علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598
رضايي : امام فرمودند بزنيد
تأليف : كامران غضنفري
اگر ادعاي قبلي آقاي هاشمي مبني بر اين كه « فرمودند با ديگران مشورت كنيد و اگر
صلاح دانستيد ، بپذيريد » صحت داشت ؛ پس چرا در تاريخ 16 خرداد گفته اند« قرار شد
از امام اجازه بگيريم كه در خليج فارس پيشنهاد آتش بس را قبول كنيم » ! آيا اين
مطلب حاكي از آن نيست كه امام خميني با كوتاه آمدن در مقابل تهديدات آمريكا موافق
نبوده اما آقاي هاشمي برعكس ، به دنبال سازش بوده است ؟!
محسن رضايي نيز در مصاحبه اي در سال 78 در اين مورد چنين اظهار مي دارد : «پس از
حضور نيروهاي آمريكا در منطقه [در سال 66]، جلسه اي با حضور امام تشكيل شد كه من در
آن جلسه حضور نداشتم . امام در آن جلسه فرموده بودند كه اگر من به جاي شما بودم ،
نخستين ناو آمريكايي را كه وارد منطقه [تنگه هرمز] شد ، مي زدم . آقايان گفته بودند
كه شما رهبر هستيد ؛ فرمان بدهيد تا اجرا شود و امام پاسخ داده بودند كه نمي خواهم
مسئله اي را تحميل كنم . اگر به جاي شما بودم ، ناو را مي زدم ». 342
اما خودباختگان در برابر آمريكا ، نه خود اقدامي انجام مي دهند و نه اجازه اين كار
را به رزمندگان دلاور اسلام مي دهند . نتيجه آن مي شود كه طبق اظهار سردار علايي ،
آمريكا طي سال هاي 66 و 67 ، بيش از 90 فروند ناو جنگي در خليج فارس مستقر مي كند
كه اين مسئله نقش قابل توجهي در وارد آمدن خسارات جبران ناپذير به جمهوري اسلامي
ايران ايفاء مي كند . 343
بد نيست در اين مورد، يادداشت مورخ 5 ارديبهشت 67 آقاي هاشمي را مرور كنيم : «عصر
همين روز فرماندهان نيروي دريايي سپاه آمدند . از نداشتن قايق هاي مناسب و شناورهاي
مورد نياز و اسلحه لازم براي مقابله با آمريكايي ها ناليدند و گفتند كه آمريكا و
كشورهاي جنوب ، اخيراً خيلي مزاحم (!) و فعال شده اند . گفتم بعد از اين ، براي هر
مورد عمليات ، اجازه موردي لازم است.» (!!) 344
به نظر مي رسد كه از ديد جناب آقاي رفسنجاني ، شرارت هاي آمريكايي ها مانند همراهي
با عراق در تصرف فاو ، زدن سكوهاي نفتي ايران ، حمله به كشتي هاي تجاري و جنگي
ايران و ... صرفاً يك «مزاحمت» تلقي مي شوند !! و ضمناً ايشان تأكيد مي كنند كه كسي
بدون كسب اجازه از ايشان حق عمليات عليه آنها را ندارد !
آقاي هاشمي در يادداشت 10 ارديبهشت 67 خود نيز مي نويسند : «جلسه سران قوا مهمان
احمد آقا بود . وزير امور خارجه و وزير اطلاعات هم بودند . درباره كيفيت برخورد با
آمريكا در مقابل تصميم به توسعه حفاظت از كشتي ها در خليج فارس بحث شد . امام هم به
جلسه آمدند . نظر امام اين است كه بايد سياست مقابله به مثل ما ادامه يابد ، گرچه
منجر به درگيري با آمريكا بشود . اكثر اعضاي جلسه به خاطر عواقب احتمالي اين درگيري
قبل از حضور امام نتوانسته بودند به اين نظر برسند ، ولي در مقابل نظر امام كسي
مخالفت نكرد و بعد از رفتن امام هم بحث ادامه يافت . قرار شد عواقب احتمالي را در
يك ملاقات ديگر با امام در ميان بگذاريم». 345
اين بار هم براي چندمين بار امام خميني (ره) دستور مقابله با آمريكا را مي دهد اما
باز هم همانند دفعات قبل ، برخي آقايان كه دل و جرئت درگير شدن با آمريكا را ندارند
و يا احتمالاً اين كار با برخي منافع آنان تضاد دارد ، از انجام آن سر باز مي زنند
و سعي مي كنند كه در يك ملاقات ديگر ، امام را از اين نظر خود منصرف كنند ! و نتيجه
چنين رويه اي جز وارد آمدن خسارات هرچه بيشتر به نظام ، چيز ديگري نيست .
يادداشت 24 ارديبهشت 67 آقاي هاشمي را مي خوانيم : وزير نفت اطلاع داد كه عراق به
لارك حمله كرده و چند كشتي آسيب ديده است . دستور مقابله به مثل [عليه عراق] دادم و
تأكيد كردم كه سعي كنند با آمريكا درگير نشوند !! 346
اما روز بعد خبر مي رسد كه آمريكايي ها در حمله روز 24 ارديبهشت عراقي ها ، با
كوركردن رادارهاي ما ، به عراقي ها كمك كرده و با آنها هماهنگ بوده اند !347
اما نه اين خبر و نه اخبار ديگري از اين قبيل باعث نمي شود كه جناب آقاي هاشمي
رفسنجاني تغيير رويه بدهد و دستور حمله به ناوهاي آمريكايي را صادر كند !
تحريك فرماندهان سپاه به اعلام عدم توان ادامه جنگ
پس از عمليات خيبر ( در اسفند ماه 1362 ) ، به موازات افزايش فشارها و دشواري هاي
موجود براي دستيابي به پيروزي نظامي ، برخي سپاه را - كه ميدان دار جنگ بود - تشويق
و ترغيب مي كردند كه رسماً به امام اعلام كند : نمي توانيم بجنگيم !
آقاي محسن رضايي ( فرمانده وقت سپاه ) در تاريخ 3 مرداد 1365 در اين باره در مصاحبه
با راويان جنگ مي گويد : «بعضاً از ما خواسته مي شد كه اگر توانايي جنگ را نداريم ،
برويم به امام بگوييم كه نمي توانيم بجنگيم . اين ايده آل و آرزوي كساني بود كه
احساس مي كردند واقعاً نمي شود جنگيد». 348
يعني آنها كه در سال 67 جام زهر قبول قطعنامه را به دست امام دادند ، حداقل از سال
62 به دنبال پذيرش آتش بس بودند . لكن نه جرئت آن را داشتند كه در مقابل امام چنين
طرح زبونانه اي را مطرح كنند و نه مي خواستند كه ننگ اين كار به نام آنها ثبت شود .
به اين خاطر مي خواستند اين كار به نام فرماندهان نظامي تمام شود . اما اينان چه
كساني بودند ؟
سردار محمد دروديان در اين رابطه مي نويسد : در سال 63 ، آقاي هاشمي در جمع
فرماندهان نظامي اظهار مي دارد : فرماندهان راه ما را مشخص كنند . اگر پيشنهاد
داريد به ما بگوييد در كجا خواهيد جنگيد ... اگر كسي نظرش اين است كه نمي شود
بجنگيم ، حالا بايد تصميم گرفت (!) زمان براي ما بسيار مهم است چون دنيا پيروزي
مطلق ما را نمي پذيرد ، لذا به مرور بر ما فشار مي آورد .349
آقاي هاشمي هم چنين در جلسه 17 دي ماه 1365 قرارگاه خاتم الانبياء (ص) [ پيش از
آغاز عمليات كربلاي 5 ] در جمع فرماندهان سپاه اظهار مي دارد : «ما اگر فكر كنيم كه
اينجا نمي توانيم پيروز شويم ، معنايش اين است كه ما بيخود به امام مي گوييم كه
اينجا مي خواهيم بجنگيم ؛ يعني امام را در حقيقت فريب مي دهيم . چون الان مهم ترين
كسي كه اصرار دارد بر جنگ ، بيش از همه ماها ، شخص امام هستند . امام هم متكي هستند
به حرف هايي كه ما مي زنيم» .350
وي در بخش ديگري از سخنانش مي گويد : «شما اگر الان نتوانيد عمليات بكنيد ، بايد
برويد به امام بگوييد ما نمي توانيم بجنگيم (!) يعني رسماً مردانه قدم برداريد (!)
همه تان امضاء كنيد كه نمي شود با عراق جنگيد (!!) امام بنشينند ، ما بنشينيم ، فكر
كنيم ببينيم [كه چه بايد كرد] ، آخر مملكت را كه نمي شود ... [آقاي هاشمي جمله اش
را تمام نمي كند!] ما يك انقلابي داريم ، مردمي داريم ، مردم را انداختيم به دردسر
(!) همين جور كه نمي شود چيز بكنيم »(!!) 351
يعني از نگاه آقاي هاشمي ، امام خميني كه مردم را به مقاومت در برابر تجاوز صدام و
آمريكا و ساير حاميانش دعوت مي كند ، آنها را به درد سر انداخته است !!
آقاي هاشمي رفسنجاني در مصاحبه اي نيز اظهار مي دارد : »تحولات ميدان جنگ ، از جمله
بمباران شيميايي حلبچه [در اسفند ماه 1366] ، به اين منجر شد كه نيروهاي نظامي ما
بفهمند در اين مورد ديگر نمي توانند بجنگند« (!)352
القائات آقاي هاشمي و سياست خاص ايشان در جنگ ، در كنار كارشكني هاي ميرحسين موسوي
و بهزاد نبوي و اعوان و انصارشان ، بالاخره كارگر مي افتد و يكي از فرماندهان سپاه
روحيه خود را مي بازد . آقاي هاشمي در يادداشت 20 خرداد 67 خود مي نويسد : «آقاي
شمخاني ، فرمانده نيروي زميني سپاه كه از جبهه شمال آمده ، گزارشي از وضع خطوط
دفاعي در حلبچه و ماووت داد و نگران حمله دشمن است ... خوشبين به عاقبت جنگ نيست و
براي اولين بار صريحاً گفت بايد جنگ را ختم كرد .
آقاي هاشمي خوشحال از اين كه بالاخره توانسته آقاي شمخاني را نيز با خود هم عقيده
كند ، در ادامه مي نويسد : «از شجاعت و صراحت او در اظهار نظر تعجب كردم» (!) 353
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
342. « تحليل سردار از گزينه هاي روي ميز ». سالنامه 1391 روزنامه شرق . ص 36
343. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 97
344. همان . ص 102
345. همان . ص 119
346. همان . ص 121
347. آغاز تا پايان ؛ سيري در جنگ ايران و عراق . پيشين ، ص 113
348. همان . ص 99
349. اوج دفاع . پيشين ، ص 591
350. همان . ص 595
351. روند پايان جنگ . ص 266
352. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 163
353. نگاهي به روند پايان جنگ و پذيرش قطعنامه 598 . پيشين
هم چنين رك.به: رضا خجسته رحيمي .« دلگير شدم ». پيشين ، ص 85
پاورقي
|