(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 25 شهریور 1391 - شماره 20306

تأملي بر جشنواره هاي استاني تئاتر
مصداقي بارز براي مظلوميت فرهنگ
چالش ها و چشم اندازهاي هنر هفتم ايران
جست و جوي چراغ راه براي مسير آينده سينما
گزارشي از مراسم رونمايي كتاب «بازنمايي ايران و اسلام در هاليوود»
دشمن شناسي سينمايي
نگاهي به موج جديد فيلم هاي ضد ايراني هاليوود
سناريويي تمام عيار براي جنگ رواني
امضا تفاهم نامه ميان مدرسه اسلامي هنر و دبيرخانه جشنواره روحاني در قاب سينما
نگارش فيلمنامه جنگ 22 روزه غزه


تأملي بر جشنواره هاي استاني تئاتر

مصداقي بارز براي مظلوميت فرهنگ

فرزاد صبوري
رهبر فرزانه انقلاب بارها و بارها و به انحاي مختلف درباره مظلوميت فرهنگ در كشورمان تذكر داده و مؤكداً از مسئولان خواسته اند براي رفع مظلوميت از اين عرصه تلاش كنند.
با اين حال گويا بايد با تشريح مصاديقي مسئولان عرصه فرهنگ و هنر را متوجه اين تأكيد و لزوم رفع آن كرد؛ شايد باتوجه و تدقيق ايشان مواجه شود.
با وجود آن كه مهمترين دغدغه هنرمندان عرصه تئاتر در سراسر كشور اجراي عمومي آثار نمايشي براي مردم است، اما مسئولان مربوطه بدون توجه به خواست عمده هنرمندان، هر ساله با اصرار عجيبي چند صد ميليون از بودجه نحيف اين هنر را صرف برگزاري برنامه هايي با عنوان چشم نواز «جشنواره» مي كنند و امسال نيز بنا به اعلام مسئولان اداره كل هنرهاي نمايشي، به اين روال مبهم ادامه داده و برنامه برگزاري بيش از 30 جشنواره استاني را اعلام كرده اند.
تجربه نشان مي دهد كه اين گونه برنامه ريزي، اولا؛ ارتباط هنرمندان و مردم را به حداقل ممكن مي رساند، ثانياً محملي مناسب براي انواع و اقسام هزينه ها از بودجه بيت المال مي شود و با انواع و اقسام تبليغات و نيز با تهيه گونه هاي مختلف بولتن و بيلان و گزارش عملكرد و... توجيهاتي براي چگونگي هدر دادن بودجه به دست مي آيد.
اين شرايط در حالي است كه هدف اصلي از شكل گيري هر اثر هنري عرضه اين آثار به عموم مردم، در زمان و مكان مناسب است. در واقع عموم صاحب نظران بر اين باور هستند كه به طور طبيعي تلاش عموم دست اندركاران تئاتر بايد در جهت عرضه آثار به عموم علاقه مندان باشد.
اما در شرايط فعلي مسئولان اداره كل هنرهاي نمايشي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، بدون توجه به اين اصل اساسي، بخش قابل توجهي از بودجه تئاتر كشور را، به عوض اين كه صرف حمايت از تهيه، توليد و عرضه مناسب آثار نمايشي به مردم كنند، بابت برگزاري اين نوع برنامه هاي تكراري هزينه كرده و منجر به اين مي شوند كه گروه هاي نمايشي در اقصي نقاط كشور به ناچار آثار توليدي خود را در كمترين نوبت ممكن براي مردم اجرا كرده و در نهايت اين هنر از هدف اصلي خود منحرف شود.
در واقع به دليل رويكرد تكراري، كم حاصل و عجيب مسئولان اداره كل هنرهاي نمايشي (كه با همكاري مسئولان ادارات كل فرهنگ و ارشاد اسلامي به خواسته هايشان مي رسند) پرونده ده ها نمايش، معمولا پس از چند اجراي بسيار محدود در جشنواره ها بسته شده و بخش بسيار عمده اي از علاقه مندان به تئاتر امكان ديدن اين توليدات را نمي يابند؛ ضمن اين كه در جشنواره ها نيز به دليل عدم اطلاع رساني لازم و محدوديت بسيار امكانات، عموماً فقط اعضاي گروه هاي نمايشي (شركت كنندگان در جشنواره ها) مي توانند همان چند اجراي محدود را نيز ببينند و مردم به طور كامل از محصولات و توليدات نمايشي محروم مي مانند و در نتيجه مسئولاني كه بايد شرايط نمو و گسترش تئاتر را به وجود بياورند، با برنامه ريزي نامناسب باعث هدر رفتن نيروهاي خلاق و همين طور بودجه محدود اين هنر مي شوند؛ اين در حالي است كه با بررسي دقيق و كارشناسانه جشنواره هاي قبلي و با به كارگيري مديران شايسته، خلاق و ايده پرداز و بازنگري مدبرانه در برنامه هاي تكراري و بدون نتيجه، و صرف بودجه و امكانات موجود براي عرضه آثار توليد شده در سطح وسيع مي توان به باروري تئاتر كشور اميد داشت.
از سوي ديگر در حالي مسئولان اداره كل هنرهاي نمايشي (و در رأس اين عده، مديركل تقريباً تازه كار اين اداره) قصد دارند با صرف چند صد ميليون تومان، بيش از سي و چند جشنواره استاني برگزار كنند كه اولا، همواره داعيه حمايت از گروه هاي شهرستاني را داشته اند و ثانياً، به كرات كمبود بودجه را يكي از مهمترين موانع موجود براي عدم حمايت كافي از هنرمندان فعال در اقصي نقاط كشور اعلام كرده اند.
همچنين اين وضعيت در حالي گريبان گير تئاتر شده كه طرح استقرار گروه هاي نمايشي در شهرستان ها، طي قريب به دو سال است مستمراً توسط معاونت هنري وزارت ارشاد از مهمترين برنامه هاي مورد استقبال قابل توجه فعالان تئاتر در شهرستان ها اعلام شده، اما حتي اين طرح نيز به دلايل نامشخصي متوقف شده و به اجراي روند بي حاصل گذشته بازگشته است.
بر اين اساس به نظر مي رسد تا بيش از اين دير نشده بايد دلسوزان و حتي مسئولان اين عرصه مانع از تحقق برنامه هايي شوند كه سوابق نشان مي دهد نه تنها براي هنر كشور ثمري نداشته بلكه موجب دلسردي و نااميدي صدها هنرمند عرصه تئاتر كشور شده است.
 


چالش ها و چشم اندازهاي هنر هفتم ايران

جست و جوي چراغ راه براي مسير آينده سينما

آرش فهيم
سينماي ايران در حالي رسيدن به سينماي ملي و آرماني را به عنوان يك افق و هدف درنظر دارد كه امروز بيش از هر زمان ديگري درگير حواشي، اختلافات و تضادها است. افرادي كه اخبار و وقايع مربوط به حوزه سينما را دنبال مي كنند به خوبي با عمق اين مسئله آشنا هستند. روزي نيست كه يك مسئله عجيب و جنجالي- با كيفيتي سطحي و نازل- يا دعوا و مناقشه اي بين دو نهاد يا گروه و اتحاديه اتفاق نيفتد.
اين مسائل را بايد يكي از برآيندهاي مشكلات تاريخي و اساسي اين عرصه دانست؛ مشكلاتي كه تنها مربوط به زمان كنوني نيستند. آنچه اكنون به عنوان «سينماي ايران» چه در قالب فيلم هايي كه ساخته و به نمايش درمي آيد و چه به شكل اصناف و جمعيت هاي سينمايي، حاصل افزون بر يك قرن فعاليت سينما در كشورمان است؛ سابقه اي كه بيش از زيبايي و نيكي و فايده، ضرر و تخريب و زشتي را به همراه داشته است.
براي آسيب شناسي وضع حال هنر هفتم در ايران وترسيم چشم اندازي روشن براي آن، بايد به مطالعه سرگذشت حيات اين هنر- صنعت در اين بيش از يكصد سال همت گمارد. با اين مطالعه مي توان، قوانين و قواعد و الگوهاي نسبتا ثابتي را براي حركت سينما و اتفاقاتي كه در آينده براي آن خواهد افتاد، مشخص كرد.
مهم ترين قاعده به وقوع پيوسته درتاريخ سينماي ايران، فقدان هويت در آن است. به بياني بهتر، سينما در ايران هيچ گاه ملي نبوده و نيست. به جز برخي استثناها، اغلب نزديك به همه فيلم هاي سينماي ما، ايراني نبوده اند. اين به خاطر خشت كجي است كه در ابتداي فعاليت سينما در كشورمان بنا نهاده شد. تاريخ به ما نشان مي دهد كه اين سينما توسط پادشاه واداده و ذليلي به نام مظفرالدين شاه قاجار واردايران شد و بعدها توسط افراد معلوم الحالي چون «ميرزا ابراهيم خان صحاف باشي»، «آوانس اوگانيانس»، «عبدالحسين سپنتا»، «اسماعيل كوشان» و... گسترش و توسعه يافت. افرادي كه عضو فرقه ها و تشكل هايي فراماسوني و استعماري بودند و سينما را نيز به عنوان ابزاري براي تحميل فرهنگ غرب و نابود كردن فرهنگ اسلامي در ايران به كار مي بردند.
به همين دليل است كه مي گوييم سينماي ايران ملي نبوده و يك پديده وارداتي محسوب مي شودكه به جز فيلم هايي كه در حدفاصل تقريبي سال هاي 1360 تا 1376 ساخته شدند، وجه غالب و حداكثري آن در تضاد با فرهنگ بومي ما بوده است.
سينماي ملي يعني سينمايي كه منعكس كننده فرهنگ، ارزش ها و آرمان هاي يك ملت باشد. در ايران، سينما تنها با پيوند ميان تاريخ، جغرافيا، مردم و قوميت ها و از همه مهم تر، دين و مذهب پديدار مي شود. معدود فيلم هايي هم كه از آن ها به عنوان آثاري ملي ياد مي شود، در بردارنده اين عناصر هستند.
سينماي ايران فاقد تاريخ و جغرافيا بوده است. به اين معني كه مكان هايي كه در اكثريت قريب به اتفاق فيلم هاي ايراني نمايش داده مي شود، مصنوعي و فاقد هويت و شخصيت هستند. حتي يك بررسي خيلي ساده هم نشان مي دهد كه عمده فضاهايي كه در اين گونه آثار ديده مي شود، محدود به آپارتمان، كافي شاپ، رستوران، پارك، خيابان و بزرگراه است. اين در حالي است كه كشور ايران داراي جغرافيايي بسيار متنوع و گوناگون است كه رجوع به آنها مي تواند به فيلم ها نيز تنوع و رنگ متفاوتي ببخشد.
اين موضوع درباره ترسيم و بازنمايي زمان هم درمحصولات سينمايي ما حاكم و صادق است. به اين معني كه همه اين فيلم ها، به جز استثناهايي بسيار انگشت شمار و خاص، فرزند زمانه خويش نيستند و قابليت نمايش واقعيت ها و روح زمانه خود- از جمله زمان حال- را ندارند. كشورايران داراي بزنگاه ها و نقاط عطف و تلخ تاريخي بسياري بوده است. اتفاقاتي چون هجوم بيگانگان در مقاطع مختلف تاريخي و مقاومت هاي مردمي كه عمدتا با راهبري شخصيت هاي ديني انجام شده اند، انقلاب اسلامي، دفاع مقدس و كشمكش هايي كه طي چند سال اخيربه وقوع پيوستند و... اما متأسفانه سينماي ما با اين واقعيت ها فاصله دارد. گويي با جامعه و مردم خويش بيگانه است. اين از خودبيگانگي رخنه كرده در جسم و روح هنر هفتم ايران سرمنشأ همه بلايا و مسائل ناگواري است كه در آن رخ مي دهد. چنانچه فاصله سينما و سينماگران ما با مردم، دين، فرهنگ و تاريخ و جغرافياي ايران كم شود، بدون ترديد بسياري از اين اختلافات و درگيري ها و همچنين ساير چالش ها هم از ميان خواهد رفت. چرا كه همواره به وجود آمدن تنش در درون خانواده ها نتيجه بي مسئله بودن، بي هويتي و اسير روزمرگي شدن است، اما آرمانگرايي و هويتمندي يك گروه مثل جامعه سينمايي كشور ما، خود به خود عامل پيوند و نزديكي و وحدت و حل ساير معضلات مي شود.
برخلاف خيلي از اظهارنظرهاي تنگ نظرانه و مأيوس كننده كه راه را بسته مي دانند و هيچ اميدي به بهبود سينما در كشور را ندارند، هنر هفتم ما حتي با بضاعت كنوني نيز قابليت و استعداد راست كردن قامت خود را داراست.
گرچه عوامل اصلي سينما، هنرمندان اين عرصه محسوب مي شوند، اين كارگردان ها، تهيه كنندگان، فيلمنامه نويسان، بازيگرها و... هستند كه سينماي هر كشوري را مي سازند، اما واقعيت اين است كه نهادهاي تصميم گيرنده و سياستگذار، زمينه هاي نقش آفريني و مسيرهاي حركت را براي اين عوامل تعيين مي كنند. براين اساس، نهادهاي موثري چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، صدا و سيما و به خصوص سازمان سينمايي، مي توانند راهبردهاي لازم براي تحول سينما و شكوفايي آن را فراهم كنند. به عنوان مثال، خيلي عجيب است كه دولت، دم از رشد و تعالي سينما مي زند، اما هنوز هم در دانشكده هاي هنري و سينمايي وابسته به دولت، چهارچوب هاي شناختي و معرفتي غربي درباره سنيما تدريس مي شود! هر بخش و ارگاني از يك جامعه، داراي يك چهارچوب معرفتي است كه زمينه حركت و جريان يافتن را براي آن مشخص مي كند. چهارچوب سينماي ايران در حال حاضر، بيگانگي با فرهنگ و آرمان هاي ملي و ديني است.
ما طي 33 سال گذشته تجربه هاي خوبي را در زمينه سينماي ملي داشته ايم، اغلب اين تجربه ها در حيطه دفاع مقدس بوده است. زيرا در دوره اي از زمان، جنگ دغدغه اصلي بسياري از فيلمسازهاي جوان ما بود. عده اي از سينماگران ايراني با فضاي جبهه و آدم هاي آن در ارتباط بودند و به همين دليل توانستند آثاري را توليد كنند كه هنوز هم مي توان آنها را به عنوان بهترين هاي تاريخ سينماي كشورمان قلمداد كرد. فيلم هايي مانند «ديده بان» و «مهاجر» هر دو به كارگرداني ابراهيم حاتمي كيا، «سفر به چزابه» ساخته مرحوم رسول ملاقلي پور، «هور در آتش» اثر عزيزالله حميدنژاد، «حماسه مجنون» ساخته جمال شورجه نمونه هايي هستند كه در قالب فيلم هاي دفاع مقدسي، سينماي ملي را پديدار كردند. خارج از حيطه اين گونه آثار هم فيلم هايي مانند «بچه هاي آسمان» اثر مجيد مجيدي، سري فيلم هاي «قصه هاي مجيد» به كارگرداني كيومرث پوراحمد، «مادر» ساخته مرحوم علي حاتمي، «زير نور ماه» به كارگرداني سيدرضا ميركريمي و در سال هاي اخير فيلم «طلا و مس» اثر همايون اسعديان نمونه هايي شاخص از سينماي ملي غيرجنگي هستند. با بررسي و تحليل همه اين آثار، مي توان در آن ها ارتباط قوي ميان شرايط اجتماعي، دين و مردم را ديد.
هر دو جريان سينماي تجاري و سينماي شبه روشنفكري (جشنواره اي) حاصل مردم گريزي و مردم فريبي هستند. اين در حالي است كه سينماي ملي با پيوند خوردن با مردم و به بياني ديگر مردمي شدن پديد مي آيد. كاري كه مديران فرهنگي و رسانه اي و سينمايي مي توانند انجام دهند اين است كه از يك طرف مردم را به سينما آورند و امكان مشاركت آدم هاي عادي را در عرصه هنر هفتم فراهم كنند و از طرف ديگر زمينه هايي را به وجود آورند تا سينماگران با مردم بيشتر در تماس و تعامل باشند. اين در حالي است كه از سوي نهادهاي حاكم بر سينما كمترين تلاش و برنامه ريزي براي چنين مهمي صورت گرفته است. خانه سينما به عنوان مجمع صنفي سينماگران يكي از وظايفش همين مسائل بود، اما، خودش را وارد دعواهاي سياسي و بيهوده روزمره كرد و از اين طريق به سينماي ملي ضربه زد.
 


گزارشي از مراسم رونمايي كتاب «بازنمايي ايران و اسلام در هاليوود»

دشمن شناسي سينمايي

مراسم رونمايي از كتاب «بازنمايي ايران و اسلام در هاليوود» در فرهنگسراي رسانه برگزار شد.
دكتر عبدالله بيچرانلو (نويسنده كتاب)، ناصر هاشم زاده (فيلمنامه نويس)، دكتر محمدهادي همايون(معاون برنامه ريزي و توسعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) و دكتر محمدمهدي منصف پور (مدير پژوهش هاي خارج از كشور مركز تحقيقات صداوسيما) در اين مراسم سخنراني كردند.
در ابتداي اين نشست، همايون با اشاره به مسئله نقد محتوايي در حوزه سينما گفت: اشكالي به وجود آمد كه آن تمركز بر نقدهاي تكنيكي و توجه نكردن به نقد محتوا بوده است. ماجراي نقد فيلم زماني در ايران بارز شد كه مسئله تقابل هاليوود با انقلاب اسلامي و ايران اسلامي شكل گرفت. ايراد اين بود كه اين نقد محتوايي به عرصه هاي آكادميك وارد نشده بود و به نوعي ژورناليستي تلقي مي شد كه قابل ارجاع يا استناد نبود.
وي ادامه داد: كار نويسنده «بازنمايي اسلام و ايران در هاليوود» از آن جهت ارزشمند است كه با سابقه تاريخي جدي به اين عرصه ورود پيدا كرده. ما به شدت به اين نوع ادبيات و توليد آن نيازمنديم.
همايون افزود: از اوايل قرن بيستم كه سينما و صنعت هاليوود شكل گرفت، پيوندي ناگسستني با سياست آمريكا برقرار كرد و در اين راستا به ترويج زندگي به سبك آمريكايي در سراسر جهان پرداخت. هاليوود از ابتدا با مسئله اي به نام دين مواجه بود كه به طور خاص با اسلام و بو يژه با ايران پيوند داشت. اين مسئله با ساخت آثاري درباره خلقت انسان آغاز شد و تا «الرساله » كه بستري براي مذاكرات كمپ ديويد را فراهم مي كرد، ادامه داشت و پس از پيروزي انقلاب اسلامي نگاه خود را بر ايران اسلامي متمركز كرد.
وي با بيان اين كه هاليوود به ترويج سياست هاي آمريكا مي پردازد، پرسيد: آيا ما در كشورمان نهادي داريم كه كاملاً در خدمت سياست هاي كشور باشد و به شكل خودجوش در اين راستا فعاليت كند؟ ما در دوران تمدن سازي قرار داريم، دوراني كه رسانه يكي از ابزارهاي اصلي به شمار مي آيد، بايد از اين ابزار به درستي استفاده كنيم.
دكتر همايون، دستيابي به نوع نظرگاه آينده نگري را از دستاوردهاي بررسي آثار غرب به ويژه هاليوود دانست و عنوان كرد: از اين طريق مي توانيم تحركات دشمن را رصد كنيم، اين پيش بيني ها بر پرده سينماي هاليوود قابل درك است. از اين رو اميدوارم از اين دست آثار بيشتر داشته باشيم تا نقد محتوايي، ادبيات مستحكم تري بيابد.
در ادامه، ناصر هاشم زاده، كارشناس سينما و فيلمنامه نويس گفت: عنوان اثر بيانگر محتواي آن است. در عرصه سينما چند فيلم مشهور عليه اسلام و ايران بارها و بارها نقد شده اند كه نويسنده اين كتاب اين سخنان را مستند كرده است. اين موضوع موجب مي شود به دشمن شناسي وسيعي دست يابيم، دشمني كه هم با اسلام و هم با ايران اسلامي سر عناد دارد.
وي تأكيد كرد: اين دشمن شناسي نبايد آن قدر ما را مشغول كند كه دوستان را هم نشناسيم! همچنان كه گاهي فراموش مي كنيم بسياري از نمادها و نشانه گذاري ها به ويژه در سينماي سراسر جهان مشترك است.
هاشم زاده با اشاره به اين كه قرآن نيز ابتدا متقين را به ما معرفي مي كند، سپس اهل كفر را، يادآور شد: شناخت دوستان نكته اي است كه در آيينه تفكر ديني به آن تأكيد شده است. متأسفانه با وجود آن كه حرف هاي بسياري براي گفتن داريم، هنوز فاقد نشانه گذاري هاي ديني و مذهبي در سينماي خودمان هستيم.
به گفته وي، اين كتاب با نقد و بررسي چند فيلم و سريال مشخص به طور صريح به سراغ مبارزه رفته است. درحالي كه هاليوود در اين نزاع كارهاي اساسي تري مي كند. فيلم 300 نزاعي آشكار است درحالي كه نزاع اصلي سينماي غرب عليه دين آنجايي آغاز مي شود كه اخلاق را نشانه گرفته است؛ آن چيزي كه انبياي الهي مي خواستند آن را به تماميت برسانند و شيطان نمي خواست انجام شود.
وي در ادامه با تأكيد بر اين كه آمار مطالعه خجالت آور است، به پايين بودن شمارگان كتاب ها در مقايسه با جمعيت كشور پرداخت و گفت: متأسفانه آثاري كه ما آن ها را معناگرا مي دانيم نيز توليد سينماي هاليوودند! من مشكل اين حوزه را بسيار اساسي تر از آنچه به نظر مي رسد، مي بينم. درد من اين است كه سينماي ما بعد از سي و چند سال از پيروزي انقلاب اسلامي، هنوز حرف ما را نمي زند. متأسفانه ما در زمين ديگران و با قواعد آن ها درحال بازي كردنيم. سطح مطالعات و معلومات در كشور ما نشان مي دهد كه آن ها در حوزه فرهنگ به موفقيت رسيده اند. لازم است با خودمان صريح باشيم و تلاش كنيم.
در ادامه اين نشست دكتر عبدالله بيچرانلو، نويسنده اثر با تشكر از منتقدان گفت: اين كتاب بيانگر همه تلاش افرادي كه در اين حوزه كار مي كنند، نيست. من در اين كتاب به تفصيل به نشانه شناسي و نشانه گذاري در اين حوزه پرداخته ام و در كتاب حاضر بر اين موضوع تمركز داشتم كه سينماگران هاليوودي همواره «ديگري»اي را با نگاهي نژادپرستانه علم كرده و به مبارزه با آن پرداخته اند.
وي با اشاره به اين كه در كتابش به بررسي پيشينه تاريخي ساخته هاي عنادورزانه هاليوودي پرداخته است، اظهار كرد: پيش بيني مي كنم در اين دهه آثار متعددي از سوي سينماي هاليوود درباره ايران و اسلام ساخته شود.
نويسنده كتاب «بازنمايي ايران و اسلام در هاليوود» يادآور شد: «بازنمايي» ذات رسانه به شمار مي آيد، از اين رو وظيفه داريم با استفاده از اين ويژگي به آگاهي بخشي بپردازيم. حاصل اين پژوهش آن است كه بيان مي كند چگونه بايد فرهنگمان را از طريق رسانه هايي كه در اختيار داريم در جهان معرفي كنيم.
 


نگاهي به موج جديد فيلم هاي ضد ايراني هاليوود

سناريويي تمام عيار براي جنگ رواني

رضا فرخي
چند سالي است كه سينماي غرب و به ويژه هاليوود به توليد محصولاتي درباره ايران با رويكردي سياسي مشغول شده و دراين زمينه سرمايه گذاري هاي فراواني انجام داده است.
فيلم هاي «بدون دخترم هرگز»،«كشتي گير»، «خانه اي از شن و مه»، «300»، «شبي با پادشاه» از نتايج اين سرمايه گذاري ها بوده است.
اما موج جديدي از فيلم هاي ضد ايراني درهاليوود شكل گرفته است؛ آثاري كه تفاوت آن با فيلم هاي ضد ايراني قبلي هاليوود را مي توان در وارد كردن زبان فارسي و انتخاب چند بازيگر فارسي زبان براي ايفاي نقش و همچنين سياسي تر شدن موضوع انتخاب شده وبه تبع آن راديكاليزه تر شدن نگاه كارگردان عنوان كرد.
آرگو، دوشيزگي، رويكردي كه دوباره تكرار مي شود
درهمين راستا، «آرگو»، به كارگرداني بن افلاك كه درجشنواره تورنتو در بهترين شرايط به نمايش گذاشته شد و دوشيزگي (Virginity) ساخته سعيد خوزه كه تا آوريل 2013 آماده مي شود را مي توان از جديدترين آثاري دانست كه داراي نگاه سياسي خاصي درباره ايران هستند.
فيلم هايي كه از انتخاب موضوع آنها و نگرشي كه درآن به ايران و ايراني وجود دارد مي توان به ماجرايي كه درپس پرده نهفته است پي برد. چرا كه فيلم «آرگو» ماجراي فتح جاسوسخانه آمريكا در ايران در ابتداي انقلاب را روايت مي كند و همين مسئله نشان دهنده چگونگي نگاه فيلم بن افلاك خواهد بود. فيلمي كه توسط كمپاني «برادران وارنر» روي پرده سينماها خواهد رفت و از همين حالا هم تبليغات گسترده اي براي ديده شدن آن صورت پذيرفته است. اين اتفاق در شرايطي رخ مي دهد كه پس از آن فيلم «دوشيزگي» خوزه كه در آن زنان ايراني سرخورده و مطرود از خانواده به نمايش گذاشته مي شوند هم به روي پرده سينماها خواهد رفت تا هاليوود به فاصله اندكي پس از «آرگو» يك فيلم ضد ايراني ديگر را هم روي پرده سينماها داشته باشد.
دراين فيلم كه فضاي آن شباهت هاي زيادي به فيلم «سنگسار ثريا ميم» دارد مردان ايراني افراد خشني نشان داده مي شوند كه تنها خشونت و سكس را در زندگي خود مي شناسند! جالب اينجاست كه فضاي اين فيلم آن قدر سياه تعريف مي شود كه درآن هيچ نشانه اي از پيشرفت در زندگي ايراني ها وجود ندارد. ماجرايي كه دقيقا در فيلم هايي همچون «سنگسار ثريا ميم» و «شرايط» كه اخيرا ساخته شد مي توان مشاهده كرد.
در واقع «دوشيزگي» كه درآن سعي شده از بازيگران ايراني هم استفاده شود را مي توان يك فيلم ضد ايراني تمام سياه دانست كه هم با كمترين اطلاعات توليد شده و هم در آن نگاهي كاملا سياسي و ديكته شده دارد. اما از سوي ديگر به نظر مي رسد فيلم «بن افلاك» يعني «آرگو» از فضاي جدي تري برخوردار است. فيلمي كه سعي دارد با بازخواني اتفاق گروگانگيري در ايران پيام هاي خاصي را به مخاطب خود درباره ايران و جامعه ايراني منتقل كند و حتي يك جعل تاريخي در اين اتفاق به وجود آورد.
سرمايه گذاري كمپاني «برادران وارنر» روي اين فيلم نشان مي دهد كه اين كمپاني علاقه زيادي به ديده شدن آن در آمريكا و در درجه اول، تاثيرگذاري روي خود آمريكايي ها است. چرا كه بن افلاك در اين فيلم تلاش داشته تابا نمايش مظلوميت سربازان آمريكايي مسئله اي را به بيننده القا كند كه در فيلم هايي همچون «خانه اي در شن و مه» و «بدون دخترم هرگز» ديده مي شود. اين مسئله در حالي است كه نام اين فيلم داراي يك پشتوانه افسانه اي است. چرا كه آرگو نام يك كشتي افسانه اي است كه اسطوره هاي يونان به وسيله آن براي يافتن پشم زرين كه يك نماد افتخار براي آنان محسوب مي شود سفر كرده اند. در واقع با بررسي اين موضوع به نظر مي رسد كه بن افلاك سعي دارد تا حتي در نام گذاري اين فيلم به نوعي باستان گرايي غربي را در مباحث ضدايراني بگنجاند. مسئله اي كه در فيلم هاي «300» و يا فيلم «جاودانه ها» نيز ملموس بود.
فيلم هاي جديد و آينده، لزوم سناريوخواني
در اين ميان با توجه به رويكردهاي هاليوود در فيلمهاي جديد ضدايراني لزوم سناريوخواني در اين باره جدي تر مي شود. چرا كه براي آمادگي بيشتر در مقابل اين موج رسانه اي كه افكار عمومي جهان را درباره ايران هدف گرفته بايد از پيش آماده بود. در همين راستا بايد استراتژيستهاي رسانه اي هم به سناريو خواني و پيش دستي گام بردارند و هم بايدبراساس اين سناريوخواني برنامه ريزي رسانه اي كنند. چرا كه در طرف مقابل، دنياي رسانه اي غرب با برنامه ريزي مشخص و مدون و حتي براي پروسه اي درازمدت پا به ميدان گذاشته است.
با تمركز بر اين روند توليدات متوجه مي شويم پس از «آرگو» و «دوشيزه» هم بايد شاهد فيلم هاي ديگري با تم ضدايراني بود. چرا كه با توجه به رويكردهاي جديد رسانه هاي غربي مي توان اين موج جديد را با محتواي آن پيش بيني كرد. در همين زمينه با نگاهي به روند فيلم هايي همچون «سنگسار ثريا»، «شرايط» و البته «دوشيزه» مي توان به اين مسئله واقف شد كه يكي از رويكردهايي كه درآينده هاليوود به آن ادامه خواهد داد و حتي به آن بيش از گذشته خواهد پرداخت توجه به جوانان و زنان است. حتي مي توان سياه نشان دادن زندگي كلي مردم ايران را هم يكي از محورهاي اين موج دانست. چرا كه غرب سعي دارد تا تاثير تحريم ها در زندگي ايرانيان را به طور ملموس براي مخاطب خود نشان دهد و به نوعي تصويري در اين باره مطابق با برنامه هاي خود بسازد. به همين علت فقير نشان دادن جامعه ايران و سياه نمايي شرايط زندگي از رويكردهاي آينده اي است كه بدون ترديد رسانه هاي غربي و البته هاليوود در دستور كار خود خواهند داشت.
سياه نمايي عليه جامعه ايراني، رويكردي براي آينده
باتوجه به اين پازل يعني سياه نمايي اقتصادي، القاي شرايط بد زندگي زنان، فشار روي جوانان، ارائه تصويري از ايران كه در آن همه به دنبال مهاجرت هستند از ديگر محورهاي سناريو آينده هاليوود خواهدبود. تصويري كه كم شباهت به فيلم «خانه اي از شن و مه» نيست و به طور حتم درباره زندگي بد ايرانيان در غرب هم حرف هايي خواهد داشت. چرا كه اين مسئله به تجربه اثبات شده كه سينماي غرب هميشه سعي در پايين نشان دادن سطح فرهنگي مردم ايران دارد و به نوعي در پي القاي ضربه رسانه اي به كليت ايران و جامعه آن است.
ازسوي ديگر يكي ديگر از دلايلي كه مي توان آن را سندي براي اين سناريو عنوان كرد بحث فشار روزافزوني است كه دنياي غرب سعي مي كند به جامعه ايران وارد آورد. چرا كه به طور معمول براي توجيه اين فشارهاي غيرديپلماتيك و غيرقانوني نياز به توجيه سازي است و سياه نمايي درباره وضعيت جامعه مي تواند اسباب اين توجيه سازي را فراهم آورد. اما در كنار اين موضوع بحث بازخواني اتفاقات و درگيري هاي غرب با ايران هم از ديگر مسائلي است كه در برنامه آينده رسانه هاي غربي قرار دارد. «آرگو» را مي توان شروعي بر اين موج دانست و بدون شك در آينده اي نزديك بازهم بايد شاهد اين گونه بازخواني هاي كاملا يك طرفه باشيم. بازخواني مسائلي مانند كودتاي 28 مرداد واقعه طبس و حتي انقلاب اسلامي از چنين اتفاقاتي است. اتفاقاتي كه غرب تلاش زيادي در مصادره يا تحريف آنها در بازخواني هاي رسانه اي خواهد داشت.
رسالت اهالي فرهنگ
با توجه به همين مسئله به نظر مي رسد كه اهالي فرهنگ هم بايد از همين امروز برنامه اي مشخص و تدوين شده براي اين هجوم رسانه اي هاليوود داشته باشند. به اين معني كه بايد فيلم ها و محصولاتي توليد كرد كه در آن فضاي جامعه ايران و فعاليت ها و پيشرفت هاي گسترده جوانان و زنان بيش از هر زمان ديگري به نمايش درآيد به ويژه كه جامعه جوان ايراني كه درحال حاضر هر روز در حال افزايش شاخص تحصيلات خود است سوژه بسيار مهمي دراين باره به حساب مي آيد.
در واقع بايد از همين حالا استراتژي مشخصي براي مواجهه با موج جديد فيلم هاي ضدايراني پيش بيني كرد كه اين مسئله جز با ساخت فيلم ها و مستنداتي درباره جامعه ايران امكان پذير نيست.
ازطرف ديگر بايد به صورت پيش دستانه اي بازخواني درست وقايع را در فيلم هاي ضدايراني هاليوود در دستور و اولويت قرار داد. همچنين توجه داشت كه محصولات توليدشده بايد توسط كارگردانان بزرگ كشور و به گونه اي كه بتواند در عرصه جهاني حرفي براي گفتن داشته باشد ساخته شوند تا بتوان جريان موجود فعلي دراين عرصه و جريان هايي كه در آينده عليه ايران به راه انداخته مي شود را خنثي كرد.
ازسوي ديگر در بحث لزوم برنامه ريزي سريع تر در اين باره بايد به جنگ رواني كه امروزه در فضاي رسانه اي غرب ضد كشورمان وجود دارد توجه داشت و استراتژيست هاي رسانه اي بر اين مسئله باور داشته باشند كه اين موضوع با امنيت ملي كشور ارتباط دارد و توجه به اين موضوع در راستاي طرح هاي ملي و كلان كشور صورت پذيرد. چرا كه بخش قابل توجه فشارهاي آمريكا عليه ايران با تمركز بر اين گونه فعاليت هاي رسانه اي صورت مي گيرد.
 


امضا تفاهم نامه ميان مدرسه اسلامي هنر و دبيرخانه جشنواره روحاني در قاب سينما

مدرسه اسلامي هنر و دبيرخانه جشنواره همايش روحاني در قاب سينما تفاهم نامه همكاري امضا كردند.
پس از چند نشست هم انديشي كه در دو ماه گذشته بين اعضاي دبيرخانه جشنواره با مسئولين مدرسه اسلامي هنر برگزار شد تا زمينه همكاري دو نهاد بررسي شود، تفاهم نامه همكاري اي به امضاي حجت الاسلام والمسلمين علي سرلك دبير جشنواره- همايش روحاني در قاب سينما و حجت الاسلام والمسلمين نواب مدير مدرسه اسلامي هنر رسيد.
بنابراين گزارش، مدرسه اسلامي هنر متولي برگزاري كامل يك روز همايش در شهر مقدس قم، برگزاري چهار نشست تخصصي پيش از همايش، تأمين دست كم شش مقاله با موضوعات منتخب شوراي سياستگذاري، تدوين و چاپ ويژه نامه جشنواره- همايش و مشاركت در توليد مستند «روحاني در قاب سينما» شد.


نگارش فيلمنامه جنگ 22 روزه غزه

با كامل شدن فيلمنامه «حلقه زيتون» درباره جنگ 22 روزه غزه، اين فيلم در فرانسه و لبنان جلوي دوربين مي رود.
محسن محسني نسب كارگردان اين فيلم در گفت وگو با فارس درباره نگارش فيلمنامه اخير خود توضيح داد: فيلمنامه كامل شد و نام آن از «22روز در غزه» به «حلقه زيتون» تغيير يافت. همه بخش هاي فيلم در كشورهاي فرانسه و لبنان جلوي دوربين مي رود، البته اولويت اولم اين است كه اگر شرايط فراهم شود در منطقه غزه فيلمبرداري كنم اما اگر شرايط مهيا نشد، بخش هاي غزه را در لبنان بازسازي مي كنم.
وي در ادامه گفت: در حال حاضر با دفتر حماس در تهران مذاكراتي انجام دادم تا آن ها امكاناتي را براي ساخت فيلم برايم هماهنگ كنند، همچنين نهادها و ارگان ها بايد از ساخت فيلم حمايت كنند تا بتوانم فيلم را جلوي دوربين ببرم. با تكميل شدن فيلمنامه، محسني نسب به زودي آن را براي دريافت پروانه ساخت و آماده سازي مراحل توليد به اداره كل نظارت و ارزشيابي ارائه مي كند.


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14