لجاجت نتيجه سرزنش افراطي (چراغ راه)
|
|
شانزده خصلت نيكو (حكايت خوبان)
|
|
توكل بر خدا و ازدياد رزق (پرسش و پاسخ؟)
|
|
نفي مسامحه و سهل انگاري درسلوك عارفان (سلوك عارفانه)
|
|
بررسي اهميت، ضرورت و آثار رازداري
رازداري، صفتي خدايي
|
|
غيرت ورزي پسنديده
|
|
|
لجاجت نتيجه سرزنش افراطي (چراغ راه)
قال الامام علي(ع):الافراط في الملامه
يشب نيران اللجاج.
امام علي(ع) فرمود: زياده روي در سرزنش و ملامت، آتش لجاجت را برافروزد1.
1-بحارالانوار، ج 74، ص 230
|
|
|
شانزده خصلت نيكو (حكايت خوبان)
حضرت «شيث» فرزند حضرت آدم(ع) در يكي
از بيانات خود فرمود:
سزاوار است در شخص مومن شانزده خصلت باشد. 1-شناخت خدا و فرشتگان و اهل طاعت او
2-شناخت خير و شر، در كار خير علاقه نشان دهد و در كار شر دوري گزيند 3-گوش كردن و
اطاعت نمودن اززمامدار رحيم و مهرباني كه خدا او را به عنوان خليفه و جانشين در روي
زمين برگزيد و امور شهرها و بندگان را به او واگذار كرد 4-نيكي به پدر و مادر
5-كارهاي خير را به اندازه وسعت و طاقت خود انجام دادن 6-ياري و كمك به فقرا 7-نسبت
به غريب ها تعصب نشان دادن 8-در اطاعت و فرمانبرداري از خدا شجاع باشد. 9-خود
نگهداري از فسق و فجور و گناه 10-شكيبايي به وسيله ايمان و يقين 11-راستگويي
12-دادگري 13-پرهيز و بركناري از دنيا 14-گوسفند قرباني كردن به عنوان سپاس از
خداوندي كه نعمت را برخلق خود ارزاني داشت 15-بردباري و شكرگزاري خداي تعالي بر
مصائب و گرفتاري هاي دنيا بدون ناراحتي 16-شرم و حيا و كم مجادله كردن1
1-محبوب القلوب، ص 37
|
|
|
توكل بر خدا و ازدياد رزق (پرسش و پاسخ؟)
پرسش:
توكل و اعتماد بر خدا چگونه موجبات از بين رفتن فقر و ازدياد رزق و روزي انسان را
فراهم مي آورد؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
رمز موفقيت و تحقق منويات و آمال و آرزوهاي مبتني بر آموزه هاي وحياني و عقلاني در
گرو دو ركن مهم، «اعقل توكل» نهفته است. به بيان ديگر تمسك به علل و اسباب كه
مقتضاي تحقق آموزه هاي وحياني و عقلاني است و سپس اعتماد و توكل برخداوند متعال به
عنوان خالق هستي و علت العلل تأثيرگذاري برهمه موجودات و مخلوقات، دو مبناي كليدي
وحياني رسيدن به اهداف موردنظر در اين دنيا است. وقتي پيامبر گرامي اسلام(ص) پاي
شتر خود را مي بندد تا به رتق و فتق امور مسلمانان بپردازد با پرسش برخي صحابه
مواجه مي شود كه يا رسول الله(ص) شما ديگر با آن شأن و مقام چرا اين كار را مي كنيد
حضرت در پاسخ به اين دو ركن درقالب دوجمله كليدي بسنده كرده و مي فرمايند «اعقل
توكل» يعني بايد همزمان با تحقق و تمسك به علل و اسباب هركاري به خداوند متعال نيز
توكل و اعتماد نمود تا آن كار با موفقيت و سلامت كامل انجام گيرد. دراين راستا كسي
كه به جاي توكل به خدا و طلب حاجات خود از آن ذات لايزال به مردم ديگران رجوع كند و
از آنان رفع حاجات و نيازهاي خود را طلب نمايد، خود را به مخلوقي مانند خود وابسته
كرده و از ذات غني ازلي و سرمدي الهي دور كرده است. اما كسي كه عرض نياز به درگاه
بي نياز خالق هستي كند و تنها از او مدد و كمك بخواهد و اميد به غير او نيز نداشته
باشد، خداوند كريم، درخواست و نياز او را كريمانه پاسخ خواهد داد و به اجابت خواهد
رساند. در روايتي نقل شده است كه «فرد گرسنه و نيازمندي كه گرسنگي و نيازمندي خود
را از مردم پنهان كرد و نزد خداوند افشا نمايد، بر خداوند است كه رزق سال او را از
مال حلال تأمين كند» (معارج اليقين في اصول الدين، ص302) همچنان كه خداوند از زبان
بنده برگزيده خود حضرت محمدمصطفي(ص) مي فرمايد: «هيچ بنده اي نيست كه به كسي غير از
من و به مخلوقي متوسل شود،مگر آنكه اسباب آسمان ها و زمين را از او قطع خواهم كرد.
پس اگر از من درخواست كند؛ به او عطا خواهم كرد و اگر مرا بخواند، پاسخش نخواهم
داد. و هيچ بنده اي نيست كه به من (و نه به بندگان من) متوسل شود مگر آنكه آسمان ها
و زمين را ضمانت رزق او قرارخواهم داد.
پس اگر مرا بخواند پاسخش مي دهم و اگر از من بخواهد، به او خواهم بخشيد، و اگر از
من طلب آمرزش كند، او را خواهم آمرزيد. (اعلام الدين في صفات المؤمنين، ص 213)
بنابراين يكي از عمده ترين دلايل محقق نشدن خواسته ها و نيازهاي مادي و معنوي انسان
«عدم توكل برخداوند تبارك و تعالي است، و افرادي كه دچار فقر و تنگدستي هستند و يا
دعاهاي آنان در امور مختلف مستجاب نمي شود، يكي از مهم ترين دلايل آن را بايد در
اين امر جست وجو كنند.
|
|
|
نفي مسامحه و سهل انگاري درسلوك عارفان (سلوك عارفانه)
(اي عزيز سالك!) به خود بگو: اي بي
خرد تبهكار! واي ديوانه مسامحه كار! اي بدبخت زشت كردار! اين سهل انگاري تا كي؟! و
اين تبهكاري تا چند؟! و اين تنبلي و روز گذراني براي چه و چرا؟! اين نافرماني و
سركشي را چه سبب؟! اين انكار و پرده پوشي را چه جهت؟! آيا به ناتواني بدنت و نازكي
پوستت و سستي استخوانت رحم نمي آوري؟! آيا مشاهده اين هنگامه هاي بزرگ و بيمناك و
اين بدبختي هاي سترگ و اسفناك را چگونه طاقت مي آوري؟! آيا حال بدني كه آن را به
لباس نرم و بافته نگه داشته اي و به پوشش پنبه و كتان و اطلس تافته عادت داده اي
چگونه خواهد بود در موقعي كه «لباس قطران»(1) بر آن بپوشند و از پاره هاي آتش بر آن
بيفشانند و با شيطان به يك زنجيرش بكشند و در قعر يك آتش او را بيفكنند و از آهن
هاي گداخته زينتش كنند و از آب جوشان دوزخ و از عرق بدن دوزخيان به او بنوشانند؟!
آب گرم «حميم» از بالاي سرش بريزند و با آن آب، آنچه در شكم و امعاء اوست بگذارند و
پتك آهني بر سرش بكوبند؟!
اي واي! چه سختي و بينوايي كه از آن شرم آورتر تصور نشود! و چه مصيبت و شكنجه اي كه
از آن دردناك تر به خيال نگنجد! و چه رسوايي و نكبتي كه از آن مفتضح تر به نظر
نيايد؟!
اي نفس! آيا تو همان نيستي كه در دنيا با همگان در «به گزيني» رقابت مي كني؟! و بر
اعيان و اشراف حسد مي بري؟! و بر توانگران و برتران مفاخره مي نمايي؟! و از بيم
گرفتاري به ناداري و خواري، به اندوهي پس از اندوهي ملول و افسرده مي شوي؟! آيا چون
به زنجيرت ببندند و به غل بپيوندي و با روي سياه و چشم كبود به محشرت آورند، حالتت
چگونه خواهد بود؟! گاهي به طرف راست و زماني به سمت چپ نظر اندازي، مردمان را بنگري
كه هر يك به خود مشغول و به تو توجهي ندارند، «در آن روز گروهي با روي هاي روشن و
گشاده به پروردگار خود نظر دارند. «قيامت-22» و چهره هايي در آن روز تابان و خندان
و شادان، «عبس-38» به خلعت هاي امان، ملبس و به تاج پادشاهي مكلل (آراسته) و
فرشتگان رحمان به گرد آنان در گردش و نسيم روح و ريحان بر جان هاي آنها در وزش، و
حورو غلمان به خدمت گذاري آنها در جنبش هستند، آيا در چنين حال نخواهي گفت: اي
معبود من! واي آقاي من! واي مولاي من! گيرم كه بر حرارت آتشت شكيبا باشم، آيا برنگه
كردن به بزرگواريت، چگونه شكيبا باشم؟! و با آنكه اميد عفو به تو دارم، در آتش
دوزخت چگونه منزل گزينم؟!(2)
1- «سرابيلهم من قطران» در آن روز پيراهنشان از قير است. (ابراهيم-5)
2- المراقبات، ج1، ص11
|
|
|
بررسي اهميت، ضرورت و آثار رازداري
رازداري، صفتي خدايي
محمد شريف زادگان
راز، هر سر نهفته و نهاني است كه آشكار شدن آن مي تواند تأثيرات مهم و منفي به جا
گذارد. هر انسان و جامعه اي رازي دارد كه افشاي آن را دوست نمي دارد و مي كوشد تا
آن را مكتوم دارد و آشكار نسازد.
زندگي، سرتاسر رمزآلود و رازاندود است؛ هر انساني رازي دارد كه جزو مگوها و اسرار
اوست و آشكار شدن آن را خوش نمي دارد، بنابراين كسي را كه تلاش مي كند آن را آشكار
سازد يا پرده از روي آن بردارد و كشف سر نمايد، دشمن مي دارد؛ چراكه ورود به اين
عرصه را، ورود به عرصه حريم خصوصي خود مي داند و به شدت با آن مبارزه مي كند.
البته سر داشتن و رازداري اختصاص به انسان ندارد. از آيات قرآني به دست مي آيد كه
خداوند نيز اسراري دارد كه بر كسي آشكار نمي سازد. بنابراين مي توان دريافت كه راز
و سر لزوماً امر منفي نيست، بلكه راز مي تواند نسبت به امري باشد كه بسيار خوب و
مفيد است ولي آشكار شدن آن مي تواند تأثيرات منفي به جا گذارد. به عنوان نمونه راز
تصرف در تكوين در اختيار ولي الله اعظم است و آشكار شدن آن به معناي بهره گيري
بدكاران خواهد بود؛ چنانكه اسرار سحر كه توسط دو فرشته هاروت و ماروت هويدا شد،
موجب شد تا بدخواهان بابلي از آن براي جدايي ميان همسران بهره گيرند و فساد و
نابهنجاري را در جامعه بابلي افزايش دهند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه هاي قرآني، نقش رازداري را در
زندگي فردي و اجتماعي انسان تبيين كند.
از سر الهي تا سر خانوادگي
راز و سر، اموري مكتوم و نهاني است كه در زندگي هر انساني يافت مي شود. ويژگي راز
آن است كه مي بايست پنهان باشد؛ چراكه آشكار شدن آن مي تواند تأثيرات منفي از خود
به جا گذارد. برخي گمان مي كنند كه رازها تنها شامل خيانت ها، گناهان، انجام
محرمات، امور زشت و بدي است كه مي بايست آن را كتمان كرد و پرده از آن برنداشت؛
زيرا گند آن عالم و آدم را مي گيرد؛ اما بايد گفت كه لزوماً همه رازها به اين
مجموعه هاي منفي محدود نمي شود، بلكه شامل اسراري هم مي شود كه بسيار خوب و امري
ارزشي است ولي نمي بايست دوست و دشمن از آن آگاه شود؛ زيرا آگاهي ديگران از راز،
همان و سوءاستفاده بدخواهان از آن همان؛ بلكه حتي يك راز با آشكار شدن به جاي آنكه
تأثيرات مثبت داشته باشد ممكن است تأثيرات منفي داشته باشد و اثر مثبتي كه يك راز
در حالت نهان بر فرد و جامعه مي گذارد گاه بيشتر از آشكاري آن است.
راز را از آن رو راز گفته اند كه از ديگران نهان و پوشيده است. اگر از پرده برون
افتد، ديگر راز نيست. ويژگي رازداري، نهان داشتن از نامحرمان است. گفته اند: غلامي
طبق سرپوشيده اي برسر داشت و خاموش و بي صدا در راهي مي رفت. يكي از افراد، در راه
به او برخورد و پرسيد: در اين طبق چيست؟ غلام چيزي نگفت. آن شخص به اصرار پرسيد تا
بداند زيرا آن سرپوش كه روي طبق كشيده اند چيست؟ غلام گفت: فلاني! اگر قرار بود كه
همه افراد بدانند در طبق چيست، ديگر سرپوش روي آن نمي كشيدند!
البته رازداري اختصاص به انسان ندارد و از برخي از آيات و روايات به دست مي آيد كه
خداوند نيز اسراري دارد كه بر كسي آشكار نمي كند.
اين رازهاي الهي به عنوان غيب معرفي شده كه هر كسي را بدان آگاه نمي سازد و همچنان
در نهان باقي است؛ يعني خداوندي كه خود عالم غيب و دانا به سر و نهان است، اموري
غيبي و اسراري دارد كه خود آن را مخفي نگه داشته و كسي را به آن آگاه نمي سازد.
خداوند مي فرمايد: عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا، داناي غيب اوست و هيچ كس را
بر اسرار غيبش آگاه نمي سازد. (جن، آيه 62)
البته برخي از اسرار را با محرمان راز در ميان مي گذارد كه از جمله اين محرمان،
پيامبر گرامي(ص) است تا ايشان از آن براي رشد و اتمام و اكمال اخلاق انساني بهره
گيرد و انسان ها و ماسوي الله را به كمال بايسته و شايسته خود برساند. (همان)
خداوند برخي از اطلاعات مهم و دانش ها و علوم غريبه را نهان نگه مي دارد و نامحرمان
را اجازه نمي دهد تا بدان آگاه شوند؛ زيرا آگاهي ديگران از اين دانش ها و اطلاعات
مي تواند به جاي آنكه امري را پيش ببرد موجبات تباهي افرادي يا جامعه اي شود. البته
برخي از مدعيان تقوا و ايمان، به اين دانش ها دسترسي مي يابند تا در آزمون الهي،
خود را نشان دهند و حجت بر ايشان تمام گردد؛ زيرا آنان بر اين گمان هستند كه
توانايي حفظ اسرار را داشته و مي توانند آن را براي كارهاي خير و نيك مورد استفاده
قرار دهند. از جمله اين افراد مي توان به ابليس اشاره كرد كه از اسرار هستي آگاه شد
و در مقام قدس در ميان فرشتگان مي زيست و هيچ رازي بر او پوشيده نبود؛ او در آزموني
سخت شكست خورد و سپس از آن دانش خويش عليه بشريت سود برد و نه تنها به فريب آدمي و
فرزندان آدم(ع) پرداخت بلكه با آن دانش به سركشي در برابر خداوند پرداخت. (طه، آيات
811 تا 123؛ بقره، آيات 03 تا 38 و آيات ديگر)
از ديگر افرادي كه بر رازها و اسرار الهي آگاه شدند و در آزمون الهي شكست خوردند مي
توان به بلعم باعورا و سامري اشاره كرد. (اعراف، آيات 671 و 177؛ طه، آيه 69 و آيات
ديگر)
همچنين برخي از اقوام از جمله مردم بابل به راز سحر و جاو دست يافتند و از آن به
جاي آنكه براي كار مفيد و سازنده استفاده كنند بر كارهاي زشت از جمله اختلاف ميان
همسران و جداسازي آنان استفاده كردند. خداوند در آيه 201 سوره بقره گزارش مي كند كه
دو فرشته هاروت و ماروت را مأمور ساخت در ميان جامعه بابلي وارد شده و آنان را با
اسرار و رازهاي سحر آشنا كنند، ولي مردم بابل از آن علوم غربيه و اسرار نهان كه
موجب توانايي تصرف در تكوين مي شد، سوءاستفاده كردند.
آگاهي به راز ديگران مي تواند به علل و عوامل گوناگوني اتفاق افتد، مثلا گاه شخصي
خواسته و ناخواسته از راز ديگري آگاه مي شود و يا شخص خود براي تخليه از فشاري يا
مشورت و راهنمايي يا هر دليل ديگر، رازي را با ديگري در ميان مي گذارد. انسان مي
بايست نسبت به هر رازي كه مي داند، چنان عمل كند كه دوست دارد كه ديگران با او عمل
كنند. اين دستوري است كه آموزه هاي وحياني اسلام مي گويد.
اگر كسي نسبت به گناه و خطا و اشتباه ديگري آگاهي يافت و راز كسي از پرده براي او
بيرون افتاد نمي بايست آن را افشا و هويدا كند مگر آنكه مسئله اي مرتبط با نظام
اسلامي و يا حقوق ملت و امنيت جان و مال و عرض ديگري باشد كه لازم است براي جلوگيري
از فساد بيشتر، آن راز آشكار شود؛ (آل عمران، آيه 811؛ انفال، آيه 72؛ توبه، آيه
61) وگرنه همان گونه كه تجسس، حرام و گناه است، (حجرات، آيه 21) افشاي اسرار و
رازهاي ديگران نيز حرام وگناه و زشت است.
انسان مي بايست رازداري را از خداوند بياموزد؛ زيرا يكي از ويژگي هاي خداوند، ستار
بودن است. به اين معنا كه بر رازها و اسرار زشت و بد بشر سرپوش مي گذارد. خداوند
نسبت به بسياري از رازهاي بشر با آنكه مي داند، سرپوش مي گذارد و كسي را به آن آگاه
نمي سازد. (اسراء، آيه 41؛ نساء، آيات 841 تا 154)
لزوم حفظ اسرار خانوادگي
انسان همان طوري كه مي بايست اسرار الهي را افشا نكند و رازدار باشد و علوم و دانش
هاي غريبه را به نامحرمان نسپارد و آموزش ندهد، همچنين مي بايست اسرار خانوادگي و
رازهاي همسري را حفظ كرده و اجازه ندهد تا ديگران به آن آگاه شوند. طيف غالب زنان
به سبب چيرگي و غلبه عواطف و زودرنجي، بسيار، زود اسرار خويش را بيرون مي ريزند و
ديگران را بدان آگاه مي سازند و اجازه مي دهند تا ديگران با آگاهي و اطلاعات خود،
نقاط ضعف خانواده را شناسايي كرده و بر آن مسلط شوند و موجبات اذيت و آزار خانواده
را فراهم آورده و سوءاستفاده هاي مالي و جنسي كنند.
در برخي از روايات است كه مردان در عشق، ناپايدار و بي ثبات و زنان در عشق و محبت
باثبات تر هستند؛ اما مردان كينه هاي خويش را ساليان سال نگه مي دارند ولي زنان دمي
نمي توانند كينه را در دل مخفي سازند و به سرعت آشكار مي كنند. اين، تفاوت روان
شناختي جنسيتي است كه نمي توان آن را ناديده گرفت. زنان موجودات زودرنج و عاطفي
هستند و دل خويش را پيش هركس مي برند و سفره دل خويش را براي هر كس مي گشايند. اين
گونه است كه اسرار و رازهاي خانوادگي، برملا مي شود و خانواده در رنج مي افتد.
خداوند گزارش مي كند كه برخي از زنان پيامبر(ص) اين گونه اسرار خانوادگي را آشكار
ساختند كه البته گويا از روي حسادت بوده است. خداوند از انسانها مي خواهد كه اسرار
خانوادگي و همسري را مخفي دارند و به كسي نگويند. (تحريم، آيات 3 و 66)
برخي از افراد پس از خواستگاري اقدام به رازگشايي مي كنند و رازهاي ديگران را حفظ
نمي كنند. در حالي كه حفظ اسرار ديگران در چنين مواردي لازم است. اگر كسي مطلبي گفت
و درددلي كرد مي بايست خود را حافظ سرديگران دانسته و اجازه ندهد ديگران بدان آگاه
شوند؛ زيرا اگر كسي رازهاي ديگر را آشكار كند خداوند به سرعت وي را رسوا مي سازد و
رازهايش را برملا مي كند.
انسان بايد به همان اندازه كه نسبت به رازهاي خود سخت گير و حساس و در حفظ آن
كوشاست، مي بايست درباره رازهاي ديگران نيز سخت گير و حساس و حافظ باشد. مي گويند
از مردي پرسيدند: چرا مي خواهي همسرت را طلاق دهي؟ گفت: شما را به همسرم چه كار؟!
پس از مدتي او همسرش را طلاق داد. از او پرسيدند: حالا كه همسرت را طلاق دادي بگو
چرا او را طلاق دادي؟ او گفت: شما را به زن ديگران چه كار؟!
پيامبر(ص) نشان مي دهد كه انسان مي بايست رازدار اسرار خانوادگي خود و ديگران باشد.
از اين رو مسايل اختلافي زيدبن حارثه و همسرش را مخفي نگه داشت و كسي را برآن آگاه
نساخت.
به هرحال، در زندگي فردي و اجتماعي انسان، اموري وجود دارد كه فاش شدن آنها و در
نتيجه، آگاه شدن ديگران از آنها نه تنها منافع فرد را به خطر مي اندازد و مخاطراتي
برايش به همراه مي آورد، بلكه ممكن است اشخاص مرتبط با وي را نيز متاثر كند. گاهي
نيز فاش شدن اين امور كه از آنها به عنوان راز نام برده مي شود، خود شخص را درگير
نمي كند و صرفا روي ديگران تاثير مي گذارد. حفظ شدن ماهيت راز- يعني پوشيده ماندن
آن- نيازمند صفتي است كه در انسان ها با نام رازداري شناخته مي شود.
روان شناسان رازداري را مخفي كردن عمدي اطلاعات از ديگران تعريف كرده اند كه داراي
سه ويژگي اجتماعي بودن، آگاهانه بودن و فعالانه بودن است. از اين تعريف چنين برمي
آيد كه راز، موضوعي است كه حداقل يك نفر آگاهانه آن را از حداقل يك نفرديگر پنهان
كند. بنابراين، رازداري پديده اي اجتماعي است كه به واسطه آن، اطلاعات خاصي از عده
اي از افراد پنهان مي شود و تنها گروه خاصي از افراد مي توانند از آن آگاه شوند. از
طرفي، فرد رازدار آگاهانه در مورد فاش نكردن رازي كه مي داند تصميم مي گيرد. در
نهايت، شخصي كه از رازي آگاهي دارد براي پوشيدن نگه داشتن آن تلاش هايي مي كند كه
معمولا در متن محيط هاي اجتماعي رخ مي دهد. برخي از اين تلاش ها كه در حوزه عوامل
بيروني يا دروني فرد رخ مي دهند، عبارتند از: پنهان كردن سرنخ ها، عوض كردن موضوع
صحبت، اجتناب از رويارويي با افرادي كه ممكن است موجب فاش شدن راز شوند، واپسراني
افكار و احساسات مربوط به راز و غلبه بر ميل به افشاي راز.
روان شناسان رازها را به دو دسته تقسيم كرده اند: شخصي و مشترك. راز شخصي مطلبي است
كه فرد آن را از هر شخص ديگري پنهان مي كند، اما راز مشترك مطلبي است كه چند نفر از
آن مطلعند اما آن را از ديگران مخفي مي كنند.
رازها و مگوهاي انسان و جامعه
رازها و مگوهاي انسان و جامعه بسيار زياد است و نمي توان همه آنها را بيان كرد.
انسان رازهايي دارد كه تنها مي بايست بين او و خدايش باشد و همچنين هرجامعه اي
رازهايي دارد كه ديگر جوامع نمي بايست از آن آگاه شوند. مثلا دانشمندان يك جامعه،
اختراعات و فرمول هايي را در اختيار دارند كه آگاهي از آن براي ديگر جوامع به معناي
نابودي ثروت و سرمايه آن جامعه است. آگاهي دشمنان از اسرار نظامي تنها شامل ادوات و
ابزارهاي جنگي نيست، بلكه گاه آگاهي دشمن از وضعيت جامعه، سنت ها و آداب و رسوم و
روحيات آنان مي تواند فرصت هاي بي نظيري را براي دشمنان فراهم آورد. از اين رو اين
دسته از امور نيز جزو رازهاي نظامي و امنيتي جامعه تلقي مي شود.
گاه معرفي نخبگان جامعه و ارائه فهرستي از دانشجويان برتر، به معناي افشاي اسرار
جامعه تلقي مي شود. با نگاهي به شكار مغزها كه رشته تخصصي دشمنان غربي است، به خوبي
روشن مي شود كه چگونه جهان غرب نخبگان جوان و برتر جهان سوم را شناسايي و شكار مي
كند و اگر آنان را نكشد دست كم آنان را مي خرد و با خود مي برد و اين گونه است كه
سرمايه و منابع انساني از دست مي رود.
اصولا برگزاري بسياري از المپيادها و يا مانند آن براي شناسايي نخبگان جهان سومي
انجام مي گيرد تا با بورسيه كردن و در اختيار قرار دادن مبالغ هنگفت و امكانات،
آنان را شكار كنند. به هر حال شكار مغزها از شيوه هايي است كه دشمنان به كار مي
گيرند.
خداوند از اصحاب كهف گزارش مي كند كه آنان همواره بر اصول رازداري براي حفظ سلامت
خود و جامعه ايماني كوچكشان تأكيد داشتند. از اين رو در آيه 91 سوره كهف بر لزوم
رازداري توجه داده شده است. پس مؤمن بايد رازدار و هوشيار باشد و با مدارا و تقيه و
اصول ايمني، دشمن را از وجود خود آگاه نكند. از عبارت قرآني «وليتلطف» در سوره كهف
به دست مي آيد كسي كه مسئوليتي را مي پذيرد بايد مراقبت هاي لازم را داشته باشد تا
دشمن از وضعيت جامعه ايماني آگاه نشود.
همانگونه كه ما رازهائي براي خود داريم يا رازهاي ديگران را مي دانيم همچنين
رازهايي از جامعه خود يا از جوامع ديگر مي دانيم. آگاهي و افشاي رازها بستگي به اين
دارد كه ما تا چه اندازه درك درستي از رازها و مصاديق آن داريم.
آب ز سرچشمه ببند
برخي از مردم به سادگي رازهاي خود و ديگران را افشا مي كنند و پيامدهاي منفي آن را
نمي سنجند. در حالي كه راز تا زماني زنداني توست كه در سينه ها باشد و اگر گفته شد
چون تير رها شده از كمان ديگر در اختيار تو نيست. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو
بود، اينك تو در گرو آني.» (اخلاق معاشرت، ص421) اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: «راز
تو اسير توست، اگر آشكارش ساختي، تو اسير آن شده اي.» («سرك اسيرك، فان افشيته صرت
اسيره؛ غررالحكم، ص 023، ح 7415)
و به قول سعدي:
«خامشي به كه ضمير دل خويش
به كسي گويي و گويي كه: مگوي
اي سليم! آب ز سرچشمه ببند
كه چو پر شد، نتوان بستن جوي»
اگر رازي را نمي تواني تحمل كرده و مخفي كني به رازهاي ديگران گوش نسپار و خود را
محل مشورت ديگران قرار نده تا خود را به زحمت اندازي. البته چنين افرادي پيش از
آنكه به ديگران زيان رسانند به خودشان زيان مي رسانند؛ چون در امان نيست كسي كه نمي
تواند رازش را مخفي كند (لاحرز لمن لايسع سره صدره» غررالحكم، ص 023، ح 7430) و
آنچه زمينه برخي كدورت ها و گله ها ميان افراد مي شود، گاهي زمينه اش دست خود «صاحب
سر» است كه نمي تواند رازدار خويش باشد.
امام علي (ع) فرمودند:«هر كه راز خود را بپوشاند، قدرت انتخاب در دست اوست.» (نهج
البلاغه، حكمت 261) پس «راز خود را حفظ كن و كسي را مخاطب افشاي سرخود قرارنده»
(غررالحكم، ص 023 ، ح 2147) راز را حتي به دوستان هم نبايد گفت، اگر واقعا «راز»
است و پنهان بودنش حتمي! چرا كه همان دوستان صميمي تو، دوستان صميمي ديگري هم
دارند.
همان افراد مورد اعتماد هم به كسان ديگري «اعتماد» دارند، آنان هم به «همه كس» نمي
گويند، ولي به «بعضي» چطور؟ شايد! باز هم به قول شاعر شيراز، سعدي حكيم:«رازي كه
پنهان خواهي، با كسي درميان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، كه آن دوست را دوستان مخلص
باشد!»
نگهبانان راز، هرچه كمتر باشند، محفوظ تر است. برخلاف نگهداري از چيزهاي ديگر كه
زيادي نگهبانان، آن را سالم تر نگاه مي دارد. زيرا «هرچه كه مخزن اسرار زيادتر
باشد، راز زودتر در معرض ناامني و فاش شدن قرارمي گيرد.» (غررالحكم، ص 023، ح 418).
امام سجاد (ع) فرمودند:«به خدا سوگند كه حاضرم به جبران دو خصلت از شيعيانمان
مقداري از گوشت بازوي خود را فديه دهم: شتابزدگي و راز نگهدار نبودن. (الكافي، ج 2،
ص 222) زيرا بسياري از خسارت ها و شكست ها به خاطر افشاگري است و از اين روست كه
امام صادق (ع) «پوشيده نگه داشتن اسرار را، جهاد در راه خداوند مي دانند.»
(بحارالانوار، ج 2، ص 1375) و «محبوبترين ياران و پرهيزگارترين و فقيه ترين آنها را
كسي مي داند كه راز نگهدارتر باشند.» (الكافي، ج 2، ص 223).
رازداري به اندازه اي مهم و با ارزش است كه هيچ چيز برتر از آن نمي باشد، زيرا
بسياري از خطراتي كه انسان با آن مواجه مي شود به سبب همين افشاي راز دل است؛ چرا
كه در دوستان گاه موجب حسادت و خيانت و در دشمنان عامل جنايت مي شود. حضرت يعقوب
(ع) به حضرت يوسف (ع) مي فرمايد: قال يا بني لاتقصص رؤياك علي اخوتك فيكيدوا لك
كيداً ان الشيطان للانسان عدو مبين؛ گفت: فرزندم! خواب خود را براي برادرانت بازگو
مكن كه براي تو نقشه خطرناك مي كشند، چرا كه شيطان دشمن آشكار انسان است!» (يوسف،
آيه 5)
از درس هايي كه اين آيه به ما مي دهد درس حفظ اسرار است، كه گاهي حتي درمقابل
برادران نيز بايد عملي شود، زيرا هميشه درزندگي انسان اسراري وجود دارد كه اگر فاش
شود ممكن است آينده خود يا جامعه اش را به خطر اندازد، خويشتن داري درحفظ اين اسرار
يكي از نشانه هاي وسعت روح و قدرت اراده است، چه بسيارند افرادي كه به خاطر ضعف
دراين قسمت، سرنوشت خويش و يا جامعه اي را به خطر افكنده اند و چه بسيار ناراحتي
هايي كه درزندگي به خاطر ترك حفظ اسرار براي انسان پيش مي آيد.» (تفسير نمونه، ج 9،
ص 319)
درحديثي حضرت علي بن موسي الرضا (ع) فرمودند:«مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اينكه سه
خصلت داشته باشد: سنتي از پروردگار و سنتي از پيامبر و سنتي از امام، اما سنت
پروردگار كتمان اسرار است، اما سنت پيامبر مدارا با مردم است و اما، سنت امام،
شكيبايي در برابر ناراحتي ها و مشكلات مي باشد. (بحارالانوار،ج 27، ص 68 و الكافي،
ج 2،ص 124).
درحديثي ديگر از امام صادق (ع) آمده است كه:«اسرار تو همچون خون تو است كه بايد
تنها در عروق خودت جريان يابد. (سفينه البحار، شيخ عباس قمي، ذيل واژه كتم)
به هرحال، رازداري امري پسنديده و فضليتي انساني است. انسان همان گونه كه نسبت به
رازهاي خويش مي بايست دقت و وسواس كامل داشته باشد نسبت به اسرار و رازهاي ديگران
نيز اين گونه عمل كند و به افشاي رازهاي ديگران نپردازد. البته كساني كه اهل تجسس،
دروغ، غيبت، سخن چيني، بدگماني، كنجكاوي و فضولي، پرحرفي و خودنمايي هستند گرفتار
افشاي راز مي شوند و سر نگه دار و محرم راز ديگران نمي توانند باشند.
آنان با افشاي راز ديگران، امنيت رواني جامعه را به خطر مي اندازند و به عنوان خائن
شناخته مي شوند و خود خوار و خفيف و ذليل مي گردند و از ولايت خداوندي خارج شده و
به ولايت شيطان داخل مي شوند. آيات و روايات بسياري به اين مساله توجه داده است.
درحالي كه اگر راز نگه دار باشيم ضمن بهره مندي از عنايت خاص خداوندي، از عزت و
سربلندي و امنيت روحي و رواني و ولايت خداوندي برخوردار خواهيم شد. باشد كه راز نگه
دار باشيم و اسرارخود و ديگران را افشا نكنيم و موجب تباهي و فساد در جامعه نشويم.
|
|
|
غيرت ورزي پسنديده
خودآرايي و خودنمايي در انظار عموم از
رفتارهاي ناهنجار در جامعه است كه ارتباط مستقيمي با كجروي هاي جنسي دارد. اين
موضوع مختص به زنان نيست و در مردان نيز به گونه هاي مختلف انجام مي پذيرد.
قرآن كريم، خودنمايي و خودآرايي زنان در منظر عمومي را «انحراف جنسي» مي داند و در
آيه 31 سوره مباركه نور، عبارت «ولا يبدين زينتهن» (زنان زيورهاي خود را آشكار
نسازند) را دو مرتبه تكرار مي كند.
مرحوم «فيض كاشاني» در تفسير اين آيه، زينت را به معناي عام زيبايي بدني، آرايش
جسماني و زيورهاي ظاهري مي داند و معتقد است كه: خودنمايي چه آشكار ساختن زيبايي
هاي طبيعي باشد و چه به نمايش گذاشتن آراستگي ها و زيورآلات، رفتار ناهنجار جنسي
است.
از پيامبر اعظم(ص) نيز روايت شده كه زنان طناز و عشوه گر كه دل و دين مردان هوسران
را مي ربايند، «دام هاي شيطان» هستند. با مرور برخي روايات معلوم مي شود كه مراد از
طنازي و عشوه گري عبارت است از: پوشيدن لباس نازك، گفتار با لحن نازك و تحريك كننده
(1) و راه رفتن با عشوه و ناز است، چرا كه موجب تحريك مردان و و به تعبير روايات
«زناي چشم»(2) مي شود.
در قرآن كريم بر حفظ نگاه تأكيد ويژه اي داشت و در آيات 30 و 31 به صورت جداگانه به
زنان و مردان اين نكته را گوشزد مي كند: به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و
پاكدامني ورزند كه اين براي آنان پاكيزه تر است زيرا خدا به آنچه مي كنند آگاه است؛
و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را (از هر نامحرمي) فرو بندند و پاكدامني ورزند
و زيورهاي خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست.
غيرت پسنديده
از بحث اول مسئله يعني رفتار ناهنجار زنان كه گذر كنيم، مورد دوم نقش مردان در
كنترل و حفظ نواميس است؛ چيزي كه از آن در متون ديني «غيرت» ياد مي شود. يعني مؤمن
نبايد نسبت به اطرافيان خود بي تفاوت باشد(3)، چرا كه خداوند «غيور» است(4) و بي
غيرتي را نمي پسندد.
به بيان ديگر، غيرت با كرامت وعزت درهم تنيده شده و به هر ميزان كه شخص از كرامت و
عزت برخوردار است، از غيرتمندي بهره دارد. از همين رو در نهج البلاغه
اميرالمؤمنين(ع) آمده است: انسان غيور زنا نمي كند!(5) همچنين حضرت در جاي ديگري مي
فرمايد: اي مردم عراق! با خبر شدم كه زنانتان دوشادوش مردان در راه حركت مي كنند،
آيا شرم نمي كنيد؟ خدا لعنت كند كسي را كه غيرت نمي ورزد!(6)
از امام صادق(ع) نيز روايت شده است: بهشت بر مردان بي غيرت حرام است. (7) پيامبر
عظيم الشأن اسلام نيز درباره يكي از مصاديق بارز بي غيرتي مي فرمايد: هنگامي كه زني
آرايش كرده و معطر از خانه خارج شود و شوهرش نيز به اين كار راضي باشد، به ازاي هر
قدمي كه زن بر مي دارد، خانه اي در آتش براي شوهرش بنا مي شود. [8]
امام باقر(ع) نيز نماز فرد بي غيرت را مورد قبول نمي داند.[9]
ناگفته نماند غيرت صحيح و به جا نه تنها براي شخص كه براي جامعه نيز مفيد است؛ شهيد
مطهري در اين باره مي گويد: انسان غيور همان طور كه راضي نمي شود دامن ناموس خودش
آلوده گردد، راضي نمي شود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود.[10]
مرحوم فيض كاشاني (1007- 1090 هجري قمري) در كتاب الوافي[11]، بابي با عنوان «باب
الغيره» گشوده و روايات متعددي در مورد غيرت و ويژگي هاي شخص غيور آورده است. از
جمله در اين روايات چنين آمده است: مردي كه در مورد رفتار ناسالم جنسي همسرش بي
تفاوت باشد، از سوي فرشتگان «بي غيرت» نام گرفته است. از چنين مردي به عنوان «منكوس
القلب» (كج سرشت و وارونه دل) ياد شده كه روح ايمان از او گرفته شده و خداوند از او
بيزار است؛ بهشت بر چنين فردي حرام و عذاب دوزخ براي او فراهم آمده است.
غيرت نابجا
اسلام همواره جانب اعتدال را رعايت كرده و پيام آور آن مي فرمايد: «خير الامور
اوسطها»[12] در قرآن كريم نيز ريشه اعتدال (عدل) 27 بار آمده است كه مهر تأييدي بر
اين موضوع است.
بنابراين همان طور كه بي غيرتي، رفتاري نابهنجار است، غيرت بي جا نيز واكنشي ناسالم
است كه ريشه در بدگماني دارد و به «تهمت جنسي» منجر مي شود و چه بسا شخص مورد اتهام
را به كجرفتاري سوق دهد. اين موضوع حتي اگر به صورت غيبت نيز مطرح شود باز آسيب هاي
خاص خود را به همراه دارد.[13]
مرحوم فيض در پايان «باب الغيره»، روايتي را از امام علي(ع) نقل كرده است كه حضرت
در نامه اش سفارش مي كند: «اياك و التغاير في غير موضع الغيره فان ذلك يدعو الصحيحه
منهن الي السقم...؛ [41] از غيرت ورزي نابجا بپرهيز، چون كه زنان سالم را به آلودگي
مي افكند...
در قرآن كريم، كيفر افرادي كه بر زنان پاكدامن تهمت جنسي مي زنند، بسيار سنگين است.
خداوند مي فرمايد: «و كساني كه به زنان پاكدامن تهمت [زنا] مي زنند، سپس چهار شاهد
نمي آورند، ايشان را هشتاد تازيانه بزنيد و ديگر هرگز شهادت آنان را قبول نكنيد و
ايشان همان فاسقند».[51]
در پايان ذكر اين نكته ضروري به نظر مي رسد كه اگر مرد بددلي نسبت به پاكدامني همسر
خود دچار شك و شبهه است، بهتر است پيش از آن كه به او بهتان بزند، اين آيه شريفه را
به ياد آورد: «مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمي كند و زن زناكار را
جز مرد زناكار يا مشرك به ازدواج خود درنمي آورد».[61]
پي نوشت ها:
1- احزاب/23
2- امام علي(ع) مي فرمايد: «نعم صارف الشهوات غض الابصار»؛ چشم پوشي از نگاه (به
نامحرم) عامل خوبي براي بازدارندگي از شهوت است. (محمدي ري شهري، ميزان الحكمه ،
ج1، ص27)
3- تحريم/6
4- خداوند متعال به ابراهيم خليل خطاب مي كند كه «ان الهك لغيور» (الكافي، ج8،
ص273)
5- نهج البلاغه، حكمت530
6- (الكافي، ج1، ص451، ح917/ محاسن، ص511/ وسايل الشيعه، ج02، ص532)
7- بحارالانوار، ج35، ص924
8- الكافي ج5 ص753
9- بحارالانوار ج76 ص511
01- مسئله حجاب، ص64
11- الوافي؛ ج22، صص364 و 376- 56.7
21- اگر چه اين عبارت دقيقا به همين صورتي كه در متن آمده، شهرتي تام و تمام يافته
است اما اين حديث در برخي از منابع حديث شيعه، از قبيل مستدرك الوسائل (ج8، ص552)
با اندك اختلافي در تعبير به صورت: «خيارالامور اوسطها» و در بحارالانوار (ج47،
ص383) به صورت: «خيرالامور اوساطها» آمده است.
31- رسول الله(ص) از اصحاب پرسيدند: آيا مي دانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و
پيامبر او بهتر مي دانند. فرمود: اينكه از برادرت چيزي بگويي كه دوست ندارد. عرض
شد: اگر آنچه مي گوئيم در برادرم بود چه؟ فرمود: اگر آنچه مي گويي در او باشد،
غيبتش را كرده اي و اگر آنچه مي گوييم در او نباشد، به او تهمت زده اي. (الترغيب و
الترهيب، ج3، ص515، ح1)
41- الكافي، ج5، ص753
51- نور/4
61- نور/3
|
|