(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 9 آبان 1388- شماره 19499
 

جلسات هفتگي «مدل هاي طرح ريزي استراتژيك» در دانشگاه تهران برگزار مي شود
دانشجوي امام صادق، قرباني شهيدسازي موسوي
ضرورت بازنگري در علوم انساني
دانشجوي آرمانگرا يا مصلحت انديش از نگاه مقام معظم رهبري
گوشه نويسي يك خبرنگار جهادي از يك اردوي جهادي راستي؛ دلم را چه مي شود!
حل المسائل اغتشاشات
رسايي در پاسخ به دانشجويان متعرض: بسيجي آمريكايي و اسرائيلي اثر ندارد



جلسات هفتگي «مدل هاي طرح ريزي استراتژيك» در دانشگاه تهران برگزار مي شود

بسيج دانشجويي دانشگاه تهران از پنجشنبه اين هفته، جلسات هفتگي با موضوع«مدل هاي طرح ريزي استراتژيك» را با سخنراني حسن عباسي برگزارمي كند .
محمد ذوقي مسئول سياسي بسيج دانشجويي دانشگاه تهران در گفتگو با فارس، با اعلام اين خبر گفت: بسيج دانشجويي دانشگاه تهران با همكاري مركز دكترينال امنيت بدون از روز پنجشنبه هفتم آبان ماه جلسات هفتگي با موضوع«مدل هاي طرح ريزي استراتژيك» را با سخنراني حسن عباسي كارشناس مسائل استراتژيك در دانشگاه تهران برگزار مي كند .
وي با بيان اينكه اين جلسات تا پايان سال تحصيلي ادامه خواهد داشت، افزود: اين جلسات پنجشنبه هر هفته از ساعت 8 صبح تا 12 در تالار
شيخ انصاري دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار مي شود . اين فعال دانشجويي خاطرنشان كرد: نشست جداگانه ديگري با موضوع«قلب ها براي كه مي تپد؟، دكتريني بر منازعات نرم» با سخنراني حسن عباسي كارشناس مسائل استراتژيك و جمشيد جم خواننده سرود
«يار دبستاني من» از ساعت 12:30 تا 15 شنبه ،نهم آبان ماه در سالن ابن خلدون دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار مي شود .

 



دانشجوي امام صادق، قرباني شهيدسازي موسوي

جانباز 70درصددفاع مقدس در مصاحبه اي ابعاد دروغ پردازي سايت هاي حامي موسوي، كروبي و شبكه هاي ماهواره اي هدايت كننده آنان را روشن كرد .
به گزارش فاش نيوز ؛ بعد از اين كه ادعاهاي كروبي درباره شكنجه و تجاوز عليه برخي افراد بازداشت شده و اين كه ادعا شده بود يكي از آنان فرزند يك جانباز شيميايي بوده دروغ از آب درآمد، سايت هاي حامي قانون شكنان شكست خورده انتخابات نام فرزند «سعيد براتي »جانباز
70 درصد را هم در فهرست شهيد سازي هاي خود قرار داده بودند كه با مصاحبه افشاگرانه وي با اخبار 20:30 دروغ آنان برملا شد .
سعيد براتي كه از جانبازان سرشناس كرجي مي باشد در اين باره گفت : چندي قبل زماني كه طرفداران موسوي وكروبي بدنبال شهيد سازي ورساندن تعداد كشته شدگان ادعايي خود به 72 تن بودند از طريق آشنايان مطلع شديم كه اسم دخترم در بعضي سايت ها به عنوان كشته شده حوادث پس از انتخابات ذكر شده است .
براتي افزود: ابتدا زياد اهميت نداديم و به حساب تشابه اسمي و مسايل ديگر گذاشتيم اما وقتي فهميديم كه مساله جدي شده و خيلي از سايت ها و رسانه هاي بيگانه نيز قصد سواستفاده از اين موضوع را دارند نگران شديم . اين جانباز ورزشكار و نخبه كه قهرماني جهان در رشته تنيس روي ميز را هم در پرونده خود دارد، اظهار داشت: همزمان با احساس ناراحتي ما از اين موضوع بود كه از كوي دانشگاه تهران با منزل ما تماس گرفتند و پرسيدند كه فرزندتان كجاست . وقتي ما گفتيم كه دخترم « فاطمه براتي » در خانه حضور دارد تعجب كردند و اينجا بود كه فهميديم قضيه خيلي جدي شده است .
اين قهرمان حماسه آفرين جبهه و ورزشكار قهرمان گفت: دختر من در رشته حقوق دانشگاه تهران قبول شده بود ولي چون از اين رشته خوشش نمي آمد تغيير رشته داد و در حال حاضر در دانشگاه امام صادق (ع) و در رشته فلسفه و اديان تحصيل مي كند. ولي با اين حال نام او هنوز از ليست دانشجويان دانشگاه تهران حذف نشده است و در اين مدت هم اطلاعيه هاي دانشجويي دانشگاه تهران از طريق پيامك براي او ارسال مي شد .
براتي با اظهار شگفتي اضافه كرد: معلوم نيست اين اسامي از چه طريق در اختيار اين سايت ها و رسانه ها قرار گرفته است .
سعيد براتي درباره مصاحبه اش با اخبار 20:30 شبكه 2 سيما نيز گفت: از اخبار 20:30 به ما زنگ زدند و درباره ادعاهاي سايت ها درباره كشته شدن دخترم پرسيدند كه ما تكذيب كرديم و آنها به منزل ما آمدند و ما نيز بطور مستند دروغ بودن اين ادعا ها را ثابت كرديم به اطلاع مردم رسانديم .
گفتني است در ادامه استفاده ابزاري از ايثارگران براي مخدوش كردن چهره نظام جمهوري اسلامي چندي پيش مهدي كروبي نيز گفته بود يكي از چهار نفري كه او ادعا كرده بود مورد شكنجه و تجاوز قرار گرفته اند دختر يكي از جانبازان شيميايي به شهادت رسيده بوده است .
او گفته بود اين دختر مورد تجاوز قرار گرفته و پائين تنه اش نيز با اسيد سوخته است. اما بعدها معلوم شدكه نه تنها دختر مورد اشاره با اسيد سوزانده نشده، نه تنها به او تجاوز نشده، نه تنها كشته نشده، بلكه پدر او نيز جانباز و شيميايي نبوده و در نتيجه شهيد هم نشده است .
لازم به ياد آوري است كه مير حسين موسوي نيز براي اين دختر ختم گرفته بود ودر مجلس ختم او نيز شركت كرده بود .
بعد ها معلوم شد اين دختر كسي بوده كه بارها از منزل گريخته بوده واين بار هم پس از اين حوادث با خانه تماس گرفته بود و در نهايت هم با مادر و اعضاي خانواده اش مقابل دوربين تلويزيون ظاهر شد و به تمام شايعه ها پايان داد .

 



ضرورت بازنگري در علوم انساني

دكتر محمد شريف ملك زاده
انسان از جمله موجودات شگفت انگيز عالم هستي است كه داراي جنبه هاي مختلفي است و با توجه به هر جنبه، موضوع علمي از علوم بشري قرار مي گيرد.
محور و اساس مسائل اسلام نيز انسان و جنبه هاي مختلف خلقت اوست كه بيش از همه، بر حقيقت، ابعاد، حالات و راه رسيدن او به هدف تكيه شده است. با كمي تأمل در مي يايبم كه
قابليت ها و استعدادهايي كه در انسان وجود دارند، در ديگر جانداران به چشم نمي خورند و علاوه بر پيچيدگي و عظمتي كه در خلقت مادي او به كار رفته است و وجه اشتراكي كه با ديگر جانداران دارد، ويژگي هاي روحي منحصر به فردي در او ديده مي شوند كه او را از ساير موجودات ممتاز مي كنند مانند خلاقيت، كرامت، مسئوليت و هدف مندي كه در آيات و روايات به آن ها توجه زيادي شده است. نشو و نمو علوم انساني نيز به اين سبب است كه به سؤالاتي كه درباره منزلت انسان و رابطه او با خالق و ديگر موجودات مطرح است، پاسخ دهند و ابعاد گوناگون روحي او را شناسايي و تعريف كنند.
نظر اسلام
اسلام برخلاف مكاتب و اديان ديگر به شناخت انسان بسيار اهميت داده است، زيرا اساس مسائل تربيتي، رواني، اقتصادي، سياسي و حقوقي، شناخت انسان است. به همين دليل در احاديث فراواني كه از معصومين(ع) نقل گرديده به شناخت نفس سفارش شده است.
حضرت اميرالمؤمنين(ع)
مي فرمايند: افضل المعرفه الانسان نفسه(برترين شناخت ها، شناخت انسان نسبت به نفس و ابعاد آن است. (شرح غرر، جلد7، ص 1387). و نيز مي فرمايند: من عرفه نفسه فقد انتهي الي غايه كل معرفه و علم(هركس خود را بشناسد، به نهايت هر معرفت و علمي دست يافته است، همان منبع)
و در نكوهش عدم شناخت نسبت به خويش مي فرمايند: اعظم الجهل، جهل الانسان امر نفسه (بزرگ ترين جهالت ها، جهل انسان نسبت به امر نفس خويش است،( همان منبع،
ص 53)
بشر به تنهايي نمي تواند زندگي كند و به كمال حقيقي برسد مگر در پرتو اجتماع و برپايي اجتماع صالح كه آن نيز در اثر وضع قوانين دست يافتني است. براي دستيابي به اين هدف، شناخت انسان لازم است و چون اين معرفت در همه ابعاد
امكان پذير نيست، بنابراين هر اندازه انسان بر اثر تحليل و تحقيق، خويشتن را بهتر بشناسد و هر قدر علوم انساني رشد بيشتر و
فزاينده تري داشته باشند، ساختارها و قوانين اجتماعي بهتر و دقيق تري پي ريزي خواهند شد.
رابطه علوم انساني
با منابع وحياني
انسان با برخورداري از حس كنجكاوي و پژوهشگري، پيوسته سؤال هاي در زمينه هاي مختلف، مطرح مي كند و مي كوشد مجهولات مربوط به معماري وجود خويش و موجودات اطرافش را حل نمايد. بررسي ها نشان مي دهند كه فقط منابع وحياني با تكيه به مبدأيي به نام خداوند و جهان بيني توحيدي و با تكيه بر فطرت پاك و اصيل آدمي،
مي توانند به نياز انسان ها پاسخ دهند و نيازهايشان را در ابعاد گوناگون رفع نمايند.
آميختگي علوم انساني متداول
با فرهنگ غرب
علوم غير مولد كه مي توان از آن ها به دانش هاي خنثي و بي طرف ياد نمود، مرز و فرهنگ نمي شناسند و رنگ و بوي شرق و غرب نمي گيرند، مثلاً دانش هاي شيمي، فيزيك، زيست شناسي، فيزيولوژي، پزشكي، دارو سازي و... علوم غير مولد هستند كه هر منشأيي وجود مي گيرند و رشد و نمو مي يابند، در زمينه شناخت جنبه هاي روحي انسان و رفتار هاي او معرفتي به دست نمي دهند و به انسان و ابعاد روحي او، كاري ندارند و به رفتار و كردار او ناظر نيستند. در نتيجه به سعادت و شقاوت انسان ها، در جنبه هاي مثبت يا منفي
نمي پردازند، به عكس علوم انساني علوم مولد هستند و خواستگاه آن ها ابعاد گوناگون روح و روان بشري است و مقصود از آن علوم، تحصيل و صلاح و خير انسان هاست و به همين دليل علوم انساني، علوم جهت دار محسوب مي شوند. در اين جاست كه
نمي توان از نقش فرهنگ و جهان بيني در علوم انساني غافل شد، چرا كه بينش و نگرش حاصل از جهان بيني در افق هايي چون اعتقاد به روح مستقل از جسم، باور به معاد، ايمان به موظف بودن انسان ها به تأمين خواست و مثبت الهي، يا عدم اعتقاد به اين امور است كه در علوم انساني توليد شده در بستر فرهنگ هاي گوناگون مؤثر است. به همين دليل با وجود اينكه براي پذيرش علوم غير مولد و دانش هاي تجربي و فني هيچ گونه دغدغه اي نداريم، در زمينه علوم انساني بايد سخت تابع احتياط و دقت باشيم، چرا كه اگر علومي چون روان شناسي، جامعه شناسي، انسان شناسي، اخلاق، اقتصاد و ... كه موضوع آن ها انسان و ابعاد گوناگون اوست، بدون چون و چرا پذيرفته شوند، نمي توان توقع داشت در جهت گيري هاي فردي و اجتماعي و نگرش هاي رفتاري انسان بي تأثير باشند و او را از مسير و بستري كه در آن
به سر مي برد، خارج ننمايند.
به همين دليل است كه
مي گوييم تعيين استراتژي و
جهت گيري علوم دانشگاهي، نحوه برنامه ريزي درسي دانشگاه ها، تعيين دروس و منابع مورد نياز، كيفيت تدريس و ساير شئون مربوط به آموزش در دانشگاه ها به ويژه در حوزه علوم انساني، به باز سازي و تحول نياز دارد و در اين ميان بازسازي و تجديد نظر در متون و منابع، داراي اهميتي ويژه است و چون علومي كه در دانشگاه تدريس مي شوند از لحاظ ارتباط با مسائل عقيدتي در يك سطح قرار ندارند، مثلاً علوم انساني كاربردي از قبيل »حسابداري، كتابداري، آمار و ...» كه به آن ها علوم عمومي يا پراتيك مي گويند، با ديدگاه هاي مكتبي ارتباط مستقيم ندارند، در حالي كه علوم انساني نظري (تئوريك) از قبيل جامعه شناسي، روان شناسي، اقتصاد و ... با مسائل اعتقادي و از جمله ديدگاه هاي اسلام پيوند بسيار نزديك و انفكاك نا پذير و نيازمند تحولي عميق و همه جانبه اند.
بر ما تكليف است كه اهميت بي نظير و نقش عظيم اين رشته از علوم را در زندگي انسان و تكامل و سعادت او و تحولات جامعه مورد دقت قرار دهيم، چرا كه در علوم انساني نظري(به معنايي كه گفته شد) محور پژوهش، انسان و ابعاد وجودي اوست و به اين دليل دقيق ترين و
پيچيده ترين موضوعات، مختص اين حوزه وسيع دانش است و در واقع، فقط اين علوم هستند كه به طور مستقيم به انسان و زندگي و سعادت او مي پردازند.
مي توان گفت علوم مذكور، خط دهنده اند و در تعيين هدف و مسير فعاليت هاي بشر و از جمله تلاش هاي فكري او نقش مؤثر دارند. علوم پايه و نظاير آن فاقد جهت گيري و به تعبيري بي طرف هستند، در واقع در همان خط و مسيري بهره برداري مي شوند كه علوم انساني مشخص نموده است تا جايي كه برخي از استادان دانشگاه ها معتقدند كه علوم پايه و نيز علوم انساني عملي، ابزارهايي هستند كه در بستر علوم انساني مورد استفاده قرار مي گيرند و هرگونه تحولي كه در اين علوم رخ دهد، به تبع، تحول در كاربرد علوم پايه و كاربردي را در پي خواهد داشت. از سوي ديگر علوم انساني ارزش هاي مورد پذيرش پژوهشگر را با خود همواره دارند و در هر محيطي كه شكل بگيرند و رشد يابند، با
ارزش هايي كه محققان آن سامان باور دارند، آميخته مي گردند. درنتيجه اگر اين علوم وارد سرزمين و فرهنگ ديگري شوند، ارزش هايي را با خود وارد فرهنگ جديد مي نمايند. در اين جاست كه دانشمندان دين اين علوم آميخته به فرهنگ غير ديني را از صافي منابع وحياني عبور دهند و در مواردي كه ارزش هاي ياد شده با ارزش هاي موجود در اين سرزمين متضاد باشند، روح و فرهنگ غني اسلام را وارد كنند و چون انجام اين مهم از عهده افراد محدود و معدود خارج است، ضرورت تشكيل
فرهنگ سراي نظارت بر علوم انساني نظري كه بر فرهنگ ما وارد مي شوند به طور مضاعف احساس مي گردد.
فرهنگ سرايي كه بتوان بر متون درسي و منابع تحقيقي دانشگاهي
به ويژه علوم انساني، فرهنگ غني اسلام را اضافه كند و مانع غلبه فرهنگ غير ديني گردد. چنانكه حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: اضربوا بعض الراي ببعض يتولد عنه الصواب (تبادل نظر علمي كنيد كه از برخورد انديشه و رويارويي عقايد كه در سايه همفكري و تشريك مساعي جمعي حاصل مي شود، بستر و فرهنگ درست ظاهر و آشكار
مي گردد.) پس وظيفه فرهنگ سراي نظارت بر علوم انساني كه تحت نظارت افراد صاحب نظر و
اسلام شناس اداره مي شوند آن است كه علوم انساني وارده را از صافي وحياني و فرهنگ غني ديني عبور دهند و در موارد تعارض و تنافي، محتويات ديني و فرهنگ غني آن را بر اين علوم تحميل نمايند و از رسوخ انحراف در اذهان جوانان، به ويژه قشر دانشگاهي كه مصرف كنندگان علوم انساني وارد شده از فرهنگ و بستر غرب در قالب ترجمه ها و
تأليف ها هستند، جلوگيري كنند.
منشأ ضرورت بازنگري
در علوم انساني و نظارت بر آن
ضرورت بازنگري وارد شده از فرهنگ غرب و لزوم نظارت بر آن، تابع تفاوت اساسي فرهنگ اسلام و غرب استكه مي توان اين تفاوت ها را در موارد زير خلاصه نمود:
1- فرهنگ اسلامي بر اعتقاد خالق يكتا استوار است و فرهنگ غرب بر عدم اعتقاد به مبدأ يكتا
پي ريزي شده است.
2- فرهنگ اسلامي به هستي به عنوان مخلوقي مي نگرد كه فقير و حاجتمند و نيازمند به خالق است، در حالي كه فرهنگ غرب هرگز رابطه فقر و حاجت عالم را نسبت به خالق درك نمي كند.
3- در فرهنگ اسلامي، انسان علاوه بر ظاهر جسماني داراي روح و نفس قلمداد مي شود، در حالي كه فرهنگ غرب يا منكر روح است يا آن را تابع بدن مي داند. لذا به امور معنوي قائل نيست و جز لذات مادي و جسماني نمي بيند.
4- فرهنگ اسلامي براي
ارزش ها، واقعيت و ملاك قائل است كه نيك و بد و واجب و ممنوع را از هم مشخص مي نمايد، در حالي كه فرهنگ غرب، ارزش ها را اموري اعتباري مي داند كه با ذوق و سليقه و خواسته هاي مردم تغيير مي كنند و چقدر فرق است كه ارزش ها را تابع ذوق و سليقه مردم بدانيم تا اينكه براي آنها واقعيت و ملاك قائل گرديم.
5- فرهنگ اسلامي، دين را حقيقتي معرفي مي كند كه با دليل و برهان عقلي و منطقي و بر مبناي خواستگاه فطري قابل اثبات است، در حالي كه فرهنگ غرب، به دين همانند يك فن و هنر و خيال پردازي و ذوق فردي نگاه مي كند كه هيچ گونه اثري در زندگي بر آن مترتب نيست.
6- فرهنگ اسلامي، انسان را براي طول تاريخ مكلف و موظف
مي داند تا به تكاليف و وظايفي كه از سوي خداوند توسط انبيا و اوصياء آورده شده اند، عمل نمايند و خودرا تعبداً تابع احكام و دستورات ديني كند، اما فرهنگ غرب عمل به تكاليف را لازم نمي شمارد. به همين دليل است كه مي گوييم بر حوزه و دانشگاه واجب و لازم است كه پايه هاي معرفتي و علوم انساني را به كمك كتاب و سنت و منابع و حياتي استوار نمايند و در كنار آن با شناخت دقيق و عميق فرهنگ هاي بيگانه، موارد تعارض و اختلاف را استخراج كنند و به شكل منطقي و محكم رد نمايند.
براي انجام دادن اين مهم، لازم است پيش از ترجمه هاي عجولانه و پر طيف و گسترده منابع غربي كه در مورد علوم انساني نوشته شده اند، فرهنگ سراي علوم انساني (كه لازم است از همكاري حوزه و دانشگاه برخوردار باشد) تمامي منابع را از نظر باريك بين خود بگذراند تا بتواند افكار ناشي از تهاجم فرهنگي را قبل از تأثير گذاري بر اذهان از بين ببرد و ديدگاه هاي ديني را مطابق با منابع وحي در مقولات گوناگون
علوم انساني از قبيل روان شناسي، اقتصاد، جامعه شناسي، اخلاق، و ... با رعايت فصل بندي و
قالب هاي نوين، عرضه نمايد، نه اينكه به جاي حالت فعال، در موقع انفعال نقش خود را ايفا كند و كنار بنشيند، چرا كه اين امر سبب مي شود اشخاصي كه به ظاهر مسلمان و در واقع تابع فرهنگ غرب و علوم وارد شده از غرب هستند، با عنوان تأليف به جمع آوري و سامان دادن
انديشه هاي مغرب زمينيان بپردازند و يا تحت عنوان ترجمه، محصولات فكري و فرهنگي نويسندگان غربي را عرضه نمايند و هزاران فكر و انديشه را به خود جذب كنند. اين كار به مراتب عملي تر است تا اينكه پس از رسوخ افكار غربي غير ديني در اذهان، فرد يا افرادي پيدا شوند و از ميان هزاران كتاب به نقد چند اثر بپردازند و يا با نگارش كتاب هاي مستقل كه معلوم نيست جذب شدگان به فرهنگ غرب آن ها را مطالعه نمايند، مقابله ضعيف و انفعالي در اين زمينه آغاز كنند و به نقد آن ها بپردازند.
در اين ميان چون بيشتر موارد تهيه شده در علوم انساني متداول در غرب در دانشگاه ها و مدارس تدريس مي شوند لازم است كه سازمان نشر و تدوين كتب دانشگاهي و نيز واحد تهيه و توزيع كتب درسي آموزش و پرورش، محتويات غني ديني را با رعايت قالب هاي جديد و
فصل بندي هاي نوين، با استمداد از فرهنگ پر بار اسلام استخراج و عرضه نمايند تا قبل از ورود و رسوخ شبهات، پادزهر لازم به جان و روان و فكر جوانان تزريق شود و از اثرگذاري سموم اعتقادي و انحرافات فرهنگي جلوگيري به عمل آيد.

 



دانشجوي آرمانگرا يا مصلحت انديش از نگاه مقام معظم رهبري

.. يكي از دانشجويان عزيز مطرح كردند كه شما مي گوييد دانشجويان مصلحت انديش نباشند؛ حالا ما آرمان گرا، پس چرا گاهي اوقات بعضي از دستگاه هاي اجرايي مصلحت انديشي
مي كنند؛ اين دو چگونه قابل جمع هستند. من اين نكته را بگويم كه مصلحت انديشي بد، منفي و
ضد ارزش نيست. مصلحت انديشي يعني دنباله مسأله اي كه مصلحت است، رفتن؛ اينكه موضوع بدي نيست. اين را بدانيد كه دستگاه اجرايي كشور در تعامل بسيار دشوار خود در دنيا، بر سر دو راهي هايي قرار مي گيرد كه مجبور مي شود مصالحي را در نظر بگيرد؛ چون اداره كشور و كار اجرايي، كار خيلي سختي است. مثال آن، اين است كه وقتي كسي از پاي تلويزيون كوهنوردي را مي بيند كه با زحمت و قدم به قدم جلو مي رود، با خودش مي گويد: يك ذره زودتر و تندتر قدم بردار تنبل! آن پاي تلويزيون نشسته، در آن ارتفاع چند هزار متري و در آن وضعيت قرار ندارد كه ببيند اين كار چقدر عملي است. همين مثال براي كسي كه مسابقه كشتي و فوتبال را از تلويزيون مي بيند، صدق مي كند. حتماً ديده ايد گاهي اوقات بعضي از تماشاگران فوتبال، دايم به بازيكن ها و تيم هاي مورد علاقه خود دستور مي دهند: تنبل بزن! شوت كن! به هر حال، كار اداره كشور كار سختي است و البته مصلحت، هيچ اشكالي هم ندارد، ما به آن ها ايراد نمي گيريم. البته حواسمان هم جمع هست كه آن ها هميشه غرق در مصلحت نشوند و بنده با توجه به مسئوليتم به اين موضوع توجه مي كنم.
اگر شما جوان ها نگاه به قله هاي آرماني را كنار بگذاريد، برآيند غلطي به وجود خواهد آمد؛ برآيند آرمانگرايي شما و چالش هاي مسئولان با مصلحت ها، برآيند معتدل و مطلوبي خواهد شد؛ اما اگر شما هم دنبال مصلحت گرايي رفتيد و گرايش مصلحت انديشانه - يعني صد در صد با واقعيت ها كنار آمدن- وارد محيط فكري و روحي دانشجو و جواني شديد، آن وقت همه چيزي به هم مي ريزد و بعضي از آرمان ها از ريشه قطع و گم خواهد شد؛ دانشجويان نبايد آرمان گرايي را رها كنند؛ توقع من از شما عزيزان اين است كه پايه هاي معرفتي خودتان را در همين زمينه ها عميق و مستحكم كنيد.
يكي از كارهاي بسيار مهمي كه مورد اشاره بعضي از دوستان هم بود، اين است كه شما مي توانيد در سه زمينه علم، عدالت خواهي و آزادانديشي كار تئوريك كنيد اين كار تئوريك را مي توانيد در زمينه جنبش توليد علم يا در زمينه عدالت خواهي انجام دهيد. مثلاً در زمينه عدالت خواهي، مي توانيد قانون اساسي را مطالعه كنيد و ببينيد اگر ما بخواهيم عدالت اجتماعي را با همان مفهوم متعارفي كه همه مي فهميم، تحقق ببخشيم، بايد از كدام دستگاه ها چه توقعي داشته باشيم...

 



گوشه نويسي يك خبرنگار جهادي از يك اردوي جهادي راستي؛ دلم را چه مي شود!

حسن ميثمي
يكم: قبل از اردو
هنوز 2 - 3 روز به آغاز اردو مانده است. تمام درگيري ها و تهيه مايحتاج و هماهنگي ها براي جلسه با اين نهاد و آن سازمان و تلاش هاي بچه ها براي آماده سازي كاروان جهادي «منتظران خورشيد» يك طرف و دلشوره اي كه افزايش اش در دل من، رابطه مستقيمي بانزديكي به زمان برگزاري اردو دارد در طرف ديگر. دلشوره اي كه براي استقبال مردم روستا از طرح ها و برنامه ها، نگرانم مي كند. همه بچه ها سعي شان را مي كنند كه براساس نيازها و ظرفيت هاي روستا برنامه ريزي كنند. اما هيچ كس از دل روستاييان با خبر نيست.
بچه ها همه دارند آخرين توان هاي خود را به كار مي گيرند و نتيجه تلاش هايشان را - كه البته از حدود 4 ماه قبل از اردو آغاز كرده اند - مي بينند. حجم تماس ها و پيامك هاي ارسالي بين اعضاي گروه، اين موضوع را ثابت مي كند:«خبر به من ندادي! مساعدت اون نهادي كه قولش رو به من داده بودي هماهنگ شد؟ رسيد دستت؟»
حجم كار در روزهاي آخر خيلي زياد است. برخلاف خيلي كارهاي مان، تو اين اردو دقيقه نودي نبوديم! اما خدا را شكر مسئول گروه اين قدر بهمان توصيه كرد كه كارهايتان را زمان بندي كنيد و دقايق آخر نگذاريد، و گرنه احتمالا بايد به جاي 2 دست، 2 دست ديگر هم از اهالي محل قرض مي گرفتيم و دنبال كارها مي دويديم. بچه ها حسابي خسته مي شدند. اما هيچ كس از اين خستگي دلزده نمي شد.
«جوان يك كشور اگر بخواهد مثل يك موتور پيش برنده اي آن ملت را به پيش ببرد احتياج دارد به اين كه سر حال، با نشاط، تندرست، قوي و دلبسته به كار و پيشرفت باشد.» انگار دارد اين جمله مقام معظم رهبري تعبير پيدا مي كند.
بالاخره گذشت تا اين كه لحظه اي كه بايد، فرا رسيد: جمعه 16 مردادماه 1388 مصادف با نيمه شعبان المعظم 1430 رأس ساعت .14 همه 60 نفر بسيجي جهادگري كه از دانشجوهاي سراسر كشور بودند، همانند لشكري آماده سر قرارشان آمده بودند. آمده بودند كه بروند براي جهاد. نمي دانم چرا يك لحظه حس روزهاي اعزام نيروهاي مردمي به جبهه رفت زير پوستم. روزهايي كه نديدمش، اما اين قدر خاطره هايش را پدران و مادرانمان گفته اند كه مصور است در ذهنمان.
دوم: در اردو
همه چيز از قبل هماهنگ شده است. تمامي بچه ها در كميته هاي 14 گانه نسبت به فعاليت هاي خود توجيه شده اند و حداقل 2 جلسه توجيهي با اعضاي كميته هاي خود داشته اند. مسلما اردوي تفريحي آبعلي در يك هفته مانده به اردو در شناخت بچه ها خيلي موثر بود. وهمه با هم راحت بودند.
46 برادر و 14 خواهر تمامي تيمي بودند كه گروه جهادي منتظران خورشيد را تشكيل مي دادند.
البته در قالب 14 كميته تخصصي: عمران، فرهنگي، هنري، ورزشي، روابط عمومي، پشتيباني، شناسايي، ثبت نام، هدايا، فوق برنامه، پژوهشي، ارزيابي، آموزشي و بهداشت و درمان كميته هايي هستند كه حالا قرار است بودن شان را در منطقه دشت احمد اثبات كنند. منطقه اي كه در 40 كيلومتري استان قم قرار دارد و 4 روستا را به تعداد جمعيتي حدودا 350 نفر در خود جاي داده است: عباس آباد، ايليخ بولاغي، نعمت آباد و انجيرلي.
محروميت هاي روستا خيلي بيش تر از يك روستاي نزديك به پايتخت سياسي و پايتخت مذهبي و ديني كشور است. روستاي اول - كه تنها 700 متر با بزرگراه اصلي تهران - قم فاصله دارد، نسبت به 3 روستاي ديگر امكانات بهتري را دارد و در اين ميان ايليخ بولاغي محروم ترين آن هاست.
روز اول (جمعه 16 مرداد) كاروان منتظران خورشيد پس از زيارت مزار بهشتي امام راحل(ره) و تازه كردن ديداري با شهداي 8 سال دفاع مقدس، حول و حوش غروب به روستاي عباس آباد مي رسد. در شناسايي هاي قبلي قرار بر اين شد كه برادران در مسجد روستاي عباس آباد ساكن شوند و خواهران براي اقامت به مدرسه روستاي نعمت آباد بروند.تا اين جا هيچ چيز نمي لنگد و همه چيز طبق برنامه جلو مي رود.
خودمان هم سخت باورمان مي شد كه بتوانيم همان شب اول افتتاحيه را برگزار كنيم و ضمن برگزاري مراسم زيباي جشن نيمه شعبان، آغاز فعاليت رسمي گروه را در 4 روستاي ياد شده از شنبه 17 مردادماه اعلام كنيم. اما تا اين جاي كار خيلي تصميم گير، ما نبوديم كه بخواهيم از اين به بعدش را برنامه ريزي كنيم. منتظران خورشيد بوديم مثلا! كار به دستان نوراني ديگري اداره مي شد.
شنبه صبح هم رسيد. بعد از ورزش صبحگاهي و يك صبحانه كاملا مختصر، همه سركميته ها و در اصل كارهاي خودشان حاضر شدند.
انگار نه انگار كه روز اول اردوست و بايد همه چيز ناهماهنگ باشد. اما تمامي اعضاي گروه به تمامي وظايف شان آگاه بودند و هر كسي مشغول كار خود بود. اسماعيل احمدي، مسئول اردو هم به كارها سركشي مي كرد.
روزها شب شد و 10 روزگذشت. 10 روزي كه اگر بخواهد تك تك اتفاقات آن درج و تك تك خبرهاي آن مخابره شود مسلما نياز به يك تيم خبري خبره بود كه بتواند پا به پاي 60 بسيجي جهادي بدود و تمام جهادشان را پوشش دهد.
خبرنگاري كه بتواند از رنگ كردن و نقاشي كردن ديوارهاي روستا، مدارس و مسجد و هم چنين برگزاري كلاس هاي هنري گزارشي تهيه كند.تجهيز زمين هاي ورزشي روستا و برگزاري مسابقات ورزشي دووميداني، طناب كشي، فوتسال، واليبال، دارت، تيراندازي، آمادگي جسماني از ديدش پنهان نماند. لحظات گردهمايي هاي روستاييان را در جشن تكليف، محفل انس با قرآن، يادواره شهداي روستا و مراسم اختتاميه و هم چنين كلاس هاي آزاد انديشي و تجهيز كتابخانه هر 3 روستا ثبت كند. ويزيت صلواتي 4 دندانپزشك كه حداقل ده ميليون تومان براي اهالي هزينه مي برد مثل پر كردن، عصب كشي، پروتز، جرم گيري و...، پزشك عمومي و داخلي را در 10 روز اردو توسط يك تيم مجرب پزشكي به تصوير بكشد. روند ساخت خانه هاي 2 روستايي با نام هاي محمد عباسي و ننه حليمه را در هواي 45 درجه تابستان و در بيابان هاي خشك آن منطقه و آب آشاميدني سنگين و عطش آور آنجا به خاطر بسپارد. تلاش بچه هاي پشتيباني براي تهيه غذا و آب و يخ جهادگران را ببيند و كلاس هاي آموزشي مقاطع مختلف تحصيلي را براي كودكان، نوجوانان و جوانان روستا از قلم نيندازد. به همه اين ها اضافه كنيد رفتن تمامي اهالي منطقه دشت احمد به مسجد مقدس جمكران و عكاسي خانوادگي صلواتي و ده ها عنوان فعاليت ديگر كه اگر همه اش در صفوف خط اين نگاشته جانشود، در برگه هاي طلايي اعمال تك تك بچه هاي جهادگر جاي خود را باز كرده است. حتي وقتي روزهاي آخر اردو هم فرا مي رسد، دلشوره رهايم نمي كند. مي ترسم كه فعاليت ها و تلاش هاي مخلصانه اين بسيجي ها به دل مردم روستا ننشسته باشد. دلشوره اي كه بعد از 10 روز فعاليت، كمي احساس مي كنم كه احمقانه باشد. به هر حال دلشوره است ديگر!
سوم: پايان اردو
خيلي لحظه ساده اي نبود. اين كه 10 روز با يك گروه از روستايي هايي كه دل هايشان خيلي از مردم شهر صاف تر است عياق شده باشي و حالا بخواهي ترك شان كني. اين بار همه چيز آن طور كه مي خواستيم پيش نمي رفت. خداحافظي براي تك تك بچه ها سخت و غير منتظره بود. بر عكس تمام اردو، انگار پيش بيني اين قسمت را نكرده بوديم!
بعضي از بچه ها گريه مي كردند، برخي دوستان روستايي شان را در آغوش گرفته بودند. خلاصه هر كس حالي داشت. من هم به همراه همان دلشوره اي كه حدود 13 روز قدمت داشت، با تك تك اهالي روستا خداحافظي كردم و براي عزيمت به سمت شهر مقدس قم و زيارت گنبد و بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) آماده شدم.
در راه، بيش تر به اين دلشوره فكر كردم. موضوع وجودي اش را با يكي از رفقا مطرح كردم. خنديد و جوابي را داد كه ديگر تا آخرين لحظات اردو خجالت مي كشيدم سرم را بالا بياورم. گفته بود:«ما براي مردم روستا نيامديم كه بخواهيم جوابش را از مردم روستا بگيريم. ما منتظر خورشيديم.»
چهارم: پس از اردو
به شهر كه بازگشتيم، پس از يك روز استراحت، به محيط كاري برگشتم. مسلما بعد از 10 روز پيچاندن همكاران، اولين سؤالي كه از تو مي پرسند اين است: كجا بودي؟
ما هم مي گفتيم رفته بوديم اردوي جهادي. از همان جا هم بود كه حرف ها شروع مي شد. بعضي از اردوي جهادي مي پرسيدند و بعضي از دليل رفتنم. بعضي هم شروع مي كردند به انتقاد كه اين اردوهاي جهادي خوبيت ندارند!
من هم در جواب همه شان فقط سرم را تكان مي دادم و آن چه را كه ديده بودم و به آن اعتقاد پيدا كرده بودم برايشان بازگو مي كردم. در اين بين، فقط همين شعر مرحوم قيصر امين پور را مرور مي كردم. احساس مي كردم مي تواند آن حس من را - آن طور كه بايد - منتقل كند:
از تمام رمز و رازهاي عشق
جز همين سه حرف
جز همين سه حرف ساده ميان تهي
چيز ديگري سرم نمي شود
من سرم نمي شود
ولي...
راستي
دلم
كه مي شود!

 



حل المسائل اغتشاشات

دانشجوي رند
از اونجايي كه يكي از راههاي بورسيه به خارج كشور ايجاد اغتشاش و آشوب در دانشگاه و كسب حكم كميته ي انضباطي مبني بر تعليق يا اخراجه، اين روزا بعضي ها در به در دنبال حل المسائل اغتشاشات هستن. نه اينكه خداي نكرده فكر كنين اين دانشجوها زبونم لال با گروهك هاي منافقين و كومله ها و پ . ك . گ و ... (روم به ديوار ) رابطه دارن، نه... يا اينكه دور از جونشون دنبال نابودي نظام و انقلاب هستن و برا اين كار حقوق مي گيرن، نه... اين زبون بسته ها بخاطر كمبود امكانات يا شايد هم بخاطر تنوع، حال كردن يه مدت برا ادامه تحصيل برن خارج، همين .
و يه عده از دانشجوهاي خيرخواه هم از روي نوع دوستي كلاس حل تمرين اغتشاش برگزار مي كنن و جزوات حل المسائل اغتشاشات رو در اختيار اين بچه ها قرار ميدن
البته من كه قصد ادامه تحصيل تو فرنگ رو ندارم ، اما از اونجايي كه بچه ي فوق العاده كنجكاوي هستم، ازين دوستان خواستم تا بعضي از اين جزوات رو در اختيار منم قرار بدن و اجازه بدن تو كلاساشون شركت كنم كه حضور تو كلاسها بخاط هم نياز بودن با هشتي نشيني، مورد موافقت قرار نگرفت .
جزوه كه تأليف جمعي از اساتيد اخراجي و تعليقيه، با تعريف حس مخالفت شروع ميشه؛ اينكه نسبت به همه چي مخالف باشي و به همه اعتراض كني و به عالم و آدم گير بدي ( البته نكته تستي اينكه اين «همه» فقط شامل مخالفينت ميشه) اين حس مخالفت هم كلاس كاري ات رو بالا مي بره و هم اينكه بعد از يه مدت حس پرخاشگري و طلبكار بودن ، قيافه ات رو مي گيره و اصولاً احساس مي كني ارث بابات رو خوردن
( ناگفته نمونه عكس بزرگان اين مكتب كه تحت عنوان دانشجوي زنداني ضميمه حل المسائل شده بود تو درك اين مبحث خيلي كمكم كرد )قدم بعدي پلاس شدن تو يه سري از گوشه هاي مخصوص دانشكده است كه به علت بدآموزي اسم نمي برم. دختر و پسر اونجا جمع مي شيد و سيگار مي كشيد و احياناً اگه امكانش بود مخ يكي دو نفرم مي زنيد .
مرحله ي بعدي اينه كه به دليل يه مسأله ي لزوماً بيخود مثل اينكه چرا خوابگاه ها چهار طبقه است يا اينكه چرا بوفه پيتزا نداره ، تحصن كنيد و بيانيه بزنيد و بحث آزاد كنيد و . . . ( البته از اونجايي كه اين دوستان خونه زندگي ندارن و غالباً وسط راهرو ها علافن و براي بحث آزاد هم مجبورن كف زمين بشينن ، از نشريه هاي بقيه به عنوان زيرانداز استفاده مي كنن ) بعد يه چند وقتي صبر مي كني تا خيرخواهي ات به همه ثابت بشه و همه بفهمن تو واقعاً مطالبات صنفي داشتي .
تو اين مرحله دوباره بحث آزاد تشكيل مي ديد .اما از اونجايي كه اين چندوقته حسابي روت زياد شده ، احتياجي نيست براي بحث آزاد بهانه ي صنفي بياري . جمع مي شيد و با خيال راحت بحث سياسي مي كنيد و هر چي از دهنتون در مياد مي گيد . حالا مهم نيس اساساً از چيزي سر در نمياري و اصولاً نمي فهمي چي مي گي . همين كه حس مخالفت داشته باشي كافيه ( البته ميگن تو اين مرحله استاد توضيحات لازم رو ميده و شما رو با انواع روش هاي لمپن بازي آشنا مي كنه ) .
مرحله ي بعد اينه كه يه روز ظهر گرسنگي رو تحمل كنيد و به بهانه ي اين كه تو غذا چيز (!!!) پيدا شده ، سيني ها رو بچينيد كف زمين و سرود يار دبستاني رو با هم بخونيد ( البته من اينجاشو خيلي خوب نفهميدم . ولي اگه سر كلاسها حاضر مي شدم حتماً استاد محترم توضيح مي داد بين چيز تو غذا و سرود يار دبستاني چه رابطه اي وجود داره ) . . .
خلاصه لبّ كلام اينكه مي زنيد و مي شكونيد و دست مي زنيد و پا مي كوبيد كه « رأي منو پس بده . . . » نه . . . چيز شد . اشتباه شد ، ببخشيد . كه خلاصه من مخالفم و اعتراض دارم و حق منو خوردن و . . . البته من هنوز فرصت نكردم جزوه رو كامل بخونم ، بخصوص اينكه قسمت هايي از اون به زبان اصلي (!!!) نوشته شده .
نكته اي كه هنوز براي من جاي سؤال داره اينه كه مؤلفين و مدرسين محترم با اين سابقه ي درخشاني كه در فحاشي و چوب كشي و
ضرب و شتم دارن ، چرا هنوز نرفتن اونور آب ؟!!! هر چند اين احتمال هم هست كه اين دوستان از از روي عشقي كه به وطن دارن ، براي كشف استعداد هاي دعوايي نشكفته ، اينجا موندن ... در هر حال ما كه جامون خوبه؛ نه خيال اغتشاش داريم و نه هواي اونور آب زده به سرمون... شما اگه خواستيد ، دوستان قربه الي ا... در خدمتن .

 



رسايي در پاسخ به دانشجويان متعرض: بسيجي آمريكايي و اسرائيلي اثر ندارد

به گزارش خبرنگار كيهان از اهواز ،نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي در همايش جنگ نرم در اهواز گفت: موسوي خود را بسيجي معرفي كرد ولي اسرائيل از او حمايت كرد پس بسيجي آمريكايي و بسيجي اسرائيلي اثر ندارد .
حجت الاسلام حميد رسايي ظهر امروز در آمفي تئاتر دانشكده مهندسي در همايش جنگ نرم به دعوت بسيج دانشجويي اين دانشگاه قصد سخنراني داشت كه دانشجويان سبز پوش سخنراني وي را به تشنج كشيدند .
وي در پاسخ به شعار توپ تانك بسيجي ديگر اثر ندارد، گفت: مير حسين موسوي خود را بسيجي معرفي كرد در صورتي كه اسرائيل از او حمايت كرد پس بايد گفت، بسيجي آمريكايي و بسيجي اسرائيلي اثر ندارد .
اين نماينده اصولگراي مجلس شوراي اسلامي خطاب به دانشجويان تشنج آفرين در اين نشست گفت: هدف از اين نشست، نشان دادن چهره ديكتاتور است. بايد بدانيم چه كساني به فكر خفه كردن ديگران هستند هيچ برادر و خواهر مسلماني فريب نفاق را
نمي خورد؛ ما به تبادل فكر و نظر اعتقاد داريم و براي نظر مخالف نيز احترام قائليم .
نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي در پاسخ به شعار دهندگان و
برهم زنندگان مراسم سخنراني وي گفت: ما در اين جلسه به شما دانشجويان اجازه نظر دادن و گفتگوي متقابل را مي دهيم و اين يعني اينكه ما به ديكتاتور اعتقاد نداريم . زماني كه در شعار دروغگو از طرف دانشجويان بلند شد، رسايي پاسخ داد : دروغگو كسي است كه به اسم دانشجو وارد دانشگاه مي شود و
گردن كلفتي مي كند و ديكتاتوري مي كند .
وي افزود: هيچ وقت امام حسين (ع) مورد حمايت يزيد نبود و اكنون « يا حسيني » كه راديو آمريكا تبليغ مي كند از اسرائيل بدتر است .
رسايي با اشاره به شرايط متشنج سالن برگزاري سخنراني گفت: دانشجو اهل بحث و منطق و گفتگو است و اين حركت ها از دانشجو بعيد است .
عضو شوراي مركزي فراكسيون انقلاب اسلامي
خاطر نشان كرد: ما راي تقلبي نمي دزديم راي شما مال خودتان ما راي آمريكايي نمي دزديم ما به روسيه راي نداديم .
نماينده مردم تهران در ادامه تاكيد كرد: منتظر الزيدي در عراق لنگه كفش پرتاب كرد مهم نيست كه چه كسي چه چيزي را پرتاب كند مهم اين است كه با چه تفكري پرتاب مي كند. اگرتفكر شما با پرتاب فلفل و شيشه آب به سوي ما است ما افتخار مي كنيم .
رسايي افزود: ما جنگي با شما نداريم چون مي دانيم شما فريب خورده ايد، مير حسيني ها
مي گويند نه شرقي نه غربي جمهوري ايراني مگر به اسلام معتقد نيستند اين شعار امام بود و منافقين شعار نه شرقي نه غربي جمهوري ايراني را سر مي دادند. منافقين كساني هستند كه به جاي شعار امام كه جمهوري اسلامي است بگويند جمهوري ايراني .
نماينده تهران در مجلس شوراي اسلامي در پاسخ به شعارهايي كه مبني بر شكنجه در زندان ها بود، گفت: حجاريان و ابطحي و عطريان فر اگر بر اثر شكنجه اعتراف كردند كه لياقت رهبري ندارند چون طاقت ندارند . وي با اشاره به جريان هاي قبل از انتخابات گفت: از كجا معلوم است، شايد زماني كه مي گفتند تقلب تقلب زير فشار و شكنجه بودند و آن حرف ها دروغ بوده است .
رسايي تاكيد كرد: دانشجوي مسلمان و متعهد نه سرو صدا مي كند و نه بي ادبي، بلكه همواره به دنبال حقيقت است و با منطق و ادب پيش
مي رود و به محيط دانشگاه احترام مي گذارد .


 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14