(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 25 شهریور 1391 - شماره 20306

راز ربايش امام موسي صدر به روايت روزنامه السفير
خاطراتي از مراودات رهبر معظم انقلاب و آيت الله طالقاني
ملاقات در دادگاه
خصومت راهبردي و غافلگيري ديپلماتيك


راز ربايش امام موسي صدر به روايت روزنامه السفير

علي دربج تحليلگر مسايل منطقه اي در مقاله اي در روزنامه السفير ضمن بررسي سرنوشت امام موسي صدر و دو تن از دوستانش در ليبي به اقدامات صورت گرفته در خصوص اطلاع از وضعيت آنها پرداخته و مي نويسد: با سقوط رژيم معمر قذافي، اميد اطلاع از سرنوشت امام موسي صدر و دو تن از دوستانش به نام هاي شيخ يعقوب و عباس بدر الدين در دل خانواده و دوستدارانش زنده شد .
رژيم سابق ليبي با شايعه پراكني و دروغ پردازي هاي بسيار از جمله ترويج خبر قتل و نيز خروج ايشان از ليبي سعي كرد خانواده و دوستداران وي را از ادامه پيگيري منصرف سازد .
شايان توجه است كه با وجود پيگيري هاي رسمي و ملي و تلاش دولت براي اطلاع از وضعيت امام موسي صدر و دوستان وي هنوز آنچنان كه بايد حق مطلب ادا نشده است. از همان روزهاي آغازين، هيئت ها و كميته هايي رسمي شكل گرفت و خانواده هاي اين افراد با ايجاد كميته هايي ويژه به بررسي اين موضوع پرداختند و در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه آنها از ليبي خارج نشده اند .
يكي از دنبال كنندگان رسمي اين پرونده با بيان اقدامات صورت گرفته در اين باره بعد از سقوط ديكتاتور ليبي مي گويد: دو روز بعد از سقوط طرابلس در 27 اوت 2011، دولت لبنان كميته اي را به رياست عدنان منصور، وزير خارجه اين كشور تشكيل داد. از ديگر اعضاي اين كميته دو چهره سياسي،
دو كارشناس، يك افسر و حسن شامي، نماينده وزارت دادگستري بودند كه حسن شامي مسئول هماهنگ كننده قضايي بين طرف لبناني و ليبيايي به شمار مي رفت .
هدف از تشكيل اين كميته، ايجاد«گروه بحران» بود كه مأموريت پيگيري و مديريت اين پرونده را بر عهده داشت. در پي قتل قذافي در 23 اكتبر 2011، گروهي از اعضاي كميته شامل مدير كل وزارت خارجه و دو چهره خارج از كشور به نام هاي هيثم جمعه و قاضي حسن شامي به منظور برقراري ارتباط با طرف ليبيايي از طريق تونس وارد اين كشور شدند. بعد از اين ديدار، عدنان منصور از وزراي لبنان و رئيس كميته به همراه سيد صدر الدين صدر، نوه امام موسي صدر و تعدادي از اعضاي كميته مذكور وارد ليبي شدند .
جمع بندي كميته بررسي طرف لبناني جمع بندي زير را از ملاقات هاي خود با مسئولان ليبي ارائه داد : نخست: ليبي خود را ملزم به پيگيري اين قضيه دانسته و آن را در رديف مسائل ملي خود به شمار
مي آورد .
دوم: دو كشور آماده رفع ابهامات اين پرونده هستند. نخست آنكه امام موسي صدر شخصيتي لبناني است و ديگر آنكه ايشان در ليبي ناپديد شده است .
سوم: طرف ليبيايي تأكيد دارد ربوده شدگان به ايتاليا يا كشوري ديگر نرفته اند .
چهارم:مسئولان ليبي معمر قذافي و اطرافيان وي را مسئول انجام اين جنايت مي دانند .
پنجم: ليبي به خاطر جنايت معمر قذافي در حق اين چهره لبناني احساس شرم مي كند .
با گذشت زمان مشخص شد كه برخي از افسران، اطرافيان و معاونان قذافي در نبردها كشته شده اند، برخي در ليبي بازداشت شده اند و عده اي نيز به خارج از كشور گريخته اند .
دلايل كميته مسئول بررسي وضعيت امام موسي صدور درباره زنده بودن وي در مقابل طرف لبناني در پي سفر به ليبي و بعد از سفر هيئت ليبي به لبنان در اواخر ژانويه گذشته به اين نتيجه رسيد كه امام موسي صدر و دوستانش زنده هستند و بايد آنها را يافته و آزاد كرد. اين گروه دلايل زير را در خصوص زنده بودن ايشان ارائه داد :
ـ فرد تا زماني كه مرگ وي اثبات نشده و خبري دقيق از وفاتش ارائه نشود، نمي توان گفت از دنيا رفته است. اين مورد در مورد امام موسي صدر اتفاق نيافته است .
- مساحت ليبي امكان وجود هر نوع احتمالي را در ذهن تداعي مي كند .
- نمي توان گفت امام موسي صدر همان روزهاي نخست شهيد شده باشد. چرا كه هميشه از زنداني به زنداني منتقل مي شده است و اطلاعاتي كه بر اساس آنها گفته مي شده ايشان همان ابتدا شهيد شده متناقض بوده و از هيچ پايه و اساس منطقي برخوردار نيست .
افزون بر آنچه گفته شد طرف لبناني از ليبيايي ها خواسته است ضمن توجه به شرايط امنيتي، سياسي و حقوقي اين كشور، تلاش هاي خود را در اين زمينه تسريع بخشيده و تعامل بيشتري با لبناني ها داشته باشند .
بعد از آنكه گفته شد طرف ليبيايي بر پيكر و پيراهن متعلق به امام موسي صدر دست يافته است، كميته مذكور بنا به درخواست لبنان شروع به نبش قبرهاي جمعي و نمونه برداري از جسدي كرد كه گفته مي شد متعلق به ايشان است. بعد از انجام بررسي هاي علمي بر روي لباس و جسد مذكور و استفاده از اطلاعات ارائه شده توسط خانواده امام صدر، مشخص شد آنچه گفته شده صحت ندارد. نتايج اين تحقيقات سريع و به طور شفاهي تقديم مسئولان ليبي شد و دو طرف در نهايت تصميم گرفتند به اين گفته ها خاتمه دهند .
اگر چه در حال حاضر سرنخ هاي جديدي به دست آمده و طرف لبناني احساس مي كند طرف ليبيايي از خود حسن نيت نشان مي دهد، اما روند تحقيقات به كندي صورت مي گيرد و بايد ليبيايي ها سرعت بيشتري به اين فرايند بدهند، چرا كه در پرونده هاي مفقودي اشخاص، زمان حرف اول را مي زند .
كميته بررسي وضعيت امام موسي صدر و دو تن از دوستانش، از ليبيايي ها خواست براي سرعت بخشيدن به روند تحقيقات تعامل و همكاري بيشتري با اين كميته داشته باشند تا اسرار ربايش امام موسي صدر و رفقايش
بعد از سفر به ليبي در 20 اوت 1978 و در پي ميانجيگري هواري بومدين، رئيس جمهور فقيد الجزاير مبني بر هماهنگي و اتحاد كامل اعراب براي اجراي قطعنامه بين المللي شماره 425 و نيز تلاش براي پايان بخشيدن به نبرد لبنان بود، فاش شود .
دلايل نگراني امام موسي صدر از سفر به ليبي
در آن روز امام موسي صدر به دو دليل نگران اين سفر بود :
نخست: نگراني از
بي نتيجه بودن صحبت با قذافي و دوم: پيامدهاي ناشي از ديدار ايشان با قذافي در سال 1975 كه در قالب برخي اختلافات ديني خود را نمايان ساخت چرا كه امام نسبت به اقدامات قذافي معترض بود. نكته ديگر اينكه عبد السلام جلود مرد شماره دو ليبي به لبنان رفته و با تمام مسئولان به جز امام موسي صدر ديدار كرده بود .
نگراني امام صدر در ديدار پاياني اين بود كه قبل از فرا رسيدن جشن هاي ماه سپتامبر با قذافي روبرو شود. اين زمان تا ظهر 31 آگوست به تأخير افتاد. در اين ديدار دو طرف با لحني شديد با همديگر سخن گفتند و در پي آن قذافي با جمله مشهور «بازداشتشان كنيد» به مقابله برخاست. در همين راستا اطلاعات ليبي هم با تهيه لباس هاي بدل و گذرنامه براي تني چند از نيروهاي خود و اعزام آنها به ايتاليا سعي كرد واقعيات را وارونه جلوه دهد .
اقدامات صورت گرفته بعد از ربودن
امام موسي صدر
در پي ربايش امام موسي صدر و دو تن از دوستانش، تحقيقات دامنه داري صورت گرفت كه از جمله آن دو تحقيقي بود كه در ايتاليا صورت گرفت و نشان مي داد كه اين سه نفر به ايتاليا نرفته اند. در همين زمينه لبنان هم تحقيقاتي را انجام داد و در سال 1981با تشكيل پرونده اي در دادگاه خواهان رسيدگي به اين قضيه شد. در آن زمان به دليل ورود لبنان به جنگ و عدم امكان ورود به ليبي روند تحقيقات به كندي صورت مي گرفت .
در سال 2008 سميح الحاج يكي از بازپرسان لبناني با صدور كيفر خواستي معمر قذافي و شش تن از همدستانش را متهم كرد كه امام موسي صدر را ربوده اند. وي در ژانويه 2010 از طرف قاضي غانم اين كيفرخواست را به دادگاه فرستاد. غانم در 2 مارس 2011 اولين جلسه محاكمه را ترتيب داد كه از قضا انقلاب ليبي در 17 فوريه 2011 به وقوع پيوست و غانم مجبور به بازنشستگي شد و قاضي سمير منصور جايگزين وي شد .
 


خاطراتي از مراودات رهبر معظم انقلاب و آيت الله طالقاني

ملاقات در دادگاه

نوزدهم شهريور ماه هر سال با ياد و نام آيت الله طالقاني گره خورده است، مردي كه امام خميني وي را ابوذري براي اسلام خواند و به خانواده اش گفت : شما پدري را از دست داديد و من برادري و اسلام مجاهدي را .
سخنان سيد مهدي طالقاني، فرزند مرحوم آيت الله طالقاني در اوج روزهاي فتنه كه گفته بود: «پدرم از هر جرياني به غير از جريان اصيل ولايت فقيه تبري مي جست»، براي آن ها كه قصد داشتند آن عالم وارسته را مصادره كنند، بسيار گران آمد. »
خاطرات فرزند مرحوم طالقاني از مراودات پدرش و آيت الله خامنه اي توسط پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب منتشر شده است كه در ادامه
مي خوانيم .
در شوراي انقلاب
جلسات شوراي انقلاب در جاهاي مختلفي تشكيل مي شد؛ يعني جاي ثابتي نداشت. گاهي اعضاي شوراي انقلاب به جايي مي آمدند كه ابوي ما مستقر بود. گاهي هم اين جلسات در منازل ديگران برگزار مي شد. اگر جاي ديگري بود، اكثر مواقع من ايشان را مي بردم و
برمي گرداندم. يكي از آن روزهايي كه دولت موقت زمام امور را در دست داشت، جلسه ي شوراي انقلاب در منزل شهيد مطهري برگزار مي شد .
در جلسات شوراي انقلاب مسائل مختلفي مطرح مي شد. آن موقع قانون گذاري و تدبير مسائل مربوط به انقلاب با شوراي انقلاب بود. هنگام پايان جلسه رفتم تا ابوي را برگردانم. وقتي ايشان در ماشين نشستند، جمله اي گفتند. گفتند كه «اين سيد عجب آدم خوش فكري است.» با خودم فكر كردم ايشان چه كسي را
مي گويند. پرسيدم: «آقا چه كسي را مي گوييد؟» گفت: «آقاي خامنه اي را مي گويم.» مرحوم ابوي اگر از كسي حرف خوبي مي شنيد، حتماً تأييد مي ردند و مي گفتند. به همه هم مي گفتند كه: «اگر مطلب خوبي از كسي مي شنويد، حتماً تعريف كنيد و اگر مطلب بدي مي شنويد، تذكر بدهيد».
برخي در حق شريعتي جفا كردند، اما ...
در رويكرد به روشنفكرها، بين رهبر معظم انقلاب و آيت الله طالقاني هم سويي وجود داشت. در عين حال ايشان انتقادهايي نسبت به بعضي از مسائل آن جريان نيز داشتند. زماني كه هنوز خط و خطوط تثبيت نشده بود و اين جهت گيري ها به وجود نيامده بود و هنوز مردم در راه مبارزه بودند، حسينيه ي ارشاد پايگاهي براي جوان ها و تيپ روشن فكر بود. رهبر معظم انقلاب بارها - تا قبل از اختلاف نظر شهيد مطهري با مرحوم شريعتي- در جلسات حسينيه ي ارشاد شركت مي كردند و در حالي كه بعضي ها به شدت به مرحوم دكتر شريعتي جفا مي كردند و با او مخالف بودند، اما آيت الله خامنه اي يكي از حاميان اصلي دكتر شريعتي بودند. خيلي جاها ايشان از مرحوم دكتر شريعتي دفاع كردند. وقتي سخنراني آيت الله خامنه اي در خصوص دكتر شريعتي را مي بينيد، هم از نقاط قوت او مي گويند و هم از نقاط ضعف او. اصل هم همين است. يعني براي نقاط قوت از آن شخص بايد حمايت كرد و نقاط ضعف را هم بايد گفت،چون اين انتقادها سازنده است .
ملاقات در دادگاه
دادگاه محاكمه ي مرحوم ابوي در سال 1342، ايشان را به ده سال حبس محكوم كرد. در آن زمان، اين دادگاه موضوع پرسر و صدايي شده بود. از آيت الله خامنه اي شنيدم كه بارها در اين دادگاه ها شركت كرده بودند. يكي از خاطرات ايشان از دادگاه ابوي اين است: «اولين ملاقاتي كه با مرحوم طالقاني داشتم، در دادگاه تجديد نظر ايشان بود كه در همين پادگان عشرت آباد تشكيل شده بود. دادگاهي بود كه ايشان و بقيه ي سران نهضت آزادي را محاكمه مي كردند. من از پيش، آيت الله طالقاني را مي شناختم، اما با ايشان از نزديك ديدار خصوصي نداشتم. سال هاي 41 يا 42 بود كه من در آن دادگاه شركت كردم. آن موقع من تازه از زندان آزاد شده بودم و ايشان در زندان شنيده بودند كه من در زندان هستم، ولي من در قزل قلعه بودم، لذا همديگر را نديده بوديم .
در آن دادگاه آقاي طالقاني عصايي دست گرفته و نشسته بودند و دادگاه را به رسميت نمي شناختند ولذا از خودشان دفاع نمي كردند. وقتي كه در دادگاه زنگ تنفس زده شد، آقايان براي اظهار ملاطفت به ما كه به عنوان تماشاچي دادگاه رفته بوديم، بلند شدند و به طرف ما آمدند. اين جا بود كه ما رفتيم و از نزديك با مهندس بازرگان و اين ها سلام و عليك كرديم .
در همين حين كه ما مي رفتيم طرف اين ها، دادستان از جايگاه خودش بلند شد كه براي تنفس به طرف ديگري برود. به آقاي طالقاني كه رسيد، خواست تملقي بگويد. اين جالب بود كه اين قدر روحيه ي آقاي طالقاني عالي بود كه دادستان خودش را محتاج اين مي ديد كه به ايشان تملق گويي كند. آمد و يك جمله اي گفت كه دقيقاً يادم نيست؛ به اين مضمون كه من هم از خانواده ي روحاني هستم. آقاي طالقاني با بي اعتنايي تحقيرآميز توأم با طنزي به او گفتند كه، [متأسفانه عين جملات ايشان هم دقيقاً يادم نيست] اما همين قدر يادم هست كه همه ي جمعيتي كه دور آقاي طالقاني ايستاده بودند، قاه قاه به داستان خنديدند .
آن منش و روحيه را من از دادگاه در ايشان ديدم و اين مقدمه اي بود براي ديدارهاي بعدي ما در طول سالياني كه در زندان بودند. هر وقت كه من زندان نبودم، به ديدارشان مي آمدم و در زندان از پشت ميله ها صحبت مي كرديم. پيغام هايي داشتند براي آقاي ميلاني در مشهد و براي جريان هايي كه ما غالباً در آن ها شركت داشتيم. بعد هم كه از زندان بيرون آمدند، تماس هاي زيادي داشتيم و همه ي برخوردها و ديدارهاي من با آيت الله طالقاني تا روزهاي آخر حيات شان، همان روحيه را كه در اولين ديدار در دادگاه ديدم، تقويت مي كرد .»
اين كتاب را
ترجمه كن
در جلسه اي كه دوشنبه ها در خدمت رهبر معظم انقلاب بوديم، مي فرمودند: «مرحوم ابوي اطلاعات خوبي داشت.» در همان زمان كه ظاهراً دادگاه بودند يا هنوز دستگير نشده بودند، گفته بودند آقاي طالقاني كتابي به نام «ثوره الحسين(ع)» به من داد تا ترجمه كنم. من هم خواندم و خيلي از آن استفاده كردم .
يكي از مسائلي كه از مادرم شنيدم، اين بود كه گاهي كه پيش مي آمد كه آيت الله خامنه اي دو سه روزي از تبعيد مرخصي داشتند تا به تهران بيايند و به مشهد بروند، حتماً سري به منزل ما مي زدند و با آيت الله طالقاني مشورت مي كردند. منزل آميرزا خليل كمره اي و استاد اميري فيروزكوهي هم نزديك منزل مرحوم ابوي بود. شنيده بودم گاهي كه به ديدن مرحوم اميري فيروزكوهي مي آمدند، آيت الله طالقاني هم به منزل كمره اي مي رفتند و در آنجا همديگر را مي ديدند .
مورد مشورت
يكي دو بار هم ابوذر بيدار مرقومه كرد كه بسياري از علما و مراجع قم در زماني كه ايشان تبعيد بودند و قبل از آن كه مي خواستند ايشان را تبعيد كنند، اعلاميه داده و از ايشان حمايت كرده بودند. وقتي آيت الله طالقاني از تبعيد برگشتند، قرار بر اين شد كه ايشان با تك تك آن آقايان ارتباط برقرار كند و از آن ها تشكر كنند. آيت الله خامنه اي مورد مشورت آيت الله طالقاني بودند براي بازديد از اين علما و مراجع عظام. البته يادم مي آيد ابوي خوششان نمي آمد كه بعضي ها را ببينند. آقاي بيدار مي گويد در اولين ديداري كه آيت الله طالقاني مرا خواستند و به خانه شان رفتم، ديدم آيت الله خامنه اي هم آنجا هستند. بحث شان اين بود كه چگونه پاسخ كساني را بدهند كه از ايشان در اعلاميه ها يا به صورت شفاهي حمايت كرده بودند و يا آقازاده ها شان را براي حمايت از ايشان فرستاده بودند و چگونه از ايشان تشكر كنند. يا چگونه و با چه ارجحيتي سراغ بعضي از اين آقايان بروند. مورد مشورت ايشان درباره ي اين مسائل، آيت الله خامنه اي بود و يكي ديگر از آقايان .


خصومت راهبردي و غافلگيري ديپلماتيك

دكتر ابراهيم متقي
جان بيرد وزير امور خارجه كانادا در 8 سپتامبر 2012 قطع روابط ديپلماتيك با ايران را اعلام نمود. خبر قطع روابط ديپلماتيك كانادا با ايران و اخراج كارگزاران سياست خارجي ايران در كانادا در شرايطي انجام پذيرفت كه جان بيرد در روند سفر به ولادي وستك روسيه قرار داشت. اين سفر به منزله انتقاد از روسيه محسوب مي شود كه روابط اقتصادي خود با ايران و سوريه را تداوم داده است .
اين سفر در چارچوب اجلاسيه سران «همكاري هاي اقتصادي كشورهاي آسيا ـ اقيانوس آرام » (.C.E. P. A) انجام گرفته است.كشوري كه در همسايگي آمريكا بوده و هنوز نماينده ملكه انگلستان به عنوان فرماندار كل در آن ايفاي نقش مي كند. بنابراين طبيعي به نظر ميرسد كه جهت گيري سياست خارجي و امنيتي كانادا تابعي از رهيافت كشورهاي جهان غرب باشد .
1- بررسي زمينه هاي تضاد ديپلماتيك ايران ـ كانادا
كالبدشكافي تعارض در روابط ايران ـ كانادا مربوط به سال 1384 مي باشد. در اين مقطع زماني موضوع مربوط به قتل زهرا كاظمي، تضادهاي سياسي ايران و كانادا را افزايش داد. در اين دوران، قوه قضائيه ايران از تحرك ديپلماتيك لازم براي متقاعدسازي كانادا در ارتباط با چنين حادثه اي برخوردار نبود .
هرگونه ادبيات سياسي غيرمسئولانه در شرايط تضادهاي امنيتي مي تواند مخاطرات راهبردي قابل توجهي را در آينده ايجاد نمايد. به عبارت ديگر، ادبيات سياسي به كار گرفته شده توسط ايران و كانادا زمينه تضادهاي پردامنه را به وجود آورد.تضادهايي كه منجر به تصاعد بحران بين دو كشور گرديده و از سوي ديگر زمينه هاي كاهش تدريجي سطح روابط ديپلماتيك ايران ـ كانادا را فراهم نمود .
از سال 1388 به بعد همواره مقامات كانادا از موضوع حقوق بشر در ايران انتقاد به عمل آوردند. چنين رويكردي با واكنش متقابل ايران روبرو گرديد. در سال 1390 مقامات دولت كانادا نسبت به اقدامات انجام شده در ارتباط با سفارت انگليس در تهران اعتراض نمودند.آنان اين موضوع را مورد تاكيد قرار دادند كه ايران بايد مفاد كنوانسيون وين 1961 حقوق ديپلماتيك را مورد حفاظت قرار دهد. به اين ترتيب، فرآيندي كه زمينه هاي لازم براي قطع روابط ديپلماتيك ايران و انگلستان را به وجود آورد، بر نگرش سياسي و راهبردي دولت كانادا در برخورد با ايران تاثير قابل توجهي به جا گذاشته بود .
از اين مقطع زماني به بعد شاهد كاهش همكاري هاي اقتصادي ايران ـ كانادا مي باشيم. دولت كانادا در نهادهاي بين المللي مبادرت به نقد بسياري از موضوعات مربوط به سياست خارجي و داخلي ايران نموده است. در اجلاسيه R .P. U كه در فوريه 2010 ژنو برگزار گرديد، مقامات كانادايي بار ديگر موضوع حقوق بشر در ايران را مورد انتقاد قرار دادند. چنين رويكردي نشان مي داد كه جهت گيري دولت كانادا در مخالفت با سياست عمومي ايران قرار گرفته است .
در ادامه چنين فرآيندي، دولت كانادا در فوريه 2012، انجام خدمات كنسولي در تهران را متوقف نمود. از اين مقطع زماني
به بعد، فعاليت كنسولي سفارت كانادا در تهران به ابوظبي منتقل گرديد. اگر چه دولت كانادا بر اين اعتقاد بود كه انجام چنين اقدامي صرفا بر اساس ضرورت هاي بوروكراتيك انجام گرفته است، اما واقعيت هاي موجود بيانگر آن است كه كانادا به گونه اي تدريجي روابط خود با ايران را كاهش مي دهد. اين امر به مثابه كنش غيرمستقيم ديپلماسي كانادا در برخورد با ايران محسوب مي شود .
2- نشانه هاي غافلگيري ديپلماتيك ايران
در ارتباط با كانادا
به اين ترتيب، از فوريه 2012، ايرانياني كه قصد سفر و يا فعاليت هاي اقتصادي با كانادا را داشتند مي بايست مدارك خود را در ابوظبي تحويل نمايند. انجام چنين اقداماتي به مفهوم كاهش مضاعف سطح روابط ديپلماتيك تلقي مي گردد. در اين دوران، وزارت امور خارجه ايران هيچ گونه تحليلي نسبت به فرآيندهاي ديپلماتيك كانادا در برخورد با تهران نداشت. به همين دليل است كه بايد اين موضوع را مطرح كرد كه ايران در شرايط غافلگيري ديپلماتيك قرار گرفته است .
نشانه ديگري از غافلگيري ديپلماتيك را ميتوان در ارتباط با مواضع و ادبيات رئيس كميسيون سياست خارجي و امنيت ملي ايران مورد مشاهده قرار داد. در شرايطي كه نامبرده از وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران مي خواهد كه اقدام متقابل را در ارتباط با اخراج ديپلمات هاي كانادايي از تهران به انجام رساند، ديپلمات هاي كانادايي قبل از چنين حادثه اي نه تنها تهران را ترك كرده بودند، بلكه زماني واكنش رئيس كميسيون سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي مطرح مي شود كه 24 ساعت قبل از آن، ديپلمات هاي سفارت كانادا به كشور خود نيز رسيده بودند .
زماني كه فرآيند جمع آوري و آناليز اطلاعات درباره فرآيندهاي تحرك ديپلماتيك در كشوري محدود باشد، در آن شرايط طبيعي است كه چنين واحد سياسي در وضعيت غافلگيري ديپلماتيك قرار مي گيرد. به عبارت ديگر، در شرايطي كه ديده باني راهبردي توسط مراكز پژوهشي، نهادهاي اجرايي و ساخت هاي نظارتي بر فرآيند اجرايي كشور ضعيف باشد، نتيجه اي جز غافلگيري ديپلماتيك حاصل نمي شود.تمامي كنش هاي ديپلماتيك كانادا در يك سال گذشته نشان مي دهد كه اين كشور در روند قطع روابط ديپلماتيك با ايران قرار داشته است. موضوعي كه هيچ گاه مورد توجه
گروه هاي پژوهشي، مراكز مطالعاتي و يا كارگزاران اجرايي در حوزه ديپلماتيك ـ راهبردي قرار نگرفته است .
3- ارزيابي رويكردهاي ارائه شده به قطع رابطه ديپلماتيك كانادا با ايران
درباره دلايل قطع روابط ديپلماتيك كانادا با تهران، رويكردهاي مختلفي در كانادا ارايه شده است. بيشترين واكنش نسبت به تصميم وزارت امور خارجه كانادا از سوي خبرگزاري هاي داخلي اين كشور و احزاب رقيب انجام گرفته است. تمامي رهبران احزاب كانادايي (به غير از حزب مسلط كه دولت را در اختيار دارد)، مبادرت به انتقاد از تصميم وزير امور خارجه كانادا نموده اند .
خبرگزاري هاي رسمي كانادا به ويژه خبرگزاري A .B. Cو S.B. C نه تنها چنين اقدامي را مورد انتقاد قرار دادند، بلكه آنان اين موضوع را مطرح نمودند كه در روابط ديپلماتيك ايران ـ كانادا هيچ گونه حادثه جديدي شكل نگرفته كه منجر به چنين واكنش تندي از سوي وزارت امور خارجه شود.به عبارت ديگر، هرگونه كنش ديپلماتيك پرمخاطره و انتقادي بايد براساس شكل گيري حادثه خاصي انجام گيرد. در حالي كه دولت كانادا چنين اقدامي را بدون توجه به زمينه هاي رفتار متقابل به انجام رسانده است .
در واكنش به اقدام نامتوازن وزير امور خارجه كانادا، برخي از مجموعه هاي خبري و رسانه اي در كانادا اين موضوع را مطرح نمودند كه وزارت امور خارجه اين كشور به چه دليل سياست هاي دولت اسرائيل در برخورد با ايران را به اجرا مي گذارد؟ آنان اين موضوع را مورد انتقاد قرار دادند كه سياست خارجي كانادا تابعي از رويكرد امنيتي و ضرورت هاي راهبردي اسرائيل گرديده است. چنين فرآيندي نشان مي دهد كه عدم توازن در روابط كشورها صرفا در شرايطي كنترل مي شود كه هشياري ديپلماتيك بخشي از ضرورت راهبردي واحدهاي سياسي محسوب شود .


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14