و يكپارچه بايد فرنگي (اروپا و غرب) مآب شويم و از اصول آنها پيروي كنيم»، اصالت جمله «ما مي توانيم» را از مردم ايران گرفتند و انديشمندان واقعي ما را به خارج از مرزهاي ايران سوق دادند.
نفوذ تفكرات استعمارگرانه ابرقدرت هايي چون انگليس به گونه اي بود كه پيكان ساخت شركت تالبوت انگليسي براي مردم و نظام حاكم بر ايران مايه افتخار شده بود در حالي كه مهندسين و دانشمندان ايراني حتي به اندازه ارزني نقش در طراحي و ساخت اين خودرو نداشتند. اين فضاي حاكم بر كشور باعث شده بود كه مهندسين و نوابغ ايراني يك به يك پاي از كشور بيرون گذاشته و روي به آغوش باز كشورهاي استعمارگر بياورند. نتيجه آن شد كه نوابغ ايراني در دامان استكبار جهاني رشد و نمو يافتند و همانجا خدمت كردند؛ هر چند كه نمي توان در اين دوران، آگاهي و روشن بيني و به تبع آن بازگشت و خدمت به وطن افرادي چون دكتر محمد قريب و دكتر علي شريعتي را كه درس خواندگان خارج از ايران بودند، در نظر نگرفت و از آنها قدرداني نكرد.
شرايط حاضر يك نتيجه را بيشتر براي جامعه دانشگاهي ايران در برنداشت و آن هم اين بود كه فضاي دانشگاه هاي ايران خالي از نوآوري و دست آوردهاي علمي شده بود و در كنار آن نيز تمام هدف و تمايل يك دانشجوي ايراني با ادامه تحصيلات در خارج از كشور و اشتغال در همان كشور مقصد ارضا مي شد.
با شكل گيري انقلاب اسلامي نگارش و ادبيات پيشرفت در ايران تغيير كرد. امام خميني(ره) نگرشي تازه نسبت به ايران را در افكار و انديشه عوام و خواص رقم زد. زنده شدن غيرت ملي در تمامي سطوح جامعه ايراني از جمله دست آوردهاي تاكتيكي و تعيين كننده براي انقلاب در حال شكل گيري مردم ايران بود. مهمترين اثر اين غيرت ملي شكل گيري تحولي در رفتارها، اصول و هدف گذاري هاي نوابغ جامعه براي شكل خدمت و بهره گيري آنها از استعدادهايشان بود.
پس از تعيين كار ويژه و وظيفه اصلي دانشگاه با مضمون پرورش نيروهاي متخصص و كارآمد براي اسلام و جامعه اسلامي توسط امام خميني(ره)، جان تازه اي به كالبد خشكيده و غرب زده دانشگاه به عنوان مبدأ تحولات در يك جامعه كه نابودي و يا رستگاري يك جامعه را رقم مي زند، دميده شد.
در همين برهه تاريخي جنگ تحميلي عليه ايران اسلامي آغاز شد و اين در حالي است كه پيش از آن كنترل تمامي سلاح هاي جنگي به دست مستشاران آمريكايي بود و اندك مهارتي براي به كارگيري تعداد زيادي از اين امكانات وجود نداشت، ليكن شرايط اضطراري جنگ و جبهه گيري تمامي كشورهاي دنيا عليه ايران اسلامي دانشجوان جوان ايراني را به اين واداشت كه آستين هاي همت را بالا زده و تمامي ضعف هاي تسليحاتي ايران در جنگ را پوشش دهند.
اين تحول به گونه اي بود كه كشور در ابتداي ساليان دفاع مقدس حتي توانايي استفاده از تسليحات خود را نداشت اما درسال هاي نهايي دفاع مقدس چندين كارخانه ساخت تسليحات و توليد مهمات در ايران در حال فعاليت و توليد بودند. جوانان ايراني نه تنها در اين برهه توانستند نياز تسليحات كشور را تا حدود زيادي براي دفاع هشت ساله فراهم كنند بلكه با پشتكار و اتكا به توان داخلي و استعداد خويش توانستند نيازهاي كشور در زمينه هاي ديگري مانند پزشكي، عمران و... را تا حدود زيادي تامين سازند كه حتي مي توان به پروژه هاي عمراني شاخصي در زمان جنگ و در ميادين نبرد حق عليه باطل اشاره كرد كه تمامي آنها را مديون نوابغي ايراني چون مصطفي چمران، حسن باقري و ديگر طراحان و متفكران هستيم.
درحالي كه روشنفكران خود فروخته در چيزي كمتر از دو دهه قبل اعتقاد داشتند كه ايراني قادر به ساختن حتي ساده ترين وسايل آسايشي و رفاهي نيست، دانشمندان ايراني با اتكا به داشته هاي خدادادي شان و با استعانت از خداي متعال توانستند ثابت كنند كه اين خيالي باطل و برگرفته از انديشه پوچ غرب بيش نيست.
در زمان حال نيز، نه تنها سرعت رشد و پيشرفت علمي در ايران كاهش نيافته بلكه رشدي روزافزون داشته است، هر چند كه ضعف هاي موجود در سيستم نخبه پروري ايران آسيب هاي جدي به بدنه انديمشندان حاضر در كشور زد و در برهه اي افزايش آمار خارج شدگان از كشور و يا به اصطلاح فرارمغزها را داشته ايم و اكنون نيز كم رنگ تر از گذشته داريم، اما تزريق روح معنوي و اسلامي در انديشمندان و نوابغ و روح خدمت به جامعه در طيف فرهيخته ايران اسلامي باعث رشد روزافزون توليد علمي در كشور شد.
رهبر انقلاب اسلامي با بيان و جلب توجه دانشگاهيان به اين نكته كه داشتن علم باعث افزايش اقتدار ايران اسلامي در سطح منطقه و جامعه بين الملل است، حديث «العلم سلطان» را راهنمايي براي تعيين خط و مشي دانشگاهيان و علم آموزان در سطح جامعه قرار داده اند. از طرف ديگر نيز مي توان به توصيه ايشان به دانشجويان مبني بر لزوم توجه به «تحصيل، تهذيب، ورزش» اشاره كرد كه چراغ هدايتي است براي پرورش فضيلت چند بعدي بودن دانشجويان.
نتيجه تمامي اين جريانات از ابتداي تاريخ و مخصوصا از ابتداي انقلاب تاكنون، آماري است كه امروز جهانيان به آن مبني بر مشاركت 01،1 درصدي ايران در توليد علم جهان و رشد علم ايران با سرعتي 11 برابر سرعت جهاني اعتراف دارند و اينكه ايران در بين 9 كشور باشگاه فضايي جهاني قرار گرفته است؛ كه البته در بين اين پيشرفت ها سخت ترين و پرزحمت ترين آنها پيشرفت هسته اي ايران اسلامي با اتكا به دانشمندان و علم بومي خود بوده است.
ترور دانشمندان هسته اي ايراني اسلامي همچون شهيد علي محمدي، شهيد شهرياري، شهيد رضايي نژاد و شهيد احمدي روشن توسط بدخواهان ملت و نظام ايران اسلامي گواه بر اين مدعاست كه استكبار جهاني در مقابل توان علمي ايران اسلامي به زانو درآمده است.
امروز تحريم هاي گسترده نظام سلطه عليه ايران اسلامي كه يك بيستم اين تحريم ها توانست شوروي سابق را از هم متلاشي كند، بي اثر مانده است و اين را مديون داشتن ملتي هوشيار و دانشگاهياني فرهيخته هستيم.
ملت ايران همواره در پيچ هاي تاريخي ايستادگي خود را عليه ظلم حفظ كرده است، چه در گذشته و در مقابل قوم مغول و چه امروز در برابر تحريم هاي سخت استكبار جهاني؛ همانا كه خداوند در قرآن مجيد فرموده است «ان مع العسر يسرا» و بدانيد كه «ان وعدالله حق».
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14