(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 8 شهریور 1391 - شماره 20293

تاوان بردگي!
كشورهاي مستقل و لزوم اتحاد فرهنگي در برابر غرب
هاليوود عليه جنبش عدم تعهد
نگاهي به برنامه «ثريا» ديده باني براي پيشرفت ايران
فعاليت راديو تلاوت دائمي شد
محو اسرائيل از صحنه روزگار در دو انيميشن
توليد يك مستند درباره كومله
تدين صدوقي دبير رپرتوار تئاتر خياباني و نقد شد
فيلمساز ايراني در جشنواره تونسي
تأملي بر دو سريال سيما خداحافظي با يك راز پنهان!
پايان تلخ زندگي هاليوودنشينان
جايي براي خودكشي ستاره ها!


تاوان بردگي!

پژمان كريمي
جشنواره سي ام فيلم فجر در حال برگزاري بود. شبي شاهد گفت وگوي يكي از تهيه كنندگان شناخته شده سينما با منتقدي بودم. آن دوست تهيه كننده از وضعيت زندگي زن بازيگري مي گفت كه به طمع حضور در هاليوود از ايران مهاجرت كرد، به غرب رفت، عليه جمهوري اسلامي و حجاب و آموزه هاي ديني حرف زد، تبديل به مدل نشريات مبتذل فرانسوي شد، از همسرش جدا گرديد، در سه فيلم مستهجن ايفاي نقش كرد و...!
به گفته آن تهيه كننده، بازيگر ياد شده، هم اينك در پاريس، در خانه اي استيجاري و بسيار كوچك، به شكل فلاكت باري زندگي مي گذراند. او چنان از عرصه هنر و فرهنگ ناب به دور افتاده است كه مجبور است در هر فيلمي ظاهر شود!
هفته پيش بود. نوار برنامه يا بهتر بگويم شبه برنامه يكي از مجريان سابق صداوسيما را تماشا كردم. شبه برنامه اي كه از آمريكا و از قاب شبكه اي سلطنت طلب- بهائي به نمايش درآمده بود.
مجري سابق از دوستان قديمي بود. كسي كه به محض دستيابي به ثروت و شهرت، دگرگون شد. آدم ديگري شد. افكارش، حرف هايش، ظاهرش و نگاهش به كلي تغيير پيدا كرد.
برايم ديگر قابل درك نبود. يكي از دوستان مشتركمان گفت: «او سوداي غرب را دارد!» و سرانجام ايران را رها كرد و رفت. اما او چنان كه مي پنداشت، خوش اقبال نبود. بخشي هنگفت از ثروت اش را از دست داد.
در بنگاههاي معاملات ملكي قبرس پادويي كرد و عاقبت دست به دامن مدير شبكه اي درجه چهارم بهايي شد و حالا فقط خوش رقصي مي كند. حرف هايي مي زند كه به مذاق سلطنت طلبان خوش آيد تا بلكه ناني به دست آورد و روزگار سپري شود. به ياد دارم روزهاي اول رفتن، پيغام داده بود «مي خواهم برگردم»! اما او همه پل هاي پشت سرش را خراب كرده بود!
زندگي فلاكت بار مهاجران ضدانقلاب شبه هنري و به اصطلاح رسانه اي ، واقعيت هاي تلخ ديگري را هم دربردارد.
تجاوز به كاركنان زن بي بي سي و صداي آمريكا ،مجبور كردن مجريان زن شبكه وابسته به MI6 «من و تو» به «برهنگي» و حمايت از همجنس گرايي، نداشتن قراردادهاي بلندمدت كاري و... نمايي ديگر از زندگي عوامل ايراني شبكه هاي ضدانقلاب است.
خبر موثق دارم برخي از قربانيان خشونت جنسي در تلويزيون هاي ياد شده خواهان بازگشت به ايران هستند! اما به دلايلي چون نداشتن «خانواده» در ايران، تنگدستي و بيم از انتقام جويي گروهك ها و سرويس هاي جاسوسي غرب، جرئت ترك محل خدمت خود را ندارند.
يادم هست كه مدير راديو زمانه هلند خطاب به مدير اخراجي اين شبه رسانه تاكيد كرده بود:
«شما برده ما هستيد!»
بردگاني كه اينك از بردگي گريزي ندارند و تاوان بردگي شان، دوري از اصالت انساني و فاصله گيري از حقيقت است.
 


كشورهاي مستقل و لزوم اتحاد فرهنگي در برابر غرب

هاليوود عليه جنبش عدم تعهد

آرش فهيم
اجلاس كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد درحالي به ميزباني تهران برگزار مي شود كه محورهاي اين اجلاس به حوزه هاي سياسي، اقتصادي، بين المللي محدود شده و مسائل فرهنگي كشور در آن مورد بحث قرار گرفته است. اين درحالي است كه اصلي ترين دشمن كشورهاي حاضر در اجلاس مذكور، نظام سرمايه داري حاكم بر جهان است و اين نظام امروزه بيش از هر زمان ديگري در پي حفظ و توسعه قوا و قلمروي خود با استفاده از ابزارها و روش هاي فرهنگي است. بهترين مصداق و تجلي بهره بري از مكانيسم هاي فرهنگي از سوي امپرياليسم سرمايه داري، فيلم هاي هاليوودي هستند.
برخلاف گفتمان غالب بر مجامع روشنفكري و نقد فيلم در ايران كه نوع مواجهه با سينماي غرب را در چارچوب هنر براي هنر و تحليل ساختاري و به اصطلاح «نقد فرم» محدود مي دانند، سينماي امروز جهان و به ويژه هاليوود «وضعيتي» به شدت ايدئولوژيك دارد. در واقع، فيلم هاي هاليوودي از اهرم هاي تبليغاتي حكومت آمريكا محسوب مي شوند كه اهداف سياسي و اقتصادي كاخ سفيد را در داخل و خارج از ايالات متحده پشتيباني مي كنند.
اين موضوعي است كه خود نظريه پردازها و منتقدان آمريكايي نيز به آن اذعان دارند. از جمله نوام چامسكي كه رسانه هاي كشورش- كه «هاليوود» از مهم ترين آنهاست را- ابزار سركوب مردم و ساير ملل مي داند. يا ريك آلتمن، استاد دانشگاه پرينستن آمريكا كه فيلم هاي هاليوودي را عامل اصلي ترويج فرهنگ آمريكا در دنيا معرفي مي كند.
اما شيوه ترويج ايدئولوژي در هاليوود با آنچه در سينماي كشورهاي بلوك شرق و شوروي سابق در دوران جنگ سرد رواج داشت، تفاوتي اساسي دارد. فيلم هاي ايدئولوژيك حكومت هاي كمونيستي، رويكردي تبليغاتي و پروپاگاندا داشتند. به همين دليل بسياري از اين گونه فيلم ها، كاركردي متفاوت مي يافتند و نه تنها مخاطب خود را به آرمان هاي چپ گرايانه علاقه مند نمي كردند كه گاهي تأثيري معكوس گذاشته و تماشاگر خود را نسبت به ايدئولوژي ماركسيستي و جامعه سوسياليستي منزجر مي كردند. سبك و سياق هاليوود، كاملا برعكس است؛ اتفاقا بسياري از فيلم هاي آمريكايي كه ظاهري غيرسياسي و يا اعتراضي و انتقادي دارند، نسبت به فيلم هاي سياسي نافذتر هستند. اما در اين ميان، فيلم هاي تجاري و سرگرم كننده كه هرساله به طور انبوه و متعدد توليد شده و در كشورهاي مختلف جهان تكثير مي شوند، بيشترين نقش را در تبليغ اهداف حكومت آمريكا دارند. فيلم هايي كه در قالبي جذاب و پرزرق و برق به مثابه كلاس آموزش زندگي مصرفي عمل مي كنند. يكي از شاخصه هاي اصلي ايدئولوژي سرمايه داري، فرهنگ به بيان بهتر، مرام مصرف گرايي است. مصرف گرايي، رگ حيات سرمايه داري (كاپيتاليسم) است. چون شاكله اصلي نظام سرمايه محور جهان را شركت هاي چندمليتي و كمپاني هاي بزرگ اقتصادي و
وتجاري تشكيل مي دهند. اين مجموعه هاي سوداگر و پول پرست، براي بازاريابي و سود بيشتر، متكي به مصرف روزافزون توده ها و ملت ها در نقاط مختلف جهان هستند.
نكته مهم اين است كه اكثر كمپاني هاي توليد فيلم در هاليوود، از شعبه ها و شركاي تجاري شركت هاي بزرگ اقتصادي به حساب مي آيند. به طوري كه «برنا كولمن» از كارشناسان مطالعات رسانه اي در آمريكا طي مقاله اي با عنوان «مالك واقعي رسانه ها كيست؟» اذعان كرده بود كه تمامي رسانه ها، روزنامه ها و نشريات، شبكه هاي تلويزيوني و ماهواره اي، كمپاني هاي توليد فيلم و موسيقي و بازي هاي رايانه اي در آمريكا تحت سيطره 6 شركت به نام هاي «سوني»، «نيوز كورپ»، «واياكام»، «وايوند يونيورسال»، «تايم وارنر» و «والت ديسني» هستند.
اين نويسنده همچنين در مقاله خود نوشته بود كه درآمريكا اين صاحبان منافع (سرمايه داران) هستند كه به طور مستقيم بر رسانه ها تاثير مي گذارند.
اما فيلم هاي هاليوودي از طرق و مسيرهاي مختلفي، فرهنگ مصرف گرايي را رواج مي دهند. عمده ترين شيوه اين فيلم ها، تخريب فرهنگ و شيوه هاي زيستي سنتي و بومي در جوامع و تزريق سبك زندگي غربي در بطن و لايه هاي اجتماعي كشورهاي گوناگون است. البته اين كار به شيوه اي غيرمستقيم و در قالب درام، فضاسازي و شخصيت پردازي صورت مي گيرد. سبك زندگي، مهمترين پايه و نمايه اصلي فرهنگ و هويت در ملت ها و اقوام است. در واقع، سبك زندگي مجموعه اي از طرز تلقي ها، ارزش ها، شيوه هاي رفتار، حالت ها و سليقه ها را تشكيل مي دهد. نوع تغذيه، آرايش، پوشش، نحوه بهره گيري از هنر و رسانه ها، روابط اجتماعي و خانوادگي، دكوراسيون منزل، لحن سخن گفتن و... از جمله نمودهاي عيني و ساده سبك زندگي است.
اهميت موضوع سبك زندگي به اين برمي گردد كه طي سال هاي اخير، محور اصلي آنچه «جنگ نرم» غرب عليه ايران خوانده مي شود، تغيير شيوه زندگي مردم كشورمان بوده است. يكي از اولين نظريه پردازهايي كه اين موضوع را مطرح كرد، فرانسيس فوكوياما بود. او براي ويران ساختن نظام انقلابي و تازه تاسيس ايران و تحميل مجدد سلطه غرب بر مردم كشورمان، نظريه «ميكروپولتيك سلائق و ميكروفيزيك قدرت» را مطرح كرد. بنابراين نظريه، براي شكست دادن مردم ايران در برابر زورگويي هاي غرب، به جاي نبرد نظامي، بايد سلايق و تمايلات شهروندان ايراني تغيير كند. بر اين اساس، فعاليت هاي فرهنگي، تبليغاتي و رسانه اي غرب و برخي افراد و جريان هاي داخل كشور بر مدار جايگزين كردن تمايلاتي چون مصرف گرايي، اباحه گري، رفاه طلبي و پيروي از غرايز به جاي آرمان هايي چون از خودگذشتگي، شهادت طلبي، جوانمردي و پيروي از ارزش هاي ديني پي گيري شده است. بر پايه اين نظريه، در صورت اين جابه جايي، ملت ايران بدون شليك حتي يك گلوله در مقابل غرب شكست خورده و سلطه آن ها را مي پذيرد.
اين جريان، از سوي اكثر فيلم هاي سرگرم كننده سينماي آمريكا درحال انجام است. حتي خيلي از فيلم هايي كه در كشورها با مجوز قانوني هم منتشر شده اند، مبلغ سبك زندگي غربي و مصرف گرايانه هستند. فيلم هايي چون «پنگوئن هاي آقاي پايپر»، «مأموريت غيرممكن»، سريال «گمشدگان» (لاست) و... نمونه هاي اخير اين گونه آثار هستند. بسياري از فيلم هاي آمريكايي كه در تلويزيون پخش مي شوند به همين وضعيت دچار هستند. «مرد عنكبوتي» گوياترين مثال در اين زمينه است.دسته ديگر از فيلم هايي كه كاركرد پررنگي در ترويج مصرف گرايي و ايدئولوژي سرمايه داري دارند، فيلم هاي جادو محور هستند. فيلم هايي چون «هري پاتر»، «ارباب حلقه ها» و... كه هدفشان تخريب معنويت و دينداري، از طريق تلقين خرافات و موهومات است. تزريق افسردگي و پوچي در زندگي نيز، از ديگر شاخص هايي است كه توسط بسياري از فيلم هاي هاليوودي صورت مي گيرد. فيلم هايي چون «قوي سياه»، «زندگي غم انگيز» و... داراي چنين رويكردي هستند. مسئله مهم اين است كه انسان ها هرچه بيشتر دچار افسردگي و پوچي مي شوند، گرايش بيشتري نيز به مصرف پيدا مي كنند. به طور مشخص، مصرف مواد آرايشي، فست فودها، مواد مخدر و مشروبات الكلي كه از سوي شركت هاي تجاري آمريكا و هم پيمانانش توليد مي شوند، با بالا رفتن ميزان ناراحتي هاي رواني، افزايش مي يابد.
ستاره سالاري از ديگر مكانيسم هاي تحكيم و گسترش ايدئولوژي كاپيتاليسم در جهان است. ستاره هاي هاليوودي، الگوهايي براي سبك زندگي مصرفگرا و سفيران و نمايندگاني براي انتشار فرهنگ غربي هستند.
يكي ديگر از مكانيسم هاي ترويج مصرف گرايي در جهان، جشنواره هاي سينمايي غربي هستند. مراسم اسكار و جشنواره هايي چون كن، ميداني براي نمايش انواع جديد مد لباس و آرايش و جواهرات گران قيمت و توليد شده از سوي همان كمپاني هاي بزرگ اقتصادي است.
به اين ترتيب، هاليوود و به طور كلي محصولات و برنامه هاي رسانه هاي غربي، تنها به حوزه فرهنگ محدود نمي شوند، بلكه در عين حال، مقوله هايي سياسي، اقتصادي و امنيتي هم هستند. فيلم هاي آمريكايي، مانند بسياري ديگر از رسانه هاي غربي، تهديدي عليه استقلال و امنيت كشورهاي مستقل جهان محسوب مي شوند. به همين دليل كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد، براي عمل به تعهدات خود در قبال ملت هاي خويش مجبور هستند در اين حوزه نيز مقاومت كنند.
اجلاس درحال برگزاري، محل خوبي است براي همكاري و اتحاد اعضاي اين جنبش بين المللي تا براي ايجاد كارزارهاي مقاومتي در برابر هاليوود و مقابله به مثل فرهنگي و رسانه اي در برابر دولت هاي غربي، برنامه ريزي و سياستگذاري شود.
 


نگاهي به برنامه «ثريا» ديده باني براي پيشرفت ايران

علي فرزين فرد
يكي از برنامه هاي سيما كه با رويكردي تحليلي به بررسي و آسيب شناسي مسائل روز كشور در حوزه هاي علمي و تكنولوژيك مي پردازد، برنامه «ثريا» است كه هر هفته چهارشنبه ها از شبكه اول سيما به نمايش درمي آيد.
برنامه «ثريا»، با شعار «ديده باني براي پيشرفت ايران» مي كوشد تا در هر قسمت با دستمايه قرار دادن موضوعي علمي و صنعتي، به بررسي وضعيت كشور در اين حوزه ها و بيان دستاوردها و تحليل كمبودها و نقصان ها بپردازد. در اين برنامه، خوشبختانه ويژگي هايي ديده مي شود كه بسياري از برنامه هاي تلويزيوني از نبود آن رنج مي برند. به نظر مي رسد كه در توليد «ثريا» توجه كافي به استانداردهاي برنامه سازي صورت گرفته و در آن خبري از نگاه سرسري و ساده انگاري نيست.
با يك نگاه اجمالي به برنامه «ثريا» مي توان مسئله اهميت تحقيق و پژوهش را در آن به وضوح ديد. موضوعات برنامه با دقت و توجه انتخاب شده اند و براي هر يك از آن ها بررسي هاي قابل قبولي صورت گرفته و به اصطلاح دست برنامه در ارائه موضوعات پر است. مصاحبه ها، مستندها، ويدئو گرافيك ها و گفتارهاي مجريان نشان مي دهد كه «ثريا» برنامه اي است كه براي هر قسمت آن برنامه ريزي گسترده و كار طولاني چندين و چند روزه صورت گرفته و همين موضوع باعث شده كه برنامه با اعتماد به نفس لازم در توليد محتوا، خاصيت مرجع و رويكردي اعتمادآفرين و تأثيرگذار پيدا كند.
همچنين، مستندهاي برنامه نيز با اينكه ساخت ساده اي دارند و در آن ها چندان اثري از خلاقيت ديده نمي شود، بر غناي محتوايي برنامه افزوده اند. به نظر مي رسد كه دست اندركاران «ثريا»، با علم به اينكه موضوعات برنامه گاهي سنگين و تخصصي است به درستي كوشيده اند تا از طريق بخش هاي متنوع و گسترده برنامه براي مخاطب عام جاذبه هايي ايجاد كنند. جلوه اين مسئله را مي توان در بخش ويدئوگرافيك و انيميشن برنامه ديد.
در هر برنامه، قطعه اي گرافيكي به همراه گفتار متني طنزآلود، موضوع برنامه را به تصوير مي كشد. اين ايده نو و بديع از نقاط قوت قطعي برنامه به شمار مي رود. كاملاً واضح است كه توليد انيميشن، كاري دشوار، هزينه بر و وقت گير است و توليد هفته اي آن و ارتباط دادن آن با موضوع برنامه، پيچيده تر و ظريف تر است و همين نكته بر اين ادعا كه «ثريا» با صرف وقت و كار سنگين و دوري از روش «بزن در رويي!» روي آنتن مي رود تأكيد مي كند.
در كنار اين مسائل، اشاره اي به طراحي صحنه «ثريا» نيز ضروري است. در بسياري از برنامه هاي تلويزيوني، طراحان صحنه با پر كردن غيرضروري صحنه از وسايل گوناگون و با رنگ هاي تند و متضاد، نه تنها تأثيري بر جنبه زيباشناسي اثر نمي گذارند بلكه حتي باعث خستگي چشم و آزار مخاطب نيز مي شوند. درحالي كه سادگي، زيبايي است. طراحي صحنه «ثريا»، طراحي اي نسبتاً خلوت و ساده، اما مؤثر و متناسب با موضوع برنامه است و حداقل عامل آزار و اذيت ديدگان مخاطب نيست.
در پايان به تنها نكته اي كه از نقاط ضعف «ثريا» مي توان اشاره كرد، ريتم كند بخش هايي از برنامه است. زمان حدود دو ساعته و مطلوب برنامه، نبايد با عدم توجه به اهميت ريتم تند و كشدار شدن برنامه منتهي شود، برخي از آيتم هاي مستند و حتي ويدئوگرافيك برنامه با زماني در حدود 10دقيقه مي تواند برنامه را از ريتم بيندازد و موجب كسالت مخاطب شود.
در مجموع بايد گفت كه «ثريا» مي تواند با رفع برخي از نواقص در قامت برنامه اي استاندارد و موفق در خدمت رساني به علم و صنعت كشور مفيد و مؤثر واقع شود.
 


فعاليت راديو تلاوت دائمي شد

راديو تلاوت از اين پس به طور دائمي به كار خود ادامه مي دهد.
اين شبكه راديويي در ماه مبارك رمضان به صورت موقت فعاليت مي كرد كه به دليل استقبال و تقاضاي شنوندگان، به طور دائم برنامه هاي خود را پخش خواهدكرد.
راديو تلاوت به توليد، تأمين و پخش تلاوت هاي ناب از قاريان برجسته ايراني و غيرايراني مي پردازد.
گفتني است؛ راديو تلاوت كانال راديويي دوم راديو قرآن است كه روي موج اف ام، رديف 5/101 مگاهرتز پخش مي شود و پس از ماه مبارك رمضان از ساعت 18 به مدت 6 ساعت قابل دريافت است.

 


محو اسرائيل از صحنه روزگار در دو انيميشن

دو انيميشن با موضوع مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي و فتح بيت المقدس براي حضور در هشتمين جشنواره فيلم كوتاه ديني «رويش» توليد مي شود.
«شهر موش ها» و «وارثين» عنوان اين دو كارتون است كه به كارگرداني فرهاد عظيما ساخته مي شوند.
 


توليد يك مستند درباره كومله

يك اثر مستند به معرفي گروهك ضدانقلاب كومله و بررسي فعاليت هاي اين گروهك تروريستي مي پردازد.
اين مستند به كارگرداني اميرتاجيك و با حمايت ستاد جشنواره بين المللي فيلم مقاومت ساخته شده و جزو آثار توليدي جشنواره در بخش جلوه گاه نور است و بخشي كه امسال براي نخستين بار به شهداي ترور اختصاص پيدا كرده است.

 


تدين صدوقي دبير رپرتوار تئاتر خياباني و نقد شد

سيدعلي تدين صدوقي روزنامه نگار، نويسنده، كارگردان و منتقد تئاتر ايران، طي حكمي از سوي مهدي محمود اقدم معاون امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري منطقه11 تهران به عنوان دبير اولين جشنواره رپرتوار تئاتر خياباني و نقد انتخاب شد.
اولين جشنواره رپرتوار تئاتر خياباني و نقد در هفته آخر شهريور جاري و در 17 محله منطقه11 تهران برگزار خواهدشد. به گفته تدين صدوقي، متقاضيان شركت در جشنواره مي توانند براي دريافت فراخوان به روابط عمومي تئاترشهر، خانه تئاتر و يا دفتر آموزش شهروندي شهرداري منطقه11 مراجعه كنند.
 


فيلمساز ايراني در جشنواره تونسي

شفيع آقامحمديان، فيلمساز و مديرعامل مركز گسترش سينماي مستند و تجربي به عنوان يكي از اعضاي كميته داوري جشنواره قليبيه به تونس مي رود.
خليل القبحي كه مديريت بيست و هفتمين جشنواره بين المللي فيلم غيرحرفه اي قليبيه را عهده دار است، با اعلام اين خبر كه اين جشنواره از تاريخ پنج تا يازده شهريور ميزبان كشورهايي از جمله لبنان، ايران، الجزاير، مصر، فلسطين، روسيه، آرژانتين و... خواهدبود، گفت: در مراسم افتتاحيه دو فيلم از مغرب و ايران در كنار جشن ويژه فلسطين به نمايش درخواهدآمد.
 


تأملي بر دو سريال سيما خداحافظي با يك راز پنهان!

رضا فرخي
برنامه هاي مناسبتي و سريال هاي تلويزيون در ماه مبارك رمضان، طي سال هاي اخير نه تنها پيوند قابل توجهي با اين ايام مبارك يافته كه جز ثابت تداعي هاي شهروندان ايراني از ماه رمضان شده است. در اين ميان علاوه بر مخاطبان، دست اندركاران و مديران رسانه ملي هم از ساخت سريال براي ماه رمضان استقبال مي كنند. چرا كه در اين ماه به دليل فضاي خاص پس از افطار، اكثر شهروندان روزه دار كه حتي در ايام ديگر سال تلويزيون تماشا نمي كنند به بينندگان ثابت اين سريال ها تبديل مي شوند. گواه اين موضوع را مي توان در ماه هاي رمضان سال هاي پيش بعينه مشاهده كرد. آن چنان كه در بسياري موارد در نظرسنجي هاي پس از اين زمان، برخي سريال ها با مخاطب بالاي 70درصد روبه رو بوده اند. يعني به طور مشخص ماه رمضان براي رسانه ملي يك پتانسيل فوق العاده براي ايجاد جذابيت بيشتر براي مخاطبانش و همچنين به دست آوردن مخاطبان جديد محسوب مي شود.
در همين راستا امسال هم رسانه ملي سريال هاي مختلفي را تدارك ديد كه در بين آنها سريال «راز پنهان» به كارگرداني فلورا سام محصول شبكه اول سيما و سريال «خداحافظ بچه» به كارگرداني منوچهر هادي از دو شبكه مهم و پرمخاطب سيما، يعني شبكه هاي اول و سه پخش شدند.
عجيب و غريب
براي مخاطب
سريال «خداحافظ بچه» با نويسندگي سجاد ابوالحسني روي آنتن شبكه سوم سيما رفت و براساس آمار پربيننده ترين سريال ماه رمضان امسال بود. با نگاهي به كليت داستان اين سريال به نظر مي رسد كه منوچهر هادي اصلا توجهي به درك مخاطب نداشت. چرا كه اولا داستان سريال بسيار پيش پا افتاده جلو مي رفت. تا آنجا كه ليلا (مهراوه شريفي نيا) هر جاي كه امكان داشت دست به بچه دزدي مي زد و حتي سريال با همين مسئله غيرقابل باور چندين قسمت ادامه يافت. يعني به طور مشخص سريال تا چند قسمت مياني درگير پرداختن به سرقت بچه ها توسط كاراكتر ليلا بود كه اين موضوع دائماً توسط شوهرش مرتضي (شهرام حقيقت دوست) نفي مي شد و اين سيكل تكراري دائماً ادامه مي يافت.
همين موضوع باعث شد كه مخاطب از ميانه سريال، اصلا تماشاي آن را جدي نگيرد. چرا كه حتي با نديدن چند قسمت از آن چيزي را از دست نمي داد. به گونه اي كه مخاطب باهوش ايراني خيلي سريع داستان اين سريال كه در يك موضوع و يك روند تكراري پيش مي رفت را دريافت و همين باعث رنگ باختن جذابيت كليت سريال شد.
از طرف ديگر نكته جالب اين بود كه در پايان داستان، مرتضي و ليلا تازه با رويان آشنا شدند و از اين طريق مشكل نازايي خود را حل كردند و اين در حالي است كه رويان امروزه براي همه ايرانيان موضوعي كاملا شناخته شده محسوب مي شود. همين موضوع اين سؤال را در ذهن مخاطب ايجاد مي كرد كه چرا از اول داستان سريال، اين زوج به رويان مراجعه نكردند؟ و يا اينكه آيا كارگردان تلاش داشت تا با در نظر نگرفتن يك موضوع بديهي، قصه سريال خود را كش دهد، آن هم بدون توجه به قدرت درك و تحليل مخاطب؟
فيلمنامه اي كه نه كميك است و نه درام و نه...!
از طرف ديگر به نظر مي رسد كه نويسنده سريال «خداحافظ بچه» تكليف خود را با محتواي فيلمنامه، آن چنان كه بايد مشخص نكرده بود. چرا كه اگر بخواهيم داستان اين سريال را در ژانر كميك قرار دهيم كه در اين زمينه بسيار ضعف داشت و اگر قرار باشد آن را در يك فضاي جدي تحليل كنيم هم كه در اين زمينه اصلا تم جدي به مخاطب انتقال داده نشد. يعني در واقع مخاطب نه پيام جدي دريافت كرد و نه لحظات آن چنان شادي را با اين سريال پس از افطار تجربه كرد. شايد علت اصلي اين موضوع را بايد در گنگ بودن و روشن نبودن تكليف ديالوگ ها جست وجو كرد. چرا كه ديالوگ ها بسيار معمولي و عرفي كنار هم چيده شده بودند. آن چنان كه گفت وگوها نه مخاطب را مي خنداند و نه ديالوگ ها آن قدر پرمغز و يا هدف دار بود كه موضوعي را به صورت درست انتقال دهد.
در كنار تمام اين مسائل بايد به اين موضوع هم توجه كرد كه سريالي كه از رسانه ملي پخش مي شود نبايد به گونه اي باشد كه يك مسئله مانند نازايي و يا بي فرزندي را اين چنين حاد نشان دهد.
چرا كه خود اين مسئله بحران ساز خواهد بود. در حال حاضر بسياري در جامعه هستند كه با وجود عدم توانايي در داشتن فرزند زندگي خوبي دارند و اين چنين كه در اين فيلم مطرح شده با بحران روبه رو نيستند.
موضوع خوب، روايت ضعيف
اما در كنار «خداحافظ بچه» شبكه سوم، سريال «راز پنهان» هم در ماه رمضان امسال به كارگرداني فلورا سام روي آنتن شبكه اول سيما رفت تا اين سريال بتواند با تمي جديد لحظات پس از افطار مخاطبان را پر كند. با يك نگاه اوليه و كلي بايد اشاره كرد كه راز پنهان موضوع از دست رفتگي حافظه را براي مطرح كردن مسئله بزرگ تري دستمايه قرار داد. چرا كه اصل داستان اين سريال درباره شروعي دوباره در زندگي انساني بود كه قبل از شوك بزرگ زندگي خود يعني از دست رفتن حافظه اش، از رفتارهاي خود و تبعاتش غفلت داشت. در واقع تصادفي كه در سر راه كاراكتر اول سريال يعني فرامرز قرار گرفت باعث شد كه پرده حجابي كه در پيش چشم او قرار گرفته بود به نوعي كنار برود. تا آنجا كه فرامرز پس از مطلع شدن از رفتارهاي قبلي خودش از زندگي قبل از تصادف خود، متنفر شد.
با اين حال ضرب آهنگ سريال اسير كم باري داستان فيلمنامه شد و براي همين قصه فيلم به تكرار افتاد. موضوعي كه براي مخاطب از قسمت 20 به بعد قابل لمس بود.
در واقع پيچ و خم هاي سريال يا در جايي بسيار زياد بود و يا در برخي قسمت ها آن قدر كم و ملال آور كه مخاطب يك روند يكنواخت را مشاهده مي كرد. همين مسئله آن چنان كه بايد راضي كننده نبود.
 


پايان تلخ زندگي هاليوودنشينان

جايي براي خودكشي ستاره ها!

آرين اميدوار
هنوز چند روزي از جنايت يكي از تماشاگران سينما در آمريكا در مراسم افتتاحيه اكران عمومي سري جديد فيلم «بتمن» نگذشته بود كه اين بار خودكشي يكي از كارگردان هاي مشهور هاليوود، رسانه ها را متوجه خودش ساخت. هر چند شبكه اي بي سي پيش از اين خبر داده بود كه «توني اسكات» به سرطان مبتلا بود اما گويا اين تنها يك خبرسازي براي حفظ آبروي هاليوود است. چون خانواده اسكات چنين موضوعي را تكذيب كردند و گفتند كه او به هيچ نوع بيماري ابتلا نداشت.
البته با اندكي كاوش در تاريخ سينماي غرب و به ويژه هاليوود مي توان دريافت كه خودكشي فيلمسازها يك اتفاق مسبوق به سابقه بوده و فيلمسازان و هنرمندان ديگري نيز با وجود توفيق و شهرت در سينماي مغرب زمين، به وضعيتي دچار شدند كه چاره اي جز خاتمه دادن به حيات خود نيافتند.
از جمله وودي ون دايك از كارگردان هاي محبوب هاليوود محسوب مي شد كه او نيز به بيماري هاي قلبي و سرطان مبتلا بود، اما نتوانست در برابر اين رنج ها مقاومت كند و در نهايت با خودكشي به زندگي خود پايان بخشيد. ريچارد كويين نيز از ديگر بازيگران و كارگردان هاي هاليوود بود كه خودكشي كرد. وي نيز افسردگي داشت و سرانجام با شليك گلوله، خودش را كشت.
اليزابت تيلور نيز پس از جدايي از ريچارد برتون همسرش، با مصرف قرص هاي آرامبخش اقدام به خودكشي كرد كه البته بي فرجام بود. كلارك گيبل بازيگر مشهور فيلم «بربادرفته» هم بعد از مرگ همسرش دست به خودكشي زد كه البته به مرگ ختم نشد و نجات يافت.
مكس لندر بازيگر، كارگردان، فيلمنامه نويس و تهيه كننده معروف سينماي فرانسه در دوران صامت بود كه دچار افسردگي مزمن و بيماري هاي ديگري بود. وي دو مرتبه خودكشي كرد كه بار اول به نتيجه نرسيد، اما در مرتبه دوم به زندگي خود خاتمه داد! جيمز ويل نيز كارگردان تحسين شده بريتانيايي كه خالق آثار كلاسيك چون «فرانكنشتين» و «عروس فرانكنشتين» بود كه با غرق نمودن خود در استخر خانه اش خودكشي كرد. جودي گارلند بازيگر فيلم «دزدان دريايي» كه در اوج شهرت از بيماري روحي رنج مي برد، چندين بار دست به خودكشي زد كه هر بار نجات يافته و در نهايت سرانجام وي به بستري شدن در بيمارستاني در ماساچوست ختم شد. سامي ديويس كه ابتدا به عنوان خواننده به شهرت رسيد و پس از آن به سينما راه يافت، در شب مراسم ازدواج خود به دلايلي نامعلوم قصد شليك گلوله به سرش را داشت كه با دخالت اطرافيانش موفق به انجام آن نشد.
ماريو مونيچلي يكي از بزرگ ترين كارگردان هاي سينماي ايتاليا است كه دو بار هم نامزد جايزه اسكار شد. معروف ترين فيلم هايش «يك بورژواي كوچك كوچك»، «دوستان من» و «جنگ بزرگ» و چند فيلم با بازي توتو هستند. او همچنين يكي از چهره هاي شاخص جشنواره هاي سينمايي بود. مونيچلي با «جنگ بزرگ» جايزه شير طلايي جشنواره ونيز را برد و سه بار هم در جشنواره فيلم برلين برنده جايزه خرس نقره اي بهترين كارگرداني شد. مونيچلي استاد تركيب طنز با درام تلخ بود. مونيچلي هنگام خودكشي 95ساله بود. او با پريدن از پنجره اتاق يك بيمارستان خودش را كشت. مونيچلي تنها چند روز قبلش متوجه شده بود دچار سرطان پروستات شده است.
دونالد كمل كارگردان اسكاتلندي كه همراه نيكلاس روگ فيلم پيشرو و در عين حال مهجور «پرفورمنس/اجرا» را در سال1970 با شركت جيمز فاكس و ميك جگر ساخت. كمل كارگردان «بذر شيطان» با بازي جولي كريستي و «سفيدي چشم» يك تريلر ترسناك متفاوت محصول سال1987 بود. آخرين فيلمش «روي وحشي» بود كه بدون اجازه او راهي تلويزيون شد. دوستانش مي گويند تدوين مجدد همين فيلم بدون اجازه او موجب شد افسرده شود و در نهايت در 62 سالگي با شليك گلوله خودكشي كند.
از نمونه هاي متاخر خودكشي در سينماي غرب نيز مي توان به هيث لجر بازيگر نقش ژوكر، در فيلم «بتمن؛ شواليه تاريكي» اشاره كرد كه با خوردن همزمان چند داروي خواب آور، به زندگي اش خاتمه داد.
علاوه بر اين، ده ها مورد مرگ در اثر مصرف زياد از حد مواد مخدر و مشروبات الكلي نيز در پرونده ستارگان و فعالان سينمايي هاليوود ثبت شده است كه البته آن ها نيز نوعي خودكشي به حساب مي آيند.
«هنري فورد»، 80سال پيش از اين، سقوط اخلاقي در هاليوود را پيش بيني كرده و نسبت به آن هشدار داده بود. او در آن زمان از يك جريان سازماندهي شده و نظام مند خبر داده بود كه با ترويج بي بند و باري اخلاقي و سست ايماني، جامعه آمريكا را به طرف فساد و تباهي هدايت مي كنند. «فورد» اين جريان را يهوديان سرمايه دار (صهيونيست ها) معرفي كرده بود كه فعاليت آنها تنها به اقتصاد محدود نشده و در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه هاي جمعي هم سلطه يافته اند. او هاليوود را مهم ترين و مؤثرترين ابزار تبليغاتي يهوديان مي دانست و بر اين باور بود كه يهوديان از طريق سينما سعي در تخريب و انهدام ارزش هاي اخلاقي و مباني اعتقادي جامعه آن روز آمريكا دارند.

 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14