(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 4 مهر 1391 - شماره 20315

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (15)
نظر امام در مورد انجمن حجتيه
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (7)
دستور امام براي تعطيلي جلسات « مجمع عقلا»

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (15)

نظر امام در مورد انجمن حجتيه

E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
مريم صادقي
-انجمن حجتيه
از اواسط دهه30، يك تشكّل مذهبي ويژه با هدف مبارزه با بهائيت در تهران و سپس در ساير شهرها به وجود آمد. اين تشكّل با نام انجمن خيريه حجتيه مهدويه به سال 1332ش، با تلاش حاج شيخ محمود تولايي (مشهور به حلبي) فعّاليت خود را آغاز كرد. مرحوم حلبي از فعّالان نهضت ملي شدن نفت و يك روحاني سياسي شناخته شده در مشهد بود. اما به دليل سرخوردگي از مسائل سياسي مشهد، اين شهر را رها كرده به تهران مي آيد و انجمن حجتيه را با هدف مبارزه با بهائيت تشكيل مي دهد.360
انجمن در زمينه كادرسازي و تربيت نيروهاي لازم براي مبارزه، به جذب نيرو از ميان جوانان مستعد و باهوش مي پرداخت و اغلب از طريق هواداران خود در مدارس، دانش آموزان درس خوان را شناسايي كرده و با برقراري ارتباط، زمينه جذب و آموزش آنان را در انجمن فراهم مي آورد، از ديدگاه برخي محققين، نظير رسول جعفريان، انجمن سهم بزرگي در آموزش هاي ديني براي نسل جديد داشته و جوانان با شركت در جلسات تدريس و آموزش، طوري آماده مي شدند كه در برابر انديشه هاي الحادي ديگر از جمله ماركسيسم نيز مي توانستند، بايستند.361 اما در عين حال بسياري از مذهبيون خصوصاً جريان هاي اسلامي مبارز، انتقادات اساسي به عملكرد انجمن داشتند، زيرا معتقد بودند، ريشه نشر بهائيت خود رژيم پهلوي است و مبارزه با بهائيت، نوعي انحراف از مسير مبارزه بر ضد رژيم پهلوي و جايگزيني معلول ها به جاي علت هاست.362
اختلاف مبارزان مذهبي و انجمن حجتبه در اين بود كه مبارزان ديدگاهي وسيع و عميق به جريان بهائيت و شيوه برخورد با آن داشتند؛ آن ها معتقد بودند، بهائيت زيرمجموعه اي از حكومت وقت است و اگر حكومت نابود شود، بهائيت هم خودبه خود از بين خواهد رفت. اما انجمن تنها تكليف رادر مبارزه با بهائيت منحصر مي كرد و حتي اين پندار غلط را ترويج مي كرد كه علما و مسلمان ها بايد براي رويارويي با خطر بهائيت نه تنها با رژيم شاه همدست و همراه گردند، بلكه بايد به ابرقدرت غرب نيز دست همكاري دراز كرده و از پيشرفت سرطاني بهائيت جلوگيري كنند!363 و حال آنكه علت تقويت و رشد بهائيت شاه و رژيم اسرائيل و آمريكا بود و به صورت طبيعي اگر شاه از بين مي رفت، بهائيت و بسياري از مفاسد هم از بين مي رفت.
انجمن تلاش مي كرد با مبارزه فكري و مسائل اعتقادي به مصاف بهائيت برود به طوري كه هرنوع فعّاليت سياسي از طرف اعضاي انجمن ممنوع بود به گونه اي كه در اساسنامه انجمن حجتيه ، عدم دخالت انجمن در امور سياسي قيد شده بود: «انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت و هر نوع دخالتي را كه در زمينه هاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، برعهده نخواهد داشت.364»
از ديدگاه منتقدين، چگونه است كه وزراي بهائي شاه هيچ گاه مورد نقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفتند؟ و در زماني كه بيش از نيمي از وزراي كابينه پهلوي، بهائي بودند، آنگاه انجمن حجتيه براي مبارزه با بهائيت از همين رژيم اجازه مي گرفت. سازش براي چه؟ باكي؟ و تا كجا؟ اگر بهائيت ريشه اش اسرائيل، آمريكا و انگليس بود، چگونه است كه انجمن هيچ گاه با پشتيبان بهائيت يعني آمريكا و اسرائيل مبارزه ننموده است.
شهيد هاشمي نژاد در مقام نقد شيوه انجمن حجتيه چنين مي گويد: «اين جور نبود كه رژيم بگويد برويد با بهائيت مطلقاً مبارزه كنيد. اگر اين آقايان هم ادعا مي كنند با بهائيت مبارزه كرديم كم لطفي مي كنند. بهائيت سه بعد داشت: بعد اقتصادي، بعد سياسي، بعد فكري، كه انجمني ها در بعد سياسي و اقتصادي يك قدم هم اجازه مبارزه نداشتند؛ زيرا رژيم قرص و محكم جلوي آن ها را مي گرفت و اين ها مي توانستند راجع به پپسي كولا صحبت كنند كه مال ثابت پاسال بود؟ اين ها مي توانستند راجع به شركت هايي كه از نظر اقتصادي در اختيار بهائيت بود حرف بزنند؟ ابداً؛ اين جا رژيم چراغ قرمز داده بود و آقايان هم براساس ديدشان -گوييم خيانت- با رژيم درگيري پيدا نمي كردند. ديدشان اين بود كه بايد آهسته رفت تا گربه شاخ نزند! بنابراين در بعد اقتصادي مبارزه اي با بهائيت نداشتند و نمي توانستند هم داشته باشند، در بعد سياسي هم به همين ترتيب. پس كجا مبارزه مي كردند و رژيم اجازه مي داد به آنها؟ فقط در بعد فكري365».
در قيام 15 خرداد 1342 كه هزاران مسلمان مبارز توسط رژيم ستمشاهي به شهادت رسيدند، انجمن حضرت امام خميني (ره) را مورد مؤاخذه قرار داد و با هماهنگي رژيم پهلوي، حركت اسلامي را محكوم كرد.366
انجمن به تبع خط فكري و سياسي خود به شدّت سعي در مخالفت و مانع سازي با روند انقلاب بود به طور مثال در نيمه شعبان سال 1357 حضرت امام خميني(ره) فرمان مي دهند كه:« اكنون لازم است در اين ايامي كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براي ما عزا شده است بدون هيچ گونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادماني باشد، در تمام ايران، در مراكز عمومي مثل مساجد بزرگ، اجتماعات عظيم برپا كند و گويندگان شجاع محترم، مصايب وارده بر ملّت را به گوش شنوندگان برسانند.»367
رژيم كوشش هاي فراواني را در جهت برگزاري جشن هاي نيمه شعبان مبذول داشت تا روحيه ي عزاداري و هماهنگي روح مردم با شهيدان انقلاب را به سوي جشن و سرور بكشاند. انجمن همگام با دستگاه سخت در مقابل اين فرمان امام ايستاد و در تهران و شهرستان ها جشن دلخواه برگزار كرد.
در حقيقت انجمني ها نه تنها هرگونه جنبش و رويارويي برضد استبداد و استعمار را رد مي كردند بلكه راه همكاري و سرسپردگي با رژيم شاه و ساواك را نيز براي پيروان خود هموار ساختند. طبق برخي از اسناد به دست آمده از ساواك، اعضاي انجمن در بيشتر نقاط ايران همكاري تنگاتنگي با ساواك داشته اند و شماري از آنان از منابع ساواك بودند. در گزارش يكي از منابع ساواك آشكارا آمده است:«...اين انجمن يك سازمان سياسي نيست و دولت نيز آن را تأييد نموده و شاهنشاه آريامهر هم از تشكيل آن ابراز رضايت فرموده اند.»368
سند ديگري كه نمايانگر رابطه انجمن با ساواك و نظر مساعد ساواك نسبت به آن در سراسر استان ها است آمده:«مسئول انجمن تبليغات اسلامي در مركز به منظور مبارزه علمي و منطقي با بهائيان تقاضا نموده است. ساواك در اين زمينه مساعدت هاي لازم به عمل آورد. با اعلام خواسته انجمن مزبور، خواهشمند است، ضمن تماس با عوامل ياد شده در منطقه به آن ها تفهيم گردد كه اقدامات آن ها نبايد جنبه تحريك و اخلالگري داشته باشد.»369
در اين ميان نظرات امام در مورد انجمن حجتيه قابل توجه است. در آغاز انجام فعّاليت هاي انجمن امام خميني (ره) نه تنها اجازه دادند، اعضاي انجمن از وجوهات براي پيشبرد فعّاليت هاي خود بهره ببرند، بلكه آيت الله خزعلي را نيز به عنوان نماينده خود در انجمن معرفي كردند. اما امام كه ديد موضع گيري هاي انجمن در مورد عدم مداخله در امور سياسي و مواضع انجمن حجتيه مورد بهره برداري هاي رژيم شاه و همكاري بعضي از اعضاي آن با رژيم است. حمايت خود را از آن برداشتند. ايشان در نامه اي به آقاي گرامي عدم تأييد خود از انجمن حجتيه را چنين بيان مي فرمايند: «از وقتي مطّلع شده ام تاييدي از او نكرده ام و ان شاءالله تعالي نمي كنم.»370
از نظر حضرت امام، در زمان غيبت، مسلمين مي بايست در جهت تشكيل حكومت نائب امام عصر (عج) تلاش نمايند و حكومت اسلامي را تشكيل دهند.371 براين اساس عزم خويش را براي مبارزه مستمر با رژيم پهلوي اعلام
مي دارند و با تأكيد براين كه علماي اسلام بايد دين خود را به اسلام و پيامبر (ص) ادا نمايند، مي فرمايند:
«اسلام به ما حق دارد. پيغمبر اسلام حق دارد. بايد در اين زمان كه زحمات جان فرساي آن سرور در معرض زوال است، علماي اسلام و وابستگان به ديانت مقدسه دين خود را ادا نمايند. من مصمم هستم كه از پاي ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاي خود بنشانم...372»
اين سخنان بيانگر اوج اختلافات مباني فكري و شيوه مبارزاتي حضرت امام (ره) با انجمن حجتيه مي باشد. از اين رو پس از پيروزي انقلاب اسلامي انجمن تا مدّت ها دچار سردرگمي بود و از هر گونه موضع گيري خودداري مي نمود و پس از مدّتي با اصلاح اساسنامه اش سعي در همراهي انقلاب كرد. ليكن شواهد متعدد همچنان حكايت از باقي ماندن روحيه دينداري بي خطر، عدم اعتقاد به تشكيل حكومت اسلامي، عملكرد مغاير با اهداف جمهوري اسلامي و... داشت.373»
ازاين رو حضرت امام خميني (ره) در سخنراني مورّخ 21/4/1362 با اشاره غيرمستقيم انجمن را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: «يك دسته ديگر هم، تزشان اين است كه بگذاريد كه معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد، حضرت صاحب مگر براي چي مي آيد؟ حضرت صاحب
مي آيد معصيت را بردارد. ما معصيت كنيم كه او بيايد؟ اين اعوجاجات را برداريد، دسته بندي هاي را برداريد. در اين موجي كه الان اين ملت را به پيش مي برد در اين موج خودتان را وارد كنيد و برخلاف اين موج حركت نكنيد كه دست و پايتان خواهد شكست».374
در پي اين سخنان حضرت امام خميني (ره) انجمن در بيانيه اي در تاريخ 1/5/62 كه سراسر نشان از اختلافات فكري و اعتقادي آنها با خط امام داشت، تعطيلي خود را اعلام نمود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
360 - رسول جعفريان، جريان ها و سازمان هاي سياسي-مذهبي، صص 453-456.
361 - رسول جعفريان، جريان ها و سازمان هاي سياسي-مذهبي، صص 378-368.
362 - رسول جعفريان، جريان ها و سازمان هاي سياسي-مذهبي، ص 377.
363 - عليرضا محمدي، جريان شناسي بهائيت، ص 97.
364 - روحاني مبارز آيت الله ابوالقاسم كاشاني، ج2، ص 547.
365 - نشريه خراسان وابسته به بنياد مستضعفان، 30/8/1360. به نقل از عليرضا محمدي، جريان شناسي بهائيت، صص 101-100.
366 - سيدضياء الدين عليانسب، جريان شناسي انجمن حجتيه، ص 24.
367 - امام خميني(ره)، صحيفه امام خميني(ره)، ج3، ص427.
368 عليرضا محمدي، جريان شناسي بهائيت، صص 120-119.
369 - عليرضا محمدي، جريان شناسي بهائيت، ص122.
370 - احزاب و گروه هاي سياسي از ديدگاه امام خميني (ره)، ص 392.
371 - امام خميني (ره)، ولايت فقيه، ص 16.
372 - صحيفه نور، ج 1، ص 44.
373 - مرتضي فيروزآبادي، بازشناسي مباني فكري انجمن حجتيه به نقل از عليرضا محمدي، جريان شناسي بهائيت، ص 107.
374 - امام خميني (ره)، صحيفه نور، ج 18، صص 37-36.
پاورقي

 


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (7)

دستور امام براي تعطيلي جلسات « مجمع عقلا»

تأليف : كامران غضنفري
محمد دروديان (يكي از كارشناسان دفاع مقدس) نيز در اين رابطه مي نويسد :
«بعد از عمليات خيبر كه در زمستان 62 انجام گرفت ، در سال 1363 يكي از پيشنهادات ارائه شده براي انجام عمليات در منطقه فاو بود . آقاي هاشمي در برابر فرماندهان ارتش و سپاه اظهار مي دارد «در صورت موفقيت در اجراي اين عمليات ، تمام زحمت ما اين خواهد شد كه اين طرف آب - در منطقه فاو - باقي بمانيم و فشار سياسي مان را به دنيا از همين جا وارد خواهيم كرد ». 60
در كنار چنين سياستي ، چند تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيز تحت عنوان » مجمع عقلا » ! بحث هاي جديدي را در سال 1364 در مورد برقراري صلح ! انجام مي دادند . ظاهراً آقاي حسن روحاني ( از نزديك ترين افراد به آقاي هاشمي رفسنجاني ) نيز در اين رابطه فعاليت هايي داشته كه به دستور امام خميني جلسات مذكور تعطيل مي شود . 61
آقاي هاشمي با اشاره به همين مطلب مي گويد :
«دو عامل اساسي وجود داشت كه تصميم مناسبي براي پايان دادن به جنگ گرفته نشد . يكي سپاه بود كه طرح پايان دادن به جنگ از نظر سپاه چيزي شبيه كفر بود. مسئله بعدي امام بود كه لحظه اي اجازه نمي داد در باره ختم جنگ بحث كنيم . در مجلس هم عده اي بودند به نام« مجمع عقلا « و آقاي حسن روحاني [كه براي پايان دادن به جنگ فعاليت مي كردند] ، كه امام آنها را سر جايشان نشاند» .62
اين يك اعتراف تلويحي از جانب آقاي هاشمي است مبني بر اين كه ايشان از چند سال پيش در پي مطرح كردن بحث ختم جنگ بوده اما امام خميني اين اجازه را به ايشان نمي داده است . آقاي هاشمي حتي در سال 65 و پيش از انجام عمليات كربلاي 5 ، اظهار مي دارد : «وضع جنگ الان به جايي رسيده كه هر محاسبه اي نشان مي دهد ما بايد هر چه زودتر جنگ را به پايان برسانيم .» 63
آقاي هاشمي در حالي كه پس از عمليات كربلاي 5 نيز به فرماندهان سپاه اظهار مي دارد كه دوران جنگ به پايان رسيده و مي خواهيم به پاي ميز مذاكره برويم ، در مصاحبه اي در تاريخ 27 تير 67 ( روز اعلام پذيرش قطعنامه ) مدعي مي شود كه : »تا قبل از حادثه سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط آمريكا [ 12 تير 1367 ] بحث در زمينه پذيرش قطعنامه 598 اصلاً مطرح نبود (!!)»64
و در جاي ديگر اظهار مي دارد :
«آمريكايي ها سكوهاي نفتي ما را منهدم كردند ...يكي از ناوچه هاي خوب ما و يك كشتي بزرگ قديمي را دو نيم كردند . ايرباس مسافري ما را در آن مقطع سرنگون كردند ... ما هم مصمم بوديم جلوي آنها را بگيريم (!) ... تا آن لحظه ، امام ، ما و رزمندگان آماده پذيرش آتش بس نبوديم »(!!) (65)
براي پي بردن به صحت و سقم ادّعاهاي آقاي هاشمي ، كافي است به يادداشت مورخ 31 ارديبهشت 67 ايشان نگاهي بيندازيم:
«آقاي يوشيو فوجي موتو ( سفير ژاپن ) آمد . به عنوان عضو شوراي امنيت سازمان ملل ، در باره آخرين نظر ما در خصوص قطعنامه 598 پرسيد كه گفتم همان است كه با دبير كل [ سازمان ملل ] به تفاهم (!) رسيده ايم و بيشتر از گذشته به صلح اميد بسته اند66»
بله ، آقاي هاشمي از قبل با دبير كل سازمان ملل براي آتش بس و صلح(!) به تفاهم رسيده بود! اما به دنبال موقعيتي مي گشت تا امام خميني را نيز توجيه كند !!
اما طبق اظهارات سردار علايي ، هنگامي كه آقاي هاشمي در تاريخ 27 خرداد 67 به امام خميني پيشنهاد پذيرش قطعنامه 598 را مي دهد ، امام خميني قاطعانه آن را رد مي كنند .67
براي شناخت بهتر ديدگاه هاي آقاي حسن روحاني (مسئول پدافند كشور در زمان جنگ ) نيز يادداشت مورخ 5 تير 67 آقاي هاشمي را با هم مي خوانيم :
«با دكتر [حسن] روحاني در باره شرايط جاري و حاكم و راهكارها ، در طول روز مذاكراتي كرديم. آقاي روحاني به ادامه جنگ اعتقادي ندارد و تأكيد بر ختم آن دارد .» 68
جالب است كه آقاي هاشمي كسي را مسئول پدافند كشور قرار داده بود كه اعتقادي به ادامه جنگ نداشته و از چند سال پيش از پايان جنگ ، به دنبال دستيابي به صلح ! از طريق مذاكرات سياسي بوده است .
آقاي روحاني در جايي اظهار مي دارد كه بعد از عمليات فاو ( در سال 64) ، زمان مناسبي براي پايان دادن به جنگ بود !69
آقاي هاشمي نيز در يادداشت 27 فروردين 65 مي نويسد :
«با دكتر روحاني و محسن رضايي در باره تشكيل ستاد جديد براي آقاي رضايي به عنوان جانشين من صحبت شد و منتفي گرديد . آقاي روحاني باز هم با جانشيني ايشان مخالفت كرد» . 70
«شنبه 30 فروردين 65 : آقاي دكتر روحاني تلفن كرد . از ادامه جانشيني آقاي رضايي راضي نيست و با رفيق دوست برخورد تلخي داشته است» . 71
«سه شنبه 16 ارديبهشت 65 : بعد از جلسه مجلس ، آقاي دكتر روحاني آمد و راجع به جنگ و مشكل ارتش و سپاه و مهندسي رزمي بحث شد . آقاي روحاني نگران توسعه طلبي سپاه (!) است» . 72
آقاي حسن روحاني علي رغم تذكر امام در سال 64 ، از فعاليت هاي خود در مجلس دست برنمي دارد ؛ تا اين كه محسن رضايي در خرداد 1365 طي نامه اي به امام خميني ، گزارش اين اقدامات آقاي روحاني را مي دهد . امام خميني هم آقاي هاشمي را احضار مي كند و از وي توضيح مي خواهد . آقاي هاشمي در يادداشت مورخ 10 خرداد 1365 خود ، ماجرا را چنين بيان مي كند :
«امام فرمودند طبق گزارش فرمانده سپاه ، در جلسه اي جمعي از نمايندگان ، صحبت از مشكلات جنگ كرده و ختم جنگ را مطرح نموده اند . از من خواستند كه به آنها بگويم ما بايد تا آخرين فرد با صدام بجنگيم و صحبت از صلح نكنند» . 73
اين همان آقاي روحاني است كه بنا بر اظهار رضا خجسته رحيمي ، در سال 80 آقاي هاشمي از سيد محمد خاتمي [رئيس جمهور وقت] مي خواهد تا در دومين دوره رياست جمهوريش ، او را به معاونت اولي خود انتخاب كند تا بدين ترتيب زمينه كانديدا شدن او در انتخابات رياست جمهوري سال 84 فراهم آيد ؛ ولي ظاهراً اطرافيان خاتمي اجازه اين كار را به او نمي دهند .74
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
60. محمد دروديان. « آغاز تا پايان ؛ سيري در جنگ ايران و عراق » . تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، 1379 . ص 98
61. همان . ص 124
62. روند پايان جنگ . پيشين ، ص 28
63. همان . ص 199
64. سيد مجتبي تهامي و ديگران .« سياست آمريكا در قبال ايران طي دوره جنگ تحميلي». تهران: مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه ، 1380 . ص 195
65. محمد حيدري ، يك سال جنگ، پس از قطعنامه، هفته نامه شهروند، 6مرداد 1387، ص 92
66. پايان دفاع، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 129
67. نگاهي به روند پايان جنگ و پذيرش قطعنامه 598 . پيشين . روزنامه جمهوري اسلامي . 27 تير 1390
68. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 188
69. روند پايان جنگ . پيشين ، ص 196
70. اكبر هاشمي رفسنجاني . «اوج دفاع » . تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، 1388 . ص 65
71. همان . ص 67
72. همان . ص 89
73. همان . ص 113
74. رضا خجسته رحيمي .« نايب شيخ الرئيس ؛ حسن روحاني در غياب هاشمي رفسنجاني سوداي سربالا دارد ». هفته نامه شهروند امروز . 14 مرداد 1386 . ص 26
محمد علي ابطحي در جريان دادگاه خود در سال 88 اظهار مي دارد : [در ماجراي فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري ] تحليل مركز تحقيقات استراتژيك مجمع تشخيص مصلحت [به مديريت حسن روحاني ] اين بود كه آقاي خامنه اي فقط با ريختن مردم در خيابان ها خواهد ترسيد . بخش سياست خارجي مركز ، همين استراتژي را به خارج منتقل مي كردند كه در ايران بايد مقاومت كرد تا رهبري بترسد و تسليم [فتنه گران و كودتاچيان] شود .
« ولايت فقيه ، هدف اصلي فتنه ». ويژه نامه روزنامه ايران به مناسبت اولين سالروز حماسه 9 دي .دي ماه 1389 . ص 19
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14