(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 24 شهريور 1388- شماره 19463
 

قلب ماه رمضان
شاخص برادري
ناكامي شيطان در ماه رمضان
سجده؛ كوتاه ترين راه تقرب به خدا زمينه هاي سجده
ادبيات نفاق و سيماي منافقين
تپش قلم



قلب ماه رمضان

قال الصادق(ع): قلب شهر رمضان، ليله القدر.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: قلب ماه رمضان شب قدر است.(1)

1- الكافي، ج 4، ص 66/1

 



شاخص برادري

سعيد پسر حسن به حضور امام باقر(ع) آمد. آن حضرت از او پرسيد: «آيا در ميان شما اين روش هست كه: يكي از شما حضور برادر ديني اش برود و دست در كيسه (جيب) او كند و به اندازه نياز از پول آن بردارد، و صاحبش جلوگيري ننمايد؟»
سعيد عرض كرد: نه، چنين فردي را سراغ ندارم. امام باقر(ع) فرمود: «بنابراين برادري در كار نيست.» سعيد عرض كرد: «دراين صورت ما در هلاكت هستيم؟» امام باقر(ع) فرمود: «عقل اين مردم هنوز تكميل نشده است (يعني تكليف بستگي به درجات عقل دارد و با اختلاف درجات عقل، تكليف نيز مختلف مي شود). 1

1- اصول كافي، ج 2 ، ص 174

 



ناكامي شيطان در ماه رمضان

پرسش:
چه عوامل و اسبابي موجب كمرنگ شدن نقش اغواگرانه و فريب كارانه شيطان در ماه مبارك رمضان مي گردد. به تعبير روايات چرا شيطان دراين ماه به بند كشيده مي شود؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تاكيد بر جايگاه و نقش شيطان در فريب و اغواگري انسان، به يكي از دلايل به بندكشيده شدن شياطين در ماه مبارك رمضان شامل طبيعت پيشگيرانه روزه اشاره كرديم. اينك در ادامه، بخش پاياني مطلب را پي مي گيريم.
2 - عنايت ويژه خدا
افزون بر پشتوانه اي كه روزه به طور طبيعي براي روزه داران جهت جلوگيري از سلطه شيطان و اغواگري هاي او پديد مي آورد، اين برنامه عبادي، خود به خود، زمينه ساز شمول عنايت هاي خدا بر آنان مي گردد. آنچه در روايات با عنوان به بند كشيدن شياطين در اين ماه آمده است به همين نكته اشاره دارد. به عبارت ديگر، عنايت الهي گزاف نيست تا سؤال شود: چرا خداي سبحان، مانع سلطه شيطان نمي شود و در بقيه ماهها بين انسان و سلطه او فاصله نمي اندازد؟ هرگز بلكه ريشه اين توفيق و عنايت الهي، در انتخاب خود انسان و ورود او به ميهمان سراي رمضان، نهفته است.
علت خطاها و گناهان انسان در ماه رمضان
روشن شد كه در اين ماه، شياطين نسبت به انسان و دست كم نسبت به روزه داران، سلطه ندارند. سؤال اساسي در اينجا اين است كه مي بينيم گاهي روزه داران هم در اين ماه دچار غفلت و گناه مي شوند. تشريع كفاره هايي كه براي درمان اين حالت هاست نيز گواه آن است. سيدابن طاووس در تصوير اين نكته مي گويد: «يكي از دينداران از من پرسيد: «من از به بند كشيده شدن شياطين بهره چنداني نمي برم؛ چون همان حالت غفلت را كه پيش از ماه رمضان داشتم دارم و گويا فرقي نكرده است، و با زنجير شدن ياران شيطان، از آن كاسته نشده است...» در پاسخ به اين پرسش دو نكته كليدي را مي توان مطرح كرد:
1- شيطان به تنهايي زمينه ساز گناهان نيست
بدون ترديد خطاها و گناهاني كه از انسان سرمي زند، تنها به شيطان و اغواگري او مربوط نمي شود، بلكه دو منشأ اساسي ديگر هم دارد: «الف) نفس اماره ب) زنگارهاي تراكمي كه پيامد گناهان پيش اند و دل را آلوده و سياه ساخته اند.
در واقع، عنايت الهي كه در ماه رمضان شامل انسان مي شود، تنها تاثير عامل نخستين را كه مربوط به شيطان است، از بين مي برد؛ اما عامل ديگر همچنان نقش ايفا مي كنند وجهت زمينه سازي براي انحراف انسان و سرزدن گناهان از او و غافل ماندن وي كافي اند. بر فرض كه روزه بتواند همه كشش هاي نفس اماره را بپوشاند و تاثير آن را در كشاندن انسان به طرف خطاها و گناهان از بين ببرد، زنگارهاي متراكم از گناهان گذشته، كافي اند كه براي روزه دار، خطرآفرين باشند و او را در معرض غفلت و گناه قرار دهند.
2- دربند بودن شيطان ها نسبي است.
با عنايت به مطالب گذشته مشخص شد كه زنجيري كه شيطان را به بند مي كشد، از خود روزه ماه رمضان فراهم مي شود و نه از چيز ديگر. بنابراين هرچه روزه مستحكم تر و كامل تر باشد زنجيري كه شيطان را به بند مي كشد و جلوي نفس اماره را مي گيرد محكم تر خواهد كرد و از ميزان غفلت و انحراف هاي ناشي از آن، خواهد كاست. بر اين اساس مي توان گفت: روزه آنان كه در ماه رمضان گناهاني مرتكب مي شوند، روزه كاملي نيست.

 



سجده؛ كوتاه ترين راه تقرب به خدا زمينه هاي سجده

¤ محمدعلي رضواني
در نخستين بخش از مقاله حاضر نويسنده با تشريح حقيقت و ماهيت سجده، به برخي از آثار سجده بر خداوند اشاره كرد. آنچه درپي مي آيد دومين و آخرين بخش اين مقاله است كه باهم آن را از نظر مي گذرانيم.
زمينه هاي سجده
پرسش اين بخش اين است كه چه علل و عواملي دروني و بيروني موجب مي شود تا انسان نسبت به خداوند و يا هر كس ديگر به سجده بيفتد و پيشاني بر خاك بسايد؟
در پاسخ بايد گفت كه مهم ترين عامل، شناخت ايماني است. به اين معنا كه شناخت انسان نسبت به خدا و خود و الوهيت و ربوبيت وي از سويي و مخلوق بودن و فقر ذاتي خود موجب مي شود تا انسان در برابر كمال و عظمت الهي به خاك افتد و به اين شيوه، بندگي و عبوديت خويش را بروز دهد.
از اين رو قرآن مهم ترين زمينه انجام سجده اطاعت و عبوديت را، ايمان به خدا مي شمار و بر نقش آن جهت فروتني انسان در برابر خداوند و سجده بر او تاكيد مي ورزد. (اعراف آيات 120 تا 122 و نيز طه آيه 70 و شعراء آيات 46 و 47)
بر اين اساس در آيه 107 سوره اسراء بر علم و آگاهي انسان نسبت به خود و خدا به عنوان زمينه سجده انسان براي خدا از يك سو و نيز توجه به علم گسترده خدا (نحل آيه 25) و خالقيت و آفريدگاري او (فصلت آيه 37) و ربوبيت و پروردگاري خداوندي (اعراف آيات 120 تا 122 و طه آيه 70 و شعراء آيات 46 و 47) تاكيد شده است؛ زيرا توجه و التفات همراه با علم و آگاهي معرفت است كه انسان را نسبت به لزوم فروتني توجه مي دهد و او را به انجام سجده به عنوان نماد اطاعت و عبوديت وادار مي كند.
در حقيقت سجده به عنوان نماد عبوديت محض و عبادت كامل از سوي انسان در برابر خداوندي انجام مي گيرد كه آفريدگار و پروردگار اوست؛ از اين رو آيه 62 سوره نجم ارتباط ميان عبوديت و سجده را ارتباطي محكم و استوار مي داند.
برخي از انسان ها با تفكر در آيات انفس و آفاق به اين مرتبه از علم مي رسند كه خداوند آفريدگار و پروردگاري است كه بايد در برابر او خاضع و متواضع بود و عبوديت و اطاعت خويش را از راه سجده بيان كرد. از اين رو بسياري از مردم از راه توجه كردن به آيات پروردگاري، در برابر خداوند فروتن مي شوند و سجده اطاعت به جا مي آورند. (سجده آيه 15)
اما برخي ديگر از مردم تنها در هنگام ديدن معجزه و طرق غيرعادي متوجه خالقيت و پروردگاري خداوند مي شوند و به سجده اطاعت و عبوديت اقدام مي كنند. از اين رو ساحران فرعون پس از ديدن معجزه حضرت موسي(ع) و توجه به قدرت بي نهايت خداوندي سر به سجده عبوديت مي سايند و پيشاني بر خاك اطاعت مي گذارند. (اعراف آيات 117 و 120 و نيز طه آيات 69 و 70 و همچنين شعراء آيات 45 و 46)؛ زيرا انسان هنگامي كه متوجه آفريدگاري و پروردگاري خداوند مي شود، نوعي حالت تواضع درخود نسبت به خدا مي يابد و همين فروتني است كه وي را به سوي سجده كردن مي كشاند (نحل آيات 49 و 50) از اين رو ازنظر مؤمنان و خردمندان، هرگونه سرباز زدن از سجده پس از آگاهي از آفريدگاري و پروردگاري خداوند و نياز و فقرذاتي انسان به او در همه حالات، نوعي تكبر و استكبار شمرده مي شود. (همان)
براين اساس مي توان گفت كه تنها علم و توجه يابي به آفريدگاري و پروردگاري خداوند براي انجام سجده اطاعت و عبوديت كفايت نمي كند؛ زيرا بسياري ا زمردم هستند كه با علم و دانش به آن و حتي توجه يابي به آفريدگاري و پروردگاري، استكبار ورزيده و حاضر به انجام سجده اطاعت و عبوديت در برابر خداوند نيستند. از اين رو افزون بر علم، توجه به مسئله ايمان به عنوان امري عاطفي و احساسي لازم است؛ زيرا تا احساسات وعواطف انساني نسبت به دانش و توجه به امري تحريك نشود انسان در درون خويش حالت ايماني نمي يابد. پس از تحريك عواطف و احساسات متأثر از دانش و توجه است كه انسان ايمان آورده و سجده اطاعت و عبوديت را به جا مي آورد.
در اين راستا اموري چون تلاوت آيات رحماني و الهي (مريم آيه 58 و روح المعاني ج 9 جزء 16 ص 158) و از جمله آيات قرآن (انشقاق آيه 21) زمينه ساز روحيه خضوع و سجود در برابر خداوند مي شود؛ زيرا فرصت تفكر و تدبر و نيز شناخت نسبت به خود و خدا را به انسان مي دهد و او را براي پذيرش عاطفي و احساسي و تحقق حالت تواضع و فروتني آماده مي سازد.
برخي از انسان ها با توجه يابي به نعمت هاي بي شمار خداوندي و عنايت بي حد و حساب الهي به سجده اطاعت و عبوديت مي افتند كه اينان مؤمناني هستند كه جمال الهي و فضل و رحمت خداوندي، آنان را متأثر مي سازد، درحالي كه برخي ديگر تنها در برابر جلال خداوندي واكنش نشان مي دهند.
خداوند در آيات 49 و 50 سوره نحل، ترس از پروردگار را زمينه ساز خضوع و حالت فروتني و تواضع در برخي از انسان ها مي داند كه به سبب همين خضوع ترس آميز در برابر خداوند، به سجده مي افتند.
اقسام سجده كنندگان
پس انسان هايي كه در برابر خداوند سجده مي كنند به سه دسته اصلي تقسيم مي شوند. برخي ها به طمع نعمت و دست يابي به آن، خدا را سجده مي كنند و كساني نيز از سر ترس سر به خاك مي گذارند و در اين ميان كساني نيز هستند كه خداوند را شايسته پرستش مي شمارند و نه به طمع نعمت و نه از ترس نقمت بلكه به سبب شكر و سپاس، پيشاني بر خاك اطاعت و شكرگزاري مي سايند.
كساني كه خداوند را شايسته عبادت يافته و به نقص خويش نيز پي برده اند و براي جبران نقص خويش تلاش مي كنند تا خود را با تقرب به خدا از شر آن رهايي بخشند، كساني هستند كه راه تقرب به كمال را مي جويند. آنان از سويي خدا را شايسته عبادت مي يابند و از سوي ديگر فرمان خداوندي را براي كمال جويي و تقرب به او مي پذيرند. پس تلاش مي كنند تا به هرشكلي كه خداوند مي خواهد عمل كنند تا به وي تقرب جويند. از اين رو تقرب جويي، خود زمينه عبوديت و سجده كردن مي شود. اين تقرب جويي چون به فرمان خداوندي است آنان را در جرگه انسان هايي قرار مي دهد كه خداوند را به سبب آن كه شايسته عبادت است پرستش مي كنند و به حكم اطاعت، با سجده تقرب مي جويند؛ زيرا خداوند به ايشان فرمان داده است كه براي رسيدن به مقام نزديكي خدا مي بايست اين گونه عمل كنند.
البته آيه 206 سوره اعراف تصريح مي كند هر موجودي كه خداوند را چنان كه هست بشناسد و همه هستي را محضر خداوند بشمارد و خود را در محضر او بيابد، در اين حالت به طور طبيعي از هرگونه رفتار استكباري برخاسته از تكبر ذاتي،دست بر مي دارد و كوچكي و فقرذاتي خويش را مي يابد ودر برابر عظمت الهي به تسبيح گويي مي نشيند و درنهايت به سجده اطاعت و عبوديت مي افتد.
ذكر سجده
از آن جايي كه سجده، حالت تواضع و خضوع انسان در مقام عندالله بودن انسان هاي كامل و در مقام خشيت و طمع براي انسان هاي ناقص و متوسط است و اين عمل سجده، خود عملي شكلي و نمادين است و لذا انسان بايد در هنگام سجده به اين نقص اقرار كند كه هر آن چه عمل جوارحي و قلبي به جا مي آورد، درحقيقت گرفتار ماديت و نقصان ماديت است و حتي به هر شكل ديگري انجام شود نمي تواند در برابر ذاتي كه بي نياز از هرگونه سجده و عبادت و عبوديت است، امري كامل باشد. از اين رو ذكر سجده موردتأكيد قرار گرفته است.
انسان بايد متوجه اين معنا باشد كه خداوند هيچ نيازي به عبادت و عبوديت او به هر شكلي و با هر عنوان طمعي و ترسي و حبي ندارد. براين اساس لازم است با تسبيح گويي خود را به اين نكته متوجه سازد كه اين ها تنها براي تعظيم خداوند است نه اين كه خداوند به اين عبوديت انساني نيازمند است.
در برخي از آيات قرآني به انسان ها دستور داده شده است كه اهل بيت پيامبر اكرم(ص) را دوست بدارند. اين دوست داشتن در برخي از آيات به عنوان مزد رسالت بيان شده درحالي كه در برخي ديگر از آيات، خداوند بيان مي دارد كه پيامبر(ص) هيچ مزدي براي رسالت خويش نمي خواهد. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر پيامبر(ص) مزدي براي رسالت خويش نمي خواهد پس دوستي و حب ذوالقربي و اهل بيت(ع) به عنوان مزد رسالت از براي چيست؟ در آيه اي ديگر خداوند بيان مي كند كه اين مزد رسالتي كه خواسته شده براي خود پيامبر(ص) نيست بلكه براي انسان هاست تا از اين راه به كمال دست يابند.
همين مسئله در عبادت خداوندي نيز مطرح مي باشد. هنگامي كه سخن از عبوديت است، بايد گفت كه اين عبادت براي خداوند نيست بلكه براي خود بشريت است و آن كسي كه نيازمند عبادت است خود انسان است تا به اين وسيله به تقرب دسته يافته و از رحمت و فضل خاص الهي بهره مند شود.
بيان تسبيح (سبحان الله گفتن) و مطلوبيت آن در سجده كه در آيات 107 و 108 سوره اسراء و نيز آيه نخست سوره اعلي بيان شده براي اين است كه انسان متوجه باشد خداوند نيازي به سجده به هر عنواني ندارد بلكه او منزه و بي نياز از سجده است و در حقيقت اين انسان است كه براي تقرب جويي نيازمند به سجده براي خداوند مي باشد.
بر اين اساس تداوم سجده و مداومت بر آن تأكيد شده است (فتح آيه 29 و نيز روح المعاني ج 14 جزء 26 ص 188) زيرا انسان با سجده است كه مي تواند عندالله بودن خويش را به خود بقبولاند و به خداوند تقرب كمالي يابد، به ويژه آن كه سجده چنان كه آيات 15 و 17 سوره سجده بيان مي كنند داراي پاداش هايي براي بشر است كه فراتر از ادراك و فهم اوست.
اشتباه در تطبيق
قرآن بيان مي كند كه برخي از انسان ها به علل دروني و بيروني، گرفتار اشتباه در تطبيق مي شوند و امور و يا افراد و يا چيزهايي را پروردگار خويش قرار مي دهند كه اصولا بيرون از دايره ربوبيت هستي است. از اين رو به جاي سجده بر رب العالمين به خورشيد (فصلت آيه 37 و نمل آيه 37 و 38) ماه (فصلت آيه 37) و بتان از چوب و سنگ (جبت) و انسان (طاغوت) روي مي آورند. (نساء آيه 51 و نيز مجمع البيان ج 3 و 4 ص 92 و نيز روح المعاني ج 4 جزء 5 ص 82)
اين درحالي است كه خداوند كه آفريدگار هستي است به صراحت به اشكال مختلف و آيات وحياني در كتب آسماني گوناگون به مردم هشدار داده و مي دهد كه همان خداوندي كه آفريدگار هستي است، خود پروردگار هستي است و بايد در برابر او خضوع و خشوع داشته و به عبادت او بپردازند و سجده براي او كنند. (نمل آيه 24 و فصلت آيه 37 و جن آيه 18)
خداوند در آيه 24 سوره نمل، سجده بر خورشيد و ديگر بتان را سبب بازماندن از راه دين و خدا مي شمارد و آن را عاملي براي دور شدن بشر از تقرب جويي به خدا مي داند. در همين آيه تبيين مي كند كه شيطان جلوه دهنده سجده براي غير خداست. بنابراين انسان بايد همواره نسبت به شيطان و گمراهي او هوشيار باشد.
سجده طريقي
سجده بر خداوند امري نفسي است و مطلوبيت ذاتي داشته و هدف آفرينش است؛ زيرا تجلي عبوديتي كه به عنوان هدف آفرينش انسان و جن در آيه 56 سوره ذاريات بيان شده در سجده مي باشد.
با اينهمه از برخي سجده هاي خاص در قرآن سخن گفته شده كه مي توان از سجده همه فرشتگان بر آدم(ع) به فرمان الهي (بقره آيه 34 اعراف آيه 11) و سجده بر يوسف (يوسف آيه 100) نام برد. در اين دو مورد به سبب آن كه طريقت داشته و به امر و فرمان خاص خداوند بوده سجده مجاز دانسته شده است.
البته اگر خوب اين دو مورد سجده را بررسي كنيم درمي يابيم در حقيقت چيزي جز سجده بر خداوند نيست؛ زيرا همان گونه كه سجده بر خاك، طريقت دارد، سجده بر آدم نيز طريقت دارد و آن چه مراد و مطلوب است سجده براي خداوند به اطاعت و عبوديت است و كسي كه به فرمان الهي تن مي دهد و بر آدم سجده مي كند خداوند و پذيرش فرمان او را ملاك و مطلوب سجده خويش قرار مي دهد. بر اين اساس سجده به سمت كعبه و يا بر خاك نيز طريقت داشته و مطلوبيت ذاتي نخواهد داشت.
علل و موانع سجده نكردن
قرآن در آيات بي شماري بيان مي كند كه همه موجودات هستي به ميل و اراده خويش و يا غيرارادي و به اجبار در برابر خداوند سجده اطاعت و عبوديت مي برند. در كاربردهاي قرآني همه هستي، عبدالله هستند و تفاوتي ميان مستكبران سرباز زننده و مطعيان به اطاعت و اراده در بندگي نيست. چنان كه تفاوتي ميان موجوداتي چون انسان و يا جمادات نمي باشد و همه به اطاعت تسخير الهي هستند؛ زيرا سجده تنها نمادي از تسخير و عبوديت و اطاعت است و همه موجودات خواسته و نخواسته در تسخير الهي هستند. (رعد آيه 15 و نحل آيه 49 و حج آيه 18)
با اين همه برخي از موجودات كه داراي اراده و اختيار و انتخاب هستند حاضر به اطاعت و پذيرش سجده تسخيري نيستند. از جمله ابليس كه با عدم پذيرش فرمان سجده بر آدم نشان داد كه تسخير الهي را نمي پذيرد و از آن عصيان مي ورزد. (بقره آيه 34 و اعراف آيه 11و آيات ديگر) امتناع ابليس از سجده بر انسان همانند امتناع برخي از انسان ها، از سجده بر خاك است؛ زيرا در هر دو شكل، آن چه مورد انكار قرار مي گيرد خداوندي است كه فرمان سجده را مي دهد.
خداوند ريشه امتناع و عصيان گري از سجده را استكبار مي شمارد (بقره آيه 125 و اعراف آيه 12 و ص 75 و 76).
استكبار ظهور و بروز تكبري است كه در ذات شخص است. از اين رو هنگامي كه گفته مي شود استكبار عامل و ريشه تكبر است به معناي وجود نوعي خودپسندي و خودبرتربيني و تكبر در ذات شخص مي باشد. براين اساس در آيه 11 تا 13 سوره اعراف ازتكبر سخن به ميان آمده است تا بنماياند همان خودبرتربيني كه به شكل «من بهتر از اويم چون از آتشم و او از گل است» به شكل عمل استكباري و سرپيچي، بروز و ظهور مي كند.
خداوند مانع جدي ديگر را كفر معرفي مي كند؛ كفر به معناي ناسپاسي و نيز پوشاندن حق و حقيقت است؛ هر موجودي پس از شناخت مي تواند حقيقت را بپوشاند و يا در برابر نعمت ها ناسپاسي كند. خداوند بيان مي كند كه ابليس با آن كه خود را به درجه فرشتگان رسانده بود و اهل بصيرت و كمالات بود ولي در باطن خويش نسبت به خداوند ناسپاس و برحقيت الوهيت و ربوبيت اوكافر بوده است. از اين رو دل وجانش به خداوند مومن نبوده و درمقام ايمان قرار نداشته است. و لذا نسبت به فرمان سجده، طغيان و عصيان مي كند. (بقره آيه 34 و نيز ص آيه 72 تا 74).
همين مشكل را انسان هايي چون يهوديان داشتند كه كفر ايشان نسبت به خداوند موجب شد تا هنگام ورود به بيت المقدس از سجده در برابرحريم شهر سرباز زنند و بي سجده كردن وارد شهر شوند. درحالي كه فرمان صريح و روشن خداوند، بود كه هنگام ورود بايد بر ديوار آن سجده كنند. (نساء آيه 155).
از ديگر عوامل مي توان به نظام انسان درحق خويشتن و فسق و عدم انجام اموري كه بدان ايمان داشته اشاره كرد. بسياري از مردم به سبب همين ظلم و فسق است كه حاضر به اطاعت و فرمان پذيري نبوده و دربرابر خداوند سر به سجده نمي برند. (بقره آيات 58 و 59 و نيز اعراف آيات 161 و 162).
از عوامل بيروني نيز مي توان به وسوسه هاي ابليس و شيطان اشاره كرد كه عامل مهم و بازدارنده اي است؛ زيرا ابليس خود از سجده باز زد و دوست مي دارد كه ديگران به ويژه انسان ها نيز گرفتار طغيان شوند. و اين چنين عمل كنند از اينرو سوگند خورده آدمي را فريب دهد و آنان را به سوي طغيان دعوت كند. او دراين راه اموري را مي آرايد تا انسان گمراه شود و حاضر به سجده نشود.
(نمل آيات 24 و25) از جمله اين آراستن آن است كه تلقين مي كند. سجده برخاك چه مفهومي دارد و چرا انسان بايد برخاك سجده برد؟
اين گونه وسوسه و شبهات و آرايه هاي ديگر ابليسي گروهي را گمراه و از راه به در مي برد و از سجده به خدا باز مي دارد.
مطلوبيت سجده در زمان ها
سجده درهمه زمان ها و حالات مطلوبيت دارد؛ زيرا بيانگر نهايت خضوع و خشوع و اطاعت و عبادت است. دربرخي از آيات اين گونه بيان شده كه خداوند تمام زمان ها را براي عبوديت مي خواهد و مي بايست اين عبوديت به شكل نماز و قرآن خواندن باشد؛ ولي به سبب اين كه مردم گرفتار امور پست دنيوي هستند و دنيا و خواسته ها و زينت هاي آن نمي گذارد كه دايم درنماز و قرآن خواندن باشند از آنان خواسته شده هرچقدر مي توانند به نماز و سجده و قرآن بپردازند.
به سبب ناتواني بسياري از انسانها خداوند پيشنهاد داده كه لااقل درپنج وقت اين كار را انجام دهند و به ويژه در شبانگاهان به سجده بپردازند. (آل عمران آيه 113 و فرقان آيه 64 و زمر آيه 9 و انسان آيه 26) بامدادان و صبحگاهان نيز چون عصرگاهان اين مطلوبيت را دارا مي باشد كه از آيه 15 سوره رعد مي توان آن را از دست آورد.
به هرحال تقرب جويي به خدا به وسيله سجده امكان پذير است و انسان با سجده كه حضور عندالله خويش را مي تواند به خود يادآور شود. باشد كه هميشه و در هرحال كه فرصتي دست داد به نماز و سجده و قرآن خواندن مشغول شويم و عندالله بودن خويش را دست كم اين گونه برخود تلقين نماييم.

 



ادبيات نفاق و سيماي منافقين

عبدالله عميدي
قرآن مجيد علاوه بر بيان مباني مهم دين و شعاير آن، وظايف و آيين هاي دينداري يا همان شريعت ديني، كتاب «خبر» نيز مي باشد. مسلمانان براي شناخت دقيق راه هاي زندگي در جامعه كه نيازمند آگاهي از هويت فكري افراد مختلف به ويژه مدعيان تصدي در امورات عمومي و موثر بر زندگي مردم اند، اگر به اخبار و راهنمايي هاي قرآن بيشتر توجه نمايند، معيارهاي شناخت دقيق و موشكافانه اي را استخراج خواهند كرد كه مي تواند آنان را در پيشبرد اهداف بلند زندگي اجتماعي موفق نمايد.
قرآن درخصوص همه مسايل، اعم از «تر و خشك»، «بزرگ و كوچك» اظهار رأي كرده و انسان را راهنمايي منحصر به فردي مي كند.
افراد دوچهره كه معمولا به حسب ويژگي هاي شخصيتي به دنبال منافع فردي، گروهي و باندي خود هستند نه منافع عموم و منافع ملي، از منظر قرآن داراي ويژگي هايي اند كه به راحتي قابل شناسايي مي باشند. اين نوشتار به صورت مختصر و با نگاهي اجمالي در پي نشان دادن بخشي از ادبيات و چهره دوچهرگان (منافقان) از منظر قرآن مجيد مي باشد. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
1-دروغگويي
در سوره «منافقون» اولين خبري كه قرآن به پيامبر(ص) و مومنان به پيامبر مي دهد، دروغگويي منافقان است.
«اي رسول ما، چون منافقان نزد تو آمده و گفتند كه ما به يقين و حقيقت گواهي مي دهيم كه تو رسول خدايي، خدا مي داند كه تو رسول اويي و خدا هم گواهي مي دهد كه منافقان دروغ مي گويند. سخن هاي (دروغ) خود را سپر جان خويش (و مايه فريب خلق) قرار داده اند تا بدين وسيله راه خدا را ببندند كه آنچه مي كنند بسيار بد مي كنند.» (منافقون، 1 و 2)
اولين ويژگي ادبيات آنها دروغگويي است، دروغ را براي فريب مردم مي گويند، عملي بد و شكننده انسجام عمومي كه موجب از بين بردن فرصت ها براي تحقق اهداف جمعي مومنان مي شود.
2- ادعاي ايمان
ادعاي ايمان آنها جنبه دفاعي دارد، در مقابل اعراض و اعتراض شكننده مردم از آنها. چون اگر حقيقت قلبي اشان را ابراز نمايند مردم از آنان روي گردان مي شوند! پس امكان زندگي برايشان نيست تا چه رسد كه بتوانند به جايگاه هاي مختلف اجتماعي نيز دست پيدا كنند. لذا اقدام به اظهار ايمان به پيامبر(ص) يا ولي جامعه و قوانين موضوعه دين مي كنند.
3- عدم درك واقعي از جامعه
منافقين درك واقعي از شرايط زندگي مردم و جامعه ندارند (منافقون، 3) به همين دليل نوع گفته ها و اعمالشان مغاير با اهداف جامعه است.
4- آراستگي ظاهر
آنها اهل ظاهرند، ظاهرشان آراسته است، با ظاهري مدعيانه در صحنه هاي اجتماعي حاضر مي شوند، در مقابل حق و حقايق جامعه انعطاف ناپذيرند و همواره نسبت به ديگران بدگمان بوده و از هر كاري كه براي مردم صورت مي گيرد احساس ترس مي كنند (منافقون، 4)
5- تكبر و نخوت، فسق و گناه
چنين كساني اهل تكبر و نخوت اند، خودمحور و مستكبرند (منافقون، 5) اهل فسق و گناه هستند و تشويق به كارشكني مي كنند، خود را عزيز و ديگران را ذليل مي پندارند. (منافقون، 6 و 8)
6- خشن، تندخو، بخيل و حسود
زبانشان خشن، تند و بد است، تندخويي و خشونت در زبانشان جاري است. اهل بخل و حسادت اند و در عرصه جمع مال و منال حريص اند.(احزاب 19)
7- فرصت طلبي
در بهره گيري از موقعيت ها و شرايط مختلف «فرصت طلب اند» و به دنبال هر اتفاق و حادثه يا رويدادي، منافع خود را مي جويند (نساء، 73)
8- خدعه و نيرنگ
منافقان اهل نيرنگ و فريبكاري اند، براي رسيدن به منافع و اهدافشان با توسل به نيرنگ و فريب كاري اقدام مي كنند (بقره، 9)
9- مريضي قلب
قلب آنها مريض است (بقره، 10) و از قلب مريض آنها جز مريضي چيزي عايد جامعه نمي شود.
10- اصلاح طلبي كاذب
آنها با شعار اصلاح گري فسادانگيزي مي كنند. اصلاح طلبي پوششي براي فسادكاري هاي مختلف آنان است، وقتي به آنها مي گويي فساد نكنيد، دست از خرابكاري برداريد، اين كارها براي جامعه مفسده دارد، مي گويند: ما جز اصلاح جامعه و اصلاح طلبي كاري نمي كنيم. (بقره،11)
11- مسخره كردن
اهل نفاق اهل ايمان و ولايت را به سخره مي گيرند. ادبياتشان، دست انداختن مؤمنان و پيروان ولايت است (بقره، 14) البته آنها سفي و نادانند و خودشان نمي دانند. (بقره،13)
اگر در گفتار و رفتارشان كمي دقت صورت گيرد سفاهت و ناداني هويداست، به سخره گرفتن مؤمنان اهل عمل، حرص و طمع، خشك و خشن بودن و... نشانه هاي سفاهت و بلاهت است كه دامن دو چهرگان را گرفته است.
12- فتنه انگيزي
آنها در بين مسلمين فتنه انگيزي مي كنند (توبه، 47) آنان همواره در دودلي و شك و ترديدند، هيچگاه نمي توانند به استحكام اهل ايمان تصميم گيري نمايند. كارهايي كه قرار است انجام دهند، با ترديد و دودلي با آن مواجه مي شوند، مي آيند يا نمي آيند، اين كار را مي كنند يا نمي كنند، مدت ها در ترديد و شك و دودلي هستند تا بالاخره به يك سمتي بغلطند. (توبه، 45)
13- شادماني از ناراحتي رهبر
منافقان از غم و غصه و مصيبتي كه به پيامبر و ولي جامعه مي رسد، شادمانند و از شادماني و موفقيت ايشان ناراحت مي شوند. (توبه،50)
14- كراهت در انفاق و كسالت در نماز
اينها اگر انفاق كنند با كراهت است و نماز را با كسالت انجام مي دهند. (توبه، 54)
15- پناهندگي به هر مخفيگاه
منافقان هنگام ترس از اعمالي كه عليه جامعه مرتكب شده اند، هر پناهگاهي بيابند به آن پناه مي برند، چه كوه باشد و چه كشورهايي كه از دشمنان جامعه اسلامي اند.(توبه، 57)
16- عيب جويي
از ويژگي هاي ديگر دو چهرگان بي ايمان عيب جويي است، اصولاً به دنبال گفتن عيوب و جستن عيب براي افشاي آن هستند چه راست باشد چه دروغ. (توبه،79)
17- اذيت رهبر
آنها اهل اذيت نمودن پيامبر(ص) و ولي جامعه اند، يكرنگي رهبري اسلام و زلالي او را بستري براي اذيت و آزار قرار مي دهند. (توبه،61)
18- ترس از افشاي ماهيت قلبي
منافقان به شدت از رو شدن دستشان مي ترسند، به صورت وحشتناك از افشا شدن حقيقت قلبي اشان در هراسند (توبه،64) و البته در باطل فرو مي روند (توبه، 65) آنها به منكر امر مي كنند و از معروف نهي كننده اند. (توبه،67)
19- خوشحالي از عدم مشاركت در جهاد و دفاع
از اينكه در جهاد و دفاع از جامعه مشاركت نكرده اند خوشحال اند. (توبه،81)
20- ترس از شركت در جنگ و جهاد
البته به دليل پستي و رذالتي كه دارند از «شركت در جنگ و جهاد مي ترسند». (محمد،20)
21- رياكاري
منافقان اهل رياكاري اند، ريا و تظاهر از ويژگي هاي آنان است و اگر به نماز حاضر مي شوند براي رياكاري است. (نساء، 142)
22- بي هدفي
از ديگر ويژگي هاي مهم منافقان اين است كه هدف ندارند. (نساء، 143) كسي كه هدف ندارد نمي تواند برنامه هم داشته باشد، كسي كه برنامه ندارد در سخن گفتن جز عيب جويي، بدگويي و خراب كردن اهل ايمان داراي برنامه راهي ندارد.
23- پخش شايعه
پخش شايعه جزء كارهايشان است. (نساء، 83)
24- دوستي با كفار
اهل دوستي با كفار هستند، در داشتن رابطه دوستي با كفار اكراهي ندارند. (نساء، 139)
25- رفيق نيمه راه
رفيق نيمه راه اند، كار را به اتمام نمي رسانند و همراهي را كامل نمي كنند.(محمد، 26)
26- سودجو و منفعت طلب
سودجو و منفعت طلبند (توبه، 58) به جاي درنظر داشتن منافع عموم و منافع ملي و منافع همه مؤمنان، منافع فردي، گروهي و باندي خود را دنبال مي كنند.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& سبقت در خيرات همه سبقت گيرندگان را به غرفه هاي فردوس مي رساند و در عين حال هيچ يك را به ورطه تنازع و درگيري نمي كشاند.
¤ ¤ ¤
& در عصر غيبت كبري، فقط «ولايت فقيه» مي تواند شيفتگان اسلام ناب محمدي(ص) را از شر شياطين جني و انسي حفظ كرده و در «صراط مستقيم» حق، ثابت نگهدارد.
¤ ¤ ¤
& كساني كه در بين «امت اسلامي» بر طبل اختلافات مي كوبند اگر بفهمند كه در حال تيز كردن شمشير دشمنند، دست از حماقت و جنايت خواهند كشيد!
¤ ¤ ¤
& آنانكه از «عدالت علي(ع)» گريختند، در دامن «شقاوت معاويه»ها الي الابد سوختند.
¤ ¤ ¤
& وقتي «دنياي درون» آلوده باشد، « نفس » بهترين چيزها را بدترين چيز، براي خود و ديگران تعبير مي كند!
¤ ¤ ¤
& عاشقي كه به «خواسته معشوقه» بي اعتنا باشد، هوسباز است!
¤ ¤ ¤
& اگر «ثواب»، «صواب» آفرين گردد، خير دنيا و آخرت نصيب انسان مي شود.
¤ ¤ ¤
& اگر سياست عين ديانت نباشد، عين جنايت مي شود!
¤ ¤ ¤
& اگر «لذت عقل» بر ديوار وجود تصوير شود، هر انساني آنرا ببيند «بر بال عشق» بر فردوس اعلي نشيند.
¤ ¤ ¤
& بگو: نبين! چشمانم را مي بندم، بگو:نشنو!گوشهايم را مي بندم، مي گويي: نفهم! جايي نيست كه درش را ببندم، مي فهمم! اين را بفهم، نفهم!
¤ ¤ ¤
& «مشت حرف» رياكار، در ميدان عمل، باز مي شود!

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14