(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 22 دي 1388- شماره 19557
 

رئيس اداره اعزام اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها اعلام كرد
موضوع «مهدويت» بيشترين درخواست دانشجويان براي اعزام اساتيد به دانشگاه ها
در وزارت علوم صورت گرفت
انتصاب دبير نخستين جشنواره بين المللي و دانشگاهي «جنگ نرم»
پاريس ميزبان يادواره «امام خميني، صلح جهاني و عدالت بين الملل»
واكنش غيرتمندانه دانشجويان دانشگاه تهران به تحركات انجمن اسلامي دانشكده حقوق
علوم انساني نيازمند يك تحول اساسي
ضرورت آزادانديشي
استادان دانشگاه و فرماندهي جبهه جنگ نرم



رئيس اداره اعزام اساتيد نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها اعلام كرد
موضوع «مهدويت» بيشترين درخواست دانشجويان براي اعزام اساتيد به دانشگاه ها

رئيس اداره اعزام اساتيد معاونت فرهنگي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها گفت: از ابتداي سال جاري تاكنون بيش از 550 استاد و سخنران به دانشگاه هاي سراسر كشور اعزام كرديم تا در تامين محتواي برنامه هاي مختلف فرهنگي در دانشگاه ها اقدام كنند.
نصرالله داوودوندي در گفت وگو با مركز ارتباطات و اطلاع رساني نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها «مأوا» گفت: اداره اعزام اساتيد نهاد در راستاي انسجام بخشي و هدفمند كردن اين اعزام ها اقدام به نيازسنجي فرهنگي در دانشگاه ها كرده بود كه موضوعاتي همچون مهدويت، فرقه هاي انحرافي، مباحث قرآن و اخلاق دانشجويي بيشترين نيازهاي درخواستي دانشجويان درباره موضوعات فرهنگي بوده است.
وي افزود: با توجه به اين كه برنامه هاي فرهنگي اجرا شده در دانشگاه ها در دو قالب سخنراني و كارگاه آموزشي است، در بخش سخنراني ها موضوعات مهدويت با 79، فرقه هاي انحرافي با 43، مباحث قرآني با 35 و اخلاق دانشجويي با 32 مورد بيشترين اعزام ها را به خود اختصاص داده و در بخش كارگاه هاي فرهنگي آموزشي نيز مي توان به «جنگ نرم» اشاره كرد.
رئيس اداره اعزام اساتيد معاونت فرهنگي نهاد تصريح كرد: مباحث ازدواج و خانواده و مهارت هاي زندگي با 76 مورد و موضوعاتي نظير مباحث زنان با 44 و كارگاه هاي نشريات دانشجويي با 22 مورد از ديگراعزام هاي اين اداره بوده است.
داوودوندي از برگزاري كارگاه هاي وهابيت شناسي در برخي دانشگاه ها خبر داد و افزود: درحال حاضر با توجه به نيازي كه در برخي دانشگاه ها درباره ضرورت شناخت فرقه وهابيت احساس مي شود در آينده نزديك كارگاه وهابيت شناسي در برخي دانشگاه ها برگزار مي شود تا دانشجويان با شركت دراين كارگاه ها باماهيت اين فرقه انحرافي بيشتر آشنا و به اهداف آن پي ببرند.
وي در پايان از اجراي طرح «مبين» با همكاري دفتر امور خواهران معاونت فرهنگي نهاد خبر داد و گفت: در اين طرح مشاورين امين اين اداره به بيش از 90 خوابگاه دانشجويي دختران اعزام مي شوند تا به ارائه مشاوره هاي موردنياز دختران دانشجو بپردازند.

 



در وزارت علوم صورت گرفت
انتصاب دبير نخستين جشنواره بين المللي و دانشگاهي «جنگ نرم»

دبير نخستين جشنواره بين المللي و دانشگاهي «جنگ نرم» با نگاه به فرهنگ، جامعه و دنياي مجازي از سوي مديركل امور فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري منصوب شد.
به گزارش مهر، قادر دلاور نژاد طي حكمي از سوي مديركل امور فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به عنوان دبير نخستين جشنواره بين المللي و دانشگاهي فرهنگ، جامعه و دنياي مجازي منصوب شد.
تأسي به فرمايشات ودغدغه هاي مقام معظم رهبري در حوزه جنگ نرم، رايزني با صاحب نظران و متخصصان عرصه اينترنت و همفكري با اهالي فرهنگ و رسانه و دنياي مجازي از محورهايي است كه در اين حكم جهت مقابله با جنگ نرم و توان افزايي دانشگاهيان در توليد قدرت نرم و شكل گيري انباشت تئوريك و كاربردي در فضاي مجازي درباره «جنگ نرم» مورد اشاره قرار گرفته است.محسن اسلامي مديركل فرهنگي وزارت علوم پيش از اين از راه اندازي دبيرخانه دائمي جشنواره جنگ نرم در وزارت علوم، تحقيقات و فناوري خبر داده بود.
به گزارش مهر، فراخوان اولين دوره جشنواره جنگ نرم تا پايان دي ماه در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالي كشور اعلام مي شود.

 



پاريس ميزبان يادواره «امام خميني، صلح جهاني و عدالت بين الملل»

يادواره «امام خميني؛ صلح جهاني وعدالت بين الملل» توسط 48 تشكل دانشجويان مسلمان مليت هاي مختلف در فرانسه دهه فجر امسال در پاريس برگزار مي شود.
حجت وحيدي دبير دوره چهل و سوم اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا در گفتگو با مهر با بيان اين خبر گفت: اين همايش با همكاري دانشجويان مسلمان اروپا از مليت هاي مختلف اسلامي اعم از ايراني، لبناني، فلسطيني، مصري، تونسي، الجزايري و... كه نمايندگان آنها در قالب بيش از 48 تشكل دانشجويي مسلمان فعاليت مي كنند برگزار مي شود.
وي افزود: يادواره «امام خميني؛ صلح جهاني و عدالت بين الملل» ابعاد مختلف ديدگاه هاي امام خميني(ره) در حوزه صلح طلبي و عدالت خواهي را به عنوان ضرورت انكارناپذير دنياي اسلام مطرح مي كند.
وحيدي از حضور اعضاي 48 تشكل دانشجويي مسلمان فرانسه در اولين يكشنبه آغاز دهه فجر امسال در نوفل لوشاتو براي تجديد پيمان با امام خميني(ره) خبر داد و گفت: يادواره «امام خميني؛ صلح جهاني و عدالت بين الملل» عصر همين روز در فرانسه افتتاح مي شود.

 



واكنش غيرتمندانه دانشجويان دانشگاه تهران به تحركات انجمن اسلامي دانشكده حقوق

انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران با انتشار بيانيه اي موهن با امضاي برخي از عناصر فراري و خارج نشين واكنش دانشجويان را برانگيخته است.
انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، زيرمجموعه انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران، در حركتي مشكوك و تحريك آميز با هدف ملتهب نگه داشتن فضاي دانشگاه بيانيه اي منتسب به عوامل فراري همسو با جريان فتنه درباره خواسته هاي آنچه جنبش سبز مي خوانند را روي تابلوي اعلانات خود نصب كرد.
ذيل اين بيانيه موهن، اسامي افرادي ازجمله عبدالكريم سروش، محسن كديور، عطاءالله مهاجراني، اكبر گنجي و عبدالعلي بازرگان به چشم مي خورد.
دانشجويان دانشگاه تهران با مشاهده و مطالعه اين بيانيه موهن از عملكرد انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده حقوق اين دانشگاه به شدت انتقاد كردند. درپي گسترش دامنه انتقادات مأموران حراست دانشگاه تهران وادار به حذف قسمت هاي موهن اين بيانيه شدند.
به گزارش فارس، از ابتداي آغاز سال تحصيلي جديد دانشگاه ها و هماهنگ با رسانه هاي بيگانه براي آشوب افكني در دانشگاه ها اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران و انجمن هاي دانشكده هاي زيرمجموعه آن، نقش خاصي در التهاب آفريني و ملتهب نگه داشتن فضاي دانشگاه تهران كه خواست فتنه گران بود، داشته اند.
براساس اين گزارش، اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران همچنين قبل از 16 آذر با هاشمي رفسنجاني و با گذشت چند روز از 16 آذر با محمد خاتمي ديدار كردند.
فعالان تشكل هاي دانشجويي دانشگاه تهران معتقدند اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان اين دانشگاه، به عنوان عاملان اجراي طرح هاي احزاب و گروه هاي سياسي خارج از دانشگاه عمل مي كنند.

 



علوم انساني نيازمند يك تحول اساسي

جواد درويش
اخيرا در آگهي يك روزنامه خارجي براي تبليغ مسيحيت چنين نوشته شده بود: «علم سخن مي گويد: انجيل مسيحيت تحقيقا صحيح است»
اين حكايت عصر پر ساز و آوازه امروز ماست كه علم را مي پرستيم! و نه تنها خود علم، كه هر چه به نوعي مرتبط با علم باشد؛ يا حتي فقط عنواني «علمي» بخود بگيرد...
كم نمي بينيم آگهي هاي تبليغاتي كه در صدر توضيح محصول مي گويند: «بطور علمي ثابت شده...»؛ يا مرسوم است امروز هر كس ادعايي دارد براي اينكه به نظرش توجه شود، مي گويد «براساس روشهاي علمي روز...». اخيرا عنوان «كارشناسي» هم به اين مقوله اضافه شده و صد البته هيچ توفيري با همان عنوان «علمي» ندارد.مثلا منظور از اينكه فلان كار فلان رئيس جمهور كارشناسي نيست يعني علمي نيست! بگذريم از ذات فرصت طلب بشر كه از هر چيز مقدس(!) به سرعت دكاني مي سازد و كسب و كاري راه مي اندازد!
براي مثال آفتابه مسي عهد قجري كه تا ديروز در سمساري به فروش نمي رفته، امروز در فروشگاه محصولات اينترنتي كالاهاي صاحب گواهينامه علمي ايزو چند هزار و چند! برايش مزايده برگزار مي شود!! يا مثلا خاكشيري كه تا ديروز براي درمان اسهال بچه ها استفاده مي شد، امروز بايد ابتدا به طرق علمي ثابت شود كه فلان آنتي باكتري را دارد، تا مورد استفاده انسان متمدن امروز قرار گيرد!. يا به مقني ديروز (همان لوله بازكني امروز!) وقتي مي گويي چرا چاهي كه قرار بود3 روزه بكني را بعد از گذشت يك هفته هنوز دست به سياه و سفيدش هم نزدي!؟، در جواب (احتمالا با لهجه شيرين افغاني) مي گويد: بايد بررسي هاي كارشناسي و ژئوتكنيك ما كامل شود واين يك پروسه زمان بر است!! يا مثلا در عرصه سياست معمولا مقصود از بكار بردن عبارت «استفاده از كارشناسان و نخبگان»، استفاده از جريان فكري نزديك به ماست! و معناي اين جمله كه «فلاني براي كار كارشناسي، اهميت قائل نيست» اين است كه فلاني به ما بها نمي دهد!! هر چند اينها نمونه هاي كوچه بازاري دكاني است كه براي «علم مقدس» باز شده، ولي در دانشگاه هم اوضاع دقيقا بر همين منوال است با يك تفاوت كوچك كه آن هم مربوط مي شود به «خارجي» بودن يا «داخلي» بودن! خارجي بودن معادل علمي بودن است و داخلي بودن معادل خيالي بودن! مثلا فلان نظريه جامعه شناسي علمي است اگر و تنها اگر مبتني بر يكي از آراء دوركيم، كنت يا اسپنسر باشد و خيالي است اگر و تنها اگر بر اساس فلان روايت يا نظر فلان عالم حوزوي باشد.بهتر است از اينها بگذريم و نيمه نه چندان پرليوان را نگاه كنيم كه اساسا چرا علم مقدس شده؟ چرا بايد به آن اين همه بها داد؟ اين اهميت را ما هم براي علم قائليم يااساساً آن را توطئه استكبار جهاني مي دانيم!!؟آنچه در آيات و روايات در مورد «علم» آمده، نشان مي دهد «خود علم» براي ما اهميت ويژه دارد و از آن به نور تعبير شده «العلم نور». براي آموختن و آموزاندن آن هم توصيه هاي اكيدي شده و اجر و پاداش زيادي در نظر گرفته شده است.
اما تفاوت نگاه ما و نگاه دنياي غرب به «علم» در پاسخ به اين سؤال مشخص مي شود كه «علم اساساً چه حقيقتي دارد!؟» دنياي امروز به علم يك نگاه صرفاً ابزاري دارد. علم وسيله اي است براي سيطره اقتصادي، سياسي و نظامي دنياي به اصطلاح متمدن امروزي
اما در نگاه اسلام، علم هم وسيله است و هم هدف. وسيله اي براي ساختن جامعه و توسعه و پيشرفت آن، همچنين وسيله اي براي ساختن انسان و تكامل و تعالي او...
و علم در نگاه ديني خودش هدف است چون از نظر ماهوي نور است؛ مقدس و متعالي است و اساساً يكي از علل فاصله گرفتن جوامع بشري از فطرت خود و ارزشهاي ناب انساني، همين نگاه صرف ابزاري به علم است.
به تعبير مرحوم دكتر شريعتي، علمي كه قرار بود آسايش و امنيت و رفاه بيشتر را براي مردم فراهم كند، مي شود وسيله اي براي ساختن بمب اتمي و گرفتن جان هزاران انسان در هيروشيما و ناكازاكي...
اين همان فاصله گرفتن از ذات مقدس علمي است كه خدا به انسان بخشيده. اما مي توان استفاده ابزاري صحيح و مطلوبي هم از علم كرد و نه تنها مي توان كه بايد چنين كرد. جهان اسلام به حكم آيه «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه.» موظف است از علم پله هايي بسازد براي فتح قله هاي پيشرفت و تعالي در ساير شريعت اسلام. همين موضوع را بطور دقيق، رهبر معظم انقلاب در سال 84 در دانشگاه امام صادق بيان مي فرمايند:
«امروز كساني در دنيا زور مي گويند، خلاف قوانين بين المللي رفتار مي كنند، وقيحانه ترين موضع را در دنياي تعامل بين المللي انسان ها ملت ها و دولت ها- مي گيرند و خجالت هم نمي كشند؛ سرشان را هم بالا مي گيرند. چرا؟ چون قدرت دارند؛ قدرت اقتصادي و سياسي (كه از اقتصادي ناشي مي شود) و بالاتر از همه اينها، قدرت علمي، كه منشا همه اينهاست؛ يعني منشأ قدرت اقتصادي و سياسي شان هم قدرت علمي است. ما اين طرف دنيا حرف هاي حق زيادي داريم؛ حرفمان را شجاعانه مي زنيم، منطقمان را در صحنه هاي رويارويي منطقي هم اثبات مي كنيم، در عمل هم البته چون توفيق الهي شامل حال اين ملت شده و ايمان دارد، به قدر ايمان خودش، پيشرفت مي كند؛ يعني نتوانسته اند هم به آرزوهاي خودشان در مورد اين ملت برسند؛ اما احتياج به يك چيز ديگري هم داريم و آن، عبارت است از «قدرت بين المللي»، تا بتوانيم اين راه را بي دغدغه، درست، به طور كامل، همه جانبه و بي كم و كاست ادامه دهيم و به اهداف و آرمان هايمان برسيم. اين قدرت را (قدرت اقتصادي، سياسي و نفوذ فرهنگي) چطوري به دست آوريم؟ پايه و مايه همه اينها، قدرت علمي است! يك ملت، با اقتدار علمي است كه مي تواند سخن خود را به گوش همه افراد دنيا برساند؛ با اقتدار علمي است كه مي تواند سياست برتر و دست والا را در دنياي سياسي حائز شود. اقتصاد هم به دنبال اينها به دست مي آيد؛ پول تابع توانايي هاست. امروز اين طوري است؛ علم را مي شود به پول تبديل كرد و از لحاظ اقتصادي هم قوي شد. اين، جايگاه علم است. ما از علم عقب مانديم.»
1- علوم انساني در كجاي اين معركه است؟
علم در واقع دو شاخه اصلي بيشتر ندارد. علوم پايه و علوم انساني؛ و اين تقسيم بندي از بدو پيدايش حكمت در يونان باستان تا آكادمي هاي امروز حكمت و فلسفه دنيا، تغيير نكرده. پس علوم مهندسي كه امروز بچه هاي مردم براي آن رياضت مي كشند و سر و دست مي شكنند، نه تنها علم محسوب نمي شود كه فقط فن و مهارتي است براي استفاده از بخشي از علم.
و اين معناي كمي نيست كه آنچه مربوط به تعالي و پيشرفت و ارتقاء فكري بشريت است، خارج از دايره علوم پايه و انساني نيست و آنچه مربوط به انحطاط اخلاقي و فكري بشري است، در حوزه علوم مهندسي و دستاوردهاي انساني، رخ مي دهد. و شايد اشاره آيه «ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس» (روم 41) نيز همين باشد.
البته پرواضح است كه نه همه علوم انساني پاك و مقدس و بي آلايش است و نه همه علوم مهندسي مايه انحطاط اخلاقي است كه اين خود بحث جداگانه اي مي طلبد.
اما آنچه ما در كشور با عنوان علوم انساني مي شناسيم يا بر پايه مباني عميق اسلامي است. مثل فقه، علوم قرآني، علوم حديث و فلسفه اسلامي؛ ويا خاستگاه غربي دارد مثل روانشناسي، زبان و اكثر شاخه هاي هنر؛ و گاهي هم تلفيقي است از اين دو، مثل علوم اخلاقي و تربيتي و...
علوم انساني چه غربي باشد و چه اسلامي، ازنظر جايگاه بهره گيري شأني دارد كه بايد رعايت شود. و اين معناي ديگري است بر مديريت علمي و نظم ساختاري. يعني به همان اندازه كه مضحك است يك مهندس مكانيك لباس طبابت به تن كند و براي بيماران نسخه بنويسد، بايد عجيب و خنده دار باشد مهندس عمران، مدير يك مؤسسه اقتصادي شود. اما متأسفانه در جامعه ما نه تنها عجيب نيست كه خيلي هم معمول و متداول است.
اين يعني علوم انساني به معناي عام، در جاي خود قرار نگرفته. به تعبير ديگر دانشجوي علوم انساني كه از روي شكم سيري اين رشته را انتخاب نكرده، بايد از سال اول به فكر يك پيكان مدل 57 يا يك حجره كوچك در بازار يا چيزهايي از اين دست باشد! كه چهار سال بعد كه فارغ التحصيل شد اول چه كنم چه كنم اش نشود!! و از آن طرف دانشجوي نخبه رشته مهندسي بايد مناعت طبع لازم را داشته باشد و از سال اول خود را براي مديريت يك كارخانه يا سازمان يا وزارت خانه، آماده كند!
و اين زنگ خطري براي علوم انساني ماست. اما مشكل علوم انساني بومي و اسلامي، از اين هم حادتر است.
واقعيت اين است كه اگر علم را به كشتي تشبيه كنيم، علوم ديني ناخداي اين كشتي و مغز متفكر پيكره تمام علوم است. يعني همان چيزي كه به تعبير رهبر معظم انقلاب، «جهت» را تعيين مي كند و علم را كنترل مي كند كه به بيراهه نرود و مثل دنياي امروز غرب، عامل فساد و خونريزي و تباهي نشود.
آيت الله مصباح يزدي در ترسيم ارتباط بين علم و دين مي گويد: «ما معتقديم كه پايه همه رشته هاي علوم انساني، يك رشته مباحث انسان شناسي است كه در تمام رشته هاي علوم انساني بايد وجود داشته باشد. انسان بايد شناسانده شود، ابعاد وجوديش، كيفيت رشد و تكاملش، عوامل انحطاطش، هدف نهايي از وجودش، همه اينها بايد مشخص شود.»
و اين نكته بسيار عميق و قابل تأملي است كه علوم انساني چندان هم اقتباسي و اختراعي نيست. بايد ابتدا انسان را شناخت، سپس به نيازهاي اصيل او براي تكامل و تعالي توجه نمود و بر اين مبنا، علوم انساني را تدوين كرد.
2-تشخيص بيماري هاي علوم انساني!
چندي پيش سايت اينترنتي تايمز درمورد وقايع مهم تاريخي قرن بيستم مطلبي راجع به انقلاب اسلامي ايران نوشته بود. بعد از آن هم چند سؤال چهارجوابي، كه در يكي از آنها پرسيده بود: ريشه انقلاب مردمي ايران چه بود؟ گزينه ها مثلاً اينها بود: يك) جامعه مذهبي ايران، دو) وضعيت اقتصادي نابسامان، سه) رهبري مورد اعتماد مردم، چهار) رؤيت عكس امام خميني در ماه!
و بعد بطور تشريحي و تفصيلي پاسخ داده بود: گزينه چهار درست است!! مردم ايران بعد از اينكه عكس رهبر خود را در ماه ديدند به خيابان آمدند و انقلاب كردند!
اين تاريخ نويس غربي است كه تاريخ انقلاب ما را روايت مي كند. جاي گله و شكايت هم نبايد باشد. ماهيتش اينگونه اقتضا مي كند. و اگر روند ترجمه اي و تقليدي ما در علوم انساني، بخواهد همين گونه كه هست باقي بماند هيچ جاي تعجب ندارد كه نسل هاي بعد از ما ريشه انقلاب مردمي را واقعا رويت عكس امام در ماه بدانند!
و اين فقط جلوه اي است از شاهكارهاي ما در علوم انساني. حالا اين را تعميم بدهيد به ساير شاخه ها؛ مثلا فرض كنيد يك گروه علمي تحقيقاتي دانشگاه هاروارد بخواهد در مورد يك پديده بومي جامعه شناختي ما مثل دسته هاي عزاداري و هيئت هاي مذهبي، گزارشي تهيه كند...
يا فرضا جناب فرانسيس فوكوياما با اعوان و انصارشان در اينجا نزول اجلال كنند و بخواهند تحقيقات جامعي راجع به وقايع اخير انتخابات ايران به عمل آورند و حاصل تلاششان را در چند مجلد منتشر كنند...
حالا تا اينجا هم چندان فاجعه مهيبي اتفاق نيفتاده. بالاخره ما مردم مهمان نواز و بلندنظري هستيم! و معتقد به تحقيقات و پژوهش هاي آزاد براي هر صنف و گروه و مليت! (فقط نمي دانم چرا خودمان از اين سنت پيروي نمي كنيم!!)
اوج فاجعه زماني است كه استاد عزيز دانشگاه ما براي معتبر شدن و قابل پذيرش شدن درسي كه ارائه مي دهد، فقط از اين منابع استفاده كند؛ و دانشجوي محترم علوم انساني ما هم براي اينكه مقاله و رساله اش از اعتبار و وثوق كافي برخوردار باشد و البته مورد پذيرش استاد هم قرار گيرد؛ مجبور شود به اين منابع ارجاع دهد؛ و اين وسط مسئول محترم هم از همه راضي تر كه الحمدلله فلان قدر رشد مقالات علمي داشتيم...!
وارداتي بودن، ترجمه اي بودن، تقليدي و تكراري بودن، يكي از بيماري هاي علوم انساني ماست كه پيامدهاي ناگواري دارد. اگر ما نياز جامعه خودمان را نشناسيم و از آن مهم تر اگر از عوامل رشد و تعالي معنوي فرد و جامعه، بي اطلاع باشيم، مجبوريم اولا براي خالي نبودن عريضه و سفيد نبودن جزوه استاد عزيز و تعطيل نشدن كلاس هاي دانشكده علوم انساني؛ از دسترنج ديگران علي الخصوص بيگانگان! استفاده كنيم.
و ثانيا ناخواسته به نوعي استعمار علمي و فرهنگي، تن دهيم كه به مراتب بدتر از استعمار سياسي و نظامي است. از همه اينها بدتر، اين دستاوردهاي ديگران را به تدريج به بدنه جامعه خود تزريق كرده و با دست خود موجبات تغيير الگوي زندگي و تضعيف و انحطاط اصول ديني و اخلاقي را فراهم مي كنيم!
اين مشكل و بيماري كوچكي نيست كه علوم انساني ما بدان مبتلاست. در سوره عبس خداوند مي فرمايد «فلينظر الانسان الي طعامه»، از امام صادق(ع) سؤال شد كه اين طعام چيست كه در اين آيه اشاره شده. امام فرمودند «فلينظر الي علمه، عمن ياخذه» يعني علمي كه انسان مي گيرد غذاي اوست. نگاه كند از چه كسي مي گيرد...
¤ ¤ ¤
بيماري صعب العلاج ديگر علوم انساني كه بيشتر از علوم تجربي و مهندسي سرايت كرده، جزئي نگري و به اصطلاح تخصصي شدن بيش از حد علوم است. اين امر در پزشكي و مهندسي شايد اخلال در كار ايجاد نكند اما در علوم انساني، بر مبناي آموزه هاي ديني و علم اصيل اسلامي ما، به هيچ وجه قابل پذيرش نيست. يك جامعه شناس مسلمان بايد فقه و فلسفه و تاريخ و زبان هم بداند. بايد قرآن و حديث را بشناسد. بايد از سياست آگاه باشد.
هر چند دايره اين علوم در گذشته و در مكاتب علمي ائمه عليهم السلام و دانشمندان بزرگ سال هاي دور اين سرزمين، بسيار وسيع تر از اينها بود. در مكتب امام صادق(ع) از يك سو زكرياي رازي ( كه در بيان علم و حكمتش گفته شده، او در سياست، يك عالم شيعه، در بحث و استقلال فيلسوف و در علم و دانش، شيميدان بي نظير بود)، از يك سو هشام بن حكم (كه از بزرگترين متكلمين شيعه بوده و در موردش گفته اند، هيچ كس نمي توانست در مباحث توحيد بر او چيره شود) و از سوي ديگر ابوحنيفه و مفضل و... پرورش مي يابند.
در قرون گذشته هم ما ابن سينايي را داشتيم كه 450كتاب در زمينه هاي، فلسفه، رياضيات، پزشكي و حتي موسيقي و شعر، نوشته و در رأس آنها، كتاب شفا، در فلسفه و قانون در پزشكي است كه از شاهكارهاي علم بشر، به حساب مي آيد. يا شيخ بهايي، فقيه، فيلسوف، شاعر و معمار حاذق قرن دهم كه الان- بعد از گذشت چهار قرن- يونسكو سال 2009 را به پاس خدمات او به علم ستاره شناسي، به نام سال «نجوم شيخ بهايي» نامگذاري ميكند. از سوي ديگر بعد از گذشت 4قرن هنوز كسي نتوانسته به سر معماري حيرت آور او در مسجد امام اصفهان و حمام آب گرم و انشعاب آب زاينده رود، پي ببرد.
4- چاره جويي و درمان آلام علوم انساني
رضا اميرخاني كتابي دارد تحت عنوان نشت نشا، كه در واقع مقاله بلندي است در آسيب شناسي پديده فرار مغزها. نويسنده در قسمتي از اين كتاب به روايت يك معضل بسيار كوچك تكنولوژي جديد در ايالات متحده مي پردازد و از آن نتيجه گيري مي كند. ماجرا مربوط است به نوع طراحي و مكانيزم كار دستشويي هاي بين راه در آمريكا كه براي صرفه جويي در مصرف آب و انرژي، بگونه اي طراحي شده كه وقتي بار اول دست زير آن مي رود، آب مختصري از شير روي دست مي ريزد. بار دوم، محلول رقيق كف و صابون روي دست مي ريزد، بار سوم دوباره آب از لوله مي آيد و بار چهارم كه دست را زير شير ببرند، جريان هواي گرم براي خشك كردن دستها از شير خارج مي شود.
نويسنده كتاب در ادامه مي گويد، اين تكنولوژي يك مشكل كوچك دارد و آن هم يكسان بيني مخاطب است. ازنظر اين دستشويي اتوماتيك، تفاوتي ندارد استفاده كننده مسلمان باشد يا مسيحي يا بي دين. اما بار اولي كه يك مسلمان بخواهد براي وضو از اين دستشويي استفاده كند متوجه يك مشكل اساسي مي شود...!!
تازه اين مثال درمورد علوم تجربي و مهندسي است كه تا حدي يكسان بيني مخاطب در آنها پذيرفتني است. يك اتومبيل فرقي ندارد پشتش مسلمان بنشيند يا مسيحي، ايراني يا افغاني. اما در همين حوزه هم مي بينيم گاهي مشكلات اينچنيني رخ مي نمايد.
اما اگر همين اتفاق در حوزه علوم انساني بيفتد، اوضاع بسيار اسف بارتر است و نتيجه همان مي شود كه در بخشهاي قبل به تفصيل راجع به آن بحث شد.
اين مسائل نشان مي دهد نوع بيماري علوم انساني بگونه اي نيست كه با يك قرص و كپسول و كمي استراحت، بهبود بيابد، بلكه نياز به يك شك عميق دارد. بايد يك جراحي گسترده در حوزه علوم انساني انجام شود و تحولي اساسي رخ دهد. البته اين جراحي هم بايد با تيغ ظريف جراحي انجام شود، نه ساطور قصابي! يعني نبايد از آن طرف هم بيفتيم. متأسفانه در برخورد با علوم انساني هميشه افراط و تفريط وجود داشته. عده اي تفكر غربي مندرج در اين علوم را مي پرستند و عده اي آن را نجس مي دانند.
پس نياز به يك تحول نظام مند، با حفظ ارزشها و معيارهاي ديني و البته استفاده كنترل شده و متعادل از الگوهاي وارداتي، در حوزه علوم انساني وجود دارد. آيت الله مصباح يزدي نقطه آغاز اين تحولات را، تحول در حوزه فرهنگ عمومي مي دانند و در گام اول، ترسيم روش تحقيق، افزايش مواد تحقيق و تغيير ساختارها را ضروري مي شمارند.
همچنين زهد و تقوا در كنار آشنايي با جهان، از نظر ايشان جزو ملزومات كساني است كه در اين حوزه به تحقيق و پژوهش مي پردازند و اين نكته بسيار دقيق است كه متاسفانه در علوم دانشگاهي ما بكلي فراموش شده است. يعني همانطور كه در قرآن «تزكيه» و «تعليم» همه جا كنار هم آمده، بايد ما هم سازوكار اين تزكيه و خودسازي معنوي را به گونه اي كنار تعاليم دانشگاهي فراهم آوريم. همان طور كه در حوزه هاي علميه به اين صورت است.
نكته ديگري كه آيت الله مصباح يزدي روي آن تأكيد مي كنند اين است كه بايد تغييرات و تحولات رو به كمال باشد و اين هم هشداري جدي براي ماست. كم سراغ نداريم نمونه هايي را كه گروهي متوجه اشتباه و خطا در حوزه عملكردي خود شده اند، ولي چون نقشه راه نداشتند و با اصول «ساخت و ساز» آشنا نبودند به تخريب بناي گذشته اكتفا كرده و خرابه اي بيش از خود به جا نگذاشته اند...
اين ها همه گام هايي است كه بايد در علوم انساني برداشته شود، تا در نهايت ما به يك نقطه مطلوب و معين برسيم و اين نقطه همانا «علم بومي» است و «بومي سازي علوم انساني»، كه نه غير از آن گريزي هست و نه بهتر از آن راهي...
علم بومي هم جز با ايجاد سؤال و طرح موضوعات تازه توليد نمي شود. تا صنعت ما، اقتصاد ما، مديريت كلان و سياستمداران ما، از دانشگاه مطالبه نكنند و براي حل مشكلات پيش رو سراغ دانشجو و استاد دانشگاه نروند، علم بومي به وجود نخواهد آمد.
نمي شود دانشجوي روانشناسي ما هنوز روي تست يونگ و آراء فرويد كار كند و ما انتظار داشته باشيم معضل بحران هويتي بچه هاي طلاق يا دختران فراري يا گرايش بيش از حد جوانان به قرص هاي روانگردان، حل شود. و نمي شود استاد فلسفه علم ما هنوز در مرحله قضاوت بين تز پوپر و كوهن مانده باشد و ما اينجا منتظر كشف رابطه علم و دين باشيم. و خيلي نمي شودهاي ديگر از اين قسم...
نكته مهم ديگري كه در بومي سازي علوم انساني وجود دارد، يكسان سازي و هماهنگ سازي دانشگاه ها و برداشتن خط كشي هاي صوري و تفكيك هاست. نبايد يك دانشگاه ايده آل اسلامي با تمام لوازم، مثل دانشگاه امام صادق(ع) بسازيم و بقيه دانشگاه ها به حال خود رها شوند و نبايد در راديو و تلويزيون (كه به تعبير امام (ره) دانشگاه عمومي هستند) يك شبكه قرآن و راديو قرآن، راه اندازي كنيم و بقيه شبكه ها...
البته در كنار همه اينها بايد يك تحول بسيط سخت افزاري هم رخ دهد و علوم انساني بايد در درون خود شوق و رغبت و رقابت ايجاد كنند تا اين رخوت و خشكي كه در اذهان عمومي از آموزش علوم انساني وجود دارد، از بين رود. اين هم با فراهم كردن شرايط و تجهيزات مناسب آموزشي، ايجاد بازار كار و فعاليت مرتبط، ارتباط موثر و البته دو طرفه با آكادمي هاي علوم انساني دنيا، تشنگي و طلب مراكز مديريتي و مؤسسات دولتي به دستاوردهاي پژوهشي علوم انساني و... ايجاد مي شود.
البته اينها فقط بخشي است از بايسته هاي تحول در علوم انساني كه در اين مقاله به رشته تحرير درآمد. موارد بيشمار ديگري هم هست مثل تغيير در نظام ارزشيابي، تغيير نگاه در جذب و پرورش اساتيد و... كه هر كدام در جاي خود ساعت ها بحث و تحليل مي طلبد.

 



ضرورت آزادانديشي

مهدي عباسي مهر¤
محيط دانشگاه با توجه با خصوصيات ظاهري و باطني خود محل برخورد ديدگاه ها و عقايد است. طرح آن چه در ذهن استاد و دانشجو مي گذرد مي تواند منشا اثر در برطرف كردن شبهات و ايجاد نوآوري در مباحث فكري گردد.
هرگاه فضاي مناسب و مساعد براي توليد فكر و انديشه در مجامع شكل گرفته است سرعت روند توليد علم در مباحث علوم انساني و جامعه شناسي دو چندان مي شود. فضايي كه داراي چارچوب و ضوابط خاص خود است. كرسي و جايگاهي كه منشا اثر در تحولات جامعه باشد، نه آنكه تحت تاثير جامعه و تصميم گيري هاي جريان هاي سياسي و اجتماعي شود.
ايجاد كرسي هاي آزادانديشي دانشگاهي و دانشجويي در جوامع مسبوق به سابقه است و از حاصل شكل گيري آنها دولت ها و ملت ها از اثرات مثبت و بي نظير آن كمال استفاده را برده اند. هرچند كه دراين ميان، ملت ها و دولت هايي هم بوده اند كه با عدم تطبيق اين كرسي ها با واقعيت ها و هنجارهاي جامعه و نبود ضابطه، نتوانسته اند از آن بهره لازم را ببرند و در مدت كوتاهي اين كرسي ها در جوامع فوق محل مناقشات سياسي خارج دانشگاه شده است.
آن چه كه دراين ميان غيرقابل انكار است، عدم جلوگيري از توليد فكر و طرح سؤال در نسل جوان و علي الخصوص دانشجو است. سؤالات بي شائبه اي كه مي تواند با جواب هاي بسيار ساده (از منظر متفكران) پاسخ داده شود كه در صورت نبود فضاي لازم براي مطرح شدن اين سؤالات، باعث ايجاد تناقض در طبقه فكري مدنظر مي شود.
اين سؤالات مي تواند از حوزه فرهنگي، اجتماعي شروع شده و به شبهات ديني ختم شود. سؤالاتي كه دانشجو تشنه پاسخ هاي جامع و كامل نسبت به آن است و دوست دارد منابع لازم براي آن را در دسترس داشته باشد و يا بتواند نزد متخصصين، مطرح كرده و پاسخ آن را شنوا باشد. ويژگي بارز و مشترك تمامي اين سؤالات در نسل دانشجويي رويكرد چالشي و دلسوزانه سؤالات است، به طوري كه بسياري از مرزهاي فكري افراد و جامعه را به زير سؤال برده و مي خواهد با حجت عقلي و شرعي پاسخ آن را دريابد.
بي توجهي به اين روحيه و عدم حضور مجوز براي مطرح كردن سؤالات، شبهات و نظرات؛ تبعات بدي را در دانشگاه و جامعه خواهد داشت. از تبعات آن مي توان به نكات زير اشاره كرد:
1- باقي ماندن شبهات نزد دانشجو و آغاز انحرافات در ساختار فكري دانشجو. فرد با اين شبهات پرورش يافته و مي پندارد كه جامعه ونظام فكري آن توان پاسخگويي به آن سؤالات را ندارد. طبيعي خواهد بود كه فرد با اين زيربناي فكري ناقص و بسيار خطرناك، رفتار اجتماعي خود را تعريف مي كند و خواهيم ديد كه در ابتدا به شدت سطحي نگر شده و در مدت كوتاهي به راحتي تحت تاثير تفكرات فريبنده و امانيستي قرار خواهد گرفت.
2- ايجاد اين چنين فضايي و حاصل سطحي نگري ها، مي تواند باعث بروز رفتارهاي ناهنجار و بعضا راديكال در جامعه دانشگاهي شود. در طول 30 سال اخير هرگاه اين بي توجهي (يعني عدم ايجاد فضاي مناسب براي تضارب ديدگاه و آراء) صورت گرفته است، ديده ايم كه دانشگاه ها و محيط هاي دانشجويي دچار رفتارهاي راديكال شده اند. رفتارهاي راديكالي كه خود عاملي براي بيشتر تنگ شدن و بسته شدن فضاي نقد و ايجاد درگيري است. محيطي كه بسيار فرسايشي بوده و رخوت فكري را براي جامعه دانشگاهي و بعداز آن براي كل جامعه به ارمغان مي آورد.
حال با توجه به نكات ذكر شده چه بايد كرد؟! آيا مي توان الگوي مناسبي براي جامعه بزرگ دانشگاهي تدوين كرد كه در پرتو اين الگو دانشگاه ها كارخانه انسان سازي شود و كرسي هاي آزادانديشي دانشجويي، آزاد فكري و نظريه پردازي كه دغدغه رهبر فرزانه انقلاب(1) است در دانشگاه ها شكل گيرد؟
در جواب بايد گفت كه ايجاد بستر مناسب در دانشگاه ها نيازمند چهار مؤلفه بسيار مهم است، كه به شرح زير مي باشد:
1- ايجاد كرسي هاي آزادانديشي دانشجويي در بستر قانوني و ضابطه مند.
2- بالا رفتن آستانه تحمل مسئولين دانشگاهي، بدان معني كه پذيراي فضاي نقد در دانشگاه ها باشند.
3- لزوم درك صحيح تشكل هاي دانشجويي نسبت به جايگاه ويژه خود و تغيير نگاه سران جنبش دانشجويي نسبت به فعاليت هاي دانشجويي (نبايد صرفاً فعاليت هاي دانشجويي منحصر به موضع گيري هاي سياسي شود).
4- فاصله گيري و عدم دست اندازي احزاب و جريان هاي سياسي به فضاي فكري دانشگاه ها
اگر بپذيريم كه دانشگاه ها مبداء تحولات است(2) و اين تحول لزوماً در احزاب و جريان هاي سياسي خلاصه نمي شود و با ايجاد فرصت براي انعكاس صحيح توليدات فكري دانشگاه ها در جرايد (به علت وابستگي اكثر جرايد به جريانات سياسي) خواهيم ديد كه دانشگاه، پيشرو و خط شكن خواهد شد. خط شكني كه منوط به تعاملات واقع بينانه مدارس ديني با دانشگاه است. تعاملي كه در صورت تحقق بخش عمده اي از بحران هاي فكري را در حوزه علوم انساني و علوم اجتماعي برطرف خواهد كرد.
(1)- سخنان رهبر انقلاب در ديدار جمعي از نخبگان علمي كشور- 6/8/88
(2)- جلد هشتم صحيفه نور- صفحه64
¤ دبير تشكيلات دفتر تحكيم وحدت

 



استادان دانشگاه و فرماندهي جبهه جنگ نرم

در ساليان اخير چهره جديدي از قدرت در عرصه تعامل ميان كشورها ظهور نموده است كه از آن به قدرت نرم تعبير مي شود. اين مفهوم كه در مقابل نوع ديگر قدرت يعني قدرت سخت (قدرت نظامي) مطرح مي شود داراي مؤلفه هاي فرهنگي، ايدئولوژيك، سياسي و فكري است.
در جنگ نرم بر انديشه و تفكر جامعه مورد تهاجم تمركز مي شود و طراحان اين جنگ تلاش مي كنند حلقه هاي فكري و فرهنگ آن جامعه را سست كرده و سمت باورها، عقايد و انديشه هاي متناسب با خواسته هاي خويش هدايت نمايند و به موازات آن با بمباران خبري و تبليغات گسترده رسانه اي نظام سياسي و اجتماعي را متزلزل ساخته و در ورطه بي ثباتي قرار دهند تا ميان دو انتخاب «تسليم و هماهنگي با خواسته هاي طراحان جنگ نرم» يا سقوط و اضمحلال»، يكي را انتخاب نمايد. بدين ترتيب جنگ نرم در فرآيندي هدايت شده و بلندمدت، كم هزينه، كم دردسر و در عين حال پربازده اهداف طراحان را بهتر از جنگ سخت محقق مي سازد.
بكارگيري شيوه ها و برنامه هاي جنگ نرم در جدال سياسي، فكري و فرهنگي ايران اسلامي با نظام استكباري غرب به ويژه آمريكا و متحدان اروپايي او در چند سال اخير بكرات مشاهده شده است كه اوج آن در حوادث پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري بروز كرد.
سالهاست كه غرب پس از نااميدي از مواجهه مستقيم براي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي، برنامه بلندمدتي را طراحي و به مرحله اجرا گذاشته كه سه راهبرد اصلي در آن پيش بيني شده است كه عبارتند از: «دكترين مهار»، «نبرد رسانه اي» و «ساماندهي و پشتيباني از نافرماني مدني».
در اين برنامه راهبردي، گروه هايي در داخل و خارج از كشور در قالب طرح شبكه سازي مورد توجه قرار گرفته اند. عمده ترين و مهم ترين اين گروه ها عبارتند از:
1- شخصيت هاي دانشگاهي و روشنفكران مسلمان ليبرال و سكولار.
2- صاحب نظران مذهبي جوان و ميانه رو
3- فعالان اجتماعي
4- گروه هاي زنان فعال در مبارزات برابري جنسيتي
5- روزنامه نگاران و نويسندگان
با توجه به ويژگي هاي جامعه ايران، تمامي پنج گروه ياد شده دانشگاه را به عنوان محور فعاليت هاي خود انتخاب كرده و تلاش مي كنند با پوشش رسانه اي پر حجم و متنوع مباحث مطرح شده در فضاي دانشگاه ها آن را به سطح عمومي منتقل نمايند.
بنابراين اگر بگوييم جبهه اصلي و خاكريز اول جنگ نرم در داخل كشور، فضاي دانشگاه است مطلبي دور از واقع نخواهد بود.
بر اين اساس رهبر فرزانه انقلاب، آرايش نيروهاي انقلابي در دانشگاه را با تعريف نقش مشخص براي استادان و دانشجويان ترسيم نموده اند. ايشان در ديدارهاي اخير خود با استادان و دانشجويان با تشريح اهميت هوشياري عناصر انقلابي در دانشگاه براي مقابله با جنگ نرم دشمن، تعابير زيباي «افسران جوان» و «فرماندهان جنگ نرم» را براي اين دو گروه بكار بردند:
«جوان دانشجوي ما، افسر جوان است، شما كه استاد او هستيد، رتبه بالاتر افسر جوانيد؛ شما فرمانده اي هستيد كه بايد مسائل كلان را ببينيد؛ دشمن را درست شناسائي بكنيد؛ هدف هاي دشمن را كشف بكنيد؛ احياناً به قرارگاه هاي دشمن، آنچناني كه خود او نداند، سربكشيد و براساس او، طراحي كلان بكنيد و در اين طراحي كلان، حركت كنيد.»
اعطاي نقش فرماندهي در جنگ نرم به استادان دانشگاه نشان دهنده عنايت ويژه رهبر معظم انقلاب به اين قشر فرهيخته بوده و تأثير ويژه آنان در دفاع و پاسداري از آرمان و ارزش هاي انقلاب اسلامي را آشكار مي سازد.
در خاتمه با بهره گيري از محتواي سخنان حكيمانه رهبر انقلاب، نكاتي را با استادان مسئوليت پذير و دغدغه مند دانشگاه مطرح نموده و از همه اين عزيزان براي تكميل و كاربردي ساختن آنها استمداد مي طلبيم.
ملزومات فرماندهي در جنگ نرم
با ويژگي هايي كه بصورت مختصر درخصوص جنگ نرم ذكر شد، حضور در جبهه هاي مختلف اين جنگ مستلزم آمادگي و توانايي هاي خاص خواهد بود كه از آن جمله؛ احساس مسئوليت نسبت به حضور فعال در جبهه دانشگاهي جنگ نرم و آگاهي از جايگاه، نقش و تأثير بالاي استادان دانشگاه در اين جبهه، برخورداري از تحليل، دانش و اطلاعات كافي از ابعاد، شيوه ها و برنامه هاي دشمن در جنگ نرم، كسب و تقويت مهارت ارتباطي و تربيتي در تعامل با دانشجويان، داشتن روحيه و روش هدايت گري و جسارت ورود به عرصه جهاد در جنگ نرم و تحمل هزينه هاي آنرا مي توان برشمرد.
نقش ها و برنامه ها
ايفاي نقش راهبري و هدايت گري
به اينها (دانشجويان) قدرت تحليل بدهيد. به اينها توان كار و نشاط كار بدهيد. (8/6/88)
اميدواري و اميدبخشي
فضاي كلاس را، فضاي محيط درس و دانشگاه را فضاي اميد كنيد؛ اميد به آينده (8/6/88)
ميدان دادن به دانشجو
از كارهايي كه بايد در زمينه مسائل گوناگون اجتماعي و سياسي و علمي انجام بگيرد، ميدان دادن به دانشجوست براي اظهارنظر. از اظهارنظر هيچ نبايد بيمناك بود. (8/6/88)
برگزاري كرسي هاي آزاد انديشي
اين كرسي هاي آزادانديشي كه ما گفتيم، در دانشگاه ها بايد تحقق پيدا كند و بايد تشكيل بشود. اگر چنانچه بحث هاي مهم تخصصي در زمينه سياسي، در زمينه هاي اجتماعي، در زمينه هاي گوناگون حتي فكري و مذهبي، در محيط هاي سالمي بين صاحبان توان و قدرت بحث مطرح بشود، مطمئناً ضايعاتي كه از كشاندن اين بحث ها به محيط هاي عمومي و اجتماعي ممكن است پيش بيايد، ديگر پيش نخواهد آمد.(8/6/88)
مرتضي فاضلي كارشناس مركز هم انديشي استادان و نخبگان دانشگاهي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14