(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 30 شهریور 1391 - شماره 20311

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (10)
وضعيت سياسي بهائيان در دوره رضا خان
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (3)
مخالفت مستمر امام با صلح تحميلي

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (10)

وضعيت سياسي بهائيان در دوره رضا خان

مريم صادقي
همان طور كه در فصل قبل بيان كرديم. اقدامات عده اي از سران بهائيت، در اواخر دوره ي قاجاريه، نظير عمليات تروريستي كميته مجازات، با ايجاد فضاي رعب و وحشت در ميان مردم، كمك زيادي به انقراض سلسله قاجار و تأسيس حكومت پهلوي نمود. همچنين اشاره كرديم كه در زمان كودتا، بهائيان در معرفي رضاخان به عناصر كودتا نقش مؤثري داشتند.
بعد از كودتا 1299، ميرزا علي محمدخان موقر الدوله281 كه از سران درجه اول بهايي از خويشاوندان علي محمدباب، به وزارت فوايد عامه و تجارت منصوب شد. اين مقام به پاس خدمت بهائيان در پيروزي كودتا به ايشان اعطا گرديد. علاوه بر انتصاب موقرالدوله به وزارت فوايد برادر او (مسعود السلطان) نيز كه كفالت حكومت بنا در خليج فارس را داشت به حكومت آن منطقه منصوب گرديد.282 چنان كه پسر موقر، نيز فرمانداري بندرعباس را برعهده داشت.283
توجه رضاخان به بهائي ها تا آن حد بود كه سرلشكر شعاع الله علائي از اعاظم بهائيان تهران و عضو محفل ملي روحاني را كه در زمان مؤتمن الملك كارمند وزارت گمرك و انحصارات بود را مأمور ماليه و سپس مأمور اداره محاسبات قزاق نمود.284 علائي سرهنگ دوران رضاخان و سرلشكر عصر محمدرضا پهلوي است كه رئيس كلّ قشون را در زمان رضاخان از اواسط دهه ي 1300ش، به مدت 20 سال در اختيار داشت285. شعاع الله سال هاي متمادي، عضو محفل ملي بهائيان تهران و نيز عضو محفل ايران بود.286
همچنين رضاشاه يكي از افسران معروف بهائي، سرگرد صنيعي را به عنوان آجودان مخصوص وليعهد انتخاب كرد.287 انتخاب يك بهايي طراز اول به عنوان آجودان وليعهد، نشانه اي از رابطه حسنه رضاخان با بهائي ها مي باشد. در غير اين صورت چرا در ميان اين همه آدم رضاشاه يك فرد بهائي را به عنوان آجودان محمدرضا انتخاب مي كند.
از ديگر دولتمردان عصر پهلوي كه داراي پيوند خانوادگي با سران بهائيت است، مجيدآهي برادرزاده عبدالمجيدآهي288 مي باشد. مجيدآهي (م 1265 ش)، پس از كودتا به معاونت و مديركلي وزارت علوم منصوب شد. وي به دليل تحصيل در روسيه، داشتن همسر روسي، سابقه همكاري با ليازوف در امر شيلات و نيز داشتن زبان روسي مورد توجه سفير شوروي بود. آهي از اعضاي مجلس مؤسسان اول و از موافقان سلطنت پهلوي بود. وي مدتي مستشار ديوان عالي كشور، استاندار فارس و در دومين كابينه ي محمود جم (مهر 1316) تصدّي وزارت طرق و شوارع را برعهده داشت. زماني كه مغضوب رضاشاه و زنداني شد. پس از اشغال ايران توسط متفقين در شهريور بيست نيز كانديدا اصلي نخست وزيري بود كه نپذيرفت. در اواخر عمر تا هنگام مرگ (22/6/1325) سفير كبير ايران در مسكو بود.289
بهائي سرشناس ديگري كه در دوران حكومت رضاخاني حضوري فعّال در عرصه سياست داشت، حبيب الله عين الملك290 مي باشد. پدر وي ميرزا رضا قناد از حواريون نزديك حسينعلي بهاء و عباس افندي بود و در زمان تبعيد بهاءالله به عكا همراه وي گشت. از همين رو حبيب الله عين الملك، اولين فرزند ميرزا رضا قناد، سه سال بعد از ورود كاروان بهاءالله به عكا در سال 1250ش، به دنيا آمد و در مكتب ميرزا حسينعلي نوري و عباس افندي رشد و نمو كرد. عين الملك در مدرسه آمريكايي بيروت تحصيل كرد و در همين ايام كاتب آثار عباس افندي شد.291
وي پس از تحصيل در مدرسه آمريكايي بيروت، راهي پاريس شد و به دستگاه عليقلي خان بختياري سردار اسعد اول نفوذ كرد. حبيب الله خان كه تا آن زمان آل رضا خوانده مي شد، لقب عين الملك گرفت. با ورد به ايران به گروه مترجمان و نويسندگان روزنامه رعد پيوست و در زماني كه وثوق الدوله، قرارداد معروف 1919 را امضا كرد، هشت مقاله پي در پي در دفاع از اين قرارداد در روزنامه رعد به چاپ رساند. اين مقالات تنها مقالات مفصلي بود كه در تأييد قرارداد وثوق الدوله نوشته شد.292 لازم به ذكر است كه صاحب امتياز روزنامه رعد سيد ضياءالدين طباطبائي(از عوامل اصلي كودتاي 1299) بود و هزينه روزنامه رعد توسط سفارت انگليس پرداخته مي شد.293
همان طور كه در بخش مربوط به كودتا اشاره كرديم، در زمان كودتاي 1299 با عوامل كودتا همكاري داشت در آستانه ي كودتاي 1299 ش، شخصاً و بدون اجازه از وزارت امور خارجه به فلسطين مي رود و كنسولگري ايران را در حيفا اداره مي نمايد! عين الملك طي مكاتبات متعددي از وزارت امور خارجه درخواست مي كند كه به اقامت وي در حيفا صورت رسمي داده شود. در اين مكاتبات عين الملك خواستار تلاش براي بهبود وضعيت يهوديان ايراني مهاجر به فلسطين و يهوديان مستقر در آن سرزمين بود. او در همين دوره با انعقاد قراردادهايي با شركت هاي حمل و نقل زميني و دريايي كه دست اندركار انتقال حجاج از طريق شامات به مكه بودند سود فراواني به جيب زد و مشكلات فراواني را براي حجاج ايراني به وجود آورد.294
افراط «عين الملك» در امر تبليغ بهائيت، موجب مي شود تا ايرانيان مقيم شام و فلسطين شكايات متعددي عليه او به تهران بفرستند. براي نمونه به يكي از اين شكايات اشاره مي كنيم: «خدمت اجلاء عظام هيأت وزراء محترمين و وكلاي مجلس شوراي ملي... استدعاي اين بيچارگان رعايت دولت عليه ايران در شام اين است جناب آقاي حبيب الله خان (عين الملك) وقت ممكن ندارد كه به كار رعيت يا به رعيت برسد، از براي [آن] كه شب و روز مشغول براي تبليغ حضرات بهائي گرديده و روابط ايشان در عوض اينكه با پايتخت ايران داشته باشد، روابط ايشان با حيفا است. در عوض اين شخص معلوم الحال خود يك قونسول با كفايت مسلمان معين فرموده تا به دعاگويي مشغول باشيم.295»
تلاش عين الملك در راستاي تحكيم بهائيت در سفرنامه صديقه دولت آبادي جالب توجّه است. وي در سفري كه عازم فرانسه بود، وارد بيروت مي شود. در هتلي كه در آن اقامت داشت آدرس كنسولگري ايران را مي پرسد. از هر كسي كه سؤال مي كند با ديد بدي به او نگاه مي كنند. وقتي دليل را جويا مي شود، يك جوان نظامي فرانسوي عرب زبان به وي مي گويد:«عين الملك جنرال قونسول شما مبلغ دين بهائي است و علناً در قونسولخانه مردم را تبليغ مي كند. هر كس بهائي نباشد در آنجا دچار زحمت مي شود. اگر بفهمد پولدار است به عناوين مختلف مبلغ گزافي را از او اخذ مي كند. اگر ندهد براي امضاي تذكره چندين روز معتلش مي نمايد. من مدّتي مأمور شام بودم. خوب آگاهم به طوري عين الملك در تبليغ بي پرواست كه مردم شام خيال مي كردند مذهب رسمي ايراني ها بهائي است كه مأمور دولتي اين قسم علناً اظهار عقيده مي كند و بر ضد اسلام قيام مي نمايند. حتي خودم همين طور تصور مي كردم تا وقتي از چند ايراني مسلمان پرسيدم كه مذهب رسمي ايران چيست گفت اسلام...»296
حبيب الله خان عين الملك تا اواسط سال 1304ش، در دمشق مي ماند. و در اين زمان كه مقارن با اوج گيري اغتشاشات وهابيون در عربستان و تخريب اماكن و بقاع متبركه در اين كشور بود به تهران فراخوانده مي شود. در حكم فراخوان عين الملك از او خواسته مي شود براي تحويل گرفتن پست جديد خود كه كنسولي ايران در هندوستان بود، به ايران بيايد اما پس از آمدن به ايران به بمبئي اعزام نمي شود و به مدت هشت ماه خانه نشين مي شود.297
زماني كه وهابيون به مكه و مدينه هجوم مي آورند و ساختمان بقاع متبركه را ويران مي كنند، وزارت امورخارجه رژيم رضاخان زيرفشار افكار عمومي تصميم به دخالت در اين موضوع مي كند و براي مذاكره با مقامات عربستان عين الملك را به حجاز مي فرستد.
در اين زمان تعدادي از كشورهاي اسلامي عزيمت به سفر حج را ممنوع كردند، مفتي مصر به ندادن جواز زيارت بيت الله الحرام فتوا داد و دولت ايران هم سفر حج را ممنوع اعلام كرد. حكام جديد شبه جزيره كه يكي از منابع اصلي درآمد خود را از دست رفته و مشروعيت خود را در جهان اسلام مورد خدشه مي ديدند در پي جلب نظر مثبت كشورهاي اسلامي براي رفع ممنوعيت از سفر حجاج برآمدند. به همين منظور با اطلاع از روابط خصوصي عين الملك با رضاخان به عين الملك متوسل شدند. نامه اي به او نوشتند كه در بخشي از نامه آمده است:«...مقصود اين است كه دولت معظم ايران و رعاياي آن از محل و مكاني كه در اين سال درصدد اداي مراسم حج برآيند، اطلاع به هم رسانند كه سلطان متبوع فوق العاده مايل و مشتاق مي باشند كه موجبات رفاهيت و راحتي رعاياي دولت عليه را فراهم ساخته و مسافرت آنان را در حجاز تأمين كند.»298
با انتشار خبر تخريب اماكن مقدس مدينه و مكه و ترس بعضي از كشورهاي اسلامي از انحصاري كردن زيارت حرمين شريفين، توسط وهابيون و حاميان ايشان، ملك عبدالعزيز به تكذيب اين اخبار پرداخت و اعلام داشت كه با اعزام گروه هاي تحقيق و بررسي به موضوع رسيدگي خواهد كرد .
در همين سال عين الملك در گزارشي به وزارت امور خارجه از دولت ايران مي خواهد ممنوعيت رفتن به حج را برطرف كند. وي در اين گزارش نرفتن مسلمانان به حج را موجب لطمات مادي و معنوي به دولت سعودي مي داند.299
براساس گزارش حسين پيرنظر از سفارت ايران در مصر، اگر دولت ايران براي يكي دو سال ديگر، رفتن به حج را منع مي كرد، حتماً حكومت حجاز حاضر به قبول شرايط پيشنهادي ايران مي شد و در نتيجه، هم براي زائران ايراني رفع مزاحمت مي گرديد و هم نسبت به تعمير قبور و خرابي هاي به عمل آمده امتيازاتي به دست مي آمد.300
اما متأسفانه اين كار صورت نمي گيرد و در خرداد 1308 ش، اولين مراوده رسمي و ديپلماتيك ميان ايران و حكومت عبدالعزيز صورت مي گيرد. عين الملك ميهمانداري اين هيئت را به عهده داشت. اين هيئت با رضاشاه ملاقات نمودند و شاه دستور شناسايي دولت هاي نجد و حجاز را صادر كرد. در زماني كه وهابي ها، قبور متبركه را در مكه و مدينه ويران و بسياري از شيعيان را قتل عام مي كردند، عين الملك مأموريت خود را در به رسميت شناختن دولت سعودي و توجيه اعمال فجيع وهابي ها به خوبي انجام داد.301 در شهريور همان سال معاهده ي مودّت ميان ايران و حجاز امضا و در فروردين سال 1309ش302، حبيب الله عين الملك با عنوان نماينده و با سمت كاردار وارد جده شد.
تأسيس سفارت ايران در عربستان، به نوعي تقويت حكومت عبدالعزيز را به دنبال داشت. روزنامه الوطن (چاپ بغداد) در تاريخ 20ربيع الاول 1348 ق، در زمينه به رسميت شناختن دولت حجاز درباره نماينده ايران، حبيب الله خان عين الملك معروف مي نويسد: «... مشاراليه كاملاً به اين قضايا آگاه است و علاوه بر اينكه زبان مملكت را به خوبي مي داند، محل اعتماد ملك عبدالعزيز و رجال حكومت حجاز است و شخصاً نزد آن ها محترم است و بديهي است كه تعيين او به اين سمت، مسأله را به طور دلخواه حل و تسويه مي نمايد!303»
عين الملك تا سال 1312ش، عنوان سر كنسول ايران در حجاز را دارا بود و از اين سال ترفيع مقام پيدا مي كند و به عنوان وزير مختار ايران در آن كشور منصوب مي شود. وي در سال 1314ش، از اين مقام كنار گذاشته مي شود. بسياري از كارشناسان و صاحبنظران اين امر بركناري عين الملك را معلول روابط نزديك وي با بهائيت و تبليغ براي آن و نيز رفت و آمدهاي مكررش به عكا (مركز و محل استقرار كانونهاي رهبري بهائيت) مي دانند.304
281 - علي محمدخان موقرالدوله سركنسول ايران در بمبئي در سال 1898 و نماينده وزارت خارجه در فارس در سال 1900 و حاكم بوشهر در سالهاي 1911-1915م بودو اندكي پس از كودتاي سوم اسفند 1299 در گذشت. وي پدر حسن موقر باليوزي بنيانگذار بخش فارسي راديو بي بي سي است كه در سال هاي 1930-1960م، رياست محفل روحاني بريتانيا را برعهده داشت. در سال 1957 شوقي افندي، رهبر بهائيان، باليوزي را به عنوان يكي از «ايادي امر الله» منصوب كرد. (آهنگ بديع، سال 16 (1340ش)، ش 3، ص 72)
282 - جنگ جهاني اول در جنوب ايران، ترجمه ي كاوه بيات، ص 138.
283 - سياوش سفيدوش، يارديرين، ص 162.
284 - مجله آهنگ بديع، ش 328، ص 17.
285 - مجله آهنگ بديع، سال 19 (1343)، ش 9.
286 - اسد الله فاضل مازندراني، ظهورالحق، ج9، صص 8، 40، 98.
287 - حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، ص 376.
288 - شوقي افندي در مورد ميرزا مجيد آهي مي نويسد: «در زرگنده ميرزا مجيد شوهر همشيره ي بهاء يعني ميرزا مجيدخان آهي در خدمت سفير روس پرنس دالقوركي سمت منشي داشت» شوقي افندي، قميص نور، صص 185-186.
289 - ح.م. زادش، دولتهاي ايران در عصر مشروطيت، ص 240.
290 - پدرش ميرزا محمدرضا قناد شيرازي از حواريون حسينعلي بهاء و عباس افندي بود و تا دم مرگ به آنها ارادت مي ورزيد. عين الملك، خود در جواني، مدتي منشي و دستيار عبدالبهاء بود. ظهور الحق، اسدالله مازندراني، ج 8، قسمت دوم، ص 1138. در مورد عين الملك بايد گفت كه او پدر اميرعباس هويدا، نخست وزير معروف دوران پهلوي دوم مي باشد.
291 - اسدالله فاضل مازندراني، ظهورالحق، ج8، قسمت دوم، ص1138.
292 - خسرو معتضد، هويدا سياستمدار پيپ عصا گل اركيده، صص48-47،19.
293 - بنا به شهادت مستشارالدوله صادق سيّدضياءالدين مدير روزنامه رعد را از اركان سفارت انگليس و وسايل روزنامه را از سفارت تهيه كرده. سعيد قانعي، گنجينه تاريخ ايران، ص22.
294 - هدايت الله بهبودي، روزشمار تاريخ معاصر ايران، ج 3، صص 107-108.
295 - دكترعلي اكبر ولايتي، ايران و مسئله فلسطين، صص 100-105. به نقل از بايگاني اسناد وزارت امور خارجه سال 1302، كارتن 65، در سير 4.
1- مركز اسناد انقلاب اسلامي، امير عباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج2، ص ده. 297 - اميرعباس هويدا، نيمه پنهان، ج 14، ص 18.
298 - فصلنامه تاريخ روابط خارجي، س2، ش3، ص101.
299 - همان، ص 60.
300 - اميرعباس هويدا، نيمه پنهان، ج 14، صص 73-74.
301 - باقر عاقلي، شرح حال رجال سياسي و نظامي ايران، ج 3، ص 1801.
302 - علي محقق، اسناد روابط ايران و عربستان سعودي، صص 77-78.
303 - همان، ص 75.
304 - اميرعباس هويدا، نيمه پنهان، ج 14، صص 20-21.
پاورقي


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (3)

مخالفت مستمر امام با صلح تحميلي

تأليف : كامران غضنفري
نارضايتي و شدت ناراحتي امام ، از تك تك عبارات فوق به خوبي نمايان است . اما چرا كار به جايي رسيد كه امام خميني مجبور به سركشيدن جام زهر قبول قطعنامه شود ؟ و اصولاً چه كساني اين جام زهرآلود را به امام تحميل كردند ؟ براي پاسخ اين سؤالات ، ابتدا مروري مي كنيم بر مواضع امام خميني (ره) در طي جنگ تحميلي .
مواضع و ديدگاه هاي
امام خميني (ره) در باره جنگ
ايشان از همان سال هاي ابتداي شروع جنگ ، تأكيد بر دفع تجاوز دشمن داشته ، خواهان در اولويت قرار دادن اين مسئله توسط مردم و مسئولين شده و هرساله مجدداً آن را متذكر مي شدند . به عنوان نمونه ، در پيام 22 بهمن 1361 مي فرمايند : جنگ دفاعي در رأس امور است .15
ايشان در سخنراني 21 خرداد 1362 نيز مي فرمايند : «امروز هم در رأس تمام مسائل مان جنگ است . اگر يك روز غفلت كنيم حمله خواهند كرد بر ما و همه چيز ما را از بين خواهند برد ... اگر بعض از منحرفين و منافقين بين مردم بيفتند و بگويند كه جنگ را تمام كنيم ، شما هم قبول كنيد ، ... بدانيد كه اسلام در خطر كفر است . اگر چنانچه امروز ما يك كلمه عقب نشيني كنيم ، اگر ملت ما يك قدم سستي به خودش راه بدهد و عقب نشيني كند ، نواميسش ، اموالش ، جانهاي جوان هايش همه اش به باد خواهد رفت» . 16
در پيام 22 بهمن 1363 نيز
مي فرمايند :« امروز جنگ اصلي ترين مسئله كشور است . ملت عزيز بايد توجه داشته باشد كه در كشوري زندگي مي كند كه بيش از چهار سال است كه در جنگ بسر مي برد ... امروز اسلام در مقابل تمامي كفر است و با كوچكترين درنگ در اين امر حياتي چنان ضربه اي خواهيم خورد كه جبرانش به اين زودي ها ميسر نمي شود» . 17
امام خميني در پيام 16 مرداد 1365 خطاب به زائران حج ابراهيمي نيز صلح با صدام را از بزرگترين گناهان و واضح ترين خيانت ها به مسلمين دانسته ، مي فرمايند: «سازش و صلح تحميلي بدتر از جنگ ، چه معني دارد ؟ ... كيست كه نداند صلح با اين حزب ، به رسميت شناختن حكومت بعث است كه با قتل و جنايت بر يك كشور اسلامي حكومت مي كند ؟ و كيست كه نداند اين امر از بزرگترين گناهان است و از واضح ترين خيانت ها به مسلمين است ؟» 18
ايشان در سالروز ميلاد امام رضا (ع) در تاريخ 28 تير 1365 نيز مي فرمايند : «در جبهه ها هيچ نگذاريد دشمن آرامش پيدا كند . اگر بگذاريد آرامش پيدا كند ، مي رود و تجهيز بيشتر مي كند و شما را به زحمت مي اندازد . بايد نگذاريد كه او يك شب از اضطراب بيرون بيايد . الان در اضطراب هستند ؛ نگذاريد كه از اضطراب بيرون بيايند ».19
امام خميني در سخنراني دوم شهريور 1365 به مناسبت عيد غدير ، اشخاصي كه به دنبال تحميل صلح هستند را حيله گر و خائن ناميده ، اظهار مي دارند : « قصه امام حسن (ع) و قضيه صلح ، آن هم صلح تحميلي بود . براي اين كه امام حسن ، دوستان خودش ، يعني آن اشخاص خائني كه دور او جمع شده بودند ، او را جوري كردند كه نتوانست خلافش بكند ، صلح كرد . صلح تحميلي بود . اين صلحي هم كه به ما مي خواهند بگويند ، اين است ... آن صلح تحميلي كه در عصر امام حسن واقع شد و آن حكميت تحميلي كه در زمان اميرالمومنين واقع شد ، هر دويش به دست اشخاص حيله گر درست شد . اين ما را هدايت مي كند به اين كه نه زير بار صلح تحميلي برويم و نه زير بار حكميت تحميلي» .20
امام خميني در هشتم خرداد 1366 نيز چنين مي فرمايند : «اينهايي كه مي گويند بايد سازش كرد ، اينها مي فهمند كه ما اگر سازش كنيم ، له مي شويم ؟ اينها راضي اند به اين كه سازش بشود ؟ ... الان كه صدام رو به جهنم دارد مي رود و انشاءالله خواهد رفت ، وقت اين است كه شما جديت تان زيادتر بشود ؛ چه قواي مسلحه از هر صنف كه هستند و چه ملت و چه اين بسيج . اگر مهلت بهش بدهيد - هر روزي كه مهلت مي دهيد - او را تقويت مي كنند و كار مشكل تر مي شود . بايد مهلت بهش نداد ، سستي نبايد كرد ... امروز وقت اين نيست كه يك دسته اي يك طرفي را بگيرند و يك دسته اي طرفي ديگر را بگيرند . يك دسته اي نصيحت كنند ما را كه شما بايد صلح بكنيد . اين مال ضعفاست . اين اشخاص ضعيفي كه هميشه در دام آمريكا بوده اند يا امثال اينها ، از اين مسائل مي گويند» .21
آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در اين رابطه اظهار مي دارد :«امام لحظه اي اجازه نمي داد در باره ختم جنگ بحث كنيم.» 22
امام خميني در پيام به زائران
بيت الله الحرام در ششم مرداد سال 1366 مي فرمايند : «من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام مي كنم كه اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند ، ما در مقابل همه دنياي آنان خواهيم ايستاد و تا نابودي تمام آنان از پاي نخواهيم نشست.»23
در فروردين ماه 1367 نيز امام در پيامي چنين مي فرمايند : «امروز روز مقاومت است . چنان بر صدام و آمريكا و استكبار غرب سيلي زنيد كه برق آن چشمان استكبار شرق را كور كند . امروز ، روز درنگ نيست . امروز روز صيقل انسانيت انسان هاست ؛ روز جنگ است ؛ روز احقاق حق است و حق را بايد گرفت و انتظار آن كه جهانخواران ما را ياري كنند ، بي حاصل است« .24
حجت الاسلام دكتر محمد مهدي بهداروند نيز در اين مورد اظهار مي دارد : «امام خميني (ره) ادامه جنگ تا پيروزي كامل بر دشمن را خواستار بودند و هيچ گاه به دنبال پذيرش صلح [تحميلي] نبودند . چون ايشان اين جنگ را به صحنه درگيري با نظام استكبار و منويات شوم سازمان ملل تبديل كرده بودند ؛ لذا پذيرش قطعنامه را پذيرش خواسته هاي سازماني مي دانستند كه در جهت اهداف استكباري حركت مي كند.» .25
آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در يادداشت روز 27 خرداد 1367 خود مي نويسد : «عصر آقاي خامنه اي آمدند و همراه ايشان و احمد آقا براي مذاكره در امر آينده جنگ خدمت امام رفتم . وضع جبهه ها ، نيروها ، امكانات كشور و وضع دشمن را براي امام تشريح كرديم و دو راه بسيج نيروها و امكانات براي جنگ ، يا پذيرش ختم جنگ را براي امام مطرح كرديم . ايشان راه اول را انتخاب كردند و براي صدور حكم واجب بودن رفتن به جبهه ها براي همه ، كاري كه سال گذشته نشد و پيشنهاد شده بود ، اظهار آمادگي كردند» . 26
آقاي محسن رضايي ( فرمانده وقت سپاه پاسداران ) نيز در اين رابطه مي گويد :«آقاي هاشمي اواخر خرداد ماه 67 به كرمانشاه آمدند و گفتند كه ما سران قوا خدمت امام رسيديم و امام نظرات ما را براي پذيرش آتش بس نپذيرفت و گفت كه بايد به جنگ ادامه بدهيد . ما گفتيم كه پول نداريم ؛ امام گفتند از مردم ماليات بگيريد . گفتيم ارز نداريم ، گفتند كه خودتان براي آن فكري بكنيد . گفتيم مردم به جبهه نمي آيند ، گفتند كه دستور جهاد خواهم داد.» 27
سردار علايي نيز همين واقعه را اين گونه نقل مي كند : «آقاي هاشمي به فرمانده سپاه گفتند : به امام گفتم ارتش عراق در حال بازپس گيري بعضي مواضعي است كه از او گرفته ايم و اگر اين وضعيت ادامه پيدا كند ، ممكن است حتي ارتش عراق از مرزها عبور كند و بخش هايي از كشور را اشغال كند . امام فرمودند طرح تان چيست ؟ گفتيم جنگ را با پذيرش قطعنامه 598 تمام كنيم . امام فرمودند نه ، ما بايد جنگ را ادامه دهيم» . 28
آقاي هاشمي در يادداشت روز 4 تير 1367 خود نيز چنين مي نويسد : «در ساعت هفت صبح ، آقاي محمد فروزنده ( رئيس ستاد كل سپاه ) اطلاع داد دشمن در طلائيه خط ارتش را شكسته و از پد خندق و پد شرقي جزيره [مجنون] از كمين عبور كرده و در خط درگيرند و تعدادي از مصدومان شيميائي را به اهواز آورده اند . به خاطر ضعف ارتباط با جزيره ، اطلاعات كم است . براي اخذ آخرين نظريه به زيارت امام رفتم . گفتند مقاومت تا آخرين حد ... عصر با آقايان خامنه اي ، احمد آقا و موسوي اردبيلي به زيارت امام رفتيم . توضيحات لازم را در باره وضع جنگ و عواقب احتمالي ادامه جنگ داديم . باز هم ايشان تأكيد بر تداوم جنگ داشتند« .29
15. صحيفه امام . جلد 17 . ص 322 16. همان . ص 497
17. صحيفه امام . جلد 19 . ص 149 18. صحيفه امام . جلد 20 . ص 88
19. همان . ص 80 20. همان . ص 119 - 118
21. همان . ص 272 - 271 22. روند پايان جنگ . پيشين ، ص 28
23. صحيفه امام . جلد 20 . ص 325 هم چنين رك . به : سيد علي بني لوحي.« ايران و آمريكا ؛ امام خميني (ره) و تبيين سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران ». تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر ، 1378 . ص 244
24. همان . ص 194
25. محمد مهدي بهداروند . « قاب قطعنامه 598 و زبان تفسير ما ». روزنامه ايران . ويژه نامه سالروز پذيرش قطعنامه 598 . 27 تير 1389 . ص 25
26. اكبر هاشمي رفسنجاني . » پايان دفاع ، آغاز بازسازي ». تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، 1390 . ص 172
27. رضا خجسته رحيمي .« دلگير شدم ». هفته نامه شهروند امروز . 6 مرداد 1387 . ص 85
28. حسين علايي .« نگاهي به روند پايان جنگ و پذيرش قطعنامه 598 ». روزنامه جمهوري اسلامي . 27 تير 1390
29. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 187 - 185
پاورقي

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14