(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 16 مهر 1391 - شماره 20325

نگاهي به يك سلاح استراتژيك انفرادي در كشور
سخنرانان نخبه ديدار رهبري چگونه انتخاب مي شوند؟
نقش ايران در چالش مناسبات آمريكا و رژيم صهيونيستي
انديشكده رند: آمريكا با ايران مذاكره كند


نگاهي به يك سلاح استراتژيك انفرادي در كشور

يك شليك مناسب از طرف يك تك تيرانداز مي تواند سرنوشت يك نبرد را تغيير داده و در نهايت سرنوشت يك جنگ و يك ملت را رقم بزند. اما براي به ثمر رساندن آن يك شليك شما به يك سلاح دقيق و نيرومند نياز داريد .
به گزارش گروه دفاع و امنيت مشرق، سربازي پنهان شده در گوشه اي از ميدان نبرد كه خود را با محيط اطراف استتار كرده و به يك سلاح داراي دوربين مجهز است تصوير عمده اي است كه بعد از شنيدن واژه تك تيرانداز در ذهن بسياري از ما نقش مي بندد. از زمان جنگهاي داخلي آمريكا تا به امروز در عراق و افغانستان تك تير اندازها و سلاح هاي آنان توانسته اند نقش بسيار مهمي در تغيير مسير نبردها داشته و به نوعي تاريخ ساز باشند. در كشور ما تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي سلاح هاي دوربين دار آنچنان كه بايد و شايد وجود نداشت و تنها تعدادي از سلاح هاي ژ-3 به عنوان سلاح سازماني ارتش به دوربين مجهز شدند .
با شروع جنگ تحميلي و رو به رو شدن با ارتش عراق كه با شكل شرقي آموزش ديده و به تعداد زيادي سلاح دوربين دار سري « SVD » مسلح شده بودند رزمندگان ايراني با غافل گيري غيرمنتظره و تلخي رو به رو شدند. اين مسئله باعث شد تا به غير از سلاح »سيمينوف » در سال هاي اخير چندين مدل سلاح تك تيرانداز ديگر توسط ايران وارد خدمت شده و به نيروهاي مسلح تحويل شود. در اين مطلب نگاهي به سلاح هاي تك تيرانداز در ايران خواهيم داشت .
دراگانوف
به صورت سنتي و تا سال هاي دهه 60 ميلادي سلاح هاي سازماني ارتش هاي مختلف دنيا با نصب يك عدد دوربين تبديل به يك تفنگ تك تيرانداز مي شدند. از اين ميان مي توان به سلاح هايي همچون : ماوزر مدل 98 آلماني، لي انفيلد انگليسي، مويسين ناگات روسي و يا اسپرينگ فيلد ام 1903 آمريكايي اشاره كرد. سلاح هايي با مكانيزم گلنگدني و تك تير كه با نصب يك دوربين مي توانستند مسافتهايي در حدود 1000 متر و بيشتر را پوشش دهند .
تا سال 1963 ميلادي اين روش ادامه داشت و عمده ارتش ها با تغيير اين سلاح ها و يا مدل هاي شكاري صاحب تفنگ هاي تك تيرانداز مي شدند. اما در اين سال ارتش شوروي سابق سلاحي را وارد خدمت كرد كه بسياري از آن به عنوان اولين سلاح ساخته شده براي «تك تير اندازي » ياد مي كنند .
« دراگانوف » يك سلاح نيمه اتوماتيك با كاليبر 54*62.7 بود كه با يك خشاب 10 تير مسلح شده و مكانيزم كلي مسلح شدن و عملكرد آن يك كپي از سلاح معروف 47 - AK به شمار مي رفت. اين سلاح با يك دوربين مدل « 1 - PSO » با توانايي بزرگ نمايي 4 برابر مجهز شد كه به آن توانايي هدف قرار دادن به صورت موثر تا فاصله در حدود 800 متري را مي دهد .
سادگي كار با اين سلاح، ارزان قيمتي و مقاومت بالاي آن در برابر شرايط سخت ميدان نبرد باعث شده است تا اين سلاح به يكي از پرطرفدارترين سلاح هاي تك تيرانداز در جهان بدل شود. يك جستجوي كوتاه در فضاي مجازي به شما مي گويد كه با وجود طي شدن سالهاي زياد از طراحي اين سلاح، » داراگانوف » هنوز به عنوان يكي از سلاح هاي محبوب تك تيرانداز در جهان به شما مي رود .
تك تيراندازها در كشورهايي همچون روسيه، ايران، چين، ونزوئلا، ويتنام، پاكستان، تركيه و يا فنلاند از اين سلاح استفاده مي كنند .
M40 ايراني
سلاح تك تيرانداز « M40 » يكي از مشهورترين تفنگ هاي تك تيرانداز در جهان به شمار مي رود كه از زمان جنگ ويتنام تا به امروز به عنوان سلاح استاندارد سپاه تفنگ داران دريايي آمريكا شناخته مورد استفاده قرار مي گيرد. اخيرا در يكي از نمايشگاه هاي محصولات دفاعي و امنيتي در تهران يك سلاح تك تيرانداز در غرفه سلاح هاي صنايع دفاع وجود داشت كه به شكل عجيب و جالبي به « ام 40 » آمريكايي شبيه است .
اين سلاح آمريكايي بر پايه تفنگ شكاري مدل 700 ساخت كمپاني اسلحه سازي «ريمينگتون » ساخته شده است. با توجه به نبود اطلاعات در مورد مدل ايراني اين سلاح و البته شباهتهاي بسيار جالب و نزديك بين دو نمونه آمريكايي و ايراني مي توان بر اساس اطلاعات موجود از مدل آمريكايي به اين اعداد دست پيدا كرد. وزن اين سلاح در حدود 5.6 تا 5.7 كيلوگرم، كاليبر 51* 2 6.7، سيستم مسلح سازي گلنگدني و توانايي پذيرش 5 گلوله كه به صورت دستي در مخزني در درون سلاح قرار مي گيرد .
در مقام مقايسه با سيمينوف روسي، بايد گفت كه اين سلاح از سرعت تيراندازي پايين تري برخوردار است. اما بايد به اين نكته توجه داشت كه استفاده از مكانيزم گلنگدني باعث مي شود تا تمامي نيروي موجود در سلاح براي راندن گلوله به جلو صرف شده و سلاح از برد و دقت بهتري برخوردار باشد. دست يافتن به بردهاي بيش از 800 و 1000 متر با كاليبر 51*2 6.7 امري سخت و مشكل است كه به توانايي هاي بالا و تمرينات فوق العاده زياد از طرف تك تيرانداز نياز دارد. استفاده از مكانيزم گلنگدني خود براي رسيدن به بردهاي بالاي 1000 متر يك كمك و مزيت به حساب مي آيد .
دقت در اين سلاح ايراني نشان از تعبيه شدن بخش مخصوص بر روي قنداق براي افزايش راحتي كاربر داشته و اضافه شدن پايه در جلوي سلاح مي تواند به ثبات بهتر سلاح در هنگام تيراندازي كمك كند. مي توان انتظار داشت كه تيراندازان ايراني با اين سلاح بتوانند اهداف مورد نظر را به راحتي در فاصله نزديك به 1000 متر هدف قرار دهند .
سال 1982 ميلادي يكي ديگر سالهاي مهم در تاريخ سلاح هاي تك تيرانداز به حساب مي آيد. در اين سال طراح آمريكايي »راني برت » يك سلاح تك تيرانداز به نام » مدل 82 » را معرفي كرد كه به عنوان اولين سلاح تك تيرانداز با كاليبر 7.12 ميلي متري شناخته شد .
تا پيش از اين اين گلوله تنها از مسلسل هاي سنگين مثل سري « دوشكاي » روسي و يا «ام 2 » آمريكايي شليك مي شد. استفاده از اين كاليبر بزرگ و سنگين منجر به معرفي سلاح هاي تك تيرانداز « ضد مواد » شده است كه نه فقط مي توانند نفرات دشمن و بلكه خودروها و تاسيسات آنها مثل سنگرهاي بتوني را نيز از بين ببرند .
تجربيات موفق اين سلاح باعث شد تا همه در دنيا به سمت طراحي و ساخت گونه اي از اين سلاح ها بروند . در كشور ما و با توجه به عدم وجود نمونه قبلي و يا دانش مورد نياز براي ساخت اين سلاح مسئولين امر سعي كردند تا با خريد از يك منبع خارجي نياز اوليه داخلي را تامين كنند .
اين اسلحه ها بسيار شبيه سلاح تك تيرانداز اتريشي مدل « HS.50 » ساخت شركت اتريشي اشتاير است؛ سلاحي دقيق و قدرتمند با كاليبر 7.12 ميلي متر كه مي توان با كمك آن اهدافي در فواصل 1500 تا 2000 متري را به راحتي هدف قرار داد. به طور كلي اين سلاح در دو مدل ارائه شده است كه در مدل اول گلوله ها به صورت دستي و به تنهايي درون جان لوله قرار گرفته و سپس سلاح مسلح مي شود .
البته اين شيوه قدري وقت گير بوده و باعث هدر رفت زمان مي شود . در مدل ديگر اين سلاح از خشاب 5 تير بهره گرفته مي شود كه باعث مي شود تا زمان كمتري براي گلوله گذاري طي شود. اين سلاح با وزني در حدود 12 كيلوگرم و طول بيش از 1 متر و 30 سانتي متر يك انتخاب مناسب براي نبردهاي هزاره جديد به حساب مي آيد .
تك تاب
اما سلاح ديگري كه طي سالهاي اخير در دست نيروهاي مسلح كشورمان ديده مي شود نمونه اي بسيار قدرتمند تر و تواناتر از مدل 12و7 ميلي متري فوق است .
سلاح تك تيرانداز « تك تاب » يك سلاح 20 ميلي متري است كه مي تواند بر عليه اهداف بسياري از جمله خودروهاي زرهي، بالگردها، سنگرهاي تقويت شده و البته نفرات دشمن در بردهاي فراتر از 2000 متر مورد استفاده قرار بگيرد .
سلاح مورد نظر وزني در حدود 22 كيلوگرم دارد كه به نوعي حمل و استفاده از آن را تا حدودي مشكل كرده و به نظر مي رسد كه كاربران آن بايد نيروهاي ورزيده اي به مانند پرسنل تيپ 65 نزاجا و نفرات يگان «صابرين« نيروي زميني سپاه باشند. توجه داشته باشيد كه سلاحي مثل «تك تاب» با توجه به كاليبر خود يك « توپ» به حساب مي آيد و بر اساس رده بندي جهاني از گروه سلاح هاي انفرادي خارج مي شود .
در تصاوير موجود دوربيني بر روي تك تاب نصب نشده است اما مي توان ريل مخصوص نصب را بر روي اين سلاح مشاهده كرد. نگاهي به تصوير مربوط به گلوله 7.12 و 20 ميلي متري كه در بالا آمده است مي تواند تا حدي به شما كمك كند تا متوجه شويد كه قدرت تخريبي «تك تاب» در چه اندازه اي خواهد بود .
بايد توجه داشت در چند سال اخير كه واژه اي با عنوان «نبرد نامتقارن» بارها از زبان فرماندهان نيروهاي مسلح ايران شنيده شده است، حوزه پياده نظام ايده آل ترين بخش و رسته براي اجراي اين تاكتيك به حساب مي آيد. در سالهاي اخير دستاوردهايي مثل موشك دوش پرتاب ميثاق، موشك ضد تانك دهلاويه و البته اين سلاح هاي تك تيرانداز جديد با برد بالاي 5.1 كيلومتر همگي نشان از يك جهت گيري واضح و مشخص در صنايع دفاعي ايران دارد .
تاكتيك نبرد نامتقارن در رسته پياده بر دسته هاي عملياتي كوچك با توانايي تحرك بالا تاكيد دارد . گستره وسيع ايران و داشتن شرايط مختلف جغرافيايي مكان هايي ايده آل براي انجام اين گونه تاكتيك ها به شمار مي روند .
گروهي كه به اين مجموعه از تسليحات مجهز شده باشد مي تواند با گستره متنوعي از تهديدات شامل انواع بالگردها، تانكها و خودروهاي زرهي و همچنين نيروهاي پياده دشمن در فواصل دور درگير شود. تجربه استفاده از تك تيراندازها در جنگهاي گذشته بارها استفاده شده و موفقيت آميز بوده است. شايد بتوان براي مثال به نبرد استالينگراد و حضور تك تيراندازهاي نخبه روسي مثل «واسيلي زايتسزف» اشاره كرد كه در مدتي در حدود 1 سال به تنهايي بيش از 200 سرباز آلماني را از بين برده و نقش مهمي را در پيروزي شوروي در اين نبرد ايفا كرد .
ذكر اين نكته در انتها خالي از لطف نيست كه يك تك تيرانداز خوب، با آموزش و سلاحي مناسب مي تواند اثر رواني بسيار مخربي را بر روي دشمن ايجاد كرده و در نهايت با تعدادي شليك مناسب خط سير يك نبرد و در نهايت يك جنگ را تغيير دهد .
 


سخنرانان نخبه ديدار رهبري چگونه انتخاب مي شوند؟

رهبر انقلاب اسلامي در ديدار خود با جمعي از نخبگان جوان، ديدگاه ها و پيشنهادهاي مطرح شده را سنجيده و همراه با تفكر و برخاسته از صدق و صفا خواندند و ضمن توصيه به مسئولان براي توجه به اين ديدگاه ها و بررسي دقيق پيشنهادهاي ارائه شده، افزودند: «هنگامي كه جوانان اين گونه با نشاط و اميد و از روي سنجيدگي و با احساس مسئوليت، مطالبي را درخصوص پيشرفت و آينده ي كشور بيان مي كنند، فضاي شيرين به وجود مي آيد كه بايد اين روحيه در ميان جوانان به ويژه نخبگان تقويت شود.» اما سخنرانان ديدارهاي رهبري چگونه تعيين مي شوند؟پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب در يادداشتي به قلم دكتر اميد نقشينه ارجمند، سرپرست دفتر ارتباط و هم انديشي بنياد ملي نخبگان به بيان فرآيند انتخاب سخنرانان در ديدار شركت كنندگان ششمين همايش ملي نخبگان با رهبر انقلاب پرداخته است :
فرآيند اول
براي تعيين سخنران در ديدار نخبگان با رهبر معظم انقلاب دو فرآيند ايجاد شده است؛ فرآيند اول جمع آوري نظرات نخبگان در موضوعات گوناگون به اين صورت است كه در همايش هايي كه بنياد ملي نخبگان برگزار مي كند، جلسات مختلفي در موضوعات متنوع با حضور نخبگان برگزار مي شود. حاضران در اين جلسات به بيان ديدگاه هاي خود پيرامون مسائل مختلف مي پردازند. مباحث مطرح شده در اين جلسات توسط برخي شركت كنندگان كه از قبل مشخص شده اند نوشته شده و جمع بندي آنها گزارش مي شود. بنابراين مطالب جمع بندي شده نظر يك نخبه نيست و حتي بعضاً گزاره هاي ضد و نقيض هم در آن وجود دارد. اين مطالب چكيده ي يك جلسه ي دوساعته با حضور حدود پنجاه نفر از نخبگان است و از اين جهت مباحث ارزشمندي را در بر مي گيرد. اتفاقاً خود حضرت آقا هم از اين نوع ارائه استقبال كردند. زماني را هم كه براي ارائه هاي گروهي در نظر گرفته مي شود، دو برابر زمان ارائه هاي فردي است. ويژگي اين نوع ارائه آن است كه نظرات جمعي از نخبگان از مناطق مختلف كشور در آن لحاظ مي شود .
فرآيند دوم
نوع ديگر ارائه اما ارائه هاي فردي است. در همايش هايي كه توسط بنياد نخبگان برگزار مي شود، حدود هزار نفر شركت مي كنند. ما به تجربه دريافته ايم كه حدود ده درصد اين شركت كنندگان تمايل به سخنراني در ديدار نخبگان با رهبري دارند. در گذشته انتخاب افراد معمولاً به واسطه ي شناخت مسئولين بنياد از نخبگان صورت مي گرفت. بنابراين به طور طبيعي افرادي كه كمتر شناخته شده بودند از اين حق محروم مي شدند .
امسال اما اعلام كرديم افرادي كه تمايل به سخنراني در جلسه ي ديدار با رهبري را دارند ثبت نام كنند. حدود نود نفر نام نويسي كردند كه به دليل محدوديت زماني بايد غربال گري مي كرديم. به همين دليل از افراد خواستيم خلاصه ي مطلب خود را ارائه دهند تا بتوان تعدادي از مطالب را در اين فرصت كوتاه انتخاب كرد. در اين قسمت براي بررسي و انتخاب مطالب از خود نخبگان و استعدادهاي برتر كمك گرفتيم. نحوه ي كار هم به اين صورت بود كه هر متن سخنراني توسط پنج نفر از همين متقاضيان سخنراني بررسي شد. از طرف ديگر قرار شد هر متقاضي نيز داور پنج متن باشد و اين پنج متن را اولويت بندي كند .
داوران معمولاً در داوري خود شاخص هايي مانند عدم طرح مطالب شخصي يا مسائل جزئي را مد نظر قرار دادند. علاوه بر اين، داوران پس از بررسي هر سخنراني نكات مد نظرشان را به صورت يادداشت در اختيار نويسنده ي آن متن قرار دادند تا مثلاً بخش هايي را تغيير دهد يا بر بخش هايي تأكيد كمتر يا بيشتري داشته باشد و يا مسأله اي را بيشتر توضيح دهد. به اين ترتيب نظرات داوران به صاحبان متن ها منتقل شد .
در نهايت نتيجه ي داوري هاي صورت گرفته مورد تحليل و بررسي قرار گرفت و حدود سي نفر براي تشكيل جلسه ي حضوري دعوت شدند تا با توجه به اهميت مسائلي مانند فن بيان، درباره ي منتخبان نهايي تصميم گيري شود. پس از برگزاري دو جلسه ي حضوري و ايراد نقدها و انجام چكش كاري ها حدود ده نفر براي ارائه ي مطالب انتخاب شدند .
البته در اين جلسه ممكن است به نويسنده پيشنهاد شود كه فلان مسأله اگر طرح نشود بهتر است، اما اين فقط يك پيشنهاد است. شنونده ممكن است قبول كند، ممكن هم هست نپذيرد. اين طور نيست آنها مقيد باشند كه نظر جمع را مطرح كنند. آن چه كه بايد تأكيد كنم آن است كه اين افراد در نهايت نظر خودشان را مطرح مي كنند. منتها نظري كه در يك فرآيندي قرار گرفته و پخته تر شده است .
درباره ي اثرگذاري اين فرايند بايد گفت كه بسياري از نخبگان از ا عمال اين فرآيند خوشحال بودند؛ به ويژه كساني كه در شهرستان هاي دور ساكن بودند يا ارتباط زيادي با بنياد نخبگان نداشتند و يا براي مسئولين بنياد شناخته شده نبودند، از اين كه اين امكان براي آنها فراهم شد تا در يك فضاي برابر مورد ارزيابي قرار بگيرند و بتوانند در اين جلسه صحبت كنند خوشحال بودند. اما با توجه به محدوديت زماني، حدود ده نفر مي توانند در اين ديدار به ارائه ي ديدگاه بپردازند
 


نقش ايران در چالش مناسبات آمريكا و رژيم صهيونيستي

پايگاه خبري الانتقاد با اشاره به جايگاه ايران در منطقه، نقش ايران در افزايش چالش ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي را مورد بررسي قرار داده است كه در ادامه خواهد آمد.
شكي نيست كه آمريكا در مناسبات خود با جهان عرب در بحراني گرفتار آمده است كه اين بحران برگرفته از انتشار فيلم موهن عليه پيامبر اسلام نيست، بلكه در واقع توليد اين فيلم نيز يكي از نتايج بحراني است كه آمريكا با جهان عرب پيدا كرده است.
واقعيت اين است كه آمريكا با چالش ديگري مواجه شده است كه كم اهميت تر از مناسبات آن با رژيم صهيونيستي نيست، چالش اين كشور با كشورهاي عربي قديمي، مستمر و فراگير است و حتي بعد از تحولات اخير در منطقه نيز امتداد پيدا كرده است.
شكي نيست كه بخش بزرگي از تطابق دو چالش به اصرار برخي رژيم هاي عربي در مورد اولويت دادن به دشمني با ايران نسبت به دشمني با اسرائيل برمي گردد، به عبارت ديگر رژيم هاي حاكم بر برخي كشورهاي عربي به دنبال سازش با اسرائيل و اصرار بر موضع خصمانه عليه ايران دارند.
نگراني آمريكا از همگرايي ايران
با كشورهاي منطقه
آمريكا در اين ميان با وجود چالشي كه با اسرائيل دارد، نسبت به اين فضاي ضد ايراني در ميان كشورهاي عربي خرسند است، شايد هم علت آن اين است كه اين فضا فرصتي براي ايجاد مناسبات برابر بين رژيم هاي عربي با اسرائيل به وجود مي آورد، به همين علت واشنگتن به دقت ارتباطات عربي و ايراني را دنبال مي كند و تمركز ويژه اي در اين زمينه روي مصر دارد. بويژه اين موضوع زماني بيشتر مطرح شد كه در پي سفر محمد مرسي رئيس جمهور مصر به ايران براي شركت در اجلاس سران عدم تعهد موضوع همگرايي ميان دو كشور بيشتر مطرح شد.
با وجود اين پيچيدگي هاي موجود در منطقه به آن چيزي باز مي گردد كه ما آن را چالش ميان دولت آمريكا به رياست باراك اوباما و كابينه رژيم صهيونيستي مي ناميم، در اين زمينه بايد بدانيم كه اگر چالش ميان آمريكا واسرائيل تنها به اختلاف رويكردهاي دو طرف در قبال ايران محدود شود نيز زمينه هاي عديده اي از اختلافات را بين دو همپيمان استراتژيك روي ميز خواهد آورد.
اختلاف ديدگاه و عمق همكاري امنيتي واشنگتن و تل آويو عليه ايران
مقاله الانتقاد در ابتدا به موضوع اختلافات آمريكا و اسرائيل درباره موضوع ايران پرداخته و مي نويسد كه سالهاي متمادي از هجمه هاي آمريكا و اسرائيل به ايران آن هم به علت برنامه هسته اي اين كشور كه انحصار توان اتمي در خاورميانه را شكسته مي گذرد اين در حالي است كه ماهيت برنامه هسته اي صلح آميز ايران و جنبه هاي نظامي فعاليت هاي اتمي اسرائيل متفاوت بوده و باعث تناقض در ارزيابي هاي آمريكا و اسرائيل در اين زمينه شده است.
درست است كه همكاري هاي اطلاعاتي اين دو طرف در اين زمينه به نهايت خود رسيده است، اما در عين حال اختلافات زيادي در مورد حمله يك جانبه يا مشترك آنها به تاسيسات هسته اي ايران وجود دارد. شكي نيست كه طرف آمريكايي رويكرد متوازن تري نسبت به توانمندي هاي نظامي ايران دارد و همچنين ديدگاه خوبي نيز نسبت به اهداف سياسي حمله اسرائيل به ايران دارد.
رقابت نامزدهاي انتخاباتي آمريكا
براي كسب رضايت صهيونيست ها
از سوي ديگر با نزديك شدن به زمان انتخابات رياست جمهوري آمريكا اختلافات باراك اوباما و ميت رامني رقيب جمهوري خواه وي در مورد سياست هاي خاورميانه نيز افزايش پيدا كرده است، مرحله اول از تبليغات انتخاباتي در آمريكا با رقابت هاي سنتي براي به دست آوردن رضايت و تاييد اسرائيل به عنوان تضميني براي كسب آراء يهوديان در اين كشور است، اما رامني در اين زمينه اولويت بيشتري به تاييد اسرائيل داده و در اين راستا به تل آويو سفر كرده و اعلام نمود كه سياست هاي نتانياهو را چه در زمينه مربوط به ايران و چه در مورد آرمان فلسطين تاييد مي كند. رامني در اين زمينه به بالاترين حد ممكن رسيده و وعده داد كه جانبداري را در آمريكا براي اسرائيل ايجاد كند كه اوباما موفق به ايجاد آن نخواهد شد. اين در حالي است كه برخي روزنامه نگاران آمريكايي مانند آلان هارت اين اقدام رامني را خودزني مي دانند.
رامني در اين زمينه يك اشتباه ديگر نيز مرتكب شد و در اظهاراتي تاكيد كرد كه اهميتي به مواضع 47 درصد از آمريكايي ها كه خود را قرباني سياست هاي اين كشور مي دانند و آمريكا را مسئول حفاظت از خود مي دانند، نمي دهد، جالب اينجاست كه وي در تمامي اين موارد تنها چشم به آراء يهوديان آمريكا دوخته است. اين در حالي است كه رأي يهوديان آمريكا تنها 2 يا 3 درصد از آراء اين كشور را شامل مي شود و اين ميزان نسبتي نيست كه بتواند با 47 درصد رقابت كند.
هارت در اين زمينه مي افزايد كه اين اظهارات باعث رونق ديدگاه هاي منفي در خصوص رامني مي شود.
از سوي ديگر نتانياهو مي داند كه آمريكا در ماه هاي اخير از سوي يك طرف سوم وارد مذاكرات غيرمستقيم با ايران شده است، اين بدان معني است كه اوباما مي خواهد پرونده هسته اي ايران را با راهكارهاي سياسي حل و فصل كند، اين موضوع براي نتانياهو اين راهكار را مطرح كرده كه به تنهايي به فكر حمله به ايران باشد، اين در حالي است كه اسرائيل در طي سال هاي اخير اصرار داشته كه اين حمله بايد با همكاري و كمك نظامي آمريكايي ها صورت گيرد.
از سوي ديگر كنگره آمريكا نيز با وجود تقارب زيادي كه در ديدگاه هاي خود با اسرائيل دارد، به نظر نمي رسد كه در پي تلاش هاي اسرائيل، حمله به ايران را تاييد كند، اين همان اتفاقي بود كه در زمينه قطع كمك هاي آمريكا به مصر صورت گرفت و كنگره آن را تاييد نكرد. اين نشان مي دهد كه اسرائيل نتوانسته در زمينه كسب رأي كنگره براي توقف كمك هاي آمريكا به مصر نقش موثري ايفا كند. در اين راستا برخي از نويسندگان آمريكايي به ضعف شديد لابي صهيونيستي در كنگره اشاره كرده اند، جو كلاين نويسنده مشهور مجله تايم در همين راستا نفوذ اسرائيل در كنگره را نفرت انگيز و تمسخرآور و وقيح دانست.
آمريكايي ها مخالف حمله به ايران هستند
از سوي ديگر نظرسنجي ها در ماه هاي اخير نشان مي دهد كه بيشتر آمريكايي ها حتي در صورت حمله آمريكا به ايران نيز به دنبال جنگ عليه ايران نيستند، شايد يكي از مهم ترين اين نظرسنجي ها نظرسنجي است كه شوراي امور خارجي شيكاگو انجام داده است، در اين نظرسنجي اعلام شد كه تنها 38 درصد از آمريكايي ها با مشاركت در جنگ اسرائيل با ايران موافقند. اين در حالي است كه 58 درصد از آمريكايي ها معتقدند كه حتي در صورت آغاز جنگ اسرائيل با ايران نيز آمريكا نبايد وارد جنگ شود و به دفاع از آمريكا بپردازد.
هارت در پايان مقاله خود تاكيد كرد: حال بايد ديد كه آيا نتانياهو به اندازه كافي ديوانگي دارد كه دستور حمله به ايران را تا زمان باقيمانده از رياست جمهوري اوباما بدون اجازه و مشاركت وي صادر كند يا نه؟
چالش در مناسبات ميان آمريكا و اسرائيل البته از سوي نويسندگان ديگر آمريكايي نيز مورد توجه قرار گرفته است، ديف آندورف نويسنده يهودي آمريكايي در اين راستا با انتشار مقاله اي پيش بيني كرد كه دريايي از تغييرات در مناسبات آمريكا و اسرائيل و همچنين آمريكا با كشورهاي عربي و اسلامي به وجود آيد.
 


انديشكده رند: آمريكا با ايران مذاكره كند

انديشكده رند طي گزارشي بر مذاكره آمريكا با ايران بر سر برنامه هسته اي تاكيد كرده است كه ايالات متحده، هيچ گزينه سياسي كارآمدي در اختيار ندارد تا بتواند تهديد ناشي از ايران را در كوتاه مدت، با هزينه قابل قبول و بدون مواجه شدن با مخاطراتي قابل ملاحظه از بين ببرد.
انديشكده رند گزارشي با عنوان » مهار ايران« به قلم رابرت رياردون منتشر كرده است. در اين گزارش امده است : برنامه هسته اي ايران يكي از معضلات اصلي سياست خارجي ايالات متحده در قرن جديد است. توانمندي ايران در توليد تسليحات هسته اي مي تواند وضعيت امنيتي نامطمئن مهم ترين منطقه جهان را بي ثبات تر كند. اين امر همچنين برهم زننده توازن نظامي موجود ميان ايران ناسازگار از يك سو و ايالات متحده و كشورهاي هم پيمان آن در منطقه از سوي ديگر است و مي تواند پيامدهاي منفي و جدي براي دسترسي آزاد ايالات متحده و جهان به منابع انرژي اين منطقه داشته باشد. دسترسي آزاد به اين منابع، پيش شرط رشد اقتصادي و ثبات در جهاني است كه به تازگي در حال گذار از بحران عظيم مالي است. اين روند مي تواند منافع ايالات متحده و نيروهاي نظامي آن در عراق، افغانستان و سراسر خاورميانه را در معرض خطر قرار دهد و در نهايت مي تواند منجر به راه افتادن مسابقه تسليحاتي هسته اي در منطقه شده و يا اسرائيل را ترغيب به آشكار ساختن زرادخانه هسته اي خود كند و يا حتي منجر به مناقشه اي هسته اي شود.
با اين وجود، در نظر گرفتن بدترين حالت ها نيز نبايد باعث بي توجهي به احتمالات واقعي و يا توانايي ابزارهاي كلان نظامي، اقتصادي و ديپلماتيك سياست ايالات متحده در تاثير بر نتايج آن شود. اين پروژه بر آن است تا ارزيابي واقعي و صريحي از گزينه هاي سياست ايالات متحده، منافع و هزينه هاي احتمالي آن و مناسب ترين راهبردها براي دستيابي به اهدافي واقعي فراهم آورده و از قرار دادن خود در ميان هراس آفريني و خوشبيني مفرط جلوگيري كند. از اين رو، گزارش حاضر ضمن اتخاذ ديدگاهي بلند مدت از برنامه هسته اي ايران، در پي تعيين گزينه هاي نويدبخش براي ايالات متحده است كه مي تواند امنيت و منافع اين كشور در سطح منطقه و يا در سطح جهان را به حداكثر رسانده و در عين حال از هزينه هاي غيرضروري و مخاطرات جلوگيري كند. نتيجه اصلي اين پژوهش مذاكره با ايران است. اين مطالعه نشان مي دهد كه ارائه مشوق هاي مشخص به ايران، در عوض سازش اين كشور بر سر برنامه هسته اي خود، از ارزشي واقعي برخوردار است؛ حتي اگر اين مشوق ها در كوتاه مدت نتواند ايران را متقاعد به سازش كند. به عبارت ديگر، ايالات متحده و كشورهاي هم پيمان آن مي بايست به مذاكره با ايران - خواه شانسي واقعي از دستيابي به توافق متصور باشد يا نه - ادامه دهند. بخش اعظم مباحث سياسي فعلي پيرامون بحران هسته اي ايران بر دورنماي چنين توافقي متمركز است. تحقيق حاضر اين طور نتيجه گيري مي كند كه اگرچه رسيدن به چنين توافقي بسيار مطلوب است، ليكن امكان دستيابي به آن، توجيه كننده ضروري براي ديپلماسي به شمار نمي آيد. از اين نظر، مذاكرات فوق، چنين نكته مهمي را از قلم انداخته است. تلاش هاي مداوم براي مذاكره، وراي امكان دستيابي به توافق، منافع استراتژيكي را نيز به دنبال دارد. در عوض، تداوم ارائه مشوق هاي دقيق مي تواند جزء لازم راهبرد كلي مهار و تحديد نفوذ محسوب شود: سياستي كه مي تواند به ايجاد حمايت بين المللي از تلاش هاي آمريكا براي منع تكثير تسليحات هسته اي و تضعيف موقعيت ايرانيان تندرو و تقويت مخالفان سياسي داخلي در ايران كمك كرده و ضمن كاهش انگيزه هاي ايران براي تسليحاتي كردن برنامه هسته اي خود، به انزواي هرچه بيشتر اين كشور منجر شود.
در عين حال، اين خط مشي كم هزينه است. تا زماني كه ايالات متحده، گزينه هاي جايگزين مشخصي ( مانند تحريم هاي كمرشكن و يا نيروي نظامي پيشگيرانه ) در اختيار ندارد، ايران نمي تواند از مذاكرات به منظور وقت كشي استفاده كند. به همين منوال، ديگر مولفه هاي مهم راهبرد مهار كلي ( از جمله اعمال تحريم هاي موجود و ايجاد و توسعه توانمندي ها و ائتلاف هاي نظامي منطقه اي ) نيز مي تواند به طور همزمان دنبال شود. نهايتا، تحقيق حاضر نتيجه گيري مي كند: ادعاي اين كه مذاكرات، جايگاه ايالات متحده را تضعيف كرده و پيامي حاكي از ضعف مخابره مي كند، مستند نيست.
مناسب ترين چارچوبي كه مي توان براي سياست ايالات متحده در قبال ايران متصور شد، در نظر گرفتن سياست مهار و تحديد نفوذ است. اساسا، اين امر تنها و حتي عمدتا به راهبرد نظامي اشاره ندارد، بلكه چارچوب فراگيري است كه طيف گسترده اي از خط مشي هاي ايالات متحده ( از جمله ابزار اقتصادي، نظامي و ديپلماتيك ) را در بر مي گيرد. تمامي اين ابزارها مي تواند به طرزي ماهرانه استراتژي كارآمد و چند جانبه اي را شكل دهد كه به طور موفقيت آميزي از دستيابي ايران به امتيازات سياسي و نظامي به خاطر برنامه هسته اي خود جلوگيري كرده و ضمن حفظ ثبات در منطقه و جلب حمايت از رژيم منع تكثير در سطح جهاني، بر ايران فشار آورد تا اين كشور را به تغييرات سياسي مشخصي در داخل و در بلند مدت ترغيب كند.
اين تحقيق، سياستي يگانه، روشن و ساده براي مقابله با جاه طلبي هاي هسته اي ايران متصور نيست. ايالات متحده، احتمالا هيچ گزينه سياسي كارآمدي در اختيار ندارد تا بتواند تهديد ناشي از ايران را در كوتاه مدت، با هزينه قابل قبول و بدون مواجه شدن با مخاطراتي قابل ملاحظه از بين ببرد. حمله پيشگيرانه نظامي عليه زيربناي هسته اي ايران نامطلوب و نااميد كننده است. اين مسئله بي آنكه در نابود ساختن برنامه هسته اي ايران در بلند مدت موفقيتي كسب كند، مي تواند موجب حملات تلافي جويانه، برهم خوردن ائتلاف ها و بي ثبات شدن رژيم هاي منطقه شده و به ضرر حمايت چندجانبه از ايالات متحده براي سياست هاي اين كشور در زمينه منع تكثير تسليحات هسته اي تمام شود. حملات پيشگيرانه احتمالا تنها باعث افزايش تلاش هاي ايران و از سرگيري مجدد برنامه [هسته اي] اين كشور خواهد شد.
به نظر مي رسد تحريم هاي اقتصادي نيز در كوتاه مدت قادر به منصرف ساختن ايران در دنبال كردن برنامه هسته اي خود نيست. رهبري فعلي در تهران براي مشروعيت بين المللي يا الحاق به اقتصاد سياسي در سطح جهاني اهميت چنداني قائل نيست؛ در عوض از نظر رهبري ايران، خودكفايي و خودمختاري داراي ارزش است و مشروعيت داخلي آن از خصومت با اسرائيل، غرب و ايالات متحده ( به واسطه ترسيم خود به عنوان تنها حافظ مشروع اصول اساسي جمهوري اسلامي ) ناشي مي شود. همچنين اين رهبري به تعاملات خود با ايالات متحده و كشورهاي هم پيمان آن [به صورت رابطه اي] با حاصل جمع صفر مي نگرد و احتمالا هرگونه سازش در برابر فشار را پيامي غير قابل قبول و حاكي از ضعف مي داند كه مطرح شدن خواسته هاي اجبارآميز بيشتري را در پي خواهد داشت. حكومت ايران به كرات عزم خود را براي ايستادگي در مقابل تحريم هاي سخت نشان داده و وجهه بين المللي و داخلي خود را بر سر آن به مخاطره انداخته است.
همزمان، به نظر مي رسد ايالات متحده از تمام توانايي هاي خود براي دستيابي به تحريم هاي سخت تر در شوراي امنيت سازمان ملل استفاده كرده است. واشنگتن به طور موفقيت آميزي حمايت مسكو و پكن را براي صدور چهار قطعنامه تحريمي سخت تر در گذشته جلب كرد. اين تحريم ها محدوديت هاي جدي براي امور بانكي ايران، دسترسي به تسليحات متعارف و توانايي اين كشور در خريد مواد و تكنولوژي قابل استفاده در برنامه هسته اي آن ايجاد كرد. با اين وجود، ايالات متحده احتمالا قادر به جلب حمايت روسيه، چين و يا كشورهاي اروپايي هم پيمان خود براي وضع تحريم هاي سخت تر نيست؛ تحريم هايي كه مي تواند محدوديت هاي سختي را متوجه حوزه نفت و گاز ايران سازد. مسئله اين نيست كه آيا ايالات متحده مي تواند به طور موفقيت آميزي به زد و بند با روسيه و چين ادامه دهد تا از حمايت بيشتر اين دو كشور برخوردار شود يا نه؟ روسيه و چين هر دو، ملاحظات امنيتي مهمي در ايجاد توازن در روابط خود با ايران دارند. اين توازن با وضع تحريم هاي همه جانبه و سخت تر در معرض تهديد قرار خواهد گرفت و به نظر نمي رسد كه اين دو كشور حاضر شوند منافع خود را به هر قيمتي كه ايالات متحده خواستار آن است ( و يا توانايي آن را دارد ) به خطر اندازند. به ويژه آنكه هر دو كشور اساسا از كارآيي تحريم هاي اقتصادي و توانايي آن در دستيابي به راه حلي صحيح براي اين بحران، ابراز ترديد كرده اند.
مذاكرات با ايران و ارائه مشوق هاي معين در عوض سازش بر سر برنامه هسته اي بعيد است به مصالحه اي قابل قبول - كه بتواند مسئله هسته اي را حل كند - منجر شود. ايران خود را ملزم به دستيابي به چرخه سوخت هسته اي كرده است و احتمال اين كه ايالات متحده و ديگر اعضاي گروه 1+5 ( 5 عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل - يعني چين، روسيه، فرانسه، انگليس و آمريكا به اضافه آلمان ) بتوانند مشوق هايي براي متقاعد ساختن ايران به بازگشت از وضعيت خود ارائه دهند، كم است. حكومت ايران، هرگونه معامله اي كه در آن غني سازي ناديده گرفته شود را غيرممكن خوانده و نگران اين است كه ايالات متحده و كشورهاي هم پيمان آن از هرگونه موفقيتي در مذاكرات به مثابه گامي براي طرح تقاضاهاي تحميلي فزاينده استفاده كنند. از سويي ديگر، نزاع جناح ها در تهران موجب شده است تا هر گروه انگيزه جلوگيري از دستيابي رقباي خود به مشروعيت داخلي ( كه مي تواند در نتيجه يك معامله حاصل شود ) را داشته باشد.
دورنماي مبهم تحريم ها، حمله نظامي و مشوق هاي مشخص براي حل بحران هسته اي در آينده نزديك حاكي از آن است كه احتمالا ايالات متحده قادر به جلوگيري از دستيابي ايران به توانمندي ساخت تسليحات هسته اي نيست و ايران نيز به احتمال زياد به توسعه و بهبود مهارت خود در چرخه سوخت هسته اي، كاهش زمان براي ساخت يك يا دو بمب، افزايش وسعت زرادخانه خود، بهبود سامانه هاي پرتاب و توسعه پدافند و تداوم پذيري زيرساخت هسته اي خود ادامه خواهد داد. اين كشور همچنين به مقاوم سازي و پراكنده كردن تاسيسات هسته اي خود و پيگيري روش هاي بيشتر براي توليد مواد شكافت پذير ادامه خواهد داد. تمامي اين فعاليت ها مي تواند با ادامه بازرسي هاي آژانس انرژي اتمي بين المللي و حفظ عضويت در پيمان منع اشاعه هسته اي و ادعاي صلح آميز بودن ماهيت اين برنامه و انطباق با الزامات ايران در پيمان بين المللي دنبال شود.
با اين وجود، دستيابي ايران به تسليحات هسته اي محتوم نيست. ايالات متحده تاكنون نشان داده است كه تحريم هاي اقتصادي، نظارت بر صادرات و عمليات مخفي و خرابكارانه مي تواند پيشرفت ايران را به تاخير انداخته و هزينه هاي اين برنامه را افزايش دهد. افشاي تاسيسات مخفي غني سازي فردو نيز نشان داد كه ايالات متحده از توانمندي اطلاعاتي موثر و قدرتمندي برخوردار است و ايران نمي تواند براحتي فرض كند كه خواهد توانست فعاليت هاي مخفيانه هسته اي خود را بدون اطلاع ايالات متحده و كشورهاي هم پيمان آن دنبال كند. ضعف تدابير حفاظتي و نظارت در ايران، توانايي اين كشور براي عملكرد مخفيانه را پيچيده كرده و دورخيز آن را براي ساختن تسليحات هسته اي بدون اطلاع ايالات متحده دشوار ساخته است. از اين رو، اگرچه ايران مي تواند توانمندي توليد تسليحات هسته اي خود را توسعه دهد، تسليحاتي شدن بدون در پي داشتن احتمال مواجهه با خطر حمله نظامي، دشوار است.
در نتيجه ايالات متحده و هم پيمانان آن مي بايست تلاش هاي خود را بر ايجاد و توسعه راهبرد مهار و تحديد نفوذ ايران متمركز كنند. اين راهبرد، مانند راهبرد اصلي مهار كه توسط جورج كنان در اوايل جنگ سرد پيشنهاد شد، مي بايست طيف گسترده تري از ابزار قدرت ايالات متحده را در بر گرفته و بر جلوگيري از دستيابي ايران به امتيازات سياسي و نظامي در منطقه تمركز داشته و تغييرات سياسي مشخصي را در تهران به عنوان هدفي بلند مدت مدنظر قرار دهد. موفقيت تلاش هاي ايالات متحده در منع اشاعه هسته اي دست كم تا حد زيادي در گرو اعمال نفوذ بر اين روندهاي بلندمدت سياسي و جلوگيري و يا كاهش توانمندي هاي مقتضي است. هدف سياست مهار و تحديد نفوذ مي بايست بر كمك به پيشبرد گرايش هاي سياسي داخلي و بلند مدت ياد شده و به تاخير انداختن هرگونه تصميم ايران براي تسليحاتي شدن و ممانعت از دستيابي اين كشور به امتيازات سياسي در منطقه متمركز باشد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14