(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 25 شهریور 1391 - شماره 20306

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (6)
سكولاريسم در انديشه و عمل بهائيان

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (6)

سكولاريسم در انديشه و عمل بهائيان

مريم صادقي
6- شبكه بهائيت و سياست
بهائيان از آغاز فعاليت هاي خود، طي تبليغاتي كه مي كرده اند و هنوز هم مي كنند، شركت در امور سياسي را براي عموم پيروان خود ممنوع اعلام كرده، آنان را از دخالت در سياست محروم ساخته اند، تا آنجا كه حتي تبليغات خود را براي ورود به جامعه بهائيت روي همين پايه قرار داده اند.148
چنانكه عباس افندي مي گويد: «ميزان بهائي بودن و نبودن اين است كه هر كس در امور سياسيه مداخله كندو خارج از وظيفه ي خويش حرفي زند يا حركتي نمايد همين برهان كافي است كه بهائي نيست و دليل ديگري نمي خواهد.» يا در جاي ديگر مي نويسد: «احباي الهي بايد در كمال سكون و قرار رفتار نمايند، مداخله در امور سياسي ننمايند بلكه در تهذيب و تربيت خلق و هدايت امم و رافت و محبت بين ملل و ارتباط عالم انساني و وحدت بشري و راحت و آسايش عمومي مي كوشند به روحانيت پردازند نه جسمانيت...149»
در واقع بهائيان مي خواستند با چنين پوششي بر سر بهائيان و مراكز آنان در حقيقت موقعيت سياسي، مداخله هاي سياسي، سرسپردگي ها و حمايت مأمورين خارجي از بهائيت ايران را ... پنهان سازند.150 اما از همان روزي كه پس از اعدام باب به ناصر الدين شاه سوء قصد شد تا امروز، كار بهائيان به سياست گرائيده است و بارها و بارها اين امر به اثبات رسيده كه بهائيان ايران همه در امور مختلف سياسي در ايران دخالت كرده و مي كنند و هم با جريان هاي سياسي بين المللي بستگي دارند.151 چنانكه سرسپردگي بهائيان به سفارتخانه روس در ايران و ... عباس افندي را واداشت تا در جهت خواست و مصالح سياسي روس ها در ايران به حمايت از محمدعلي شاه قاجار و تداوم رژيم استبدادي برخيزد. و با مشروطيت و آزاديخواهان و رهبران اسلامي مخالف استبدادي، مخالفت كند.152
به طوري كه عبدالبهاء در رساله سياسيه مي نويسد: «پس اي احباي الهي به جان و دل بكوشيد و به نيت خالصه و اراده ي صادقه در خيرخواهي حكومت و اطاعت دولت يدبيضا بنماييد. اين امر اهم از فرائض دين مبين و نصوص قاطعه ي كتاب عليين است اين معلوم است كه حكومت بالطبع راحت و آسايش رعيت خواهد و نعمت و سعادت اهالي جويد و در حفظ حقوق عادله ي تبعه و زيردستان راغب و در دفع شرور متعديان ساعلي و صائل است زيرا عزت و ثروت رعيت شوكت و عظمت و قوت سلطنت باهره ودولت قاره است... و حال آنكه وظيفه علماء و فريضه ي مواظبت امور روحانيه و ترويج شئون رحمانيه است و هر وقت علماي دين مبين و اركان شرع متين در عالم سياسي مدخلي جستند و رأيي زدند و تدبيري نمودند تشتيت مشمل موحدين شدو تفريق جمع مؤمنين گشت نائره فساد بر افروخت.»153
در حقيقت اين رساله در اثبات لزوم عدم مداخله ي روحانيت شيعه، در همراهي و همقدمي با آزاديخواهان، مشروطه خواهان و ... مي باشد. در واقع رساله اي است برعليه رهبران مشروطيت در ايران. پس از خلع محمدعلي شاه، نفوذ روس ها خنثي شد و دارالشورا برقرار گشت. عباس افندي يك باره طرفدار مشروطيت شد و اصل عدم مداخله در امور سياسي را فراموش كرد و دستور داد «نفوسي از بهائيان از براي مجلس ملت انتخاب گردد...» و با «سياسيون مراوده كرده» تا ضمن آن موجبات نزديكي بهائيان را به انگلستان فراهم سازد.154
به گواه تاريخ رهبران بهائي، حكم جدايي دين از سياست و عدم مداخله علماي روحاني در امور سياسي را تنها براي علماي اسلام و ايران صادر كرده اند و خود را مشمول آن حكم ندانسته و با تمام وجود در صحنه سياست فعّال بوده و هستند.155
به نظر مي رسد رهبران بهائي ظاهرا اعضاي خود را از مداخله در امور آشكار سياسي باز مي دارد و در عين حال آنها را به نفوذ در امور اداري، تجاري، صنعتي، زراعي، معارف و علوم تشويق مي كند.156 چنانكه عدم دخالت در امور سياسي را به معني بي تفاوتي در قبال انجام و پيشبرد امور اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و مصالح عام المنفعه ديگر نمي دانند. چنانكه شوقي افندي بيان مي كند كه بايد به يقين بدانيم كه نبايد از آن چه قبلاً مذكور شد اين شبهه ايجاد گردد كه بهائيان به امور و مصالح كشور خويش بي اعتنايند و يا از حكومت رايج موجود در وطنشان سرپيچي مي كنند و يا از وظيفه مقدسشان در ترويج كامل مصالح دولت و ملت خويش سرباز زنند بلكه مقصود آن است كه آرزوي پيروان وفادار و حقيقي حضرت بهاءالله در خدمت صادقانه و بي شائبه وطن پرستانه به مصالح عليه كشورشان به نحوي ضرورت مي پذيرد كه با موازين عاليه اصالت و كمال حقيقت تعاليم آئين بهائي منافاتي نداشته باشد.
پس بهائيان از دخالت در امور سياسيه تا جايي ممنوعند كه با اصول اعتقادي آنان كه همانان وصول به هدف وحدت عالم انساني است مغايرت داشته باشد، بنابراين هر آينه سياستي مطرح باشد كه در تعارض با اصول اعتقادي اهل بهاء نبود و با هدف موردنظر مغايرتي نداشته باشد.157
جدايي دين از سياست يك تز استعماري بود كه اكثريت احزاب در آن دوران تبليغ مي كردند. اگرچه رهبران بهائيت خود متصل به سياست استعماري غرب بودند و حتي در دوران پهلوي چهره هاي شاخص بهائيت در خدمت تشكيلات فراماسونري، صهيونيستي حكومت پهلوي بودند..
بهائيت كه تقريباً در اوايل دوران قاجار شكل مي گيرد، مورد بي مهري پادشاهان قاجار قرار مي گيرد و تلاش استعمارگران براي نفوذ آنان در مناصب دولتي به نتيجه اي نمي رسد. بهائيان كه همواره زعماي قاجار را مانع رسيدن به مقاصدشان كه همان اجراي اهداف اربابان استعمارگر خويش مي ديدند، همگام با ديگر مجريان استعمار در ايران تلاش بسياري را در جهت براندازي حكومت قاجار آغاز كردند كه در ذيل به بررسي تكاپوهاي بهائيان در اين عصر مي پردازيم.
- نفوذ بهائيان در دستگاه اداري
در دوران سلطنت قاجار، از بدو تأسيس تا وقوع كودتاي انگليس 1299 تنها به يك وزير بهايي در حكومت ايران بر ميخوريم كه پس از بركناري از وزارت و صرفاً به انگيزه سياسي بهائي شده و آن ميرزا مهدي خان كاشي وزير همايون فرزند فرخ خان امين الدوله است. ابوطالب فرخ خان امين الدوله، از دولتمردان مشهور عصر قاجار، از درباريان مهم ناصر الدين شاه است. 158 وي در جريان اختلاف ميان ايران و انگليس بر سر افغانستان مأموريت يافت در رأس هيأتي به اروپا رود و غائله را از طريق مذاكرات ديپلماتيك با انگليسها خاتمه دهد وي در اين سفر به پاريس رفت و به لژ گراندوريان پاريس پيوست.159 سپس عهدنامهاي با انگليسيها امضاء كرد و بر جدايي هرات از ايران مهر تأئيد زد.160 وزير همايون فرزند چنين پدري بود.
از سوانح مهم زندگي وزير همايون اين بود كه براي دست يابي به پستهاي بالاتر و يا دست كم حفظ مقام پيشين در مهره چينيهاي سياسي جديد، به بهائيت گرويد.161
وزير همايون در سال 1319ق، وزير پست شد و از سال 1321 تا 1324ق، حاكم زنجان بود. وي به اعتبار موقعيت ممتاز پدرش (فرخ خان امين الدوله) نزد ناصرالدين شاه و نيز سوابق طولاني خدمت او و برادران و بستگان نزديكش در دربار قاجار، عنصر داعيه دار، جاه طلب و بلند پرواز بود و براي دستيابي به مدارج بالاي قدرت، در دستهبنديهاي سياسي پايتخت حضور مييافت.162
در جريان نهضت مشروطه در گرفتن امضاي قانون اساسي مشروطه از مظفر الدين شاه شركت فعّال داشت و در بحبوبه مشروطه در كنار محمد علي شاه قرار گرفت و وي را تحريك به تعطيل مجلس شورا كرد چنان كه از طرف محمد علي شاه در دوران استبداد صغير به حكومت يزد و اراك رسيد.163
اسماعيل رائين در كتاب فراموشخانه و فراماسونري در ايران از دستگيري اعضاي انجمن سري كه وزير همايون نيز جزء آنها بوده است خبر ميدهد.164
از ديگر افراد بهائي كه در دوران قاجار در دستگاه قاجار فعّاليت داشت. عليقلي خان نبيل الدوله است. وي در سال 1295ش، در كاشان به دنيا آمد. پدرش، ميرزاعبدالرحيم خان كلانتر معاون
كنت منت فورت، رئيس نظميه تهران بود كه به نوشته عليقلي خان با باب در خلال سفر تبعيد وي از اصفهان به آذربايجان در كاشان ديدار داشت.
به گفته رائين نبيل ابتدا در خدمت سفارت انگليس كار مي كرد سپس به شغل آزاد و خريد و فروش تمبر پرداخت. اين سال ها مصادف با زماني بود كه بهائيان از طرف دستگاه حكومتي تحت فشار قرار گرفته بودند و او كه بهائي سرشناسي بود. ايران را ترك گفته عازم آمريكا شد.165
البته كلام رائين در مورد اين كه خروج نبيل از ايران به علت فشار دستگاه حكومت به بهائيان بوده خالي از تسامح نيست.
نبيل الدوله چنان كه خود نيز اشاره دارد با حكام و اميران در پيوند بود و از دوستي و پشتيباني آنان بهره داشته است و عامل اصلي خروج وي از ايران مخالفت علما با فعاليت هاي تبليغيش به نفع بهائيت مي باشد.
نبيل الدوله در اوايل سال 1941م، از نيويورك به شوقي افندي عريضه اي نوشت ودر پايان آن چنين امضاكرد: «خدمتگزار فروتن و وفادار شما عليقلي نبيل الدوله» او در اين عريضه به تفضيل از سوابق ديرين خود در تبليغ مسلك بهائيت در ايران (بين فرزندان حكام و امراي قاجار) سخن گفت كه به نوشته وي منجر به قيام علما بر ضد او و خروج اجباري اش از ايران شد.166
تقي زاده كه پس از تكفير سياسي توسط آخوند خراساني (پيشواي انقلاب مشروطيت) و اخراج از ايران در مشروطه دوم، مدتي ميهمان نبيل الدوله بوده مي نويسد:« داستان شارژدافر }كاردار{ شدن عليقلي خان هم بامزه است. او خدمت رسمي نداشت. خواسته بود به يك طوري خود را وارد خدمت كند. يك وزير مختاري ما در آنجا داشتيم كه گويا مفخم الدوله بود. او زن نداشت. چون معاشرت و آمد و رفت داشت براي پذيرايي هاي سفارت اين عليقلي خان را آورده بود كه كمك كند، بدون اينكه رسمي باشد. عليقلي خان زن آمريكايي داشت. گفته بود زن او هم بيايد آنجا تا هفته اي يك دو بار كه مردم مي آمدند و مي رفتتند براي پذيرايي كمك كند. يواش يواش خودش را در آنجا جا كرد. نايب يا منشي سفارت شد. وقتي وزير مختار به ايران رفت، چون كس ديگر نبود خودش را به جاي سفير جا زد و اسمش شارژدافر شد.»167
وزير مختار ايران در سال 1323 ق، به بعد مرتضي خان ممتازالملك(پور ممتاز)بود. وي پس از انحلال خونين مجلس اول توسط محمد علي شاه قاجار در سال 1326ق، به رجال ايران مهاجر اروپا ومعترض به شاه قاجار مي پيوندد كه غيبت وي از سفارت ايران و بروز هرج و مرج در ايران، فرصتي حياتي براي عليقلي خان نبيل الدوله پيش مي آورد كه در سفارتخانه ايران در آمريكا چنگ اندازد.
نبيل الدوله كه در طول اقامت در آمريكا، توانست با برخي رجال سياسي و متنفذ آن كشور، به ويژه برخي از صاحبان كمپاني هاي نفتي ايران، باب ارتباط و دوستي را گشوده از پشتيباني آنها بهره مند گردد و به اتكاء همين امر، در پست سياسي خويش جا خوش كند.168
تقي زاده در مورد فعّاليت هاي نبيل الدوله در اين زمان در آمريكا چنين اظهار مي كند كه:« عليقلي خان بستگي به بهائي ها داشت، جانشين سفير كه شد. يواش يواش هم آن كار مبلغي
بهائي گري را مي كرد و هم شارژدافري}كارداري{دولت عليه ايران را، من شنيدم يا خودش مي گفت، هفته اي دوتا راپورت رسمي مفصّل از اوضاع مي نوشت يكي گزارش كارهاي امت و تبليغات خودشان بود و ديگري راجع به اتباع ايران...» 169.
زماني كه ميرزا مهدي خان قراگزلو امير تومان(برادر ناصرالملك نائب السلطنه)به عنوان وزير مختار جديد ايران در واشنگتن ، در شعبان 1330ق، به اين سمت منصوب و به آمريكا آمد، نبيل الدوله به جاي رعايت سلسله مراتب اداري و اطاعت از مافوق، با وزير مختار درگير شد به مرور غائله تا آنجا بالا گرفت كه هر دو، در رجب 1336(ارديبهشت 1297)از سمت هاي خويش عزل شدند.170
اين درگيري ها ميان كنسول و سفير، باعث ترديد و تزلزل وزارت امور خارجه آمريكا در تصميم گيري هاي خويش راجع به امور ايران انجاميد و همچنين به يأس وزارت خارجه كشورمان از سفارت واشنگتن دامن زد به طوري كه دولت ايران اظهار داشت كه:«وزارت خارجه از سفارت واشنگتن مأيوس شده است...»171
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
148 - اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت، ص 99.
149 - محمدباقر نجفي، بهائيان، ص 756.
150 - همان، ص 766.
151 - اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت، ص 99.
152 - محمدباقر نجفي، همان، ص 766.
153 - عباس افندي، رساله سياسيه، ج 1، صص 21-17.
154 - محمدباقر نجفي، بهائيان، صص 769-768.
155 - سيدمصطفي تقوي، ماه عسل بهائيان در عصر پهلوي، مجله ايام (29)، ص 56.
156 - عنايت الله سفيدپوش، حكومت بهائي از ديدگاه ديانت بهائي، ص 77.
157 - همان، ص 86.
158 - علي ابوالحسني، سلطنت علم و دولت فقر، ص 328.
159 - علي ابوالحسني، سلطنت علم و دولت فقر، ص320.
160 - مهدي بامداد، شرح حال رجال ايران، ج 4، صص 172-373.
161 - علي ابوالحسني، همان، ص 340.
162 - همان، ص 396.
163 - نظام الاسلام كرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، بخش دوم، ج 5، ص 456.
164 - اسماعيل رائين، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، ج3، ص 303.
165 - اسماعيل رائين ، فراموشخانه و فراماسونري در ايران، ج3، ص 464.
166 - آهنگ بديع، سال بيستم، ش 5و6، 1344، صص197-198.
167 - سيد حسن تقي زاده، زندگي طوفاني، به كوشش ايرج افشار، صص172-173.
168 - سيد علي موجاني ، بررسي مناسبات ايران و آمريكا، صص5 8-59.
169 - سيد حسن تقي زاده، زندگي طوفاني، ص177.
170 - سيد علي موجاني، بررسي مناسبات ايران و آمريكا، صص30-31.
171 - همان، ص30.
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14