(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 29 مهر 1391 - شماره 20336

بهار در آخرين روزهاي زمستان
به بهانه پخش مستندي از شبكه اول سيما
سبك زندگي آرماني؛
حلقه مفقوده سيما و سينماي ملي
زمينه ها، پيامدها و راه هاي مقابله با فيلم هاي روشنفكرنما
سينماي شبه روشنفكري عليه عدالت خواهي
شهيد چمران به تلويزيون مي آيد
آمار تاسف بار از نمايش روابط نامتعارف در سينما
چشم انداز سينماي مقاومت مشخص شد
زمان برگزاري نخستين جشنواره شهداي جهاد علمي
نخستين مجموعه پويانمايي «قصه شب» روي آنتن شبكه پويا
نگاهي به فيلم «بغض»
ملال از اين همه سرگشتگي


بهار در آخرين روزهاي زمستان

به بهانه پخش مستندي از شبكه اول سيما

عليرضا آل يمين
آن سال ها كه هنوز تنور جنگ داغ بود و حال و هواي جبهه و عطر باروت و رنگ خون به شهرهاي بزرگي همچون تهران هم مي رسيد، كسي فكرش را نمي كرد كه اين روزها، روزگاري تبديل خواهد شد به خاطره جمعي يك ملت.
آن روزها مستند روايت فتح كه به قلم، تصوير و زبان سيدمرتضي آويني نقل مي شد، پلي بود ميان جنگ و مردم. خيلي ها از پاي همان جعبه جادوي روايت فتح بار سفرشان را مي بستند و راه مي افتادند به غرب و جنوب و زنان و آن ديگراني كه ياراي جنگيدن نداشتند با همين مستند روايت فتح زلفشان را با پشتيباني از رزمندگان گره مي زدند. پس از آنكه آب جنگ از آسياب افتاد، روايت اين حماسه بزرگ ملي از زبان سيدمرتضي آويني ادامه داشت، تا آنگاه كه سيد شهيدان اهل قلم نيز رنگ خون به روح بلندش پاشيد.
بعداز روايت فتح به جرات مي توان گفت توليد آثار مستند جدي و حرفه اي در حوزه دفاع مقدس كم شد. آثار توليد شده تركيبي بود از فيلم هاي به جامانده از جنگ و چند مصاحبه كه در ميان تصاوير، مونتاژ مي شد. اين تكرار باعث شده بود مستندسازي جنگ از سكه بيفتد و چندان مورد توجه مخاطبان قرار نگيرد.
اما در «آخرين روزهاي زمستان» شكوفه هاي خلاقيت، صداقت و تجربه بر شاخه هاي درخت پژمرده مستند دفاع مقدس باز شد.
اين اثر كه بحق از آن به عنوان «پديده» در سينماي مستند ياد شده است توانست پس از سال ها مخاطبان آن روزهاي روايت فتح را پاي تلويزيون بنشاند البته اين بار نسل جديدي هم كه جنگ را درك نكرده اند همراه آنها هستند.
«آخرين روزهاي زمستان» مستند نمايشي است كه به زندگي شهيد حسن باقري (غلامحسين افشردي) از بدو تولد تا شهادت پرداخته است، اما نحوه پرداختن اين مستند با هر آنچه تا امروز ديده ايم تفاوت مي كند.
اين روزها كه سيل تجهيزات و انواع دوربين هاي ويديويي و ديجيتالي، بازار فيلمسازي را داغ كرده است و كار را براي اهالي اش آسان، سازندگان بي ادعاي اين مجموعه براي انتقال بهتر و قوي تر حال و هواي آن روزها، سراغ دوربين 16 ميليمتري رفته اند كه كار كردن با آن دشوارتر و سخت تر است. بخشي از اين مجموعه از تصاوير آرشيوي استفاده شده و برخي ديگر به طرز هنرمندانه اي بازسازي شده است. استفاده از دوربين 16 ميليمتري باعث شده مخاطب تفاوت ميان صحنه هاي بازسازي شده را با تصاوير آرشيوي احساس نكند و اين علاوه بر واقع نمايي و باورپذيري بيشتر، باعث يكدستي و يكنواختي اثر نيز شده است و تفاوت كيفيت تصاوير ، بيننده را از فضاي روايت خارج نمي كند.
در بازسازي صحنه هاي انقلاب و دفاع مقدس كوتاهي و سهل انگاري نشده و با دقت و ظرافت به جزئيات تصاوير پرداخته شده است. اين حساسيت در انتخاب بازيگران جايگزين، خصوصا در نقش شهيد حسن باقري جلوه خيره كننده اي دارد.
به دليل تطابق تصاوير آرشيوي و بازسازي شده از جهت كيفي، كات هاي پياپي از تصاوير آرشيوي به تصاوير بازسازي شده بي آنكه لطمه اي به كل اثر وارد كند، باعث واقعي تر جلوه كردن تصاوير بازسازي شده است.
استفاده از صداي شخصيت هاي اصلي و ميكس آن ها برروي تصاوير بازسازي شده نيز از ويژگي هاي بارز اين مستند به شمار مي آيد. چنان كه به شيوه اي معكوس براي بسياري از صداها ، تصوير توليد شده است.
چيدمان دراماتيك بيوگرافي نيز مخاطب را بيشتر همراه داستان مي كند و پرداخت داستاني به زندگي شهيد حسن باقري بدون وارد شدن در حواشي كم اهميت توانسته است باعث تمركز مخاطب بر رخدادهاي شاخص زندگي وي باشد.
مردم ايران از 1357 تا چند سال پس از آن را پرالتهاب و هيجان پشت سر گذاشتند. سال هايي كه با قيام مردم آغاز شد و با انقلاب و پس از آن هشت سال جنگ تحميلي فصل متفاوتي را درطول تاريخ كشورمان ايجاد كرد.
مقطعي پر از رويدادهاي زيبا و زشت و تلخ و شيرين كه بازخواني و شناخت آن در تحليل تاريخ معاصر اهميت ويژه اي دارد. آخرين روزهاي زمستان هم پاي معرفي شهيد باقري به اين رويدادها نيز توجه خاصي داشته است. معرفي جريان هاي سياسي آن دوره، آشنا كردن مخاطب با گروهك ها و برخي افراد موثر، يا حوادث مهم رخ داده در اين سال ها و... از نكات مهم و قابل تامل در اين مستند است.
آخرين روزهاي زمستان را سرآغاز خوبي براي شروع بهاري ديگر در عرصه فيلم هاي مستند انقلاب و دفاع مقدس مي توان ديد. محمدحسين مهدويان كارگردان جوان اين مجموعه نشان داد كه هم سينما را خوب مي شناسد و هم تاريخ انقلاب را و از همه مهم تر صداقت وي در روايت اين مستند چشمگير است.
اميد آن مي رود پس از اين نيز با همت مسئولين و تلاش سينماگران شاهد توليد چنين آثاري با رويكرد ارزش هاي اسلامي، انقلاب و دفاع مقدس باشيم.
 


سبك زندگي آرماني؛

حلقه مفقوده سيما و سينماي ملي

آرش فهيم
يكي از قابليت هاي رسانه ها، ذهنيت سازي و توزيع الگوهاي رفتاري و زيستي در سطح جوامع است. در اين ميان محصولات رسانه هاي تصويري و به ويژه آثار نمايشي، نظير فيلم هاي سينمايي و سريال هاي تلويزيوني تاثيرات شگرفي دارند. سرگرم سازي، جذابيت، طرح غيرمستقيم مضامين، نفوذ و رسوخ در ضمير ناخودآگاه مخاطب و برخورداري از گستره وسيع مخاطبان، از ظرفيت هاي قابل توجه اين رسانه هاست. به همين دلائل مهم ترين عناصر در ترويج شاخصه هاي سبك زندگي در جوامع توسط سينما و تلويزيون و مشتقات و وابسته هاي آن ها (انيميشن ها، گيم ها و...) صورت مي گيرد.
سبك زندگي، مهم ترين مولفه هويت ساز انسان ها، اقوام و جوامع گوناگون است. اين موضوع كه امروز حجم وسيعي از فعاليت ها و پژوهش ها سخن پراكني ها در مطالعات فرهنگي و علوم اجتماعي را به خود اختصاص داده، مجموعه اي از طرز تلقي ها، ارزش ها، شيوه هاي رفتار، حالت ها و سليقه ها را تشكيل مي دهد. نوع تغذيه، آرايش، پوشش، نحوه بهره گيري از هنر و رسانه ها، روابط اجتماعي و خانوادگي، دكوراسيون منزل، لحن سخن گفتن و... از جمله نمودهاي عيني و بيروني سبك زندگي است.
علاوه بر اين اوصاف، اهميت ديگر اين موضوع براي ما از آنجاست كه هدف اساسي دشمنان كشور ما طي سال هاي اخير، تخريب سبك زندگي بومي و تحميل سياق هاي زيستي مدنظر خود است. طبيعي است كه تا ذهنيت و رفتار و نحوه زندگي مردم يك جامعه دستخوش تغيير قرار نگيرد، نمي توان در گرايش سياسي و مكتبي آنها نيز تحولي را ايجاد كرد. ملتي كه به فرهنگ، مكتب و ارزش هاي خود دلبستگي دارد، شكست ناپذير است. از اين رو دولت ها و جريان هاي سلطه گر غربي بهترين راه چيره شدن و به بردگي كشاندن مردم ايران را از بين بردن هويت كشورمان مي دانند. هويتي كه در انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس تجلي يافت. آن ها مي دانند كه صرفا با فعاليت هاي سياسي و اقتصادي و نظامي نمي توانند به اهداف ضدبشري خود برسند. هم از اين رو با صدها شبكه ماهواره اي و هزاران سايت اينترنتي و ميليون ها نسخه فيلم هر روز جامعه ما را هدف بمباران قرار مي دهند. مسائلي نظير بي بند و باري در روابط انساني، مصرف زدگي و لوكس گرايي از شاخصه هاي مهم سبك زندگي غربي است كه توسط اين رسانه ها تبليغ مي شود. افرادي كه اين آلودگي ها را به عنوان يك ارزش در زندگي خود بپذيرند، خود به خود تبديل به حيوانات دست آموز دولت هاي غربي و پياده نظام آنها در داخل كشورمان مي شوند.
بهترين مصداق براي توسعه و انتشار يك ايدئولوژي از طريق ترويج سبك زندگي، فيلم هاي هاليوودي است. شيوه اين آثار هم اين است كه تصويري زيبا و خوشايند و رهايي بخش از سبك زندگي آمريكايي نمايش مي دهند. عمده ترين شيوه اين فيلم ها، تخريب فرهنگ و شيوه هاي زيستي سنتي و بومي در جوامع و تزريق سبك زندگي غربي در بطن و لايه هاي اجتماعي كشورهاي گوناگون است. البته اين كار به شيوه اي غيرمستقيم و در قالب درام، فضاسازي و شخصيت پردازي صورت مي گيرد.
همان طور كه رسانه ها و محصولات فرهنگي در حال ترويج و تكثير سبك زندگي غربي هستند. در اين سو نيز رسانه ها و دستگاه هاي فرهنگي مسئوليت بازسازي الگوهاي زيستي اسلامي و انقلابي را برعهده دارند.
موضوع سبك زندگي در بسياري از برنامه هاي صدا و سيما نيز مطرح مي شود. حتي برخي برنامه ها به طور اختصاصي اين موضوع را به عنوان محور خود قرار دادند. مثل برنامه هاي «گره» و «دالان». بعضي برنامه ها هم برخي از قسمت هاي خود را به اين موضوع اختصاص داده اند. از جمله اين برنامه ها مي توان به «راز» و «ديروز، امروز، فردا» اشاره كرد كه قسمت هايي را به بررسي و تحليل جدي سبك زندگي اختصاص دادند، اما آنچه به عنوان يكي از ضعف هاي اساسي رسانه ملي قابل تامل است، عدم ورود اين گونه مباحث در سريال ها و برنامه هاي نمايشي است. البته از آنجا كه فيلم ها و مجموعه هاي نمايشي، تقليد زندگي واقعي و دنياي پيرامون انسان ها و جوامع هستند، خواه ناخواه نوعي سبك زندگي را منعكس مي كنند، اما مشكل اصلي فيلم ها و سريال هاي سينما و سيماي ما جدايي و حتي تضاد آنها با شيوه زندگي اسلامي- ايراني است.
يكي از ضعف هاي اساسي و مشترك اغلب فيلم هاي سينمايي و سريال هاي سيما، ناتواني در ارائه الگوي زيستي اسلامي- ايراني و همچنين عدم ارائه شاخصه هاي رفتاري و شخصيتي تراز و مناسب است. مسائلي نظير برجسته نمايي زندگي شهرنشيني و آپارتماني، گذراندن اوقات فراغت در كافي شاپ ها و پاساژها، زيبا نشان دادن زندگي مجردي و يا خانواده بدون فرزند، رفاه طلبي، مصرف گرايي، تحقير مستضعفان، پوشش نامناسب، اشراف منشي، روابط نامتعارف دختر و پسر، بي احترامي به يكديگر و عدم رعايت حرمت سالمندان و... از جمله شاخصه هاي نامنتاسب با فرهنگ اصيل جامعه ماست كه از سوي بسياري از فيلم ها و برخي سريال ها در جامعه منتشر مي شود.
چنانچه فيلم هاي سينمايي و سريال هاي تلويزيوني بتوانند سيماي زيباي زندگي براساس آموزه هاي ديني را بازنمايي كنند و به شكلي دراماتيك، شيوه هاي زيستي مبتني بر فرهنگ خويش را هدف آموزش قرار دهند، بسياري از مشكلات فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و سياسي ما برطرف مي شود.
 


زمينه ها، پيامدها و راه هاي مقابله با فيلم هاي روشنفكرنما

سينماي شبه روشنفكري عليه عدالت خواهي

تنظيم : آرين اميدوار
يكي از جريان هاي وارداتي سينماي ايران كه طي سال هاي اخير ضربه هاي فراواني به سينماي كشورمان زده است، سينماي موسوم به شبه روشنفكري يا جشنواره اي است. اين نوع فيلم ها هيچ گاه مخاطب داخلي نداشته اند و صرفا با هدف جلب رضايت جشنواره اي خارجي ساخته مي شوند. به همين دليل نيز براي كسب جوايز اين جشنواره ها رو به سياه نمايي و نمايش چهره اي دروغين از جامعه ايران مي نمايند.
از همين روست كه جمال شورجه، كارگردان برجسته سينماي كشورمان چندي پيش در گفت وگو با فارس از اين نوع فيلم ها به عنوان يك جريان مريض ياد كرد و گفت: من سينماي روشنفكري را به سينماي روشنفكري مريض، بيمار و چرك تشبيه مي كنم؛ متاسفانه در ايران تنها اداي روشنفكري ديده مي شود تا روشنگري كه با واقع بيني مباحث و مسائل را كنكاش كند.
وي ادامه داد: روشنفكري كه نتواند براي معضلات و مشكلات اجتماعي ما كه هيچ كس آن را انكار نمي كند، راه حلي نشان دهد، تنها اداي روشنفكري را در مي آورد؛ زيرا هيچ جامعه اي، جامعه آرماني نيست.
كارگردان فيلم سينمايي «33 روز» در ادامه گفت: ما آثار شكست نحله ها و تفكرات شبه روشنفكري را در سينما مي بينيم. تفكراتي از آن دست كه در سينماي ايران شاهد آن هستيم، دنباله رو همان تفكرات روشنفكري به بن بست رسيده غربي هستند و نوعا به اين دليل كه با نظام مشكل دارند، به سياه نمايي و غلو كردن چركي و ناپاكي در جامعه مي پردازند تا بگويند نظام قادر به ارائه راه حل براي مشكلات و معضلات جامعه نيست. عمده فيلم ها سياه نمايي،تلخ نگاري و
چرك نگاري است.
شورجه درباره استقبال مخاطب خاص از اين گونه سينما گفت: مخاطب هم به دروغ هاي بزرگ و غلو شده كه در اين فيلم ها مي بيند، توجه دارد و با اين فيلم ها ارتباط برقرار نمي كند. مخاطب مي داند كه مشكلاتي در جامعه وجود دارد، اما اين قدر غلو شده و سياه نمايي وجود ندارد و يا متوجه مي شوند اين ها وابسته به كشورهاي اجانب هستند و از سر دلسوزي ساخته نشده است.
متولد مديريت ستمشاهي
در همين زمينه كارگردان فيلم سينمايي «قلاده هاي طلا» ريشه سينماي شبه روشنفكري امروز را پيش از انقلاب مي داند و معتقد است: در فضاي سينماي قبل از انقلاب هم چنين بود؛ فيلمسازي اگر مي خواست خودش را روشنفكر جلوه دهد، دركانون پرورش فكري كودكان زيرنظر ليلي امير ارجمند همكار فرح ( در كانون يا در استوديويي ديگر با حمايت كانون) فيلمي مي ساخت كه متفاوت با فضاي فيلم سازي آن روز باشد ( رقص و كافه كمتري داشته باشد) يا در بيايان ها و در ميان اقشار فرودست داستان روايت شود. متاسفانه اين مرض روشنفكر جلوه دادن در سينماي بعد از انقلاب هم به جان مديران دهه60 و عده اي از فيلمسازان جوان كه به باقي مانده هاي كانون تاسي مي كردند، افتاد.
ابوالقاسم طالبي افزود:طاغوتيان فرح پسند كانوني كه اوضاع را چنين ديدند طلبكارانه وارد گود شدند و كرسي هاي استادي فيلمسازي را گرفتند، با اين كه بعضي از آن ها ديپلم هم نداشتند و ندارند. اين ها اساتيد فيلمسازي در دانشگاه هاي ما شدند و به شاگردان شان هم همين نوع سينما را آموزش دادند. در يك دهه مديران سينماي بعد از انقلاب اين نوع سينما را در مقابل سينماي ابتذال بسيار تحويل گرفتند و تشويق كردند و نام سينماي نوين ايران بر آن نهادند.
طالبي اعتقاد دارد كه جوايز جشنواره هاي خارجي نوعي تلاش براي تربيت فيلم ساز در ايران است. او در اين باره توضيح داد: مدت ها بود روي خط قرمز جشنواره هاي خارجي فكر مي كردم؛ از اين منظر كه اين جشنواره ها به چه فيلمي حاضر نيستند جايزه دهند و آن را تشويق كنند. پس از بررسي كه روي هزار و چند فيلمي- كه تاكنون مورد تشويق جشنواره هاي خارجي خصوصا با گرايش فرهنگ غربي قرار گرفته- انجام دادم، به اين نتيجه رسيدم كه خط قرمز جشنواره ها زيبا و مدرن و رو به پيشرفت نشان دادن كشور ايران است. به عبارت ديگر تصوير كردن مديريت صحيح و رو به جلو در كشوري كه دين و سياست در حال مديريت آن است، خط قرمز جشنواره هاي خارجي با گرايش فرهنگ غرب است، بنابراين ممكن است جشنواره اي مانند هند، چين يا نپال يا... چنين نباشد، آنجا معلوم است كه مديران و داوران آن جشنواره فرهنگ مبارزه با دين و انقلاب اسلامي نداشته اند.
كارگردان مجموعه «بازگشت پرستوها» در ادامه گفت: در اين بررسي به اين نتيجه قطعي رسيدم كه مشكل آن ها هماهنگي و پيشرفت و مديريت درست در جامعه اي است كه دين و سياست همگام است و دينداران سياستمدار بي ديني را به چالش كشيدند. پس امكان ندارد در جشنواره اي فيلمي با تاييد مضمون ذكر شده را بپذيرند تا چه برسد به آنكه به آن جايزه بدهند، زيرا خط قرمز آنها موفقيت عملي انديشه همگامي دين با سياست است. علي الخصوص كه اين همگامي همه فلسفه مادي غرب را با پيشرفت هاي شگرف علمي به چالش بكشد. انديشه سكولاريسم در مقابل يك مديريت خوب ديني قرار مي گيرد.
وي درباره راهكار پيشنهادي براي رفع اين نوع نگاه در سينما به فارس توضيح داد: به عقيده حقير، بايد نوع نگرش وزارت خارجه سينماي ايران كه درحال حاضر در بنياد فارابي و بخشي از آن هم در رسانه هاي تصويري است عوض شود كه البته اصل آن در بنياد فارابي است. سال ها پيش چندين نفر از فيلمسازان كوتاه را به پاريس بردند، برايشان با احسان نراقي ملاقات ترتيب دادند تا آنها را راهنمايي و هدايت كند. يعني باز هم به دفتر و نوع تفكر فرح برمي خوريم. اين تفكر هماني است كه در مقالاتم در نشريه سينما ويدئو مي نوشتم: «سينماي اشرف، سينماي فرح» و عده اي مي گفتند اين خيال پردازي است اما بعدها اسنادش توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي چاپ شد.
كارگردان فيلم سينمايي «دست هاي خالي» درباره رخنه اين نوع نگاه در سينماي كوتاه گفت: در سينماي كوتاه ما هنوز يك پيرزن داريم كه به سختي سوزن نخ مي كند و سوزن بان، سگ ولگرد، مرض هاي صعب العلاج، زنان و كودكان هدف خشونت واقع شده و... سوژه اصلي فيلم ها هستند. از سوي ديگر نزد عده اي از مديران حضور در جشنواره هاي خارجي و جايزه گرفتن موفقيت فرهنگ تلقي مي شود. كشورهاي برگزاركننده جشنواره خارجي هم براي مديران رده بالاترشان گزارش جذب و يارگيري از سينماي انقلاب اسلامي لازم دارند؛ به عبارت ديگر برخي از مديران فرهنگي ما و همه مديران جشنواره هاي غربي در سينما تلاش دارند به مديران رده بالاترشان آمار ارائه دهند، خب اين مي شود كه شاهد آن هستيم.
لزوم نبرد فستيوالي
كارگردان فيلم «روزهاي زندگي» نيز با تاكيد بر نقش مهم جشنواره هاي غربي در تقويت جريان شبه روشنفكري در سينماي ايران، راهكارهايي را براي جلوگيري از ساخت و بروز فيلم هايي با تم سياه نمايي از جامعه امروز ارائه داد و گفت: پيشگيري از ساخت چنين آثاري نيازمند به نگاه درازمدت است تا بتوانيم براي فعاليت 20 سال بعد برنامه داشته باشيم و راه را ترسيم كنيم. براي اين كار لازم است كه انديشمندان جامعه، سينماگران، جامعه شناسان، روانشناسان، متخصصين در امر رسانه و افرادي كه در حوزه مطالعات فرهنگي داراي تخصص هستند، جمع شوند و بتوانند پيش بيني و پيشگيري كنند و در جهت منافع اخلاقي كشور ريل گذاري و هدف گذاري كنند.
پرويز شيخ طادي افزود: اگر بخواهيم در مقابل اين جريان بايستيم، بايد نبرد فستيوالي را جدي بگيريم. در برگزاري فستيوال در سال هاي اخير جان گرفتيم.
شكل برگزاري فستيوال ها در ايران نسبتا خوب شده و مي تواند جبران كند. اگر در حوزه فيلم كوتاه بتوان اصناف را درگير كرد و به آن هويت داد، مي توان موفق عمل كرد.
كارگردان فيلم سينمايي «شكارچي شنبه» در ادامه درباره سياه نمايي و چرك نمايي آثار سينماي روشنفكري گفت: به عقيده من اين سياه نمايي محصول همان فعاليت ها و تلاش هاي غربي هاست. اين انديشه سياه نمايي انديشه صرفا سياسي نيست، يك انديشه نهادينه شده و فرهنگي است. خيلي از آدم ها سياه نمايي را ملاك قرار مي دهند و فكر مي كنند اين يك روشنگري است. سياه نمايي را با آگاهي سازي و روشنگري اشتباه گرفتند. اين اشتباه را بايد رصد كنيم و ببينيم فيلمسازان ما در دو دهه گذشته چه آثاري مي ساختند، متاثر از چه فضاهايي بودند، فيلمساز يك دفعه جريان فكري اش تغيير نمي كند، يك پروسه اي شكل مي گيرد تا يك جريان فكري تشكيل شود، آنجايي كه اين جريان شكل گرفته بايد ديد از چه نقطه اي بوده است.
شيخ طادي در خاتمه افزود: مي توان هنرمندان را در مركز اطلاعات اجتماعي در حوزه جرايم قرار داد، البته با تحليل و كارشناسي، نبايد صرفا پرونده در اختيار هنرمند گذاشت، اين كار غلطي است. اين كار بايد با تحليل روانشناختي، اجتماعي و جامعه شناختي همراه با متخصصين انجام شود كه نگرش ها، ريشه ها، انديشه ها و استدلال هايي كه نهادينه شده اصلاح شود و با اين كار عميق شوند و شروع به بازخواني و بازپروري مجدد نمايند تا هنرمند استدلال دقيق تري داشته باشد و نسبت به منافع فرهنگي و اخلاقي كشور آگاهي كامل پيدا كند. ما تا هنرمند را نسبت به اين مسائل به خوبي آگاه نكنيم، نمي توانيم محصول خوبي داشته باشيم. در اين رابطه بايد يك كار اساسي انجام دهيم، هر چه زودتر شروع شود، خسارت كمتري متوجه كشور خواهد بود.
عدالت طلبي؛ جايگزين روشنفكرنمايي
يك هنرمند معتقد است بايد در عرصه سينما نگاه عدالت طلبانه جايگزين روشنفكرنمايي شود.
دكتر حسين قناديان، رئيس سازمان بسيج هنرمندان با اشاره به اين كه متاسفانه به جاي استفاده از شاخص هاي اصلي عدالت طلبي، كاريكاتوري از عدالت را با قيافه هاي روشنفكرمابانه به عنوان هنر اعتراض ارائه كرده اند، اظهار داشت: هنر روشنفكري به دليل وابستگي عميق و باطني با روح مدرن ستم هاي امپرياليسم فرهنگي، در مقابل بي عدالتي هاي جهاني همان نگاه گزينشي رسانه هاي وابسته به استكبار را در پيش گرفته است و به همين دليل هم در مقابل حقايقي كه غرب نمي خواهد ببيند، صدايي براي فرياد كشيدن ندارد.
رئيس سازمان بسيج هنرمندان كشور با استقبال از سخنراني عدالت طلبانه يك كارگردان ايراني در اجلاس استانبول گفت: مطالبه دادگري و نشان دادن حقايق به عنوان خط اصلي ديپلماسي عمومي بايد همچنان توسط هنرمندان متعهد كشور دنبال شود.
دكتر حسين قناديان در اين زمينه افزود: نطق آقاي مجيد مجيدي و بازتاب هاي آن نشان داد كه هنرمندان مي توانند در پيشبرد آرمان هاي اصيل انقلاب اسلامي چه نقش مهمي داشته باشند و اين نقش مهم بايد بدون مجامله و محافظه كاري به عنوان وظيفه اصلي همه عدالت طلبان مورد عنايت هنرمندان قرار گيرد.
 


شهيد چمران به تلويزيون مي آيد

مجموعه تلويزيوني «راستش را بگو» با مضمون آرمانگرايي و با بازسازي بخشي از زندگي شهيد مصطفي چمران از 6 آبان به نمايش در مي آيد.
اين مجموعه كه توسط مصطفي رستگاري نوشته شده و با كارگرداني محمدرضا آهنج، داستان عليرضا دانشجوي ترم آخر فوق ليسانس روان شناسي است كه ايده اي در زمينه احياي سنت جوانمردي براي درمان افسردگي مردم طراحي كرده است كه ماجراهاي تلخ و شيرين زيادي را به همراه مي آورد.
اين مجموعه از شنبه تا چهارشنبه هر شب ساعت 22 و 15 دقيقه روانه آنتن شبكه يك سيما مي شود.

 


آمار تاسف بار از نمايش روابط نامتعارف در سينما

يك بررسي نشان مي دهد كه نمايش روابط نامتعارف دختر و پسر در فيلم هاي سينمايي نسبت به سال هاي گذشته افزايش يافته است.
براساس آماري كه از سوي سايت آويني فيلم منتشر شده است، در 25درصد از فيلم هايي كه به بخش مسابقه سي امين جشنواره فيلم فجر راه يافته بودند مقوله دوستي دختر و پسر مطرح شده بود كه نسبت به سال 1389، 12درصد نسبت به سال 1388، 10درصد افزايش را نشان مي دهد. براساس اين آمار همچنين موضوع دوستي دختر و پسر نسبت به سال 1387 برابر، نسبت به سال 1386، 8درصد، نسبت به سال 1385، 10درصد افزايش و نسبت به سال 1384، 5درصد كاهش داشته است.

 


چشم انداز سينماي مقاومت مشخص شد

عناوين فيلم هاي سينمايي «بخش چشم انداز سينماي مقاومت ايران در جهان» دوازدهمين جشنواره بين المللي فيلم مقاومت، انقلاب و دفاع مقدس اعلام شد.
11 عنوان فيلم سينمايي منتخب آثار سينمايي حوزه دفاع مقدس براي اكران در بخش چشم انداز سينمايي مقاومت انتخاب شد.
بر پايه اين خبر، اسامي فيلم هاي سينمايي منتخب بخش چشم انداز دوازدهمين جشنواره بين المللي فيلم مقاومت به اين ترتيب است: «بدرود بغداد» (مهدي نادري)، «بيداري روياها» (محمدعلي باشه آهنگر) «شكارچي شنبه» (پرويز شيخ طادي)، «آخرين ملكه زمين» (محمدرضا عرب)، «آن مرد آمد» (حميد بهمني)، «به كبودي ياس» (جواد اردكاني)، «بيگانگان» (عباس رافعي)، «نفوذي» (احمد كاوري- مهدي فيوضي)، «قلاده هاي طلا» (ابوالقاسم طالبي)، «مزرعه پدري» (رسول ملاقلي پور)، «ريسماني نزديك تر از رگ» (مسعود اطيابي)


 


زمان برگزاري نخستين جشنواره شهداي جهاد علمي

نخستين جشنواره بين المللي فيلم، عكس و فيلمنامه شهداي جهاد علمي 14 و 15 آذر در تهران برگزار مي شود.
يزدان عشيري دبير نخستين جشنواره بين المللي فيلم، عكس و فيلمنامه شهداي جهاد علمي با اعلام اين خبر افزود: جشنواره فيلم، عكس و فيلمنامه شهداي جهاد علمي به همت سازمان بسيج اساتيد دانشگاه ها و مراكز آموزش عالي با همكاري دستگاه هاي مختلف فرهنگي كشور با محوريت شهداي علمي و اهتمام ويژه به علم جهادي و توسعه و پيشرفت دانش و علوم در سه دهه اخير طراحي و برنامه ريزي شده است. دبير نخستين جشنواره بين المللي فيلم، عكس و فيلمنامه شهداي جهاد همچنين از تداوم برگزاري اين جشنواره در سال هاي آينده به صورت سالانه يا دو سالانه خبر داد.
 


نخستين مجموعه پويانمايي «قصه شب» روي آنتن شبكه پويا

مجموعه «شب هاي شيرين» كه اولين مجموعه پويانمايي قصه شب ويژه كودكان است، از شبكه پويا پخش مي شود.
اين مجموعه هر شب ساعت 40/21 روي آنتن مي رود بنا بر اين گزارش، مجموعه «شب هاي شيرين» كه كاري از مركز پويانمايي صبا است، براساس كتابي به همين نام نوشته محمد ميركياني ساخته شده است كه براي گروه سني پيش از دبستان و با تكنيك سه بعدي ساخته شده است.
 


نگاهي به فيلم «بغض»

ملال از اين همه سرگشتگي

محمد قمي
«بغض» نخستين ساخته رضا درميشيان در مقام كارگرداني فيلم سينمايي محسوب مي شود كه روايتي پيرامون مهاجرت و جوانان بحران زده است.
تمام صحنه هاي فيلم در شهر استانبول كشور تركيه فيلمبرداري شده است. قصه دو جوان به نام هاي ژاله و حامد كه تنها چند ساعت براي پرواز فرصت دارند. داستاني تلخ درباره دو جوان از نسل سوم؛ مهاجراني كه در خارج از كشور زندگي مي كنند.
فيلم «بغض» را از دو منظر مي توان بررسي كرد. اول بحث ساختار و فرم روايي آن و دوم بحث محتوايي و تم اصلي.
كارگردان در ساختار فيلم تلاش مي كند با دوربين روي دست، اضطراب و استرس منتشر در فضاي ذهني و رفتاري دو كاراكتر اصلي اش را به همراه رنگ آميزي سرد و زمخت صحنه در تماشاگر دروني و باورپذير كند و از همين رهاورد، موقعيتي فراهم مي آيد كه بغض، تبديل به فيلمي سرگيجه آور و خسته كننده مي شود. چرا كه به نظر مي رسد اين حجم از تباهي رفتاري و «اتفاق»ي و فكري و خيانت آلودگي و چيزهايي از اين دست كه در فيلم موج مي زند و از آنها سرشار است، بيش از حد تحمل بيننده است. بخصوص بيننده ايراني سينما.
هر چند، ناگفته نماند كه داستانك هاي فرعي و مضامين جزئي ديگري هم در روايت فيلم گنجانده شده كه اشاره غيرمستقيم به سبك زندگي و شيوه مراودات افرادي دارد كه قبل از مهاجرت جسمشان از جغرافياي وطني، روحشان از عرصه گفتمان فكري بومي و وطني و ديني شان مهاجرت مي كند. اما از سوي ديگر، فيلم بغض، روايت استحاله و انفعال و سرگشتگي و بيچارگي به معناي تام و تمام كلمه است. آدم هايي كه گرچه دليل و معنا و باعث و باني مهاجرت و اين همه سرگشتگي شان مشخص نيست اما با اين حال، آنچه به تصوير درآمده، مطلق نكبت و بدبختي و خيانت و آوارگي و فلاكت است. اما اين همه، چرا؟ و چگونه؟ و از كجا؟ نمي دانيم! يا لااقل، متن فيلم چيزي به ما نمي گويد. آنچنان كه بايد و شايد! فيلم تلاش مي كند فضاي سرد و تيره و يأس آلود و وخيمي را از كاراكترهايش به تصوير بكشد؛ آن هم دو جوان عاشق پيشه كه موادمخدر هم مصرف مي كنند. يكي شيفته و مجنون و سرگشته است و ديگري خائن پيشه اي آزارنده و البته باز هم معلوم نيست چرا و به چه دليل و از كجا؟! ظاهرا فيلم و كارگردانش همه اين ها را مي دانسته و مفروض گرفته، در حالي كه ما به عنوان تماشاگر نمي دانيم!
واقعا جاي اين سؤال باقي است كه اين حجم از آوارگي و سرگشتگي و يأس و نااميدي و بدبختي و چرك و كثافت، براي جامعه ايران اسلامي كه اين دو تن از آن مهاجرت نموده و به قصد مهاجرت به ينگه دنيا به ديگر سوي اين عالم گريخته اند منصفانه و انساني است؟ بايد از سازندگان فيلم پرسيد، فكر نمي كنيد قدري زياده روي و بي انصافي روا داشته ايد؟
«بغض» اگر هم در ساختار به موفقيتي دست يافته باشد- كه نيافته و در نهايت به يك روايت سردردآور حجيم بي ريخت و بي اصالت تبديل شده- در مضمون و محتوايش به يك شكست عجيب نائل آمده! شكستي كه كارگردان، نه از تماشاگر يا دولت يا حتي سينما، بلكه از خودش خورده!
بغض، بغض است اما ريشه اش نه اينكه معلوم نباشد ولي پيدا نيست در اين فيلم! ريشه اش را در كجا بايد جست؟ در ذهنيت كارگردان؟ در چشمداشت به جشنواره هاي آن سوي آبي؟ در تجربه يك بازي فرمي؟
مي توان پاسخ اين سؤال را نه در متن و حواشي فيلم، بلكه از محك زدن و سنجش و تطبيق آن بر اوضاع جامعه و تحليل فضاي ادعايي فيلم به دست آورد و فراموش نكرد كه سينما حداقل در بخشي از وظايفش، بايد براي سينما، آينه داري كند نه اينكه همه چيز را واژگون و وارونه نمايان سازد و با تعميم فكر و ذهنيت خود به فضا و آدم ها و جامعه، جامه فريب بپوشد و خرقه ريا بر تن كند!
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14