(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 8 شهریور 1391 - شماره 20293

نگاهي به زندگي و سيره شهيد رجايي
نقش ايران در جنبش عدم تعهد
10 خطاي استراتژيك غرب در مورد انقلاب اسلامي ايران


نگاهي به زندگي و سيره شهيد رجايي

ياسر فروغي
رجايي از ديدگاه امام خميني
¤«اشخاصي كه ما از دست مي دهيم هريك از آنها يك ذخيره اي است براي كشور ما و براي اسلام ما. هريك از اينها مرداني هستند كه به تنهايي نظير يك جمعيت هستند، متعهد و متوجه خدا... اينها خدمتگزاراني بودند كه هركدام از آنها يك جمعيت بودند متعهد بودند و به اسلام معتقد بودند.»(صحيفه امام، ج15، ص147، 10/6/60)
¤«ارزش اين آقايان به اين بود كه خودي بودند با مردم بودند و براي مردم خدمت مي كردند.» (صحيفه امام، ج16، ص469، مورخ 7/6/61)
¤«دست جنايتكاران و منافقان، رئيس جمهور متعهد و مؤمني را از ملت مجاهد ايران گرفت و يكي از خدمتگزاران صديق را به شهادت رساند و ملت را از خدمت او و او را از خدمت به ملت محروم كرد.» (صحيفه امام، ج15، ص278 (17/7/1360)
¤«[شهيد رجايي] معلم اخلاق به اعمال خويش [بود]»
¤«[شهيد رجايي] شخصي مكتبي [بود]»
¤رجايي شاخص تغيير نظام ستم شاهي به نظام اسلامي معرفي است.
رجايي از ديدگاه رهبر معظم انقلاب
¤ شهيد رجايي در سلولهاي تاريك زندان، با صبر خود مأموران ساواك را به زانو در آورد. (روزنامه كيهان 9/6/62)
¤ شهيد رجايي هيچ گاه در برابر مقام وقدرت جذب نشد وتوانست ملاك كار را براي خدا برهمه امورش حاكم كند.
(روزنامه كيهان 9/6/62)
¤ شهيد رجايي يك نخست وزير موفق بود كه علي رغم مشكلات بسيار، مملكت را اداره كرد. (روزنامه كيهان 8/6/62)
¤ نيروهاي خط امام ( رحمت الله عليه ) در هنگامي كه اين دو شهيد به شهادت رسيدند، از يك انسجام بسيار بالايي برخوردار بودند، اما اين شهادت هم مردم را هر چه بيشتر به هم جوشيده تر كرد. (روزنامه كيهان 8/6/68)
در گستره تاريخ پر فراز و نشيب بسيار مشاهده مي شود كه شخصيتهاي مذهبي و رجال سياسي اسلام به دليل مراقبتهاي ويژه و مجاهدات پيگير با نفس كه به پشت سر نهادن مراحل مهمي از سير و سلوك اخلاقي و نيل به قلّه هاي بلند تقوا و فضيلت منتهي شده است، توانسته اند براي توده هاي مردم به صورت «اسوه» و «الگو» به نقش آفريني بپردازند و همچون قافله سالاري با حضور در قطعات كوچك و بزرگي از تاريخ و جغرافياي عصر و دنياي خود منشأ تحول روحي و معنوي و حركت و تلاش در مسير تغيير ساختار اجتماعي و سياسي زمان خويش شوند .
وقوع انقلاب شكوه مند و پرشور اسلامي در ايران آثار و بركات فراوان و غيرقابل شماري داشت كه يكي از آنها فراهم كردن بستر مناسب براي تربيت و پرورش اسوه ها و الگوهاي علمي در نظام سياسي و حكومتي در اسلام بود. در ادامه به زندگي و سيره يكي از اين اسوه هاي نادر تاريخ اشاره خواهيم كرد.
زندگينامه شهيد رجائي
رجائي در سال 1312هجري شمسي، در قزوين متولد شد. در سن 4 سالگي از نعمت داشتن پدر محروم شد و تحت تكفل مادري مهربان قرار گرفت. درسال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد وارد نيروي هوائي شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروي هوائي، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند. شهيد رجايي در سن 17 سالگي وارد آموزشگاه نيروي هوايي ارتش شد. مدت پنج سال در آن جا مشغول به تحصيل بود. بعد از مدتي،از ارتش استعفاء كرد. او در اين پنج سال كه در نيروي هوايي بود با كوشش زياد ادامه تحصيل داده بود و موفق شده بود كه ديپلم بگيرد . بعد از استعفاء از ارتش، در شهر بيجار به معلمي مشغول شد. او در كنار كار، درس هم مي خواند . رجايي نمي توانست در برابر ظلم هاي شاه ساكت بماند. او با شاه مخالفت مي كرد. بارها ساواك او را دستگير كرد. او را زياد اذيت و شكنجه كردند؛ اما او هرگز تسليم نشد. در سال 1335 و به دانشسراي عالي وارد شد و دوره ليسانس خود را در رشته رياضي به پايان برد و به سمت دبير رياضي در وزارت فرهنگ استخدام شد.
در ارديبهشت 1342 به علت فعاليتهاي سياسي عليه رژيم طاغوت دستگير و 50 روز زنداني شد. پس از آزادي با شهيد باهنر به سازماندهي مجدد هيئت موتلفه پرداخت و داوطلباني را به جبهه فلسطين اعزام كرد. پس از بازگشت در سال 1353 دستگير و دو سال در زندانهاي انفرادي رژيم پهلوي انواع شكنجه ها را تحمل كرد.
شهيد رجائي در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال تمايل مجلس در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهوري اسلامي ايران به مجلس معرفي و با رأي قاطع به نخست وزيري انتخاب شد و با عزل بني صدر از جانب امام به عنوان رئيس جمهوري اسلامي ايران معرفي گرديد.
احترام به مادر؛ شهيد رجايي از همان دوران كودكي خيلي باادب بود؛ به مادر و برادر بزرگش كه سرپرستي او را به عهده داشتند خيلي احترام مي گذاشت. يكي از برادرانش مي گويد: «محمد علي، مادر را خيلي دوست داشت. او را خيلي احترام مي كرد. گاهي وقت ها كه به خانه مي آمد و مي ديد كه مادر ناراحت است، آن قدر با او شوخي مي كرد تا خنده روي لب هاي مادر مي نشست. دست به سينه، روبه روي مادر مي ايستاد. هرگز حرف بدي به برادر بزرگش نمي گفت و آنها را خيلي دوست داشت .»
رجايي، نامزد رياست جمهوري
پس از مدت ها كشمكش بين ابوالحسن بني صدر ـ رئيس جمهور ـ و همفكرانش درجناح موسوم به ليبرال ها از يك طرف و نيروهاي موسوم به خط امام از طرف ديگر و با اوج گيري اختلافات و كارشكني ها در شرايط بحراني كه مسايلي از قبيل جنگ تحميلي ، محاصره اقتصادي مسايل ناشي از انقلاب و غيره كه كشور با آن درگير بود، ابتدا امام خميني (ره ) در تاريخ 20/3/1360 بني صدر را از فرماندهي كل نيروهاي مسلح بركنار و ستاد مشترك نيروهاي مسلح تا زمان تعيين تكليف جانشين فرماندهي نيروهاي مسلح ، وظيفه ي او را به عهده گرفتند. سپس فراكسيون نيروهاي خط امام (ره ) در اواخر خرداد ماه طرح عدم كفايت سياسي رئيس جمهور را مطرح كردند كه درجلسه ي مورخه 31/3/1360 مجلس شوراي اسلامي در مورد اين طرح
رأي گيري به عمل آمد و با 177رأي موافق ، يك رأي مخالف و 12رأي ممتنع ، طرح عدم كفايت سياسي بني صدر تصويب شد. به دنبال اين تصميم مجلس ، امام خميني (ره ) به عنوان رهبر انقلاب ، حكم عزل بني صدر را از مقام رياست جمهوري در تاريخ 1/4/1360 به شرح زير صادر كردند:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم
پس از رأي اكثريت قاطع نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي مبني براين كه آقاي ابوالحسن بني صدر براي رياست جمهوري اسلامي ايران كفايت سياسي ندارد، ايشان را از رياست جمهوري اسلامي ايران عزل نمودم .
اول تير ماه 60
روح اللّه الموسوي الخميني »
پس از عزل بني صدر، براساس اصول 130 و 131 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ، شوراي موقّت رياست جمهوري تشكيل شد. اين شورا وظايف و مسئوليت هاي رياست جمهوري را موقتاً تا انتخاب رئيس جمهور جديد برعهده داشت . اولين جلسه ي شورا، شامگاه سه شنبه دوم تيرماه با شركت محمدعلي رجايي (نخست وزير)، آيت اللّه بهشتي (رئيس ديوان عالي كشور) و هاشمي رفسنجاني (رئيس مجلس شوراي اسلامي ) تشكيل شد. در اين جلسه درخصوص اداره ي كشور و وظايف شورا بر اساس قانون اساسي بحث و تصميم گيري شد. طبق تصميم شورا مسئوليت تعيين سرپرستي و مراجعات دفتر رياست جمهوري به عهده رجايي گذاشته شد. همچنين مقرر شد كه مصوبات مجلس به امضاي رجايي رسيده و ابلاغ شود. دوم مرداد ماه نيز به عنوان روز انتخابات دومين دوره رياست جمهوري تعيين شد.
امام خميني به مناسبت واقعه 7 تير، در ديدار با خانواده هاي شهداي اين واقعه در مورد انتخابات رياست جمهوري نيز رهنمودهايي را ارائه دادند و تأكيد كردند كه ما يك سيلي خورديم . از اشتباه ، ما همه اين نابساماني ها را كه الان داريم براي اين كه اشتباه كرديم ، نبايد اشتباه تكرار بشود؛ دنبال اين باشيد كه يك نفر صددرصد مكتبي ، اسلامي ، در خط اسلام ، براي رياست جمهوري انتخاب كنيد. پس از اين سخنراني و ابراز علاقه مندي و اعلام حمايت اقشار مختلف مردم و گروه هاي خط امام (ره )، رجايي نيز به عنوان يكي از نامزدهاي مقام رياست جمهوري ثبت نام كرد. مجموعاً هفتاد و يك نفر براي انتخابات ثبت نام كردند كه شوراي نگهبان از بين آن ها صلاحيت چهار نفر يعني عباس شيباني ، علي اكبر پرورش ، حبيب اللّه عسكراولادي و محمدعلي رجايي را تأييد و در تاريخ يكشنبه 21/4/1360 رسماً اعلام كرد .
28 روز رياست جمهوري رجايي
دومين انتخابات رياست جمهوري در دوم مرداد 1360 برگزار شد. روز پنجم مرداد ماه با شمارش آراء داخل كشور، محرز و مسلم شد كه رجايي اكثريت مطلق رأي مردم را به خود اختصاص داده است . شوراي نگهبان در تاريخ 10/5/1360 صحت انتخابات را تأييد و اعلام كرد كه رجايي با اكثريت مطلق آراء اخذ شده ، يعني 13001761 رأي از 14763362 رأي به عنوان رييس جمهور انتخاب شده و اين انتخاب مورد تأييد آن شورا است. در همين روز وزارت كشور تأييديه شوراي نگهبان را به اطلاع امام خميني (ره ) رساند .
روز يازدهم مرداد همزمان با عيد فطر در حسينيه جماران ، امام خميني (ره ) حكم رياست جمهوري رجايي را تنفيذ كرد. پس از تنفيذ حكم ، رجايي نيز طي يك سخنراني به ديدگاه هاي خود اشاره و تأكيد كرد كه در پاسخ به رأي قاطع و اعتماد بالاي مردم به وي كه در واقع رأي به اسلام است ، در جهت جامه عمل پوشاندن به خواست هاي اسلامي و انقلابي مردم و ايجاد يك جامعه اسلامي ، تمام تلاش خود را به كار خواهدگرفت و نخست وزير را نيز از بين مطمئن ترين و با سابقه ترين عناصر انقلابي انتخاب خواهد كرد .
وي در دوازدهم مرداد 1360 در جلسه ي علني مجلس شوراي اسلامي ، مراسم تحليف را به جا آورد و بدين ترتيب با انجام تمام مراحل مقرر در قانون ، رسماً رييس جمهور شد و از اين روز به بعد در مقام رياست جمهوري انجام وظيفه كرد .
اولين اقدام او در مقام رياست جمهوري ، معرفي محمدجواد باهنر به عنوان نخست وزير و پيشنهاد وي به مجلس شوراي اسلامي بود كه در دوازدهم مرداد ماه صورت گرفت . باهنر در دوره ي نخست وزيري رجايي ، وزير آموزش و پرورش كابينه اش بود. باهنر نيز در چهاردهم مرداد از مجلس رأي اعتماد گرفت . وزيران كابينه اش نيز درجلسه علني مورخه 26/5/1360از مجلس رأي اعتماد گرفتند و بدين ترتيب يك دولت تمام عيار انقلابي و مكتبي قوه مجريه را در اختيار گرفت . رجايي در اين مرحله بااميدواري به همراهي دولت مكتبي محمدجواد باهنر، در صدد ايجاد دولت و جامعه ي آرماني اسلامي خود بود .
شرايط زماني كه رجايي به عنوان دومين رئيس جمهور انتخاب شد به دليل وقوع حوادث بسيار مهمي همچون عزل بني صدر، اقدامات مسلحانه و براندازانه مخالفان نظام ، ترورهاي پي در پي به ويژه واقعه ي هفتم تير ـ كه طي آن عده اي از مقامات عالي رتبه و مديران ارشد كشور به شهادت رسيدند. مشكلات ناشي از جنگ ، محاصره ي اقتصادي ، كاهش درآمدهاي نفتي و مسايلي از اين قبيل ، يكي از بحراني ترين مقاطع تاريخي كشور بوده است . هدايت جامعه و يكي از اركان اصلي كشور يعني قوه مجريه در اين شرايط امري بود كه رجايي توانست از عهده آن برآيد .
رجايي در دوره ي كوتاه مدت رياست جمهوري خود (28 روز)، راه و خط و مشي انقلابي و مكتبي را كه در دوره ي نخست وزيري در پيش گرفته بود، ادامه داد.
آخرين وصيت شهيد رجايي
بسم الله الرحمن الرحيم
اين بنده كوچك خداوند بزرگ با اعتراف به يك دنيا اشتباه، بي توجهي به ظرافت مسئوليت از خداوند رحيم طلب عفو و از همه برادران و خواهران متعهد تقاضاي آمرزش خواهي مي كنم.
وصيت حقيقي من مجموعه زندگي من است. به همه چيزهايي كه گفته ام و توصيه هايي كه داشته ام در رابطه با اسلام و امام با انقلاب تأكيد مي نمايم.
به كسي تكليف نمي كنم ولي گمان مي كنم اگر تمام جريان زندگي مرا به صورت كتاب در آورند براي دانش آموزان مفيد باشد.
هر چه از مال دنيا دارم متعلق به همسر و فرزندانم مي باشد. كيفيت عملكرد را طبق قانون شرع به عهده خودشان مي گذارم.
برادرم محمدحسين رجايي وصي و همسرم ناظر و قيم باشند.
خداي را به وحدانيت، اسلام را به ديانت، محمد(ص) را به نبوت و علي و يازده فرزندان معصومين عليهم السلام را به امامت و پس از مرگ را به قيامت و خداي را براي حسابرسي به عدالت قبول دارم و از درياي كرمش اميد عفو دارم.
اين مختصر را براي رفع تكليف و تعيين خط مشي براي بازماندگان و بر حسب وظيفه شرعي نوشتم وگرنه وصيت نامه اين بنده حقير با اين همه تحولات در زندگي در اين مختصر نمي گنجد و مكّه، حج بيت الله بر من واجب شده بود امكان رفتن پيدا نشد. اينك كه به لقاءالله شتافتم اين واجب را يكي از بندگان صالح خداوند به عهده بگيرد. ثلث اموال به تشخيص بازماندگان به «خيرالعمل» صرف شود و اگر به نتيجه قطعي نرسيدند به بنياد شهيد بدهيد.
محمدعلي رجايي
 


نقش ايران در جنبش عدم تعهد

ندا سميعي پنجي
وجود نهادهائي همچون جنبش عدم تعهد، به عنوان جزئي از نظام كلي
بين المللي ، وسيله و ابزاري هستند كه دولتها ،در پاسخ به نيازهاي سياسي موجود و براي ارائه خدماتي كه در سطح بين المللي از يك كشور منفرد ساخته نيست ؛بوجود آمده اند. امروزه ، وجود سازمان هاي متشكل از كشورهاي آزاد هم طراز با سازمان ملل ضروري مي باشد و اين نهادها مي توانند در مواردي كه حقوق دولتهاي ضعيف در حال تضعيف مي باشد ؛ به صحنه آمده و از حقوق كشورهاي محروم دفاع كنند. جنبش عدم تعهد در نظام جديد بين الملل به عنوان يك نيروي قدرتمند در مقابل ديگرسازمان ها ، اتحاديه ها ، معادلات و ترتيبات اقتصادي- سياسي جهاني به ايفاي نقش مي پردازد و در تلاش است كه رفتار قدرت هاي بزرگ را در ارتباط با موضوعات جهاني تعديل كند.
ايران به دليل پيوستن به پيمان نظامي بغداد ،نتوانست در نخسين اجلاس سران كشورهاي غير متعهدها 1961بلگراد حضور يابد و از آن به بعد مسئله عضويت ايران مطرح نشد .در سال 1979 پس از انقلاب اسلامي و ازهم پاشيدن پيمان سنتو ودر پي اعلام مواضع سياسي خارجي ايران ،مسئله عضويت ايران در جنبش به طور جدي مطرح شد.يك ماه پس از انقلاب ،وزير خارجه كوبا اعلام كرد كه سياست جديد ايران به اين كشور اجازه مي دهد به جنبش كشورهاي غير متعهد بپيوندد و دولت جديد ايران اقدامات مهمي در جهت تغيير روابط اقتصادي وسياسي بين المللي انجام داده كه با هدفهاي جنبش غير متعهدها سازگاري دارد.در خرداد 1358،وزارت خارجه ايران اعلام كرد كه به جنبش غير متعهدها خواهد پيوست ودر كنفرانس هاوانا شركت خواهد كرد. در نشست ششم سران ، در هاوانا ايران به عنوان هشتاد و هشتمين كشور عضو پذيرفته شد.
((ورود ايران به جنبش عدم تعهد با اميد و خوش بيني و جاذبه اي كه اين جنبش در دوران مبارزات پيش از انقلاب اسلامي براي ما داشت ؛صورت گرفت و هم اكنون نيز ما به آينده غير متعهدها خوشبين هستيم و معتقديم كه براي تقويت آن بايد تلاش جدي وزيادي انجام پذيرد.))رهبر معظم انقلاب اسلامي مرداد 1364 در ديدار با وزير خارجه يوگسلاوي در سال هاي اوليه حيات جنبش، ايرانيان نام آن را به «جنبش ناوابستگان» ترجمه كردند. اما به دليل عدم اقبال عمومي نام «غيرمتعهدان» مصطلح گرديد. نظام جمهوري اسلامي ايران نيز از بدو تأسيس با توجه به اصول انقلاب اسلامي از جمله اصل «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي»، سياست خارجي خود را همسو با اهداف جنبش عدم تعهد يافت. در كنفرانس هاوانا در بندهائي از اعلاميه نهائي، از پيروزي مردم ايران در سرنگون كردن رژيم شاه ابراز خرسندي شده و اعلام گرديد كه اين پيروزي براي همه ملتهاي در بند جهان مايه دلگرمي است. ايران بعد از پيوستن به جنبش در اجلاس سران 1979 در هاوانا و از آن به بعد در همه نشست هاي مختلف اين جنبش حضور داشته است .با وجود اينكه ايران به عضويت جنبش كشورهاي غير متعهدها درآمد ؛تا سال 1981عملاً نقش فعال وچشمگيري در جنبش نداشت.
در پي حمله نظامي و تجاوز عراق به ايران ،جنبش غير متعهدها با مسئله تازه اي روبه رو شد.اين نخستين بار نبود كه كه بين دو كشور متخاصم غير متعهد جنگ در مي گرفت.پيش از اين در شاخ آفريقا ودر نقاط ديگر جنگهايي در گرفته بود ؛اما تلاشهاي جنبش غير متعهدها در جهت پايان دادن به اين جنگ ها ، هيچ گاه نتيجه بخش نبوده است. مسئله مهم ديگر ، ميزباني بغداد، در اجلاس سران 1982 بود. اولين بار بود كه يك كشور متخاصم و متجاوز به كشور غير متعهد ديگر مي خواست ميزباني كنفرانس سران را بر عهده گيرد.ايران تلاش ديپلماتيك وسيعي را آغاز كرد تا كشورهاي غير متعهدها را متقاعد كند كه بغداد جاي مناسبي براي اين كنفرانس نيست ؛زيرا اصول عدم تعهد را زير پا گذاشته است.ظرف روزهاي اول جنگ ، جنبش غير متعهدها يك كميته حسن نيت تشكيل داد.كشورهاي غير متعهد از همان روزهاي اول جنگ فعاليت شديدي براي ختم جنگ شروع كردند.پس از مذاكراتي با تهران وبغداد ،با تشكيل جلسه اي در سطح وزيران خارجه در بلگراد به مسئله پرداختند.چندين جلسه در اين خصوص در هند - بلگراد برگزار شد ؛ اما به موفقيت نينجاميد. پافشاري ايران و اقدامات اعضاء ، لغو برگزاري هفتمين اجلاس سران در بغداد به دليل تجاوز نظامي عراق به ايران و انتقال اين اجلاس به دهلي نو از مهم ترين رويدادهاي جنبش به حساب مي آيد. دولت ايران معتقد بود كه كشورهاي عضو براي يكپارچگي و تقويت جنبش و حمايت از ملتهاي محروم وستمديده اقدامات موثرتري بردارند. جنبش بدليل تفاوت آرا ء اعضاء و اختلاف سلايق ، تاثير موثر و شايسته اي در خصوص تجاوز عراق به ايران نداشته است و در واقع ، اقدام اساسي در مقابل دولت متجاوز عضو انجام نداد. در كنفرانس سوم 1981 نماينده ايران به جنبش پيشنهاد كرد كه قبل از آن كه جنبش به سرنوشت سازمان ملل كه در خدمت ابرقدرتها است ؛ مبتلا شود ؛ بايد هرچه زودتر تغييرات بنيادين در عملكرد آن ايجاد شود و تصميمات جدي و عملي براي مقابله با مسائل متعددي كه پيش رو دارد ؛ اتخاذ نمايد. در طي سال هاي گذشته اين نهاد در نيل به آرمان هاي خود و همچنين در راستاي تحقق مقاصد و اصول ملل متحد به گونه اي بارز به ايفاي نقش پرداخته است و در حقيقت رشد چشمگيري ار آن در مقابل بسياري از اتفاقات و امور اساسي مشاهده مي كنيم و امروز، بـه عنوان بزرگ ترين حامي
استقلال طلـبي سياسي، نظامي و اقتصادي كشورهاي مستقل جهان در پيشبرد اهداف خويش قدم برميدارد. از جمله اصول مهم جنبش عدم تعهد، برخورد وپاسخ منفي در خصوص تحميل فرامرزي حقوق داخلي و اتخاذ تدابير قهري اقتصادي اجتماعي شامل تحريم هاي اقتصادي يكجانبه عليه برخي كشورها مي باشد. اين جنبش درباره موضوعات ايران از جمله مخالفت با تحريم هاي يكجانبه عليه ايران و مسئله هسته اي ايران حمايت هاي بسيار خوبي نشان داده و در تعديل رفتار قدرت هاي بزرگ و كشورهاي متخاصم با ايران خصوصا ًدر آژانس بين المللي انرژي اتمي ، نقش سازنده اي داشته است .مي توان بيان كرد ؛ جنبش عدم تعهد مي تواند يك سازو كار نهادي بسيار موثر را در عرصه سياست خارجي ايران ايجاد كند و نقش خوبي را در تحقق و عملياتي كردن اهداف سياست خارجي دولت ايران داشته باشد و درواقع ،دولت ايران نيز مي تواند از ظرفيت هاي جنبش عدم تعهد به خوبي بهره ببرد و نقشي اثر گذار در سطح كشورهاي عضو جنبش داشته باشد. سابقه درخشان جمهوري اسلامي ايران به عنوان يكي از كشورهاي مستقل عضو در نفي سلطه قدرت هاي استعماري و هماهنگي با اصول جنبش عدم تعهد، موجب شد تا در تيرماه 1388 و طي جريان اجلاس پانزدهم سران در شرم الشيخ مصر، رياست جمهوري اسلامي ايران براي شانزدهمين نشست سران عدم تعهد با اجماع به تصويب برسد.
بدين ترتيب جمهوري اسلامي ،طي دوران رياست 3 ساله خويش بر دومين سازمان بين الدولي بزرگ جهان پس از سازمان ملل متحد، نقش مؤثري بر هدايت فعاليت هاي جنبش عدم تعهد ايفا خواهد كرد و اين موضوع مسلماً اعتبار سياسي و بين المللي ايران را در محيط منطقه اي و بين المللي افزايش خواهد داد. از آنجا كه در اين نشست قرار است به مسائل اقتصادي كشورهاي عضو، اهداف رسانه اي، سياست تك قطبي آمريكا، سلطه بر ثروتهاي جهان سوم ، انحصار اطلاعاتي از سوي غرب، ايجاد موضع واحد در برابر تحولات بين المللي و سياستهاي استعماري پرداخته شود؛ نقش دولت جمهوري اسلامي ايران ،بسيار با ارزش تلقي مي شود. برگزاري شانزدهمين نشست سران كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد شهريورماه در تهران نشانه تاثير ايران در معادله هاي جهاني و كارآمدي نظام جمهوري اسلامي درعرصه مناسبت هاي سياسي و بين المللي است .اهميت كسب اين دستاورد بزرگ ازاين جهت نيز قابل بررسي است كه ايران زماني رياست اين جنبش را برعهده مي گيرد كه برخي قدرتها و كشورهاي غربي با تبليغات منفي و رايزني هاي سياسي گسترده به دنبال تخريب وجهه جمهوري اسلامي ايران در عرصه بين المللي بوده اند و در واقع، باعث تقويت سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در عرصه بين المللي خواهد شد.
با وجود اينكه اكثريتي از كشورهاي عضو جنبش عدم تعهد را مسلمانان تشكيل مي دهند و در اين وضعيت جمهوري اسلامي ايران با رياست جنبش عدم تعهد در نشست شانزدهم مي تواند تاثير و نقش آفريني مثبتي در تحولات مربوط به جنبش عدم تعهد داشته باشد؛ يكي از مسائلي كه از نظر بسياري از سياستمداران در نشست جاي بحث و حمايت دارد ؛مسئله كشتار مسلمانان ميانمار مي باشد.برخورد سياسي و گزينشي غرب با ميانمار در بحث حقوق بشرو دخالت در امور داخلي ميانمار ازسوي غربيها ، نشان دهنده تضييع حقوق مردمي ستمديده مي باشد ؛ اين موضوع از نظر اعضاء در نشست پيش رو نبايد ناديده گرفته شود و جمهوري اسلامي ايران بايد در اين موضوع با اعضاء جنبش ، تبادل نظر نمايد و راهكارهاي مناسبي در اين خصوص ارائه شود. جمهوري اسلامي ايران طي 30 سال عضويت در جنبش عدم تعهد همواره به عنوان يكي از كشورهاي فعال و پيشرو در كليه نشستهاي جنبش عدم تعهد در سطح سران و وزراي خارجه داشته است و در تدوين مواضع و تصميمات جنبش در خصوص مسائل و تحولات مهم بين المللي نقش فعالي را ايفا كرده است. روشن است كه عدم تعهد بوجود آمده تا نقشي حياتي و تعيين كننده را در ادامه بقاي نوع بشر،حفظ آزادي كشورها و صلح جهاني ايفاءكند؛ لذا ،اميد است اين اجلاس كه به ميزباني كشور ايران برگزار مي شود ؛ بتواند گامهاي موثري در جهت اهداف اساسي واصولي جنبش بردارد ودر ايجاد همكاري وهمبستگي بيش تر كشورهاي عضو نقش فعال تري ايفاء نمايد.
 


10 خطاي استراتژيك غرب در مورد انقلاب اسلامي ايران

احمدرضا هدايتي
ديپلماسي چند دهه اخير كشورهاي غربي و بخصوص آمريكا سرشار از حماقتها و خطاهاي بزرگي است كه همگي بيانگر عدم وجود ظرفيتهاي لازم در نظام حكومتي اين كشورها براي تجزيه و تحليل واقعي و درك صحيح از رخدادهاي در حال وقوع بين المللي بوده و ضعف قدرت تعقل و تفكر دولتمردان و ناتواني و ناكارآمدي سيستم اطلاعاتي و مديريتي اين كشورها را اثبات مي نمايد، اشتباهات فاحشي كه به رغم تكرر و تعدد، گويي پاياني براي آن وجود ندارد.
زياده خواهي و اولويت دادن به استفاده از قدرت زور به جاي ايجاد روابط دوستانه و عادلانه با ساير كشورها،
بي توجهي به وضعيت معيشتي شهروندان اروپايي و آمريكايي و در عين حال اصرار بر صرف هزينه هاي سنگين براي ادامه لشكركشي و ايجاد جنگ و آشوب در سطح جهان، برخوردهاي دوگانه و بلكه چندگانه با مسلمانان و بكار بردن سياستهاي منافقانه در قبال كشورهاي اسلامي، ايجاد رابطه پنهان و بعضا آشكار با حكام مرتجع و فاسد منطقه و جهان و اتكاء و اعتماد بيش از حد به توان آنها و در نهايت استفاده بيش از حد از قدرت زر و زور و تزوير، تنها نمونه هايي از صدها اشتباه بزرگ غربيها و به ويژه آمريكايي ها در دهه هاي اخير به شمار مي رود، اما از ده مورد ذيل بايد به عنوان بزرگ ترين خطاهاي استراتژيك و برگشت ناپذير كشورهاي مذكور در قرن حاضر نام برد.
1- خبر سازي عليه انقلاب اسلامي ايران: پس از بروز و ظهور انقلاب شكوهمند اسلامي، دولتهاي متخاصم بخصوص دولت آمريكا با آگاهي از ماهيت ضد استكباري انقلاب اسلامي، تمام تلاش خود را معطوف آن نمودند تا علاوه بر هجمه فرهنگي و اعمال فشارهاي اقتصادي و سياسي و يا تهديدهاي نظامي، از تمام ظرفيتهاي ديپلماسي و ابزار و امكانات رسانه اي خود براي فريب افكار عمومي و تحريف واقعيتهاي انقلاب اسلامي ايران استفاده و از طرق مختلف از جمله؛ سانسور اخبار انقلاب اسلامي و خبر سازي كاذب و انتشار هزاران روايت دروغين در مورد ايران و اسلام بهره ببرند، اما اين تلاشهاي مذبوحانه نه تنها نتيجه لازم را عايد آنان نساخت، بلكه به آغازي براي جهاني شدن انديشه هاي الهي و آرمان هاي انساني آخرين دين الهي يعني اسلام تبديل گرديد و لذا استفاده از اين روش يعني سانسور واقعيات و طرح بيش از حد و غير واقعي اخبار ايران در رسانه هاي آمريكايي و غربي و مراودات بين المللي را مي توان، اولين خطاي استراتژيك آمريكا و غرب در مورد ايران محسوب نمود.
چرا كه اجراي جنگ رسانه اي و شكل گرفتن اولين خطاي استراتژيك آمريكايي ها و اروپايي ها بر عليه جمهوري اسلامي ايران، شرايط جديدي را فراهم نمود كه در نهايت به بـــــيداري تدريجي وجدان هاي خفته و ذهن و فكر پرسشگر انسانهاي آزاده و حقيقت جو منجر شد، انسانهايي كه براي رهايي از نظام سلطه و سرمايه داري و در پي دستيابي به عدالت، سالها گمشده ي خود را در انبوه سوالات دنياي سرگشته خود جست وجو مي كردند و در شرايطي كه تحت سلطه نظام استكباري، كمتر كسي از مردم ساير نقاط جهان با موقعيت جغرافيايي و حتي نام و فرهنگ غني و پر افتخار ايران آشنا بود، پس از انقلاب اسلامي و با شروع جنگ رسانه اي غرب عليه ايران، يك بار ديگر نام سرزمين گمنامي برسر زبانها قرار گرفت كه در گذشته نه چندان دور جزء بزرگترين و متمدن ترين حكومتهاي جـهان بشمار مي رفت و هم اكنون با اتكاء به اصول و ارزشهاي اسلامي، عدالت طلبي و مبارزه با ظلم جهانخواران را شعار و مبناي عمل خود قرار داده بود.
2- تحريم اقتصادي ايران: اگرچه فرآيند خود كفايي كشور قبلا در جريان جنگ تحميلي دشمنان كليد خورده و آغاز شده بود، اما قطعا هيچ عامل ديگري نمي توانست به اندازه تحريم نفتي، از وابستگي اقتصاد تك محصولي ايران به اين ماده ارزشمند و حياتي كاسته و به روند رو به رشد خودكفايي كشور شتاب ببخشد و قطعا تحريم هسته اي و ساير تحريمها نيز، سرعت اين فرآيند را بخصوص در دستيابي به فناوريهاي هسته اي و دانش نوين مضاعف نموده است، اما نكته مهم تر اين است كه اين تحريمها در اوج ركود اقتصادي و نياز بخش توليد كشورهاي مختلف غربي و اروپايي به بازار ايران، از يك سو سرعت ورشكستگي كمپانيهاي غربي را شتاب بخشيد و از سوي ديگر حفظ منابع طبيعي و بخصوص ذخائر نفتي ايران را به دنبال داشته و يك فرصت استثنايي براي استفاده بهينه از منابع طبيعي و ذخائر نفتي در آينده را براي كشور فراهم نموده است و به همين دليل اقدام اخير آمريكا براي تحريم نفتي و اقتصادي را بايد دومين خطاي استراتژيك آمريكا تلقي نمود.
3- حمله به عراق: دروغ پردازيهاي آمريكا و غرب در مورد وجود سلاحهاي كشتار جمعي در عراق و جنگ آمريكا با اين كشور، نه تنها نزول اعتبار جهاني و خسارتهاي مادي و سياسي فراواني را براي آمريكا و ديگر همپيمانان وي به ارمغان آورد، بلكه در نهايت يكي از دشمنان جدي انقلاب اسلامي را به صميمي ترين دوست جمهوري اسلامي ايران مبدل ساخته و در حالي كه دشمن محاصره و نابودي انقلاب را هدف قرار داده بود، نظام اسلامي با عملكرد ناشيانه اشغالگران عراق، از يك تهديد بالقوه رهايي يافت و لذا اين جنگ يكي ديگر از خطاهاي استراتژيك آمريكا و غرب به شمار مي رود.
4- شكل دادن و حمايت از گروههاي شبه اسلامي: از آنجا كه دولتهاي غربي و در راس آنها آمريكا تا حدود زيادي كنترل خود را بر گروههاي دست پرورده خود در منطقه از دست داده اند، لذا در حالي كه همه دنيا مي دانند كه سياستهاي تفرقه آميز غرب بر عليه مسلمانان همچنان ادامه دارد، پرورش و حمايت از گروهها و فرقه هاي شبه اسلامي از جمله؛ طالبان و القاعده و همچنين وهابي ها و سلفي هاي افراطي و تندرو براي اعمال فشار بر ايران و دوستان همپمان ايران، يكي از اشتباهات تاريخي ديگري است كه هم اكنون به يك تهديد جدي عليه منافع خود آنها تبديل و تا بحال خسارتهاي فراواني را به وجهه سياسي و نظامي غرب و بويژه آمريكا در منطقه و دنيا وارد نموده و تداوم آن نيز مي تواند در آينده به تشديد رفتارهاي افراط گونه اين گروهها منجر و براي آمريكاييها و غربي ها خسارتهاي به مراتب بيشتري را به همراه داشته باشد، بنابراين از اين اقدام نيز بايد به عنوان يك خطاي استزاتژيك ديگر كه توسط غربيها رخ داده نام برد.
5- حمله به افغانستان: جنگ با افغانستان كه با بهانه مبارزه با طالبان و القاعده و در اصل براي تكميل حلقه محاصره جمهوري اسلامي ايران شكل گرفت نيز نه تنها دستاورد چنداني را براي آمريكاييها به همراه نداشته، بلكه علاوه بر گرفتار شدن در باتلاقي جديد و تحميل تلفات انساني و هزينه هاي سنگين به جامعه و اقتصاد متزلزل آمريكا و ساير اعضاي ناتو، مسائلي مانند: برملا شدن احتمال آسيب پذيري تجهيزات و تسليحات فوق مدرن نيروهاي اشغالگر و ناتواني آنان براي جنگ با مخالفين در يك عمليات نامتقارن و همچنين انزواي جهاني آمريكا و غرب، تشديد بيماريهاي رواني نظاميان ارتشهاي اشغالگر، سرعت بخشيدن به روند تهيه و توليد مواد مخدر و افزايش قاچاق و مصرف مواد مخدر در جوامع غربي و امثال آن را به همراه داشته است و لذا اين جنگ را نيز بايد خطاي استراتژيك ديگري براي آمريكا و غرب دانست.
6- تجهيز كشورهاي مرتجع منطقه: دامن زدن به سياست ايران هراسي براي ترغيب كشورهاي منطقه به خريد تجهيزات و سلاحها ساخت كمپانيهاي غربي و سرعت بخشيدن به روند تجهيز كشورهاي مرتجع منطقه و اتكاء بيش از حد به حكامي كه عمدتا فاقد جايگاه و پايگاه مردمي بوده و از ثبات و پايداري لازم برخوردار نيستند، خطاي استراتژيك ديگري است كه با تكميل چرخه نهضت بيداري اسلامي و بروز انقلابهاي بعدي و قرار گرفتن تسليحات مذكور در دست انقلابيون، آثار و پيامدهاي خود را در آينده نه چندان دور آشكار خواهد ساخت.
7- دخالت در امور داخلي كشور سوريه: بهانه قرار دادن دموكراسي و دخالت در امور همپيمان استراتژيك ايران يعني سوريه و حمايت از گروههاي معاند دولت اين كشور، خطاي استراتژيك ديگري است كه اگرچه ممكن است در كوتاه مدت نتيجه بخش باشد، اما قطعا در بلند مدت، اهداف پليد و ژست فريبكارانه دول غربي در مورد دموكراسي خواهي براي مردم سوريه را براي همگان آشكار خواهد ساخت و لذا اين حركت شيطاني چيزي جز وحدت و انسجام بيشتر جهان اسلام و بالا بردن روحيه خود باوري، اعتماد به نفس و نيز افزايش نفرت مسلمانان از آمريكا، غرب و همپيمانان منطقه اي آنان را به همراه نخواهد داشت.
8- تحميل قوانين داخلي آمريكا به ساير كشورها: تحميل علني قوانين داخلي آمريكا به ديگر كشورها براي تحريم كشورهايي مانند ايران و سوريه، علاوه بر افزايش فشارهاي مالي به اقتصاد متزلزل كشورهاي پذيرنده سلطه، خوي استكباري و استمرار آرزوي ديرين آمريكايي ها براي ايجاد نظام تك قطبي به رهبري اين كشور را آشكار ساخته و اصرار بر ادامه اين رفتار متكبرانه، اعتراضات ساير كشورها حتي كشورهاي همپيمان آمريكا را به همراه داشته و موجب شده تا بر مخالفت هاي جهاني بر عليه اين كشور افزوده شود و لذا با توجه به اينكه نظام سلطه در تعاملات بين المللي جايگاه خود را از دست داده است، استفاده از اين روش، خطاي استراتژيك ديگري است كه به زودي عوارض و پيامدهاي منفي آن براي دولت سلطه طلب آمريكا روشن خواهد شد.
9- پذيرش سلطه صهيونيستها در اركان حكومتي آمريكا: پذيرش سلطه صهيو نيستها و اجازه حضور و نفوذ يهوديان افراط گرا در اركان حكومتي آمريكا از ديگر خطاهاي خفت بار آمريكا به شمار مي رود، خطاي بزرگي كه آتش آن نه تنها دامن مردم آمريكا را سوزانده است، بلكه تابه حال خسارتهاي فراواني را در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي و اجتماعي براي حكومت آمريكا به همراه داشته و از روساي جمهور اين كشور رسما سرسپردگاني را ساخته است كه تداوم حكومت ذلت بارشان در گرو فرمانبرداري و تاييد و تصويب اشغالگران قدس قرار دارد.
10- استمرار سياستهاي خصمانه با ام القراي اسلامي: آمريكايي ها و اروپاييها به خوبي دريافته اند كه تحميل سلطه مجدد به ايران ديگر امكان پذير نيست و هيچ ترفندي هم نمي تواند منافع بادآورده و موقعيت از دست رفته قبلي را به آنان بازگرداند، اما همچنان بر سياستهاي مستكبرانه و يكجانبه نگر خود اصرار دارند و اين پافشاري غير منطقي، نامعقول و پر هزينه را بايد بزرگ ترين خطاي استراتژيك آمريكايي ها به شمار آورد، زيرا تجارب ناشي از تقابل بيهوده با انقلاب اسلامي اثبات كرده كه تداوم خصومت با انقلاب اسلامي ايران مزيد بر افزايش هزينه براي متخاصمين، در نهايت سرعت انسجام اسلامي را دوچندان و نفرت و آتش خشم مسلمانان را بيش از پيش شعله ور خواهد ساخت.
شواهد فوق نشان مي دهد كه تداوم خصومت غربيها و بروز جنگ احتمالي با ايران مي تواند، آخرين ميخ بر تابوت استكبار و نيز آخرين خطا براي كشورهايي باشد كه به تعبير مقام معظم رهبري(دامه) بدون توجه به پيچ تاريخي تحولات بين المللي، همچنان به استفاده از قدرت زور تاكيد دارند و اين موضوع نكته اي است كه بيش از هر كشور ديگر، رژيم اشغالگر قدس بايد از آن عبرت بگيرد.
به اين ترتيب به مصداق ضرب المثل معروف «عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد» به ياري خدا اشتباهات مورد اشاره به فرصتهايي تبديل شدنده اند كه جمهوري اسلامي را به نظامي قدرتمند و آبديده در كوره بحرانهاي بين المللي تبديل نموده است.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14