(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 9 شهریور 1391 - شماره 20294

سلام را بياموز و ايثار را
شعر موعود
بگذار تا از ياد برود!
تيراژ كم كتاب، سود شخصي يا ضرر فرهنگي!
نمايشگاه عكس بيداري اسلامي همزمان با اجلاس سران كشورهاي غير متعهد در مترو
قطار بيداري اسلامي به متروي تهران رسيد
بمناسبت سالگرد جنگ تحميلي و هفته دفاع مقدس
مجموعه عكسهاي نمايشگاهي «طريق ماندگار» تجديد چاپ شد
نگاهي برمجموعه شعر «پيشاني بهار» سروده شاعر ادبيات پايداري «فرامرز محمدي پور»
حس آميزي صداي سرخ ايمان


سلام را بياموز و ايثار را

هادي سيه چهره قاديكلائي
سلام كن
پروانه ي سوخته از خودسوزي شمع
به پشه هايي حامله از نور
كه جور خورشيد را بر دوش كشيده اند
آن زماني كه زمين
در انحناي حفره اي تاريك
مي سوخت
به سان كنده اي مسلوب
فروزان شده در تنور كومه اي فسرده...
¤
سلام را، به خطوط بيگانه از هم
به جيرجيركان متولد مرداد
به امواجي مغرور
هنگامي كه به صخره هايي پير فحاشي مي كنند، بياموز و ايثار را...
 


شعر موعود

مهدي باقر
جان و دل وام عشق و الفت اوست
دست هايم رهين بيعت اوست
سر ما فديه ره آن دوست
اين زمان تا هميشه نوبت اوست
اين و آن ره نيافتند به دل
سينه ي من حريم حرمت اوست
غفلتش هم براي من مرگ است
زندگي در نگاه الفت اوست
زان كه ما كشتگان راه وي ايم
اين هم از لطف و مهر و همت اوست
عقل طفلي ست در دبستانش
عشق از بندگان دولت اوست
حرف اهل جهان تمام شده ست
گوش، چشم انتظار صحبت اوست
 


بگذار تا از ياد برود!

سارا تيسدل
ترجمه : توفيق وحيدي آذر
بگذار تا از ياد برود !
به سان گلي كه از ياد ها رفته است!
از ياد رفته به سان يك آتش
كه آوائي طلائي داشت !
بگذار براي هميشه و هميشه از يادها رفته باشد!
زمان دوست مهرباني است ؛ همه مان را پير و فرتوت خواهد ساخت!
و اگر كسي از تو پرسيد ؛
بگو ! كه از ياد رفته است!
سال ها و از سال ها ي دور !
به سان يك گل ؛ همانند يك آتش
و شايد چونان نردباني خاموش در برفي مانده و از ياد رفته!
 


تيراژ كم كتاب، سود شخصي يا ضرر فرهنگي!

عليرضا آل يمين
هر يك از صنوف براي كسب درآمد بيشتر شگردها و ترفندهاي خاص خودشان را دارند. بقال و قصاب به يك نحو و مكانيك و برج ساز و ديگران به شكل ديگر براي كسب درآمد حلال يا شبه حلال(!) مي كوشند. آن صنفي كه در اين نوشتار به بررسي آن پرداخته خواهد شد، ناشران كتاب هستند. يكي از شگردهاي برخي از ناشران كتاب كه مدتي است، اپيدمي شده است، چاپ كتاب با شمارگان اندك است. اين موضوع در وهله اول شايد چندان با اهميت به نظر نرسد يا حتي بتوان دلايلي هم براي آن دست و پا كرد. از جمله ناتواني مالي ناشر، گراني كاغذ يا احتمال عدم استقبال مخاطبان از كتاب. هر يك از اين ها مي تواند دليلي باشد براي اينكه چرا يك كتاب رمان يا يك كتاب تاريخي پرمخاطب با شمارگان اندك به چاپ رسيده است.
اما اين موضوع مي تواند دلايل ديگري هم داشته باشد كه اتفاقاً بيش از دلايل فوق الذكر قابل توجه است.
كتابي را فرض كنيد كه بعد از گذشت دو ماه از چاپ نخست آن به چاپ دوم مي رسد، تيراژ چاپ دوم دو هزار نسخه است و قيمت آن مثلا 10هزار تومان. جست وجو مي كنيد، يك نسخه از چاپ اول كتاب را مي يابيد. در شناسنامه تيراژ آن 2 هزار نسخه و قيمت آن هشت هزار تومان آورده شده است. مي توان فرض كرد براي فروش كتاب تبليغات مناسبي هم صورت گرفته است. طوري كه ناشر مي توانست اميدوار باشد كه تا 10هزار جلد از اين كتاب را به فروش رساند اما صرفاً دو هزار نسخه از آن به چاپ رسيده است.
اما چاپ كتاب در تيراژ كم براي ناشر چه مزايايي دارد؟!
اول اينكه ناشر به اين طريق خيالش از فروش كل نسخه هاي كتاب آسوده است و بازگشت سرمايه و سود خود را قطعي مي داند. تا اينجا مشكلي نيست و احتياط هم شرط عقل است. اما نكته دوم اين كه در صورت فروش تمام نسخه هاي كتاب ناياب شده و تبعاً افزايش تقاضا و توقف عرضه باعث التهاب بازار مي شود. ناشر با استفاده از اين فرصت مي تواند در چاپ جديد كتاب را به بهايي گزاف تر از چاپ قبل عرضه كند. بهترين بهانه هم براي افزايش قيمت كتاب در اين فاصله تورم در بازار كاغذ است.
اما ماجرا به همين جا ختم نمي شود. حتما در پيشخوان كتاب فروشي ها با كتاب هاي زيادي مواجه شديد كه روي جلد آن تعداد چاپ كتاب آورده شده است. برخي هم حتي تاريخ چاپ اول كتاب را بر روي جلد يادآور شده اند. مثلا آمده است چاپ اول ارديبهشت 91 و چاپ پنجم شهريور 91 با ديدن اين عبارت مخاطب مي پندارد كتابي كه طي پنج ماه به پنج نوبت چاپ رسيده است حتما خوانندگان بسياري دارد و نتيجه مي گيرد كتابي كه خواننده زيادي داشته است تبعا كتاب خوبي است و ارزش خريدن را دارد. همين عبارت ساده روي جلد مي شود بهترين و بي هزينه ترين تبليغ براي فروش كتاب مفروض.
حال آن كه اين كتاب در هر نوبت چاپ در دو هزار نسخه يا حتي كمتر از آن منتشر شده است كه مجموعا مي شود 10هزار نسخه و اين يك رقم متوسط براي چاپ و توليد كتاب در هر نوبت است.
اما اين ماجرا براي انتشاراتي هاي وابسته به دولت باز هم ادامه دارد. ارائه گزارش از فعاليت هاي يك مجموعه به مقامات بالاتر از امور رايج سازمان ها و نهادهاست. گزارش چاپ مكرر يك كتاب در يك سازمان فرهنگي بسيار حائز اهميت است. همچنين بهره برداري تبليغاتي از اخبار و گزارش هايي كه در رسانه هاي وابسته به آن نهاد يا رسانه هاي ديگر صورت مي گيرد مي تواند در روند فعاليت هاي آن مجموعه تاثير شايان ذكري داشته باشد. اين كه كتاب منتشر شده توسط يك مجموعه فرهنگي به چاپ چندم رسيده است چهره فعال و تاثيرگذاري از آن مجموعه در اذهان عمومي ترسيم مي كند. و اين هم تبليغ كاذبي براي فروش بيشتر كتاب است و هم تبليغي براي سازمان يا نهاد منتشركننده كه فعاليت فرهنگي خود را به چشم بياورد.
تمام اين موارد انتفاعي است كه با كم كردن تيراژ يك كتاب توسط ناشر به دست مي آيد اما با نگاهي ديگر مي توان به مضراتي كه اين امر در فرهنگ كتابخواني دارد نيز مورد توجه قرار داد.
كتاب يك كالاي فرهنگي است و تبعا مشتريان و مخاطبان آن نيز فهيم و هوشمند هستند. تبليغات كذايي نه تنها كمكي به رشد فراگير كتابخواني در جامعه نمي كند بلكه پس از مدتي رنگ مي بازد و باعث بي اعتمادي و وسواس مخاطبان در خريد كتاب مي شود. بايد توجه داشت كه رشد سرانه مطالعه در كشور هم باعث ارتقاء سطح فرهنگي جامعه مي شود و هم باعث رونق بازار چاپ و نشر. و اين هر دو ارتباط مستقيم و مستمر با يكديگر دارند. بنابراين دغدغه ناشران براي فروش كتاب نبايد صرفا به سودجويي و كسب درآمد از چاپ يك كتاب خلاصه شود. بلكه با ايجاد فضاي مناسب در جامعه به گسترش فرهنگ مطالعه در كشور كمك كنند.
 


نمايشگاه عكس بيداري اسلامي همزمان با اجلاس سران كشورهاي غير متعهد در مترو قطار بيداري اسلامي به متروي تهران رسيد

انجمن عكاسان انقلاب و دفاع مقدس با همكاري معاونت فرهنگي مترو تهران بمناسبت روز قدس اقدام به برپايي نمايشگاه عكس با موضوع روز قدس و بيداري اسلامي در ايستگاه هاي مترو نموده است.
اين مجموعه نمايشگاهي شامل 40 عكس رنگي در ابعاد 70*100 از حماسه شركت مردم ايران در راهپيمايي روز قدس سالهاي قبل و ثبت لحظات ماندگار از حضور مردم كشورهاي اسلامي در موج گسترده بيداري اسلامي از كشورهاي مصر، تونس، ليبي، بحرين و يمن، است كه توسط عكاسان ايراني و خارجي به تصوير كشيده شده است.
عكس هاي بيداري اسلامي از آرشيو خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران ( ايرنا) و عكس هاي روز قدس در سال هاي گذشته از عادل پازيار، مرضيه موسوي، محمد بابايي، فرج صمدي، يوسف گرامي و حميد صمدي است.
اين نمايشگاه در دو ايستگاه چهارراه ولي عصر و تجريش تهران تا 20 شهريور ادامه دارد. همچنين در ايستگاه مترو تجريش 132 پرچم از كشورهاي شركت كننده در اجلاس سران كشورهاي غير متعهد نصب شده است .
 


بمناسبت سالگرد جنگ تحميلي و هفته دفاع مقدس

مجموعه عكسهاي نمايشگاهي «طريق ماندگار» تجديد چاپ شد

در آستانه هفته دفاع مقدس ، مجموعه تصاوير نمايشگاهي دوران جنگ تحميلي با عنوان طريق ماندگار با ويرايش جديد به چاپ مجدد رسيد.
به گزارش روابط عمومي انجمن عكاسان انقلاب و دفاع مقدس اين مجموعه كه در پي استقبال گسترده مراكز فرهنگي ، مذهبي و پايگاههاي بسيج در آستانه سي دومين سالگرد آغاز جنگ تحميلي به چاپ رسيد حاصل تلاش 21 تن از عكاسان دفاع مقدس از شكار لحظات ناب و ماندگار دوران دفاع مقدس است .
اين مجموعه شامل 30 قطعه عكس سياه وسفيد در قطع 50*35 است كه در تيراژ پنج هزار نسخه و قيمت100 هزار ريال به چاپ رسيده است .
همچنين از اين مجموعه عكس نمايشگاهي ، تعداد 12 تصوير انتخاب و به صورت كارت پستال در يك بسته 12 تايي و تيراژ پنج هزار نسخه با قيمت 18ه هزار ريال در اختيار علاقمندان قرار خواهد گرفت .
عكاسان زير ، آثارشان در مجموعه نمايشگاهي «طريق ماندگار» به چاپ رسيده است :
ساسان مويدي، جاسم غضبانپور، اباصلت بيات، محمدرضا شرف الدين، عليرضا عابدي، قدير چين جو، بهرام محمدي فرد، منوچهر قلمچي، خسرو وركاني، سعيد صادقي، حميدرضا نجف زاده، علي فريدوني، محمدحسين حيدري، بهزاد پروين قدس، علي عبيري، محمود بدرفر، سعيد جان بزرگي، مجيد كريميان، مهدي جاني پور، عليرضا جليلي فر، محمود ظهيرالديني .
 


نگاهي برمجموعه شعر «پيشاني بهار» سروده شاعر ادبيات پايداري «فرامرز محمدي پور» حس آميزي صداي سرخ ايمان

اسماعيل يكتايي
«فرامرز محمدي پور»شاعري از نسل گيل وديلم و از جامانده هاي دفاع مقدس با دلي سوخته و زخمي برسينه از فراق برادرش «فريبرز» توانست كوله بارخاطرات ديروز خود را با نسل امروز گره زند. او با «بهشت همين جا بود» آثار درخور توجه شاعران گيلاني را در زمينه دفاع مقدس معرفي كرد و اين كار در آن زمان كاري نو بود.
بعدها « محمدي پور» در آثار متفاوت خود نشان داد كه شاعر در عرصه هاي مختلف با اطلاعات دقيق و انديشه پويا مي تواند در ميدان شعر گام بلند بردارد و او در مجموعه شعر«دلم را بخشيدم به دريا» و«همسايه بلند سپيدار» چنين كرد.
«انگشتري انگشت پنجم» با تلميحات و شاخصه هاي خوبي كه دارد اين باور را دوصد چندان مي كند:
اگر زلف صميميت نشان مرد مي دارد
در اين آشفته بازاري تورا گم مي كنم اي خوب؟
شاعر«پيشاني بهار» روزي در عرصه دفاع مقدس و امروز با كوله باري از خاطرات دوران آفتابي نمي تواند ساكت بنشيند مگر مي شود طلائيه وجزيره مجنون راديد وعشق حرف اول آدم باشد اما از ليلي نگويد:
و ازفطرت آفتابي
درجزيره مجنون
عشق حرف اولت بود
با نت هاي حماسي
و مكاشفه اي تماشايي
ايمان در شعر او تبلوري نو دارد . «صداي سرخ ايمان» حس آميزي زيبايي دارد؛ ايمان صدايي دارد، صدايي سرخ كه مي توان سرخي را تفسير كرد.
در اولين سروده اش «فطرت آفتابي»درپيشاني بهار ، حرف اول وآخرش را مي زند؛ چفيه،پلاك،پيشاني بند تسبيح يا زهرا(س)و پله پله مي رسي به آنجا كه بايد برسي يعني«مردجزيره مجنون!» ترانه همدلي شاعر، يادآور آسماني ترين لبخند هاست در شبهاي سرشار از شوق در لقاي دوست...
با لبخند باراني
سرشار خنده مي شوند
وبا اذن محبت
به خدا نزديكتر
ترانه همدلي
پاي شوقشان را
دو چندان مي كند
شاعر گيلاني بايد بوي خاك تازه باران خورده مستش كند ،بايد بوي برنج او را از قال به حال آورد. بايد جنگل و دريا ،آيينه شود تا بسرايد.به نظر مي رسد در خاك سبز شمال زيستن او را وا مي دارد تا از واژه هايي اين چنيني استفاده كند :
عروسي آفتاب- دستمالي از باران شمال- بوي شالي-موسيقي باران شمال /ص37.
كه همچون باران طبيعت دل را زنده كند
اگربگوييم بسياري از حقايق دوران دفاع مقدس درلابه لاي سطور به جا مانده از شهدا و رزمندگان نهفته است، اغراق نكرده ايم .نوشتن از شهدا و مرداني از اين دست كه شاعر در نوشته هاي خود دل در گرو آنها نهاده با نوشتن و تفكر در وضعيت عادي، بسيار متفاوت است .نمي توان تصور كرد قلم در اين برهه از زمان نا سپاس بنويسد- به يقين هرانساني در چنين موقعيتي صرفا به نگارش باورهاي عميق و آخرين يافته هاي خود از هستي و انسان شناسي خواهد پرداخت .
شما وصيت نامه شهيدي را بخوانيد و تأمل كنيد كه چقدر بي ريا وصادقانه قلم زده است؟ مرگ را چگونه مي بيند؟ وچگونه از تعلقات دنيا به آساني گذشته است؟ هماناني كه امروز مسافرهفت آسمانند ! شقايق سيرتاني چون « حسين املاكي» كه شاعر در نگاه او باريد :
هركس لايق نمي شود
با طعم نيلوفران عاشق
وپا به پاي ياس
تا خدا برود
لايق بوديد
با بوسه اي برخاك
ودستي بر آتش
درباغي از شقايق خوابيديد
وسوار بر ابر
امروز مسافر هفت آسمانيد
ما هرچه باريديم
نشد
كه نشد
كسي مي تواند از خاك قدسي شلمچه بگويد كه پنجره روشن بهشت را از شلمچه بازكند وصداي« امن يجيب »درآمده از گلوي سوزان بچه هاي كربلاي چهار را بشنود بي قراري بچه هارا پشت خاكريز«دوعيجي» دركربلاي پنج از ياد نبرد ! در سه راهي شهادت نيز پشت كانالهاي از بغض خميده بنشيند و با پيشاني بند شقايق و چفيه با عطر بهارنارنج بردارد و بنويسد كه :
همين ديروز شلمچه بودم
هنوز بوي تو دارد
تويي كه نيامدي
وفصلي ديگر
«اسماعيل»
دلتنگ شلمچه ام
ساكت را ببند
خلوت نشيني مي چسبد !
در شعرش پلاك و پيشاني مي شود نماد!
پلاك و پيشاني در شعرش نمادمردي و مردانگي است همچون؛ زيتون كه نماد صلح است . محمدي پور در فصل «اميد» از پيشاني بهار از شلمچه ومجنون راهي به سوي «كفرقاسم» باز مي كند تا زبان آشناي خود را با فرياد كودكانه فرزندان الخليل و غزه پيوند دهد ؛ به آنان بگويد براي اهالي شلمچه آواز زيتون شروه خواني مي شود تا به كودكان مظلوم وعده روشني سپيده ها را بدهد و طعم شيرين عاشقي را بچشند.
نگاه شاعر حسي است كه اين دو نقطه را به هم متصل مي كند ايران - فلسطين
چون شاعر ادبيات پايداري مرز نمي شناسد هرجا طلبي باشد پايداري را معنا مي بخشد. وصداي زينب كه «مارايت الا جميلا ! »
پيشاني بهار آرزوي بوسه بر شقايقي بوده كه با 18 بهار ،خط عشق را رقم زد و شاعر در ملتقاي آرزوي مادر در جاده هاي سبز شمالي به انتظار مي نشيند كه :
اي پرستوي آفتاب
درنگ
پيشاني بهار ديدني است
فرامرز محمدي پور با «بهشت همين جا بود» خواست تا لحظه هاي دلتنگي خود را در كنار ساحل همگام با آواز دريا با «همسايه بلند سپيدار» بسرايد و« در كنار چشم خدا » پهلو زند و با اشاره حضرت دوست «انگشتري انگشت پنجم» را به تصوير كشد و بگويد حقيقت عشق زنده است و عاشق،بلند همت ! و باز هم بگويد كه : امروز«دلم را بخشيدم به دريا» تا شرمنده برادرانم نباشم آن گاه كه بر بال ملائك فريادشان آمد : آهاي زمينيان«صداي ما را از بهشت مي شنويد!»
محمدي پور در فراق برادرشهيدش فريبرز«پيشاني بهار»را تقديم پرنده عاشقي كرد كه آسماني شد. او رملهاي داغ جنوب و سنگلاخهاي سرد غرب را شاهد گرفت تا در كوچه هاي بي ستاره سرگردان نماند واينك :
مي خواهم با قنوت پرواز كنم و با سجود،همسايه ديوار به ديوار خدا شوم تا ركعتي ديگر با ركوع به آسمان برسم، مي خواهم در لحظه هاي دلتنگ شلمچه قدم بزنم.
در كنار فرياد هاي بي صدا ي كودكان حلبچه و سردشت ،صداي اعتراض مظلوماني باشم كه اجازه ي سخن به آنان داده نشد و تاريخ در انتظار قضاوت نشسته است ؛ دلتنگ لحظات عاشقانه دريغ اشك و آه است و باز «پيشاني بهار» كه :
لبخند
لبخند
لبخند
مثل هميشه
پيشاني ات نبود
ببوسم
به چشمم آمد
تن پوشي از گل
گلويت را بوسيدم
شعري شد
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14