(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 11  آبان  1391 - شماره 20347

جان پيغمبر
« باران غدير» باريد
انگشت اشاره خدا
تجلي غدير در اشعار بزرگان ادب فارسي
افتخار هر نبي و هر ولي


جان پيغمبر

حديث كهتر و مهتر شناسيم
غديرا! ما تو را بهتر شناسيم
تو بودي بركه اي، دريا شدي تا
علي را جان پيغمبر شناسيم
¤
بركت
ما عاشق مولا و اميريم همه
زين روست كه چون مشك و عبيريم همه
از لطف خداوند و پيام آور او
سرشار زبركت غديريم، همه
¤
يادبود
غدير، بركه نبود
بل، موجا موج يك حماسه،
كه دريا را مي نمود
يا: شعري بلند و جاودانه
كه حق، آن را سرود!
غدير، هم «ياد» بود؛
هم «يادبود»!
كه هر كه زمزمه اش را شنيد
شادمان بود
پروردگار،
وقتي با دست هاي پيام آور خويش
در فراروي انسان
دست علي(ع) را بر فراز كرد،
دريچه هاي پرواز را
بر روي بشر باز كرد!
غدير، يك كلمه نيست
يك تاريخ است!
هر كس غديري باشد
از هر بدي ايمن مي ماند
و هر كه با غدير ناآشنا بماند
پيوسته شرمسار خواهد بود!
نك، اي غدير!
اي بركه ي امان!
همواره در دل اهالي ايمان
جاودان بمان
و بر مولاي ما علي عليه السلام
سلامي هزار باره بخوان!
& جواد نعيمي
 


« باران غدير» باريد

سومين همايش بين المللي«باران غدير» از ششم آبان به مدت چهار روز توسط حوزه هنري در تهران با حضور نويسندگان، هنرمندان و شاعران مليت ها و اديان مختلف برگزار شد.
در اين دوره از همايش شعرا و نويسندگان معاصر از كشورهاي هند ، تونس ، مصر و... در مورد عظمت غدير و جايگاه حضرت علي (ع) و پيامبر اكرم (ص) يادداشت ها و تفسير هايي نوشته اند كه
مي خوانيد :
نور از خامه ام مي تراود
سمير مصطفي فراج از شاعران مصر در سومين همايش بين المللي باران غدير در يكي از يادداشت هايش با عنوان طعم نور حضرت رسول(ص) را اين گونه توصيف مي كند :
طعم نور
وقتي قلمم نامش را مي نگارد نور از خامه ام مي تراود و وقتي زبان به ستايش او مي گشايم دهانم طعم نور را مي چشد.
عشق او در رگهاي من خروشيدن گرفت. من از ترس چشم حسود نام آن خروش را خون رگانم گذاشته ام.
وقتي هم رو به سوي باغ و بوستان فيض و كمالش مي گذارم شميم وجودش گاممرا بازمي دارد.
هيچ نامي از نامهاي مكتوب در لوح و مقربان به درگاه الهي، داراي منزلت پدر زهرا نيست.
هيچ عاشقي نديدم كه با آتش عشق زار نزار نشده باشد. جز عاشقان وجود مبارك تو و مريدانت كه عشقت باعث سرافرازي و ارجمندي عاشقانت شده است.
حتي كوهها هم با گذشت زمان دچار فرسايش مي شوند ولي كوه عشق به رسول خدا احمد مصطفي بعد از قرنها نه تنها فرسوده و كاسته نشده بلكه بيشتر و بيشتر هم شده.
هر كس طعم محبت به رسول خدا را بچشد بر سر پيمان محبت خود با رسول پايدار و پابرجا مي ماند و در هواداري رسول خواب و آسايش را به كناري مي گذارد.
اگر من بخواهم شيفتگي خود به رسول را شرح دهم شميم عشق او از درون من به مشام همه خواهد رسيد. ولي من سكوت اختيار كرده ام چرا كه اين شيفتگي از هر شرح و وصفي بالاتر است.
چرا كه اگر بخواهي اين احساس والا را با الفبا وصف كني بايد آن را در قالب تنگ حروف بريزي و بگويي.
او از سلاله پاكي است كه تمام صفات و كمالات در وجودشان نهفته است.
نور هدايت در سلاله اين بزرگان و اسلاف رسول نسل به نسل منتقل مي شود. انگار كه نور ماه در اين مرد خلاصه مي شود و نور خورشيد در اين سلاله پاك.
روز ميلاد رسول، روزگار پدر شده بود بعد از اين كه سالها از نازايي خود گله مي كرد.
هستي در ميلاد مبارك سرور خود، شادمان شد. شادماني كه مي گفت قدر اين اتفاق ميمون و مبارك را مي داند.
تولد رسول، مژده مسيح و رسالت به حق خليل الله را مهر تاييد كرد.
رشاد سلامه :
باران غدير مي تواند ما را به ريشه معضلات اجتماعي برساند
در مراسم بزرگداشت زنده ياد «پولس سلامه» شاعر مسيحي و لبناني و صاحب كتاب ارزشمند « ملحمه الغدير» « رشاد سلامه » فرزند او يادداشتي را براي ميهمانان سومين همايش باران غدير نگاشته بود كه توسط دياب يونس نويسنده هموطن اين شاعر بزرگ قرائت شد.
در اين يادداشت آمده است: خدا را شكر مي كنم كه در مناسبت هاي مختلف موفق به زيارت تهران و شهرهاي ديگري در جمهوري اسلامي ايران عزيز شده ام. مناسبت هايي مانند كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين و بزرگداشت صدمين سالگرد ميلاد امام راحل.
پولس سلامه كه سراينده چكامه علي و حسين(ع) و صاحب منظومه عيد الغدير است. منظومه اي كم نظير در نوع خود و در ادبيات عرب.
وي در بخش ديگري از اين يادداشت با اشاره به مقدمه خود دركتاب «دل نوشته هاي پولس سلامه درباره امام علي و حسين عنوان كرد:« من شاهد بودم كه كتاب هايي مانند قرآن و كتب حديث همراه با تفسيرهاي موثق و معتبر و نهج البلاغه از بالينش دور نمي شد. صدها بار نهج البلاغه را بازخواني كرد. مانند دانش آموزي بود كه مي خواست از سرچشمه علم سيراب شود دانش آموزي كه عاشق حكمت و خطابه و موعظه بود.»
رشاد سلامه با تاكيد بر حك شدن رفتار و كردار امام علي(ع) در وجود پولس سلامه گفت : در برابر تقواي امام خاشع بود و با خشم امام خشمگين مي شد، و براي يارانش ياور بود، و عدل او را تاييد مي كرد، و در برابر شكيبايي او ارج گذار بود. از امام الگو مي گرفت و كلام و بيان شيواي او را سرمشق خود قرار مي داد و از دستورهاي حضرت پيروي مي كرد و از دردهايي كه در طول زندگي حضرت با او همراه بود متأثر مي شد.»
فرزند پولس سلامه در ادامه افزوده : بايد بگويم آنچه ما را در اين همايش شكوهمند گرد هم آورده است اندوه بزرگ انسانيت و ايستادگي در برابر خطري است كه ملت ها و حكومت هاي خيلي از كشورها را تهديد مي كند.
وي با اشاره به نقشه هاي شوم استكبار گفت: پولس همه مي دانيم كه استكبار چه نقشه هاي شومي در سر مي پروراند. همه آگاهيم كه آنها چگونه نظريه هاي اجتماعي و فلسفي را تفسير و تأويل مي كنند. نظرياتي كه معتقد به برخورد ميان اديان و نبرد ميان تمدنها و فرهنگ ها است. همچنين همگي مي دانيم كساني هستند كه هدفشان نه تنها تبليغ اين نظريات، بلكه تطبيق آنها بر اجتماع است. طوري كه اعتقادات و آرمان ها و مذاهب، وسيله تفرقه و رودر رويي اديان، در دامن دين واحد الهي خواهند شد. نظر به خطرهايي كه در كمين جامعه بشري نشسته اند؛ احساس مي كنم آتش فتنه ميان بشر افتاده است و كساني هستند كه اين آتش را شعله ورتر مي سازند.
رشاد سلامه با اشاره به اين نكته كه همايش باران غدير اعلام وضعيت خطر و تشويق ما بر انتخاب يك راه حل اساسي است ، گفت: بايد راهي را برگزيد؛ يا با هم در پرتگاه افتيم يا باهم زنده بمانيم. يا در تله بيفتيم يا دست به دست هم دهيم و اين تله ها را نابود كنيم تا اميد دست هايي كه در پس اين تله هاست را نااميد كنيم.
وي در ادامه افزود: ما با زيباترين عنوان گرد هم آمده ايم. با مهمترين موضوعي كه مي تواند ما را به ريشه معضلات اجتماعي ما برساند. البته در برابر انتخاب خيلي سختي نيستيم. دو راه بيشتر نيست. راه اول تفرقه و فتنه و دشمني ست و راه دوم تفاهم و دوستي ست. در لواي اديان آسماني و شريعت الهي مي توان راهي به سوي گفتگوي عقل ها و دلها باز كرد.
وي در پايان سخنان خود با طرح سوالاتي نظيرآيا واقعا سخت است كه ميان خير و شر يكي را برگزينيم؟ يا ميان عدل و ظلم؟ يا ميان بندگي و آزادگي؟ يا جنگ و صلح؟ يا حق و باطل؟ يا جهل و علم؟ مگر مسيحيت و اسلام بر سر همين مفاهيم با هم اتفاق نظر ندارند؟ گفت: آري، هر دو دين به دوري از منيّت و گرايش به محبت و همدلي دعوت مي كنند. پس بياييد با هم فضاهاي زيبايي را كشف كنيم كه مي تواند ما را دور آرمانها و ارزش هاي برتر گرد آورده و برادري و برابري ديني ميان ما ايجاد كند. همانطور كه امير سخن امام علي عليه السلام به ما آموخته است.
دهر مندرنات :
نويسنده «هماري رسول»
دهر مندرنات نويسنده كتاب ارزشمند«هماري الرسول» در همايش باران غدير مورد تقدير قرار گرفت. او در يك خانواده هندي به دنيا آمد و مدرك فوق ليسانس و دكتري خود را در رشته علوم سياسي از دانشگاه لكهنو، ايالت اتراپراديش هند گرفت.
خانواده وي از چندين نسل همواره از مداحان پيغمبر اسلام(ص) و خاندان پاكش بود. پدر بزرگ و پدر و عموي وي در سمينارها و كنفرانس هاي مختلف در هند و خارج هند به مداحي و مرثيه خواني پرداختند و كتابهاي مختلفي از خود به يادگار گذاشتند. دكتر دهرمندر نات نيز به نوبه خود اين روايات را زنده نگه داشته است و آثار منظوم وي در مدح خدا و رسول(ص) و ائمه اطهار(ع) در قالب حمد و نعت، مناقب، قصايد و مراثي در روزنامه ها و مجله هاي معتبر هند و خارج هند چاپ شده است. وي همچنين در راديوي سراسري هند ، تلويزيون دهلي ، راديو تهران و صداي و سيماي ايران به شعر خواني پرداخته است.
اين انديشمند هندي آثاري متعددي را به رشته تحرير درآورده است كه از آن جمله مي توان به: گوپي نات امن لكهنوي: حيات و شخصيت 2003، ايشور الله تيري نام( مجموعه آثار منظوم ديني آقاي امن لكهنوي)(2004)، آيينه در آيينه( مجموعه داستان) (2005)، سيل عقيدت و صحيفه نور( مجموعه آثار منظوم خانواده امن)( 2008)، هماري رسول( مجموعه اي از آثار منظوم 400 شاعر غير مسلمان هند)، عزاداري امام حسين(ع) ايك آفاقي تحريك( آماده چاپ)، انوار عقيدت، 2008 به زبان اردو اشاره كرد.
در زير يكي از آثار او را مي خوانيم :
الله الله! به عزت غدير خم نگاه كنيد كه شأن رفعتش تا آسمان قد كشيده است
امروز هر سو جشن اعلان ولايت بر پا مي شود پس ميدان غدير چرا به بخت خودش نبالد؟
امروز با حكم خدا و اعلان پيامبر فرض رسالت كامل شد و چه ديني است
رسول خدا دست علي را بلند كرده و مي گويد: ولايت ايشان معتبر است. علي مولاي هر آن كسي است كه من مولاي او هستم ... ببينيد!!
اين اعلان ولايت و قول فيصله است حتي پيش از اين اعلان هم خبرها از جانشيني او بود
ببينيد اين راستي ديرينه و معتبر مي باشد. اينك بر هر لبي مبارك باد مي رويد و هر قلبي مسرور شده است. آري!!!
ولي مواظب باشيد كه در دل هاي بعضي كدورت و آلودگي نيز هست. جبرييل با غدير خم هم كلام است كه حواس تان باشد كه فردا مبادا خيانتي برسد. ببين!
بعد نبوت، حق امامت از آن كيست و جانشين پيامبر كه خواهد بود اين همه در شب هجرت طي شده بود.
عترت و قرآن هر دو عظيم القدر هستند و تا قيامت از هم جدا نخواهند بود.
هر كس كه علي را دوست دارم لطف خدا بر او ظاهر است و هر كس كه دشمن علي است مصيبت و بيچارگي اش ديدني است.
قصيده ي حضرت حسان قابل انديشه است كه در آن چگونه اين حقيقت به ثبت رسيده است
كساني كه از شراب غدير مست اند - نصيب شان راحتي و عزت است
ياد علي و عشق علي حاصل هر دو علام است - ببين كه به دولت او آدميان چه ها كه نمي يابند!
مدحت مولي علي وراثت اجدادي من است و در اين وراثت هم من طرز عبادت را مي بينم
همچنان كه شرف و جاهي كه مولي علي حاصل كرده از سوي حضرت حق و مهر نبوت بوده است!
ايشان خطابه اي غرا بر زبان جاري فرمودند ولي الف را اصلا بر زبان نياوردند. خدا را به اعجاز و قدرت فن خطابه اش نگاه كنيد.
از نام بردن علي مشكل گشا مشكل ها آسان مي گردد. به وسعت دامن رحمت مرتضي نگاه كنيد
اين طور در اين جهان زندگي بايد كرد كه ذهن و دل هر دو پرنور شود و شيشه ي دل با گرد كدورت آلوده نگردد
من ترس و هراسي از عاقبت و قيامت ندارم چون دل من منزلگاه علي است به اين عقيده ي من نگاه كن ! نگاه كن! نگاه كن!
ترجمه از اردو به فارسي: دكتر بلرام شكلا - هندوستان
الياس شويري :
چه حيرت بزرگي!
الياس شويري شاعر مسيحي لبناني از مهمانان همايش باران غدير ، در زمينه شعر و ادبيات تحقيقات گسترده ا ي دارد و آثار متعددي را نيز به رشته تحرير در آورده است كه ازآن جمله مي توان به :«امام علي بن ابي طالب: مؤمن راستين»، «راههاي به سوي خدا يكي ست»، «ديدگاه من مسيحي لبناني به امام موسي صدر» اشاره كرد.
متن زير گزيده اي از مقدمه كتاب «الامام علي؛ المؤمن حقا» مي باشد.
بزرگي گفته است: «بزرگ آن نيست كه وقتي در كنار او هستي،بزرگي اش به نظرت آيد، بلكه بزرگ كسي است كه وقتي كنار او هستي، احساس كني كه خودت هم بزرگ هستي.»
شك دارم اين گفته در اينجا مصداق پيدا كند چرا كه مي خواهيم درباره مردي صحبت كنيم كه تمام بشريت در او خلاصه شده و خود، در هيأت امتي بود كه همه ويژگي هاي انسانيت را دربرداشت.
امروز، سطرها در پي عباراتي براي پركردن فضاي خالي خود و سكوت دهشتناك مي گردند، و در سينه من، دلي از شوق مي لرزد كه عادت دارد بزرگان بشريت را دوست بدارد. در لابه لاي حرف ها و نقطه ها و نشانه ها گم مي شود، مگر راه گريزي بيابد يا حرفي كه براي چند لحظه از دستان اين بزرگ، وام گيرد و چند كلمه درباره اش بنويسد. وقتي ميان كتاب ها و نوشته ها به جستجو نشستم تا برخي فضايل امير معصوم را پيش رو آورم، احساس كردم خويشتنم دچار حيرت شده است.. خويشتنم چندين بار از من پرسيد: آيا واقعا، به بعد انساني اين امام بزرگ مي انديشيم تا درباره انسانيتش بنويسيم، درحالي كه انسانيت با همه بزرگي اش، چيزي جز او نيست؟! به راستي، چه حيرت بزرگي! وقتي به خصوص، به اين امام مي انديشي، از شگفتي لبريز مي شوي. چرا كه او كسي است كه در درياهاي علم قرآن، شناور شد و به اسرار هستي دست يافت... پس آيا، من امروز خواهم توانست چيزهايي درباره او بنويسم؟
او انسان بزرگي است كه انسانيت، كسي را به شجاعت و بزرگواري و برتري او در دانش و بعد انساني، نشناخته و نخواهد شناخت.. چرا كه او «علي» است. كسي كه خداوند يكي از صفات خود را به او بخشيده تا نورش دوچندان شود و بشريت از هر گروه و دين و گرايشي، از منبع خير و دانش پيشگام او، سيراب شوند و هر انسان آزاده اي افتخار كند كه روزي پيرامون امام عظيمي نوشته كه امانت را به دوش كشيده و رسالت را كامل كرده و بهترين ولي و حجت و امين پس از حضرت مصطفي است.
او، با انديشه والاي خود از فلاسفه پيشي گرفته و ميثاق حقوق بشر را پيش از سازمان ها و محافل بين المللي نوشت. امروزه، نظام هاي سياسي در دستاوردهاي خود در حوزه ي حقوق بشر از هم پيشي مي گيرند و سياست مداران با سخناني كه مشاوران شان نوشته اند، سخنراني مي كنند تا محبت ملت ها را به خود جلب كنند و بعد، همان ملت ها را دچار خفقان كنند و ثروت هاي شان را به تاراج برند و حقوق شان را پايمال كنند.. و اين ها همه، به نام «حقوق بشر» و گاه به نام عدالت و حتي مساوات يا برتري صورت مي گيرد. درحالي كه پيش از همه اين ها، اين امام بزرگ خطاب به انسان گفته بود:
«درد از خود توست اما احساس نمي كني و درمان نيز در توست اما شكيبايي نداري.. گمان مي كني جسمي كوچكي، درحالي كه جهان بزرگ در تو پنهان است».
آيا انسانيتي والاتر و پيشرفته تر از اين تعبير وجود دارد؟ تمام جهان با كوه ها و دشت ها و عجايب و آسمان و زمينش.. همه و همه، و با تمام زيبايي اش.. تنها آن قلبي است كه نعمت ايمان را دريافت كرده است! اين همان چيزي است كه امام خواست آن را درك كنيم.

 


انگشت اشاره خدا

نعيم جوادي
غدير، يك نشانه سبز است بر كاكل زمين! غدير، يك اشاره روشن است بر چهره زمان! غدير، تلاوت نور است از لبان فلق! غدير، حلاوت بيداري است در چشمان فجر!
غدير، شامه جهان را معطر كرده است، روح نسيم را نوازش داده، آفتاب را روشن كرده، ماهتاب را دلنوازي بخشيده، انسان را سر افراز ساخته و امتداد نگاه ها را به سمت آبي اخلاص هدايت كرده است.
غدير، حماسه قدرت حق است! بركه كرامت آدمي است! معناي والاي هستي است! غدير، بازوان سرشار از قدرت آفرينش است! غدير، قادر است گرد و غبار كدورت را از بيابان سينه ها باز شويد و سبزه صداقت را در گلدان دلها آبياري كند.
غدير، يك حادثه ساده نيست! حدوث شگفت انگيزترين رويدادي است كه بشر به چشم خويش ديده است. غدير، دروازه ر هايي انسان از قيد قدرتهاي دروغين است. غدير، گستره اي وسيع از عظمت مطلق است.
در بركه مباركي كه از آن سخن مي رانيم، «حيات» به دنيا آمده، روشنايي قوت گرفته، بال پرواز انسان روييده، كبوتر فرزانگي پر گشوده و خداوند رمزي را ميان خويشتن و بنده اش قرار داده.
غدير، تجلي خواست خالق، روح آفرينش، برانگيزاننده ستايش، و دستهاي بلندي است كه انسان خاكي را به افلاك مي كشاند.
غدير، سفره سوري است كه براي تمامي گلها پهن كرده اند. غدير، جمال طبيعت است و كمال معنويت. اگر غدير نمي بود، جهان بي گمان كمبودي شديد را احساس مي كرد. سمندر صفا و صداقت از آتش غدير، جان گرفته و ياسمن سرور و سادگي از رشحه ملكوتي غدير بالندگي يافته است.
غدير، بركت همه احساس هاي معنوي است. غدير، درياي جاري خيرات نبوي است. غدير، آيينه روشن آيين است. غدير، ستاره فروزان شبهاي ديجور بشر است. غدير، دريايي بيكرانه است، جاري بر همه جانهاي پاك و انديشه هاي تابناك.
غدير، گل هميشه بهار زندگاني ماست. غدير، صداي شكفتن گلهاي معناست. غدير، ادامه همه تلاش هاي زيباست. غدير، بركه بركتهاست. غدير، انگشت اشاره پروردگار است به سوي زمين! غدير، حرمت فزاي آسمانهاست. غدير، پاره اي از دلهاي ماست.
آفتابي كه در غدير درخشيد، همه تالابهاي تيرگي را خشكانيد و رايحه زندگاني را در رگ هاي دنيا دوانيد!
شكوه دلرباي غدير، به مباركي، ارزاني همه دلهاي دريايي باد.
 


تجلي غدير در اشعار بزرگان ادب فارسي

افتخار هر نبي و هر ولي

فهيمه بافنده
خداوند رسالت خاتم المرسلين را با صبر، ايثار و لطف نبوي درهم آميخت و در كف با كفايت شريفترين و برترين برگزيده خويش محمد « صلي الله عليه و آله» نهاد و از سر لطف هدايت نبوي را در بركه غدير به زيور ولايت علوي آراست؛كه فرجام مبارك وخجسته آن اعلان وصايت و ولايت تجسم والاي حقيقت و لوح محفوظ اسرار خلقت (امام علي (ع ) در روز پيمان و ميثاق غدير بود.در غدير آئين پر ارج محمدي« صلي الله عليه و آله » به نور روشن گر علم، عصمت و شجاعت حيدري منوّر شد و نهال نو پاي دين احمدي و فرايض انسان ساز سرمدي آن از زلال بركه فنا ناپذير غدير آبياري شد و پروردگار عالم اكمال دين و اتمام نعمت هاي خداداديش را در وادي «غدير» اراده فرمود.
يكي از جلوه هاي ادبي غدير شعرهاي بسياري است كه در وصف آن سروده شده است. اين اشعار نقش مهمي در حفظ غدير در طول زمان هاي ظلماني داشته است. اندكي پس از واقعه عظيم رستاخيز ولايت، حسان بن ثابت شاعر پيامبر كه در طلوع فجر اسلام در مدح رسول اعظم در مواضع و مواقع متعدد اشعاري مي سرود، اين قصيده غراء را سر داد:
يناديهم يوم الغدير نبيهم
ب خم و اسمع بالرسول مناديا
يقول فمن مولاكم و وليكم
فقالو و لم يبدوا هناك التعاميا
(پيامبر در روز غدير خم آنها را ندا داد و با آوازي بلند فرمودند كه آيا همگي مي شنويد، فرمودند كه مولاو صاحب اختيار شما كيست؟ همگي بدون پرده پوشي فرياد زدند)
الهك مولانا و انت ولينا
و لم ترمنا في الولايه عاصيا
فقال له قم يا علي فانني
رضيتك من بعدي اماما و هاديا
(خداي تو مولاي ما و تو ولي ما هستي و تو اي رسول در اين مورد از ما نافرماني نشنيده اي. در اين هنگام به علي (ع) فرمودند كه برخيز كه من تو را به امامت و هدايت مردم پس از خود معرفي مي كنم.)
فمن كنت مولاه فهذا وليه
فكونوا له انصار صدق مواليا
هناك دعا اللهم و ال وليه
فكونوا له انصار صدق مواليا
(پس پيامبر فرمودند: هر كس را كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست. پس براي او ياران وفاداري باشيد و در آن مكان دعا فرمودند كه خدايا! دوستانش را دوست و دشمنانش را دشمن باش.)
آن گاه رسول اكرم به حسان فرمودند: تا آن هنگام كه ذكر ما را به زبان جاري مي كني هميشه مويد به روح القدس باشي.
و اين الگوي روشني براي شاعران شد تا در طول چهارده قرن با هنر خود غدير را حفظ كنند و آن را به نسل هاي بعد برسانند. سرودن شعر درباره حضرت علي(ع) و مدح وي در قالب شعر، سابقه طولاني دارد. بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام(ص) و به وجود آمدن اختلاف در بين مسلمانان، ابتدا بعضي از شاعران عرب از جمله: فرزدق، دعبل، كميت و... در تاييد مقام و منقبت امير مومنان و فرزندان بزرگوارش اشعار گران سنگي سرودند؛ اما بازتاب ستايش و مدح حضرت علي(ع)، فقط در بين شاعران عرب نبود، بلكه در زبان فارسي نيز شاعران فراواني زبان به ستايش مولاي متقيان و وصف واقعه عظيم غدير گشوده اند و عشق و علاقه فارسي [زبانان] به اميرالمومنين حضرت علي(ع)، به شكل هاي مختلفي در شعر و ادب فارسي نمود پيدا كرده است. ويژگي هاي فردي و اجتماعي حضرت علي(ع)، پرورش او در دامان پيامبراكرم (ص)، تولد در كعبه، گشودن در قلعه خيبر، همسر حضرت فاطمه(س) بودن و... آن حضرت را در انديشه فارسي زبانان به مرتبه قهرمان بي مثال رسانده است. به گونه اي كه بسياري از شاعران آن حضرت را نمونه يك انسان كامل و قهرمان ديني خود برشمرده اند. براي اثبات اين سخن كافي است تا گلگشتي در آثار چند شاعر بزرگ ايران مانند فردوسي، سعدي، مولوي ،حافظ و...داشته باشيم.
1- ابوالقاسم فردوسي:حماسه سراي بزرگ ايران با اعتقادي راسخ كه از سر ايمان وعشق وعلاقه به اهل بيت است،ولايت علي بن ابي طالب را در كنار توحيد ونبوت ركن واساس دين و دين داري مي داند و مي گويد:
چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي
خداوند امر و خداوند نهي
كه من شهر علمم، عليّم در است
درست اين سخن گفت پيغمبر است
گواهي دهم كاين سخن را ز اوست
تو گويي دو گوشم به آواز اوست
اگر چشم داري به ديگر سراي
به نزد نبي و وصي گير جاي
منم بنده اهل بيت نبي
ستاينده خاك پاي وصي
خود آن روز نامم به گيتي مباد
كه من نام حيدر نيارم به ياد
بر اين زادم و هم بر اين بگذرم
يقين دان كه خاك پي حيدرم
2-جلال الدين محمّد مولوي: او نيز در ديوان شمس تبريزي خويش جرعه اي از جام ولايت نوشيده و با وصف فضايل و مناقب آن حضرت نام خود را در جرگه محبين وعاشقان اهل بيت به ثبت رسانده است :
تا صورت پيوند جهان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمان بود علي بود
شاهي كه ولي بود و وصي بود علي بود
سلطان سخا و كرم و جود علي بود ...
آن شير دلاور كه ز بهر طمع نفس
در خوان جهان پنجه نيالود علي بود
آن كاشف قرآن كه خدا در همه قرآن
كردش صفت عصمت و بستود علي بود
آن عارف سجّاد كه خاك درش از قدر
از كنگره عرش برافزود علي بود
آن شاه سرافراز كه اندر ره اسلام
تا كار نشد راست نياسود علي بود
آن قلعه گشايي كه در قلعه خيبر
بر كند به يك حمله و بگشود علي بود
چندان كه در آفاق نظر كردم و ديدم
از روي يقين در همه موجود علي بود
اين كفر نباشد سخن كفر نه اين است
تا هست علي باشد و تا بود علي بود
جلاالدين بلخي در اين غزل، مولا علي(ع) را با اوصاف و امتيازهايي چون: «ولي»، «وصي» و «معصوم به نصّ قرآن» مي ستايد. او در رباعيات خود چنين مي گويد:
رومي، نشد از سرّ علي كس آگاه
زيرا كه نشد كس آگه از سرّ الاه
يك ممكن و اين همه صفات واجب
لاحول ولا قوّه الاّ باللّه
مولوي در دفتر اوّل از مثنوي معنوي گويد:
از علي آموز اخلاص عمل
شير حق را دان منزّه از دغل
در غزا بر پهلواني دست يافت
زود شمشيري برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روي علي
افتخار هر نبي و هر ولي
در ادامه همين مثنوي گويد:
در شجاعت شير ربّانيستي
در مروّت خود كه داند كيستي...
اي علي كه جمله عقل و ديده اي
شمّه اي واگو از آن چه ديده اي
تيغ حلمت جان ما را چاك كرد
آب علمت خاك ما را پاك كرد
باز گو دانم كه اين اسرار هوست
زانكه بي شمشير كشتن كار اوست...
بازگو اي باز عرش خوش شكار
تا چه ديدي اين زمان از كردگار؟
چشم تو ادراك غيب آموخته
چشمهاي حاضران را دوخته...
راز بگشا اي علي مرتضي
اي پس از سوء القضا حسن القضا...
چون تو بابي آن مدينه علم را
چون شعاعي آفتاب حلم را
باز باش اي باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له كفواً احد
مولانا در دفتر ششم مثنوي نيز به تفسير حديث « من كنت مولاه فعليّ مولاه » مي پردازد و مي گويد:
زين سبب پيغمبر با اجتهاد
نام خود و آن علي مولا نهاد
گفت هر كس را منم مولا و دوست
ابن عمّ من علي مولاي اوست
كيست مولا آن كه آزادت كند
بند رقيّت ز پايت بر كند
چون به آزادي نبوّت هادي است
مؤمنان را ز انبيا آزادي است
اي گروه مؤمنان شادي كنيد
همچو سرو و سوسن آزادي كنيد
3- شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي: مدح مولاي متقيان را زينت بخش دفتر حكمت و هنر خويش ساخته و گلبانگ عاشقانه ولايتمداري سرداده است:
جوانمرد اگر راست خواهي ولي است
كرم پيشه شاه مردان علي است
سعدي در قصيده اي حضرتش را «سردار اتقيا»و «معصوم مرتضي» مي نامد:
كس را چه زور و زهره كه وصف علي كند
جبّار در مناقب او گفته: «هل اتي...»
ديباچهّ مروّت وسلطان معرفت
لشكركش فتوّت و سردار اتقيا.
فردا كه هر كسي به شفيعي زنند دست
ماييم و دست و دامن معصوم مرتضي.
مرحوم قاضي نور اللّه شوشتري از كتاب «خلاصه المناقب» مولانا نورالدين جعفر بدخشي قصيده اي از قصايد سعدي را نقل مي كند كه در ضمن آن سعدي گويد:
به آن روزي كه وحي آمد نبي را
كه از پالان اشتر ساخت منبر
كه بعد از مصطفي در كلّ عالم
نبد فاضل تر و بهتر ز حيدر
پس از احمد امام حق علي دان
كه بود او نفس معصوم مطهّر
در اين ابيات شيخ اجل اشارتي لطيف به آيه« اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا »دارد و با اين استناد قوي راه هرشك و شبهه و ترديد و مخالفت با اين گزينش رحماني را به روي مخالفان مي بندد.
4- حافظ شيرازي: در گلزار معرفت شناسي به ستايش شاه مردان و شير ولايت پرداخته است:
مردي ز كننده در خيبر پرس
اسرار كرم ز خواجه قنبر پرس
گر تشنه فيض حق به صدقي حافظ
سرچشمه آن ز ساقي كوثر پرس
و در غزلي كه زبان زد خاص و عام است چنين گويد:
اي دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پيوسته در حمايت لطف الاه باش
از خارجي هزار به يك جو نمي خرند
گو كوه تا به كوه منافق سپاه باش ...
آن را كه دوستي علي نيست كافر است
گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش
امروز زنده ام به ولاي تو يا علي
فردا به روح پاك امامان گواه باش
حافظ در قصيده نخست كه ديباچه ديوان نيز به حساب مي آيد چنين گويد:
...نوشته بر در فردوس كاتبان قضا
نبي رسول و ولي عهد حيدر كرّار
امام جنّي و انسي علي بود كه علي
ز كل خلق فزونست از صغار و كبار
علي امام و علي ايمن و علي ايمان
علي امين و علي سرور و علي سردار...
علي ز بعد محمّد ز هر كه هست به است
اگر تو مؤمن پاكي بكن بر اين اقرار...
به حقّ دين محمّد بخون پاك حسين
به حقّ مردم نيك از مهاجر و انصار
كه نيست دين هدي را به قول پاك رسول
امام، غير علي بعد احمد مختار
اين ابيات خواجه شيرازي نيز مصداق اين بيانات گهربار مولود كعبه است كه در شان و منزلت و مقام معنوي خويش در ميان اهل زمين و آسمان فرمود: به طور يقين من به راه آسمان ها آشناترم تا به راه هاي زمين؛ما(پيامبر اكرم (ص)واهل بيتش (ع))اسم مخزون و اسمايي هستيم كه هر وقت خداوند متعال به اين اسماء خوانده شود،دعا به اجابت مي رسد؛ما اسماي مكتوب برعرش خدا هستيم و به خاطر ما خداوند متعال آسمان و زمين ،و عرش و كرسي وبهشت وجهنم را آفريد و فرشتگان تسبيح و تقديس خدا را از ما آمو ختند.
اين رباعي معروف نيز زينت بخش ديوان حافظ است:
قسّام بهشت و دوزخ آن عقده گشاي
ما را نگذارد كه درآييم زپاي
تا كي بود اين گرگ ربايي، بنماي
سر پنجه دشمن افكن اي شير خداي
حافظ شيرازي در اين اشعار به پيروي از احاديث معتبر و روايتهاي متواتر، امام علي(ع) را «ساقي كوثر»، «كننده در خيبر»، «سرچشمه فيض حق»، «وليّ عهد رسول(ص)»، «امام انس و جنّ»، «پس از محمّد(ص) از همه برتر و افضل»، «قسّام بهشت و دوزخ»، «شير خدا» و بالاخره، «به قول پاك رسول(ص) تنها امام اسلام پس از احمد مختار(ص)» مي داند.
5ـ ناصر خسرو قبادياني: ناصر خسرو كه از دوستداران و محبين امام علي(ع) بود با اشراف بر فضايل وكرامات مولود كعبه تشرف يافتن به خلعت ولايت را تنها زيبنده وجود مبارك ايشان مي داند و در جواب منكران و حسدورزان به اين گزينش الهي مي گويد:
شرف مرد به هنگام پديد آيد از او
چون پديد آمد تشريف علي روز غدير
بر سر خلق مر او را چو وصي كرد نبي
اين، به اندوه در افتاد از او، آن به زحير
حسد آمد همگان را ز چنان كار از او
برميدند و رميده شود از شير، حمير
او سزايد كه وصي بود نبي را در خلق
كه برادرش بد و ب ن عم و داماد و وزير
و در ادامه مي سرايد:
اي كه بر خيره همي دعوي بيهوده كني
كه فلان بودت از ياران، ديرينه و پير
شرف مرد به علم است، شرف نيست به سال
چه درآيي سخن يافه همي خيره بخير؟
يافت احمد(ص) به چهل سال مكاني كه نيافت
به نود سال براهيم(ع)، از آن عشر عشير
علي آن يافت ز تشريف كه در روز غدير
شد چو خورشيد درخشنده در آفاق، شهير
6ـ فريـد الـديـن عطّـار نيشـابوري: او تبلور معنويت در تابناك ترين سنت ختمي مرتبت (غدير) را در گلزار سخن خويش جلوه گر نموده است و با تعبير بسيار درخور و شايسته قلب قرآن از مولاي عارفان وعاشقان ياد مي كند :
رونقي كان دين پيغمبر گرفت
از اميرمؤمنان حيدر گرفت
قلب قرآن، قلب پر قرآن اوست
«وال من والاه» اندر شأن اوست
فريدالدين، چامه هاي فاخري در مدح مولاي غدير سروده كه برخي چون اشعار ذيل بسيار معروف است:
زمشرق تا به مغرب گر امام است اميرالمؤمنين حيدر تمام است
گرفته اين جهان زخم سنانش
گذشته زآن جهان وصف سه نانش
چو در سرّ عطا اخلاص او راست
سه نان را هفده آيه خاص او راست
7- استاد شهريار: محمدحسين شهريار كه با سرود معروف (علي اي هماي رحمت)دل سپردگي و ارادت قلبي خود را به طور خاص به محضر اميرالمؤمنين(ع)رسانده است،درباره واقعه غدير نيز حق مطلب را تمام كرده و بدين سان به توصيف اين روز پيمان وميثاق الهي مي پردازد:
اگر سنجند هر سهمي در اسلام
هر آن كو سهمگين تر حصه من
به غوغاي غدير خم نديدند
به دست شه چو شاهينم نشيمن
نه به آن خطبه من كنت مولاه
علي را برد بر اعلي و اعلن
در پايان مي توان گفت با شكفتن غديردر يوم الانذار، اين والاترين پديده اجتماعي و ديني، خط مشي تكامل انسان و جامعه در اسلام شكل گرفت و حق وصايت بر همگان آشكار شد و اين افتخار بزرگ و جاودان به امر خدا و به دست نبي نصيب امام علي (ع)شد.
غدير با علي(ع) شكوفا شد و به راستي آيا كسي جز ايشان را مي توان شايسته چنين مقامي شامخ دانست؟ شخصيتي بي نظير و ممتاز كه فكر و انديشه بشر هنوز هم از درك ارزشهاي وجودي شگفت انگيز وي ناتوان است.
در فضيلت اين بزرگمرد تاريخ همين بس كه نه تنها خداي تعالي آياتي را در شأنش فرو مي فرستد، بلكه پيامبر بزرگوار اسلام نيز آن حضرت را وصي و وارث ،خليفه و برادر خود،و مولا و رهبر و پدر امت مي خواند و نيكبختي و رستگاري انسان را در پيروي از او و فرزندان گرانقدرش كه ستارگان پر فروغ هدايتند، مي داند.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14