(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يكشنبه 24  مرداد 1389- شماره 19717

تسلط غرب برجهان ؛ هدف اصلي توطئه «جهاني شدن»
بنيان هاي نظري فرهنگ غرب در بوته نقد

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تسلط غرب برجهان ؛ هدف اصلي توطئه «جهاني شدن»
بنيان هاي نظري فرهنگ غرب در بوته نقد

نوشته : مهدي جمشيدي
جهاني شدن
جهاني شدن، نشانه هاي آشكار و محسوسي دارد: شبكه اينترنت كه سرعت و حجم ارتباطات افراد با يكديگر را حتي در فاصله هاي بسيار دور به صورت بي سابقه اي افزايش داده است؛ شبكه هاي راديويي و تلويزيوني ماهواره اي كه در هر جاي جهان، امكان دسترسي به آنها وجود دارد؛ سازمان ها و مجامع جهاني كه با قوانين و مصوبات خود، از اختيارات دولت ها مي كاهند و به برنامه ها وتصميم ها رويكرد فراملي و جهاني مي دهند و ... .(1)
در اثر رشد پيوندها و وابستگي هاي متقابل جوامع بشري در ابعاد جهاني (كه اكنون عملا در زندگي هر فرد و گروهي اثر مي گذارد)، جهان از جنبه هاي مهمي به صورت يك «نظام اجتماعي واحد» درآمده است. امروزه ديگر جهان تنها محيطي نيست كه در آن، جوامع بتوانند به صورت مستقل و مجزا رشد و تحول پيدا كنند، بلكه گسترش ارتباطات اجتماعي، سياسي و اقتصادي كه مرزهاي ميان كشورها را درنورديده، سرنوشت جوامع را به گونه بي سابقه اي به يكديگر مربوط و وابسته ساخته است. اين وابستگي متقابل فزاينده جامعه جهاني، «جهاني شدن» خوانده مي شود2.
به سخن ديگر، زندگي ما بيش از پيش از فعاليت ها و رويدادهايي تاثير مي پذيرد كه كاملا دور از زمينه هاي اجتماعي اي كه در آن فعاليت هاي هر روزه خود را انجام مي دهيم، رخ مي دهند.
«جهاني شدن را مي توان به عنوان تشديد روابط اجتماعي جهاني تعريف كرد، همان روابطي كه موقعيت هاي مكاني دور از هم را چنان به هم پيوند مي دهد كه هر رويداد محلي، تحت تاثير رويدادهاي ديگر كه كيلومترها با آن فاصله دارند، شكل مي گيرد و برعكس.» 3
تشديد روابط و وابستگي متقابل جهاني به گونه اي كه امروزه كالاها، سرمايه، مردم، دانش، تصويرها، بزه كاري، آلوده كننده ها، موادمخدر، مد و اعتقادات همه و همه از مرز كشورها عبور مي كنند و شبكه هاي فراملي، جنبش ها و رابطه هاي اجتماعي در سراسر جهان گسترش يافته اند4.
بر اين اساس، جهاني شدن فرايندي است كه در آن، قيد و بندهاي جغرافيايي كه بر روابط و مناسبات افرادو جوامع سايه افكنده است، از بين مي رود و انسان ها نيز به طور فزاينده از كاهش اين قيد و بندها آگاه مي شود. 5 در واقع، جهاني شدن مفهومي است كه به «تراكم جهان»، «تشديد آگاهي درباره جهان به مثابه يك كل» و «وابستگي متقابل در قلمرو جهاني» اشاره دارد6.
جهاني شدن، اگرچه امروزه به سرعت گسترش مي يابد اما به نظر برخي متفكران پديده جديدي نيست، بلكه از زماني در حدود دو يا سه قرن پيش با گسترش نفوذ غرب و سيطره مدرنيته در جهان آغاز شده است؛ زيرا جهاني شدن در امتداد مدرنيته قرار دارد و از شكم آن متولد شده است:
«مدرنيت پديده اي ذاتا جهاني است و اين قضيه در برخي از بنيادي ترين ويژگي هاي مدرن، به ويژه از جا كندگي و بازانديشي اين نهادها آشكار است.»7
«از جاكندگي» به معني جدا شدن روابط اجتماعي از محيط هاي محلي كنش و تجديد ساختار اين محيط ها در راستاي پهنه هاي نامحدود زماني - مكاني است. 8 دو نوع سازوكار از جا كندگي در تحول نهادهاي اجتماعي مدرن دخالت دارند يكي «خلق نشانه هاي نمادين» و ديگري «استقرار نظام هاي تخصصي». 9 نشانه هاي نمادين، وسايل تبادل هستند كه بدون توجه به ويژگي هاي افراد يا گروه هايي كه آن ها را در هر برهه خاص به كار مي گيرند، مي توان آن ها را به گردش درآورد، مانند وسايل مشروعيت سياسي يا نشانه پول. 10 نظام هاي تخصصي نيز نظام هاي انجام دادن كار فني يا مهارت تخصصي است كه حوزه هاي وسيعي از محيط مادي و اجتماعي زندگي كنوني ما را سازمان مي دهند. 11 «بازانديشي» نيز دربردارنده دگرگوني ها و تغييرات مستمر در افكار و فعاليت هاست.
اما جهاني شدن روابط اجتماعي به گونه اي برابر و هماهنگ پيش نرفته و از آغاز، ارتباط ميان مناطق مختلف جهان با نابرابري همراه بوده است؛ به صورتي كه اختلاف فراوان ثروت و سطح زندگي، كشورهاي جهان اول و دوم را از كشورهاي جهان سوم جدا ساخته است. مناسبات و وابستگي هاي فراملي، به شدت نامتقارن هستند، به اين معني كه بااهميت ترين كالاهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي جهاني در اختيار گروهي كوچك از انسان ها و در تعداد اندكي از كشورهاست! اصطلاح «هژموني» (تفوق و برتري) از بهترين تعبيرها براي تعريف «عدم تقارن در نظام جهاني» است. در سده نوزدهم، بريتانيا و در سده بيستم، آمريكا، هژمون سرمايه داري جهاني بوده اند. 12 همسويي و انطباق ميان جهاني شدن و نظام سرمايه داري، تقريبا مورد تاييد تمام متفكران جهاني شدن (اعم از مدافعان و منتقدان) است. 13 در واقع، نظام سرمايه داري چنين اقتضاي گسترش طلبانه اي را ايجاب مي كند.
مي توان يكي از مهمترين تهديدهاي جهاني شدن را همين پيراموني كردن بخش هايي از جهان (با توجه به مركزيت تعداد اندكي از كشورهاي سرمايه داري) و افزايش فاصله ميان مركز و پيرامون دانست. در اين راستا حاكميت ملي فرسايش مي يابد و منابع اوليه كشورهاي پيراموني به تاراج مي رود و فرصت هاي سرمايه گذاري فراواني براي نظام سرمايه داري ايجاد مي شود.14
صورت سياسي جهاني شدن نيز در بردارنده كاهش نقش «دولت- ملت ها» و افزايش نقش و اقتدار «شركت ها و سازمان هاي فراملي» است. البته دولت ها خود يكي از عوامل تحقق اين روند هستند؛ زيرا با پيوستن ارادي به شبكه ها و سازمان هاي فراملي، مبادرت به تضعيف خود و گسترش سلطه كشورهاي مركزي مي كنند. همچنين صورت فرهنگي جهاني شدن در قالب تلاش براي بسط جهاني انديشه هايي از قبيل پايان تاريخ، پايان ايدئولوژي، حقوق بشر آمريكايي، ليبرال دموكراسي، سكولاريسم، تساهل و تسامح و... تجسم يافته است.
يكي از پرسش هاي بسيار مهم درباره جهاني شدن اين است كه آيا جهاني شدن يك «واقعيت طبيعي و پيش بيني نشده» (پروسه) است يا يك «واقعيت تصنعي و برنامه ريزي شده» (پروژه)؟! به نظر مي رسد كه مي توان هر دو روند را به جهاني شدن نسبت داد؛ بدين معني كه بخش هايي از جهاني شدن كه عمدتاً مربوط به پيشرفت هاي تكنولوژيك و علمي هستند، طبيعي و پيش بيني نشده اند و بخش هاي ديگر آن كه غالباً موضوعات حقوقي و سياسي را دربرمي گيرند، تصنعي و برنامه ريزي شده اند. نظام ليبرال سرمايه داري غرب از آغاز شكل گيري خود، در عمل نشان داده كه رويكردي امپرياليستي دارد و نمي خواهد خود را در درون مرزهاي سياسي و جغرافيايي كشورهاي غربي محدود سازد. از اين رو، در سده هاي گذشته، پروژه «استعمار» را در پيش گرفت و دست تعدي به سوي كشورهاي ديگر دراز كرد. نظام ليبرال سرمايه داري غرب با چنين رويكردي، در اواخر قرن بيستم با شرايط جهاني و بين المللي خاصي روبرو شد كه به آن امكان بسط و گسترش در ابعادي بسيار وسيعتر مي داد. اين شرايط جهاني خاص را مي توان همان بعد طبيعي و پيش بيني نشده جهاني شدن دانست. اين نظام تلاش كرد تا از اين بستر مناسب براي ساختارسازي سياسي و اقتصادي و فرهنگي و تعميم آن به همه جهان، به منظور افزودن به فربهي و فراخي خود استفاده نمايد و اين همان بعد تصنعي و برنامه ريزي شده جهاني شدن است كه بايد آن را در واقع، «جهاني سازي» خواند.
چالش و نقد:
1- در جهاني شدن مصطلح، هر چند بر ابعاد فرهنگي و سياسي نيز تأكيد مي شود اما محور اصلي اين جريان «اقتصاد سرمايه داري» است. نظام سرمايه داري، نظامي اشباع ناپذير است؛ چرا كه پس از حاكم شدن بر غرب، در پروژه «استعمار» به چپاول و غارت ملت هاي آسيايي و آفريقايي دست زد و اكنون، با ظاهري فريبنده و منطقي، به دنبال افزون طلبي به سبكي ديگر است كه از آن مي توان به «جهاني سازي» يا «جهاني گري» تعبير كرد. بدين ترتيب، يكي از مهمترين تهديدهايي كه در اين زمينه متوجه كشورهاي جهان سوم است، پيرامون شدن شتابان و فزاينده آن هاست. در اين وضعيت، تعداد اندكي از كشورهاي غربي در زمره تصميم سازان نظام اقتصاد جهاني قرار مي گيرند و كشورهاي ديگر، چاره اي جز تسليم شدن و دنباله روي كردن ندارند. از اين رو، فاصله بين مركز و پيرامون همچنان افزايش مي يابد و كشورهاي پيراموني گرفتار چالش هاي ويرانگر اقتصادي و سياسي مي شوند.
چندي پيش، مؤسسه تحقيقات توسعه اقتصادي سازمان ملل متحد، گزارشي را درباره اوضاع اقتصادي جهان منتشر كرد كه مؤيد ديدگاه ياد شده است. در اين گزارش مي خوانيم:
الف. در حالي كه «توزيع درآمد» در سطح جهان به هيچوجه، عادلانه نيست، «توزيع ثروت» بسيار ناعادلانه تر است.
ب. ثروت در دنيا به شدت در آمريكاي شمالي، اروپا و كشورهاي پردرآمد آسيا و اقيانوسيه متمركز شده است و مردم اين كشورها «نود درصد كل ثروت جهان» را در اختيار دارند.
ج. اقشار بسيار ثروتمند جهان، نسبت به پنجاه سال پيش، بسيار ثروتمندتر شده اند.
د. چهل درصد تمام ثروت جهان، تنها در اختيار يك درصد از جمعيت آن است، در حالي كه پنجاه درصد از جمعيت جهان، فقط يك درصد ثروت آن را دارند.
هـ . ثروتمندترين كشورهاي جهان، ژاپن و آمريكا هستند.15
واقعيت اين است كه قدرت هاي بزرگ غربي، بر مبناي تسلط تاريخي خود بر علم و تكنولوژي مدرن و برخورداري از قدرت و توانايي مادي در بهره گيري از فرصت هاي جهاني شدن، بيش از ساير كشورها از جهاني شدن منتفع شده و مي شوند. اكنون تصاوير، كلمات، ارزش ها، قوانين، تكنيك ها و... از غرب به جهان سوم سرازير مي شوند، چرا كه غرب هم قدرت علمي و فرهنگي كسب كرده و هم از قابليت هاي سخت افزاري و تكنولوژيك براي بسط فرهنگ خود برخوردار است. همچنين صندوق بين المللي پول، بانك جهاني، سازمان تجارت جهاني، گروه هفت و... همه زير نفوذ گروه هاي قدرتمند و ذينفع طبقه سرمايه دار غربي هستند. از آنجا كه كشورهاي جهان سوم داراي نظام اقتصادي ضعيف و كم توان در مقايسه با نظام اقتصادي كشورهاي غربي هستند، جهان شدن اقتصاد به زيان آنها تمام خواهد شد، زيرا فاقد قدرت رقابت با كشورهاي غربي در زمينه محصول، سرمايه، نيروي انساني و تكنولوژي هستند. از اين رو، در ميدان رقابت اقتصادي در سطح جهاني زمين مي خورند و نابود مي شوند. رقابت و تعامل آزاد در جايي سازنده و مفيد است كه توان دو طرف با يكديگر تناسب داشته باشد.16
به عبارت ديگر مي توان گفت:
«جهاني سازي بزرگترين نظريه نهايي سرمايه داري است كه نظريه حقوقي كلاني ايجاد مي كند و جريان ثروت از پيرامون به مركز را تامين مي نمايد. نياز به امنيت جهاني براي ثروتمندتر شدن بلوك مركزي و فقيرتر شدن جهان حاشيه اي، نهادهايي مانند حقوق جهاني، دادگاه هاي جهاني، نيروهاي نظامي جهان (ناتو) را اقتضا مي كند كه در حال قدرت گرفتن هستند و سعي در برقراري حكومت جهاني براساس يك بانكداري جهاني با محوريت رباخواري دارند. باز توليد اين نظام اقتصادي - حقوقي - سياسي در دانشگاه هاي جهان در حال شكل گيري است.» 17
2- بعد فرهنگي و سياسي جهاني شدن ناظر به بسط نظريات و آرائي است كه از سوي متفكران و نظريه پردازان نظام ليبرال سرمايه داري مطرح مي شوند، از قبيل: ليبرال دموكراسي، حقوق بشر سكولار، نسبيت گرايي ارزشي و فرهنگي، جامعه مدني، غرب محوري، اومانيسم و ساير ارزش هاي غربي. واقعيت اين است كه غرب در زمينه جهاني كردن فرهنگ و ارزش هاي خود، تا اندازه قابل توجهي موفق بوده است، زيرا امروزه شاهد هستيم كه جهان به سوي يكپارچگي فرهنگي بر پايه اصول مدرنيته و نظام سرمايه داري پيش رفته و فرهنگ غرب، غلبه جهاني يافته است:
«در معيارهاي جهاني، سهم عظيمي از دگرگوني، توسعه، انتشار و تضاد فرهنگي به خاطر امپرياليسم جوامع مسلط مي باشد. مخصوصا تسلط جوامع غربي روي جهان سوم يا جوامع در حال توسعه، در واقع، امپرياليسم هنوز يك عامل تعيين كننده در دگرگوني هاي فرهنگي با معيار گسترده مي باشد.»18
اصلي ترين تهديدي كه در اين راستا، جهان اسلام و به ويژه انقلاب اسلامي را به چالش مي طلبد، تهديد مستحيل شدن فرهنگ و ارزش هاي اسلامي در مقابل هجوم و سيطره فرهنگ و ارزش هاي غربي است.
3- جهاني بودن دين اسلام و عدم اختصاص آن به قوم يا منطقه خاصي، از ضروريات اين آيين الهي است. شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه پيامبر(ص) به سران كشورها (مانند قيصر روم، پادشاه ايران، فرمانروايان مصر و حبشه و شامات) نامه نوشتند و پيك ويژه به سوي آنان گسيل، و همگان را دعوت به پذيرفتن اسلام كردند. روشن است كه چنانچه اسلام، داعيه جهاني بودن و عموميت نداشت، چنين دعوت فراگيري انجام نمي گرفت و ساير اقوام و امت ها هم عذري براي عدم پذيرش اسلام مي داشتند. بنابراين، نمي توان بين «ايمان به حقانيت اسلام» و «ضرورت عمل بر طبق آن» تفكيكي قائل شد و در نتيجه، كساني را از موظف بودن به گرايش و ايمان آوردن به آن و پيروي عملي از آن مستثني دانست.
قرآن كريم نيز در آيات بسياري، همه مردم را با عنوان «يا ايها الناس» و «يا بني آدم» مورد خطاب قرار داده و هدايت خود را شامل همه انسان ها دانسته است. همچنين در آيات ديگري، رسالت پيامبر اكرم(ص) را براي همه مردم ثابت كرده و در آيه اي، شمول دعوت وي را نسبت به هركسي كه از آن مطلع شود، مورد تاكيد قرار داده است. 19 از سوي ديگر، قرآن كريم پيروان ساير اديان توحيدي را با عنوان «اهل الكتاب» مورد خطاب قرار داده و آنان را دعوت به ايمان آوردن به پيامبراكرم(ص) كرده است. افزون بر اين، هدف از نزول قرآن كريم بر پيامبر اسلام، «پيروزي اسلام بر ساير اديان» معرفي شده است. 20 با توجه به آيات محكم و روشن، جاي هيچ گونه شك و ترديدي درباره همگاني بودن دعوت قرآن كريم و جهاني بودن دين مقدس اسلام باقي نمي ماند. 21
برخي چنين مي پندارند كه پيامبراكرم(ص) در ابتداي رسالت خويش، تنها در پي هدايت مردم قريش بود، ولي پس از آنكه پيشرفت هايي در كار او حاصل شد و توانست در مدينه، حكومت تاسيس كند، تصميم گرفت كه دعوت خود را به همه ملل و اقوام، تعميم و گسترش بدهد. اين در حالي است كه در قرآن مجيد، آيات متعددي وجود دارد 22 كه نزول آنها در مكه و همان اوايل بعثت پيغمبر(ص) بوده است اما در عين حال، اين آيات از نظر گستره دعوت، جنبه جهاني و فراگير دارند و اختصاص به اقوام عرب ندارند. 23
بر همين اساس است كه اسلام، آينده اي را براي جهان ترسيم مي كند كه در آن، «حكومت واحد جهاني» به دست حضرت مهدي(عج) شكل خواهد گرفت و جامعه ايده آل بر مبناي تمام «باورها و ارزش هاي اصيل اسلامي و الهي» پديد خواهد آمد.24 اين همان هدفي است كه انبياء و اولياء الهي همواره در پي آن بودند اما موانع و تنگناهاي متعدد در طول اعصار مختلف، مانع از تحقق يافتن آن شدند. اين وعده الهي به صورتي كلي در برخي از آيات قرآن به چشم مي خورد. روايات معصومين(ع) اين آيات را بر حاكميت صلاح و صالحان در جامعه جهاني مهدوي در آخرالزمان تطبيق كرده اند. 25
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1. رضا غلامي، «جهاني شدن؛ فرصت يا تهديد»، روزنامه ايران، سال چهاردهم، شماره 6983، 81 فروردين 1387، ص .10
2. آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران: نشرني، 1379، ص .865
3. همو، پيامدهاي مدرنيت، ترجمه محسن ثلاثي، تهران: نشر مركز، 1377، ص .77
4. جان تاملينسون، جهاني شدن وفرهنگ، ترجمه محسن حكيمي، تهران: دفتر پژوهش هاي فرهنگي، 1381، ص4.1
5.مالكوم وانرز، جهاني شدن، ترجمه اسماعيل گيوي و سياوش مريدي، تهران: انتشارات سازمان مديريت صنعتي، 1379، ص .21
6. همان، ص 66.
7. پيامدهاي مدرنيت، ص67.
8. همان، ص 26.
9. همان، ص27.
10. همان.
11. همان، ص33.
12. عماد افروغ، اسلام و جهاني شدن، تهران: كانون انديشه جوان، چاپ اول، 1384، ص9.1
13. همان، ص 27.
14. همان، ص 28.
15. داريوش نوروزي، «جهاني شدن؛ راهي به سوي ثروت اندوزي»، روزنامه جام جم، 26 فروردين 1386.
6.1 نگاه كنيد به: هانس پيتر مارتين و هارالد شومن، دام جهاني شدن: تهاجم به دموكراسي و رفاه، ترجمه حميدرضا شهميرزادي، تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ اول، 1381.
17 ابراهيم فياض، «جهاني سازي، ربا، سرمايه»، روزنامه ايران، سال چهاردهم، شماره 3982، 24 ارديبهشت 1387، ص0.1
18. روزاموند بيلينگتون و ديگران، فرهنگ و جامعه: جامعه شناسي فرهنگ، ترجمه فريبا عزبدفتري، تهران: نشر قطره، چاپ اول، 1380، صص 120- 119.
19. سوره انعام، آيه 19.
20. سوره توبه، آيه 33 و...
.21 محمدتقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، تهران: شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، چاپ پنجم، 1380، صص 281-280.
.22 سوره تكوير، آيه 672؛ سوره سبأ، آيه 82؛ سوره انبياء، آيه 501 و سوره اعراف، آيه 158.
23. مرتضي مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران: انتشارات صدرا، چاپ بيست و هشتم، 1379، صص 68-.67
24 محمد حكيمي، جهاني سازي مهدوي و جهاني سازي غربي، قم: انتشارات دليل ما، چاپ اول، 1385، صص 88-.76
و: بهرام اخوان كاظمي، حكومت جهاني امام عصر و نظريه جهاني شدن در عصر ما، تهران: دبيرخانه دائمي اجلاس حضرت مهدي، چاپ اول، 1385، صص 58-.32
و: مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي (عج) از ديدگاه فلسفه تاريخ، تهران: انتشارات صدرا، چاپ هفدهم، 1376، بخش اول.
25. سوره انبياء، آيه 105؛ سوره اعراف، آيه 128؛ سوره قصص، آيه 5 و سوره نور، آيه 55.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14